منتقد (نه مخالف)، مستقل (نه جناحی)

اطلاع رسانی و نقد مسائل سیاسی و هر آن چه مستقیماً و غیر مستقیم،سیاسی است؛از امروز،از دیروز و از فردا

فیس بوک حامیان مشایی:اتحاد آیات شیطان (مصباح و هاشمی) برای سقوط دولت+تکذیبیه دولت


بسم الله الرّحمن الرّحیم


دیروز عکس زیر از صفحه ی فیس بوک مذکور توسط یکی از دوستان به ایمیلم ارسال شد که بسیار برایم عجیب بود. از آن جا که مأموریم تا به ظاهر حکم کنیم، به عنوان یک تلنگر، مطلب زیر را بر اساس همان عکس نوشتم.


احسان رستگار، سرویس شبكه های اجتماعی سایت خبری-تحلیلی «نیمروز»:

دیروز یكی از صفحات مطرح منتسب به حامیان مشایی در فیس بوك، عكس آیت الله مصباح یزدی را در كنار آیت الله هاشمی رفسنجانی منتشر كرد و در زیر آن، جملات زیر را درج كرد:

فحاشی به آیت الله مصباح و هاشمی در صفحه منتسب به حامیان مشایی

"اتحاد آیات شیطان ، برای ساقط كردن تنها دولت متبوع ولایت و نزدیك به نظر و خواست امام خامنه ای (ارواحناه فدا) بعد از انقلاب اسلامی ایران"

علی رغم تأكیدات مقام معظم رهبری در راستای وحدت و خودداری از دعواهای سیاسی، بسیار عجیب است -كه گروهی كه گویا از حامیان نزدیك اسفندیار رحیم مشایی هستند و صفحه ای فعال را برای وی در فیس بوك راه اندازی كرده اند- چرا این قدر اصرار دارد تا فضای سیاسی كشور را متشنج كند؛ آن هم با توهین به روحانیت و مرجعیت تقلید! 

تا كنون سابقه نداشته كه در فضای داخلی، طیفی كه در داخل حاكمیت به شمار می آید و حتی گروه های اپوزیسیون، این گونه با صراحت و الفاظ تندی مانند آیات شیطان، دو تن از افراد مشهور كشور كه یكی از روحانیون نامی، شاخص و فعال کشور است و دیگری رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام را این گونه خطاب كند.

به نظر می رسد این طیف نوظهور سیاسی، قصد دارد تا با برچسب زنی به همه ی گروه های مخالف و منتقدش، خود را به عنوان جریانی جسور و بی تعارف -حتی با مراجع تقلید و روحانیون- معرفی كند؛ با خیال این كه نظر گروهی از افراد ساختار شكن را به خود جلب نماید.

نكته ی تأسف برانگیز در حركات این گروه، منتسب كردن خود به مقام معظم رهبری است؛ در حالی كه با لحاظ كردن موضع گیری ها و نظر رهبری در مورد دوستی ایران با مردم رژیم صهیونیستی (كه از نظرات آقای مشایی است)، مكتب ایرانی و نظر مندرج ایشان در حكم حكومتی عزل مشایی، به عقیده ی اكثریت عقلا و كارشناسان، اصلاً مثبت ارزیابی نمی شود.

نكته ی دیگر همان خط همیشگی مردود دانستن همه ی طیف ها و دولت ها جز این دولت است كه نشان دهنده ی عدم پایبندی این جریان به حفظ آرامش كشور و عدم دامن زدن به نزاع های جناحی در فضای حساس فعلی كشور است.

نیمروز پیشنهاد می كند با وجود شاذ بودن این نوع موضع گیری، توضع می رود كه حامیان مشایی و یا شخص وی در صورت بی نسبت بودن با این صفحه، اعلام برائت كنند. از آن جا كه نفس موضع گیری تند طیف دولت با آیت الله مصباح و نیز هاشمی مسبوق به سابقه بوده است، توقع می رود كه حامیان مشایی و یا نمایندگان ایشان، نسبت خود را با این رویكرد و اظهارات تند مشخص نمایند.


بعد التّحریر: تکذیبیه دفتر ریاست جمهوری

احسان رستگار، سرویس وبگردی سایت خبری-تحلیلی «نیمروز»:

پیرو پیشنهاد نیمروز، خبر زیر در ساعت 21:50 شنبه، روی خروجی سایت شبکه ی ایران قرار گرفت.


دستگاه تبلیغاتی وابسته به مخالفان، پس از ناکامی های مکرر در حملات مستقیم به دولت، اکنون به جعل عنوانِ طرفداری از دولت و یاران دکتر احمدی نژاد و فعالیت در فضای سایبری روی آورده است


شبکه ایران / انتساب صفحات ایجاد شده در شبکه های اجتماعی نظیر فیس بوک، به مقامات ارشد دولت از جمله مهندس اسفندیار رحیم مشایی تکذیب شد.

در این باره محمد شیخان، سرپرست معاونت ارتباطات و اطلاع رسانی دفتر رئیس جمهور، در گفتگو با شبکه ایران گفت: اخیرا برخی افراد و گروههای سیاسی، با هدف تخریب چهره آقای مهندس مشایی، صفحاتی را تحت عناوین مختلف در شبکه های اجتماعی راه اندازی کرده و با انتشار مضامین توهین آمیز به شخصیت های حقیقی و حقوقی در این صفحات، در صدد ترسیم تصویری نادرست از شخصیت و مشی سیاسی و اخلاقی مهندس مشایی هستند.
وی ضمن رد انتساب این گونه صفحات به رییس دبیرخانه جنبش عدم تعهد، خواستار برخورد جدی دستگاه های ذیربط با انتشار دهندگان توهین و افترا شد.
شیخان ضمن ابراز تاسف از تشدید تبلیغات تخریبی علیه دولت خدمتگزار گفت: دستگاه تبلیغاتی وابسته به مخالفان، پس از ناکامی های مکرر در حملات مستقیم به دولت، اکنون به جعل عنوانِ طرفداری از دولت و یاران دکتر احمدی نژاد و فعالیت در فضای سایبری روی آورده است که البته این حربه نیز با هوشیاری مردم و پیگیری دستگاه های ذیربط به شکست خواهد انجامید.



برچسب‌ها: فیس بوک مشایی, فیس بوک, آیت الله مصباح یزدی, آیت الله هاشمی رفسنجانی
+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۳۹۱/۱۰/۲۴ساعت 0:21  توسط احسان رستگار   | 

شائبه ی سرطان فرج الله سلحشور


بسم الله الرّحمن الرّحیم

احسان رستگار، سرویس فرهنگی سایت خبری-تحلیلی «نیمروز»:

به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی نیمروز، شب گذشته مهدی سلحشور، ذاکر اهل بیت (علیهم السلام)، عضو هیأت فاطمیون قم و برادر كوچك فرج الله سلحشور، در مراسم اربعین سالار شهیدان، امام حسین (علیه السلام)، در لا به لای صحبت هایش اشاره ای به بیماری برادرش كرده و از طلب دعای خیر برای شفای وی نموده است. با پیگیری خبرنگار نیمروز، متوجه شدیم كه فرج الله سلحشور، عصر دیروز پس از شیمی درمانی، از یكی از بیمارستان های قم مرخص شده و گویا سرطان وی در مراحل ابتدایی است.

لازم به ذكر است فرج الله سلحشور پس از مطرح شدنش پس از پخش مجموعه ی یوسف پیامبر (1386) كه با اقبال داخلی و بین المللی همراه بود، به دلیل اظهار نظرهای صریحش نسبت به بخشی از بازیگران، شدیداً با واكنش اعتراض آمیز طیف وسیعی از اهالی سینما مواجه شد.


از دیگر ساخته های سلحشور، می توان به ایوب پیامبر (1372) و اصحاب کهف (1376) اشاره کرد.

علاوه بر كسوت كارگردانی، وی در عرصه ی بازیگری نیز در فیلم «توبه ی نصوح» به کارگردانی محسن مخلباف در مقام نقش اول ظاهر شده كه به عقیده ی بسیاری از كارشناسان، توانسته بازی روان و خاطره انگیزی را از خود به نمایش در آورد.


بعد التّحریر:

همین یادداشت در سایت خبری-تحلیلی «شفاف»

همین یادداشت در سایت خبری-تحلیلی «حفا نیوز»



برچسب‌ها: فرج الله سلحشور, مجموعه یوسف پیامبر, سریال یوسف پیامبر, مهدی سلحشور
+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۹۱/۱۰/۱۴ساعت 23:59  توسط احسان رستگار   | 

توزیع پرسش نامه ی مشکوک در دانشگاه تهران


بسم الله الرّحمن الرّحیم

احسان رستگار، سرویس دانشگاهی نیمروز


در هفته ی جاری، در دانشگاه تهران پرسشنامه ی جهت داری توزیع شده است، كه علت توزیع و انتشار آن در یكی دو هفته مانده به امتحانات پایان ترم، سؤال برانگیز است. این پرسش نامه كه در دو صفحه طراحی شده است، حول تمامی موضوعات مختلف اعم از سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، نظامی، بین المللی، ساختاری و علمی و فناوری، سؤالات متعددی را طرح كرده كه در اكثر آن ها، سؤالات با جهت گیری منفی طرح شده است. مثلاً در اولین پرسش این پرسش نامه ی چند گزینه ای، آزادی سیاسی به صورت منفی پرسیده شده است. یعنی سؤال شماره ی 1 این است: "كاهش آزادی سیاسی". یا سؤال بعدی به جای پرسش میزان سانسور و ممیزی، پرسیده شده "سانسور زیاد". لازم به ذكر است از اصول اولیه ی نظرسنجی و طرح پرسش نامه و تحقیق، حفظ اصل بی طرفی است. حال این كه چرا این چنین پرسش نامه ای در دانشگاه تهران توزیع شده است آن هم با این نحو طرح مسأله، خیلی سؤال برانگیز است. شنیده ها این پرسش نامه را به دانشکده ی هنرهای زیبا مرتبط می دانند.

سیاسی بودن این پرسش نامه قطعی است؛ چون چنین پرسش نامه ای از جهت علمی فاقد اعتبار و بلا استفاده است، اما این كدام گروه سیاسی یا كدام طیف سیاسی می تواند از چنین پرسش نامه ای بهره برداری كند، تأمل برانگیز و مشكوك است!

در حالی که پیرو تأکیدات کامران دانشجو مبنی بر عدم بهره برداری گروه های سیاسی از جو دانشگاه ها، فرهاد رهبر، مجوز برخی از برنامه ها را لغو کرده است، توزیع آزادانه ی چنین پرسش نامه ای، عجیب می نماید.

در زیر می توانید تصاویر این پرسش نامه را ملاحظه فرمایید:




برچسب‌ها: دانشگاه تهران, فرهاد رهبر, پرسش نامه, سیاه نمایی
+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۹۱/۱۰/۱۳ساعت 19:23  توسط احسان رستگار   | 

افشاگری، زاویه اندازی و بی اعتمادی مردم


بسم الله الرّحمن الرّحیم

احسان رستگار، سایت خبر-تحلیلی «نیمروز»

شنبه این هفته شاهد انتشار فایل صوتی مهدی هاشمی بودیم که برای اولین بار توسط سایت رجانیوز صورت گرفت. در این میان بحث های بسیاری قابل طرح است و از زوایای متلفی می توان موضوع را واکاوی کرد، اما آن چه از همه مهم تر به نظر می رسد، نتایج و عواقب انتشار این گونه اطلاعات در عرصه ی خواص و عوام است.

این که مهدی هاشمی واقعاً این صحبت ها را کرده چندان بعید نیست، ولی به هر حال نمی توان با قطعیت مهر تأیید بر صحت و سقم این فایل صوتی زد. قطعاً مهدی هاشمی جزء کسانی بوده که در فتنه ی 88 با آن گفتمانی که ما داریم، نه الزاماً از لحاظ قانونی بلکه بیشتر از جهت اعتقادی و سیاسی خطاهای اثرگذاری مرتکب شده است و از نهایت نفوذ آقازادگی اش در راستای اهداف سیاسی یک جریان زاویه دار با انقلاب و حتی اسلام اصیل استفاده کرده است. اما آن چه در این مجال نقطه ی عطف به نظر می رسد، این است که مهدی هاشمی فرزند یکی از مشهوررین، قدیمی ترین و اثرگذارترین چهره های انقلاب و نظام کشورمان به شمار می رود. قطعاً این آقازادگی نباید باعث ایجاد هرگونه مصونیتی برای وی شود، ولی مشکل این جاست که در این مصداق، ماجرا برعکس شده؛ به دلیل مهدی هاشمی، کسی به پدرش همه وارد نمی کند بلکه بیشتر به دلیل این که آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی پدر مهدی هاشمی است به فرزندش شدیدترین حملات صورت می گیرد و این افشاگری نیز ذیل همین رویکرد جان می گیرد.

رویکرد بدنامی و از بین بردن حسن شهرت و یا افزایش سوء شهرت یک شخصیت سیاسی، گاه با انتشار سوابق غیر اخلاقی آن مسئول مانند رئیس سابق سیا در آمریکا معنا می یابد و گاهی هم با تخریب اطرافیان و نزدیکان و بستگان آن شخص. علیه آیت الله هاشمی و فرزندان وی این قسم فعالیت ها به وفور مشاهده شده است؛ از همان سال 84 تا به الان به ویژه از سال 88. در ابتدا ممکن است حس خوبی پیدا کنیم و بگوییم که مثلاً دست مریزاد رجانیوز که این گونه موذیان سر در آخور نظام کرده ی فتنه گر را رسوا می کنی و روشن گری ات مثال زدنی بود! اما نتایج این روشن گری –که شاید هم مصداق سیاه نمایی بتواند باشد- و پر و بال دادن به آن، شاید نتیجه ای جز بد بینی بیشتر مردم به نظام و مسئولین و افزایش تنش ها و درگیری های مسئولین با یکدیگر نداشته باشد.

در همین راستا توجه به نکاتی لازم به نظر می رسد که آن ا را از نظر می گذرانیم:

1- بسیار دیده شده که در عرصه ی سیاست ایران، شخصی که چندان با بصیرت یا عمار نبوده، حرف حساب و نه پر بی راه گفته ولی چون خیلی شخصی سربلند بیرون آمده از فتنه نبوده، کل اظهارات وی تخطئه و رد می شده است؛ حال چه شده که این گونه شخصی هم چون نیک آهنگ کوثر که رسماً ضد انقلاب است، می شود منبع خبر ما! چطور می توان با واسطه یا بی واسطه به منبعی اعتماد کرد که مانند تمامی دیگر ضد انقلاب ها، هدفش افزایش درگیری، تنش و نابسامانی در داخل جمهوری اسلامی ایران است؟

2- با افزایش فناوری در عرصه ی الکترونیک و مخابرات، تقطیع یک فایل صوتی و یا شبیه سازی صوت یک شخص با نرم افزارهای پیشرفته، کاملاً میسر است. کسانی که به وقوع فته اعتقاد دارند، حضور و سهم عمده ی مهدی هاشمی در آن برایشان بدیهی است؛ پس کاملاً معقول است که حرف های کم و بیش از این دست –که در فایل صوتی شنیده می شود- بر زبان مهدی هاشمی جاری شود، اما آیا واقعاً اگر شخص دیگری با خیال راحت بخواهد در مورد مسائل حساس سیاسی و فتنه ی 88 و امثالهم اظهار نظر کند و از ضبط نشدن صدایش هم خیالش راحت باشد، آیا در کل اظهار نظرهایش واقعاً هیچ حرف نادرست و نسنجیده و غیر قابل دفاعی نخواهد گفت؟ این ها تنها سؤال بود و الا زاویه ی ما با مهدی هاشمی و هم طیفانش روشن است.

3- نکته ای که خیلی باید بدان توجه شود (که نمی شود)، تأثیر انتشار این فایل در بین نخبگان و مردم است. در نظر بگیرید که شخصی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام باشد و و مستقماً منصوب رهبری، بعد پسرش ای گونه در مورد همان رهبری اظهار نظر کند و بی مهابا نظام را به ورطه ی تخطئه بکشاند. چنین واقعیت هایی ممکن است در بین فرزندان برخی از سئولان عالی رتبه ی هر نظامی وجود داشته باشد و مسئولان دیگر هم آن چنان بی اطلاع از این مخالفت ها  زوایا نباشند، ولی از نتایج انکار ناپذیر افشا و بازگویی این چنین مباحثی، دلخوری و تفرقه است. منتقل کردن این پیام که نه مهدی هاشمی بلکه آیت الله هاشمی رفسنجانی به عنوان مؤثرترین شخصیت های نظام جمهور اسلامی ایران با رهبری زاویه و مخالفت پنهان دارد، از اولین و فاجعه آمیزترین خروجی های این چنین افشاگری هاست که طبیعی است در چنین شرایطی بی بی سی به نفع نیک آهنگ کوثر وارد میدان شود و اصالت فال صوتی را تأیید کند. کدام ضد انقلابی است که از مشاهده ی فاصله بین رهبری و شخصی چون آقای هاشمی گل از گلش نشکفد؟ آیا این عیناً دشمن شادی و حرکت روی ریل ضد انقلاب نیست؟

4- چرا این فایل صوتی دقیقاً زمانی منتشر می شود که مهدی هاشمی در زندان به سر می برد و فرصت و امکان دفاع از خود را ندارد؟ اگر بنا بر شنیدهها قضاوت کنیم، زمان ضبط فایل صوتی بنا به اظهارات نیک آهنگ کوثر باز می گردد به سال 89؛ آیا واقعاً علت این افشاگری دادگاه استات اویل مهدی هاشمی در کانادا و شکایت هوشنگ بوذری از وی بوده است یا فرصتی برای لگدمال کردن بیش از پیش مهدی هاشمی زمانی که فرصتی برای دفاع ندارد؟  

5- چرا وقتی مهدی احمدی نژاد (داماد مشایی و پسر بزرگ احمدی نژاد) در صفحه ی شخصی فیس بوکش می نویسد نترس! به احمدی نژاد فحش دادن هزینه ندارد. اگر جرأت داری به کسانی فحش بده که ... هیچ کس واکنش نشان نمی دهد و انگار نه انگار که چه حرفی سربسته بیان شده است؟ فقط مهدی هاشمی آقازاده و مشکل دار است؟  

6- ثمره ی نهایی این قیبل اتفاقات چیزی نخواهد بود جز بی اعتمادی بیشتر مردم به آقایان و آقازاده هایشان و اعتقاد بیشتر به تصمیمات پشت پرده و تبعیض و بغض پیدا کردن نسبت به نه فقط شخص آیت الله هاشمی بلکه امثال ایشان (چه از جهت رده و مرتبه و چه از جهت جهت گیری سیاسی) که کم هم نیستند. بخشی از مسئولان که خود، با عملکرد خلاف شعار و پشت پا زدن به تعهدات و وعده هایشان و نیز بی صداقتی، پشتوانه ی اعتماد مردم را از دست داده اند، برخی هم که فتنه گرند، بعضی دیگر هم که مشکلات توانمندی و مدیریتی دارند، پس کلاً که می ماند که مردم بتوانند به او تکیه و اعتماد کنند؟



برچسب‌ها: مهدی هاشمی, نیک آهنگ کوثر, فایل صوتی مهدی هاشمی, آیت الله هاشمی رفسنجانی
+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۹۱/۰۹/۲۲ساعت 14:35  توسط احسان رستگار   | 

گمانه زنی‌ درباره علل توقیف «شهروند امروز»؛وقتی سر احمدی نژاد سر یک هفته نامه را بر باد می دهد

 
بسم الله الرّحمن الرّحیم

در شماره های 79 و 86 تصویر روی جلد طرحی گرافیکی از احمدی نژاد بود که به ترتیب با عناوین «ارباب حلقه ها» و «یک نامه یک رأی» و در شماره 81 طرحی کاریکاتورگونه از دولت دهم با عنوان «چگونه می توان مملکت را با خواب اداره کرد» در هیأت لباس های دوران عصر صفویه به چاپ رسید. در شماره آخر (10 جدید، 87 قدیم) هم شاهد میز گردی با عنوانی بسیار تیز و تند بودیم؛ «اولین دروغ را چه کسی گفت». بر این اساس این طرح ها و محتویات داخل این شماره های شهروند امروز، احتمالاً به عنوان مصادیق سیاه نمایی و توهین به مقامات حقوقی در نظر گرفته شده و مشمول تبصره 8 ماده 6 قانون مطبوعات شده است.
شفاف، احسان رستگار؛ پیرو گمانه زنی قبلی شفاف، در
مورد علت توقیف هفته نامه «شهروند امروز»، به نظر می رسد علت حکم هیأت نظارت بر مطبوعات، مسأله ای جز مصاحبه ی مهدی فیروزان، داماد امام موسی صدر، بوده است. همان طور که در تحلیل قبلی ذکر شد، شهروند امروز در شماره های قبلی، طرح های از رئیس جمهور و هیأت دولت روی جلد درج کرده است. این طور که از شواهد و قرائن امر پیداست، دلیل اصلی توقیف این هفته نامه، پرداختن های جسورانه به موضوعات دولت، جریان انحرافی و انتقادهای تند به رئیس جمهور بوده است.

در شماره های 79 و 86 تصویر روی جلد طرحی گرافیکی از احمدی نژاد بود که به ترتیب با عناوین «ارباب حلقه ها» و «یک نامه یک رأی» و در شماره 81 طرحی کاریکاتورگونه از دولت دهم با عنوان «چگونه می توان مملکت را با خواب اداره کرد» در هیأت لباس های دوران عصر صفویه به چاپ رسید. در شماره آخر (10 جدید، 87 قدیم) هم شاهد میز گردی با عنوانی بسیار تیز و تند بودیم؛ «اولین دروغ را چه کسی گفت». بر این اساس این طرح ها و محتویات داخل این شماره های شهروند امروز، احتمالاً به عنوان مصادیق سیاه نمایی و توهین به مقامات حقوقی در نظر گرفته شده و مشمول تبصره 8 ماده 6 قانون مطبوعات شده است.

ماده 6، تبصره 8: افترا به مقامات، نهادها، ارگانها و هر يک از افراد كشور و توهين به اشخاص حقيقي و حقوقي كه حرمت شرعي دارند، اگر چه از طريق انتشار عكس يا كاريكاتور باشد.

دور اول شهروند امروز در فروردین ماه 86 شروع به کار کرد و در تاریخ 18 آبان 87 در شماره 71 خود که عکسی از اوباما و دخترش را بر روی جلد داشت، توقیف شد. با پوست اندازی

هیأت نظارت بر مطبوعات و خروج افرادی مانند محمدعلی رامین از آن و ورود اشخاصی هم چون علی مطهری، رویکرد تازه ای در مطبوعات آغاز شد. در این رویکرد مطبوعات به عنوان دشمنان نظام و اصلاح طلبان به عنوان سوء استفاده گران بالقوه از آزادی به شمار نمی آمدند و سعی بر این بود که اختناق مطبوعاتی دوره قبل اصلاح شود. به این ترتیب این هیأت روزنامه «اعتماد» و هفته نامه «شهروند امروز» را رفع توقیف کرد تا مجدداً گروهی که به دلیل تنگ نظری طیف دولت به نمایندگی معاون سابق مطبوعاتی رئیس جمهور (محمد علی رامین) از گردونه رقابت مطبوعاتی خارج شده بودند، مجدداً توانستند شروع به کار کنند و این اتفاق مبارکی در جهت احیاء آزادی بیان و تضارب آرا در فضای سیاسی-مطبوعاتی کشور محسوب می شد.

اما دیروز 14 شهریور در در جلسه هیأت نظارت بر مطبوعات، روزنامه «روزگار» و هفته نامه «شهروند امروز» توقیف شدند تا به نوعی شاهد عقب گرد در کشور باشیم. البته در صورتی که این روزنامه و هفته نامه از قوانین مطبوعات تخطی کرده باشند، این رأی هیأت نظارت منطقی و قابل دفاع خواهد بود، ولی آن جا به مشکل بر خواهیم خورد که یادمان می افتد علاوه بر قانون مطبوعات، قانون نانوشته ای وجود دارد که هرگاه رسانه ای هرچه بیشتر به نقد دولت بپردازد، بیشتر به مرگ زودرس نزدیک خواهد شد. این جاست که ما آرزو می کنیم ای کاش همان طور که جریان انحرافی و سرکرده آن هرچه می خواهد می گوید، همه همین گونه باشند. حتی اگر این نوع آزادی درست هم نباشد، قطعاً اگر به سویه همه از این نوع آزادی برخوردار باشند، به حق نزدیک تر است تا این که یک گروه با قدرت زیاد و تعداد اندک بتوانند هرچه می خواهند بگویند، ولی دیگران نتوانند کاریکاتور رئیس جمهور را روی جلد درج کنند و از وی به تندی انتقاد کنند.

این که رئیس جمهوری خط مشی رسانه ای بسته‌ای داشته باشد عجیب نیست، ولی این که رئیس جمهوری مدعی باشد آزادی بیان در ایران نزدیک به مطلق است، یا این که بگوید رسانه ها باید انتقاد کنند و ما استقبال می کنیم، یا این که بگوید برای ما فرقی نمی کند و ما اصلاً این تخریب ها برایمان مهم نیست ولی نوع دیگری عمل کند، بسیار آزار دهنده است. خیلی توهین آمیز است که رئیس جمهور یا نماینده اش، هیأتی را به سمتی ببرند که روزنامه و هفته نامه ای را به تعطیلی بکشاند و علاوه بر تحت فشار قرار گرفتن اهالی رسانه از جهت معیشتی، فضای مطبوعات که ذاتاً نیازمند آزادی است به ورطه ی امنیتی شدن کشانده شود.
+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۹۰/۰۶/۱۶ساعت 16:1  توسط احسان رستگار   | 

وقتی تاریخ یادداشت هایتان هم خارج از اختیارتان است

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

به دلیل قطع بودن اینترنتم، این روزها خیلی فرصت برای به روز کردن وبلاگ ندارم.

نکته ای که جالب بود در مورد همان یادداشت پیرامون آقازادگی این بود که گویا مدیر بلاگفا یا هر کسی که به مدیریت وبلاگ بنده دسترسی دارد (جز خودم!)، تاریخ یادداشت را از ۲۳ تیر ۱۳۹۰ به ۱۱ دی ۱۳۷۸ تغییر داده است!

آقا فرید عجب قدرتی دارد! یک وبلاگ فکستنی هم از دسترس و رانت ایشان در امان نیست!

 

+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۹۰/۰۵/۰۸ساعت 17:35  توسط احسان رستگار   | 

یادداشتی که از صفحه اول وبلاگ حذف شد

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

حدود ۲۰ روز پیش یادداشتی با عنوان «مایه ی یأس فعلی جوانان؛ رانت خواران و آقازاده های فعّال یا فراری ها؟» را در وبلاگ درج کردم. امروز از طریق یکی از نظرات مخاطبین متوجه شدم که یادداشت با وجود این که در وبلاگ ثبت است، ولی در صفحه ی اول نمایش داده نمی شود! به همین دلیل مجدداً نشانی صفحه را درج کردم. برای مشاهده ی یادداشت این جا را کلیک کنید.



+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۹۰/۰۵/۰۱ساعت 16:55  توسط احسان رستگار   | 

خواب زمستانی شهرداری در تعطیلات نوروزی؟

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

همان طور که اکثراً متوجه شده اید، در ایام تعطیلات نوروز، با وجود نیاز محسوس شهر تهران در مناطق محتلف به بازسازی معابر و خیابان ها، همه جا دست نخورده باقی مانده و هیچ اصلاحی صورت نگرفته است. با کمال تعجب بلافاصله پس از اتمام تعطیلات و مراجعت تهرانی ها و دانشجویان به پایتخت، مشاهده می شود که شهرداری تهران تازه به فکر بازسازی معابر عمومی افتاده است.

اگرچه شاید به دلیل درگیر بودن شهردار برای شرکت در همایش های مربوط به شهرداران برتر و امثالهم، از تعمیرات به موقع معابر و خیابان های شهر غافل شده -که اصلاً عذری پذیرفتنی نیست- ولی با وجود زحمات محمّد باقر قالیباف، رفع این معایب نیز ضروری و از وظایف اولیه ی شهرداری به حساب می آید.

عکس های زیر را دیروز از اطراف محل سکونتم -که در حوالی خیابان انقلاب واقع است- گرفتم. دقیقاً نمی دانم چقدر همین شرایط برای دیگر نقاط شهر مصداق دارد، ولی می دانم که بسیاری از بازسازی ها باید در مواقعی خاص مانند تعطیلات و ایّام کم تردد بودن شهر صورت بگیرد، در حای که متأسفانه این طور نیست.

+ نوشته شده در  جمعه ۱۳۹۰/۰۱/۲۶ساعت 23:23  توسط احسان رستگار   | 

کاریکاتوری که به واقعیت پیوست

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

اگر خاطرتان باشد، در ایّام تعطیلات سال نو، در کاریکاتوری با عنوان «نودانه 2/کاریکاتور اختصاصی 2: مزایده ی لباس های احمدی نژاد» موضوع پشت پرده ی خرید ماشین رئیس جمهور در حد حدس و گمان مطرح شد.

چند روزی است که در خبرگزاری ها پشت پرده ی این مزایده فاش شده است که محوریت همان گمان زنی را تأیید می کند. در کاریکاتور این وبلاگ، صادقی محصولی به عنوان پشت پرده مطرح شده بود، ولی در اخبار نام افرادی هم چون بقایی و مشایی ذکر شده است. آن چنان توفیری هم نمی کند؛ به قول معروف ... زرد، برادر ... است.

به گزارش هفته نامه ی ۹ دی به صاحب امتیازی حمید رسایی، فردی که خودروی احمدی تژاد را خریداری کرده است در سال‌های گذشته تنها دارائیش یک سوله بوده که به عنوان انبار و کارهای کوچک صنعتی استفاده می‌کرده است. به تدریج نامبرده از طریق ارتباطات مختلف دولتی به ثروت کلانی دست پیدا می‌کند. وی در حال حاضر ۳۰ درصد سهام بانک گردشگری و ۳۴درصد بانک سامان و بخشی از سهام ایران خودروی تبریز و شرکت هواپیمایی آتا را دارد.

لازم به ذکر است که خریدار خودروی احمدی نژاد، یک بدهکار بزرگ اقتصادی است! 

 

+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۹۰/۰۱/۲۴ساعت 15:40  توسط احسان رستگار   | 

به زودی پایگاه مردمی خود را از دست خواهید داد

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

گزارش روزانه:


تبیین دوباره تز مکتب ایران به جای مکتب اسلام ، حاکی از اجرای یک برنامه طراحی شده از سوی مشائی و جناب عالی برای جمهوری اسلامی است/ اگر بر این گونه مواضع خود پافشاری کنید به زودی پایگاه مردمی خود را از دست خواهيد داد.


ایلنا: علي مطهري با ارسال نامه اي سرگشاده از اظهارات رييس جمهور در مورد مكتب ايراني انتقاد كرد.
به گزارش ايلنا ، متن اين نامه بدين شرح است:
جناب آقای دکتر احمدی‌نژاد
رئیس‌جمهور محترم
با اهداء سلام ، سخنان جناب عالی در مصاحبه زنده با شبکه خبر سیما در روز جمعه 26/6/89 در واقع تبیین دوباره تز مکتب ایران به جای مکتب اسلام بود و حاکی از آن است که اجرای این تز یک برنامه طراحی شده از سوی آقای مشائی و جناب‌عالی برای جمهوری اسلامی است . برخی برنامه‌های روزهای اخیر مانند چفیه انداختن به گردن کوروش نمادین ، نیز این ظن قوی را تقویت می‌کند . بدیهی است که سخن گفتن از ایران باستان و شخصیت‌های آن دوره مانند کوروش در ذات خود اشکالی ندارد ، اما در جایی و فرصتی مانند مجمع عمومی سازمان ملل ، سخن راندن از تمدن ایران باستان به جای تمدن اسلامی و تبیین منشور حقوق بشر کوروش به جای حقوق بشر مورد نظر اسلام ، آنهم توسط مقام اول اجرایی نظام جمهوری اسلامی که منادی احیای تمدن بزرگ اسلامی است ، گذشته از کج سلیقگی ، حاکی از یک تز و پروژه در زمینه سیاست خارجی و داخلی است که البته آثار منفی زیادی از نظرصدور انقلاب اسلامی و نیز سرخوردگی اقشار متدین و حامی اصلی انقلاب که فرزندان خود را جز برای اسلام و تحقق آرمان‌های اسلامی فدا نکردند خواهد داشت .
بدیهی است که در منشور کوروش نقاط مثبت نیز وجود دارد ، اما اولاً موحد بودن کوروش مورد تردید است و به هر حال وی متدین به دین رسمی زمان خود نبوده است . ثانیاً رفتار وی با مردم بابِل با سیره انبیاء سازگار نبوده است . کوروش پس از فتح بابِل ، مردم بت پرست را به نام آزادی عقیده در بت‌پرستی خود آزاد گذاشت و این یعنی آزادی عقیده به سبک غربی ، در حالی که ابراهیم خلیل علیه السلام در زمانی که مردم از شهر خارج شده بودند وارد بتخانه شد و همه بتها را شکست مگر بت بزرگ ، و تبر را به گردن او انداخت و وقتی مردم از او سئوال کردند گفت کار بت بزرگ است و باعث شد که مردم به فطرت الهی خود باز گردند ، دست از بت پرستی برداشته به توحید باز گردند و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نیز پس از فتح مکه اولین کاری که انجام داد این بود که وارد کعبه شد و همه بتها را به دست علی علیه السلام شکست . در واقع ابراهیم خلیل و پیامبر اسلام زنجیر عقاید خرافی را از دست و پای مردم زمان خود باز کردند و آنها را آزاد كردند چون قصد استعمار آنها را نداشتند ، اما کوروش مردم بابِل را همچنان در زنجیر خرافات باقی گذاشت همچنان که ملکه انگلستان نیز در دوره استعمار هند وقتی وارد بتخانه‌های آن سرزمین می‌شد به نام آزادی عقیده بیش از خود هندی‌ها به بت‌ها احترام می‌گذارد ، زیرا او بهتر از هر‌کس دیگر می‌دانست که اگر این زنجیرها از دست و پای مردم هند باز شود دیگر او نمی‌تواند این ملت را استعمار و منابع ثروت او را غارت کند.
در اینجا توجه جناب عالی را به سخن شهید آیت‌الله مطهری در کتاب آینده انقلاب اسلامی ایران جلب می‌کنم . گویی ایشان این گونه انحرافات را پیش بینی می‌کردند. ایشان در بحث آزادی عقیده و آزادی تفکر و فرق میان این دو می‌فرمایند:
« عده‌ی می‌گویند ببینید ما چه ملتی هستیم ! ما در دو هزارو پانصد سال پیش اعلامیه حقوق بشر را امضاء کردیم . کوروش وقتی وارد بابِل شد ، با این که خودش بت پرست نبود و تابع مثلاً دین زردشت بود ، مع ذالک گفت تمام معابد بت پرستی که در اینجا هست محترم است . پس ما ملتی هستیم طرفدار آزادی عقیده . این بزرگترین اشتباه است . از نظر سیاسی هر‌چه می‌خواهید تمجید کنید ، زیرا اگر کسی بخواهد ملتی را به زنجیر بکشد باید تکیه‌گاه اعتقادی او را هم محترم بشمارد ، اما از نظر انسانی این کار صد درصد خلاف است.»

اما سؤال من از جناب رئیس‌جمهور این است که آیا اصرار شما بر مطرح کردن مکتب ایران به جای مکتب اسلام به همان دلیلی نیست که آقای مشائی افاضه فرمودند که امروز در دنیا از مکتب اسلام نباید سخن گفت، زیرا از اسلام برداشت‌های مختلف وجود دارد ، بلکه باید از مکتب ایران سخن گفت.
اینجانب برادرانه و مشفقانه به جناب عالی نصیحت می‌کنم که برخی مواضع شما که با اساس اسلام سروکار دارد مانند آنچه در مسئله عفاف و حجاب اتفاق افتاد و آنچه در موضوع مکتب ایران رخ می‌دهد و به رغم مخالفت علمای بزرگ بر آنها اصرار می ورزید ، جایگاه شما را در میان توده مردم و اقشار متدین تنزل خواهد داد و تا حدودی تنزل داده است . رأی مردم به شما رأی به اسلام و حمایت از رهبری است ، اگر بر این گونه مواضع خود پافشاری کنید به زودی پایگاه مردمی خود را از دست خواهید داد و به اقشار سهل انگار نسبت به دین نیز نمی‌توان تکیه کرد .
با تقدیم احترام
علی مطهری
پايان‌پيام

1389/6/27 - 13:49:05
کد خبر : 148947

 

برای دریافت فوری اخبار و یادداشت های این وبلاگ، در خبرنامه عضو شوید.

 

+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۸۹/۰۶/۲۷ساعت 14:31  توسط احسان رستگار   | 

مسائل فرهنگی از مسائل اقتصادی و سیاسی مهم تر است

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم


این یادداشت، اختصاص یافته است به قسمتی از فرمایشات مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری که به نظر بنده نقطه ی عطف سخنان ایشان بود. جان افکار رهبری و نیز بخشی محوری از جهان بینی ایشان، در ۳ دقیقه ی پایانی سخنان ایشان نهفته بود. این قسمت، مربوط می شد به دیدگاه ایشان نسبت به اولویت مسائل فرهنگی، اقتصادی و سیاسی نسبت به یکدیگر که شاید بسیاری از جمله کسانی که اسلامشان التقاطی است و کلاً خیلی قاطی پاتی است و رگه هایی پر رنگ از مارکسیزم در تفکراتشان موج می زند را کمی به فکر فرو برد. البته آن هایی که ما دیدیم، شاید کارشان از رگه های التقاطی و مارکسیستی گذشته باشد و در نهایت به سرنوشت امثال پسر آیت الله طالقانی دچار شوند؛ یعنی کسانی که اسلام را نه به خاطر تمامی احکامش، بلکه فقط به خاطر عدالت خواهی اش و نه عدالت خواهی جامع، بلکه فقط از جنبه ی اقتصادی می خواهند و بس. کسانی که اسلام را هم مادی تفسیر می کنند و روح لطیف معنوی اسلام را از آن می گیرند و به پوسته ی دین قانعند. گاهی نیز اگر جرئت نمی کنند علناً فریاد بزنند که « ما اسلام را نه آن طور که هست، بلکه آن طور می خواهیم قبول داریم » به این دلیل است که می خواهند حداقل اسماً انقلابی مسلمان باقی بمانند و نه انقلابی مارکسیست. گاهاً نیز خودشان را در دایره ی انقلابیونی تعریف می کنند که در اوایل انقلاب به ناحق مارکسیست خوانده می شدند؛ حال آن که در همان زمان، افرادی نیز بودند که به حق مارکسیست خوانده می شدند که اتفاقاً اکثریت را شامل می شدند. 


 

مسئله ی مهمی که در ذهن بنده همیشه هست، آن طور که فرمودند، در جلسه هم مطرح شده، مورد دغدغه ی افراد است، مسئله ی فرهنگ است. مهم است؛ از مسائل اقتصادی مهم تر است، از مسائل سیاسی مهم تر است، مسئله ی فرهنگ است.

فرهنگ چیست؟ فرهنگ عبارت است از آن درک، برداشت، فهم، معتقد و باور انسان ها و روحیات و خلقیات انسان ها در زندگی؛ آن هایی است که انسان را به کار در زندگی وادار می کند. فرهنگ حاکم در یک کشور مثلاً اگر چنان چه فرهنگ مسئولیت پذیری بود، این عمل مردم را هدایت می کند. نقطه ی مقابل حالت بی مسئولیتی است، که انسان نسبت حوادث، نسبت به قضایا، نسبت به آینده ، نسبت به دشمن، نسبت به دوست احساس مسئولیت نکند. مسئولیت پذیری، تزریق مسئولیت پذیری و هدیه کردن آن به ارواح مردم، به افکار مردم و روحیات مردم این تقویت فرهنگ است. ایثارگری، وجدان کاری، انضباط، تعاون اجتماعی، سازگاری اجتماعی، پرهیز از اصراف، اصلاح الگوی مصرف، روحیه ی قناعت، استحکام در آن چه که تولید می کنیم، این ها فرهنگ است، فرهنگ این هاست. این ها را باید در مردم تقویت کرد. درستکاری، زنده نگه داشتن اندیشه های امام  و انقلاب، روحیه ی انسجام و اتحاد اسلامی، آن چیزی که قرآن هم ما را به او امر می کند، تفکرات امام هم به او امر می کند، انقلاب هم ما را به او حمل می کند و امر می کند. با برادران مسلمان، با هم میهنان، حالت اتحاد، انسجام، تعصب متقابل نسبت به یکدیگر، تعصب مثبت داشته باشیم. در عرض گستره ی امت اسلامی هم همین جور، اتحاد. این ها آن فرهنگ است. یکی از آن ها البته فرهنگ عفاف است، فرهنگ ساده زیستی است، این هاست.

این کارها به عهده ی کیست؟ رسانه ها خیلی نقش دارند، ولی رسانه ها قالبند. محتوا و مضمون دست ماست که حالا بحث مفصلی دارد که جایش این جا نیست. ان شاء الله در جای خودش من راجع به این صحبت خواهم کرد. کارهای مهمی بر عهده ی ماهاست، بر عهده ی حوزه های علمیه است که این کارها را باید ان شاء الله انجام بدهیم.

دیگر طولانی شد صحبت ما. خداوند ان شاء الله که همه ی ما را در راه انقلاب، در راه اسلام نگه دارد. زندگی ما را وقف اسلام بکند. مرگ ما را در راه اسلام و برای اسلام و برای خودش قرار بدهد. آن چه که می گوییم، می شنویم و می کنیم، آن را برای خودش و در راه خودش قرار بدهد. و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

 

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۸۹/۰۶/۲۵ساعت 22:48  توسط احسان رستگار   | 

متن کامل گفت و گوی علی مطهری با هفته نامه ی یالثارات

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم


متن کامل این مصاحبه، تا کنون فقط در همین وبلاگ درج شده؛ البته این گفت و گو، به صورت خیلی خلاصه در خبرگزاری های دیگر درج گردیده است.

* آقاي دکتر! يالثارات را چگونه مي‌بينيد؟

- در مجموع خوب مي‌بينم. آن حساسيت‌هاي فرهنگي خودش را تقريبا حفظ کرده است؛ ولي از حيث مسائل سياسي اگر وارد دسته‌بندي‌هاي سياسي نشود بهتر خواهد بود. يا روي بعضي ارزشهاي ديگر مثل آزادي بيان تاکيد داشته باشد.

الان روي استقلال فرهنگي، عدالتخواهي، اصل ولايت فقيه تاکيدات خوبي دارد. اما انتظار است در بقيه ارزشها هم تاکيد و توجه داشته باشد. ولي در حوزه فرهنگي هم معتقدم بايد حساسيت بيشتري داشته باشيد. نسبت به آن حساسيتي که در دوره اصلاحات داشتيد، الان مقداري ملاحظه مي‌کنيد در حالي که به نظرم بايد بيشتر عکس‌العمل نشان دهيد.

* مطلبي را مطرح مي‌کنم. نظر خود را موافق يا مخالف اعلام نماييد. ما در دوران  اصلاحات جريان حاکم بر کشور را جريان انحرافي مي‌ديديم. چون نگاه و تلقي‌شان در مسائل انحرافي بود. اما در اين دوره در خيلي از مباحث، حداقل در چهار سال اول دولت آقاي احمدي‌نژاد، استنباط ما اين بود که مسير اين دولت، مسير درستي است. هدفگذاري‌ها  انقلابي، ارزشي و ديني است که بعضا انحرافاتي هم داشت. طبيعي است که اين موضعگيري، بايد با آن موضعگيري دوران اصلاحات متفاوت باشد. شما اين را قبول داريد؟ زيرا يکي از انتقاداتي که به شما وارد است اين است که لحن انتقادات شما از دولت اصلاحات با انتقاد از دولت اصولگراي آقاي احمدي‌نژاد تفاوتي ندارد.

- (سکوت طولاني) ...

برای مطالعه ی مابقی مصاحبه، به ادامه ی مطلب مراجعه فرمایید


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۸۹/۰۶/۱۷ساعت 16:42  توسط احسان رستگار   | 

مطهری: سکوت در چنین شرایطی یعنی هموار کردن راه کج روی و استبداد

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم


آقای علی مطهری، نماینده ی مردم تهران، ری و شمیرانات، در نطق میان دستور امروز، در حدود ساعت ۱۰:۳۰ به عنوان سخنران اول در جایگاه قرار گرفت که متن این نطق، به شرح ذیل است:

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

پیشاپیش، عید سعید فطر را به همه ی نمایندگان محترم و ملت شریف ایران، تبریک عرض می کنم. در این نطق می خواهم مقداری از خودمان به عنوان مجلس انتقاد کنم.

باید قبول کنیم که مجلس هشتم، در جایگاه لایق و شایسته ی خود قرار ندارد. این امر به عملکرد ما نمایندگان و هیأت رئیسه ی محترم باز می گردد. در کجای قانون اساسی یا آیین نامه ی داخلی مجلس آمده است که اگر دولت در اجرای قانونی سر باز زد و بر موضع خود پافشاری کرد یا درخواست استرداد لایحه ای را نمود، نایب رئیس محترم مجلس، فوراً کار گروه گفت و گو و در واقع کارگروه التماس تشکیل دهد و موجب تحقیر مجلس گردد؟!

در قانون هدفمند کردن یارانه ها، دولت با پافشاری بر ۴۰ هزار میلیارد تومان، به جای ۲۰ هزار میلیارد تومان مصوب مجلس، از همین طریق و نه از طریق ارائه ی لایحه ی جدید، حرف خود را به کرسی نشاند. در قانون تسهیلات ارزی برای متروی تهران و کلان شهرها، دولت به صراحت اعلام کرد که من این مصوبه را قانون نمی دانم و اجرا نمی کنم و مجلس به جای استفاده از ابزارهای قانونی خود، به خواهش و تمنا می پردازد.

دولت با یک مصاحبه ی تلویزیونی، قانون عفاف و حجاب را از حیّز انتفاع ساقط می کند و مجلس فقط آه می کشد.

وقتی میدان برای تک روی باز می شود، پنج نماینده ی ویژه ی رئیس جمهور برای تنظیم روابط سیاسی با خاور میانه، آسیا، افغانستان، حوزه ی خزر و مسائل مربوط به ترانزیت منصوب می شوند در حالی که تعیین نماینده ی ویژه ی رئیس جمهور بدون تصویب در هیئت وزیران و رأساً توسط رئیس جمهور و برای موارد عام، مغایر نص صریح اصل ۱۲۷ قانون اساسی است. بالاتر این که با وجود توصیه ی رهبر انقلاب به پرهیز از کارهای موازی در سیاست خارجی، هیچ کدام از این احکام پس گرفته نشد، بلکه یکی از معاونان رئیس جمهور اعلام کرد که دو نماینده ی ویژه ی دیگر، برای آفریقا و آمریکای جنوبی معرفی خواهند شد. در این صورت وزارت امور خارجه مسئولیتی نخواهد داشت و مجلس نمی تواند وزیر امور خارجه را مورد سؤال قرار دهد. این در حالی است که رهبر انقلاب اخیراً در دیدار هیئت دولت با ایشان، بر اعتماد به وزیران در چارچوب اختیارات و وظایفشان و بر مسئولیت وزارت امور خارجه در خدایت منسجم و برنامه ریزی شده ی همه ی مسائلی که به نوعی با سیاست خارجی و روابط با دیگر کشورها مربوط می شود، تأکید ورزیده اند. وزیر امور خارجه به حق از انتصاب نمایندگان ویژه انتقاد نمود و البته مجلس در این خصوص از او حمایت خواهد کرد؛ اما افسوس که آقای وزیر، دیر عکس العمل نشان دادند. اگر همان زمانی که ستاد امور ایرانیان خارج از کشور، مستقر در وزارت امور خارجه، به نهاد ریاست جمهوری منتقل شد و در یک اقدام غیر قانونی، تبدیل به شورای عالی ایرانیان خارج از کشور گردید و برای آن یک بودجه ی هنگفت در نظر گرفتند و به این ترتیب یک نهاد موازی با وزارت امور خارجه پدید آمد، وزیر محترم فریاد می زد و زیر بار نمی رفت، اکنون شاهد انتصاب نمایندگان ویژه نبودیم.

مجلس مظهر حاکمیت مردم و جلوگیری از استبداد است. اگر مجلس این ویژگی خود را از دست بدهد، دیگر مجلس نیست و به ملت خود خیانت کرده است. حتی در یک دولت صالح و مردمی، مانند دولت کنونی، نماینده ی مجلس، نماینده ی ملت است، نه نماینده ی دولت. اشتباه می کنند برخی نمایندگانی که می گویند « چون دولت مردمی است، ما وکیل الدوله هستیم و به آن افتخار می کنیم»؛ زیرا مجلس برای جلوگیری از انحراف دولت هاست. دولت های صالح نیز دچار انحراف می شوند، چرا که اساساً قدرت فساد آور است و تمایل به استبداد را در حاکمان زنده می کند.

رهبر گران قدر ما نیز خطاب به ما نمایندگان فرمودند: " با دولت مماشات و همراهی کنید، اما در مقابل خطاهای او نیز بایستید. " ما نمایندگان شهید مدرس را الگوی خود می دانیم. اگر امروز مدرس در مجلس بود، آیا امروز نسبت به بی اعتنایی و تضییع حقوق مردم، بی تفاوت می ماند؟! مدرس می گفت: " من آن جا که احساس تکلیف می کنم، نگاه نمی کنم که چند نفر پشت سر من هستند و آیا حامی دارم یا ندارم."

عجیب است که برخی توصیه های رهبر گران قدر به حفظ وحدت را بهانه ای برای سکوت خود و شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت های نمایندگی قرار می دهند. در حالی که اولاً رهبر انقلاب تصریح کردند که مقصود از وحدت، وحدت با حفظ اصول است نه هر وحدتی. ثانیاً به بیان امام خمینی رحمة الله علیه، " ولایت فقیه ضد استبداد است و هرگز راضی به سرکشی مسئولان اجرایی از قانون نیست. "

به دوستان موسوم به اصول گرای حامی دولت عرض می کنم؛ شما که امروز در مقابل بی توجهی دولت به برخی قوانین، سکوت می کنید، اگر در آینده دولتی اصلاح طلب روی کار بیاید و بگوید من این قانون را اجرا نمی کنم، محکوم به سکوت هستید، زیرا امروز سکوت کردید.

دولت دهم، یک دولت جسور است و البته این جسارت در بعضی حوزه ها مانند سیاست خارجی و پیشبرد فناوری هسته ای در کشور، امری مبارک است؛ اما دولت جسور، مجلس جسور می خواهد. مجلس نجیب و محافظه کار و منفعل، نمی تواند راست کننده ی کژی های چنین دولتی باشد. امروز ما در مقابل تاریخ مسئولیم و اگر مقابل برخی قانون گریزی ها سکوت کنیم، پاسخی در مقابل تاریخ نخواهیم داشت. سکوت در چنین شرایطی یعنی هموار کردن راه کج روی و استبداد. مسأله، مسأله ی دولت دهم و مجلس هشتم و اشخاص نیست؛ مسأله ی آینده ی انقلاب اسلامی است که اگر امروز، این زاویه را نبندیم، فردا با استبدادی خشن رو به رو خواهیم بود و انقلاب اسلامی به سرنوشت انقلاب مشروطه دچار خواهد شد. خدایا تو شاهد باش که من به عنوان فرزند شهید آیت الله مطهری در مجلس هشتم، در مقابل این پدیده سکوت نکردم.

ازچند سال پیش، بارها گفتم که این دولت دچار لیبرالیسم فرهنگی است. برخی بر می آشفتند و در صدد پاسخ گویی بر می آمدند؛ امروز آفتاب آمد دلیل آفتاب و همان معترضان، سخن مرا تکرار می کنند.

از حدود دو سال پیش بارها گفته ام، توجه برخی مقامات دولتی به ایران باستان و شخصیت های آن دوره، سؤال برانگیز است. [این] باز مورد توجه عده ای بود اما امروز دیدیم که این واقعیت به صورت مکتب ایران به جای مکتب اسلام و به صورت یک نظریه مطرح شد و باز همان معترضان، هشدار مرا تکرار کردند و همه یک صدا فریاد می زنند: وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ إِذْ قَدْ بُلِيَتِ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلَ اسفندیار. باید فاتحه ی اسلام را خواند چنان چه افرادی مانند صاحب نظریه ی مکتب ایران بخواهند نظریه پرداز و ایدئولوگ ما باشند.

باز در نطقی در همین مجلس گفتم آقای احمدی نژاد باید از بین ولایت فقیه جامع الشرایط و ولایت مشایی، یکی را انتخاب کند. باز عده ای بر آشفتند؛ اما همین افراد امروز به این واقعیت اذعان دارند.

با توجه به صدق آن هشدارها که همه ی آن ها ناشی از انس اینجانب با آثار شهید آیت الله مطهری است، عقل سلیم حکم می کند که به هشدار امروز اینجانب گوش فرا داده شود که در مقابل قانون شکنی سکوت نکنیم. راه استبداد را باز نکنیم. مجلس از ابزارهای قانونی خود برای جلوگیری از این پدیده استفاده کند.

مطلب دیگر این که از مجلس محترم می خواهم که در تصویب مواد ۲۲ و ۲۳ لایحه ی حمایت از خانواده، تحت تأثیر روشن فکران غرب زده قرار نگیرد و دچار تزلزل نگردد.

و سخن آخر این که، رهبر انقلاب فرمودند: " ما اهل مذاکره هستیم، اما نه با آمریکا. " ولی می بینیم رئیس جمهور محترم بار دیگر پیشنهاد مناظره با اوباما را داده اند. پیشنهاد مذاکره یا مناظره، در چنین شرایطی و اثر گذاری تحریم ها بر ایران تعبیر می شود و این به صلاح کشور نیست. و السّلام.

 

+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۸۹/۰۶/۱۷ساعت 10:46  توسط احسان رستگار   | 

پیش بینی ها به وقوع پیوست

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

گزارش روزانه:

پیش بینی های این وبلاگ، پیرامون جذاب ترین مجموعه ی مناسبتی ماه مبارک رمضان امسال، از میان ۴ مجموعه که رقابت تنگاتنگی با یکدیگر داشتند، درست از آب در آمد. در یادداشت «این رمضان ملکوتی شویم» دلایل این پیش بینی نیز به طور مبسوط ذکر شده است.

منتقدان و كارشناسان سينما به سريال ‌های ماه مبارک رمضان درجه دادند و بر اين اساس، مجموعه ی تلويزيونی «در مسير زاينده‌رود» ساخته ی حسن فتحی، بيشترين رأی را به خود اختصاص داد.

به گزارش خبرگزاری فارس، به نقل از جهان، در حالی كه چهار روز تا پايان سريال ‌های ويژه ی سيما در ماه مبارک رمضان زمان باقی است، گروهی از نويسندگان، منتقدان و كارشناسان رسانه، اين سريال‌ ها را مورد ارزيابی قرار دادند.

بر اين اساس، مجموعه ی تلويزيونی «در مسير زاينده رود» ساخته «حسن فتحی» با ۷۷ ستاره، بيشترين رأی را به خود اختصاص داد.
در اين نظرخواهی «جراحت» ساخته ی «محمد مهدی عسگرپور» رقابت نزديكی با «در مسير زاينده رود» داشت و با دو ستاره كم‌ تر در مقام دوم جا گرفت.

«نون و ريحون» ساخته ی فرزاد مؤتمن و «ملكوت» ساخته ی «محمدرضا آهنج» به ترتيب با ۳۱ و ۲۴ ستاره، سوم و چهارم شدند.

 

+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۸۹/۰۶/۱۷ساعت 10:29  توسط احسان رستگار   | 

ما اهل مذاکره ایم، ولی نه با آمریکا!

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

ــ در دیدار امروز مقام معظم رهبری با مسئولین و کارگزاران نظام، جمعی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی و برخی از اصحاب رسانه، ایشان با اقتدار و مؤکداً فرمودند: این که رئیس جمهور محترم می گویند، دیگران می گویند ما اهل مذاکره ایم، بله! ما اهل مذاکره ایم؛ ولی نه با آمریکا! [در همین لحظه، بانگ تکبیر حضار برخاست و کارگردان تلویزیونی، با ذکاوت اولین تصویری را که نشان داد، چهره ی آقای احمدی نژاد بود که خنده ای تؤام با تعجب بر چهره اش نقش بسته بود! بله آقای رئیس جمهور! این هم نظر آقا! حالا دیدی که اخیراً نظر رهبری به شما دورتر است؟! خوشمزه بود؟! تازه این مشتی بود نمونه خروار! باز بروید اوباما را دعوت به مناظره کنید. باز سخنرانی کنید که حاضریم باآمریکا مذاکره کنیم. لبخند شیرین و از ته دل آقای علاء الدین بروجردی (رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس) نیز بسیار دیدنی بود.]

ــ همین چندی پیش ما به شورای نگهبان گفتیم که جلسه ای را تشکیل دهد تا در مسائلی که مورد مناقشه و اختلاف دولت مجریه و مقننه است، تکلیف را مشخص کند. چون بالأخره اصل تفکیک قوا، از اصول بسیار مهم قانون اساسی است و باید حفظ شود.

ــ اتحاد و همدلی مسئولان کشور یک فريضه است و تعمد در مخالفت با آن، به خصوص در سطوح بالا، خلاف شرع است. [به نظر شما منظور رهبری از « به خصوص در سطوح بالا » چیست؟ طبیعتاً این نوع اشاره، نظر ما را به مسئولین ارشدی با تعداد کم تر از انگشتان یک دست محدود می کند.] ــ یکی از کارهایی که دشمن می کند، همین است که مردم به مسئولین بی اعتماد شوند. ما باید خودمان طوری حرف نزنیم که مردم به مسئولین کشور، مسئولین دولتی، مسئولین قضایی، مسئولین قوه ی مقننه، بی اعتماد بشوند؛ که این بی اعتمادی ناحق است. دشمن این را می خواهد. ما نباید خودمان عمل کنیم. من گاهی می بینم در آمارهایی که اعلام می شود، خدشه می شود! چرا؟! آماری که نهاد مربوطه اعلام می کند، مسموع است. بی اعتماد کردن مردم به مسئولین از اهداف دشمنان است. [احتمالاً منظور رهبری همان هایی هستند که در هنگام انتخابات، مردم را نسبت به برخی مسئولین بی اعتماد کردند و به خانواده های آنان اتهاماتی را وارد کردند که هیچ گاه در دادگاه ثابت نشد.]


بعد التحریر:

اگر می بینید خیلی سریع تر از حد متعارف و به عقیده ی عده ای با عجله برخی یادداشت ها نگاشته می شود، به دلیل انعکاس همین خبرها در خبرگزاری ها با سرعت زیاد است. به همین دلیل چاره ای جز این نیست.

خبرگزاری خبرآنلاین، ۴ دقیقه بعد از درج یادداشت بنده، همین خبر را به عنوان خبر اول ثبت کرده که اتفاقاً عکس هامان نیز دقیقاً یکی است. وقتی سلیقه ها نزدیک است همین می شود دیگر! شاید بتوان به این گفت نوعی توارد که در کارهای روزنامه نگاری و خبر رسانی، بسیار رایج است. توارد یعنی این که دو نفر بدون داشتن هرگونه ارتباطی و آگاهی از افکار یکدیگر، به موضوعی مشابه می اندیشند و این اتفاق می تواند تا جایی پیش رود که حتی خروجی افکار و نتایج اندیشه هاشان، کاملاً یکسان به نظر برسد. البته همواره جزئیاتی هست که تفاوت ظریف دو محصول فکری و اثر را نمایان می سازد.

+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۸۹/۰۵/۲۷ساعت 22:43  توسط احسان رستگار   | 

مردم در سال ۸۴ به جریان اصول گرایی رأی ندادند

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

گزارش روزانه: مشروح سخنان حمید رسایی و علی اکبر جوانفکر (مشاور مطبوعاتی رئیس جمهور) در برنامه دیروز، امروز، فردا


ویرایش نهایی این یادداشت به پایان نرسیده است. این به عبارتی پیش نویس هم محض اطلاع دوستانی که حین پخش این مناظره، مجموعه های تلویزیونی را تماشا می کردند روی وبلاگ قرار گرفته است. ان شاء الله مفید واقع شود. قسمت های آبی رنگ، جملات آقای رسایی، قسمت های سبز، جملات آقای جوانفکر، قسمت های بنفش، جملات آقای یامین پور و قسمت های قرمز رنگ، نظرات ضمنی بنده است.
 

لحظه به لحظه با « دیروز، امروز، فردا » ...

 

جوانفکر: مردم در سال ۸۴ به جریان اصول گرایی رأی ندادند. به شخص آقای احمدی نژاد رأی دادند. چون مردم آقای احمدی نژاد را نماد انقلاب می دانستند به ایشان رأی دادند. [خدا را شکر آقای جوانفکر هم فهمید که آقای احمدی نژاد در قاموس اصول گرایی نمی گنجد و افکار برگرفته ی ایشان که از آقای مشایی سرچشمه می گیرد، نوعی بدعت است. مردم آقای احمدی نژاد را به عنوان یک نماد انقلاب پذیرفتند؟! پس مردم آقای خاتمی سال ۸۰ را هم به عنوان نماد انقلاب دانستند. آیا مردم نفهمیده بودند که آقای خاتمی سال ۸۰، آن چنان نه حزب اللهی است و علناً این را فریاد می کشد؟!]

رسایی: رأی واقعی آقای احمدی نژاد همان ۵ میلیون بود. مردم برای فرار از اشرافی گری و فاصله ی تبغاتی، پریدند در بغل آقای احمدی نژاد؛ ولی رأی واقعی ایشان، همان ۵ میلیون بود. رأی واقعی یعنی رأیی که مردم به دلیل شناخت از خودش به او دادند. به نوعی مردم به یک نوع نسیه اعتماد کردند.

در ادامه یامین پور گفت: اعتماد به نفس هم این جریان دارد که وقتی خبط و خطا می کند، می گوید این امتیاز ماست. و آقای رسایی در پاسخ گفت: نه این که تذکر می دهیم امتیاز ماست. 

 

 

برای مطالعه ی ادامه ی مناظره، به ادامه ی مطلب مراجعه فرمایید ...


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۸۹/۰۵/۲۶ساعت 22:2  توسط احسان رستگار   | 

حکومت حضرت مهدی، دولت احمدی نژاد و دولت معیار

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم


آقای ثمره ی هاشمی، دستیار ارشد رئیس جمهور، صبح امروز با حضور در برنامه ی صبح به خیر ایران، به تشریح و تعریف دولت معیار پرداختند که قسمتی از صحبت های ایشان در این برنامه ی نیم ساعتی، در ذیل آمده است. ایشان در بعضی بخش ها به گونه ای سعی در تشبیه دولت آقای احمدی نژاد به حکومت عدل حضرت قائم (عج) داشتند. در برخی قسمت ها، معلوم نبود ایشان دارد راجع به دولت نهم و دهم صحبت می کند یا دولت معیار!

قسمت های قرمز رنگ، نظرات ضمنی بنده و مابقی جملات آقای ثمره ی هاشمی است.


منظور از دولت معیار، دولتی است که همه ی دولت ها بتوانند خود را با آن بسنجند و ببینند که آیا واقعاً عملکردهاشان، راهشان، اهدافشان چقدر مطلوب است. در واقع دولت معیار، دولت مطلوب است. دولتی که در چارچوب نظام اسلامی و معارف الهی و اندیشه هایی که مردم ایران دارند، آن خیرخواهی هایی که مردم ایران دارند، حق طلبی هایی که ملت ایران دارند، آن دولت، دولت مطلوب است. گرچه واقعاً دولت اصلی و دولت مطلوب واقعی، دولت حقه ی حضرت مهدی است که همه منتظر آن دولت هستیم. [ولی مجازاً منظور همان دولت فخیمه ی نهم و دهم است، درست عرض کردم؟!] اما اجمالاً باید معیارهایی داشته باشیم که به آن سمت حرکت کنیم که عرض کردم، حدود ۲۰ معیار برای این دولت وجود دارد. [جسارتاً فقط از روی کنجکاوی، چرا ۲۰ تا؟! چرا بیست و یکی نه؟ اصلاً چرا ۳۰ تا نه؟]

دفاع از مظلوم و مبارزه ی با ظالم: مردم متوجه می شوند عدالت یعنی چه. مردم متوجه می شوند که ظلم چیست، تبعیض چیست. بچه هم متوجه می شود عدالت چیست. بشر از قافله ی تکامل عقب افتاده است چون جلوی ظالم نایستاده است. 

اگر جلوی ظالم را نگیرند، پر رو می شود، کارش را توسعه می دهد. خیلی از متصرفین زمین های دولت را شما نگاه کنید ...

 

 

متن کامل یادداشت، در ادامه ی مطلب ...


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۳۸۹/۰۵/۲۵ساعت 10:59  توسط احسان رستگار   | 

تذکر 18 نفر از نمایندگان مجلس به رئیس جمهور

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

گزارش روزانه:

امروز مورخه ی ۲۴ مرداد ۱۳۸۹، در حدود ساعت ۱۲ ظهر و در انتهای جلسه ی علنی، تذکر بیش از ۱۸ تن از نمایندگان مجلس شورای اسلامی به رهبری حجت الاسلام غلامرضا مصباحی مقدم، در صحن مجلس قرائت شد. محوریت این اعتراض، نحوه ی گفتار و جملات استفاده شده در همایش ایرانیان خارج از کشورخود رئیس جمهور و نیز حمایت آقای احمدی نژاد از اظهارات نامربوط رئیس دفترش بود.

این اولین باری نیست که طی این دو هفته ی پس از برگزاری دومین همایش ایرانیان خارج از کشور، مورخه ی ۱۱ مرداد ۸۹، به رئیس جمهور به خاطر آن چه ادبیات سخیف، خجالت آور و دون شأن رئیس جمهور خوانده می شود، تذکر می دهند. پیش از این نیز بسیاری از مسئولان هم چون حجت الاسلام صادق آملی لاریجانی، رئیس قوه ی قضائیه، به وی تذکری جدی داده بودند.

نام ۱۶ نفر از این نمایندگان به شرح ذیل است (این جمع ۱۶ نفره، همگی از روحانیون مجلس بودند. دو نفر دیگر به طور جداگانه تذکر دادند و محتوای تذکرشان خاص تر بود مانند سخنرانی آقای احمدی نژاد در همایش ایرانیان خارج از کشور):

آقایان: مصباحی مقدم نماینده ی تهران، قربانی نماینده ی قائنات، بنایی نماینده ی قم، موسوی نماینده ی اردبیل، پورفاطمی نماینده ی دشتی و تنگستان، حسینی دولت آبادی نماینده ی بلخار و میمه، موسوی لار نماینده ی فلاورجان، سید علی حسینی نماینده ی نیشابور و فیروزه، موسوی سرچشمه نماینده ی فیروز آباد، سید ناصر موسوی نماینده ی رامهرمز، میرخلیلی نماینده ی میناب، موحد نماینده ی بهبهان، ناصحی نژاد نماینده ی شالیگان، رضایی نماینده ی تربت حیدریه، سبحانی نیا نماینده ی نیشابور و فیروزه، سعادت نماینده ی نجف آباد

محتوای تذکر: برحذر داشتن و تذکر جدی [رئیس جمهور] به رئیس دفتر خود از طرح مسائل هنجار شکن در ابعاد دینی، فرهنگی و سیاست خارجی و اعلام برائت از این مواضع.


بعد التحریر:

اگر نام افرادی هم چون آقایان احمدی توکلی، علی مطهری و بسیاری از دیگر نمایندگان شاخص را نمی بینید، تعجب نکنید. به نقل از خبرگزاری فارس، امروز بیش از 120 نماینده، طی نامه ای، تذکر خود را به رئیس جمهور ابلاغ کردند.

 

+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۳۸۹/۰۵/۲۴ساعت 12:30  توسط احسان رستگار   | 

او می خواهد از این تنگه و منفذ نفوذ کند

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم


این یادداشت، از مجموعه یادداشت های « گزارش روزانه » می باشد که بیشتر جنبه ی اخباری دارد و حتی المقدور یا تهی از نظرات شخصی بنده است و یا نهایتاً در حد چند جمله. بیشتر سعی می شود در این گونه یادداشت ها، اخباری که با وجود اهمیت، کم تر پوشش داده شده اند، منعکس شوند. قسمت های قرمز رنگ، اندک نظرات شخصی بنده است.

حجت الاسلام سید محمد سعیدی، امام جمعه ی قم، در خطبه های نماز جمعه ی ۲۲ مرداد ۸۹، در بخشی از سخنان خود، با تأکید بر اهمیت امر به معروف و نهی از منکر در جامعه ی اسلامی، خاطرنشان کرد: اگر نظام مسئولان و آمران به معروف و ناهیان از منکر، مردان و زنان را به رعایت عفاف و حجاب توصیه می کنند و دستگاه های مربوطه نیز وارد عمل می شوند و با مظاهر فساد برخورد می کنند به خاطر سعادت جامعه اسلامی است.

وی ادامه داد: مردم باید با آمرین به معروف و ناهیان از منکر و دستگاه های مرتبط همکاری بیشتری داشته باشند تا از مباحث عفاف و حجاب پاسداری شود. [ مگر طرح عفاف و حجاب در حال اجراست که مردم همکاری کنند؟! فعلاً که دولت مصمم است این طرح به سرانجامی نرسد. پس مردم با چه و که بیشتر همکاری کنند؟! ]

با بیان این که التزام به ولایت فقیه، شعبه ای از التزام به ولایت اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) است خاطرنشان کرد: ولی فقیه در حوزه ی مسئولیت خود، اختیاراتی دارد و افرادی را به پست هایی برمی گزیند. کسی که منصوب ولی فقیه است باید قوی و محکم و بدون هیچ توجیه غیرمنطقی فعالیت کند و کسانی که در زیر مجموعه این افراد قرار دارند نیز باید حمایت همه جانبه ای از آنها داشته باشند.

وقتی ولایت فقیه می فرماید « همه باید به قانون عمل کنند »، این موضوع برای همه الزام آور است و هیچ کسی نباید از آن سرپیچی کند. هر فردی در هر مقامی که باشد، حق ندارد نسبت به مصوبات قوه ی قضاییه، مجلس و مجمع تشخیص مصلحت نظام سرپیچی کند. [حتماً شما هم با بنده هم عقیده اید که در شرایط فعلی، مصداق این سخنان، جز آقای رئیس جمهور نمی تواند باشد.]

ایشان در ادامه افزودند: آن چه را که ولی فقیه به عنوان فتاوای خودشان نقل می کنند این جا التزام به این فتاوا برای همه لازم نیست، برای مقلیدشان لازم است. این جا ولی فقیه با سایر مراجع فتاواشان برای مقلدینشان حجت است، برای غیر مقلدینشان حجت نیست. [احتمالاً شأن نزول این سخنان، مربوط می شود به فتاوای اخیر مقام معظم رهبری، مندرج در سایت دفتر ایشان.]

دشمن برای تسلط ما، برای استیلای بر ما، دنبال یک تنگه ی احد دیگر می گردد. چرا بعضی از مسئولین حواسشان نیست؟! او می خواهد از این تنگه و از این منفذ نفوذ کند. [مصداق این سخن هم کسی جز آقای اسف. مشا. نمی تواند باشد.]

مسئولین محترم، اصحاب رسانه ها، اصحاب قلم مراقب باشند! دشمن تراشی نکنند! فرصت ها را نسوزانند! بابا این هنر نیست که ما دوستان را تبدیل کنیم به مخالف، مخالفین را تبدیل کنیم به معاند. مگر ما دشمن کم داریم که از خودی ها دشمن بسازیم؟! اختلاف سلیقه ها را باور کنیم، تا به مرز شقاق و تفرقه نرسیدیم، بپذیریم این را. [مشکل این جاست که بعضی تا همه ی خودی ها دشمن تلقی نشوند، خودشان دوست به حساب نمی آیند! ]

 

+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۳۸۹/۰۵/۲۴ساعت 11:50  توسط احسان رستگار   | 

رئیس دولت، منشی دولت یا سخنگوی دولت؟!

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم


رمضان بر مهمانان خدا مبارک! یادداشت زیر، قسمتی از جملات آقای احمدی نژاد در ۲۰ مرداد ۸۹ است که در دفاع از سخنان آقای مشایی در همایش ایرانیان خارج از کشور (در ۱۱ مرداد) پیرامون مکتب ایران و اسلام ذکر شد. قسمت های قرمز رنگ، نظرات ضمنی بنده است و مابقی سخنان آقای احمدی نژاد.

بسياری از مطالب حتی از حوزه‌ ی نقد خارج می ‌شود، ولی ما جواب نمی ‌دهيم. فضا بايد باز باشد. حرف دولت يک حرف بيشتر نيست و آقای مشايی نيز اين حرف را می ‌زند، البته با يک ادبيات متفاوت. [جدی؟! پس چرا آقای ثمره ی هاشمی، دوشنبه در برنامه ی صبح به خیر ایران، گفتند: " نظر بنده یا نظر آقای مشایی نظر دولت نیست که! "]

ملی ‌گراترين ملی ‌گرايان واقعی در ايران خداپرستان هستند و كسانی كه ايران را در خدمت اسلام می ‌دانند و در اين راه فداكاری مي‌كنند. [عجب!!! چه تعریف زیبایی! تا الآن فکر می کردیم ملی گرا یعنی ملی گرا! حالا فهمیدیم که ملی گرا یعنی اسلام گرا! راستی حواستان باشد! اگر روزی « اسف.مشا » ازحقوق هم جنس گرایان حمایت کرد، خدای ناکرده یک وقت نیایید بگویید هم جنس گرا همان انسان گراست ها! باشه؟!] 

می یبينم يک عده نشستند، آماده هستند و مي‌خواهند وصله به دولت بچسبانند [حتیاجی نیست که در این اوضاع کنونی، کسی به دولت وصله ای بزند. فقط باید کمی دقت کرد تا وصله ها را پیدا کنیم.] و منتظر هستند تا يك كلمه را بگيرند و اقدام كنند. [اگر ناراحتید از این بعد چند کلمه را می گیرند و اقدام می کنند. یک کلمه را می گیرند، اوضاع می شود این؛ اگر چند کلمه یا چند جمله را بگیرند که مصیبت می شود!] من نيز گفتم كه ايران يک مكتب است [اتفاقاً ما هم لب کلام انتقاداتمان همین بود که شما و آقای مشایی نداریم! حرف آقای مشایی، حرف شماست.]، ايران اكنون يک جغرافيا نيست، ايران يک فرهنگ و تمدن است، خيلي از ملت‌ها از پيشرفت‌ های ملت ايران خوشحال می شوند. ايران جهانی است و اين نقش تاريخي ايران است و هر كدام از اعضاء دولت به زبانی اين حقيقت را مطرح می‌ كنند. اين تقدير از اسلام و مجاهدت ملت ايران و تذكر به مسئوليت ‌هاست همه دولت يک حرف بيشتر ندارند و يک سخن را مي‌گويند.

 

 

مابقی در ادامه ی مطلب ...


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  جمعه ۱۳۸۹/۰۵/۲۲ساعت 12:38  توسط احسان رستگار   | 

مشتی نمونه ی خروار از همایش ایرانیان خارج از کشور

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

هوشنگ امیر احمدی که از مهمانان پر سر و صدای همایش ایرانیان خارج از کشور بود (چون ایشان ضدنظام تشریف دارند)، دیشب در شبکه ی صدای آمریکا به طور تلفنی در برنامه ی تفسیر خبری حاضر شد و با دو ایرانی ضد نظام، حمزه پور و کامران دادخواه به نقد و بررسی همایش ایرانیان خارج از کشور پرداختند.

قسمتی از اظهارات هوشنگ امیر احمدی در ذیل آمده است:

دولت ادعا دارد کسانی را که موفقند را دعوت کرده ایم. اگر این ها موفقند پس چرا پول غذا و بلیطشان را باید دولت بدهد؟ اگر اینان موفقند ۴، ۵ هزار دلار پول دارند تا مخارجشان را تأمین کنند و این بار را به دوش ملت فقیر ایران نندازند. نباید امکانات دولتی برای همه هزینه شود. باید فرقی بین کسانی که استطاعت مالی دارند و کسانی که ندارند باشد. نباید به این ترتیب و از پول مردم برای همه ی کسانی که چه ثروتمندند و چه نه خرج شود. مثلاً من با پزشکی گفت و گو می کردم که سالیانه ۷۰۰، ۸۰۰ هزار دلار در می آورد ولی پول رفت و آمدش را دولت داده است.

به نظر من این کنفرانس ها تأثیری روی سرمایه گذاری ها ندارد و با وجود این تحریم ها، تمام سوراخ ها بسته شده و راهی وجود ندارد که کسی سرمایه گذاری کند.

تعجب می کنم که چگونه این دوستان به این سادگی وارد این چنین بازی ای می شوند. در رابطه با این که این ها دعوت می شوند و پول این ها را دولت می دهد باید دقت کنند. دولت هم باید دقت کند.

این حق همه ی ماست که ایران را بسازیم. من اعتقاد دارم که در تبعید شدن، در شهید شدن یا در زندان بودن ارزش خاصی وجود ندارد. ای کاش هیچ کدام از ما تبعید نمی شدیم، هیچ کدام از ما زندانی نمی شدیم، هیچ کدام از ما کشته نمی شدیم.

هیچ یک از حرکات دموکراتیک را نمی توان خارج از جارچوب همان کشور اجرا کرد. ایران کشوری است که باید عوض شود و باید دموکراتیک شود ولی از داخل و نه از خارج.

چهار دوره از زندگی جمهوری اسلامی گذشته یا دارد می گذرد؛ دوره ی اسلام اسلام در اوایل انقلاب، دوره ی اسلام ایران که ایران مهم شده بوده ولی اسلام هنوز عمده بود، دوره ی ایران اسلام و من اعتقاد دارم که ایران دارد وارد مرحله ی ایران ایران می شود. من تقریباً ۱۶ سال پیش مقاله ای نوشتم با نام در آمدی بر جامعه ی مدنی و در آن پیش گویی کردم که وارد مرحله ی ایران ایران می شویم. الآن که شما به ایران می روید، می بینید که در ایران یک دعوای اساسی است بین ایران گرایی و اسلام گرایی وجود دارد و ایران گرایی دارد عمده می شود. نه فقط بین ایرانی های سکیولار عرفی بلکه حتی بین مذهبی ها.

 

این هم یکی از کسانی که از بیت المال خرجش شده تا به ایران بیاید. یک ضد نظام درجه ی یک!

برآورد تقریبی هزینه ی خرج شده فقط برای تأمین رضایت آنان در تهران همایش ایرانیان خارج از کشور:

۱۴۰۰ (نفر) * ۵۰۰۰ (دلار) = ۷۰۰۰۰۰۰ دلار = حداقل ۷ میلیارد تومان خرج ایرانیان متعهد (!!!) و انقلابی (!!!) و دلسوز وطن (!!!!!!) شده است. البته بعضی منابع، مخارج صرف شده را در حدود ۸۰ میلیارد تومان برآورد کرده اند که بنده نمی دانم دقیقاً به چه ترتیبی محاسبه شده است. گویا پس از همایش، مهمانان را با هواپیماهای اختصاصی، به ایران گردی برده اند.

 

یادداشت زیر را از دست ندهید!

 

+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۳۸۹/۰۵/۱۸ساعت 12:31  توسط احسان رستگار   | 

دفاع دستیار ارشد پس از دفاع رئیس جمهور

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

امروز صبح در برنامه ی صبح به خیر ایران در شبکه ی ۱ سیما، حوالی ساعت ۸:۱۵، آقای مجتبی ثمره ی هاشمی، مهمان این برنامه بود. طی این گفت و گوی حدوداً ۴۰ دقیقه ای، آقای ثمره، پیرامون مباحثی هم چون تحریم ها، اظهارات آقای مشایی، هدفمند کردن یارانه ها و دولت معیار با مجری برنامه به گفت و گو پرداخت.

پس از گفت و گو پیرامون مباحث روابط خارجی و تحریم ها، مجری برنامه به سراغ موضوع آقای مشایی رفت که ظاهراً موجب غافلکیری آقای ثمره شد.

مجری برنامه نظر آقای ثمره - به عنوان نماینده ی دولت - را پیرامون شخص آقای مشایی و اظهارات آقای مشایی در همایش ایرانیان خارج از کشور جویا شد که ایشان به این ترتیب پاسخ دادند: بهترین کار این است که از خودشان سؤال کنید. نظر بنده یا نظر آقای مشایی نظر دولت نیست که! ممکن است نظر دولت نباشد! منظورشان از مکتب ایران، یعنی مکتبی که در آن انقلاب اسلامی وجود دارد. مکتبی که در آن جمهوری اسلامی را عرضه می کند. یعنی مکتبی را که این اسلام را عرضه می کند، اسلام علوی، اسلام ولایی. یعنی اگر قرار باشد مکتب ایران را آن حقیقت واقعی اش را مطرح کرد و آن بیانی که ایشان داشت، بخواد بگوید که مکتب ایران مکتبی است که می تواند نجات دهنده باشد، این تعریف تعریف درستی است.

اما پیشنهاد بنده این است که با خود ایشان صحبت کنید که منظورشان چه بوده است.

اما حقیقتاً امروز اسلام حقیقی از ایران طلوع کرده است. این حکومت داری ای که امروز در ایران وجود دارد... ملت ایران امروز پرپچمدار عدالت است، پرچمدار پاکی است، منادی کلمه ی توحید است ...

سپس به مدت چند دقیقه به تفسیر قرآن کریم و روایات و احکام پرداختند.

هم چنین در ادامه افزودند: طبیعتاً مکتب ایران بهترین مکتبی است که می تواند دنیا را نجات دهد.

ایران مفتخر است که در طول تاریخ، ملت ما به خدای متعال ایمان داشتند، یکتاپرست بوده اند. این است که ارزش می دهد به ایران و هویت ایرانی. هویت ایرانی از اسلام، از توحید، از نبوت، از ولایت جدا نیست.

در ادامه مجری برنامه پرسید که « پس این واکنش ها و عکس العمل هایی را که خیلی ها دارند نشان می دهند را چگونه ارزیابی می کنید؟ »

در این جا آقای ثمره با زیرکی گفتند: این را باید از خودشان بپرسید. 

سپس در ادامه ی برنامه، آقای ثمره به معرفی « دولت معیار » پرداخت و نظریاتش را در این باره بیان کرد.

 

اتحاد یعنی این! یکی برای خودش، همه برای یکی! همه برای یکی، آن یکی برای کی؟!

خیلی لذت بخش است که هر چه می خواهی بگویی و عده ای ریز و درشت بر روی افاضاتت ماله بکشند، دفاع کنند و توجیه.

گویا در این دولت، نظریه پرداز به وفور یافت می شود و از رویش ها و استعدادهای مغفول واقع شده، فقط آقای مشایی نیستند. باید در انتظار بود که دیگر اندیشمندان و نظریه پردازهای دولت، چه کسانی هستند و چه نظریه های بکری از مغزشان تراوش خواهد کرد.

 

+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۳۸۹/۰۵/۱۸ساعت 9:29  توسط احسان رستگار   | 

از ما بهتران انقلابی!!!

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

 

اگر به همین ترتیب ادامه پیدا کند، دور نیست آن زمانی که ایران هم بشود ترکیه ی شماره ی ۲! این هم نحوه ی پاسداری از خون شهدا و امیدهای بر باد رفته ی ما که برای فرار از سیاست های سکیولاریستی و لیبرالی فرهنگی امثال آقای خاتمی، از چاله در چاه افتادیم! حداقل آقای خاتمی، تحت نام حزب الله و عدالت خواهی، سیاست های غیر اسلامی اش را پیاده نمی کرد.

راستی ما که نفهمیدیم چرا ایرانیان خارج از کشور را که به ایران می آورند، این قدر تحویلشان می گیرند و در هتل استقلال اسکانشان می دهند [بهترین و قدیمی ترین هتل ۵ ستاره ی ایران که برای هر شب اقامت یک زوج در یک اتاق دو تخته ی آن، باید ۲۱۳۰۰۰ تومان برای برج غربی و ۲۸۰۰۰۰ تومان برای برج شرقی پرداخت شود و طبیعتاً این هزینه از جیب بیت المال هزینه می گردد. در اکثر قریب به اتفاق مواقع، مهمانان خارجی در برج شرقی اسکان می یابند.] ولی بازیکنان تیم ملی فوتبال مملکت را در کنار هتلی - شاید هم هتل آپارتمان بوده - خوش آب و هوا و در کنار احشام اسکانشان می دهند تا روزها با شنیدن صدای ما... ما... ی گاوها، بیشتر و بهتر بتوانند « ما » را صرف کنند و کار تیمی را فرا بگیرند و به اهمیت ما پی ببرند. بعد اگر هم این بازیکنان قهر کنند و تشریف ببرند خارج، با برگزاری یکی دو فقره از این همایش های پر شور و حرارت و اهدای مبالغی ناچیز (حداقل در حد فقط چند هزار دلار) به کشورشان برای خدمت (!) دوباره مشرف می شوند.

 

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۸۹/۰۵/۱۴ساعت 20:39  توسط احسان رستگار   | 

گوشه ای جالب از سخنان رئیس جمهور در همایش ایرانیان خارج از کشور

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

 

آقای احمدی نژاد در انتهای سخنانشان در دومین همایش بزرگ ایرانیان خارج از کشور، فرمودند (البته فکر می کنم که این بخش، فقط در پخش زنده به نمایش در آمد و در اخبار این قسمت پخش نشد): « بذارید این جملرم بگم دیگه... اون ته چیزی که اون ها رو می سوزونه چیه؟ بالأخره یه کم خودمونی، ایرانی با هم صحبت کنیم. عیب نداره ها! اجازه هستش؟ باز یک ضرب المثل ایرانی یا یک تعبیر ایرانی داریم، می گن بابا جون ... آبو بریز همون جایی که می سوزه!!! چرا جای دیگه می ریزی؟! »

 

گذشته از فوایدی و لزومی که افزایش تعاملات ایرانیان خارج از کشور با دولت و ملت ایران دارد، اما انتقاداتی هم به نحوه ی برخورد و تصمیم گیری های دولت در این رابطه وجود دارد که بخشی از نظرات شخصی ام را در این باره مختصراً عرض می کنم. پس بحث ما در نحوه ی عملیاتی کردن این قدم مبارک است نه در نفس عمل؛ چون یک شبه قرار نیست تمامی کم محلی ها و کم لطفی هایی که در حق ایرانیان خارج از کشور شده است، جبران شود.

یک پرسش و پاسخ خیلی مهم:

اصلاً چرا باید ایرانیان خارج از کشور را این قدر بیش از حد تحویل گرفت و از جیب ملت، به آنان بذل و بخشش کرد؟! برای تبلیغ؟! خدای خیرتان دهد، اگر به باج دادن است (که الآن اسمش را می گذراند تبلیغ)، می رفتید به همین فتنه گران خودمان باج می دادید که بلکه آن ها هم برایتان نه تنها سوت و کف، بلکه پشتک و بارو هم می زدند! این همه آبرو ریزی و آشوب هم به پا نمی شد.

آیا کسانی که حاضر نیستند در وطن خود زندگی کنند و اکثراً اصلاً نظام جمهوری اسلامی و ولایت فقیه را قبول ندارند، لیاقت این را دارند که از بیت المال ایرانیان مقیم داخل کشور خرجشان شود؟ مردم عزیزی که مالیات می پردازند، با بد و خوب کشور کنار می آیند، هر روز سختی های بیشتر تحریم ها را تحمل می کنند، باید از پول بی زبانشان، از طریق حساب هایی که کف آن دو میلیون تومان است (۲۰۰۰ دلار) برای بی نیازان خارج نشین مصرف شود. به حول و قوه ی رئیس جمهور، اولین سهام دار آن هم ملیکا خانوم (!) شد. ایرانیان خارج نشینی که فقط موقع سور و سات (همان بخور بخور) سر و کله شان پیدا می شود، عموماً یا به اندازه ی کافی مرفهند و یا اصلاً هیچ علقه ای به نظام ندارند. قابل توجه است که برخی از مهمانان این همایش، با هواپیماهای شخصی شان تشریف آورده بودند!

آقای احمدی نژاد، مهر امام رضا را بده به ملت دائمی ایران؛ نه کسانی که هر از چند گاهی، سالی یک بار یا دو سال یک بار تشریف می آورند برای دید و بازدید! کسی که کارت هویت ملی اش، علاوه بر کارت ملی جمهوری اسلامی، کارت ملی ایالات متحده است و بر اساس تعهداتی که داده، اگر جنگ رخ دهد باید بر اساس قانون اساسی ایالات متحده، در جبهه ی آمریکا علیه ایران بجنگد، ارزش این را دارد که این چنین مورد بذل و بخشش قرار گیرد یا شاید بهتر است بگوییم به او باج داده شود؟! مگر کمبود محبت داریم که به این و آن پول بدهیم که به واسطه ی آن سرمایه، به ما مهر بورزند؟! اگر این پول ها، برای ادای وظیفه بود، ایرادی نداشت، ولی نه برای لطف! لطف از جیب ملت ایران و آن هم بدون اجازه؟! مگر اینان جنگ زدگان غزه و لبنانند که به پول احتیاج داشته باشند؟

احتمالاً از فردا طرفداران موج سبز، شعار می دهند: پول ما، چی می شه؟! خرج خارجی می شه!

واقعاً متأسفم برای کسانی که یا خودشان را زده اند به ساده لوحی و یا این قدر بی بصیرتند که نمی فهمند که چرا آن ایرانیان، این قدر برای رئیس جمهور کف می زدند. الحمدلله بنده برخی از همین افراد را دیده و می شناسم. حدود یک سال و نیم پیش، با یکی از کسانی که به عنوان استاد برجسته به همایشی که حدود ۲ سال پیش برگزار شد، (همان اولین همایش ایرانیان خارج از کشور) دعوت شده بود صحبت می کردم و وی خاطراتی تعریف کرد که متعجب شدم. ایشان به مدت ۴ سال، رئیس دانشکده ی مکانیک یکی از مهم ترین دانشگاه های ترکیه بودند و در حال حاضر نیز، معاون امور دانشجویان بین المللی آن دانشگاه هستند. ایشان می گفتند: « ما را به ایران دعوت کردند و ما هم رفتیم ببینیم چه خبر است. اول که می خواستیم بریم تو، هرچی موبایل و دم و دستگاه داشتیم ازمون گرفتن. دیدیم این (آقای) احمدی نژاد - ایشان حتی از گفتن آقا هم اکراه داشتند - باز شروع کرد به چرت و پرت گفتن. » من که آن زمان نسبت به آقای احمدی نژاد تعصب داشتم گفتم: مگه چی می گفتن؟ ایشان گفتند: « هیچی! از همین حرفایی که همیشه می زنه! می گفت ما داریم دنیا رو درست می کنیم. نقشه داریم که اقتصاد دنیارو آباد کنیم. از همین حرفا دیگه. بعد ما هم هی هر و هر می خندیدیم و دست می زدیم برا چرت و پرتاش. اینم خوشش می یومد. خلاصه کلی خندیدیم. ----- ایرانو نمی تونه درس کنه، داره برا دنیا نقشه می کشه! ... [قسمتی از حرف های ایشان را بنا به دلایل امنیتی حذف کردم.] »

مخلص کلام این که، آن کسانی که آن جا می روند و دست می زنند و هورا می کشند، این نه نشانه ی تأیید نظام است، نه نشانه ی اعتقاد به رئیس جمهور و نه هیچ چیز دیگری؛ اکثراً اینان (البته نه همه)، به دلایل منافع شخصی آمده اند و نه به دلایل عقیدتی، خیر خواهانه و خدمت به ملت.

یادم نمی رود زمان انتخابات ریاست جمهوری، در آن حوزه ی انتخاباتی ما [ضمناً یکی از ناظران صندوف، از دوستانمان بود و آمار را او به ما گفت]، جز بنده و ۷، ۸ نفر دیگر، بیش از ۹۵٪ همین خارجی ها که در بین آنان از فرزند نماینده مجلس بگیرید تا فرزند سفیر و نخبه های لوح گرفته از دست رئیس جمهور حضور داشتند، به آقای موسوی رأی دادند. خیلی جالب بود که وقتی با بسیاری از اینان صحبت سیاسی می کردم، می گفتند: « ما اولاً به جمهوری اسلامی و ولایت فقیه اعتقاد نداریم و نظام ایران، نظام طالبانی است و ثانیاً تا به الآن رأی ندادیم و الآن هم به امید تغییراتی اساسی در نظام رأی می دهیم. »


بعد التحریر:

متأسفانه قسمتی جذاب از سخنرانی آقای احمدی نژاد را ندیده بودم. در این قسمت پرطرفدار، آقای احمدی نژاد فرمودند: « اون ممه رو لو لو ب...رد. »

 

+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۸۹/۰۵/۱۲ساعت 17:33  توسط احسان رستگار   | 

جهل در قانون یا خیالات باطل؟!

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

شاید داغ ترین خبر امروز در سایت های خبرگزاری، شکایت آقای احمدی نژاد از آقای علی مطهری بود.


دوشنبه، چهارم تیر ۱۳۸۹، آقای مطهری به همراه به وکیلش در شعبه ی دوم بازپرسی دادسرای کارکنان دولت حاضر شده و به سوالات بازپرس پرونده پاسخ دادند.

در وجود انگیزه ی کافی برای این عمل، توضیحی لازم نیست؛ ولی در چرایی و چگونگی این اقدام، جای بسی تأمل است. از اظهارات یک سال پیش آقای مطهری درباره ی مقصر بودن آقای احمدی نژاد در فتنه ی ۸۸ که مکرراً بر آن تأکید داشتند بگیرید، تا همین اواخر که دولت را از عوامل شکل گیری تجمع مقابل مجلس به دلیل مصوبه ی وقف اموال دانشگاه آزاد نامیده بودند.

اما نکته ی نغز داستان ما، شکایت رئیس جمهور از یک نماینده مجلس است. تمامی اهالی سیاست می دانند که یک نماینده ی مجلس، در ابراز نظرات خود، پیرامون مسائل داخلی یا خارجی و در هر زمینه ای، چه در چارچوب تخصصش و چه خارج از آن، آزاد و مختار است. همان طور که نمی توان نماینده ای را مجبور به اظهار نظر در زمینه ای کرد، نمی توان او را از بیان نظراتش باز داشت.

با این اوصاف، در چرایی شکایت آقای احمدی نژاد از آقای مطهری، کدام یک از موارد زیر محتمل تر است؟

۱- آقای رئیس جمهور، از متن صریح قانون اساسی اطلاعی نداشته و بدون این اطلاع، اقدام به شکایت از یک نماینده ی مجلس که در اظهار نظر، مصونیت سیاسی دارد، نموده است؛ اگر این طور است واقعاً باید درود فرستاد بر آن رئیس جمهوری که بر قانون اساسی اشراف ندارد.

۲- آقای رئیس جمهور با اطلاع از این اصل قانون، تصمیم به این کار گرفته تا گوشه ی چشمی نشان آقای مطهری دهد؛ این کار نیز بیهوده است چون عملاً جز اتلاف وقت آن نماینده و بازداشتن وی از رسیدگی به امورات مردم در مجلس و ایفای وظیفه ی قانون گذاری و نظارتش بر دولت، هیچ نتیجه ی دیگری به دنبال نخواهد داشت.

۳- آقای احمدی نژاد هم از متن قانون مطلع است و نیز از شکایت فاقد توجیه قانونی اش؛ ولی گمان می کند که واقعاً می تواند همان طور که اجازه نمی دهد که آقای سعید مرتضوی برای پاسخ گویی به فاجعه ی کهریزک، در دادگاه حاضر شود، آقای مطهری را از دفاع از حقوق حقه ی خود محروم و او را وادار به سکوت کند. 

 

نظر شما را به دو اصل قانون اساسی در این رابطه جلب می کنم:

اصل ۸۴ قانون اساسی: هر نماینده در برابر تمام ملت مسئول است و حق دارد در همه ی مسائل داخلی و خارجی کشور اظهار نظر نماید.

 

اصل ۸۶ قانون اساسی: نمایندگان مجلس در مقام ایفای وظایف نمایندگی در اظهار نظر و رأی خود کاملاً آزادند و نمی‌توان آن ها را به سبب نظراتی که در مجلس اظهار کرده‏اند یا آرایی که در مقام ایفای وظایف نمایندگی خود داده‏اند، تعقیب یا توقیف کرد.‏


بعد التحریر:

امروز، ساعت ۱۰:۵۰ دقیقه (پس از درج این یادداشت) آقای مطهری گفت و گوی کوتاهی با خبرگزاری « ایلنا » کرده اند در همین رابطه. قسمت انتهایی گفت و گوی ایشان، با قسمت پایانی این یادداشت کاملاً مطابقت دارد که در نوع خود بسیار قابل توجه است. خدا را شکر که پیش از آن مصاحبه، بنده این یادداشت را روی وبلاگ قرار دادم. 

 

+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۳۸۹/۰۵/۱۱ساعت 6:2  توسط احسان رستگار   | 

سرقت سلحشورانه!

 

فرج‌الله سلحشور در دادگاه «یوسف پیامبر» محکوم شد


دعوای میان شهاب‌الدین طاهری و فرج‌الله سلحشور درمورد فیلمنامه سریال «یوسف پیامبر» به صدور حکم دادگاه منجر شد.

به گزارش ایلنا، سال 1387 شهاب‌الدین طاهری (نویسنده کتاب ــ فیلمنامه دوجلدی یوسف صدیق) شکایتی را علیه فرج‌الله سلحشور (نویسنده و کارگردان مجموعه تلویزیونی یوسف پیامبر) به دادگاه رسیدگی به جرائم کارکنان دولت تهران ارائه کرد و مدعی شد که سلحشور ایده ساخت سریال یوسف پیامبر از روی کتاب دو جلدی وی بدست آورده است.

ریاست دادگاه پس از بررسی موضوع در تاریخ 24/5/88 هیئت سه‌ نفره‌ای را به ریاست عباس بابویهی به همراه دو نفر مشاور تعیین کرد.

شهاب‌الدین طاهری مدعی این شکایت، ضمن دراختیار گذاشتن حکم نهایی دادگاه درباره فرج‌الله سلحشور با اعلام این جمله که براساس آیه 135 سوره نساء برای حفظ حریم عدالت و حفظ آبروی حکومت اسلامی نباید حق را تحریف یا از آن اعراض کرد و خدا به آنچه می‌کنیم از همه آگاه‌تر است و حق همیشه پیروز است، گفت: «رئیس دادگاه پس از بررسی موضوع؛ هیئت کارشناسی را به سرپرستی عباس بابویهی تعیین کرد و این هیات نیز از تاریخ 14/7/88 الی 25/12/88 به مدت 170 روز مسئله بررسی و نظر کارشناسی خود را به دادگاه اعلام کردند.»

طاهری ادامه داد: «دادگاه پس از بررسی نظر هیات کارشناسی؛ رای خود را به شرح ذیل اعلام کرده است:

اول: باتوجه به قدمت سه سال و نیم ایده، چارچوب داستانی و قصه فیلمنامه اعلامی از طرف شاکی در مهرماه 1377 بر ایده چارچوب داستانی و قصه فیلمنامه مشتکی‌عنه نامبرده فرج‌الله سحلشور به میزان 15 درصد از آثار تهیه و ارائه شده شاکی استفاده غیرمجاز کرده که ارزش مادی این بخش از استفاده غیرمجاز معادل یک سوم از قیمت قرارداد تحقیق و نگارش فیلمنامه متهم با صدا و سیما است.

دوم: مشتکی‌عنه (فرج‌الله سلحشور) از تاریخ 5/9/79 لغایت پایان سال 82 به میزان 20 درصد از نسخه فیلمنامه دستی و چاپ و ارائه شده به صدا و سیما را که از طریق رئیس وقت صدا و سیما و اشخاص دیگر سازمان دراختیار وی قرار گرفته است را پس از انعقاد و انجام قرارداد تحقیق و نگارش فیلمنامه سریال مورد استفاده غیرمجاز قرار داده و ارزش مادی آن معادل بیست درصد از قیمت قرارداد تحقیق و نگارش فیلمنامه منعقده بین متشکی عنه و صدا و سیما در موضوع ساخت سریال است.

سوم: متهم به میزان بیست درصد در ساخت تصویری، صوتی و بیانی سریال یوسف پیامبر از سال 83 به بعداز متن دو جلد کتاب فیلمنامه شاکی استفاده غیرمجاز نموده است به طوری که ساختار با شکل و محتوای فیلمنامه مکتوب شاکی با فیلم ساخته شده هر دو در یک جهت از اهداف زیبایی شناسانه سازمان یافته‌اند و سیستمی مشترک از نشانه‌ها و تعبیرات را تشکیل داده و دربردارند تا حدی که باوجود برخی منابع تحقیقی متمایز، مجموعه نمایشی حضرت یوسف از صور گوناگون به مفهوم اقتباس از کتاب فیلمنامه منتشر شده توسط شاکی بسیار نزدیک شده است، چنان‌که سریال در استفاده از برخی ایده‌های مشترک با متن فیلم‌نامه شاکی از پیکره کلی آن استفاده برده است و مراحل چهارگانه کنش شامل( پیدایش، بیان ظهور و ایجاد) در تولید اثر نمایشی مذکور از داستان حضرت یوسف (ع) به صورت محسوس و ناغافل براساس فیلمنامه کتاب شاکی هدایت و به ثمر رسیده است و میزان تقصیر متهم در استفاده از کتاب مذکور به میزان حداقل بیست درصد بوده که سهم مشارکت شاکی در تولید سریال ساخته شده مشتکی‌عنه به این میزان قابل تعیین و ارزیابی است و با عنایت به سایر قرائن و امارات موجود در پرونده به نظر دادگاه اعتراض شاکی وارد تشخیص و سرقت هنری و استفاده غیرمجاز و غیرقانونی از اثر شاکی به شرح مذکور توسط متهم صورت گرفته است. لذا ضمن نقص قراره منع تعقیب صادره و جلب به دادرسی، پرونده جهت انجام اقدامات قانونی به دادسرا اعاده می‌شود و رای صادره قطعی است.»

فرج الله سلحشور نیز که خود درجریان حکم این دادگاه است، در گفتگو با خبرنگار ایلنا با اعلام اینکه حکم صادر شده را قبول ندارد، اظهار داشت درباره این حکم فرجام خواهی می‌کند و منتظر رای داداگاه تجدیدنظر است.

سلحشور در پاسخ به این سوال که آیا با گفتگو امکان حل این مشکل و بسته شدن این پرونده وجود دارد یا خیر، گفت: «دیگر نمی‌توان با گفتگو؛ مصالحه کرد زیرا در این پرونده؛ صحبت از آبروی من به میان آمده است و باید آن را به سرانجام رساند.»


یادداشت هایی که تا ۲ تیر ماه (زمان اتمام امتحاناتم) روی وبلاگ قرار می گیرند،
فقط به منظور به روز رسانی وبلاگ در این وانفسای امتحانات هستند و این یادداشت ها از مجموعه ی « گزارش روزانه » خواهند بود و بعضاً فقط نقل خبر (چون طبیعتاً در این ایام، وقتی برای یادداشت نویسی ندارم).

 

+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۳۸۹/۰۳/۱۷ساعت 5:16  توسط احسان رستگار   | 

آیا « مرگ بر روسیه » در راه است؟

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

 

آقای احمدی نژاد، در سفر استانی و در جمع مردم کرمان، در میان سخنانش، به دولت مردان روسیه اخطاری جدی داد.

وي به مواضع دولت مردان روسيه در قبال بيانيه ی تهران اشاره كرد و خطاب به رئيس جمهور و مسئولين اين كشور گفت: ايران و روسيه به طور طبيعی دو كشور همسايه و دوست هستند اما اين دوستی لوازمی دارد كه اولين لازمه ی آن احترام و دفاع از حقوق متقابل است و اين حداقل انتظاری است كه از همسايگی و دوستی می رود. متأسفانه امروز توضيح رفتار روسيه برای ملت ايران خيلی دشوار شده است. روسيه بايد موضع خود را در اين خصوص شفاف كند كه آيا دوست ايران است و يا به دنبال موضع ديگری می گردد.

دكتر احمدی نژاد تصريح كرد: بنده اگر جای رئيس جمهور روسيه بودم، در اظهار نظر و تصميم گيری و موضوعاتی كه به ملت تمدن ساز و مقتدر ايران مربوط مي شود، با احتياط و تأمل بيشتری عمل می كردم. نبايد شاهد چنين موضوعاتی باشيم كه روسيه در مواقع حساس در كنار كسانی قرار می گيرد كه سی سال است با همه توان با ملت ايران دشمنی مي كنند. اين گونه اقدامات از طرف ملت ايران قابل قبول نيست .

رييس جمهور اظهار داشت: بيانيه ی تهران بالاترين فرصت است و نبايد اين باور در ملت ايران ايجاد شود كه روسيه در ظاهر اظهار دوستي مي كند ولي در باطن به دنبال مساله ای ديگر مي گردد.
وي تصريح كرد: اميدوارم رهبران و مسئولين روسيه به اين مسائل كه از روي دوستی مطرح می شود توجه كامل داشته باشند و رفتار خود را اصلاح كنند و اجازه ندهند ملت ايران آنها را در سطح دشمنان تاريخی خود به شمار آورد .

دیروز پس از شنیدن این جملات آقای احمدی نژاد، یاد شعارهای « مرگ بر روسیه، سفارت روسیه لانه ی جاسوسیه » و شعارهای مشابهی افتادم که موج سبزی ها در مناسبات مختلف سر می دادند. آیا علاوه بر « مرگ بر اسرائیل، مرگ بر آمریکا و مرگ بر انگلیس »، « مرگ بر روسیه و مرگ بر چین » هم در راه است؟ نکند موج سبزی ها از ما بابصیرت تر بوده اند و پیش از ما اینان را شناخته اند؟!

به هر حال آن چه عیان بود و عیناً نیز توسط مسئولان روسیه در پاسخ به آقای احمدی نژاد ذکر شد، این بود که « روسیه به منافع خودش می اندیشد ».

 

این روزها درگیر مسائل مختلفی هستم و علی الخصوص این که امتحانات پایان نیم سال در راه است. ان شاء الله تا پس از امتحانات، هر از چند گاهی و احتمالاً با مجموعه یادداشت های « گزارش روزانه » در خدمتتان خواهم بود. از این که این روزها کم تر به روز می شوم (مخصوصاً با یادداشت های تحلیلی عریض و طویل) نیز از بازدیدکنندگان عزیز، عذر می خواهم.

 

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۸۹/۰۳/۰۶ساعت 16:17  توسط احسان رستگار   | 

عدالت خواهان! برپا!

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم


دو عکس از ۴۱ عکس؛ برای مشاهده ی تمامی عکس ها، به ادامه ی مطلب مراجعه فرمایید.

آقای جهان شاهی معروف به طلبه ی سیرجانی، به همراهی جمعی از دوستان ایشان متشکل از دانشجویان، طلبه ها و بسیجیان، از شهرهای مختلف کشور، دوشنبه ساعت ۸ صبح از جمکران به مقصد تهران شروع به راه پیمایی کرده اند.

آقای جهان شاهی، این حرکت را با شعار « دادخواهی، عدالت خواهی، مبارزه با زمین خواری و مبارزه با مفاسد اقتصادی و دانه درشت ها » آغاز کرده است. انگیزه ی اصلی خود را نیز « تعلل و سستی قوه ی قضائیه در مبارزه در تحقق عدالت خواهی » اعلام نموده است.

احتمالاً ان شاء الله بناست که این جمع، نماز ظهر را در حرم امام خمینی (ره) اقامه کنند. آقای وحید جلیلی مدیر مسئول و سردبیر « ماه نامه ی راه »، سعید قاسمی، حسن عباسی (حضور احتمالی) از این اقدام حمایت کرده و قرار است در حرم امام، در جهت حمایت از این جمع، حضور به هم رسانند؛ ولی قرار حتمی و قطعی ما ساعت ۱۸ روز ۳۱ اردیبهشت، در حرم امام.

اگرچه بنا بر گفته ی دوستان، در طول مسافت، جمعیتی با میانگین ۶،۷ نفره، طلبه ی سیرجانی را همراهی می کرده اند، ولی پیش بینی می شود در حرم امام خمینی (ره)، جمعیت فراوانی از تشکل های دانشجویی و طلبه ها گرفته تا افراد مستقل، حاضر شده و حمایتشان را علنی نمایند.

بدین وسیله خواهشمندیم از تمامی عزیزان و مخاطبین این وبلاگ، مستقل یا غیرمستقل، وابسته یا غیر وابسته، دانشجو یا غیر دانشجو، طلبه ها و کسبه، زن و مرد و همه و همه دعوت می شود که در حرم امام خمینی (ره) حاضر شده تا فریاد نارضایتی شان از وضعیت تبعیض آمیز حاضر که ناشی از ظلم به اکثریت ملت و بهره برداری عده ای از خواص قدرتمند از مصونیت کاذبشان که سکوت ما آن را برایشان به ارمغان آورده، و هر کس و ناکسی به خود اجازه می دهد تا در روز روشن، به بیت المال دست درازی کرده و ما جرعت نگاه چپ هم به او نداشته باشیم، به این اقدام، بی تفاوت نباشند.

حقا که به قول امام محمد باقر (ع)، اگر امر به معروف و نهی از منکر از جانب مردم ترک شود، فریاد ها بی اثر می گردد. پس بیایید به ندای « هل من ينصر ناس ينصرنی » لبیک گفته و میعاد ما، حرم امام خمینی و در ساعت ۱۸ ظهر باشد. هر کس بیاید، نه تنها قدمی در راه احقاق حق، بلکه در راه آبادانی و رفاه بیشتر زندگی خویش، خانواده و تعالی جامعه اش برداشته است. 


برای مشاهده ی فایل های صوتی، مصاحبه های تصویری و گزارش ها از این اقدام، به ادامه ی مطلب مراجعه فرمایید ...

 

*** لطفاً یادداشت « آزادی بیان، بیداد می کند! » را فراموش نکنید. 


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۸۹/۰۲/۳۰ساعت 8:44  توسط احسان رستگار   | 

آزادی بیان، بیداد می کند!

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

 

سایت آفتاب نیوز، خبرگزاری نزدیک به طرفداران آقای حسن روحانی، رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام، مجدداً فیلتر شد.

گفتنی است این سایت به دلیل اتفاقات پس از انتخابات، پس از رفع فیلتر دوباره تازه فعالیت خود را آغاز کرده بود.

لازم به ذکر است که آفتاب نیوز نه آینده نیوز بود و نه جرس! حال چون این سایت مانند خبرگزاری رجا و فارس عمل نمی کند، گمان نکنم دلیلی کافی برای مسدود کردن آن باشد. فارغ از این که سربازان ارتش سایبری، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سپاه یا هر نهاد دیگری که مسئول این مسدودیت هاست، تیزهوش تر و نابغه تر از امثال ما هستند، ولی بنده که آخرین بار همین یکی دو روز پیش به این خبرگزاری سر زدم، مشکلی که برای مسدودیت این سایت باشد، نیافتم.

 

از مجموعه یادداشت های « گزارش روزانه »

 

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۸۹/۰۲/۳۰ساعت 2:10  توسط احسان رستگار   | 

عجیباً غریبا

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

 

 

آقای احمدی نژاد در سفر استانی کهگیلویه و بویر احمد: با اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها، حتی یک فقیر هم در ایران باقی نخواهد ماند!(!!!)

 

+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۸۹/۰۲/۲۲ساعت 16:8  توسط احسان رستگار   | 

مجوزی در کار نبود!

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

 

این مراسم که برگزار شد، ولی جهت اطلاع!

داستان از این قرار است که سه شنبه ۱۴/۲/۱۳۸۹ انجمن اسلامی دانشکده ی علوم دانشگاه تهران از آقای علی مطهری دعوت کرده بودند تا با موضوع « جمهوری اسلامی و شاخص های آن » سخنرانی کنند. از آن جایی که شنیده بودیم که مجوز انجمن اسلامی این دانشکده نیز مانند دانشکده ی ادبیات و حقوق و علوم سیاسی تعلیق شده است (و یا در شرف تعلیق است)، تا پیش از آمدن ایشان، پیگیر صدور یا عدم صدور مجوز بودیم. نظر آقای مطهری را جویا شدیم و ایشان گفتند که از آن ها خواستیم تا مجوزشان را برایمان نمابر (فکس) کنند ولی هنوز چیزی به دستمان نرسیده است. تا روز آخر، آقای مطهری دو به شک بودند که در مراسم شرکت کنند یا نه. طبیعتاً مسئولین در یکی دو روز آخر که آقای مطهری پیرامون مجوز جلسه پرسیده بودند، مسئولین انجمن گفته بودند که مجوز گرفته شده است و مراسم کاملاً قانونی است.

بالأخره هنگامی که ما هم از آمدن ایشان اطمینان نداشتیم، دیدیم که با ماشین وارد شدند و جلوی دانشکده ی علوم پایه توقف کردند.

من هم سریعاً خودم را به ایشان رساندم. در تالار، بنده در کنارشان نشسته بودم و داشتیم پیرامون همین مسائل با هم صحبت می کردیم که یکی از افراد فعال انجمن اسلامی دانشکده ی فنی که از مسئولین این جلسه هم بود، کاغذی را نزد آقای مطهری آورد و گفت: بفرمایید آقای دکتر! این هم مجوز که فرموده بودید. آقای مطهری هم نامه را گرفتند و خواندند. کاغذی بود با ظاهری اداری و محتوی حدود ۱۰-۱۵ خط نوشته. هم زمان با ایشان، بنده هم شروع به مطالعه ی کاغذ کردم. تا جایی که من فهمیدم، لب محتوای نامه، چندان ارتباطی به مجوز نداشت؛ بلکه بیشتر بیانگر حضور خبرنگاران خبرگزاری ایسنا و ایلنا در سالن محل سخنرانی بود. چند خطی هم پیرامون مجوز و هماهنگی صورت گرفته با انتظامات نوشته شده بود. پس از مطالعه ی نامه به آقای مطهری گفتم که این مجوز رسمی نیست، وگرنه حتماً باید ممهور می بود (حال این که ممهور به مهر معاونت دانشکده یا هرجای دیگری بماند؛ چون این کاغذ هیچ گونه مهر یا امضایی نداشت). عرض کردم: برداشتند یک نامه را همین جوری برای خودشان چاپ کردند برای این که خالی از عریضه نباشد. این مراسم گویا واقعاً مجوز ندارد. ایشان هم گفتند: بله. مهر هم نداشت [و خنده ای کردند که حکایت از اذعان ایشان از عجیب و غریب بودن و تازگی این اتفاق برایشان داشت].

بعد یکی دو دقیقه آن مسئول انجمن اسلامی، آمد، نامه را گرفت و برد.


***البته از نداشته هایی این جلسه فقط مجوز نبود؛

این جلسه مجریان مسلط همیشه ی انجمن اسلامی را هم نداشت، قاری هم نداشت. بعضی از سخنان یکی از مجریان را نه ما می فهمیدیم و نه آقای مطهری؛ به نحوی که در قسمتی از برنامه، پس از طرح سؤال توسط آن مجری، آقای مطهری خودش را آماده کرد تا جواب دهد. ولی هرچه به خودش فشار آورد و خواست حدس بزند که جملاتی مجری ادا کرد چه می توانستند باشند، راه به جایی نبرد و مجبور شد بگوید: ببخشید! دقیقاً سؤالتونو متوجه نشدم [طبیعتاً در این صحنه، همگی قاه قاه خندیدیم (البته بعضی هم هر هر خندیدند)].

داستان قاری که شنیدنی تر بود؛ گرم صحبت با آقای مطهری بودم که صوت تلاوت قرآن به گوش رسید. ما هم به احترام ساکت شدیم. ناگهان آقای مطهری پرسیدند: صدای ضبطه؟ من هم نیشخندی زدم و مختصراً گفتم: ندارن دیگه. آقای مطهری هم خندیدند و گفتند: آره. به قول شما قاری هم ندارن!

کلی صفا کردیم و خندیدیم. جای شما خالی!


خلاصه، آقای مطهری خودشان هم گفتند که: چون من یکی دو روز آخر درخواست مجوز کردم و این ها هم کلی تبلیغات کرده بودند آمدم که به عبارتی خلف وعده نشود. وگرنه هرچه بنده اصرار کردم، مجوزی برایم ارسال نشد.

به هر حال نهایتاً تا جایی که ما فهمیدیم، مجوزی در کار نبود!

سؤالی که بنده از ایشان در این جلسه پرسیدم به نقل از خبرگزاری ایلنا به ترتیب زیر است:

دانشجوي ديگري با اشاره به نامه مقام معظم رهبري در خصوص بركناري مشايي به احمدي‌نژاد پرسيد كه آيا احمدي‌نژاد را شخصي ولايت‌مدار مي‌دانيد و يا مشايي‌مدار كه اين نماينده مجلس پاسخ داد: آن موضوع نقصي براي احمدي‌نژاد بود كه با وجود نظر رهبري احمدي‌نژاد 10 روز مقاومت كرد البته انسان جايز‌الخطا است و بالاخره علاقه وي به مشايي باعث شد كه چند روزي را در برابر رهبري مقاومت كند.
سئوال ديگري در خصوص مواضع كنوني علي مطهري در مجلس و آيا اينكه با اين روال در انتخابات مجلس نهم نيز راي خواهد آورد يا خير مطرح شد كه وي گفت: هر كسي بايد كار خود را انجام دهد نه آنكه رفتارش را به گونه‌اي تنظيم كند كه به عنوان مثال براي دوره بعدي پايگاه خود را تقويت كند اين يك لغزش بزرگ است و من توجهي به اين موضوعات ندارم و اگر در دور بعد هم كانديد شوم و راي نياورم برايم مهم نيست.
وي سپس به بيان مواضع شهيد مطهري در مورد اين مسئله پرداخت و از موضع‌گيري‌هاي پدرش در قضيه دكتر شريعتي كه معتقد بود شريعتي را شهيد مطهري كشف كرد اما وقتي كه لغزش‌هاي او را مشاهده كرد وظيفه خود را انجام داد را يادآور شد.

 

گفت و گوی داغ دانشجویان و آقای مطهری به گزارش ایلنا

 

+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۸۹/۰۲/۱۸ساعت 11:10  توسط احسان رستگار   | 

« دیروز، امروز، فردا »، پرشورتر از دیروز

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

 

شنبه، شاهد حضور آقای علی مطهری در برنامه ی « دیروز، امروز، فردا » خواهیم بود.

همان طور که در جریان هستید، این برنامه، برخلاف برنامه ی « رو به فردا »، یک طرفه است و نه به صورت مناظره. موضوع این برنامه نیز پیرامون « اندیشه های شهید مطهری » و ساعت پخش آن، پس از اخبار شبانگاهی ساعت ۲۲ شبکه ی ۳ سیما، یعنی حدوداً ساعت ۲۲:۲۰ خواهد بود.

گذشته از این که از عنوان این جلسه ی برنامه، بر می آید که برنامه بیشتر جنبه ی نظری داشته باشد تا سیاسی، ولی به نظر بنده، یقیناً برنامه ی جالبی خواهد بود.

 

+ نوشته شده در  جمعه ۱۳۸۹/۰۲/۱۰ساعت 18:27  توسط احسان رستگار   | 

بهارِ بی بهار

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم 

 

* روزنامه ی « اعتماد ملی » لغو امتیاز شد (یادش به خیر).

* روزنامه ی « اعتماد » توقیف شد.

* هفته نامه ی « ایران دخت » لغو امتیاز شد!

* هفته نامه ی « پنجره » هم تذکر گرفت!!!

* روزنامه ی « بهار » نیز دوشنبه ۳۰ فروردین توقیف شد.

* راستی هفته نامه ی « مثلث » کجاست؟ نکند دچار « خود توقیفی » شده است!


مصاحبه ی خیالی یک خبرنگار با آقای رامین:

خبرنگار: آقای رامین، شما همت مضاعف و کار مضاعف را در چه می بیند؟

ـ رامین: توقیف مضاعف، توفیق مضاعف. ها ها ها ها ها ها ...

خبرنگار: به چه می خندید؟!

ـ رامین: به زیرکی خودم.

خبرنگار: آن که البته! ولی خب دقیقاً از چه جهتی؟

ـ رامین: از این جهت که آقایان از همین حالا، در فکر کسب مجوز برای نشریات تابستان، پاییز و زمستان هستند. ولی غافل از این که هنوز مجوز نگرفته، توقیف خواهند شد. یوها ها ها ها ها ها ها ...

خبرنگار: آقای رامین باز چرا می خندید؟

ـ رامین: توقیف مضاعف، توفیق مضاعف، خنده ی مضاعف!

خبرنگار: بَََََََله!

ـ رامین: بله چی؟

خبرنگار: هیچی! شکر مضاعف!

* آقای محمد علی رامین در جهت افزایش فضای آزادی بیان در جامعه، یک مجله، یک روزنامه، یک هفته نامه، یک ماه نامه، یک گاه نامه، یک شب نامه، یک سال نامه و یک رنج نامه  به چاپ می رساند. وی با کمال تواضع اعلام کرد: " با تمامی مشکلات موجود و ضیق وقتی که دارم، و تمامی گرفتاری های پیش آمده در جهت انجام رسالتم که این روزنامه را توقیف کنم و آن هفته نامه را لغو امتیاز، حاضرم هم مدیر مسئول تمامی این نشریات شوم، هم سردبیر این نشریات شوم و هم زمان همه کاره ی همه ی این نشریات شوم. " وی اذعان کرد: " از آن جایی که این دولت، دولت عدالت محور است، حتی اگر خودم هم تخلف کردم، خودم، خودم را توقیف می کنم و اگر حتی خودم، به توقیف خودم اعتراض داشتم، خودم را لغو امتیاز و حلق آویز خواهم کرد. "

خبرنگار که مبهوت شجاعت، عدالت، کرامت، صداقت، نزاکت، فراست، حراست و دیگر فضیلات آقای رامین بود، از وی پرسید: " جدی می فرمایید آقای رامین؟! این همه همت مضاعف؟! این همه کار مضاعف؟!

ـ و رامین در پاسخ، به دلیل فروتنی مضاعف، لحنش خودمانی شد و گفت: " خواهش می کنم عزیزم. من کااااااااارم اینه. شما هم مواظب باش زیاد خبر نگیری. وگرنه ممکنه بدم توقیفت کنن. "

 

گویا این جمله پر بیراه نیست که بخشی از خط مشی دولت آقای احمدی نژاد، توقیف نشریات است.

 

در این رابطه، لطفاً به سؤال زیر پاسخ دهید. ضمناً می توانید هر چند گزینه را به عنوان جواب انتخاب نمایید؛

به نظرتان دلیل این توقیف های گسترده ی نشریات چیست؟

۱- جلوگیری از سیاه نمایی علیه دولت.

۲- دولت به دلیل مظلومیتش، می خواهد ظالمان را سر جایشان بنشاند.

۳- آقای رامین دوست دارند که توقیف کنند.

۴- آقای رامین دستور گرفته اند که توقیف کنند.

۵- آقای احمدی نژاد، آقای رامین را دوست دارد.

۶- آقای رامین، مردم را دوست دارد.

۷- مردم، این هفته نامه ها و روزنامه ها را دوست ندارند.

۸- آقای رامین، آقای قوچانی را دوست ندارد.

۹- آقای قوچانی، مردم را دوست ندارد.

۱۰- مردم، آقای قوچانی را دوست ندارند.

۱۱- قیمت این نشریات گران است.

۱۲- این نشریات، مخل نظم و امنیت جامعه است.

۱۳- آقای قوچانی، بعضی را کلافه می کند.

۱۴- آقای رامین، همه را کلافه کرده است. 

۱۵- اتفاق است، می افتد.

 

خدایا چنان کن سرانجام کار               تو خشنود باشی و ما رستگار

 

+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۳۸۹/۰۲/۰۵ساعت 21:27  توسط احسان رستگار   | 

بی تابی برای تابناک

 

بسم الله الرحمن الرحیم

سایت خبری تابناک از عصر پنجشنبه از دسترس خارج شد

ازدسترس خارج شدن سایت خبری - تحلیلی «تابناک»، به معنی فیلتر شدن آن نیست؛ بلکه وقتی شما اقدام به مراجعه به نشانی http://www.tabnak.ir/ می کنید، صفحه ای باز می شود که معمولاً هنگامی پدیدار می گردد که شخص، نشانی مورد نظرش را اشتباهاً و یا پس و پیش نوشته باشد.

سردبیر سایت خبری «تابناک» اعلام کرد: تا چند ساعت دیگر مشکل این سایت برطرف می شود. قادری با اعلام فنی بودن مشکل «تابناک» افزود: در حال تلاش هستیم و ان شاء الله تا چند ساعت دیگر این مشکل بر طرف می شود.

سایت خبری - تحلیلی «تابناک»، پس از ساعت ۲۰ امروز، پس از رفع مشکلات فنی، مجدداً قابل دسترسی شد.

سایت «تابناک» که نزدیک به طیف سیاسی آقای محسن رضایی است، پرطرفدارترین و پربازدیدترین سایت خبری - تحلیلی فارسی زبان در ایران است.

لازم به ذکر است که اخیراً، خبرگزاری «ایرنا»، علیه خبرگزاری های منتقدی هم چون « سایت خبری - تحلیلی الف »، اقدام به انجام مصاحبه ها و گزارش هایی برای سیاه نمایی فعالیت های روشن گرانه شان بر آمده است. سایت « الف »، متعلق به آقای احمد توکلی است. در این جا می توانید فیلم بازدید آقای رحیمی از خبرگزاری دولت (ایرنا) و گزارش کارکنان خبرگزاری بر علیه سایت الف را مشاهده نمایید.

در تاریخ سه شنبه ۲۲ مرداد ۱۳۸۷ و در پی جریانات مربوط به مدرک جعلی و دروغ گویی آقای کردان، وزیر کشور وقت، این سایت از طرف دولت فیلتر شد. اگر خاطرتان باشد، سایت «الف» از دانشگاه آکسفورد مدرک آقای کردان را استعلام کرد که پس از پاسخ منفی آن ها مبنی بر این که چنین فردی تا کنون در دانشگاه آکسفورد تحصیل نکرده است، رسماً ثابت شد که وزیر کشور وقت، دروغ گویی بزرگ است. پس از این اتفاقات بود که در اقدامی غیر قانونی، سایت الف فیلتر شد. این اقدام از آن جا غیر قانونی به شمار می رفت، چون طبق قانون ،نشريات الکترونيکی نيز تابع قانون مطبوعات هستند و بدين ترتيب هيچ مقامی نمی تواند بدون رای دادگاهی که با حضور هيئت منصفه تشکيل مي شود، اقدامی عليه نشريات اينترنتی انجام دهد؛ ‌مگر در مورد جرايم خاص مانند توهين به مراجع تقليد.

در همان روزها در مصاحبه ای، آقای توکلی گفت: "به عملکرد حرفه ای سايت «الف» در انجام وظيفه نسبت به روشنگری درباره ی امر بسيار مهم صحت و سقم مدرک دکتری وزير کشور افتخار می کنم و با همه محدوديت ها، به آگاه سازی افکار عمومی در جهت اهداف و آرمانهای انقلاب ادامه می دهم. پاسخ منطقي به اين روشنگري بايد اين می بود که وزير کشور از ملت عذرخواهی کند و استعفا دهد، تا امانت به دست امين سپرده شود."

علاوه بر سایت «الف»، اخیراً شکایت های پی در پی از خبرگزاری هایی هم چون « جهان » - نزدیک به طیف آقای علیرضا زاکانی - که حتی کمی آن هم به افرادی خاص هم چون آقای مشایی انتقاداتی کرده اند، شکایت هایی شده و تهدید به مسدودیت شده اند.

در تاریخ ۱۵ آذر، سایت خبرگزاری « آینده » فیلتر شد که این مسدودیت تاکنون پابرجاست. البته این سایت، برای اولین بار، در روزهای قبل از انتخابات دهم ریاست جمهوری مسدود شد. هم چنین مدیر این سایت، فؤاد صدیقی، پیش از ۲۲ بهمن (احتمالاً ۲۱ بهمن) بازداشت شد که البته اکنون آزاد است.

سایت خبرگزاری « آفتاب » نیز از عصر شنبه ۲۳ خرداد تا دی ماه ۸۸، فیلتر شده بود. گفته می شود این خبرگزاری، نزدیک است به طیف سیاسی آقای حسن روحانی.

 

به هر حال اگر به این ترتیب پیش رود، عجیب نیست که در یکی دو سال آینده، جز سایت های خبرگزاری «فارس» و «رجا»، مابقی سایت ها مسدود شده باشند و جدی ترین سایت منتقد (!)، سایت خبرگزاری «جهان» باشد.

 

خدایا چنان کن سرانجام کار               تو خشنود باشی و ما رستگار

 

 این یادداشت، سومین یادداشت از مجموعه یادداشت های گزارش روزانه بود. لطفاً نظراتتان را راجع به کیفیت و جذابیت این مجموعه مطالب نیز در قسمت نظرات این یادداشت، بفرمایید. 

 

 

+ نوشته شده در  جمعه ۱۳۸۹/۰۱/۲۷ساعت 20:21  توسط احسان رستگار   | 

تلاش مضاعف، کار مضاعف، حضور مضاعف؛ این بار در Press TV    

  

بسم الله الرّحمن الرّحیم

داستان از این قرار است که یکی از دوستان عضو انجمن اسلامی دانشکده، آقای نادر گنجی [که علی رغم بسیجی بودن بنده، لطف کردند و در جریان قرارم دادند و همین جا از ایشان تشکر می کنم] که مطلع بودند کمی با زبان انگلیسی آشنایی دارم، اطلاع دادند که برنامه ای است در شبکه ی Press TV با موضوع انرژی هسته ای. بنده هم با جویا شدن اطلاعات از زیر و بم این برنامه، به ایشان اطلاع دادم که مایلم در برنامه شرکت کنم.

البته الحمدلله این برنامه، برخلاف آن برنامه ی شبکه ی خبر که دی ماه پخش شد، زنده نیست. ضمناً در مورد آن برنامه ی دی ماه، در پاسخ عزیزانی که گلایه کردند چرا به ما اطلاع ندادی، باید عرض کنم که خودم هم ۲،۳ ساعت قبل از برنامه مطلع شدم [توسط یکی از دوستان عزیزم که ایشان ممکن است راضی نباشند نامشان آورده شود]. در صورت تمایل، دوستان می توانند به صورت ضبط شده، این برنامه را در حدود ساعت ۲۳ یکشنبه ۲۲ فروردین از شبکه ی Press TV ملاحظه فرمایند. از آن جایی که به گمانم نام های افراد ذیل تصویرشان نوشته نمی شود، بنده را در این برنامه با کتی سفید رنگ می توانید از دیگران تشخیص دهید.

از آن جایی که تقریباً از ۷ ماه پیش، بالکل از زبان انگلیسی دور بوده ام، عزیزان اشتباهات و کاستی های بنده را در مکالمه، به حساب عدم ممارست، تنبلی و گرفتاری های گوناگون بگذارند. در خارج از کشور احساس می کردم مهارتم در زبان مادری رو به افول است، الآن زبان انگلیسی. ان شاء الله که خیر است.

برنامه برای ما که بسیار جذاب بود. هم از نظر علمی و هم از نظر مباحثه ای؛ ما در تهران با استودیوهای لندن و واشنگتن مکالمه می کردیم و البته علی الاخصوص در انتهای برنامه، جلسه به مباحثه کشیده شد که متأسفانه یا خوشبختانه، بنده یکی از بانیان آن شدم. به هر حال در جهت دفاع از حقوق جمهوری اسلامی ایران (یعنی ملت ایران و نظام ایران) باید تعارف و تکلف را کنار گذاشت. سه استاد دانشگاه در ۳ استودیو و حدود ۷۰ جوان ایرانی، آمریکایی و انگلیسی، در این برنامه شرکت کردند.

برنامه ی مفیدی بود؛ پیشنهاد می شود حتی کسانی که تسلطی نسبی به زبان انگلیسی ندارند هم جلسه را تماشا کنند. شکل و نحوه ی برنامه، تعامل نظرات و دید جوانان ایرانی (از هر جناح و طرز فکر اعتقادی-سیاسی)، جوانان آمریکایی و جوانان انگلیسی و سه استاد از ایران، آمریکا و انگلستان و بهترین مجری شبکه جهانی Press TV، یقیناً برایتان جذاب خواهد بود. ضمناً پس از پخش برنامه، سعی خواهم کرد که ان شاء الله ترجمه ی قسمت هایی از آن را روی وبلاگ قرار دهم. در قسمت هایی از برنامه، واقعاً بین من و چند تن از دوستان و جوانان آمریکایی و انگلیسی مناظره شکل گرفت.

نام این برنامه The Link است که هر هفته پخش می شود و این طور که به ما اطلاع دادند، مدت زمان برنامه، دو جلسه ی ۲۵ دقیقه ای، یعنی مجموعاً ۵۰ دقیقه می باشد. 

راستی، این یادداشت دوم از مجموعه یادداشت های « گزارش روزانه » است؛ ان شاء الله از این به بعد روح تازه ای با این عنوان از موضوعات مطالب، در وبلاگ دمیده خواهد شد.    

 

خدایا چنان کن سرانجام کار               تو خشنود باشی و ما رستگار 

 

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۸۹/۰۱/۲۶ساعت 1:47  توسط احسان رستگار   | 

علی دایی: از دروغ های آقای کفاشیان خسته شده ام

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

***این یک یادداشت سیاسی است.


جملات مشکی رنگ نقل قول و جملات آبی رنگ، تحلیل بنده است. برای صرفه جویی وقت، به دوستانی که می خواهند فقط قسمت های تحلیلی را بخوانند، توصیه می شود از مطالعه ی قسمت های مشکی رنگ، صرف نظر کنند.

دایی بر علیه علی آبادی و کفاشیان - مردان شاه کارهای ریز و درشت - افشاگری کرد

فردوسی پور: هیچ جای دنیا این طور نیست که این قدر هی مربی عوض کنند و به نظر می رسد که این یک سیکل است. این انتخابات برای فدراسیون، نمی شود به آن گفت انتخاب؛ بلکه نوعی رفت و آمد است. انگار فدراسیون شده پیاده رو. هی می آیند و می روند. ثبات ندارد آن نیمکت تیم ملی.

کفاشیان: از وقتی ما آمدیم در این 2 سال، 3 مربی جا به جا شده. بعد از بازی با عربستان، آقای دایی برکنار شد. هیأت رئیسه جلسه تشکیل داد و این تصمیم را گرفت.

فردوسی پور: این هیأت رئیسه را که من نمی توانم قبول کنم.

کفاشیان: نه ممکن است دیگران کمک کرده باشند ولی این تصمیم را هیأت رئیسه گرفت.

فردوسی پور: دیگران باعث شدند که هیأت رئیسه تشکیل شود.

کفاشیان: من خودم معتقدم بودم که ایشان باید بمانند. بحث نمی کنم که انتخابشان درست بوده یا اشتباه.

فردوسی پور: شما با این انتخاباتتان آن مدیریت بعد از انتخابتتان هم زیر سؤال است. به هر حال علی دایی هم وجهه اش به هم خورد. نمی گویم که خراب شد ولی به هر حال انسان وجهه اش خدشه دار می شود. شما شخصی را می آورید،  در مدتی کوتاه بهترین نتیجه را از توقع دارید. بعد می گویید ما پشتت را خالی نمی کنیم.

نکته ی جالب این جا بود که در ابتدا آقای کفاشیان می گفتند که سایت ها زدند، خب بزنند. ولی در ادامه ی بحث با فردوسی پور و دایی، فرمودند که ما چه با هیأت رئیسه و چه با دیگران جلسه می گذاریم برای مشورت، همه ی صحبت ها بیرون می رود. یعنی این که اگر حرفی هم روی مثلاً خبرگزاری برنا قرار گرفته مبنی بر اخراج آقای دایی آن هم در ساعت ۱۰:۳۰ صبح در حالی که ما ساعت ۵ طی بیانیه ای این خبر را اعلام کرده ایم، به دلیل این است که دیوار گوش دارد، گوش هم موش دارد.

کفاشیان: به سایت ها که نمی توان استناد کرد. باید در مصاحبات و صحبت ها استناد کرد.

کفاشیان: نمی گویم که جای دیگر شاید نگفته باشند که این تصمیم را بگیرید.

فردوسی پور: هیچ جای دنیا من ندیدم که چنین اتفاقاتی بیفتد. این قدر مربی عوض شود و به نظر می رسد که افکار عمومی و رسانه ها روی شما خیلی تأثیرگذار است. به نظر می رسد این یک سیکل است و مدام تکرار می شود. یک مربی می آید، مدتی از او حمایت می شود و بعد رها می شود.

کفاشیان: دقیقاً؛ چون ما ضابطه نداریم. ایشان که رفت خب آقای مایلی کهن آمدند و ایشان هم کارشان را شروع نکردند و بعد از حدود 15 روز رفتند کنار. بعد آقای قطبی را آوردیم که ایشان از آن موقع هنوز هم هستند؛ خب یک نوع ثبات است دیگر، بالأخره! انصافاً این استدلال آقای کفاشیان، یا می تواند دال بر ساده انگاری ایشان باشد یا دال بر روحیه ی توجیه گر ایشان.

فردوسی پور: به نظر می رسد که شما و آقای تاج با توجه به سبقه ای که در رابطه با ایشان (آقای مایلی کهن) در زمان کمیته ی ملی المپیک داشتید، راضی نبودید که ایشان مربی بماند.

کفاشیان: البته بله من زیاد موافق نبودم ولی تصمیم جمع این بود و من هم احترام می گذارم به تصمیم جمع.

فردوسی پور: منظورتان همان تصمیم جمعی که دیکته می شود است دیگر؟

کفاشیان: که دیکته می شد... توصیه و مشورت می شود ولی دیکته نه.

 

فردوسی پور: آقای دایی پشت خط است.

 دایی: من هم نمی خواستم اصلاً صحبت کنم اما این چیزهای دروغی که آقای کفاشیان گفتند، مجبور شدم جوابشان را بدهم. [چهره ی آقای کفاشیان حین شنیدن این جمله بسیار دیدنی بود. چهره ی آقای کروبی را تجسم کنید وقتی از دهان آقای احمدی نژاد توضیح علمی عبارت دول الخلیج العربیة را می شنید، کمی متعجب تر آن، می شود چهره ی الآن آقای کفاشیان.]

دایی: شب بعد از بازی با عربستان، ایشان آمدند و به من در حضور بچه ها گفتند که شما هستید و فردای آن روز هنگام تمرین، روی موبایل بنده از سایت برنا اس ام اس اومد. ایشان که می گویند جلسه صبح برگزار شد کاملاً دروغ است. ساعت یک و نیم، دو با ایشان تماس گرفته شد، ایشان گفتند هنوز جلسه تشکیل نشده است. بعد از ظهر قرار شد که تشکیل شود ساعت 4. آن موقع تشکیل شد و آقایان بیانیه دادند که من اخراج شدم. من یک سؤال از ایشان دارم. ایشان که هی این ور و آن ور اعلام کرده، وقتی که من با فدراسیون قرارداد نداشتم، چطور می شود من را اخراج کنند؟! کسی که قرار داد نداشته، اصلاً احتیاجی به اخراج کردنش بوده؟! چرا دروغ می گویند؟ یک بار مرد باشند، صحبت کنند و حرف هایشان را درست بزنند. من خدا وکیلی خسته شدم، این قدر که این ها حرف های این ور آن ور می زنند. من اصلاً نمی خواستم امروز جوابشان را بدهم چون به آقای کاشانی قول داده بودم که صحبت نکنم اما متأسفانه ایشان مثل آن روزی که از کیش با ایشان تماس گرفتید و ایشان حرف هایی زدند که هیچ کدام درست نبود، مجبور شدم این دفعه جوابشان را بدهم، با این که نمی خواستم صحبت کنم.

دایی: می توانم دستم را روی قرآن بگذارم که جلسه ی هیأت رئیسه صبح برگزار نشد. ایشان هم دستش را روی قرآن بگذارد که صبح برگزار شده، من قبول می کنم.

دایی: من را اصلاً نه فدراسیون آورد و نه برکنار کرد. از آقای هاشمی، مدیر عامل وقت سایپا می توانید بپرسید. موقع تمرین آقای کفاشیان با من تماس گرفتند که من موقع تمرین جواب نمی دهم. ایشان اس ام اس زدند که به من زنگ بزنید. من این مسأله را با آقای هاشمی در میان گذاشتم، بعد از تمرین به ایشان گفتم. ایشان هم گفتند چون ما بازی های آسیاسی داریم، برای این که فدراسیون به ما کمک کند، حتماً جواب آقای کفاشیان را بدهید. من با ایشان تماس گرفتم ایشان احوال پرسی کرد و بعد گفتند با آقای مهندس صحبت کنید. بعد همان بعد از ظهر آقای علی آبادی با من قرار گذاشتند که آقای کفاشیان هم بودند. اول آقای علی آبادی صحبت کردند که من قبول نکردم، گفتم من باید فکرهایم را بکنم چون به یک سری چیزها اعتقاد دارم. آن ها را انجام دهم بعد جواب شما را خواهم داد که آقای علی آبادی می خواستند همان موقع، ساعت 2 و 3 بعد از ظهر، سرمربیگری من را اعلام کنند که من به هیچ عنوان قبول نکردم. گفتم اول باید باشگاه قبول کند. آن ها گفتند ما با آقای بذرپاش صحبت می کنیم، با آقای هاشمی صحبت می کنیم، من گفتم اگر آن ها هم قبول کنند، من باید فکرهایم را بکنم، با یکی دو نفر صلاح، مشورت کنم، بعد جوابتان را بدهم. اگر یک کلمه این ور و آن ور گفتم، آقای کفاشیان بفرمایند.         

کفاشیان: من البته دروغ نمی گویم آقای فردوسی پور، اصلاً عادت هم ندارم که دروغ بگویم چون  برای دنیا ارزشی قائل نیستم که دروغ بگویم. بنده اصلاً دروغ گو! ولی 8 نفر 9 نفر دیگر اعضای هیأت رئیسه ی فدراسیون فوتبال، در آن جلسه آن روز بودند، آقای عزیز محمدی، آقای تاج، خانم دکتر شجاعی، آقای شفق، آقای فتح الله زاده، آقای گنج علی خانی هم نبود، آقای بهروان، آقای آیت اللهی. این ها اکثرشان دروغ گو نیستند؛ من اقلیت هستم که شاید دروغ گو باشم. اولش را درست می گویند. انتخاب ایشان دقیقاً به همان ترتیبی بود که ایشان گفتند.

فردوسی پور: شما که گفتید خودتان انتخابشان کردید.

کفاشیان: در آن جلسه که در کیش هم بود، بنده گفتم اگر مشورتی هم شد، مسئولیتش با ماست.

فردوسی پور: مشکل همین پنهان کاری هاست، همین صندلی هاست که چسبیدیم به آن، همین به قول آقای دایی دروغ هاست. اصلاً آن روز صبح قرار نبود ما برنامه داشته باشیم ولی من صبح در چند سایت خواندم که آقای دایی اخراج شده است.

کفاشیان: از قول چه کسی زدند؟ اصلاً شما سایت ها را نمی توانید حساب کنید چون آن ها حدس می زنند. ما در جلسه ی هیأت رئیسه بحث کردیم. شما از آن ها خواهش می کنم سؤال کنید.

فردوسی پور: یه نکته ی نقضی است در آن بیانیه ی هیأت رئیسه داد دقیقاً گفت با برکناری ایشان موافقت می شود. این یعنی گفتند علی دایی نباشی، ما هم می گوییم خیلی خوب ایرادی ندارد علی دایی قربانی شود. یک روز علی دایی قربانی شده، یک روز برانگو قربانی شد، امرزو هم شاید افشین قطبی قربانی شود. یعنی هر کسی  در رأس کار قرار می گیرد قربانی می شود.

کفاشیان: نه این که من امروز باشم فردا نباشم که قربانی شدن نیست. بالأخره یک روزی هستیم، یک روزی نیستیم. دنیا همین است.

نه، می دانید مشکل چیست؟ مشکل این است که هیچ رازی در فدراسیون فوتبال باقی نمی ماند. من ممکن است ده ها بار هم مذاکره کنم، صحبت کنم، همان طور که در رشته های دیگر می کنند و هیچ کس اصلاً اطلاعی ندارد. ولی ما این آب را که این جا می خوریم، انگار ما در فدراسیون فوتبال داریم فیلم مستند سینمای زنده بازی می کنیم. همان جریان است که شما نمی توانید یک لیوان را از این جا بگذارید آن جا. وقتی که هیچ کاری نمی شود روی آن مطالعه شود، صحبت شود، به محض این که یک فکری از ذهن من خارج شود می آیم با شما مشورت کنم، همه جا می فهمند.

فردوسی پور ببینید وقتی فدراسیون فوتبال، اقتدار کافی را نداشته باشد، مجبورید دروغ بگویید، پنهان کاری بکنید، حالا دروغ نه ولی پنهان کاری؛ چون تصمیمیاتتان را خودتان را نمی گیرید.

کفاشیان: پس 18 تیمی که ما مربیانش را انتخاب می کنیم چه؟

فردوسی پور: تیم ملی در ویترین است!

بعد آقای کفاشیان شروع به بحث راجع به جریان آقای کلمنته کرد و به این نتیجه رسید که صداقت به خرج داده و هنوز جا داشته تا باز هم لاپوشانی و پنهان کاری کند اما شاید بی تجربگی کرده است و گفت: "گفتم باید زود کار و بارش کنده شود و برویم کارمان را ادامه دهیم."

بعد ایشان اطمینان داد که در آینده خودشان یعنی ایشان و هیأت رئیسه ی فدراسیون راجع به دیگر مسائل، اتخاذ تصمیم کنند نه افراد نامربوط.

فردوسی پور: آقای کفاشیان این ضد و نقیض گویی های شما و آقای تاج خیلی روی اعصاب است.

بعد آقای کفاشیان در توضیح گفت: ما هماهنگ می کنیم نظرات در فوتبال زیاد است. حرف بینمان نمی ماند. آخرش هم این شد که بگذارید در این فیلم سینمایی مستند زنده ای که ما بازی می کنیم یک اشتباهاتی هم بکنیم دیگر.

در رابطه با نتایج این فدراسیون - که به نظر بسیاری ضعیف ترین مدیریت پس از انقلاب بوده است - آقای کفاشیان گفتند که عملکردمان متوسط بوده است که به قول آقای فردوسی پور، حاکی از اعتماد به نفس بالای آقای کفاشیان است (شاید بتوان گفت در حد آقای احمدی نژاد).

یک لحظه که به شدت توریه کردن آقای کفاشیان مشهود شد، آن صحنه ای بود که آقای فردوسی پور پرسید: شب پس از بازی با عربستان که رفتید هتل با آن ها شام بخورید و به آقای دایی گفتید شما مربی هستید، هنوز دستورها نرسیده بود؟ آقای کفاشیان هم گفتند: بله، شب بود. بعد آقای فردوسی پور گفت: دستورها صبح می رسد [خنده]. [در توضیح باید گفت که نکته ی جمله ی آقای کفاشیان، در این جاست که ایشان جواب آقای فردوسی پور را ندادند؛ بلکه گفتند "بله شب بود." مثل است که من از شما بپرسم: "شما بودی زنگ زدی در رفتی؟" و شما در پاسخ بفرمایید: "من امروز دانشگاه بودم." یعنی این که درست که شما دانشگاه بوده اید، ولی این چه ربطی به آن سؤال داشت؟ ممکن است شخصی هم زنگ بزند و فرار کند و همان روز دانشگاه رفته باشد.]

در مورد شکایتی که آقای دایی بر علیه فدراسیون فوتبال، در مورد قرار دادش و عدم دریافت حق و حقوق و دستمزدش، به کمیته ی انضباطی کرده بود، مخلص کلام این که رأی به نفع آقای دایی صادر شده است.

فدراسیون باید حدود 800 میلیون برای دستمزد و 200 میلیون برای لباس های ایشان بپردازد. البته طبق معمول آقای کفاشیان شروع به صحبت در این مورد کردند که 800 میلیون نیست. مثلاً نیت توریه ی ایشان ممکن است این بوده که 800 میلیون تومان نیست، 790 میلیون تومان است.

البته در جهت اثبات شایستگی هاشان، آقای کفاشیان فرمودند که ما بالأخره توانمندی مان زیاد است، بدهی مان نیز زیاد است. که در جواب آقای فردوسی پور گفت عجب متری! یک متر دیگری هم این جا هست آقای کفاشیان، به نام پیام کوتاه!

هنگام زیر و رو کردن پرونده های سخنان ضد و نقیض آقای کفاشیان، یک لحظه خون به مغز عادل نرسید و ۲۱ بهمن را خواند ۲۱ آذر و وقتی آقای کفاشیان گفت آذر نیست هم چنان مصرانه، عادل گفت چرا نوشته ۲۱ بهمن.

کفاشیان، گفت مذاکره نکردیم؛ مذاکره ی مشورتی بوده است. این هم یک توریه ی دیگر، یا توجیه یا هرچه که ما اسمش را نمی دانیم.

در اواخر برنامه، گویا آقای دایی رفتند فکر کردند یا با کسی مشورت کردند که دوباره تماس گرفتند تا نکات جدیدی را متذکر شوند.

دایی: این بیانیه ای که به قول شما با برکناری من موافقت شد، چجوری آقایان صبح تصمیم گرفتند و بیانیه را 4و 5 بعد از ظهر دادند؟ چطوری آقایان توانستند هیأت رئیسه را وقتی مثلاً آقای بهروان از شمال می آید و آن یکی دیگر از جای دیگر، چطور صبح همه ی این آقایان را دور هم جمع کرده اند؟ ساعت 10:30 سایت برنا رسماً اعلام می کند که من برکنار شده ام.

کفاشیان: من کاری به سایت ندارم که روی چه حسابی گفته اند. ساعت 12:30 – 1 که من زنگ زدم خدمتشان و ایشان هم گفتند شما کاره ای نیستی، از بالا دستور داده اند به شما.

دایی اصرار داشت که حدود 3 و 4 بعد از ظهر شما به بنده اطلاع  داده اید.

دایی: ساعت 10:30 صبح سر تمرین از بچه ها خداحافظی کردم، از آن ها حلالیت طلبیدم و رفتم. یعنی من برکنار شده بودم و این ها هم فرمالیته یک نمایشی را اجرا کردند که بگویند ما هم تصمیم گرفتیم. به غیر از این هم هیچ چیز نیست؛ اگر هست دستشان را بگذارند روی قرآن، من قبول می کنم. مردم آن قدر عاقل و بالغند که هم صحبت شما را می فهمند و هم صحبت بنده را. اگر صبح جلسه ی هیأت رئیسه برگزار شده، ایشان ساعت 1 به بنده اطلاع دادند و بعد ساعت 5 بعد از ظهر، با برکناری من موافقت کرده اند.

کجای دنیا یک نفر می آید یک طرفه متمم می نویسند؟ مگر من دیوانه ام که 3 سال قرار داد بسته ام، بعد بیایم متمم اضافه کنم 3 ماهه؟ مگر تیم امید، تیم محلی است که با آقای پیروانی یک قرارداد 6 ماهه می بندند؟

آقای کفاشیان هم پاسخ این پرسش را حواله داد به هیأت رئیسه که آن ها راست گویند و من دروغ گو. فقط گفت که قرار داده با آقای پیروانی برای تیم امید، حدود یک سال و سه ماه بوده است.

آقای فردوسی پور هم به کنایه گفت یعنی آن ها (هیأت رئیسه) همگی هماهنگ شده اند؟

 

 

*نتایج اخلاقی و غیر اخلاقی:

۱- اندرونی و بیرونی های فدراسیون فوتبال، از سازمان انرژی هسته ای، وزارت اطلاعات و حرم سرای ناصرالدین شاه هم مخوف تر و هزار تو تر است. هر آن ممکن است هر اتفاقی بیفتد. اصلاً می بینی ناگهان دروازه بان تیم ملی شد نوک حمله؛ به دلایلی که آقای کفاشیان صلاح دیده اند. و یا کاپیتان تیم شد مربی؛ به دلیل رایزنی ها و مذاکراتی که آقای کفاشیان و هم کارانشان زحمتش را کشیده اند.

۲- استثناً این بار چون هر لحظه ممکن بود آقای دایی پشت خط بیاید و بیش از پیش افشاگری کند، آقای کفاشیان دست به عصا تر راه می رفت و بیشتر صداقت پیشه کرده بود.

۳- آقای کفاشیان بسیار اصرار داشت که « اصلاً » دروغ نمی گوید و فردوسی پور هم اصرار داشت که به مرگ بگیرد تا آقای کفاشیان به تب راضی شوند که نشد که بشود و آقای کفاشیان به هیچ وجه من الوجوه زیر بار نرفت.

۴- به نظرم آقای کفاشیان، پرتوریه ترین و پرتقیه ترین مسئول کشور است؛ چه ورزشی و چه سیاسی.

۵- همه ی سرافکندگی های ورزشی، زیر سر آقای علی آبادی است؛ مگر این که خلافش ثابت شود. 

۶- آقای کفاشیان به طرق گوناگون و با جملات مختلف، بر هیچ کاره بودن خود و آقایان (هیأت رئیسه) صحّه گذاشت.

۷- آقای کفاشیان اصرار داشت که مراسمی آشتی کنان هم برای ایشان بگیرند [حتماً با آقای تاج].

۸- کفاشیان تلویحاً پذیرفت که تصمیم هیأت رئیسه ی فدراسیون فوتبال، در برکناری آقای دایی، ممکن است احساساتی و اشتباه بوده باشد.

۹- عادل جان مجدداً، هم باعث و بانی خیر شد، و هم به موجب برنامه ی امشبش به گمانم کاملاً دلش خنک شد. خیلی وقت بود نشده بود که به این ترتیب به هم اندازی کند و این قدر هم کامیاب از بحث بیرون آید و هیچ گزندی هم نبیند.

۱۰- این طور که به نظر می رسد، فدراسیون فوتبال، باید تمامی پولی را که آقای دایی مدعی اش شده بود را بپردازد (شاید هم اندکی بیش از مقدار پیش بینی شده). 

۱۱- از آن جا این یادداشت سیاسی می شود، که علاوه بر محوری بودن حداقل دو شخصیت آن یعنی آقایان علی آبادی و کفاشیان، علاوه بر این که مدیرانی ورزشی اند، شخصیت هایی سیاسی نیز هستند. هم چنین، این نحوه ی مدیریت سهل انگارانه در ورزش کشور، در دیگر عرصه ها نیز به راحتی قابل تعمیم است.

۱۲- ملت هم نه تنها از دروغ های آقای کفاشیان، بلکه از دروغ های همه ی آن مسئولانی که عادت به دروغ گویی دارند، خسته شده است. باور بفرمایید توریه و تقیه، اگر نا به جا استفاده شود، نه تنها دروغ است، بلکه گناهش از دروغ سنگین تر خواهد بود؛ زیرا کسی که علناً دروغ می گوید و خودش هم می داند دروغ گفته، خیلی بهتر از کسی است که در نقاب دین دروغ می گوید. من اسم این دسته از دروغ گویان را می گذارم « دروغ گویان احمق تر »؛ اینان علاوه بر خودشانُ دین را نیز بدنام می کنند.

 

خدایا چنان کن سر انجام کار               تو خشنود باشی و ما رستگار

 

+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۸۹/۰۱/۲۴ساعت 1:14  توسط احسان رستگار   | 

عنوان جدید قسمت موضوعات وبلاگ؛ « گزارش روزانه »

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

با عرض پوزش از بازدیدکنندگان عزیز وبلاگ که متأسفانه به دلایل متعددی، قریب به ۳۲ روز، توفیق نداشتم چشمان مبارکشان را با یادداشت های جدید وبلاگ درد بیاوردم.

سال کهنه شد ولی به هر حال، سال نوتان مبارک.

* از این پس در قسمت موضوعات وبلاگ، عنوانی را با نام « گزارش روزانه » ملاحظه خواهید نمود که محتوای آن ها همان طور که از مضمون این عبارت بر می آید، بیشتر از این که تحلیلی و تفسیری باشد، جنبه ی اخباری و اطلاع رسانی خواهد داشت. البته به حول و قوّه ی الهی، سعی خواهد شد تا برای ویژه شدن و تفاوت داشتن این دست یادداشت ها، با اخبار سایت های خبری، این نوشته ها، در حد چند خط، از برداشت های شخصی و تحلیلی نیز تهی نباشند. تفاوت این موضوع با از امروز، این است که « از امروز (وقایع روز) » بیشتر جنبه ی تفسیری، تحلیلی و انتقادی دارد ولی موضوع « گزارش روزانه » ابعاد اخباری و گزارشی آن می چربد و تقریباً، شرح ما وَقَع است. به کسانی که فقط طالب تحلیل، تفسیر و نقد هستند، پیشنهاد می شود به این قسمت مراجعه نکنند.

سال همّت و کار مضاعف است و موضوعات وبلاگ ما هم رو به مضاعف شدن. ان شاء الله محتوا و فایده ی مطالب این وبلاگ نیز مضاعف خواهد شد.

ان شاء الله سعی خواهد شد تا علاوه بر یادداشت ها و مقالات با رویه ی قبلی، حداقل روزی با یک یادداشت از این دست، وبلاگ به روز شود تا موجبات پویایی و طراوت بیشتر وبلاگ را فراهم آورد. چه بسا خبری در این وبلاگ منعکس شود که در خبرگزاری های پرطرفدار و حرفه ای کم تر درج شده یا حتی مغفول مانده باشد. ضمناً بنا نیست که افزوده شدن این نوع یادداشت ها، به یادداشت های محتوا محورتر لطمه ای بزند.

 

+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۸۹/۰۱/۲۴ساعت 1:0  توسط احسان رستگار   |