منتقد (نه مخالف)، مستقل (نه جناحی)

اطلاع رسانی و نقد مسائل سیاسی و هر آن چه مستقیماً و غیر مستقیم،سیاسی است؛از امروز،از دیروز و از فردا

آیا امام حسین شهیدتر است؟


به مناسبت شهادت امام حسن عسكری (ع)               

كلهم نور واحد؛باورهایی خرافی درباره شهادت،ائمه و هیأت                    


بسم الله الرّحمن الرّحیم

احسان رستگار، سرویس فرهنگ و مذهب نیمروز:

سرویس فرهنگ و مذهب نیمروز، به مناسبت شهادت امام حسن عسکری، لازم دانست تا در زمینه ی جایگاه تعالیم اسلامی و ائمه ی معصومین در میان جامعه با ذکر خاطره ای، در باب عدم پرداختن به شخصیت والای برخی ائمه ی معصومین، مطلبی تهیه کند که در زیر می آید:

سوار تاکسی شدم. عجله داشتم. به راننده گفتم برویم مرکز شهر. راه افتادیم. به آینه ی راننده که نگاه کردم، دیدم نشان فَروَهَر آویزان کرده. از راننده پرسیدم، این علامت فرهور را عقیدتی آویزان کرده اید یا تزئینی؟ زرتشتی هستید؟ گفت: بله. فروهر است! زرتشتی هستم. گفتم: جالب است. این روزها اقلیت های دینی خیلی به علائم دینی شان مانند فرهور و صلیب علاقه نشان می دهند تا شیعیان. این قدر که شماها صلیب و فروهر از گردن و ماشینتان آویزان می کنید، مسلمانان نه آیت الکرسی این قدر آویزان می کنند و نه انگشترهای عقیق به دست می کنند. خندید و گفت: بله. گفتم ما مسجد داریم و مسیحیان کلیسا، شما چه دارید؟ اسم مکان عبادی شما کنیسه است اگر اشتباه نکنم درست است؟ گفت: بله. کنیسه است.

پرسیدم زرتشتی ها خیلی تقید دارند روی دینشان؟ یعنی مثلاً اسلام جامع ترین دین است. اگر فرضاً صد دستور و تعالیم اصلی داشته باشد، مسلمانان باید به صد تقید پایبند باشند، خب طبیعتاً سخت تر است. اما شما قطعاً تعالیم و دستوراتتان در حد پندار نیک، کردار نیک و گفتار نیک است که با نشان فرهور آویزان کرده اید. گفت: بله. ما مقیدیم. ما ایرانی هستیم، عرب نیستیم! گفتم: چه ارتباطی داشت؟ دین که به قومیت ربطی ندارد! الان مسلمان داریم در ایران، مسلمان هست در آمریکا، زرتشتی مانند شما داریم در ایران، زرتشتی داریم در اروپا! دین یک مکتب است، عقیدتی است، قومی و قبیله ای که نیست. یک سبک زندگی است، یک تفکر است. گفت: به هر حال ما عرب نیستیم. احساس کردم دارد کنایه می زند به دین ما. گفتم: عرب بودن بد نیست، خوب هم نیست، ایرانی بودن هم عیب نیست، حسن هم نیست، هرچند اگر گذشتگان ما پیشینه ی روشن تری داشته باشند نسبت به دیگر اقوام زمان خود. گفت: بله. از این جهت گفتم که ایرانیان همه زرتشتی بوده اند. گفتم بله! زرشتی بوده اند پیش از اسلام. گفت: ما با شمشیر و زور دینمان را انتخاب یا عوض نکرده ایم. گفتم: بروید از مردمی که الآن هستند بپرسید آیا به ضرب و زور مسلمان هستند یا با اختیار و انتخاب خود. گفت: خب بله. ولی زرتشت تنها پیامبری بوده که در ایران زندگی می کرده. گفتم: بر فرض که درست هم باشد، ما باید بهترین دین و مکتب را استفاده کنیم. مثلاً الآن همین ماشین که سوار هستیم مگر ابداع ایرانیان است؟ خیر! ولی ما استفاده می کنیم چون وسیله ی مفید و لازمی است در این دوره و زمانه.

خلاصه بعد چند دقیقه بحثمان ادامه پیدا کرد تا به مقصد رسیدیم. داشتم پیاده می شدم که سرش را به سمتم برگرداند و گفت: شما چرا همه با خودتان مشکل دارید؟ گفتم یعنی چه؟ گفت مثلاً شما ابوبکر و عمر و عثمان را قبول ندارید و سنی ها هم یازده امام شما را قبول ندارند. داستان قدیر خم و حجة الوداع را تعریف کردم و اقوال مختلف اهل تسنن و تشیع و حتی نظر اسلام شناسان غیر مسلمان را نیز توضیح دادم و روشن شد که بحث اصلی، مسأله ی برداشت های متفاوت است از منظور پیامبر از حدیث من کنت مولاه فهذا علی مولاه که قلب و لب کلام خطبه ی غدیر می باشد.

گفتم در احادیث حضرت محمد (ص) هم داریم که در آخر الزمان امتم به هفتاد و سه فرقه تقسیم می شوند که فقط یکی از آن ها اهل حق و بهشتند و مابقی اهل باطل و دوزخ. این اختلاف عقیده ها نیز حکایت از تحقق همان تفرق در امت اسلام است.

حدود ایام شهادت امام رضا (ع) بود. گفت مثلاً که گفته امام رضا شهید شده؟ امام حسین شهید است نه امام رضا. می خواست آن انگورها را نخورد تا شهید نشود. امام حسن و امام حسن عسکری که زهر خورده اند چرا شهید است؟ گفتم این دیگر چه استدلالی است؟ اولاً ما در احادیث داریم که کلهم نور واحد و ثانیاً یازده امام شهید شده اند و امام زمان نیز به شهادت خواهند رسید. هم امام حسن (ع) و هم امام رضا (ع) و امام حسن عسکری (ع) شهید شده اند. امام رضا (ع) به اختیار که انگور را نخوردند. مأمون گفت بخور، امام رضا گفت نه! به اختیار نمی خورم، مأمون هم گفت اگر نخوری همه ی این سربازان که اینجا هستند خونت را خواهند ریخت، پس به اختیار نیست. امام رضا (ع) هم به زور مجبور به خوردن آن جام زهر انگور شدند. دلیلش هم دوری از آلوده شدن دست آن سربازان به خون امام و نیز جلوگیری از خون و خونریزی بی مورد بود. امام حسن هم توسط زنش جعده -که فریب وعده ی ازدواج با یزید و دریافت جایزه ی مالی شد- با زهر در غذایشان به شهادت رسیدند. اتفاقاً آن شهادت مظلومانه تر است تا شهادت امام حسین (ع) نشان به آن نشان که الآن شما فکر می کنید ایشان فقط از دنیا رفته نه این که شهید شده یا مثلاً زهری که معتمد عسکری به خورد امام حسن عسکری داد و پس از چند روز ایشان از دنیا رفتند، آیا مصداق شهادت نیست؟

دیدم فکرش مشغول شد و ساکت شد. گفتم امام حسین (ع) را از مسلمان و نامسلمان تا زرتشتی و مسیحی، همه و همه شهید می دانند. همه می گویند نماد آزادگی و شجاعت است، به هزار و یک دلیل که یکی از آن ها تبلیغات خوب و اطلاع رسانی و عزاداری ها و مناسبات محرم و صفر است، اما آیا در مورد امام حسن (ع) نیز ماجرا به همین منوال است؟ خیر. آیا دلیلش شهیدتر بودن و معصوم تر بودن و بهتر بودن امام حسین (ع) است؟ خیر. دلیلش این است که ما درباه ی مظلومیت و کربلای امام حسین به اندازه ی کافی توضیح دادیم ولی درباره ی مظلومیت و صلح امام حسن نه. صلح امام حسن هیچ کم از کربلای امام حسین ندارد؛ اما چون در قیام کربلا، پهلوانی و خونریزی و وسیع تر بودن ماجرا بیشتر است، برخی فکر می کنند که پس امام حسین (ع) از باقی ائمه شهادتش کم و کیف بیشتری داشته است. همه به حال امام حسین لا اقل یک دهه عزاداری می کنند و حرمت می گذارند، آیا برای امام حسن نیز همین طور است؟ آیا حتی در روز شهادت ایشان شما کسانی را نمی بینید که صدای آهنگ های غنا و حرام از ماشینشان بیرون نمی آید؟

پس اتفاقاً مظلومیت امام حسن بیشتر است؛ این قدر مظلوم است که الآن شما می گویید شهید نیست و برخی دیگر هم می گویند چرا صلح کرد یا کاش او هم می جنگید. مگر میزان حقانیت به خونریزی است؟ حقانیت صلح امام حسن با قیام امام حسین با انگور خوردن امام رضا همه به یک اندازه بود و هر کدام اگر صورت نمی گرفت، اسلام از میان می رفت. این اعتقاد شیعیان است. صحبتم را با راننده تمام کردم و بعد پنج دقیقه بحث به دلیل عجله پیاده شدم و رفتم.

اما یاد چند خاطره از برخی عقاید در ایام عزاداری امام حسین (ع) و محرم افتادم و آن بحث اسلام مسیحی است. اسلامی که در آن مسلمانان معتقدند که امام حسین (ع) به شهادت رسیده و حالا که وی به شهادت رسیده، مستمسک پاک کردن گناهان ماست مانند مسیحیان که معتقدند حضرت مسیح به صلیب کشیده شده و زجر کشیده و بار گناهان ما را به دوش کشیده است. این دیدگاه ها هم از جهت عقلی و هم نقلی اساساً باطل است.

روزی داشتم با فردی که ظاهر الصلاح بود و خیلی ادعای هیأت و عزاداری اش می شد درباره ی عزاداری ها و مرام برخی عزاداران بحث می کردم. گفتم: برخی افراد که خیلی هم خودشان را به هیأت رفتن و عزاداری مقید می دانند، هیأت رفتنشان یا موجب وهن دین می شود یا موجب شقی تر شدن و وقیح تر شدنشان. 

موجب وهن دین از این جهت می شود که وقتی یک مسلمان، یک مشروب خور یا یک چاقو کش یا یک فرد با ابالی یا یک خانم بدنام یا بی بند و بار را می بیند که به مجلس امام حسین می رود، با خود می گوید امام حسین عزاداری اش مهم تر است یا عمل به دستورات و مکتبش که همان اسلام است؟ وقتی امام حسین می گوید من قیام نکردم مگر برای احیای امر به معروف و نهی از منکر، پس این چه منکرات و محرماتی است که افراد دقیقاً پیش از مراسم و دقیقاً پس از مراسم مرتکب می شوند و این قدر هم به خیال خودشان احساس معنوی و مذهبی بودن پیدا می کنند؟

موجب شقی تر شدن و وقیح تر شدن برخی می گردد از آن سو که با خود می گویند ما گناه می کنیم ده، یازده ما از سال را و محرم را می گذاریم برای جبران گناهانمان. کل سال را لذت های حرام می کنیم، هر غلطی می خواهیم می کنیم، هر حق الناس و حق اللّهی را خواستیم ضایع می کنیم و بعد در مراسم عزاداری امام حسین این قدر گریه و زاری و عجز و لابه می کنیم تا آن گناهان جبران شود.

در این باب ذکر چند نکته ضروری است:

1- عزاداری محرم و در کل عزاداری برای شهادت معصومین و مخصوصاً سالار شهیدان امام حسین (ع)، یک مستحب مؤکد است، ولی واجب نیست؛ اما انجام واجبات و ترک محرمات، مهم ترین اولویت های تعالیم اسلامی است. این که ما فکر کنیم چون در احادیث و ادعیه آمده که گریه کنندگان بر امام حسین به بهشت می روند و روایات مشابه، به معنی معاذ الله خندیدن به ریش اسلام و استفاده ی ابزاری از مراسم عزاداری و هیأت نیست. بلکه این گونه است که ما اگر به حق مجلس آگاه باشیم و بامعرفت و با نیت قربت الی الله بگرییم و نیتمان ترک معاصی و نیز احیای سنت عزاداری امام حسین و امر به معروف و نهی از منکر باشد، آن وقت است که بهشت بر ما واجب شده و گناهانمان بخشوده می شود.

2- قطعاً هیچ پدیده ای با ذاتش نمی تواند تضاد داشته باشد؛ مثلاً کسی نمی تواند در اقیانوس پر آب، بی آبی ببیند یا در درخت چوب نبیند. فلسفه ی وجودی قیام کربلا بر اساس حدیث متواتر امام حسین، احیای امر به معروف و نهی از منکر است. آیا ممکن است کسی در این مراسم منکر کند و خداوند وی را نه تنها عقوبت نکند بلکه پاداش هم بدهد ولو اگر بگرید؟!

داستانی کذب و ساختگی برایتان تعریف می کنم درباره ی اعتقاد غلط اندر غلط برخی مسلمانان. راوی این داستان از آن دسته افرادی بود که خیلی هم مأنوس است با مراسم عزاداری ولی در عمل هم عادت به دروغگویی دارد و نیز به تعالیم اسلامی مقید نبود:

داشتم درباره ی بی اثر بودن عزاداری برای برخی که بدون معرفت و شعور وارد هیأت می شوند صحبت می کردم و برعکس تأثیر شگرف و پایدار برای مؤمنینی که با حضور قلب و خلوص نیت در این مجالس نورانی شرکت می کنند. داشتم می گفتم که واقعاً برخی اگر به عزاداری نروند هم برای خودشان بهتر است و هم برای جامعه و شأن هیأت؛ مثلاً معدود افرادی با دوست دخترشان می روند هیأت و بعد از هیأت می روند عیاشی و بسیاری خانم ها می روند هیأت و پیش و پس از هیأت درباره ی خانم های دیگر غیبت می کنند و تهمت می زنند. گویی انگار آن مراسم متبرک بستر معصیت است برای آنان و منشأ شر و سخن چینی برای بندگان دیگر خدا! معدود جوانانی هم که در دسته ها چشم چرانی می کنند واقعاً شقی و خسر الدنیا و الاخرة هستند. البته اکثراً شعورشان خیلی بیش از این هاست. این را که گفتم ناگهان گفت: پسری جوان (حدود 25) رفته بوده عزاداری و در دسته داشته زنجیزه می زده است. هنگام زنجیر زدن و چرخیدن از این سمت به آن سمت، در هر دو طرف دسته خانم هایی را که ایستاده بودند، تماشا می کرده و چشمانش می چریده و سر و گوشش به نحوی محسوس می جنبیده است. پیرمردی که از متولیان دسته و هیأت بوده، این صحنه ی شنیع را می بینه و دقت که می کند می بیند پسرک فقط نگاه نمی اندازد بلکه به معنای واقعی کلمه دارد وقیحانه هیزی می کند و انگار بلا تشبیه آمده مجلس لهو و لعب و به قول خودشان هواخوری!

عصبانی می شود و گویا یک سیلی روانه ی صورت پسر جوان کرده یا یک پس گردنی حواله اش می کند. جوانک هم ناراحت شده و دلش می شکند!!! بعد از آن امر به معروف و نهی از منکر عملی (که توسط آن رائی کتک نام گرفت) دست پیرمرد تا چندین سال دردی لا علاج و لاینقطع می گیرد که زندگی را بر او تنگ می کند. بعد در به در به دنبال آن جوان می گردد تا وی را پیدا کرده و از او حلالیت می طلبد! بعد از آن که پسر حلال می کند، درد دست پیرمرد برطرف می شود!

این را که شنیدم بر آشفتم و گفتم: این دیگر چه داستانی است! پیرمرد بر اساس تعالیم اسلامی و قاطعیت اسلام در امر به معروف و نهی از منکر و نیز قبح شدید چشم چرانی که به تعبیر احادیث تیری است زهر آلود از کمان شیطان که بر قلب مؤمن می نشیند، آن پیرمرد حتماً کار درستی کرده و کارش در حدی نبوده که خداوند بخواهد این گونه وی را عقوبت کند! این عقلاً و نقلاً محال ممکن است! از عدل و حکمت خداوند به دور است. گاهی قاطعیت و حتی خشونت در اسلام سفارش و بعضاً واجب شده است.

کمی نگاهم کرد و جمله ای را گفت که هرگاه چنته اش خالی از استدلال و منطق بود، رو می کرد: گفت خودم دیدم! خودم می شناسمشان؛ هم پیرمرد را و هم جوان را. این را که گفت نگاهی به او کردم و در دل گفتم ای کذاب بدعت گزار. جوری دروغ می گوید که انسان اگر بخواهد با عقل و منطق و حدیث هم رد کند، باید صریحاً به او بگوید دروغگو.

روز دیگر هم بحث قمه زنی شد؛ گفتم واقعاً خدا خیر بدهد رهبری و مراجع عظام تقلید را که قمه زنی را حرام کردند. پیش از آن هم عقلا این کار را نمی کردند، ولی برخی هستند که کلاً از مجلس امام حسین فقط واقعاً قیمه و قمه را فهمیده اند. ناگهان بر آشفت و گفت: نه! مراجع همه حرام نکرده اند! گفتم البته آقای صانعی حرام نکرده، همان طور که سیگار کشیدن در هنگام روزه را مشروط بر این که دود پایین نرود (!) جایز دانسته است! گفت نه! من خودم دیده ام کسانی را که با قمه زنی حاجت گرفته اند و شفا یافته اند و قس علی هذا. این را که شنیدم واقعاً داشتم شاخ در می آوردم. گفتم شاید خدا شفا و حاجتش داده تا خودش را به کشتن ندهد، ولی در دل می دانستم که این هم دروغی است که در دکان هیچ عطاری پیدا نمی شود، ولی بعد فهمیدم که متأسفانه خیلی از مردم به این خرافات و حرف های غیر قابل اعتنا باور دارند. 

3- برخی فکر می کنند که امام حسین فقط آفریده شده تا آنان بر شهادت وی بگریند و بعد از گریه کار خود را بکنند. اسلام از این جماعت با عنوان جو فروشان گندم نما یا گرگ در لباس میش یاد می کند؛ افراد ظاهر الصلاحی که قابل باور نیست که از عاداتشان، گناه های کبیره باشد، ولی دروغ و تهمت و غیبت و رشوه، بخشی از عادت های روزانه شان است. برخی حتی در خود مجلس هم دست از گناه بر نمی دارند؛ بلا تشبیه و معاذ الله، گناه در مجلس امام حسین، مانند زناست در مسجد الحرام!

4- این که برخی به زبان می گویند امام حسین هم از جهت عصمت و شأنیت در نزد خداوند مانند سیزده معصوم دیگر است و کلهم نور واحد ولی در عمل امام حسین را استغفر الله خداوند شماره ی دو می دانند، واقعیتی است تلخ که در بین برخی مردم وجود دارد. باید بپذیریم که شأنیت خاص عزاداری امام حسین و محرم و صفر کاملاً ضروری و مفید است، ولی نه به نحوی که آن قدر در این دو ماه هزینه و انرژی و وقت صرف شود، که دیگر برای عزاداری ده امام دیگر و شهادت حضرت فاطمه (س) و پیامبر اکرم (ص) هیچ تاب و توانی نماند. مثلاً در روز شهادت امام حسن مجتبی (ع) واقعاً چند درصد عزارداران محرم، بسیج شدند و عزاداری کردند؟ آیا امام حسن نسبت به امام حسین اهمیت، شأنیت، عصمت یا کرامات کم تری داشته است، یا این که بعضی از مسلمانان، به اشتباه فکر می کنند که چون شهادت امام حسین (ع) سرشار از پهلوانی و شجاعت و مظلومیت و حریت و صداقت و ویژگی های منحصر به فرد دیگر بوده، پس گرامی داشتن امام حسین واجب ولی عزاداری امام حسن مباه است؟ آیا می توان امام حسین را امام تر دانست؟ آیا می توان معصوم تر دانست؟ آیا می توان به ایشان شأن خدایی داد؟ آیا می توان شیعه بود و عزاداری حسین را کرد ولی امر به معروف و نهی از منکر نکرد؟! آیا باید آن قدر همه ی عزاداری هامان را فقط در محرم تجمیع کنیم که هنگام شهادت امام حسن یا امام حسن عسکری کلاً کسی خبردار نشود یا شهادت امام علی النقی پس از اهانات مکرر به ایشان در دنیای مجازی و نیز توسط خوانندگان ملعون در شأن این امام مظلوم برگزار شود؟!

5- بی توجهی نسبت به معصومین دیگر مخصوصاً پدر بزرگوار امام زمان (عج) نه مطابق با عقل و شرع است و نه دل امام زمان را شاد می کند. این که بسیاری از مسلمانان آن هم در اواخر قرن 14 هجری شمسی و عصر ارتباطات و انفجار اطلاعات، هنوز دقیق نمی دانند امام حسن عسکری چگونه به شهادت رسیده، جای تأسف دارد و لازم است تا مسئولین و مردم، مقداری تتوجه متناسب به ائمه ی معصومین دیگر نیز داشته باشند.



بعد التّحریر:

همین یادداشت در سایت خبری-تحلیلی «الف»



برچسب‌ها: محرم, امام حسین علیه السلام, امام حسن عسکری علیه السلام, امام حسن علیه السلام
+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۳۹۱/۱۱/۰۱ساعت 23:59  توسط احسان رستگار   | 

مطالب محصول مشترک1/خانم های ایرانی،حائز رتبه تك رقمی آرایش در جهان شدند


نحسی سیزده وقتی است كه سن آرایش به 13 سال برسد
دختر كه رسد به سیزده،باید به حالش گریست!


بسم الله الرّحمن الرّحیم

از این پس مطالبی تحت عنوان «مطالب محصول مشترک» منتشر خواهد شد که حاصل تلاش و افکار حقیر به همراه دسترنج و نظر دوستان و دیگر همکاران می باشند.
عمده ی این مطلب حاصل زحمت دوستم آقای مجید ایرانشاهی است و بنده تنها دو بند انتهایی آن را به همراه عنوان نوشته ام. اما از آن جهت که دغدغه ی مشترک بود، صواب دانستم که حتی در همین حد هم خود را در این امر به معروف و نهی از منکر و دغدغه ی مشترک و ثوابش سهیم کنم؛ حتی به زور چند خط ولو اندک.

مجید ایرانشاهی، احسان رستگار، سرویس جامعه سایت خبری-تحلیلی «نیمروز»:

معاون غذا و داروی دانشگاه علوم پزشكی استان زنجان گفت: براساس بررسی‌های انجام شده در چند سال گذشته، سن شروع آرایش از 21 سال به حدود 13 سال كاهش پیدا كرده است.

مهرداد حمیدی با بیان اینكه بطور قطع مقام اول آرایش مربوط به مصرف خود عربستانی‌ها نیست، بلكه این امر به موضوع حج و خرید فراورده‌‎های آرایشی از این كشور توسط تعداد زیادی از حجاج كشورهای مختلف اسلامی مربوط می‎شود، تصریح كرد: اگر این رقم را كم كنیم ایران رتبه اول در خاورمیانه و مقام هفتم دنیا در مصرف فرآورده‌های آرایشی دارد.

این صحبت ها نشان دهنده نتایج تاثیرات فرهنگی و به نوعی یك فاجعه است كه در طول یك بازه زمانی از طریق تلاش بیرونی و ضعف های عملكردی داخلی صورت پذیرفته است.  وضعیتی كه متاسفانه كماكان هم از سوی بسیاری از مسئولین اجرایی مورد توجه قرار نمیگیرد و تنها در حد حرف  و بیان طرح ها باقی می ماند.

كاهش سن آرایش به مدت 8 سال مساله كوچكی نیست كه  در طی یكسال یا 2سال بوجود آمده باشد و در واقع قرار گرفتن آن در سن نوجوانی یعنی دوره رشد و یا حتی احتمالا كاهش آن به سمت كودكی در راستای یك تغییر فرهنگی و نهادینه شدن یك رفتار غلط و تغییر ارزشی است.

این تغییرات در آینده می تواند بسیاری از موارد در جامعه را از قبیل روابط بین فردی، خانواده ها، تجاوز، اشتغال وغیره را تحت تاثیر  منفی خود قرار دهد.

اینكه رهبر انقلاب مدت ها پیش از شبیخون فرهنگی صحبت می كنند و یا  امام خمینی فرهنگ را یكی از اساسی ترین مسائل یك جامعه  می داند به دلیل تاثیرات گسترده فرهنگ یك جامعه است.

حال اینكه  اكثر این موارد در راستای تاثیر گذاری برزنان و دختران صورت می پذیرد كه محورهای یك جامعه می باشند و انحراف آنان انحراف یك جامعه را به همراه دارد.

البته این آمارها هم به مانند آمار ازدواج كه در طی 4 سال میانگین آن نزدیك به 1.5 سال افزایش می یابد دیده نمی شود  و فقط در حد آمار است كه دیده به صورت چند عدد و رقم اعلام می گردد. هنوز به عمق این فاجعه ی فرهنگی پی نبرده ایم. كه وقتی دختران نوجوان و جوان با آرایش جلو نامحرم(كه در اسلام قویاً حرام است) وارد جامعه می شوند و این جوانان علی رغم بروز رفتار جنسی شان، با كمال تعجب دیرتر ازدواج می كنند یعنی چه!

پیش ترها به شوخی و جدی، عبارتی بود كه می گفتند دختر كه رسد به بیست، باید به حالش گریست، ولی گویا الآن باید بگوییم، دحتر كه رسد به سیزده، باید به حالش گریست! اعتقاد به نحسی سیزده خرافه است، ولی وقتی دختران نوجوان در سیزده سالگی آرایش كنند، سیزده نحس ترین عدد است.


برچسب‌ها: لوازم آرایش, معاون غذا و داروی دانشگاه علوم پزشکی استان زنجان, مهرداد حمیدی
+ نوشته شده در  جمعه ۱۳۹۱/۱۰/۲۹ساعت 22:12  توسط احسان رستگار   | 

خانم راغب!مردم به دفاع با كشف حجاب،راغب نیستند/از بی حیایی کشف حجاب تا وقاحت شکایت از معترضان


فیس بوک شبکه ی اجتماعی است نه پستوی خصوصی

کشف حجاب، خلاف حقوق مردم است نه دفاع از حقوق مردم

یک فقره کشف حجاب دیگر توسط یک خانم اصلاح طلب دیگر


بسم الله الرّحمن الرّحیم

احسان رستگار، سرویس سیاسی سایت خبری-تحلیلی «نیمروز»:

دیروز خبری در خبرگزاری فارس و پس از آن در سایت های دیگر بازنشر شد مبنی بر کشف حجاب یکی از اعضای شورای اسلامی شهر همدان در فیس بوک. خبرگزاری فارس که این خبر را با عکسی کوچک و شطرنجی از این خانم منتشر کرده بود،  پس از ساعاتی از خروجی خبرگزاری حذف شد. 

مسئولین همدان در این باره موضع گیری کردند ولی بدون افشای نام این شخص، اما این عضو شورای اسلامی شهر همدان علی رغم این که نامش در هیچ سایت و خبرگزاری ای ذکر نشده بود، با انتشار مطالبی در وبلاگ شخصی اش، مشخص کرد که آن عضو شورای شهر همدان، خانم مهرنوش نجفی راغب می باشد و پیرو آن، این عضو اصلاح طلب شورای اسلامی شهر همدان، طی مصاحبه ای با شماره ی امروز روزنامه ی «آرمان» اظهار داشت که «من نه تنها استعفا نخواهد داد بلکه از کسانی‌که با ورود به حریم خصوصی‌ام اقدام به نقض آن با انتشار یک عکس از من کرده‌اند شکایت خواهم کرد.» این جملات به عقیده ی نگارنده، همان رویکرد «حمله؛ بهترین دفاع» است. در این یادداشت برای مشحص شدن درستی یا نادرستی دفاعیات خانم راغب، باید از سه دو وجه قانونی و یک وجه گفتمانی، باید این اتفاق را بررسی کرد. وجوه قانونی که عبارتند از: 1-تعریف حریم خصوصی در قانون و 2-جایگاه بی حجابی در قانون و وجه گفتمانی که نشأت گرفته از منش رفتاری و حجب و حیای اکثریت طیف اصلاح طلب است (مؤکداً و تعمداً از قید اکثراً استفاده شده؛ اقلیتی هرچند اندک در این طیف سیاسی این گونه نیستند).

1- حریم خصوصی در قانون:

در جرم بودن کشف حجاب در جمهوری اسلامی ایران شکی نیست. آن چه که این نماینده، وقیحانه برای تبرئه ی خود آن را پیراهن عثمان کرده، تجاوز به حریم خصوصی است که به گمان خود، توانسته ماجرا را گره کوری بزند و به قول معروف، دیوار بلند از حاشا بنا کند. همان ترفند نخ نمایی که خانم های بی بند و بار و بد حجاب در خیابان ها از آن استفاده می کنند برای دفاع از خود و در حالی می گویند "پوشش ما یک مسأله ی شخصی است" که اسلام حجاب را واجب کرده و امر به معروف و نهی از منکر را نیز. در تعالیم اسلامی نیز جامعه به یک کشتی تشبیه می شود که هیچ کس نمی تواند چون میلش می کشد، گوشه ای از آن کشتی را که حتی مالک آن است، سوراخ کند و با حماقت خود، موجب هلاکت همه ی کشتی نشینان شود.

درباره ی خصوصی بودن حریم کشف حجاب یا تعاریفی از این دست، قانون گذار توضیحی به شرح زیر داده است:

در خصوص مکان ارتکاب جرم، مکان تحقق این جرم معابر و انظار عمومی می باشد . حکم شماره 413 ـ1316،2،31 دیوان عالی کشور ، ما را در شناخت معابر عمومی یاری می رساند "مقصود از ارتکاب عمل منافی عفت به طور علنی اعم است از اینکه عمل در مرئی و منظر عمومی واقع شود و یا در مکانی که مستعد عموم باشد و قصد مرتکب پنهان نمودن محل و احتراز از علنی بودن و آشکار شدن آن تاثیری نخواهد داشت بنابراین ارتکاب عمل منافی عفت در پس کوچه و تاریکی شب مشمول ارتکاب عمل در علن خواهد بود" ( اصول قضائی عبده ، ص 222 )

پس خانم نجفی راغب، باید توجه داشته باشد که این جا جمهوری اسلامی ایران است نه یک کشور وهابی! این جا امارات متحده ی عربی نیست که خانم ها در بیرون خانه پوشیه بزنند ولی در داخل خانه می گسازی کنند و در مکان هایی خاص مجاز به عیاشی یا اعمال منافی عفت یا خلاف شرع باشند! ایشان هم باید توجه داشته باشند که عضو شورای شهر همدان نیستند، بلکه عضو شورایاسلامی شهر همدان هستند!

از یک جهت، خصوصی بودن حریم فیس بوک هم واقعاً حرفی است گزاف و مصحک؛ نظری شبیه دموکراتیک بودن آمریکا، مردم فقط حق انتخاب بین نامزدهایی هستند که از داخل دو حزب بیرون می آید! وقتی خود آمریکایی ها و ساکنین کشورهای مبدع فیس بوک، این شبکه را ایمن حریم خصوصی نمی دانند، چگونه قطعیتی درباره ی درز نکردن اطلاعات و عکس های خصوصی در آن وجود دارد. پس حرجی بر کسانی که به عکس خانم راغب دست یافته اند، نیست.

از دیگر سو درباره ی شخصی بودن حریم شبکه های اجتماعی (Social Networking)، مثل این است که کسی بگوید خیابان حریم شخصی بنده است و می خواهم در آن با پوشش سلیقه ای خودم قدم بزنم. نه در قاموس اسلام چنین عملی شخصی تلقی می شود و نه قوانین جمهوری اسلامی ایران؛ مخصوصاً از جانب یک مسئول حکومتی.

دشمنی با خانم نجفی راغب پیرو اظهار نظرش در جلسه ای با رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام: این که شما تا این اندازه خود را مهم انگاشته اید که بعد از صحبت هایتان در جلسه ی آبان ماه امسال اصلاح طلبان عضو شوراهای اسلامی شهرهای سراسر کشور با رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، عده ای با شما برخورد کرده اند، بسیار ساده لوحانه به نظر می رسد. وقتی تا کنون کسی اصلاً به خاطر نداشته که شما در آن جلسه چه گفته اید و بازتاب سخنانتان هم اصلاً ملموس نبوده، آن وقت چگونه کسی ممکن است شما را به خاطر آن اظهار نظرات تحت فشار بگذارد؟

 

در همان جلسه سخنان آیت الله هاشمی رفسنجانی از شما تندتر بود و گفتند "دوره قاجار هم چنین وضعیت اقتصادی نداشتیم." فرض بر این که شما بسیار جملات تکان دهنده و تأمل برانگیز و شجاعانه ای طرح کرده اید اما تا زمانی که در رسانه ها مورد توجه قرار نگرفته چه اهمیتی دارد؟ تنها نکته ای که از آن جلسه مورد توجه رسانه ها بود، نفس برگزاری چنین نشستی بود و نیز شناسایی اعضای اصلاح طلب شوراهای شهرهای ایران توسط خانم معصومه ابتکار و آقای محمد علی نجفی (دو عضو اصلاح طلب شورای شهر تهران).

2- جایگاه بی حجابی در قانون اساسی:

موضوع ماده 21 قانون جرایم رایانه ای:

الف ) محتوای علیه عفت و اخلاق عمومی

1. اشاعه فحشاء و منكرات (بند2 ماده6 ق. .م)

2. تحریك ، تشویق ، ترغیب ، تهدید یا دعوت به فساد و فحشاء و ارتکاب جرایم منافی عفت یا انحرافات جنسی

...

ب) محتوای علیه مقدسات اسلامی 

1. محتوای الحادی و مخالف موازین اسلامی (بند1ماده6 ق.م)

2. اهانت به دین مبین اسلام و مقدسات آن (بند 7 ماده6 ق.م وماده 513 ق. م.ا)

...

تبصره ماده 638 قانون مجازات اسلامی تشکیل دهنده جرم عدم رعایت حجاب شرعی است. به موجب این ماده " هرکس علناً در انظار عمومی و معابر تظاهر به عمل حرامی نماید علاوه بر کیفر عمل به حبس از 10 روز تا دو ماه یا تا 74 ضربه شلاق محکوم می گردد و در صورتیکه مرتکب عملی شود که نفس آن عمل دارای کیفر نمی باشد ولی عفت عمومی را جریحه دار می نماید ، فقط به حبس از 10 روز تا دو ماه یا تا 74 ضربه شلاق محکوم خواهد شد".

تبصره "زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند به حبس از 10 روز تا دوماه یا از 50 هزار تا پانصد هزار ریال جزای نقدی محکوم خواهند شد".

در خصوص مکان ارتکاب جرم، مکان تحقق این جرم معابر و انظار عمومی می باشد . حکم شماره 413 ـ1316،2،31 دیوان عالی کشور ، ما را در شناخت معابر عمومی یاری می رساند "مقصود از ارتکاب عمل منافی عفت به طور علنی اعم است از اینکه عمل در مرئی و منظر عمومی واقع شود و یا در مکانی که مستعد عموم باشد و قصد مرتکب پنهان نمودن محل و احتراز از علنی بودن و آشکار شدن آن تاثیری نخواهد داشت بنابراین ارتکاب عمل منافی عفت در پس کوچه و تاریکی شب مشمول ارتکاب عمل در علن خواهد بود" ( اصول قضائی عبده ، ص 222 )

جرم عدم رعایت حجاب شرعی از لحاظ حصول نتیجه مجرمانه یک جرم « مطلق » بوده و صرف تحقق رفتار مجرمانه و تشکیل عنصر مادی در آن ، مرتکب را مستوجب مجازات قانونی می سازد. حصول نتیجه مجرمانه و در پی آن وجود سوء نیت خاص از شرایط تحقق این جرم نمی باشد ، بنابراین صرف عدم مراعات حجاب شرعی در مناظر عمومی موجب تحقق جرم است فارغ از آنکه امنیت اخلاقی و اجتماعی جامعه به مخاطره بیفتد یا نبیفتد.

جایگاه بی حجابی و کشف حجاب در گفتمان اصلاح طلبان: این اولین بار نبوده که یک خانم اصلاح طلب کشف حجاب می کند و قطعاً آخرین بار نیز نخواهد بود. در این یادداشت، اشارتاً و تلویحاً تحلیل فقط پیرامون خواص این طیف است؛ و الا درباره ی پایگاه اجتماعی و عوام طرفدار این گروه، باید در مطلبی مخصوص و مجزا، به بررسی علل عدم اعتقاد عمده ی این جماعت نه تنها به حجاب اسلامی، بلکه به بسیاری از تعالیم اساسی اسلام پرداخت.

در زیر صرفاً جهت یاد آوری، به ذکر چند مثال از بی بند و باری این طیف سیاسی و عدم پایبندی آنان به حجاب نگاهی گذرا می اندازیم. ان شاء الله در یادداشت هایی مجزا به طور مفصل و تبیینی، این دست مباحث را مورد مداقّه قرار خواهیم داد. 

در زیر، می توانید تصاویر خانم فریبا داوودی مهاجر -مشاور سید محمد خاتمی، از فعالان اصطلاحاً دفاع از حقوق زن و مادر زن علی افشاری (دانشجوی اصلاح طلب سابق و ضد نظام و حقوق بگیر فعلی صدای آمریکا)- را مشاهده کنید. وی در صدای آمریکا، به پیشنهاد کامبیز حسینی، برای اولین بار کشف حجاب کرد؛ به گفته ی خودش در اعتراض به مرد سالاری!!!:



در زیر می توانید سیر تکاملی معکوس حجاب این اصلاح طلب (از چادر به کشف حجاب به سبک سبزها) را ملاحظه کنید.

 

در زیر هم به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، کشف حجاب دختر تاج زاده -نماد مقاومت و لجاجت اصلاح طلبان- و تسخر حجاب توسط وی در صفحه ی فیس بوکش مشاهده می شود که توسط سایت های متعددی چند هفته ی پیش خبرساز شد. البته وقتی خود مصطفی تاج زاده به علی مطهری نامه می نویسد و در آن حجب را یونیفرم واحد می نامد، جای تعجب ندارد که دخترش این گونه عمل کند:

یک خانواده ی فتنه گر با حجاب اصلاحات منشانه


حسن ختام این مطلب سخنی است یا این عضو شورای اسلامی شهر همدان: خانم نجفی راغب!این که صفحه ی فیس بوک خود را تعطیل کرده اید، اقدامی است در خور، ولی اگر نظرتان درباره ی کشف حجاب و حریم خصوصی همان است که گفته اید، پیشنهاد می شود همین اقدام -یعنی استعفا را- در شورای اسلامی شهر همدان نیز عملی نمایید. راستی! دوباره عرض می كنم؛ فیس بوك شبكه ی اجتماعی است نه پستوی خصوصی!



بعد التّحریر:




برچسب‌ها: فیس بوک, باصلاح طلبان, مهرنوش نجفی راغب, کشف حجاب عضو شورای اسلامی همدان
+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۹۱/۱۰/۱۹ساعت 23:59  توسط احسان رستگار   | 

آقای ضرغامی!نمی گذاریم عید ما با توهین به اماممان تلخ شود!


پایتخت 2 ممنوع!

تكرار یك عبرت


بسم الله الرّحمن الرّحیم

احسان رستگار، سرویس فرهنگی نیمروز:

نوروز 90 مجموعه ای به نام پایتخت از شبکه ی اول سیما پخش شد که بسیار شیرین بود. مجموعه ای طنز با داستانی جذاب و روان که بیننده را کاملاً درگیر می کرد. سیروس مقدم و محسن طنابنده آن چنان این مجموعه را نگاشته و به روی تصویر آورده بودند که مخاطب نمی توانست از پای تلویزیون تکان بخورد. هر لحظه، ظرفیت ایجاد لحظاتی شاد و خاطره انگیز را برای مردم فراهم می کرد. این گونه بود که این مجموعه شد بهترین مجموعه ی نوروز 90. حین پخش و بعد نوروز نیز تکیه کلام های آن ها نیز دهان به دهان می چرخید و مردم با یادآوری خاطرات خوش پایتخت، لبخند بر لبانشان می نشست.

اما این همه ی ماجرا نبود، این تکیه کلام ها فقط با یاد آوری بی قصد و غرض و حسن نیت یاد آوری نمی شد. گروهی هم مترصد فرصت بودند تا با سوء استفاده از محبوبیت این مجموعه، کثیف ترین کار ممکن را انجام دهند و آن چیزی نبود جز توهین به مقدسات. این که چگونه و چرا از نام شخصیت یک مجموعه و شیرین کاری هایش می رسیم به توهین به امام هادی (ع) خیلی محل بحث نیست. این اتفاق می تواند یک بحث داغ باشد برای جامعه شناسان تا در موردش واکاوی و چاره اندیشی کنند. اما آن چه از جهت نگارنده مسأله می نماید، غیر قابل بحث بودن تبعات آن مجموعه است.

وقتی آن همه صفحات فیس بوک و شبکه های اجتماعی با محتوای تمسخر امام علی النقی (ع) تأسیس شد تازه معلوم شد، چه شده. صفحات یکی پس از دیگری ساخته شد و با عضوگیری چند ده هزار نفری و انتشار صفحات اهانت آمیز، همه ی شیعیان را غافل گیر و متأثر کرد و غیرتشان را به جوش آورد. قشر حزب اللهی فعال در فضای مجازی هم شروع به تأُیس صفحاتی در دفاع از امام علی النقی (ع) بر آمدند.

موضوع در همین حد باقی ماند ولی این اتفاقات بهانه ای شد تا ولادت و شهادت امام علی النقی (ع) این بار باشکوه برگزار شود تا عده ای فکر نکنند که فقط نام های محمد و علی و حسین هستند که برای مسلمانان مقدس اند.

اما اردیبهشت ماه امسال بود که اتفاقی باورنکردنی افتاد؛ خواننده ی ملعون هم جنس باز فراری، شاهین نجفی -که از قسمت های نجس جنبش موسوم به سبز بود- شعری رکیک و فاجعه بار در وصف امام دهم شیعیان خواند و این گونه بود که موجی به راه افتاد که همه ی کشور را در برگرفت. عدو شد سبب خیر چون که خداست، ولی دلیل نگارش این یادداشت تصمیمی است بس عجیب از جانب مسئولان صدا و سیما؛

پنج شنبه خبری منتشر شد مبنی بر شروع تولید پایتخت 2 با همان شخصیت ها! این عمل چند معنا دارد:

1- آقای ضرغامی یا دیگر مسئولان ذیربط در جریان سوء استفاده ها و اتفاقات اهانت باری که محضر امام علی النقی (ع) بعد از پخش آن مجموعه شد نیستند؛ این فرضی است محال که صدا و سیمایی که خود پس از آن اهانات در اخبار و دیگر بخش هایش سعی در جبران آن صدمات داشت، نداند که چه شده!

2- آقای ضرغامی یا دیگر مسئولان در جریان ساخت قسمت دوم این مجموعه نیستند: این هم فرضی است محال چون نمی شود سیروس مقدم مجموعه ای بسازد برای صدا و سیما و مسئولان صدا و سیما در جریان نباشند. تخصیص بودجه، تأیید فیلم نامه و اعظای مجوز چگونه ممکن است بدون اطلاع مسئولان ولی از جانب مسئولان محقق شود؟!

3- آقای ضرغامی یا دیگر مسئولان همه ی مسائل فوق را می دانند، ولی به نظرشان آمده که شاید اشکالی نداشته باشد که دوباره پایتخت ساخته شود و نام شخصیت طناز یک مجموعه ی طنز، نام امام دهم شیعیان باشد. خب این به نظر ما خیلی اشکال دارد؛ نه تنها این بلکه این که ما اعتراض کنیم که آقای ضرغامی چرا خواننده ی خانم در انتهای مختارنامه آواز می خواند یا نوحه یا هر آوای دیگری، ایشان به گوش جان بشنود و بع تعمداً برود و با دوربین صدا و سیما از آن خانم تشکر کند و شبکه ی یک هم پخش نماید!

اگر آقای ضرغامی میل دارند به تابو شکنی، باید عرض کنیم که حریم تابو شکنی در مسائل سیاسی است برادر، نه در حریم قدسی مقدسات شیعه! پس اگر میل دارید ساختار شکنی کنید، لطفاً پایتان را از مقدسات ما بیرون بکشید! ساختار شکنی جایش برنامه های سیاسی و اقتصادی صدا و سیماست، بستر مناسبش مصاحبه هایی است که صدا و سیما محافظه کارانه و از موضع ضعف و ترس شروع به مصاحبه با آقای رئیس جمهور می کند و مجری نه حق و نه اجازه ی بحث و مخالف با رئیس جمهور را هنگام مصاحبه دارد.

آقای ضرغامی! ساخت پایتخت 2 یعنی بی توجهی به غیرت به جوش آمده ی شیعیان جمهوری اسلامی ایران! لا اقل جمهوری اسلامی ایران! این تصمیم شما یعنی این که ممکن است در آینده نام شخصیت های دلقک صدا و سیما اسامی مقدس دیگر ائمه ی ما باشد! آیا ما این قدر بی غیرت شده ایم؟ این که شما این قدر عمارید که ساختما 9 دی را در جام جم تأسیس می کنید خیلی عالی است؛ ولی واجب تر از آن جلوگیری از اقداماتی است حرام و مصداق تجاهر به فسق! انجام آن مستحب است و انجام این حرام؛ نخواهیم گذاشت عید ما را با یاد آوری توهین به اماممان تلخ کنید آقای رئیس! 



بعد التّحریر:

همین یادداشت در سایت خبری-تحلیلی «حفا نیوز»

همین یادداشت در سایت خبری-تحلیلی «خبرنامه دانشجویان ایران»



برچسب‌ها: مجموعه پایتخت, سریال پایتخت, عزت الله ضرغامی, سیروس مقدم
+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۹۱/۱۰/۰۹ساعت 18:30  توسط احسان رستگار   |