منتقد (نه مخالف)، مستقل (نه جناحی)

اطلاع رسانی و نقد مسائل سیاسی و هر آن چه مستقیماً و غیر مستقیم،سیاسی است؛از امروز،از دیروز و از فردا

شبکه نگاره 4/دعوت مدعیان تقلب از پرچمدار ابطال انتخابات برای ریاست جمهوری


بسم الله الرّحمن الرّحیم


در ابتدای یادداشت توجه به این نکته لازم است که بنده نه دشمنی ای با انجمن اسلامی دارم و نه با شخص آقای خاتمی؛ اتفاقاً برخی از اعضای مذهبی این تشکل، از دوستان بنده هستند؛ هرچند که تعدادشان زیاد نیست. اما دوستی به جای خود و موضع گیری به جای خود.

یک نکته که احتمالا عمدی هم نبوده حذف پسوند اسلامی در خبر اصلی این نامه است که در خبرگزاری ایلنا منتشر شده و نام انجمن اسلامی با عنوان «انجمن» بدون پسوند اسلامی درج شده است؛ به نظر به حق هم نزدیک تر است و به قول حسین نقاشی این گونه می تواند تمامی طیف ها را هم شامل شود، همان طور که الآن درش به روی همه باز است.


اگر معجزه ی هزاره ی سوم احمدی نژاد بود، معجزه ی دو دهه ی آخر قرن 14 هجری شمسی، سید محمد خاتمی و انجمن دانشگاه تهران هستند.

این قدر دانشگاه و مملکت را به سر و صدا و آشوب کشیدند البته با ترغیب احمدی نژاد، بعد الآن دغدغه مندانه دلسوز آینده ی انقلاب و مردم شده اند؛ من که دوست دارم خاتمی نامزد شود تا توهم پایگاه اجتماعی حداکثری اش برای همیشه از بین برود، ولی خیلی برایم جالب است که بعد آن همه ناز و ادا و بیانیه و سر و صدا و تظاهرات، الآن با منت طومار می نویسند و محمدرضا خاتمی هم با قلدری مصاحبه می کند که اگر خاتمی تایید صلاحیت نشود، نظام نابود می شود!

انگار نظام بنیاد باران است که اگر خاتمی نباشد، نابود بشود؛ تازه همان بنیاد بارانم در صورت فقدان حضور خاتمی فکر نکنم نابود شود.

کلاً باید جامعه شناس ها و روانشناس ها، احمدی نژاد، خاتمی، جبهه پایداری و انجمن دانشگاه تهران را پدیدار شناسی و روانشناسی کنند و مورد مداقه قرار بدهند؛ مخصوصا این انجمن را، معجونی است این انجمن.

اصلاً عیبی ندارد که انجمن از خاتمی دعوت کند یا خاتمی بیاد ولی این که همیشه روی مواضع متقابل و متضادشان استوارند برام جالب است؛

در بیانیه ی 50 نفره ی انجمن، بعضی اسامی مخصوصاً غلامحسین محمدی تأمل برانگیز بودند.

همیشه می گفتم و معتقد بودم که هیچ سبزی حامی قالیباف نیست.

قالیباف گزینه ی جایگزین نیست که برخی تا وقتی که فکر می کنند خاتمی نمی آید با قالیبافند و بعد می خواهد بگذارند و بروند؛ البته با دست پر و اطلاعات کامل از ستاد.

بی صبرانه منتظر حضور خاتمی ام؛ بعضی فکر می کنند خاتمی اسطوره ی از پیش برنده است، ولی هر طور شده معتقدم خاتمی و مشایی باید بیایند و طوری ببازند که دهان کسانی که داعیه ی تقلب داشتند بسته بشود؛ برای همیشه.

فهرست اسامی اعضای ادوار انجمن دانشگاه تهران که طی نامه ای سرگشاده از سید محمد خاتمی برای نامزدی دعوت کردند:

حسین احمدى
عباس اشرف واقفى
زینب اصغرى
محمد على اقارب پرست
على ایزدى
اسماعیل باقر‌پور
فرهاد پاسدار شیرازى
سمیه توحیدلو
مجتبى توسل
مرضیه جدا
محسن جعفرى
محمد جلوخانى
حمید چوبینه
رضا حجتى
سید مصطفى حسینى
حسین حمدیه
مهدى خسروى
داوود دشتبانى
علیرضا دهقان
هادى ذوالفقارى
حمید رفیعى
حسین رهبرى
حسین زارع
زهرا زندیه
على سبحانى
علیرضا سبزیکار
جواد سلمان‌زاده
سید جعفر سید على
علیرضا صولتى
غلامعلى صیادى
وحید عابدینى
رضا عباد
محمد عبدالهى
حسام الدین علامه
سید محى الدین فاضلیان
نسرین قاسمى
رعنا کاظمى
مریم کشاورز
ابوالفضل کول آبادى
محمد لسان پزشکى
غلامحسین محمدى
امیر معتمدى
محمد على ناد على‌زاده
محسن ناصرى
سید حسین نبوى
بهروز نعمت دوست
سینا نوشاد
آرش وثیق
حسین وفاپور
حسین یارى


برچسب‌ها: سید محمد خاتمی, انجمن اسلامی دانشگاه تهران
+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۹۲/۰۱/۳۱ساعت 4:50  توسط احسان رستگار   | 

شبکه نگاره 3/زیباکلام:علی مطهری شاگرد اول اصلاح طلبی است/توکلی و مطهری از عارف و تابش اصلاح طلب ترند

زیباکلام: علی مطهری با وجود این که اصول گراست ولی از بسیاری اصلاح طلبان مانند عارف، حسن روحانی، کواکبیان، محمدرضا تابش (خواهرزاده ی خاتمی) اصلاح طلب تر است. احند توکلی و علی مطهری نمره شان خیلی بالاتر از خیلی اصلاح طلبان است. مطهری شاگرد اول اصلاح طلبی است.

(مناظره ساعت 17 تمام شد)


برچسب‌ها: علی مطهری, احمد توکلی, صادق زیباکلام, دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران
+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۹۲/۰۱/۲۷ساعت 19:10  توسط احسان رستگار   | 

شبکه نگاره 2/آیت الله خاتمی به امام نامه نوشت که پسرم را وزیر فرهنگ نکنید

ذوالنور: آیت الله سید روح الله خاتمی که پدر سید محمد خاتمی (و از دوستان خیلی نزدیک امام) بود بود وقتی آقای خاتمی شد وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی آقای هاشمی، به امام که دوست ایشان بود نامه نوشت که پسر من این قدر که به فرهنگ غرب علاقه دارد به من که پدرش هستم علاقه ندارد. به ایشان هر مسیولیتی می دهید مسیولیت فرهنگی ندهید.

( دو ساعت و نیم پیش، دانشکده ی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، مناظره ی زیباکلام و ذوالنور)

توجه: لازم به ذکر است که آقای خاتمی در زمان آقای میرحسین موسوی هم مدت کوتاهی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بوده و این خاطره را آیت الله یزدی نقل کرده اند.


برچسب‌ها: سید محمد خاتمی, آیت الله خاتمی, حجت الاسلام ذوالنور, صادق زیباکلام
+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۹۲/۰۱/۲۷ساعت 18:57  توسط احسان رستگار   | 

مرگ ستار بهشتی را پیگیری کردیم تا دانشطلب ها زندانی نشوند


بسم الله الرّحمن الرّحیم


پیش از این که این مطلب عریض و طویل را آغاز کنم، ذکر این نکته را بسیار ضروری و توجه به آن را مفید می دانم که مجتبی دانشطلب خودش هم صراحتاً اعلام کرد که مطالبش تند و برگرفته از احساسات آنی اش بوده است؛ حتی مطلب تندی را که در مورد رهبری نوشته بود را از وبلاگش حذف و در دادگاه تجدید نظر رسما عذر خواهی کرد، اما باز هم هیچ توفیری نکرد و به 6 ماه حبس محکوم شد.

مقدمه: داستان باز می گردد به 19 آبان 91؛ وحید اشتری که از دوستان بسیج دانشگاه تهران بود و از دوستان خوشفکر اهالی قلم، تماس گرفت و گفت در یکی دو سایت خبری مبنی بر مرگ یک وبلاگ نویس به نام ستار بهشتی منتشر شده است. قرار شد از دوستان، آشنایان و مسئولان موضوع را پیگیری کنم و در موردش بنویسم. مطلبی نوشتم و فرستادم برای جناب آقای علی مطهری مطهری و جناب آقای احمد توکلی، دو تن از دلسوزترین و پیگیرترین سیاست مدارانی که می شناختم.

20 آبان یعنی فردای انتشار خبر، با یکی از دوستانم رفتیم دفتر سایت الف. آقای توکلی دفتر نبودند و مطلب را ارسال کردیم و خواندند و گفتند بگذارید من در مجلس مطرح کنم تا فضا آماده شود و بعد در سایت منتشر کنیم.

دقیقاً فردای همان روز یعنی 21 ام در مجلس نطق کردند و بسیار هم نطق راه گشایی بود و این به عنوان اولین موضع گیری یک مقام رسمی پیرامون مرگ ستار بهشتی ثبت شد. سپس به سرعت موضوع در کمیسیون امنیت ملی مجلس طرح و کمیته ی ویژه ای برای رسیدگی به مرگ ستار بهشتی تشکیل شد. آقای مطهری هم مجدانه پیگیر موضوع بودند.

ما هم به عنوان چند وبلاگ نویس در حد بضاعتمان سریعا مطالبی را در همان یکی دو روز نگاشتیم که به ترتیب تقدم زمانی مطلبی در وبلاگ بنده، مطلبی در وبلاگ آهستان توسط امید حسینی، یادداشتی در وبلاگ هابیل توسط میثم رمضان علی و نیز در وبلاگ خیزران توسط سید علی پور طباطبایی منتشر شد (این مطالب مستقلاً و بر اساس نظرات شخصی ما و بدون هماهنگی درج شد).

مطالب این چهار وبلاگ به سرعت توسط رسانه های داخلی و خارجی (مخصوصاً خارجی) منتشر و بازنشر شد. از بی بی سی انگلیسی گرفته تا سایت های داخلی و نیز فارسی زبان خارجی شروع به نقل ماجرا بر اساس این وبلاگ ها کردند. حتی در یک مورد دیدم که روزنامه ی نیویورک تایمز هم مطلبی به نقل از بنده منتشر کرده است پس از نطق آقای توکلی و مصاحبه های نمایندگان مجلس و مسئولان امنیتی و پلیس فتا، به منابع و ارجاعات افزوده گشت و این داستان ادامه داشت تا این که رئیس پلیس فتا برکنار شد، علت مرگ ستار بهشتی پس از اظهار نظرهای ضد و نقیض نهایی و رسماً مشخص و اعلام گشت و در آخرین اتفاق مربوط به این پرونده، در روز سه شنبه ی گذشته، به درخواست علی مطهری، وزیر کشور، آقای مصطفی محمد نجار در صحن علنی مجلس حاضر شد و پاسخگوی سؤالات وی و چند نفر از دیگر نمایندگان بود که البته بخشی از جلسه تبدیل به بحث و گفت و گوی جدی شد

نهایتاً نمایندگان از توضیحات نجار راضی شدند ولی مطهری قانع نشد.

و اما درباره ی دستگیری مجتبی دانشطلب:

1- او که به عنوان یکی از وبلاگ نویسان قدیمی و شناخته شده در فضای وبلاگستان فارسی محسوب می شد، از سال 84 وبلاگ نویسی را آغاز کرد و در این مدت به عنوان یک وبلاگ نویس ارزشی محسوب می شد؛ کما این که پس از بازداشتش، سایت های فارسی زبان معاند با عباراتی هم چون «بازجوی نظام»، «افسر جنگ نرم»، «بلاگر ارزشی»، «بلاگر حامی علی خامنه‌ای» و «فعال سایبری حزب‌الله» و «مخالف سرسخت جنبش سبز» او را خطاب می کردند و در خبر دستگیری اش نیز چنین بود. پس قطعاً ماجرا، مانند داستان دستگیری ستار بهشتی نیست.

2- دستگیری چهره ای شاخص از وبلاگستان به معنای خفقان برای آن طیف سیاسی است. بنده از قول خود می نویسم؛ از آن جا که شخصاً سه بار به احمدی نژاد رأی داده ام، دستگیری دانشطلب را به مثاب بخشی از گفتمان خود می دانم. البته اگرچه از فضای دو قطبی متنفرم و گفتمانم، جریان سوم و اصول گرایی معتدلانه است، ولی در فضای دو قطبی 88، باز هم نظرم این است که اولویت با رئیس جمهور نشدن موسوی است و رأی به احمدی نژادم را به عنوان رأی نه به موسوی درست می دانم و نه به عنوان تأیید گفتمان احمدی نژاد.

لازم به ذکر است که حقیر علی رغم ضدیت گفتمانی کامل و مبرهن با شخصی چن ستار بهشتی، از فریاد رسی برای احقاق حق وی هیچ دریغ نکردم، ولی مراد از بند بالا این بود که دانشطلب فقط یک شخص محسوب نمی شود و دستگیری او به عبارت عامیانه یعنی: "حزب اللهیان؛ یا چاپلوس باشید یا خفه شوید، یا حرف نزنید و یا حرف می زنید هیچ لغت خطایی از زبانتان خارج و از قلمتان جاری نشود، وگرنه در تراز اراذل و اوباش با شما برخورد خواهد شد و در زندان رجایی شهر در خدمتتان خواهیم بود."

3- گفتمان ما گفتمان رهبری است و همان طور که شخص ایشان در پاسخ به استفتائی سیاسی-عقیدتی فرمودند، ما نیز معتقدیم که مرز التزام به ولایت فقیه، تبعیت از احکام حکومتی است. اگرچه لحن دانشطلب را کاملاً خلاف ادب می دانیم، ولی محتوای مجرمانه ای در آن مشاهده نمی شود. تأکید می کنم بر اساس قوانین مصرح جمهوری اسلامی ایران، لحن غیر مؤدبانه خطاب به مقام معظم رهبری جرم نیست، همان طور که نامه ی بدون سلام به ایشان خلاف قانون تلقی نمی شود. اگر هم می شود که پس رسماً اعلام نمایند تا بر اساس همین معیار و شاخص، ببینیم که چندین و چند نفر از اشخاص حقیقی و حقوقی باید راهی زندان شوند؛ از 6 ماه تا دو سال.

4- اگر بناست قدر نقد را ندانیم و فراموش کنیم که امام خمینی (ره) خطاب به مرحوم حاج احمد آقای خمینی فرمودند که: "نقد از مواهب الهی است ولو اگر تخطئه باشد"، رسماً از رسانه های حکومت اعلام شود تا ما همه مدیحه سرا شویم تا شاید صله بستانیم و لا اقل به ازای تعطیلی آخرت، دنیایمان آباد شود.

5- تأکید دارم این دست برخوردها قطعاً هیچ خاصیتی جز مأیوس کردن منتقدان ندارد و منجر به یأس و نا امیدی آن هم در آستانه ی انتخابات 92 خواهد شد؛ البته شاید هدف از این دست برخوردها که این اولین آن نبوده، راضی کردن طیف سبز و افرادی است که از نظام بغض و کینه به دل گرفته اند تا شاید این آب سردی بر دل سوخته ی آن ها شود و به عبارتی این پیام به گوش آن ها برسد که ظلم به سویه بوده و عملکرد نظام به عدل نزدیک تر است از آن چه آن ها می پندارند.

6- بدون شک این نوع برخوردها عملکردی علیه رهبری و مضر به حال ولایت فقیه محسوب می شود ونه دفاع از جایگاه مترقی ولایت فقیه و شخص ولی فقیه؛ همان طور که رهبری پیش از این تأکید کردند، این نوع برخوردها را با جوانان پرشور انقلابی نمی پسندند و مضاف بر این، نام گذاری سال حماسه ی سیاسی و حماسه ی اقتصادی هم مزید بر علت شده تا فضایی باز و قابل نفس کشیدن.

7- بر فرض که بگوییم رسیدگی به پرونده ی دانشطلب کاملاً بر اساس روال قانونی بوده و به آن ایرادی وارد نیست، ولی این که وی به جای زندان اوین، در زندان رجایی شهر و در بند عمومی آن، در کنار دزد و قاتل و قاچاقجی و اراذل و اوباش زندانی باشد، نوعی تحقیر و زهر چشم گرفتن است؛ باز تأکید می کنم نه فقط از شخص دانشطلب، بلکه از طیف وبلاگ نویسان مذهبی، معتقد به نظام و انقلابی.

8- یاد آوری سخنرانی رهبری در دیدار با دانشجویان در هفدهم رمضان المبارک 1433 مصادف با 16 مرداد 91، بسیار راه گشا و بیانگر نظر شخص ایشان درباره ی موارد متعدد از جمله موردی مانند دانشطلب است:

"از جمله مطالبى كه گفته شد، مسئله‌ى سايتها و وبلاگها و برخوردى است كه در محيط دانشجوئى با اينها ميشود. من اتفاقاً اخيراً يك گزارشى در اين زمينه خواستم و دريافت هم كردم. البته قوه‌ى قضائيه قاعدتاً استدلالهائى دارد؛ كه اگر چنانچه بيايند در جلسات جوانها و دانشجوها شركت كنند و بشنوند و بگويند، احتمالاً بعضى از سؤالها پاسخ داده خواهد شد؛ ليكن من هم عقيده‌ام همين است كه در قبال اظهارنظرِ احياناً قدرى تند يك جوان دانشجو خيلى نبايد حساسيت وجود داشته باشد. فرق است بين آن كسى كه با نظام مخالف است، با نظام معارض است، قصد دشمنى دارد، قصد عناد دارد، با آن كسى كه نه، از روى احساسات يك مطلبى را بيان ميكند؛ ولو ممكن است آن مطلب درست نباشد، يا آن نحوه‌ى بيان كردن را هم من نپسندم - كه حالا اگر ان‌شاءاللّه وقت شد، مطالبى در اين زمينه‌ها عرض خواهم كرد ولى برخورد با اين جوانها، به نظر ما هم همين است؛ نبايد خيلى برخورد خشن و تند و آنجورى باشد."

9- اگر پیگیری های عبد الحسین روح الامینی نبود، گمان نمی کنم که مدعی العموم وارد عمل می شد و به دادخواهی از خون سه جوان و فاجعه ی کهریزک از مسئولان خاطی و سعید مرتضوی شکایت می کرد، ولی نمی دانم چگونه است که این قدر در مورد رسیدگی به دو یادداشت وبلاگی تند یک وبلاگ نویس چرا و چگونه این قدر حیثیتی شده است که دادستان خود به عنوان مدعی العموم علی رغم رأی تبرئه ی دادگاه بدوی، درخواست برگزاری دادگاه تجدید نظر می کند و تا صدور رأی 6 ماه حبس برای توهین به رهبری و 100 هزار تومان جریمه ی نقدی به دلیل توهین به مجلس و نمایندگان، کوتاه نمی آید. 

10- خیلی مضحک است در حالی که این همه تخلف و جرم در کشور اتفاق می افتد، این گونه همه به جان چند وبلاگ نویس افتاده اند. اگر به عنوان ناظرین بیرونی داخلی و یا ناظرین بین المللی به موضوع بنگریم، اصلاً حس خوبی نسبت به ایران یا فضای حاکم بر آن پیدا نمی کنیم؛ خفقان سیاسی، عدم وجود آزادی بیان، تنگ نظری های نظارتی و نیز اجرای کاریکاتوری قوانین تنها بخشی از پیام هایی است که به ناظرین بیرونی منتقل می شود؛ از مردم کشور خودمان گرفته تا سازمان های بین المللی. فرضاً که بین المللی ها به درک، ولی تکلیف مردم خودمان که حس خفقان، نا امیدی و رعب و و حشت پیدا می کنند چیست؟ آیا فقط برخورد با اراذل و اوباش برای ایجاد حس امنیت لازم است یا امنیت روانی و فکری نیز برای مردم لازم است؟

11- سخن آخر هم با خود مجتبی دانشطلب و امثال خودم و امثال او؛ وقتی یک مطلبی می نویسیم، اگر سایتی آن را بازنشر کرد یا مطلب ما را نقد کرد و یا به ما برچسبی زد، حواسمان باشد که اگر مطلب ما ایرادی نداشته باشد یا محتوای مجرمانه ای نداشته باشد، نه تنها هیچ مشکلی برایمان پیش نمی آید، بلکه باید ممنون هم باشیم بابت بازنشر مطلبمان و بهتر دیده شدن این. این نکته را در حاشیه از این جهت گفتم که می دانستم دانشطلب از برخی سایت های خبری-تحلیلی که مطلب او را بازنشر و نقد کرده بودند شاکی بود.

برادر من! اگر می خواهی مطلبت دیده نشود، چرا می نویسی؛ پس وقتی می نویسی، یکی از اهدافت این است که مطلبت بازنشر شود و اگر هم بازنشر می شود و شاکی می شوی، در محتوای مطالبت تجدید نظر کن، نه این که از دست مثلاً سایت آینده شاکی باش. ضمن این که دانشطلب و امثال او به اندازه ی کافی شناخته شده هستند تا این اندازه که در فضای و خارج از وبلاگستان این قدر او شناخته شده است که با محمد نوری زاد در نمایشگاه مطبوعات در سال 89 مناظره کرد.

مثل این است که مثلاً بنده مطلب نوشتم مانند مرگ ستار بهشتی و از سایت بی بی سی تا روزنامه ی نیویورک تایمز بخشی از آن را منعکس کردند؛ الآن بنده باید از دست آن ها شاکی باشم؟! خیر! باید سنجیده بنویسیم و عواقب انتشار، بازنشر و دیده شدن آن را نیز به عهده بگیریم.

دانشطلب مطمئن باشد اگر آینده هم مطلبش را بازنشر نمی کرد، باز هم همین حکم الآن برایش صادر شده بود؛ کما این که سایت دگربان به نقل از وبلاگ خود او -که همیشه توسط رسانه ها رصد می شد، مانند بسیاری وبلاگ های دیگر- چند مطلب تند او را بازنشر داده بود. پس عصبانیت و بغض دانشطلب از آینده به نظر بنده بی معنا بود.


بعد التحریر:



برچسب‌ها: مرگ ستار بهشتی, مجتبی دانشطلب, وبلاگ نویس, فاجعه کهریزک
+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۳۹۲/۰۱/۲۵ساعت 13:35  توسط احسان رستگار   |