منتقد (نه مخالف)، مستقل (نه جناحی)

اطلاع رسانی و نقد مسائل سیاسی و هر آن چه مستقیماً و غیر مستقیم،سیاسی است؛از امروز،از دیروز و از فردا

نودانه 7/کاریکاتور اختصاصی 4: نامه های مردمی رئیس جمهور

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

احمدی نژاد: روزانه بين ‌‌٥٠ تا ‌‌١٠٠ نامه ی مردمی می ‌خوانم.

شرح: پیرو خبر زیر، از مردم غیور ایران تقاضا می شود تا در صورت تمایل به هدفمند کردن وقت رئیس جمهور به منظور اداره ی بهتر کشور و حل معضلات کلان مملکت برای پیشبرد هرچه بهتر جهاد اقتصادی، کم تر نامه بنویسند و یا نامه های خود را به طور منظم به مسئولین مختلف از جمله شهردار،ها استاندارها، نماینگان مجلس و رؤسای قوای مقننه و قضائیه ارسال نمایند تا عدالت رعایت شود، چون اختیارات رئیس جمهور محدود است. وقتی همه ی نامه ها را برای ایشان می نویسید، ممکن است امر بر ایشان مشتبه شود که همه کاره اند و هر کاری بخواهند می توانند بکنند.

بر اساس منابع کاملاً غیر موثق، آقای رئیس جمهور روزانه ۱ الی ۲ ساعت از وقت خود را به خواندن نامه های مردمی اختصاص می دهد.

 

+ نوشته شده در  جمعه ۱۳۹۰/۰۱/۱۲ساعت 21:50  توسط احسان رستگار   | 

نودانه 6/کاریکاتور اختصاصی 3: طرح دور کاری

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

این کاریکاتور را در نشریه ی دانشجویی «نسیم اعتدال» درج کرده بودیم. این آخرین کاریکاتور آن نشریه است که در وبلاگ درج می شود.

شرح: در این طرح دور کاری، اشتباهاً اضافه کاری نوشته شده است. از دسته گل های دوست کاریکاتوریستم بود.


بعد التّحریر:

یک کاریکاتور دیگر از «نسیم اعتدال» از قلم افتاد. امشب روی وبلاگ قرار خواهد گرفت.

 

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۹۰/۰۱/۱۱ساعت 3:19  توسط احسان رستگار   | 

نودانه 5/سه گانه ی دروغ یا سه گانه ی اخراجی ها؟

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم 

اخراجی های ۳ و جدایی نادر از سیمین را برای اولین بار در جشنواره ی فیلم فجر دیدم، فیلم فرهادی را با حضور خودش در سینما فرهنگ و فیلم ده نمکی را نیز با حضور وی در سینما استقلال. وارد سالن سینما فرهنگ که شدم، فرهادی مانند عزرائیل جلوی ورودی سالن ایستاده بود و کشیک می کشید که مبادا یکی از مهمانان دیگرش که جای دیگران را پر کرده بودند جا بمانند. احتمالاً می دانید که یک ردیف مشتمل بر حدود ۲۵ صندلی، یعنی ردیف اول هر سالن، بلیط هایش به فروش نمی رسد و مخصوص دست اندکاران فیلم است، ولی فرهادی هر جا که می رفت، با یک گروه ۶۰، ۷۰ نفره بود. ما که هفته ها پیش با پرداخت هزینه ی بلیط ها آماده ی تماشای آثار سینماگران شده بودیم، جای خودمان نصیبمان نشد و روی نیمکت ذخیره ها یا همان صندلی های امتحانی راه رو سالن سینما جدایی نادر از سیمین را دیدیم تا کسانی که فرهادی مهمان جیب ما کرده بودشان، لم دهند و مفتی لذت ببرند. همین مشکل هنگام اکران جدایی نادر از سیمین در جشنواره در سینما آزادی هم ایجاد شد که دوربین برنامه ی ۷ اعتراضات مردم به این موضوع را به تصویر کشید. ما که هفته ها پیش با پرداخت هزینه ی بلیط ها آماده ی تماشای آثار سینماگران شده بودیم، جای خودمان نصیبمان نشد و روی نیمکت ذخیره ها یا همان صندلی های امتحانی راه رو سالن سینما جدایی نادر از سیمین را دیدیم. وقتی با یکی از مسئولین سینمایی، بعد از فیلم صحبت کردم، گفت "این اردوکشی ها عادت اصغر فرهادی است. برای فیلم هایش حدود ۶۰،۷۰ نفر مهمان دعوت می کند تا برایش حسابی کف بزنند و سنگ تمام بگذارند. حتی بعضاً وقتی خبر این موج استقبال و تشویق های تماشاگران به گوش داوران می رسد، در تحت تأثیر قرار گرفتن داوران جشنواره نیز بی تأثیر نیست."

ولی ده نمکی فقط با چند نفر از دوستانش و دست اندرکاران فیلم آمده بود؛ جواد شمقدری، هاشم میرزاخانی، سید حسام الدّین نواب صفوی، احمد ایراندوست و چند نفر دیگر. سالن را هم مردم به محض این که مطلع شدن اخراجی های ۳ در آخرین روز جشنواره به اکران رسیده، تا یک ربع بعد از زمان مقرر (۲۲) پر کردند.

دومین بار در اکران خصوصی وبلاگ نویسان -که ابتکاری بسیار تحسین برانگیز بود- در سینما آفریقا به تماشای اخراجی ها نشستیم که صفای خاصی داشت، سالن پر بود از کسانی که به تعلقات مذهبی شان افتخار می کردند. پیش از اکران، ده نمکی روی نیم سن سالن رفت. لب کلامش این بود که خیلی به مصادیق توجه نکنید و کلان تر به فیلم نگاه کنید که مرا به یاد این ابیات انداخت: «ای برادر قصه چون پیمانه است، معنی اندر وی به سان دانه است، دانه ی معنی بگیرد مرد عقل، ننگرد پیمانه را گر گشت نقل». با این حرف ده نمکی بسیاری از ما اختلاف نظر داشتیم که در این باره در انتهای متن خواهم نوشت.

اصلاً گله مند نشوید از این که اکثر کسانی که به تحلیل اخراجی ها می پردازند، نمی توان آن ها را از نام بردن از جدایی نادر از سیمین بر حذر داشت. اتفاقاً این مقایسه جزء قیاس هایی است که بسیار به جاست و بیشتر مردم هم چنین دیدگاهی نسبت به قضیه دارند.

و اما فرهادی؛ اصغری که اصلاً کوچک نیست، کوچک نمی اندیشد و کوچک هم نمی سازد. هرچند تقریباً از صدر تا ذیل نظراتمان با یکدیگر نا مأنوس است، ولی توانایی منحصر به فرد وی در نوشتن و ساختن را نمی توان کتمان کرد. فرهادی با چهارشنبه سوری دیده شد، با درباره ی الی در کانون توجهات قرار گرفت و با جدایی نادر از سیمین بسیاری را مبهوت و بعضی را مرعوب کرد. ما مرعوب نشدیم ولی تأسف خوردیم که چرا چنین قدرتی در فن (تکنیک) باید این چنین ضد دین بسازد و ضد نظام نطق کند! تفکرات فرهادی که در درباره ی الی در قالب صحنه های بزن و برقص عریان شد، در جدایی نادر از سیمین در پوشش بی طرفانه و عوام فریب، ضد دین را القاء کرد. جدایی نادر از سیمین، جدایی دین از سیاست است، جدایی اسلام از اخلاق در جامعه ی امروز است، جدایی قطعیت از اخلاق است، پیوستن به اخلاق کانتی و نسبی گرایی اخلاقی است و وصال کینه از جمهوری اسلامی و نقد اسلام را در قالبی دلپذیر است. این که فرهادی می تواند این چنین شیرین و گوارا، ما را با این مفاهیم ضد دینی سرمست کند، فقط از قدرت اصغر نیست، از ضعف ما نیز هست. دروغ گویی در جامعه وجود دارد ولی نتیجه گیری فرهادی دروغ بزرگ تر است. آیا چون اصغر فرهادی دوست ندارد دخترش محجبه و مسلمان بار بیاید، باید همه به این نتیجه برسند که ایران مکان خوبی برای تربیت فرزند نیست؟! دروغ از این بزرگ تر که کشورهای غربی جامعه ای سالم تر دارند تا ایران؟!

فرهادی دروغ نمی گوید، ولی حقیقت را پنهان می کند؛ به همین دلیل است که جدایی نادر از سیمین دروغ بزرگ است. در صحنه ای از فیلم، نادر به ترمه می گوید معادل فارسی کلمه ی لاتین «گارانتی» را بگو. ترمه می گوید ضمانت، تضمین. فرهاد، پدر ترمه می گوید: اینا که عربین. فارسیشو بگو!» ترمه جواب می دهد: معلممون گفته همینارو بگیم. اگه غیر از اینا بنویسم غلط می گیره! نادر: بگیره! تو باید کاریو بکنی که درسته! بگو... پشتوانه! فارسی گارانتی می شه پشتوانه." فرهادی مشخص نمی کند که چرا زبان عربی را زبان اول خود به عنوان یک مسلمان نمی داند و چرا زبان اسلام را همان اندازه از زبان نژادی اش دور می داند که انگلیسی را دور می داند. فرهادی به ما اجازه نمی دهد که او را نژاد پرست و یا پان ایرانیست بنامیم چون نژاد و ملیت را برتر از اعتقادات و دین می داند. ما دین فرهادی را نمی دانیم و البته به ما هم مربوط نیست. ولی دین اکثریت این ملت اسلام است و مذهبشان شیعه. سینمای ما هم دولتی است و حکومتی. ممیزی های ما هم همگی در جهت ارتقای فرهنگ اسلامی در جامعه و دفاع از ارزش های نظام و انقلاب است. پس این که در این چارچوب ها فرهادی جایزه می گیرد و از وی تقدیر می شود، دال بر ترجیح رضایت امثال فرهادی بر اجرای قانون و دفاع از ارزش هاست. راستی چرا این گونه غیر طبیعی همه ی جوایز مهم جشنواره ی برلین را دو دستی تقدیم فرهادی و گروهش می کنند؟! چرا همواره جشنواره های خارجی، حامی طرفداران جنبش سبز و افراد ضد نظام هستند؟ چرا هر کس که گرایش ضد سیاسی با جمهوری اسلامی پیدا کند را با اهداء خرس و شیر و دیگر جوایز حلوا حلوا می کنند؟ این جوایز به دلیل ویژگی های فنی فیلم است یا نطق ها و گرایش های سیاسی کارگردان فیلم؟

و اما ده نمکی؛ کسی که هر جا بلندگویی در اختیارش می گذاشتند، می گفت "عده ای که تا دیروز آرمان گرا بودند، وقتی نوبت خودشان می شود واقع گرا می شوند!" دردی که ده نمکی هم عمیقاً به آن دچار شده است. ده نمکی هم فهمیده اگر می خواهد فیلم بسازد، نباید کاری کند که بازیگران و دیگر دست اندکاران او را پس بزنند. چندان قابل درک نیست که چرا در مراسمی که ده نمکی ترتیب می دهد، بازیگران زن با آن وضع روی سن می آیند که گویی آن جا سالن مُد است و همگی می خواهند پیام خاصی را به مخاطب منتقل کنند. 

اخراجی ها به عنوان یک پدیده و نه فقط یک فیلم، در حال تغییر است ولی نه الزاماً تکامل. اخراجی ها یک پدیده است، چون نشان می دهد مردم سادگی را می پسندند، مردم با ریا مخالفند نه با دفاع مقدس، مردم عاشق ابتذال نیستند، عاشق تفریح سالمند. اخراجی ها فیلمی است که باعث شده ده نمکی تغییر کند. اخراجی ها موجودی است پویا که گویا ده نمکی را در خود حل کرده است و به معنای واقعی کلمه او را واقع گرا کرده و دیگر نمی توان ده نمکی را آرمان گرا محسوب کرد. صرف نظر از ایرادات و عبور از خط قرمزها، اخراجی ها فضای گفتمان سیاسی را به خوبی به سینما آورد. اخراجی ها، اخراج عقاید اصولی و آرمانی ده نمکی است. ده نمکی دگماتیسم و افکار متصلبش را در اخراجی های ۱ و ۲ جا می گذارد و وقتی به ۳ می رسد، به شخصیتی ماکیاولیست بدل می شود تا بدان جا که آقای پناهیان هم این موضوع را تأیید می کند که در اخراجی ها دست به هر کاری زده شده تا فقط مخاطب بخندد. ده نمکی حاضر است از ابزارهای نامقدس برای آشتی مردم با دفاع مقدس و رزمندگان و بسیجیان بهره گیرد. سوسن خانوم در کجای دفاع مقدس ماست؟! شوخی های جنسی در کجای آرمان های ماست؟! ده نمکی آمد تا سینما را تغییر دهد، ولی هم زمان خودش هم دچار استحاله که نه ولی دچار انعطاف شد.

ده نمکی شاید فکرش را هم نمی کرد که با آن روحیه ی بسیجی وار، کفن پوش و باتوم به دستش وقتی وارد سینما شود، علاوه بر این که بر اطرافش و سینما و مردم تأثیر می گذارد، خودش هم دچار تغییر شود. شاید باورش برایش مشکل بود که روزی از موسیقی غِنا برای جذب مخاطب در فیلم هایش استفاده کند. شاید فکرش را هم نمی کرد که بانی و متولی فضایی شبه سالن مُد به واسطه ی جشن افتتاحیه ی فیلمش شود.

پیامک های تحریم، ایمیل های تحریم، برخی جهت دهی های سایت های داخلی و حتی اصول گرا مانند خبر آنلاین و سایت های ضد انقلاب مانند بالاترین برای دیدن فیلم فرهادی و ندیدن فیلم ده نمکی، حمله به سینما هویزه ی مشهد، هیچ کدام نتواست تنور گیشه ی اخراجی های ۳ را سرد کند. دوباره برخی با فروش سی دی های قاچاق هنگام اکران می خواهند کمر دفاع مقدس را بشکنند و یک بار دیگر معنای واقعی شعار زنده باد مخالف من را به رخ بکشند. به قول امیر قادری، "دوباره آن کسی که دارد از تغییر، محدودیت و دو قطبی شدن صحبت می کند، قشر روشن فکرنمایی است که می گوید فلان فیلم (اخراجی های ۳) را تحریم کنید." اگر برای قشر به اصطلاح روشن فکر گیشه اهمیتی ندارد و آن ها جایزه شان را از برلین و جشنواره گرفته اند، پس چرا این قدر به آب و آتش می زنند و دیگر این تحریم ها برای چیست؟

همان طور که در انتخابات، موسوی ما را مجبور کرد تا احمدی نژاد را انتخاب کنیم، فرهادی ضد انقلاب و ضد اسلام هم ما را مجبور می کند تا ده نمکی را با خاطری آزرده ترجیح دهیم و حتی سه بار فیلمش را ببینیم تا فرهادی خیال نکند ما هم مانند آن مانکن ایتالیایی دستش را به گرمی می فشریم. فعلاً که فروش اخراجی ها از یک میلیار هم گذشته است و حتی قرار گرفتن فایل های اخراجی های ۳ روی سایت ها نتوانسته مردم را از تماشای این فیلم در سالن های سینما باز دارد.

از آقای رضا رشیدپور هم که در فیس بوکش نوشت دیدن و فروش این چنینی اخراجی های ۳ برای مردم شرم آور است عرض می کنم که ساخت جنگ ۹۰ به شیوه ی شبکه های ضد انقلاب شرم آورتر نیست؟ یا این شرم آورتر است که یک مجری هر جا می رود، فساد و ابتذال هم به دنبالش برود؛ حتی در دانشکده ی داروسازی دانشگاه تهران! باز شرم آورتر از آن این است که یک مجری در سیمای جمهوری اسلامی ایران مشهور شود، نمک بخورد و نمک دان بشکند، بعد بساط تجارت لس آنجلسی اجرا به شرط پول در ایران راه بیاندازد و حاضر شود هر جا که به وی پول می دهند، برنامه اجرا کند و دی وی دی پر کند و بیرون بدهد و نهایتاً نقش دلقکی موقر را ایفا کند که نهایتاً می خواهد موجبات سرگرمی صرف را فراهم آورد؛ در صورتی که ظرفیتش بیش از این است. آقای رشیدپور! پو...ل! پو...ل! کِیف می کنی؟! خیلی دوست داری...؟! عاشقشی...؟! پس حرف از فرهنگ با دم مزن. مصیبت و دهان کجی و تیشه خوردن به ریشه ی دنیا و آخرت ما زمانی است که رنگارنگ های ایران یعنی جنگ ۹۰ تو فروشش رکورد بزند!  

فرهادی انصافاً یک لج درآر درجه ی ۱ است. وقتی در قسمتی از مصاحبه اش با روزنامه ی آلمانی «دی ولت» در پاسخ به سؤال "دقیقا چه کردید گرفتار سانسور نشوید؟" پاسخ می دهد: "نکته ی اصلی این است که هیچ پیام یا بیانیه‌ ای نمی‌ دهم، ارزش‌گذاری نمی‌کنم و موضع نمی‌گیرم؛ بلکه کاملاً به تماشاگر وا می‌گذارم که چه برداشتی می‌ کند.» واقعاً انسان می خواهد سرش را مانند سید شهاب الدّین حسینی به در بکوبد از این همه ذکاوت این فیلم ساز و بلاهت مسئولین ما که فکر می کنند فقط صحنه های مستهجن فساد محسوب می شود (در دو ماه اخیر این قدر از کلمات «فساد» و «مستهجن» در یادداشت هایم استفاده کرده ام که حالم از این کلمات بیش از پیش به هم می خورد. تقصیر من نیست؛ دوره زمانه بد شده است). 

عدم وجود فیلم نامه ای منسجم (آب بستن به فیلم)، کپی برداری از فیلم آژانس شیشه ای و پایان ضعیف و اتفاقی (به قول فراستی مقوّا! مقوّا! در نیومده!)، از دیگر ایراداتی است که به این فیلم قطعاً وارد است و حتی بسیجیان، حزب اللهی ها و دوستان ده نمکی نیز پس از تماشای فیلم به آن اشاره می کردند. ولی همین که اخراجی ها موجبات آشتی حزب اللّهیان و سینما را فراهم می کند و نمی گذارد دفاع مقدس و دغدغه هایی از جنس انقلاب و اسلام به فراموشی سپرده شوند، جای شکرش باقی است. در اخراجی های ۳ سبزها، آبی ها، قرمزها و بی رنگ و لعاب ها، همه و همه حق زیستن دارند، اما آیا جدایی نادر از سیمین اجازه می دهد تا حزب اللهی ها از نظامشان و جامعه ی خود خجل نشوند؟ به نظر شما سه گانه ی اخراجی های ۳ و دفاع مقدس ده نمکی بهتر است یا سه گانه ی دروغ و اخلاق کانتی فرهادی؟ 

به امید روزی که کارگردانان مذهبی ما، انقلابی بسازند و حزب اللّهیان بتوانند روشن فکر مأبان را مرعوب کرده و فن سینما بیاموزندشان و در فیلم هاشان انقلاب و اسلام را به جذابی داستان یوسف و زلیخا صادر کنند و ده نمکی ها، شهید آوینی شوند.

مراسم افتتاحیه ی اخراجی های 3 در سالن وزارت کشور و واقع گرا شدن ده نمکی! این خداحافظی با برادر مسعود آرمان گراست؟!

عکس زیر مربوط به اکران فیلم عروسک با حضور عوامل فیلم در سینما پردیس ملّت است و ربطی به اخراجی ها ندارد.

برادر مسعود! یادت هست وقتی در هر مکانی و زمانی مجالی برای شنیده شدن پیدا می کردی، انتقاد و کنایه ات به همه این بود که "کسانی که زمانی آرمان گرا بودند، وقتی وارد گود شدند واقع گرا می شدند"؟ خودت هم به همین درد مبتلا نشده ای برادر مسعود؟! دوری از امر به معروف و نهی از منکر و لبخند زدن به بی حجابی و بد حجابی واقع گرا شدن نیست؟


پا نوشت:

بابت تأخیر در به روز رسانی روزانه در ایام تعطیلات عذرم را بپذیرید؛ کسالت و سرماخوردگی در نوروز نوبر است. به هر حال قسمت نشد تا تماماً به وعده وفا کنم.


بعد التّحریر:

همین یادداشت در سایت خبری-تحلیلی «الف»

 

+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۹۰/۰۱/۰۹ساعت 21:59  توسط احسان رستگار   | 

نودانه 4/عید نوروز، سال جهاد اقتصادی، اتحاد، رهبری و آیت الله مکارم

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

دو دلیل باعث شد تا این یادداشت را درج کنم؛ یکی مسأله ی عید و تشریعی یا سنتی بودن آن و دیگری نوشتن درباره ی یکی از مهم ترین سخنرانی رهبری که همین سخنرانی سال نوست.

۱- بر اساس احادیث و روایات، جشن سال نو ایرانیان یا همان عید نوروز، عیدی تشریعی نیز هست؛ یعنی روزی است که معصومین آن را تأیید کرده اند و به آن جنبه ی اسلامی نیز بخشیده اند. احادیث فراوانی در این باره نقل شده که از حوصله ی این مطلب خارج است و فقط یکی از این احادیث را نقل می کنم:

"«معلّى‌ ابن ‌خنيس» که از رُوات «ثقه» (از راویان و یاران بسیار نزدیک و صاحب راز معصومین که احادیثی که نقل کرده اند، قطعاً صحیح می باشد) است، مى گويد: در روز نوروز بر امام صادق(ع) وارد شدم. امام سوال كرد: "آيا اين روز را مى شناسى؟" گفتم: "اين روزى است كه ايرانيان آن را گرامی می دارند و در آن به همديگر هديه مى دهند." امام فرمودند: "قسم به خانه ی كعبه كه در مكه است، اين روز نمى باشد مگر به خاطر یک امر كهن." و يا جملات پايانى حديث امام(ع) كه مى فرمايند: «هيچ روز نوروزى نمى باشد الا اين كه ما در آن انتظار فرج را داريم براى اين كه آن از ايام ما و ايام شيعيان ما است‏ كه ايرانيان آن را حفظ كرده اند و شما (اعراب) آن را تباه كرده ايد». (بحار الأنوار، جلد 59، صفحه ی 92)

در زیر بخشی از سخنان امسال رهبری را که حاوی کلمه ی عید بوده، آمده است: 

در ویدئوی ضبط شده ی لحظه ی تحویل سال نو، ایشان فرمودند: "البته عید امسال را حوادثی تلخی که در برخی از کشورها، در بحرین، نسبت به مردم عزیز آن جا، در یمن، در لیبی نسبت به مردم انجام می گیرد و تلخی این ماجراها، عید را بر ما گوارا نمی کند و مانع از این است که انسان شادی عید را به تمامه احساس کند." [حتی ایشان نمی گویند ما امسال عید نداریم، بلکه می فرمایند آن طور که باید نمی توانیم شاد باشیم.]

عید نشانه ی حرکت طبیعی انسان در طول سال و ماه و روز و شب است و چون این حرکت باید به سمت کمال و تعالی باشد، هر عیدی یک مقطعی است برای این که انسان بتواند یک مرحله ی جدیدی را آغاز کند."

در اولین روز امسال، مقام معظم رهبری در ابتدای سخنرانی شان در صحن امام خمینی (ره) حرم امام رضا (ع) فرمودند: "عید سعید نوروز را و آغاز سال نو را تبریک عرض می کنم." [مقام معظم رهبری عید را تبریک گفتند، آن هم با عبارت عید سعید نوروز، نه فقط عید نورو. یعنی به تبریک سال نو بسنده نکرده، بلکه فرمودند عید نوروز مبارک باد. در صورتی که برخی از افراد متصلب، می گویند که نباید بگوییم عیدتان مبارک، باید فقط بگوییم سال نو مبارک. البته این که کسی نگوید عید نوروز مبارک، مختار است؛ ولی این که دیگران را نهی کند از این نوع تبریک گفتن، خودش یک منکر است.]

ایشان در اول فروردین سال ۷۸ در مشهد گفتند: "در باب عيد نوروز و مراسم سنّتى قديمى هم همين‌طور؛ اسلام، عيد نوروز را گرفت، محتواى انسانى و اسلامى و معنوى به آن داد و به مردم برگرداند."

۲- "در مورد شعار امسال و کاری که امسال باید انجام بگیرد؛ البته سر فصل های مهمی وجود دارد که همه دارای اولویتند، مثلاً تحول نظام اداری یک کار لازم است، باید انجام بگیرد، تحول آموزش و پرورش، یک کار بنیانی است، جایگاه علوم انسانی در دانشگاه ها و در مراکز آموزش و تحقیق یک کار اساسی است، مسائل مربوط به فرهنگ عمومی، مربوط به اخلاق جامعه، این کارها همه کارهای مهمی است، لکن به نظر صاحب نظران، امروز در این برهه ی از زمان مسأله ی اقتصادی، از همه ی مسائل کشور فوریت و اولویت بیشتری دارد."

"کشور مبتلا نشود به مسائل حاشیه ای. ببینید در بسیار ی از اوقات یک مسأله ی اصلی در کشور وجود دارد که همه باید همت کنند و به سراغ این مسأله ی اصلی بروند. باید مسأله ی کانونی کشور این باشد. ناگهان می بینیم از یک گوشه ای، یک صدایی بلند می شود، یک مسأله ی حاشیه ای درست می شود، ذهن ها همه متوجه او می شود. این مثل این می ماند که در یک مسافرت مهمی، کاروانی، قطاری دارد حرکت می کند، هدفش رسیدن به یک نقطه ی خاص است، ناگهان ذهن ها را مشغول کنند به یک چیز حاشیه ای در بیابان، از راه باز بمانند. احیاناً امکان ادامه ی حرکت هم از آن ها گرفته بشود. مسائل حاشیه ای نباید به میان بیاید، مردم ما خوشبختانه قدرت تحلیل دارند، هوشمندند، هوشیارند می توانند مسائل فرعی و حاشیه ای را از مسائل اصلی جدا کنند. توجه شود مسائل حاشیه ای کانون توجه افکار عمومی قرار نگیرد." [این تذکر رهبری هم بیشتر متوجه صدا و سیما و رئیس جمهور است که مهندس اسلام ناشناس را در کانون توجهات قرار می دهند. قرار ندهند تا ما هم در جهت خنثی سازی اظهارات بی پایه و اساسش بر نیاییم. به هر حال کسی که از سال ۸۸ برای سال ۹۲ ستاد انتخاباتی تشکیل داده، باید با وی مقابله کرد تا مبادا فردا مسأله ی اصلی کشور شود.]

"یک شرط دیگر حفظ اتحاد و انسجام ملی است؛ انسجام ملی، اتحاد ملی. باید این اتحادی انسجامی که وجود دارد در میان مردم، در بین مردم و مسئولین، مردم به مسئولین خودشان علاقه مندند، به آن ها اعتماد دارند به آن ها کمک می کنند، به آن ها همراهی می کنند، بین خود مردم اتحاد و وحدت وجود دارد؛ این بایستی باقی بماند و روز به روز تقویت شود. یکی از نقشه های بزرگ دشمنان ملت ایران، ایجاد تفرقه و شکاف در داخل بوده است، به بهانه ی قومیت به بهانه ی مذهب، به بهانه ی گرایش های سیاسی، به بهانه ی جناح بندی ها، به بهانه های گوناگون. [این هم قابل توجه همه، مخصوصاً تاجیک ها، قدیانی ها و احمدی نژاد ها که همه را غارتگر، دزد و مصادیق بی بصیرت ننامند و بدین ترتیب مردم را به صدر تا ذیل مسئولین و نظام بد بین نکنند.] خوشبختانه ملت ما آگاهند، همه ی کسانی که به کشورشان علاقه مندند، به نظام مردم سالاری دینی که مایه ی افتخار امروز ملت ایران است علاقه مند هستند، همه باید با هم هماهنگی داشته باشند. مسئولین کشور هم همین جور. مسئولین کشور هم باید سعی کنند اگر گله ای از هم دارند، که گاهی ممکن است این گله ها به حق هم باشد، این گله را در معرض افکار عمومی مطرح نکنند. این ضربه ی به اتحاد ملی است. من به مسئولین کشور به طور جد این را تذکر می دهم، هشدار می دهم... . [این هم قابل توجه رئیس جمهور محترم که وقت و بی وقت از قوه ی مقننه و از دیگران در مصاحبه های تلویزیونی و نشست های خبری گله نکند و آن ها را به قول خودش متهم به بداخلاقی نکند.] 

گاهی اوقات این شعاری که برای سال اعلام می کنیم، بعد ناگهان می بینیم همه ی در و دیوارهای تهران و شهرهای دیگر پر شده از تابلو که این شعار رویش نوشته شده. این فایده ای ندارد. گاهی کارهای پر هزینه ای هم صورت می گیرد. چه لزومی دارد. آن چه من توقع دارم از مسئولین و از مردم عزیزمان این است که این شعار را بشنوند باور کنند و دنبال کنند. تابلو کردن و در و دیوار را پر کردن عکس زدن و این ها هیچ لزومی ندارد. اگر هزینه ای نداشته باشد، لزومی ندارد، اگر هزینه ای داشته باشد، اشکال هم دارد. [این هم تذکر رهبری برای دوری از فرهنگ ضد ارزش خود شیرینی و چاپلوسی که ایشان از آن متنفرند.]

"البته محوریت اقتصاد که من عرض کردم، به معنای غفلت از عرصه های دیگر تلقی نشود." [یعنی مسائل فرهنگی و علمی به فراموشی سپرده نشوند به بهانه ی این که رهبری فرموده اند سال جهاد اقتصادی! چون اصولاً فرهنگ مستقیماً در اقتصاد مؤثر است و بالعکس. مثلاً سالی که رهبری به عنوان «سال صرفه جویی و اصلاح الگوی مصرف» به معنای اصلاح در فرهنگ مصرف بود. پس نمی توان اقتصاد را اعتلا بخشید ولی از فرهنگ غافل بود. به قول امام خمینی "رأس همه ی اصلاحات، اصلاح فرهنگ است. ... اصلاح باید از فرهنگ شروع بشود. اگر فرهنگ درست بشود یک مملکت اصلاح می‌شود."]

ایرانِ مردم سالاری دینی، ایرانِ ملت. در یک چنین کشوری بلکه می خواستند این را پیاده کنند. عواملشان در داخل کشور، افراد ضعیف افراد فرومایه، حقیقتاً دست خوش هواهای نفسانی، سعی کردند شاید بتوانند این کار را بکنند. خب معلوم بود. حرکت شکست خورده، حرکت کاریکاتوری مضحک، خواستند در این جا بلکه به وجود بیاورند، این را هم ملت ایران تو دهنشان زد.

[سپس شعار مرگ بر منافق بلند شد به نحوی که مشخصاً منظور جمع شعار دهنده سران فتنه بود، که رهبری گلو صاف کرده و] فرمودند: "منافق واقعی آمریکاست." و سپس شعار مرگ بر آمریکا برخاست و سپس ایشان ادامه دادند: "نفاق واقعی عملی است که این ها دارند انجام می دهند، ادعای دفاع از ملت ها. در مورد مصر نفاق به خرج می دهند، می گویند ما طرفدار ملتیم، نفاق به خرج می دهند. در مورد مصر نفاق به خرج می دهند می گویند ما طرفدار ملتیم، دروغ می گویند. حالا بد نیست ملت عزیز ما بدانند که رئیس جمهور آمریکا پیغام داده که ما طرفدار شما هستیم." [از آن جا که رهبری سران فتنه را فریب خوردگان و غافلین و نه جاسوسان و مزدوران مستکبرین می دانند، به همین جهت در این زمینه با بسیاری دیگر از جمله امثال آقایان شریعت مداری، حسینیان، پناهیان، جنتی و امثالهم اختلاف نظر دارند. از همین روی وقتی احساس کردند عده ای در میان جمعیت دارند سخنان ایشان را به سمت سران فتنه متمایل می کنند، خواستند تا کانون توجهات را به سوی منافقین واقعی یعنی آمریکا سوق دهند. بسیار هوشمندانه بود. حظ بردیم!]

 

سؤال: من شنیده بودم که شما گفته بودید نوروز بی اساس و سطحی است و مسلمانان را از آن بر حذر داشته اید. من می‌خواستم بدانم که آیا این جمله را شما گفته اید یا نه و این که نظر شما درباره ی نوروز چیست؟

پاسخ: عید نوروز جنبه‌های مثبت و منفی متعددی دارد. جنبه‌های مثبت آن نظافت، صله رحم، کمک به اقشار ضعیف و کم درآمد و مانند آن است و جنبه‌های منفی آن، مراسم خرافی چهارشنبه سوری، سیزده بدر، تشریفات کمرشکن، چشم و هم چشمی، مسافرت‌های گناه آلود، شکستن مرز محرمیت‌ها و امثال آن می‌باشد. حال اگر به جنبه‌های مثبت آن پرداخته شود و از جنبه‌های منفی آن اجتناب شود طبق روایت مزبور عید نوروز طبیعی، عید تشریعی هم می‌شود و اگر خدای نکرده بر عکس شود از منظر حضرت علی (علیه السلام) چنین روزی عید نخواهد بود. در این زمینه می‌توانید به «پیک احکام» شماره 22 که در بخش (پیک احکام) سایت موجود است مراجعه فرمایید.

سؤال: آیا گفتن لفظ «عید» برای سال نو و عید نوروز اشکال دارد؟

پاسخ: اشکالی ندارد.

 

معظمٌ له در سوم فروردین ۹۰ با اشاره به فرا رسیدن نوروز، در جمع نمازگزاران مسجد جمکران، بیان داشتند: "نوروز یک مراسم دینی و مذهبی نیست و یک مراسم ملی و عرفی در میان تمام فارسی زبانان دنیاست که البته امتیازاتی هم دارد و نباید با خرافات مخلوط شود. متوجه شدن دلها به سوی خدا در لحظه تحویل سال از امتیازات نوروز است؛ محبت به یکدیگر، نظافت کردن، گرفتن دست بینوایان و کمک به آنها، صله ارحام و رفع کدورت ها از جمله مزایای نوروز است که در اسلام نیز بر آن ها تاکید زیادی صورت گرفته است."

[به نظر می رسد در این قسمت اندک اختلافی بین نظر رهبری و آیت الله مکارم وجود دارد؛ چون رهبری اعتقاد دارند از زمانی که عید نوروز توسط پیامبر و امامان معصوم (علیهم السّلام) تأیید شده است، جنبه ی تشریعی پیدا کرده و دیگر فقط ملی و عرفی نیست.]

 

+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۹۰/۰۱/۰۶ساعت 19:10  توسط احسان رستگار   | 

نودانه 3/عکس های اختصاصی 1: برادران زیباکلام و کیسینجر اسلام!

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

پارسال در همین ماه، یعنی عصر روز یکشنبه، ۲۲ فروردین ۱۳۸۸، آقایان صادق زیبا کلام، سعید زیبا کلام، حسن عباسی و ابراهیم فیاض در تالار شیخ انصاری دانشکده ی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران حضور یافتند تا بدین ترتیب کرسی های آزاد اندیشی در دانشگاه تهران افتتاح شود.

آن روز که خیلی حال و حوصله داشتم، حدود ۴۰۰ عکس از مراسم افتتحایه انداختم که در این جا تنها تعدادی از عکس های جالب آن روز را که تا کنون در هیچ خبرگزاری ای درج نشده، به شما تقدیم می کنم. ان شاء الله که لذت ببرید. 

حالت های دکتر سعید زیبا کلام، استاد فلسفه ی دانشگاه تهران، بسیار ناب و منحصر به فرد بود! از آن جایی که خوش خنده ام، ثابت نگه داشتن دوربین حین عکاسی برایم مشکل تر از حالت عادی بود.

 

برای مشاهده ی مابقی عکس ها، به ادامه ی مطلب مراجعه فرمایید.


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۹۰/۰۱/۰۴ساعت 16:33  توسط احسان رستگار   | 

نودانه 2/کاریکاتور اختصاصی 2: مزایده ی لباس های احمدی نژاد

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

طرح زیر، مربوط به هفته ی دوم اسفند ماه است که در آن رئیس جمهور محترم، آقای احمدی نژاد خودروی پژو ۵۰۴ خود را به مبلغ ۲ و نیم میلیارد تومان و فردایش کاپشنش را به بهای ۵۴ میلیون فروخت تا پول حاصل از این مزایده را خرج تأمین مسکن معلولان کند. 

آن شخصی که تصویرش در آینه منعکس شده، آقای صادقی محصولی، وزیر رفاه و تأمین اجتماعی است. متأسفانه دوستم نتوانست آن چه را که در ذهنم بود، به طور کامل به تصویر کشد، ولی منظور از این که تصویر آقای محصولی در آینه منعکس شده، این است که وی مرد پشت پرده ی این ماجرا بوده و در حالی که خارج از قالب عکس ایستاده، آن آینه چهره اش را رسوا نموده است. به هر حال طرح چون پیچیده بود، اجرایش هم با مشکل مواجه شد. اگر دقت کنید کاریکاتورهای دیگر سایت ها نیز معمولاً بسیار ساده است تا این مشکلات پیش نیاید. 

این فقط یک حدس و عملاً بهانه ای برای سوژه ی طرح کاریکاتور است، همین.

شرح: در صورت ریز بودن متن ها، مکالمات افراد در کاریکاتور را در زیر بخوانید:

وکیل خریدار خودرو: قربان [خطاب به محصولی]! بفرمایین اینم ماشین رئیستون!

خریدار کاپشن: آخ جون! شلوار احمدی نژادیتونم می شه بفروشین به من [خطاب به احمدی نژاد]؟

احمدی نژاد: ماشینو که خریدین! کاپشن احمدی نژادیم هم مال تو. حالا کی می یاد کفشای احمدی نژادیمو بخره؟ بوی عطر بهار نارنج می ده ها!

محصولی: قربان من جیبم ته کشیده ها! هر چی داشتم دادم رفت برا ماشین. بقیه ی لباساتونو بذارین تنتون باشه بهتره.

 

+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۹۰/۰۱/۰۳ساعت 10:55  توسط احسان رستگار   | 

نودانه 1/کاریکاتور اختصاصی 1: پرش طول روشن فکرانه

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم


اگرچه امسال به دلیل کشتار بی رحمانه ی برادران و خواهران مسلمانمان و نیز هم نوعان مظلوممان در منطقه عیدی تلخ خواهیم داشت، ولی نامی بهتر از عیدانه برای این یادداشت های نیافتم؛ ان شاء الله که این حمل بر شادی ما از این ایام نشود!

سلام! سلامی به طراوت بهار، سلامی به شادابی جهاد اقتصادی و سلامی به شور غیرت جهادگران منطقه!

ان شاء الله سال جهاد اقتصادی بر باورمندان به ولایت فقیه مبارک باشد!

بر بی ولایتان نیز سال خرگوش مبارک!

الوعده وفا! ان شاء الله تا پایان تعطیلات سال نو، هر روز وبلاگ به روز خواهد شد؛ گاهی با یک و شاید با دو یادداشت. سعی خواهد شد که یکی از دو یادداشت متنی و دیگری کاریکاتورهای اختصاصی این وبلاگ باشد. یکی از دوستان کاریکاتوریستم این طرح ها را آماده کرده است. ان شاء الله که بپسندید. البته فقط دو نمونه از کاریکاتورها -که در آینده اشاره خواهد شد- مربوط به نشریه ی «نسیم اعتدال» هستند که در دانشگاه تهران توزیع می شد و بنده مدیر مسئول و صاحب امتیازش بودم (نشریه یک بار موقتاً تعلیق داوطلبانه شد ولی الآن هیچ مانعی برای پخش آن در سراسر دانشگاه تهران وجود ندارد).

پیشنهاد می کنم هیچ یک از یادداشت های نوروزی (چه مصوّر و چه متنی) را از دست ندهید. نام این یادداشت ها را «نودانه» برگزیدم: نود + عیدانه = نودانه  

راستی! دعا برای مردم مظلوم و حق طلب منطقه به ویژه مردم اسلام گرای بحرین، مصر، لیبی، تونس و یمن فراموش نشود!



این هم اولین کاریکاتور اختصاصی نودانه، هدیه ی این وبلاگ به شما؛

شرح: این طرح را زمانی به دوستم گفتم تا به تصویرش کشد، که دیدم برخی از اساتیدمان هم چون آقایان سیف زاده و زیباکلام از روی پرچم آمریکا و رژیم غاصب صهیونیستی که جلوی در ورودی دانشکده مان (دانشکده حقوق و علوم سیاسی) می پریدند که مبادا خدای ناکرده به آنان بی احترامی نشود! این طرح در نشریه ی «نسیم اعتدال» به چاپ شده بود.


بعد التّحریر:

۱- در دوران جشنواره، به دلیل یادداشت هایی سینمایی و پیش بینی نامزدها و برندگان جشنواره فیلم فجر از بنده در سایت آینده درج شد، از آن جا که اکثر پیش بینی ها درست از آب در آمد، برخی از اهالی رسانه هم به یادداشت های این وبلاگ کنجکاو و بعضاً علاقه مند شدند. مخصوصاً این که در آن ایام سایت آینده یکی از پرماجراترین افشاگری های سال یعنی اسی نیک نژاد را رو کرد. بسیاری از اهالی سینما هم در آن ایام مخاطب ویژه ی آینده شده بوند؛ چون آن پیش بینی ها که به اسم بنده در آینده درج شد، درست ترین پیش بینی های اهالی رسانه و سایت ها بود و نیز ماجرای نیک نژاد هم روز به روز داغ تر می شد.

امشب مجموعه ی طنز نوروزی «خنده بازار» را نگاه می کردم که دیدم در بخش تقلید برنامه ی ۷ با نام «۸»، فریدون جیرانی با نام «جبرانی» شخصی را دعوت کرده بود که مثلاً اصغر فرهادی با نام «فرشادی» بود. در یادداشت طنزی که بعد از جشنواره نوشتم، با فرهادی شوخی ای کردم و یکی از فیلم های آینده ی او را «درباره ی قلی» نامیدم. بازیگری که ادای فریدون جیرانی را در می آورد نیز از همین نام برای فیلم فرهادی که در این جا فرشادی نامیده می شد استفاده کرد و او را سازنده ی فیلم «درباره ی قلی» نامید! شاید هم این فقط یک توارد بوده!

 

+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۹۰/۰۱/۰۲ساعت 20:10  توسط احسان رستگار   |