منتقد (نه مخالف)، مستقل (نه جناحی)

اطلاع رسانی و نقد مسائل سیاسی و هر آن چه مستقیماً و غیر مستقیم،سیاسی است؛از امروز،از دیروز و از فردا

برقراری ارتباط از اپراتور ایرانسل برای شركت گوگل!


توضیح ایرانسل پیرامون خبر نیمروز

مشكلی امنیتی كه نباید ساده از آن گذشت


بسم الله الرّحمن الرّحیم



از طریق برخی دوستان، مطلع شدم که برخی شبکه ها و سامانه های ایمیلی، از طریق شماره هایی شخصی کد تأیید شرکت گوگل را برایشان ارسال کرده اند؛ چه با تماس تلفنی چه با پیامک!


احسان رستگار، سرویس شبکه های اجتماعی و علم و فناوری نیمروز:


سامانه ی پیامک و تماس صوتی گوگل که جهت اعلام کد تأیید (verification code) برای کاربران خود پیامک ارسال می کند یا با آنان تماس می گیرد، بر اساس اعلام چندین نفر طی روزهای اخیر، بعضاً با شماره های خطوط ایرانسل این ارتباط را برقرار کرده است.

هنگام ثبت نام، وقتی یک کاربر ایرانی می خواهد یک اشتراک کاربری در گوگل و برخی دیگر از شبکه های اجتماعی مانند فیس بوک ایجاد کند، باید با وارد کردن یک شماره ی تلفن و انتخاب یکی از دو راه تماس تلفنی یا تماس پیامکی، منتظر اعلام کد شناسایی یا تأیید باشد تا بتواند ثبت نام کاربری اش را نهایی کند، اما تا کنون سابقه نداشته است که این اتفاق جز از طریق تماس های بی شماره (یعنی با نام هایی مانند Google، Withheld، Unknown و امثالهم) حاصل شود.

طی تماسی که با آقای آرش کریم بیگی، مسئول روابط عمومی شرکت ایرانسل برقرار کردیم، ایشان نیز از شنیدن این موضوع متعجب شد و اظهاری بی اطلاعی کرد. 

وی افزود: برای ما هم عجیب است. تا کنون سابقه نداشته که چنین اتفاقی رخ دهد یا لااقل گزارشی و اطلاعی به ما داده نشده و این اولین بار است که چنین موضوعی را می شنوم.

هنگامی که از ایشان پرسیدیم که اگر آن شماره تلفن ها را در اختیارتان قرار دهیم، آیا می توانید پیگیری کنید و مشخصات مالک یا مالکین را به ما اعلام نمایید یا خیر، کریم بیگی خاطر نشان کرد: ایرانسل تأکید دارد علی رغم در دسترس بودن اطلاعات مالکین برای ما، اما مشخصات مالکین خطوط ایرانسل، فقط با حکم مراجع قضایی، امنیتی یا انتظامی قابل استخراج و پیگیری است. ما هم از این جهت حق نداریم در اطلاعات شخصی مالکین خطوط ایرانسل تجسس کنیم چون تجاوز به حریم شخصی آنان تلقی می شود.

نیمروز جهت پیگیری مراجع قضایی، امنیتی و انتظامی، یک مورد از این خطوط را با حذف سه شماره، منتشر می کند: 8118---0933. مسئولین ذیربط می توانند در صورت نیاز، در قسمت نظرات این خبر یا تماس با ما، درخواستشان مبنی بر اطلاع از شماره ی دقیق را اعلام کنند تا نیمروز شماره ی کامل را تقدیمشان کند.

در انتها خطاب به مردم و نیز مسئولین، نکته ای را یادآور می شویم؛ زمانی که شبکه ای اجتماعی مانند گوگل، فیس بوک و یا شبکه های دیگر، شماره ی تلفن را از مشترک درخواست می کنند و آن شماره ی تلفن -که جزء اطلاعات محرمانه و شخصی و خصوصی محسوب می شود- در اختیار یک واسطه مثل شماره ی 8118---0933 قرار می گیرد و از آن طریق ارتباط برقرار می شود، آیا می توان به این شبکه ها به میزان باید و شاید اعتماد کرد؟ 

شایسته است از آن جهت که نیاز به شبکه ای مانند گوگل مبرم تلقی می شود و بسیاری از افراد فعال حتی در نهادهای حاکمیتی و فعالین دیگر عرصه ها و مردم عادی، بسیاری از مراودتات و نامه نگاری های رسمی و مجازی شان از این مجرا صورت می گیرد، مسئولین مربوطه، امنیت این سامانه ی ایمیل و شبکه ای را تضمین و تأمین کنند و لااقل پیگیری این دست شماره های داخلی را که واسطه ی یک شرکت آمریکایی مانند گوگل می شوند را انجام دهند.



بعد التّحریر:



برچسب‌ها: ایرانسل, گوگل, جی میل, اپراتور ایرانسل
+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۹۱/۱۱/۰۴ساعت 10:18  توسط احسان رستگار   | 

تحریف تاریخ شورای انقلاب اسلامی در هفته نامه آسمان


به مناسبت سالروز تأسیس شورای انقلاب اسلامی به دستور امام خمینی

آقای شیبانی!شهید مطهری اولین رئیس شورا بود


بسم الله الرّحمن الرّحیم

احسان رستگار، سرویس سیاسی سایت خبری-تحلیلی نیمروز:


هفته نامه ی «آسمان» در شماره ی 42 خود (آذر 91)، در بخش تاریخ خود، پرونده ای 8 صفحه ای با عنوان «شورای انقلاب، بعد از انقلاب» منتشر كرد كه در این پرونده با رویكردی ظریف ولی موذیانه، به تحریف تاریخ پرداخته است. این پرونده آسمان كه به مناسبت 22 دی ماه، سالروز تأسیس شورای انقلاب به دستور امام خمینی تهیه شده است، به ظرافتی زیركانه، طبق معمول حتی به تاریخ هم رحم نمی كند به گونه ای كه تاریخ روایت شده در آن مشخصاً واقعی-اصلاحاتی است؛ یعنی تركیبی از شرح ما وقع و آن چه اصلاح طلبان آرزو داشته اند واقع شود.



در صفحه ی سوم این پرونده و 63 این شماره آسمان، موقعیت اعضای برجسته ی شورای انقلاب مورد بررسی قرار می گیرد؛ شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید باهنر، آیت الله موسوی اردبیلی، مقام معظم رهبری، آیت الله هاشمی رفسنجانی، آیت الله طالقانی، آیت الله محمدرضا مهدوی كنی، مهدی بازرگان، یدالله سحابی، عزت الله سحابی، سرلشكر قرنی، ابوالحسن بنی صدر و صادق قطب زاده به ترتیب افراد مؤثر و عضو در این شورا هستند.

در بررسی نقش اولین شخصیت مؤثر در شورای انقلاب، آسمان لاجرم به جایگاه بی مثال شهید مطهری می پردازد. از آن جا كه همه ی اعضای این شورا و نیز مستندات تاریخی به این امر شهادت می دهند كه شورای انقلاب، پس از سفر دی ماه شهید مطهری به پاریس و دیدار با امام در نوفل لوشاتو، پس از گزارش شرایط و وضعیت داخل ایران، پیشنهاد تشكیل شورای انقلاب را مطرح می كند كه امام نیز پیرو آن حكمی مبنی بر تشكیل این شورا، صادر می كنند.

تا این جای داستان نقل شده در آسمان، مطابق واقعیت است، اما در انتهای بخش معرفی نقش شهید مطهری -به عنوان مؤسس شورای انقلاب- آسمان طاقت نمی آورد و طناب پوسیده ای را دستاویز خود قرار می دهد كه آن هم از ساخته و پرداخته های ذهن همین طیف سیاسی است. در انتهای ستون شهید مطهری آسمان می نویسد: "... از زمان تشكیل شورای انقلاب تا شهادتش، نقش كلیدی در این شورا داشت به گونه ای كه حتی بسیار مشهور شده كه تا زمان شهادت رئیس شورا بود، اما بنا بر گفته ی اعضای شورای انقلاب، آیت الله طالقانی اولین رئیس شورای انقلاب بوده است. ..."

منبع مطلب فوق كه «اعضای شورای انقلاب» ذكر می شود، كاملاً از جهت عقلایی و مستندات تاریخی مردود است. عباس شیبانی كه از افراد حاضر در جلسات شورای انقلاب (به عنوان منشی جلسات) بود، در مصاحبه ای در تاریخ 22/10/81 با عباس سلیمی نمین، رئیس دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران، جملاتی را بیان می كند كه پس از آن منبعی تلقی می شود برای تحریف تاریخ. بخشی از گفت و گوی سلیمی نمین با شیبانی در این گفت و گو به شرح زیر است:

"*سلیمی‌نمین: در تاریخ است كه عمدتاً "آیت‌الله مطهری" اعضای هسته‌ مركزی را دعوت می‌كردند؟ 
دكتر شیبانی: نه! پنج نفر اولیه كه آقایان مطهری، بهشتی، باهنر، هاشمی و موسوی اردبیلی بودند ظاهراً از امام (ره) دستور داشتند كه به اتفاق آرا افراد دیگری را به "شورای انقلاب" دعوت بكنند و ظاهراً نظر امام (ره) این بوده كه به طور مساوی از افراد "كلاهی و معمم" برای عضویت در "شورای انقلاب" دعوت شود. 
*سلیمی‌نمین: قبل از این كه به سفر "انگلستان" بروید، در هیچ كدام از جلسات "شورای انقلاب" شركت نكردید؟ 
دكتر شیبانی: خیر. در هیچ یك از جلسات نبودم. 
*سلیمی‌نمین: یعنی شما دعوت شدید و بعد بلافاصله به "شورای انقلاب" تشریف بردید؟ 
دكتر شیبانی: جزوه‌هایی دادند من خواندم و بعد به "انگلستان" رفتم و دیگر با آنها در تماس نبودم. یك ماه و اندی بعد كه "انقلاب" پیروز شد، به ایران برگشتم. 
سلمیی‌نمین: آیا قبل از این كه شما دعوت بشوید، جلسات مستمری وجود داشته است؟ 
دكتر شیبانی: قبل از عضویت من، جلساتی بوده است. یك بار هم كه آقای طالقانی برای شركت در جلسه می‌رفتند، تا نزدیك جایگاه رفتیم كه ایشان ‌گفت: "این جلسه‌ای است كه نمی‌خواهد شما بیایی." مسلماً آن 5 نفر با هم جلساتی داشته و برای پیروزی "انقلاب" برنامه‌ریزیهایی كرده بودند. 

...

*سلیمی‌نمین: در 12 فروردین كه آیت‌الله مطهری شهید شدند، از سوی "شورای انقلاب" اعلام شد كه "رئیس شورای انقلاب" به شهادت رسیده است. چگونه با وجود این كه قبلاً بحث ریاست آیت‌الله طالقانی بود، بعد از شهادت آیت‌الله مطهری اعلام شد كه ایشان "رئیس‌ شورای انقلاب" بوده‌ است؟ 

دكتر شیبانی: ظاهراً روزنامه‌ها این مطلب را نوشتند، چرا كه روزنامه‌ها كسان دیگری را هم جزو "شورای انقلاب" می‌دانستند، در حالی كه آن افراد جزو "شورای انقلاب" نبودند و این استنباط روزنامه‌ها بوده است. البته، فرد اصلی مورد اعتماد امام (ره)، شهید مطهری بود و به تبع وی دیگران مطرح بودند، ولی در زمان حیات آیت‌الله مطهری، آقای طالقانی ریاست "شورای انقلاب" را بر عهده داشتند. 

*سلیمی‌نمین: با توجه به این كه "آقای مطهری" میان آن پنج نفر هم محوریت داشته و شاخص بودند؟ دكتر شیبانی: بله. پس از بازگشت از پاریس دستور امام (ره) را برای این كه آن پنج نفر دور هم جمع بشوند، ایشان آورده بود. 

*سلیمی‌نمین: پس چرا ایشان به عنوان رئیس، انتخاب نشد آیا به خاطر ریش سفیدی "آقای طالقانی" ‌بود؟ دكتر شیبانی: به خاطر احترام و پیس‌كسوتی آقای طالقانی و این كه آقای طالقانی بیشتر چهره سیاسی داشتند. شاید هم شهید مطهری‌ می‌خواست یك مقدار دستش بازتر باشد و به مطالعات و نوشته‌های خودش برسد. 

*سلیمی‌نمین: اصلاً "شهید مطهری" برای ریاست "شوری انقلاب" مطرح هم نشد؟ 

دكتر شیبانی: مسئله این گونه مطرح شد كه آقای طالقانی رئیس باشند و نامی از شهید مطهری برده نشد."

همان طور كه در مصاحبه ی بالا مشاهده شد، چند نكته از مصاحبه ی خود عباس شیبانی، می تواند داعیه مطلع بودنش را باطل كند:

1- شوری انقلاب، یك ماه قبل از پیروزی انقلاب و در تاریخ 22 دی 1357 توسط شهید مطهری و با حكم ایشان از امام خمینی (ره) تأسیس شد؛ در حالی كه در آن زمان شیبانی به گفته ی خود، به ایران می آید و جزواتی را از سوی شورا دریافت می كند و به انگلستان باز می گردد. این یعنی، اتفاقات اساسی و سیاست گذاری های مبنایی این شورا، در غیاب عباس شیبانی صورت پذیرفته است. رئیس شورا هم عقلاً و به استناد تاریخ، در همان دی ماه مشخص شده است. 

2وقتی شخصی در مهم ترین مقطع تشكیل این شورا حاضر نبوده، چگونه می تواند این قدر آگاهانه سخنی را كه رسماً در روزنامه ی رسمی و دولتی آن زمان یعنی روزنامه كیهان منتشر شده و روزنامه های دیگر، پس از شهادت شهید مطهری، از ایشان به عنوان اولین رئیس شورای انقلاب یاد می كنند، چگونه و چرا ما باید اعلام رسمی حكومت را در نظر نگیریم و به برداشت شخصی عباس شیبانی اعتماد كنیم؟ 

3جز عباس شیبانی و عزت الله سحابی، همه شهید مطهری را عملاً و رسماً، تا زمان شهادتش، اولین رئیس شورا می دانند. آیت الله هاشمی رفسنجانی، حسن حبیبی، رسانه های رسمی و همه و همه می گویند كه شهید مطهری اولین و آیت الله طالقانی دومین رئیس شورا بوده اند؛ حال چه اصراری است كه حرف آیت الله هاشمی كه جزء حلقه ی 5 نفره ی اولیه ی شورا (شامل شهید مطهری، شهید بهشتی، آیت الله هاشمی رفسنجانی، شهید باهنر و آیت الله عبدالكریم موسوی اردبیلی می شد) بود را نپذیریم و حرف عباس شیبانی را قبول كنیم. عباس شیبانی و عزت الله سحابی، از جهت رتبه در شورا هم تراز حسن حبیبی (سخنگوی شورای انقلاب) هستند كه او هم هم زمان با آنان در این شورا عضویت یافت. شاید بگوییم كسانی كه پس از آن 5 نفر عضو اولیه به شورا اضافه شده اند، به هر دلیلی برداشتشان این بوده كه آیت الله طالقانی رئیس شوراست. اگر این گونه است، پس چرا حسن حبیبی برداشتش این بوده كه شهید مطهری اولین رئیس شورای انقلاب بوده است؟!

حسن حبیبی، سخنگوی شورای انقلاب، نام روسای شورای انقلاب و مدت تصدی این سمت توسط آنان را چنین بیان می‌كند:«اولین رییس شورای انقلاب، استاد شهید آیت‌الله مطهری بود كه در تاریخ یازدهم اردیبهشت ماه ۱۳۵۸ به وسیله گروه فرقان به شهادت رسید. سپس شادروان آیت‌الله سیدمحمود طالقانی به ریاست شورای انقلاب انتخاب شد كه وی نیز در نوزدهم شهریور ماه ۱۳۵۸ به دنبال یك حمله قلبی دارفانی را وداع گفت. تا این تاریخ اسامی اعضای شورای انقلاب همچنان مخفیانه باقی ماند؛ ولی پس از فوت آیت‌الله طالقانی، اعضای این شورا رسما معرفی شدند. آیت‌الله دكتر محمد بهشتی، پس از آیت‌الله طالقانی عهده‌دار سمت دبیری شورای انقلاب شد. پس از انجام انتخابات ریاست جمهوری، دكتر بنی‌صدر ریاست شورای انقلاب را نیز به عهده گرفت.»

با كمال تعجب، عزت الله سحابی درباره ریاست شورای انقلاب می‌گوید: «ریاست شورای انقلاب اول با مرحوم طالقانی بود. بعد مرحوم بهشتی و وقتی هم كه بنی‌صدر رییس‌جمهور شد، شورای انقلاب به ملاحظه اینكه او رییس‌جمهور شده است او را به ریاست شورای انقلاب انتخاب كرد، ولی حرف او خیلی نفوذ نداشت. برتری داخل شورای انقلاب همچنان دست رهبران حزب جمهوری بود.»

به گفته ی علی مطهری، شهید مطهری در شب شهادتش در منزل ید الله سحابی، پدر عزت الله سحابی، پس از خروج از منزل آنان -كه گویا جلسه ی شورای انقلاب هم در آن برقرار بوده- پیش از این كه سوار ماشین شود، به شهادت می رسد. با این تفاسیر مشخص نیست به چه دلیلی این طیف اصرار داشتند شهید مطهری را نه رئیس بلكه فقط مؤسس این شورا معرفی كنند. به نظر می رسد كه یكی از این دلایل، اعتقاد كم این طیف به قدرت مدیریتی و اجرایی شهید مطهری بود و اصولاً اصرار داشتند و دارند كه وی را شخصیتی اثرگذار ولی فكری و عقیدتی معرفی كنند؛ در حالی كه چطور ممكن است شهید مطهری اجرایی نباشد و رئیس كمیته ی استقبال از امام خمینی (ره) را بر عهده داشته باشد؟ چه فعالیتی از این اجرایی تر و عملیاتی تر است؟

هر دوی این افراد، هم عباس شیبانی و هم عزت الله سحابی، در مصاحبه هایشان به این نكته بارها اشاره می كنند كه البته شهید مطهری شاید نمی خواسته كسی بفهمد. حال آن كه افرادی كه باید می دانستند، در جریان بودند كه شهید مطهری نه تنها مؤسس شوراست، بلكه رئیس نیز ایشان است، ولی اصراری نداشته كه هنگام امضای صورت جلسات، نام وی نگاشته شود و برای احترام به آیت الله طالقانی، اصراری نداشته كه رئیس بازی كند و جایگاه اولش را به رخ بكشد.

4- شهید مطهری تا زمان حیاتشان، در همه ی جلسات حضور فعال داشته اند، در حالی كه آیت الله طالقانی حضور پیوسته ای در جلسات نداشته اند. عقلاً و نقلاً لازم است كه رئیس جلسه در جلسات حضور فعال داشته باشد و این غیر قابل قبول به نظر می رسد كه شورایی نوپا را كه عمرش به چند ماه نمی رسد را با رئیسی تصور كنیم كه از همان بدو تأسیس، در جلسات حضور افتخاری و یا موردی پیدا كند!

5- احتمال دیگری كه می تواند علت اشتباه شیبانی و سحابی را توضیح دهد، تفاوت دبیر شورا و رئیس شورا است. شاید از آن جهت كه آن ها كه باید در جریان می بودند، از ریاست شهید مطهری آگاه بوده اند، شهید مطهری اصراری نداشته تا دیگران سمت فعال در شورا نداشته باشند. شاید اسماً دبیر شورا آیت الله طالقانی ذكر می شده اما آن جمع 5 نفره -كه بعداً با اضافه شدن مقام معظم رهبری و آیت الله مهدوی كنی به هفت نفر رسید- همگی شهادت بر ریاست شهید مطهری می دهند. تیتر روزنامه ی كیهان نیز بنا بر نظر همان جمع منتشر شده است. از این جمع تنها كسی كه بارها در این باره نوشته و مصاحبه كرده، آیت الله هاشمی رفسنجانی است كه در كتاب خاطرات «دوران مبارزه، جلد 1» و «صورت مذاكرات شورای انقلاب، مقدمه به قلم اكبر هاشمی رفسنجانی، جلد 1» از شهید مطهری به عنوان مؤسس و اولین رئیس شورای انقلاب اسلامی یاد می كند.

6آیت الله هاشمی رفسنجانی به عنوان عضو هسته ی 5 نفره ی اولیه ی شورا كه تا انتها حضور فعال در جلسات داشت و حسن حبیبی كه سخنگوی شورا بود نظرشان بر ریاست شهید مطهری است. عباس شیبانی به عنوان منشی جلسه و عزت الله سحابی نیز به عنوان یك عضو عادی شورا، نظرشان بر ریاست آیت الله طالقانی -در زمان حیات شهید مطهری- بوده است. چه از جهت تقدم زمانی آگاهی این افراد از وقایع و چه از جهت سمت، عقلانی تر و مستندتر و مستدل تر، قول گروه اول است. ضمن این كه نباید فراموش كرد كه منبع ارجاع و استناد رسمی تاریخ، رسانه های كثیر الانتشار نیز هست كه همگی ریاست شهید مطهری را اعلام كردند. اصلاً معقول نیست كه این موضوع كذب بوده و در آن زمان نه امام و نه هیچ شخص دیگری در صدد اصلاح آن بر نیامده باشند كه چرا وقتی فلانی رئیس نبوده، نوشته اید كه رئیس شورای انقلاب به شهادت رسید!

7- بار اولی نیست كه طیف اصلاح طلب درصدد است تا شهید مطهری را نه یك رهبر در سایه و همه جانبه، بلكه فقط شخصیتی تك بعدی و اندیشمند و فقط به عنوان نظرپرداز انقلاب طرح كند؛ در حالی كه اگر مناعت طبع و شخصیت متواضع و عظیم شهید مطهری نبود، همه می دانستند كه در زمان غیاب امام، وی اولین شخصی بود كه انقلاب را پیش می برد و نه تنها یك شخصیت فكری و عقیدتی، بلكه رهبری مدبر و مسلط بر امور انقلابی و عملیاتی نهضت انقلاب اسلامی نیز بود. قطعاً شخصی هم چون آیت الله طالقانی به نظرات آنان نزدیك تر است، از منع حجاب اجباری گرفته تا دیگر نقطه نظرات سیاسی اش، اما نمی توان با دروغ، تاریخ سازی كرد و شهید مطهری را هم تراز امثال آیت الله طالقانی و حتی پایین تر از ایشان جلوه داد.



بعد التّحریر:


همین یادداشت در سایت خبری-تحلیلی «الف»



برچسب‌ها: نیمروز, هفته نامه آسمان, عباس شیبانی, عزت الله سحابی
+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۹۱/۱۰/۲۳ساعت 8:37  توسط احسان رستگار   | 

ظاهر كذب اصلاح شد،ولی تصویرسازی موهوم ادامه دارد

انتقاد نیمروز كارساز افتاد

روشن فكر نشان دادن امام در پرس و جو

بسم الله الرّحمن الرّحیم

احسان رستگار، سرویس سیاسی سایت خبری-تحلیلی «نیمروز»:

شماره ی 10 فصلنامه ی «پرس و جو» روزنامه ی اعتماد، امروز منتشر شد. در یادداشتی با عنوان «از توهم اكثریت بودن تا دروغ محبوب ترین بودن» نیمروز به انتشار مطلب كذبی در شماره ی 30 آذر خود مقدمه ای از مصاحبه ی محمدرضا خاتمی و همسرش زهرا اشراقی با فصل نامه ی «پرس و جو» این روزنامه منتشر كرده بود. در آن مصاحبه چه عمداً یا سهوا، محمدرضا خاتمی به عنوان «مردی كه بیشترین آرای یك نماینده مجلس در طول تاریخ پارلمانی ایران را به نام خود ثبت كرده است» یاد كرده بودند. پس از انتشار مطلب نیمروز و انعكاس آن در رسانه ها، این مطلب در ویژه نامه ی پرس و جو به نحو جالبی اصلاح شده است. در چكیده ی كذب روزنامه، داستان این گونه بود:

"نوه‌اش به یاد می‌آورد كه در یكی از آخرین روزهای حیات خانم قدس ایران؛ از زبان او اطلاعات دقیقی درباره مصر و جامعه مصری شنیده است؛ اطلاعاتی كه نوه جوانش را شگفت‌زده كرده بود. بانویی خوش‌لباس كه تا پایان عمر در كنار شخصیتی مانند امام قرار داشت و هیچ‌گاه وسوسه نشد تا از موقعیت خود انتفاع و بهره‌یی ببرد. درباره حسین خمینی می‌پرسم فقط می‌داند در قم است یا اینكه صلاح نمی‌بیند حرف بیشتری بزند. وقتی می‌پرسم به خاطر نوه امام بودن از كسی طلبكارید یا نه مثال‌های زیادی دارد كه ثابت كند این‌گونه نیست. در كنار او محمدرضا خاتمی نشسته؛ مردی كه بیشترین آرای یك نماینده مجلس در طول تاریخ پارلمانی ایران را به نام خود ثبت كرده است."خلاصه ی مصاحبه ی تفصیلی در روزنامه ی اعتماد شماره ی 30 آذر 1391."

 

این هم متن اصلاح شده ی ویژه نامه ی دیروز:

"اگر از محمد خاتمی، فلسفه و جان لاك و بحث های تئوریك را كم كنید و غلظت مباحث سیاسی را بیشتر كنید به محمدرضا خاتمی می رسید. او هیچ ابایی ندارد كه بگوید موقعیتش در اصلاحات را مدیون برادرش است چرا كه عمیقاً به توانایی های خود باور دارد. در كنار او زهرا اشراقی نشسته است؛ نوه ی بنیانگذار سیستمی كه اكنون برخی رجال آن مواضع او را بر نمی تابند. ..."بخشی از مقدمه ی مصاحبه ی تفصیلی از فصل نامه ی پرس و جو شماره ی زمستان 1391.

اما در ویژه نامه ی پرس و جو به طریق زیر تغییر یافت. در بالا یعنی چكیده، ابتدا روایت از خانم زهرا اشراقی شروع می شود و سپس به محمدرضا خاتمی می رسیم كه در كنار او نشسته و محبوب ترین است ولی در مقدمه ی چاپ شده در ویژه نامه ابتدا از محمدرضا خاتمی شروع می شود و حرفی هم از پر رأی ترین بودن او به میان نمی آید و سپس روایت می رسد به زهرا اشراقی كه در كنار خاتمی نشسته است و نوه ی امام است.

از یك طرف جرأت و اصلاح متنی كه خلاف واقع بوده از جانب این روزنامه تحسین برانگیز است، اما نكته ای كه در همین چند خط نظرها را جلب می كند، تصویری است كه همواره از امام و خانواده ی ایشان مخصوصاً همسر امام ارائه می شود. این كه پیانو نواختن یا تسلط ایشان به چند زبان چقدر در ایجاد شاكله ی شخصیتی همسر و هم سر بنیانگذار كبیر انقلاب اثر گذار است، محلی از اعراب ندارد. قطعاً امام نه روشن فكر مآب پسند بوده اند و نه متجدد و غرب زده دوست. همسر ایشان نیز قطعاً این گونه نبوده اند. چگونه با آن چنان شخصیتی پر صلابت كه الگویش اسلام ناب محمدی است و این گونه با روشن فكران زاویه دارد، ممكن است همسری روشن فكر اختیار كند. امامی كه به روایتی، شخصی مانند دكتر شریعتی را مسلم نمی داند، چگونه ممكن است با این گونه تصویری كه مطبوعات اصلاح طلب ارائه می كنند میانه ای داشته باشد؟

پس نه تنها درج آمار نادرست مانند میزان رأی محمدرضا خاتمی خطاست، بلكه این گونه تصویرگری از امام نیز فتح بابی است جهت تصویری متساهل و متسامح از امام. این گونه تصویرگری از امام مخصوصاً از جانب نعیمه و زهرا اشراقی –كه بارها گفته بوده اند چادر را به احترام امام به سر می كنند- تا بدان جا پیش رفته بود كه شخصی می گفت راست است كه امام نظرش این بوده كه ملك مهریه ی زن كنند؟ جواب آن قدر واضح بود كه این سؤال مضحك می نمود ولی وقتی خود را جای افرادی كه خیلی اهل مطالعه ی زیر و بم اخبار و وقایع نیستند گذاشتم، دیدم با این همه حرف عجیب و غریب شنیدن از نوه های دختری امام، واقعاً ممكن است برای برخی امر مشتبه شود كه نكند واقعاً امام چنین نظری داشته! حال آن كه هیچ گاه امام در هیچ جا، چه علناً چه در خفا، چنین حرفی نگفته و چنین نظری نداشته، آن هم امامی كه این قدر بر ساده زیستی تأكید داشتد.

مخلص كلام این كه در جراید اصلاح طلبی، به كذب و افراط روشن فكر نشان دادن امام خیلی باب شده؛ چیزی نمانده بنویسند امام آن قدر ها هم به ظواهر تأكیدی نداشتند و می گفتند دلت پاك باشد! 



برچسب‌ها: محمدرضا خاتمی, زهرا اشراقی, سایت خبری تحلیلی نیمروز, نیمروز
+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۹۱/۱۰/۰۵ساعت 8:27  توسط احسان رستگار   | 

فقدان حزب فقط به نفع دولت حاكم است نه امت


پاسخی به سرمقاله طوماری كلهر در روزنامه ایران + متن قانون اساسی

حزب حق شرعی و قانونی هر گروهی است


بسم الله الرّحمن الرّحیم

احسان رستگار، سرویس سیاسی نیمروز: مهدی کلهر، مشاور فرهنگی سابق دولت نهم و دوست هنوز وفادار احمدی نژاد (به سبک غلامحسین الهام)، یادداشتی یا طوماری در شماره ی شنبه، 2 دی، در روزنامه ی ایران نوشت با عنوان «حزب مدعي است فهم و بصيرت ما از مردم بيشتر است». لب کلام این یادداشت قریب به 2500 کلمه ای که در صفحات 1، 2 و 3 روزنامه چاپ شده بود، بی خاصیت بودن حزب و تفرقه انگیز بودن حزب و نیز بی اصالت و ضد انقلاب بودن و تضاد داشتن حزب با هویت نظام اسلامی و انقلاب بود.

به گزارش نیمروز، لازم به ذكر است كه محمود احمدی نژاد در سال 89 در یک سخنرانی عنوان کرد «نظام ما فقط یک حزب دارد و آن ولایت است» که آن هم یک هم آسمان و ریسمان بافی بود جهت اثبات حقانیت این که فقط ما خوبیم و فقط حزب الله خوب است و فقط یک حزب در نظام خوب است و همه ی این خوبی ها در ما جمع شده و در نتیجه ما تنها حزب خوب و حزب اللهیان خوب و یا خوبان حزب اللهی حزبی هستیم و بس!مبحث مشابه را مطرح كرد كه برای یادآوری، پاسخ به آن مبحث كه مرتبط با همین موضوعات مطروحه در یادداشت مهدی كلهر است، یادداشتی منتشر خواهد شد؛ یادداشتی تطبیقی بین سخنان امام و شهید مطهری و احمدی نژاد.

در زیر دو بند از جملات محوری و مهم تر ایشان آورده شده و در ادامه دلایل رد این نظرات می آید.

"در انقلاب اسلامي يك جريان بيشتر وجود ندارد و آن جريان امت و امام است و اگر بخواهيم يك واژه‌اي كه به طور كامل بر پشتوانه اسلامي و ديني است را انتخاب كنيم، همان «امت و امام» بهترين واژه است. بنابر اين من گزاره جريان اصلاح‌طلب، اصولگرا يا هر جريان ديگري را براي مصادره انقلاب اسلامي مناسب نمي‌دانم. ما يك جريان اصلي در انقلاب اسلامي داريم و تا به حال هم همين جريان اصلي انقلاب را پيش برده و به ياري خدا پيش مي‌برد ...

استدلال اصلي كه نانوشته است و هيچ وقت هم گفته نمي‌شود اين است كه تو نمي‌فهمي و ما احزاب به جاي تو تصميم مي‌گيريم. تو سوادش را نداري و ما براي تو انتخاب مي‌كنيم. ما به عنوان احزاب، تكنوكرات‌ها را مي‌شناسيم و تو نمي‌شناسي. هيچ گاه نمي‌گويند ما مي‌خواهيم اموال تو را غارت كنيم و بر تو حكومت كنيم. تمام اين احزاب در كشورهاي به اصطلاح دموكراتيك با اين نيت پا به عرصه مي‌گذارند كه ما برتريم. ما بهتر از عوام مي‌فهميم. ما نخبگان سياسي هستيم."

در مورد بند اول باید گفت که اگر اصلاح طلبی و اصول گرایی اساساً باطل بودند و ذاتاً اشتباه، هیچ گاه رهبری در سخنرانی هاشان بارها و بارها به تبیین اصول گرایی صحیح و اصلاح طلبی صحیح نمی پرداختند. طبیعی است که ولی فقیه جریان های مصادره گر را تبیین و تعریف نمی کند، همان طور که ایشان هیچ گاه جنبش فتنه گر و مصادره گر سبز را تبیین نکردند. پس هر جریان و گروه و حزبی الزاماً مصادره گر و مضر به حال انقلاب و امت و نظام نیست. حالا که دولت به پایان کار خود نزدیک شده، خیلی جالب است که هم خود و نیز دولت های پیش از خود را در راستای یک هدف و یک آرمان و یک جهت می داند «"ما يك جريان اصلي در انقلاب اسلامي داريم و تا به حال هم همين جريان اصلي انقلاب را پيش برده و پیش می برد"». دو برداشت می توان از این جمله کرد؛ یکی این که ترجیح می دهیم در این 6 ماه آخر، سعی کنیم با همه مهربان باشیم و خاطره ی تلخ ستیز با همه ی جناح ها را از ذهن مردم پاک کنیم و بگوییم همه ی دولت ها انقلابی بودند. برداشت دوم این است که جریان اصلی ما هستیم و مابقی جریان اصلی نبوده اند و انقلاب را پیش نبرده اند و همین اندازه هم که تا کنون انقلاب پیش رفته، مرهون زحمات ماست و خلاصه ما کلی منت سر انقلاب و ملت نظام داریم و باز هم ما پشت فرمان خواهیم بود حتی بعد از این 6 ماه.

در مورد استدلال دوم آقای کلهر که بسیار عجیب است باید گفت که ، اما احزاب در آمریکا به جای مردم تصمیم می گیرند و آن به دلیل معایب قانون اساسی آمریکاست که رأی دهی الکترال یا با واسطه است. پس می توان حزب داشت و آن حزب به مردم تحمیل عقیده نکند، بلکه فقط فضایی باشد جهت معرفی افکار و آشنایی با گفتمان ها، نیت را هم می توان بر اساس اسلام خالص و صادقانه کرد.

ضمناً اصلاً فرض شما به این معنا درست که احزاب می گویند ما از مردم بیشتر می فهمیم، آیا این توهین به مردم است؟ این که یک پزشک به بیمار می گوید من بیماری و درمان تو را می دانم و تو نمی دانی و می خواهم به کمک و با همکاری هم آن درد را درمان کنیم ایرادی دارد؟ این که یک استاد به دانشجو بگوید بیا سر کلاس بنشین تا این علم را به تو بیاموزم توهین به دانشجوست؟ پس این که حزب به مردم بگوید بیایید در گروه، حزب و دسته ی ما عضو شو و ما آن چه می فهمیم و می دانیم به تو بگوییم اصلاً نه توهین است و نه تحقیر، اتفاقاً عین تکریم و احترام و خدت به مردم است.

 

حزب تحقیقاً می تواند به عنوان ابزاری اسلامی و انقلابی در اختیار امت و ملت باشد؛ ابزاری جهت انتخاب دقیق تر و آسان تر مسئولان و حاکمان از جانب مردم. حزب فرصتی را در اختیار امت قرار می دهد تا با آشنایی با طیف های مختلف و جریان های متفاوت سیاسی، بتوانند «فبشر عباد الذین یستمعون القول و یتبعون احسنة» را جامعه ی عمل بپوشانند و بعد از ورود به حزب هم فکر خود، بر اساس آیه ی شریفه ی «و امرهم شورا بینهم»، هدف سیاسی یا عقیدتی خود را –که منطبق با اسلام است- با تبعیت از آیه ی «ید الله مع الجماعة»، به بهترین نحو ممکن عملی سازد.

حزب می گوید دغل بازی ممنوع، هر کس صدای خود را فریاد کند.

مهدی کلهر در یادداشتش اشاره می کند به آمریکا و نظام دو حزبی و ظالمانه اش؛ بایدغرض کنیم که فقط جمهوری اسلامی ایران است که می گوید هم سیاست داریم و هم آن سیاست منطبق است با تعالیم اسلامی. پس این که در آمریکا یا دیگر کشورها، حزب چگونه عمل می کند، نشان دهنده ی عیب کار آن هاست و نه قبح ذاتی و ماهوی حزب. به عبارتی اثبات شیء، نفی ما دا نمی کند. چون آمریکا نمی تواند یا نمی خواهد فعالیت حزبی را عادلانه اجرا و عملی کند، نشان دهنده ی خباثت یا بی عرضگی آن هاست و نه رد فواید حزب. حتی اگر در این اتفاق در ایران هم رخ داده بود، نمی شد بگوییم که چون برخی فعلیت موفق حزبی نداشته اند یا بعضی احزاب در جهت منافع ملی یا مصالح نظام گام بر نداشته اند، پس حزب کلاً وجودش مضر است. در چنین موقعیتی نیز می توان گفت هر عیب که هست از مسلمانی ماست!

اگر بخواهیم چشممان به دهان آمریکا و دیگر کشورها باشد، کلاً باید دور اعتماد به نفس و خلاقیت و ابتکار عمل را خط بکشیم. مثلاً اگر ما بخواهیم از دیار عرب و شرق درس بگیریم، آیا می توانیم دم از علوم انسانی اسلامی بزنیم؟ آیا وقتی همه ی کشورها سعی می کنند با آمریکا و رژیم صعیونیستی یا رایزنی کنند یا تعامل و یا حداقل تعارض و دشمنی مستقیم و بی واسطه نداشته باشند، ما می توانیم خلاف جهت آب شنا کنیم و برعکس همه، با آن ها مخالف باشیم؟

پس ما آموخته ایم که هم سیاست مدار باشیم و هم حکومت تشکیل دهیم؛ سیاستمان اسلامی باشد و حکومتمان جمهوری اسلامی. سیاستمان الهام گرفته از ماکیاولی نباشد و حکومتمان نیز بر پایه ی سکیولاریزم عیان یا پنهان بنا نشده باشد. ما معتقدیم که می توانیم علوم انسانی را اسلامی و علوم بیگانه را بومی کنیم. این همه ادعا و شعارهای بزرگ می دهیم، آن وقت کارمان به جایی رسیده که می گوییم که از یک طرف، غربی ها از احزاب سودی نجسته اند پس اصولاً حزب محکوم به فنا و انحراف است. از سوی دیگر می گوییم امام چون مدام می گفته اند امت و آحاد مردم و تأکیدشان روی مردم بوده، پس نظرشان در مورد حزب منفی بوده است. پس چگونه می توان دریافت که همان امام دستور تأسیس حزب جمهوری اسلامی را با شاخص ترین انقلابیون آن زمان مانند شهید آیت الله بهشتی، رهبری، آیت الله هاشمی و دیگر بزرگان صادر کردند؟! شبیه این است که بگوییم چون امام خیلی به عرفان و تهذیب نفس و تقوا تأکید داشته اند، پس نسبت به ورزش و تقویت جسم چان حسن نظری نداشته اند!

سخن آخر! آقای کلهر! حزب برای برنامه ریزی و صرفه جویی در زمان، انرژی و بودجه است. البته که شما و طیف دولتی ها به هیچ حزب  فعالیت حزبی احتیاج ندارید، چون به آب کر وصلید. حزب برای فعالیت پاک، اصولی، قانونی و با بودجه ی محدود است. آن کس که به دلیل تصدی گری در حکومت محدودیت بودجه ای ندارد، معلوم است که ترجیح می دهد دیگران فعالیت حزبی نکنند و نظاره گر باشند، نه کنشگر سیاسی. این را نیز همه می دانند که حتی اکنون که حزب نداریم، ده ها گروه سیاسی در حال فعالیتند که عملاً هیچ تفاوتی با فعالیت حزبی ندارند، ولی از نظر سازمانی، قانونی و فواید، نوعی حزب عقیم شده و نازا هستند. پس زمانی که نمی توان جلوی فعالیت گروه های مختلف به دلیل داشتن سلایق مختلف را گرفت، چرا این فعالیت ها را در قالب حزب، در چارچوبی قانون، سازمان یافته، منسجم، مولد و مفیدتر به حال امت و نظام در نیاوریم؟! فقدان حزب، تنها به نفع دولت حاکم است و بس؛ نه نظام و نه امت.

 


بعد التّحریر:

همین یادداشت در سایت خبری-تحلیلی «حفا نیوز»



برچسب‌ها: مهدی کلهر, محمود احمدی نژاد, سایت خبری تحلیلی نیمروز, نیمروز
+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۳۹۱/۱۰/۰۴ساعت 17:29  توسط احسان رستگار   |