***این یک یادداشت سیاسی است.
جملات مشکی رنگ نقل قول و جملات آبی رنگ، تحلیل بنده است. برای صرفه جویی وقت، به دوستانی که می خواهند فقط قسمت های تحلیلی را بخوانند، توصیه می شود از مطالعه ی قسمت های مشکی رنگ، صرف نظر کنند.
دایی بر علیه علی آبادی و کفاشیان - مردان شاه کارهای ریز و درشت - افشاگری کرد
فردوسی پور: هیچ جای دنیا این طور نیست که این قدر هی مربی عوض کنند و به نظر می رسد که این یک سیکل است. این انتخابات برای فدراسیون، نمی شود به آن گفت انتخاب؛ بلکه نوعی رفت و آمد است. انگار فدراسیون شده پیاده رو. هی می آیند و می روند. ثبات ندارد آن نیمکت تیم ملی.
کفاشیان: از وقتی ما آمدیم در این 2 سال، 3 مربی جا به جا شده. بعد از بازی با عربستان، آقای دایی برکنار شد. هیأت رئیسه جلسه تشکیل داد و این تصمیم را گرفت.
فردوسی پور: این هیأت رئیسه را که من نمی توانم قبول کنم.
کفاشیان: نه ممکن است دیگران کمک کرده باشند ولی این تصمیم را هیأت رئیسه گرفت.
فردوسی پور: دیگران باعث شدند که هیأت رئیسه تشکیل شود.
کفاشیان: من خودم معتقدم بودم که ایشان باید بمانند. بحث نمی کنم که انتخابشان درست بوده یا اشتباه.
فردوسی پور: شما با این انتخاباتتان آن مدیریت بعد از انتخابتتان هم زیر سؤال است. به هر حال علی دایی هم وجهه اش به هم خورد. نمی گویم که خراب شد ولی به هر حال انسان وجهه اش خدشه دار می شود. شما شخصی را می آورید، در مدتی کوتاه بهترین نتیجه را از توقع دارید. بعد می گویید ما پشتت را خالی نمی کنیم.
نکته ی جالب این جا بود که در ابتدا آقای کفاشیان می گفتند که سایت ها زدند، خب بزنند. ولی در ادامه ی بحث با فردوسی پور و دایی، فرمودند که ما چه با هیأت رئیسه و چه با دیگران جلسه می گذاریم برای مشورت، همه ی صحبت ها بیرون می رود. یعنی این که اگر حرفی هم روی مثلاً خبرگزاری برنا قرار گرفته مبنی بر اخراج آقای دایی آن هم در ساعت ۱۰:۳۰ صبح در حالی که ما ساعت ۵ طی بیانیه ای این خبر را اعلام کرده ایم، به دلیل این است که دیوار گوش دارد، گوش هم موش دارد.
کفاشیان: به سایت ها که نمی توان استناد کرد. باید در مصاحبات و صحبت ها استناد کرد.
کفاشیان: نمی گویم که جای دیگر شاید نگفته باشند که این تصمیم را بگیرید.
فردوسی پور: هیچ جای دنیا من ندیدم که چنین اتفاقاتی بیفتد. این قدر مربی عوض شود و به نظر می رسد که افکار عمومی و رسانه ها روی شما خیلی تأثیرگذار است. به نظر می رسد این یک سیکل است و مدام تکرار می شود. یک مربی می آید، مدتی از او حمایت می شود و بعد رها می شود.
کفاشیان: دقیقاً؛ چون ما ضابطه نداریم. ایشان که رفت خب آقای مایلی کهن آمدند و ایشان هم کارشان را شروع نکردند و بعد از حدود 15 روز رفتند کنار. بعد آقای قطبی را آوردیم که ایشان از آن موقع هنوز هم هستند؛ خب یک نوع ثبات است دیگر، بالأخره! انصافاً این استدلال آقای کفاشیان، یا می تواند دال بر ساده انگاری ایشان باشد یا دال بر روحیه ی توجیه گر ایشان.
فردوسی پور: به نظر می رسد که شما و آقای تاج با توجه به سبقه ای که در رابطه با ایشان (آقای مایلی کهن) در زمان کمیته ی ملی المپیک داشتید، راضی نبودید که ایشان مربی بماند.
کفاشیان: البته بله من زیاد موافق نبودم ولی تصمیم جمع این بود و من هم احترام می گذارم به تصمیم جمع.
فردوسی پور: منظورتان همان تصمیم جمعی که دیکته می شود است دیگر؟
کفاشیان: که دیکته می شد... توصیه و مشورت می شود ولی دیکته نه.
فردوسی پور: آقای دایی پشت خط است.
دایی: من هم نمی خواستم اصلاً صحبت کنم اما این چیزهای دروغی که آقای کفاشیان گفتند، مجبور شدم جوابشان را بدهم. [چهره ی آقای کفاشیان حین شنیدن این جمله بسیار دیدنی بود. چهره ی آقای کروبی را تجسم کنید وقتی از دهان آقای احمدی نژاد توضیح علمی عبارت دول الخلیج العربیة را می شنید، کمی متعجب تر آن، می شود چهره ی الآن آقای کفاشیان.]
دایی: شب بعد از بازی با عربستان، ایشان آمدند و به من در حضور بچه ها گفتند که شما هستید و فردای آن روز هنگام تمرین، روی موبایل بنده از سایت برنا اس ام اس اومد. ایشان که می گویند جلسه صبح برگزار شد کاملاً دروغ است. ساعت یک و نیم، دو با ایشان تماس گرفته شد، ایشان گفتند هنوز جلسه تشکیل نشده است. بعد از ظهر قرار شد که تشکیل شود ساعت 4. آن موقع تشکیل شد و آقایان بیانیه دادند که من اخراج شدم. من یک سؤال از ایشان دارم. ایشان که هی این ور و آن ور اعلام کرده، وقتی که من با فدراسیون قرارداد نداشتم، چطور می شود من را اخراج کنند؟! کسی که قرار داد نداشته، اصلاً احتیاجی به اخراج کردنش بوده؟! چرا دروغ می گویند؟ یک بار مرد باشند، صحبت کنند و حرف هایشان را درست بزنند. من خدا وکیلی خسته شدم، این قدر که این ها حرف های این ور آن ور می زنند. من اصلاً نمی خواستم امروز جوابشان را بدهم چون به آقای کاشانی قول داده بودم که صحبت نکنم اما متأسفانه ایشان مثل آن روزی که از کیش با ایشان تماس گرفتید و ایشان حرف هایی زدند که هیچ کدام درست نبود، مجبور شدم این دفعه جوابشان را بدهم، با این که نمی خواستم صحبت کنم.
دایی: می توانم دستم را روی قرآن بگذارم که جلسه ی هیأت رئیسه صبح برگزار نشد. ایشان هم دستش را روی قرآن بگذارد که صبح برگزار شده، من قبول می کنم.
دایی: من را اصلاً نه فدراسیون آورد و نه برکنار کرد. از آقای هاشمی، مدیر عامل وقت سایپا می توانید بپرسید. موقع تمرین آقای کفاشیان با من تماس گرفتند که من موقع تمرین جواب نمی دهم. ایشان اس ام اس زدند که به من زنگ بزنید. من این مسأله را با آقای هاشمی در میان گذاشتم، بعد از تمرین به ایشان گفتم. ایشان هم گفتند چون ما بازی های آسیاسی داریم، برای این که فدراسیون به ما کمک کند، حتماً جواب آقای کفاشیان را بدهید. من با ایشان تماس گرفتم ایشان احوال پرسی کرد و بعد گفتند با آقای مهندس صحبت کنید. بعد همان بعد از ظهر آقای علی آبادی با من قرار گذاشتند که آقای کفاشیان هم بودند. اول آقای علی آبادی صحبت کردند که من قبول نکردم، گفتم من باید فکرهایم را بکنم چون به یک سری چیزها اعتقاد دارم. آن ها را انجام دهم بعد جواب شما را خواهم داد که آقای علی آبادی می خواستند همان موقع، ساعت 2 و 3 بعد از ظهر، سرمربیگری من را اعلام کنند که من به هیچ عنوان قبول نکردم. گفتم اول باید باشگاه قبول کند. آن ها گفتند ما با آقای بذرپاش صحبت می کنیم، با آقای هاشمی صحبت می کنیم، من گفتم اگر آن ها هم قبول کنند، من باید فکرهایم را بکنم، با یکی دو نفر صلاح، مشورت کنم، بعد جوابتان را بدهم. اگر یک کلمه این ور و آن ور گفتم، آقای کفاشیان بفرمایند.
کفاشیان: من البته دروغ نمی گویم آقای فردوسی پور، اصلاً عادت هم ندارم که دروغ بگویم چون برای دنیا ارزشی قائل نیستم که دروغ بگویم. بنده اصلاً دروغ گو! ولی 8 نفر 9 نفر دیگر اعضای هیأت رئیسه ی فدراسیون فوتبال، در آن جلسه آن روز بودند، آقای عزیز محمدی، آقای تاج، خانم دکتر شجاعی، آقای شفق، آقای فتح الله زاده، آقای گنج علی خانی هم نبود، آقای بهروان، آقای آیت اللهی. این ها اکثرشان دروغ گو نیستند؛ من اقلیت هستم که شاید دروغ گو باشم. اولش را درست می گویند. انتخاب ایشان دقیقاً به همان ترتیبی بود که ایشان گفتند.
فردوسی پور: شما که گفتید خودتان انتخابشان کردید.
کفاشیان: در آن جلسه که در کیش هم بود، بنده گفتم اگر مشورتی هم شد، مسئولیتش با ماست.
فردوسی پور: مشکل همین پنهان کاری هاست، همین صندلی هاست که چسبیدیم به آن، همین به قول آقای دایی دروغ هاست. اصلاً آن روز صبح قرار نبود ما برنامه داشته باشیم ولی من صبح در چند سایت خواندم که آقای دایی اخراج شده است.
کفاشیان: از قول چه کسی زدند؟ اصلاً شما سایت ها را نمی توانید حساب کنید چون آن ها حدس می زنند. ما در جلسه ی هیأت رئیسه بحث کردیم. شما از آن ها خواهش می کنم سؤال کنید.
فردوسی پور: یه نکته ی نقضی است در آن بیانیه ی هیأت رئیسه داد دقیقاً گفت با برکناری ایشان موافقت می شود. این یعنی گفتند علی دایی نباشی، ما هم می گوییم خیلی خوب ایرادی ندارد علی دایی قربانی شود. یک روز علی دایی قربانی شده، یک روز برانگو قربانی شد، امرزو هم شاید افشین قطبی قربانی شود. یعنی هر کسی در رأس کار قرار می گیرد قربانی می شود.
کفاشیان: نه این که من امروز باشم فردا نباشم که قربانی شدن نیست. بالأخره یک روزی هستیم، یک روزی نیستیم. دنیا همین است.
نه، می دانید مشکل چیست؟ مشکل این است که هیچ رازی در فدراسیون فوتبال باقی نمی ماند. من ممکن است ده ها بار هم مذاکره کنم، صحبت کنم، همان طور که در رشته های دیگر می کنند و هیچ کس اصلاً اطلاعی ندارد. ولی ما این آب را که این جا می خوریم، انگار ما در فدراسیون فوتبال داریم فیلم مستند سینمای زنده بازی می کنیم. همان جریان است که شما نمی توانید یک لیوان را از این جا بگذارید آن جا. وقتی که هیچ کاری نمی شود روی آن مطالعه شود، صحبت شود، به محض این که یک فکری از ذهن من خارج شود می آیم با شما مشورت کنم، همه جا می فهمند.
فردوسی پور ببینید وقتی فدراسیون فوتبال، اقتدار کافی را نداشته باشد، مجبورید دروغ بگویید، پنهان کاری بکنید، حالا دروغ نه ولی پنهان کاری؛ چون تصمیمیاتتان را خودتان را نمی گیرید.
کفاشیان: پس 18 تیمی که ما مربیانش را انتخاب می کنیم چه؟
فردوسی پور: تیم ملی در ویترین است!
بعد آقای کفاشیان شروع به بحث راجع به جریان آقای کلمنته کرد و به این نتیجه رسید که صداقت به خرج داده و هنوز جا داشته تا باز هم لاپوشانی و پنهان کاری کند اما شاید بی تجربگی کرده است و گفت: "گفتم باید زود کار و بارش کنده شود و برویم کارمان را ادامه دهیم."
بعد ایشان اطمینان داد که در آینده خودشان یعنی ایشان و هیأت رئیسه ی فدراسیون راجع به دیگر مسائل، اتخاذ تصمیم کنند نه افراد نامربوط.
فردوسی پور: آقای کفاشیان این ضد و نقیض گویی های شما و آقای تاج خیلی روی اعصاب است.
بعد آقای کفاشیان در توضیح گفت: ما هماهنگ می کنیم نظرات در فوتبال زیاد است. حرف بینمان نمی ماند. آخرش هم این شد که بگذارید در این فیلم سینمایی مستند زنده ای که ما بازی می کنیم یک اشتباهاتی هم بکنیم دیگر.
در رابطه با نتایج این فدراسیون - که به نظر بسیاری ضعیف ترین مدیریت پس از انقلاب بوده است - آقای کفاشیان گفتند که عملکردمان متوسط بوده است که به قول آقای فردوسی پور، حاکی از اعتماد به نفس بالای آقای کفاشیان است (شاید بتوان گفت در حد آقای احمدی نژاد).
یک لحظه که به شدت توریه کردن آقای کفاشیان مشهود شد، آن صحنه ای بود که آقای فردوسی پور پرسید: شب پس از بازی با عربستان که رفتید هتل با آن ها شام بخورید و به آقای دایی گفتید شما مربی هستید، هنوز دستورها نرسیده بود؟ آقای کفاشیان هم گفتند: بله، شب بود. بعد آقای فردوسی پور گفت: دستورها صبح می رسد [خنده]. [در توضیح باید گفت که نکته ی جمله ی آقای کفاشیان، در این جاست که ایشان جواب آقای فردوسی پور را ندادند؛ بلکه گفتند "بله شب بود." مثل است که من از شما بپرسم: "شما بودی زنگ زدی در رفتی؟" و شما در پاسخ بفرمایید: "من امروز دانشگاه بودم." یعنی این که درست که شما دانشگاه بوده اید، ولی این چه ربطی به آن سؤال داشت؟ ممکن است شخصی هم زنگ بزند و فرار کند و همان روز دانشگاه رفته باشد.]
در مورد شکایتی که آقای دایی بر علیه فدراسیون فوتبال، در مورد قرار دادش و عدم دریافت حق و حقوق و دستمزدش، به کمیته ی انضباطی کرده بود، مخلص کلام این که رأی به نفع آقای دایی صادر شده است.
فدراسیون باید حدود 800 میلیون برای دستمزد و 200 میلیون برای لباس های ایشان بپردازد. البته طبق معمول آقای کفاشیان شروع به صحبت در این مورد کردند که 800 میلیون نیست. مثلاً نیت توریه ی ایشان ممکن است این بوده که 800 میلیون تومان نیست، 790 میلیون تومان است.
البته در جهت اثبات شایستگی هاشان، آقای کفاشیان فرمودند که ما بالأخره توانمندی مان زیاد است، بدهی مان نیز زیاد است. که در جواب آقای فردوسی پور گفت عجب متری! یک متر دیگری هم این جا هست آقای کفاشیان، به نام پیام کوتاه!
هنگام زیر و رو کردن پرونده های سخنان ضد و نقیض آقای کفاشیان، یک لحظه خون به مغز عادل نرسید و ۲۱ بهمن را خواند ۲۱ آذر و وقتی آقای کفاشیان گفت آذر نیست هم چنان مصرانه، عادل گفت چرا نوشته ۲۱ بهمن.
کفاشیان، گفت مذاکره نکردیم؛ مذاکره ی مشورتی بوده است. این هم یک توریه ی دیگر، یا توجیه یا هرچه که ما اسمش را نمی دانیم.
در اواخر برنامه، گویا آقای دایی رفتند فکر کردند یا با کسی مشورت کردند که دوباره تماس گرفتند تا نکات جدیدی را متذکر شوند.
دایی: این بیانیه ای که به قول شما با برکناری من موافقت شد، چجوری آقایان صبح تصمیم گرفتند و بیانیه را 4و 5 بعد از ظهر دادند؟ چطوری آقایان توانستند هیأت رئیسه را وقتی مثلاً آقای بهروان از شمال می آید و آن یکی دیگر از جای دیگر، چطور صبح همه ی این آقایان را دور هم جمع کرده اند؟ ساعت 10:30 سایت برنا رسماً اعلام می کند که من برکنار شده ام.
کفاشیان: من کاری به سایت ندارم که روی چه حسابی گفته اند. ساعت 12:30 – 1 که من زنگ زدم خدمتشان و ایشان هم گفتند شما کاره ای نیستی، از بالا دستور داده اند به شما.
دایی اصرار داشت که حدود 3 و 4 بعد از ظهر شما به بنده اطلاع داده اید.
دایی: ساعت 10:30 صبح سر تمرین از بچه ها خداحافظی کردم، از آن ها حلالیت طلبیدم و رفتم. یعنی من برکنار شده بودم و این ها هم فرمالیته یک نمایشی را اجرا کردند که بگویند ما هم تصمیم گرفتیم. به غیر از این هم هیچ چیز نیست؛ اگر هست دستشان را بگذارند روی قرآن، من قبول می کنم. مردم آن قدر عاقل و بالغند که هم صحبت شما را می فهمند و هم صحبت بنده را. اگر صبح جلسه ی هیأت رئیسه برگزار شده، ایشان ساعت 1 به بنده اطلاع دادند و بعد ساعت 5 بعد از ظهر، با برکناری من موافقت کرده اند.
کجای دنیا یک نفر می آید یک طرفه متمم می نویسند؟ مگر من دیوانه ام که 3 سال قرار داد بسته ام، بعد بیایم متمم اضافه کنم 3 ماهه؟ مگر تیم امید، تیم محلی است که با آقای پیروانی یک قرارداد 6 ماهه می بندند؟
آقای کفاشیان هم پاسخ این پرسش را حواله داد به هیأت رئیسه که آن ها راست گویند و من دروغ گو. فقط گفت که قرار داده با آقای پیروانی برای تیم امید، حدود یک سال و سه ماه بوده است.
آقای فردوسی پور هم به کنایه گفت یعنی آن ها (هیأت رئیسه) همگی هماهنگ شده اند؟
*نتایج اخلاقی و غیر اخلاقی:
۱- اندرونی و بیرونی های فدراسیون فوتبال، از سازمان انرژی هسته ای، وزارت اطلاعات و حرم سرای ناصرالدین شاه هم مخوف تر و هزار تو تر است. هر آن ممکن است هر اتفاقی بیفتد. اصلاً می بینی ناگهان دروازه بان تیم ملی شد نوک حمله؛ به دلایلی که آقای کفاشیان صلاح دیده اند. و یا کاپیتان تیم شد مربی؛ به دلیل رایزنی ها و مذاکراتی که آقای کفاشیان و هم کارانشان زحمتش را کشیده اند.
۲- استثناً این بار چون هر لحظه ممکن بود آقای دایی پشت خط بیاید و بیش از پیش افشاگری کند، آقای کفاشیان دست به عصا تر راه می رفت و بیشتر صداقت پیشه کرده بود.
۳- آقای کفاشیان بسیار اصرار داشت که « اصلاً » دروغ نمی گوید و فردوسی پور هم اصرار داشت که به مرگ بگیرد تا آقای کفاشیان به تب راضی شوند که نشد که بشود و آقای کفاشیان به هیچ وجه من الوجوه زیر بار نرفت.
۴- به نظرم آقای کفاشیان، پرتوریه ترین و پرتقیه ترین مسئول کشور است؛ چه ورزشی و چه سیاسی.
۵- همه ی سرافکندگی های ورزشی، زیر سر آقای علی آبادی است؛ مگر این که خلافش ثابت شود.
۶- آقای کفاشیان به طرق گوناگون و با جملات مختلف، بر هیچ کاره بودن خود و آقایان (هیأت رئیسه) صحّه گذاشت.
۷- آقای کفاشیان اصرار داشت که مراسمی آشتی کنان هم برای ایشان بگیرند [حتماً با آقای تاج].
۸- کفاشیان تلویحاً پذیرفت که تصمیم هیأت رئیسه ی فدراسیون فوتبال، در برکناری آقای دایی، ممکن است احساساتی و اشتباه بوده باشد.
۹- عادل جان مجدداً، هم باعث و بانی خیر شد، و هم به موجب برنامه ی امشبش به گمانم کاملاً دلش خنک شد. خیلی وقت بود نشده بود که به این ترتیب به هم اندازی کند و این قدر هم کامیاب از بحث بیرون آید و هیچ گزندی هم نبیند.
۱۰- این طور که به نظر می رسد، فدراسیون فوتبال، باید تمامی پولی را که آقای دایی مدعی اش شده بود را بپردازد (شاید هم اندکی بیش از مقدار پیش بینی شده).
۱۱- از آن جا این یادداشت سیاسی می شود، که علاوه بر محوری بودن حداقل دو شخصیت آن یعنی آقایان علی آبادی و کفاشیان، علاوه بر این که مدیرانی ورزشی اند، شخصیت هایی سیاسی نیز هستند. هم چنین، این نحوه ی مدیریت سهل انگارانه در ورزش کشور، در دیگر عرصه ها نیز به راحتی قابل تعمیم است.
۱۲- ملت هم نه تنها از دروغ های آقای کفاشیان، بلکه از دروغ های همه ی آن مسئولانی که عادت به دروغ گویی دارند، خسته شده است. باور بفرمایید توریه و تقیه، اگر نا به جا استفاده شود، نه تنها دروغ است، بلکه گناهش از دروغ سنگین تر خواهد بود؛ زیرا کسی که علناً دروغ می گوید و خودش هم می داند دروغ گفته، خیلی بهتر از کسی است که در نقاب دین دروغ می گوید. من اسم این دسته از دروغ گویان را می گذارم « دروغ گویان احمق تر »؛ اینان علاوه بر خودشانُ دین را نیز بدنام می کنند.
خدایا چنان کن سر انجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار