منتقد (نه مخالف)، مستقل (نه جناحی)

اطلاع رسانی و نقد مسائل سیاسی و هر آن چه مستقیماً و غیر مستقیم،سیاسی است؛از امروز،از دیروز و از فردا

اعتقاد عبدالله نوری به همپوشانی جنبش سبز و اصلاحات


هفته نامه آسمان،پرچمدار انتخابات آزاد بعد از تأكید رهبری

تكرار ده باره عبارت جنبش سبز در دیدار نوری با انجمن اسلامی دانشگاه تهران

آقای عبدالله نوری!جنبش سبز جز فتنه چه فایده ای داشت؟


بسم الله الرّحمن الرّحیم

احسان رستگار، سرویس سیاسی سایت خبری-تحلیلی نیمروز:

هفته نامه ی آسمان در آخرین شماره ی خود، علی رغم تأکید رهبری پیرامون عدم یأس آفرینی در جامعه با تکرار کلید واژگانی مانند انتخابات آزاد، در سه صفحه ی آغازین خود، متن کامل صحبت های عبدالله نوری در دیدار با اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران را با عنوان «بزرگان اصلاحات بر یک چهره مقبول اجماع کنند» منتشر کرد. در این دیدار -که در تاریخ 17 دی ماه 1391 برگزار شد، عبد الله نوری ضمن تأکیدات مکرر بر کلید واژه های «آزادی»، «انتخابات آزاد» و «جنبش سبز»، طبق معمول از موضع طلبکارانه، نظرات اصلاح طلبان را پیرامون این مباحث و موضوعات مختلف فضای سیاسی-اجتماعی کشور عنوان کرد.

از آن جا که رهبری در سخنرانی 10 روز پیش خود صراحتاً موضع طرح انتخابات آزاد و مباحث مشابه را در راستای اهداف دشمن طبقه بندی کردند، نیمروز در این یادداشت از این منظر، صحبت های عبدالله نوری در دیدار با انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران را بررسی می کند.

در ابتدا نگاهی مجدد بیندازیم به بخشی از سخنرانی اخیر رهبری به مناسبت سالروز 19 دی (1391)"

"يكى از هدفها اين است كه كارى كنند كه انتخابات بدون حضور پرشور و همگانى مردم برگزار شود. اين را از حالا همه بدانند: آن كسانى كه ممكن است از سر دلسوزى، راجع به انتخابات يك توصيه‌هاى عمومى بكنند كه آقا انتخابات اينجورى باشد، آنجورى نباشد، حواسشان باشد به اين مقصود دشمن كمك نكنند؛ مردم را از انتخابات مأيوس نكنند، هى نگويند انتخابات بايد آزاد باشد. خب، معلوم است كه انتخابات بايد آزاد باشد. ما از اول انقلاب تا حالا سى و چند تا انتخابات داشته‌ايم؛ كدامش آزاد نبوده است؟ در كدام كشور ديگر، انتخابات از آنچه كه در ايران مي گذرد، آزادتر است؟ كجا صلاحيتها ملاحظه نميشود، كه اينجا روى اين مسائل هى تكيه بكنند، هى تكيه بكنند، هى بگويند، هى تكرار كنند و يواش يواش اين ذهنيت را به خيال خودشان در مردم به وجود بياورند كه خب، اين انتخابات فايده‌اى ندارد؟ اين يكى از خواسته‌هاى دشمن است. آن كسانى كه در داخل، اين حرفها را مي زنند، ممكن است غفلت كنند. من ميگويم غفلت نكنيد، حواستان باشد، كار شما جدول مورد نظر دشمن را پر نكند؛ مقصود او را تكميل و تتميم نكند. اين يكى از راه‌هاى از شور و هيجان انداختنِ انتخابات است.

يك مسئله‌ى ديگر اين است كه به مردم گفته شود، تلقين شود كه انتخابات سلامت لازم را ندارد. البته بنده هم تأكيد ميكنم كه انتخابات بايد سالم برگزار شود؛ منتها اين، راه دارد. در جمهورى اسلامى، در قوانين ما، راه‌هاى قانونىِ بسيار خوبى براى حفظ سلامت انتخابات پيش‌بينى شده است. البته كسانى بخواهند از طرق غير قانونى عمل كنند، خب به ضرر كشور مي كنند؛ كما اين كه در سال 88 از راه‌هاى غير قانونى وارد شدند، كشور را دچار هزينه كردند، براى مردم اسباب زحمت درست كردند، براى خودشان هم اسباب بدبختى و سرشكستگى در زمين و در ملأ اعلى شدند. راه‌هاى قانونىِ خوبى وجود دارد. بله، بنده هم اصرار دارم كه انتخابات بايد با سلامت كامل، با رعايت امانتِ كامل انجام بگيرد. مسئولين دولتى و مسئولين غير دولتى كه در كار انتخابات دست‌اندركارند و مسئول هستند، همه بايد طبق قانون، با دقت كامل، با رعايت كمال تقوا و پاكدستى عمل كنند تا انتخابات سالمى پيش بيايد؛ و مطمئناً هم چنين خواهد شد."

در زیر هم قسمت هایی از صحبت های عبد الله نوری در دیدار با انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران درج شده است:

"... در بين اصلاح طلبان ديدگاه ها  و برداشت هاي گوناگوني در ارتباط با اصل شركت در انتخابات و چگونگي آن وجود دارد. به اعتقاد برخي بدون فراهم شدن شرايط انتخابات آزاد، سالم، عادلانه و رقابتي شركت در آن بی معناست، در حالي كه برخي ديگر معتقدند با توجه به  فرصت ها و زمينه هايي كه انتخابات براي تغيير و اصلاح فراهم مي آورد نمي توان از آن چشم پوشي كرد. به هر حال اگر قرار باشد در انتخابات  هر شخص یا گروهي ديدگاه و نظر خودش را معيار قرار دهد، نتيجه آن  به جاي سازماندهي، ناهماهنگي و پراكندگي بيشتر خواهد بود. از اين رو در بحث انتخابات مهم‌ترین وظیفه جریان اصلاحات  این است که تا حد ممكن براساس يك تصميم جمعي عمل کنند و انتخابات موجب انشعاب در جریان اصلاحات و جنبش سبز نشود. ..."

عبدالله نوری در ادامه سخنانش ضمن انتقاد از جو یأس و انفعال، خواهان ارتباط مستمر اصلاح طلبان با جامعه شد و افزود: "برخلاف برداشت كساني كه تصور مي كنند قدرت در دست حكومت ها است، دارندگان اصلي قدرت مردم اند، بنابراين موفقيت هر جريان سياسي وابسته به نوع ارتباط و تعاملي است كه با جامعه و مردم دارد. در خصوص انتخابات ابتدا تاکید می کنم برخورداری از انتخابات سالم، آزاد و رقابتی از حقوق مسلم و خدشه ناپذیر تمام مردم است و با تهدید و حتی وضع قانون این حق را نمی توان محدود و تضییع کرد. نکته بعدی اینکه بخش هایی از جریان و تفکر حاکم با هرگونه فعالیت، عمل سیاسی و حضور موثر اصلاح طلبان وجنبش سبز در هر سطحی مخالف می باشند و فعالیت و حضور جدی اصلاح طلبان در عرصه هایی چون انتخابات را مخل برنامه و استراتژی خود می دانند و به همین دلیل از انفعال اصلاح طلبان استقبال می کنند و ممکن است برای آرامش سیاسی خود این تفکر را تشویق کنند و شرایط را برای هر تلاش و فعالیتی سخت و پر هزینه نمایند. من بر این باور هستم اصلاح طلبان و جنبش سبز باید با عمل سیاسی و فعالیت مستمر و مداوم خود در عرصه های گوناگون، معادلات کسانی که حضور خود در عرصه های مختلف را، در بی عملی، ناامیدی و یاس از اصلاحات می دانند، برهم بزنند. فرایند انتخابات یکی از مهم ترین عرصه های فعالیت و تلاش می باشد و به نظر می آید بخش هايي از جریان مقابل از عدم حضور و بی عملی اصلاح طلبان در فرایند انتخابات استقبال می کنند و برای آنها آرامش فكري به همراه می آورد. در مجموع معتقد هستم فواید حضور پرشور اصلاح طلبان درانتخابات سال 1388، که منجر به روشنگری های بسیار و آگاهی های فراوان مردم و جامعه نسبت به وضعیت کشور شد، از عدم حضور آنها در انتخابات مجلس نهم بیشتر بوده است. درشرایط کنونی این جریان اصلاحات است که باید ارزیابی فایده هزینه کند و برای حضور و عدم حضور خود تصمیم بگیرد.

به نقل از آسمان، عبدالله نوری، که خود سه سال را در دوران اصلاحات در زندان گذراند، در ادامه با طرح این سوال که «چنانچه اولویت و محور فعالیت جریان اصلاحات و جنبش سبز رفع مشکلات مردم و کشور باشد، آیا آقایان موسوی و کروبی و زندانیان سیاسی در شرایط حصر و حبس اولویتی غیر از این دارند؟» افزود: "در زمان دولت اصلاحات مرحوم آیت الله العظمی منتظری سال ها  در حصر بودند، آیا اصلاح طلبان فعالیت اصلاحی و تلاش سیاسی و انتخاباتی خود را تعطیل و مشروط به رفع حصر و یا آزادی زندانیان سیاسی کردند؟  آیا اصلاح طلبان ازحضور در اداره کشور و جامعه و فعالیت های سیاسی، اجتماعی کنار رفتند؟ در حال حاضر بسیار مهم است که هر چه در توان داریم تلاش کنیم  تا عزیزان بزرگوار آقایان کروبی، میرحسین موسوی و خانم رهنورد و زندانیان سیاسی آزاد شوند. با وجود این تاکید بر این موضوع به گونه ای نباشد که فرصت های موجود برای فعالیت سیاسی را از بین ببرد و به تعطیل اصلاحات بیانجامد و آن را در بن بست قرار دهد که بن بست در گفتمان اصلاحات راه را برای جریانات تند و افراطی حاکمیت و یا در طیف برانداز هموار می کند."

با توجه به سخنان فوق، نیمروز چند سؤال از آقای عبدالله نوری دارد:

1- هدف شما از ایجاد تفکیک بین مردم و نظام چیست؟ چرا به مخاطب حقنه می کنید که الزاماً یا باید با مردم بود یا با نظام؟! چرا امثال شما و هم فکرانتان مانند آقای موسوی لاری، پایگاه اجتماعی اصلاح طلبان را 65 درصد معرفی کرده و تأکید می کند که هر جایی نزاعی بود، ما طرف مردم بودیم. آیا مردم طرف شما هستند؟ آیا فقط مردمی که معترضند، مردم هستند یا مردمی که در نه دی به خیابان ها می آیند هم جزء مردم هستند؟ آیا مردم از نظام متنفرند و از شما خشنود؟ فرض محال که این دلخوشی شما را بپذیریم، پس این یعنی که طرفداران شما، به نظام علقه ای ندارند و این بدان معناست که اصلاح طلبان، نماد ساختار شکنی و ضدیت با نظام شده اند نه دلسوزان نظام. آیا این طور است؟

2- آیا به نظر شما اصلاح طلبان با جنبش سبز یکی هستند؟ ادعای صریح جنبش سبز، تقلب در انتخابات 88 بوده، پس چرا آقای خاتمی گفتند که من در سال 88 به آقای موسوی گفتم که تقلب نشده؟! پس رأس اصلاح طلبان با جنبش سبز در باطن یکی است؛ نه تنها چون شما به این واقعیت معترفید، بلکه چون در سال 88 نیز نظر این گروه ابطال انتخابات بود. 

3- آقای نوری! فایده ی فعالیت های جنبش سبز پس از برگزاری انتخابات 88، جز فتنه بود؟ در همین دیدار گفته اید: "در مجموع معتقد هستم فواید حضور پرشور اصلاح طلبان درانتخابات سال 1388، که منجر به روشنگری های بسیار و آگاهی های فراوان مردم و جامعه نسبت به وضعیت کشور شد، از عدم حضور آنها در انتخابات مجلس نهم بیشتر بوده است." اگر حضور پرشور به معنای فتنه گری و تضعیف نظام است، همان بهتر که از فواید حضور به سبک سال 90 اصلاح طلبان برخوردار شویم. این که فتنه را به عباراتی مانند روشنگری، آگاهی های فراوان برای مردم و جامعه نسبت به وضعیت کشور گره می زنید، نشان دهنده ی اوج لجاجت و گستاخی در مقابل مطالبات حقیقی مردم و رهبری است.







4- در بخشی از صحبت های خود، جریان های سیاسی ایران را متشکل از چند طیف دانسته اید؛ طیف وابسته به حاکمیت، اصلاح طلبان و جنبش سبزی های واقعی، اصلاح طلبان و جنبش سبزی های متظاهر و چهارم، طیف برانداز. اول این که منظورتان از طیف وابسته به حاکمیت چیست؟ آیا فقط دو طیف موسوم به اصول گرا و دولت هستند که به حاکمیت منتسب و متصلند؟ آیا اصلاح طلبان در حاکمیت نیستند؟ برای مثال آیا خانم ابتکار و آقای محمد علی نجفی که هر دو از اعضای اصلاح طلب شورای اسلامی شهر تهران هستند اصلاح طلب نیستند؟ آیا محمد رضا تابش (خواهر زاده سید محمد خاتمی)، نماینده ی مردم اردکان (استان یزد) در مجلس شورای اسلامی، اصلاح طلب نیست؟ آیا مجید انصاری و سید حسن روحانی، از اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام، اصلاح طلب نیستند؟ آیا همگی این نهادها، جزئی از حاکمیت نیستند؟

5- در تقسیم بندی ها، به دفعات نام جنبش سبز را در کنار نام اصلاح طلبان ذکر کرده اید. به نظر می رسد به نظر اصلاح طلبان، یک اصلاح طلب واقعی باید سبز باشد. نشان به آن نشان که یکی از افراد شاخص اصلاح طلب، محمدضا عارف را که شائبه ی نامزد شدنش می رود را یک بنجل می نامد و وی را جزء اصلاح طلبان نمی داند. اصلاح طلبانی که تا کنون به عنوان نامزدهای احتمالی اجماعی این گروه معرفی شده اند، همگی ذیل همان طیف سبز به شمار می آیند و در انتخابات 88 یا به تقلب اعتقاد داشته اند و یا به ابطال انتخابات که یکی از دیگری بدتر است. حال اگر بر اساس تقسیم بندی هایی عبد الله نوری، اصلاح طلبی را برابر با جنبش سبز در نظر بگیریم و جنبش سبز را نیز معتقد به تقلب در انتخابات 88، چگونه این جریان می خواهد در انتخابات 92 که با مسئولیت همین دولت و همان شورای نگهبان و همان نظام برگزار می شود، نامزدی را معرفی کند؟!

6- علت تکرار ده باره ی عبارت «موج سبز» و 25 مرتبه تکرار کلمات آزاد، آزادی و انتخابات آزادی در یک سخنرانی چیست؟ جز این که نشان دهید هنوز هم موج سبز که نماد فتنه و داعیه دار تقلب بود را پاره ی تن اصلاحات می دانید و انتخابات آزاد را نیز رمز جدید فتنه؟

7- چگونه می توانید اصلاح طلبان را که مطابق میل همیشگی تان، نامشان را در کنار موج سبز می آورید، فقط منتقد و مسیرشان را حول قانون اساسی تعریف می کنید؟ رهبری صریحاً در چندین سخنرانی از سال 88 تا هفته ی گذشته، به قانون شکنی فتنه گران و آوردن اعتراضات به کف خیابان ها تصریح کرده که آخرین آن همین سخنرانی 19 دی ایشان بود که فرمودند: "
البته كسانى بخواهند از طرق غير قانونى عمل كنند، خب به ضرر كشور مي كنند؛ كما اين كه در سال 88 از راه‌هاى غير قانونى وارد شدند، كشور را دچار هزينه كردند، براى مردم اسباب زحمت درست كردند، براى خودشان هم اسباب بدبختى و سرشكستگى در زمين و در ملأ اعلى شدند."



بعد التّحریر:

همین یادداشت در سایت خبری-تحلیلی «حفا نیوز»



برچسب‌ها: سید محمد خاتمی, عبدالله نوری, هفته نامه آسمان, جنبش سبز
+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۹۱/۱۰/۲۸ساعت 23:59  توسط احسان رستگار   | 

تحریف تاریخ شورای انقلاب اسلامی در هفته نامه آسمان


به مناسبت سالروز تأسیس شورای انقلاب اسلامی به دستور امام خمینی

آقای شیبانی!شهید مطهری اولین رئیس شورا بود


بسم الله الرّحمن الرّحیم

احسان رستگار، سرویس سیاسی سایت خبری-تحلیلی نیمروز:


هفته نامه ی «آسمان» در شماره ی 42 خود (آذر 91)، در بخش تاریخ خود، پرونده ای 8 صفحه ای با عنوان «شورای انقلاب، بعد از انقلاب» منتشر كرد كه در این پرونده با رویكردی ظریف ولی موذیانه، به تحریف تاریخ پرداخته است. این پرونده آسمان كه به مناسبت 22 دی ماه، سالروز تأسیس شورای انقلاب به دستور امام خمینی تهیه شده است، به ظرافتی زیركانه، طبق معمول حتی به تاریخ هم رحم نمی كند به گونه ای كه تاریخ روایت شده در آن مشخصاً واقعی-اصلاحاتی است؛ یعنی تركیبی از شرح ما وقع و آن چه اصلاح طلبان آرزو داشته اند واقع شود.



در صفحه ی سوم این پرونده و 63 این شماره آسمان، موقعیت اعضای برجسته ی شورای انقلاب مورد بررسی قرار می گیرد؛ شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید باهنر، آیت الله موسوی اردبیلی، مقام معظم رهبری، آیت الله هاشمی رفسنجانی، آیت الله طالقانی، آیت الله محمدرضا مهدوی كنی، مهدی بازرگان، یدالله سحابی، عزت الله سحابی، سرلشكر قرنی، ابوالحسن بنی صدر و صادق قطب زاده به ترتیب افراد مؤثر و عضو در این شورا هستند.

در بررسی نقش اولین شخصیت مؤثر در شورای انقلاب، آسمان لاجرم به جایگاه بی مثال شهید مطهری می پردازد. از آن جا كه همه ی اعضای این شورا و نیز مستندات تاریخی به این امر شهادت می دهند كه شورای انقلاب، پس از سفر دی ماه شهید مطهری به پاریس و دیدار با امام در نوفل لوشاتو، پس از گزارش شرایط و وضعیت داخل ایران، پیشنهاد تشكیل شورای انقلاب را مطرح می كند كه امام نیز پیرو آن حكمی مبنی بر تشكیل این شورا، صادر می كنند.

تا این جای داستان نقل شده در آسمان، مطابق واقعیت است، اما در انتهای بخش معرفی نقش شهید مطهری -به عنوان مؤسس شورای انقلاب- آسمان طاقت نمی آورد و طناب پوسیده ای را دستاویز خود قرار می دهد كه آن هم از ساخته و پرداخته های ذهن همین طیف سیاسی است. در انتهای ستون شهید مطهری آسمان می نویسد: "... از زمان تشكیل شورای انقلاب تا شهادتش، نقش كلیدی در این شورا داشت به گونه ای كه حتی بسیار مشهور شده كه تا زمان شهادت رئیس شورا بود، اما بنا بر گفته ی اعضای شورای انقلاب، آیت الله طالقانی اولین رئیس شورای انقلاب بوده است. ..."

منبع مطلب فوق كه «اعضای شورای انقلاب» ذكر می شود، كاملاً از جهت عقلایی و مستندات تاریخی مردود است. عباس شیبانی كه از افراد حاضر در جلسات شورای انقلاب (به عنوان منشی جلسات) بود، در مصاحبه ای در تاریخ 22/10/81 با عباس سلیمی نمین، رئیس دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران، جملاتی را بیان می كند كه پس از آن منبعی تلقی می شود برای تحریف تاریخ. بخشی از گفت و گوی سلیمی نمین با شیبانی در این گفت و گو به شرح زیر است:

"*سلیمی‌نمین: در تاریخ است كه عمدتاً "آیت‌الله مطهری" اعضای هسته‌ مركزی را دعوت می‌كردند؟ 
دكتر شیبانی: نه! پنج نفر اولیه كه آقایان مطهری، بهشتی، باهنر، هاشمی و موسوی اردبیلی بودند ظاهراً از امام (ره) دستور داشتند كه به اتفاق آرا افراد دیگری را به "شورای انقلاب" دعوت بكنند و ظاهراً نظر امام (ره) این بوده كه به طور مساوی از افراد "كلاهی و معمم" برای عضویت در "شورای انقلاب" دعوت شود. 
*سلیمی‌نمین: قبل از این كه به سفر "انگلستان" بروید، در هیچ كدام از جلسات "شورای انقلاب" شركت نكردید؟ 
دكتر شیبانی: خیر. در هیچ یك از جلسات نبودم. 
*سلیمی‌نمین: یعنی شما دعوت شدید و بعد بلافاصله به "شورای انقلاب" تشریف بردید؟ 
دكتر شیبانی: جزوه‌هایی دادند من خواندم و بعد به "انگلستان" رفتم و دیگر با آنها در تماس نبودم. یك ماه و اندی بعد كه "انقلاب" پیروز شد، به ایران برگشتم. 
سلمیی‌نمین: آیا قبل از این كه شما دعوت بشوید، جلسات مستمری وجود داشته است؟ 
دكتر شیبانی: قبل از عضویت من، جلساتی بوده است. یك بار هم كه آقای طالقانی برای شركت در جلسه می‌رفتند، تا نزدیك جایگاه رفتیم كه ایشان ‌گفت: "این جلسه‌ای است كه نمی‌خواهد شما بیایی." مسلماً آن 5 نفر با هم جلساتی داشته و برای پیروزی "انقلاب" برنامه‌ریزیهایی كرده بودند. 

...

*سلیمی‌نمین: در 12 فروردین كه آیت‌الله مطهری شهید شدند، از سوی "شورای انقلاب" اعلام شد كه "رئیس شورای انقلاب" به شهادت رسیده است. چگونه با وجود این كه قبلاً بحث ریاست آیت‌الله طالقانی بود، بعد از شهادت آیت‌الله مطهری اعلام شد كه ایشان "رئیس‌ شورای انقلاب" بوده‌ است؟ 

دكتر شیبانی: ظاهراً روزنامه‌ها این مطلب را نوشتند، چرا كه روزنامه‌ها كسان دیگری را هم جزو "شورای انقلاب" می‌دانستند، در حالی كه آن افراد جزو "شورای انقلاب" نبودند و این استنباط روزنامه‌ها بوده است. البته، فرد اصلی مورد اعتماد امام (ره)، شهید مطهری بود و به تبع وی دیگران مطرح بودند، ولی در زمان حیات آیت‌الله مطهری، آقای طالقانی ریاست "شورای انقلاب" را بر عهده داشتند. 

*سلیمی‌نمین: با توجه به این كه "آقای مطهری" میان آن پنج نفر هم محوریت داشته و شاخص بودند؟ دكتر شیبانی: بله. پس از بازگشت از پاریس دستور امام (ره) را برای این كه آن پنج نفر دور هم جمع بشوند، ایشان آورده بود. 

*سلیمی‌نمین: پس چرا ایشان به عنوان رئیس، انتخاب نشد آیا به خاطر ریش سفیدی "آقای طالقانی" ‌بود؟ دكتر شیبانی: به خاطر احترام و پیس‌كسوتی آقای طالقانی و این كه آقای طالقانی بیشتر چهره سیاسی داشتند. شاید هم شهید مطهری‌ می‌خواست یك مقدار دستش بازتر باشد و به مطالعات و نوشته‌های خودش برسد. 

*سلیمی‌نمین: اصلاً "شهید مطهری" برای ریاست "شوری انقلاب" مطرح هم نشد؟ 

دكتر شیبانی: مسئله این گونه مطرح شد كه آقای طالقانی رئیس باشند و نامی از شهید مطهری برده نشد."

همان طور كه در مصاحبه ی بالا مشاهده شد، چند نكته از مصاحبه ی خود عباس شیبانی، می تواند داعیه مطلع بودنش را باطل كند:

1- شوری انقلاب، یك ماه قبل از پیروزی انقلاب و در تاریخ 22 دی 1357 توسط شهید مطهری و با حكم ایشان از امام خمینی (ره) تأسیس شد؛ در حالی كه در آن زمان شیبانی به گفته ی خود، به ایران می آید و جزواتی را از سوی شورا دریافت می كند و به انگلستان باز می گردد. این یعنی، اتفاقات اساسی و سیاست گذاری های مبنایی این شورا، در غیاب عباس شیبانی صورت پذیرفته است. رئیس شورا هم عقلاً و به استناد تاریخ، در همان دی ماه مشخص شده است. 

2وقتی شخصی در مهم ترین مقطع تشكیل این شورا حاضر نبوده، چگونه می تواند این قدر آگاهانه سخنی را كه رسماً در روزنامه ی رسمی و دولتی آن زمان یعنی روزنامه كیهان منتشر شده و روزنامه های دیگر، پس از شهادت شهید مطهری، از ایشان به عنوان اولین رئیس شورای انقلاب یاد می كنند، چگونه و چرا ما باید اعلام رسمی حكومت را در نظر نگیریم و به برداشت شخصی عباس شیبانی اعتماد كنیم؟ 

3جز عباس شیبانی و عزت الله سحابی، همه شهید مطهری را عملاً و رسماً، تا زمان شهادتش، اولین رئیس شورا می دانند. آیت الله هاشمی رفسنجانی، حسن حبیبی، رسانه های رسمی و همه و همه می گویند كه شهید مطهری اولین و آیت الله طالقانی دومین رئیس شورا بوده اند؛ حال چه اصراری است كه حرف آیت الله هاشمی كه جزء حلقه ی 5 نفره ی اولیه ی شورا (شامل شهید مطهری، شهید بهشتی، آیت الله هاشمی رفسنجانی، شهید باهنر و آیت الله عبدالكریم موسوی اردبیلی می شد) بود را نپذیریم و حرف عباس شیبانی را قبول كنیم. عباس شیبانی و عزت الله سحابی، از جهت رتبه در شورا هم تراز حسن حبیبی (سخنگوی شورای انقلاب) هستند كه او هم هم زمان با آنان در این شورا عضویت یافت. شاید بگوییم كسانی كه پس از آن 5 نفر عضو اولیه به شورا اضافه شده اند، به هر دلیلی برداشتشان این بوده كه آیت الله طالقانی رئیس شوراست. اگر این گونه است، پس چرا حسن حبیبی برداشتش این بوده كه شهید مطهری اولین رئیس شورای انقلاب بوده است؟!

حسن حبیبی، سخنگوی شورای انقلاب، نام روسای شورای انقلاب و مدت تصدی این سمت توسط آنان را چنین بیان می‌كند:«اولین رییس شورای انقلاب، استاد شهید آیت‌الله مطهری بود كه در تاریخ یازدهم اردیبهشت ماه ۱۳۵۸ به وسیله گروه فرقان به شهادت رسید. سپس شادروان آیت‌الله سیدمحمود طالقانی به ریاست شورای انقلاب انتخاب شد كه وی نیز در نوزدهم شهریور ماه ۱۳۵۸ به دنبال یك حمله قلبی دارفانی را وداع گفت. تا این تاریخ اسامی اعضای شورای انقلاب همچنان مخفیانه باقی ماند؛ ولی پس از فوت آیت‌الله طالقانی، اعضای این شورا رسما معرفی شدند. آیت‌الله دكتر محمد بهشتی، پس از آیت‌الله طالقانی عهده‌دار سمت دبیری شورای انقلاب شد. پس از انجام انتخابات ریاست جمهوری، دكتر بنی‌صدر ریاست شورای انقلاب را نیز به عهده گرفت.»

با كمال تعجب، عزت الله سحابی درباره ریاست شورای انقلاب می‌گوید: «ریاست شورای انقلاب اول با مرحوم طالقانی بود. بعد مرحوم بهشتی و وقتی هم كه بنی‌صدر رییس‌جمهور شد، شورای انقلاب به ملاحظه اینكه او رییس‌جمهور شده است او را به ریاست شورای انقلاب انتخاب كرد، ولی حرف او خیلی نفوذ نداشت. برتری داخل شورای انقلاب همچنان دست رهبران حزب جمهوری بود.»

به گفته ی علی مطهری، شهید مطهری در شب شهادتش در منزل ید الله سحابی، پدر عزت الله سحابی، پس از خروج از منزل آنان -كه گویا جلسه ی شورای انقلاب هم در آن برقرار بوده- پیش از این كه سوار ماشین شود، به شهادت می رسد. با این تفاسیر مشخص نیست به چه دلیلی این طیف اصرار داشتند شهید مطهری را نه رئیس بلكه فقط مؤسس این شورا معرفی كنند. به نظر می رسد كه یكی از این دلایل، اعتقاد كم این طیف به قدرت مدیریتی و اجرایی شهید مطهری بود و اصولاً اصرار داشتند و دارند كه وی را شخصیتی اثرگذار ولی فكری و عقیدتی معرفی كنند؛ در حالی كه چطور ممكن است شهید مطهری اجرایی نباشد و رئیس كمیته ی استقبال از امام خمینی (ره) را بر عهده داشته باشد؟ چه فعالیتی از این اجرایی تر و عملیاتی تر است؟

هر دوی این افراد، هم عباس شیبانی و هم عزت الله سحابی، در مصاحبه هایشان به این نكته بارها اشاره می كنند كه البته شهید مطهری شاید نمی خواسته كسی بفهمد. حال آن كه افرادی كه باید می دانستند، در جریان بودند كه شهید مطهری نه تنها مؤسس شوراست، بلكه رئیس نیز ایشان است، ولی اصراری نداشته كه هنگام امضای صورت جلسات، نام وی نگاشته شود و برای احترام به آیت الله طالقانی، اصراری نداشته كه رئیس بازی كند و جایگاه اولش را به رخ بكشد.

4- شهید مطهری تا زمان حیاتشان، در همه ی جلسات حضور فعال داشته اند، در حالی كه آیت الله طالقانی حضور پیوسته ای در جلسات نداشته اند. عقلاً و نقلاً لازم است كه رئیس جلسه در جلسات حضور فعال داشته باشد و این غیر قابل قبول به نظر می رسد كه شورایی نوپا را كه عمرش به چند ماه نمی رسد را با رئیسی تصور كنیم كه از همان بدو تأسیس، در جلسات حضور افتخاری و یا موردی پیدا كند!

5- احتمال دیگری كه می تواند علت اشتباه شیبانی و سحابی را توضیح دهد، تفاوت دبیر شورا و رئیس شورا است. شاید از آن جهت كه آن ها كه باید در جریان می بودند، از ریاست شهید مطهری آگاه بوده اند، شهید مطهری اصراری نداشته تا دیگران سمت فعال در شورا نداشته باشند. شاید اسماً دبیر شورا آیت الله طالقانی ذكر می شده اما آن جمع 5 نفره -كه بعداً با اضافه شدن مقام معظم رهبری و آیت الله مهدوی كنی به هفت نفر رسید- همگی شهادت بر ریاست شهید مطهری می دهند. تیتر روزنامه ی كیهان نیز بنا بر نظر همان جمع منتشر شده است. از این جمع تنها كسی كه بارها در این باره نوشته و مصاحبه كرده، آیت الله هاشمی رفسنجانی است كه در كتاب خاطرات «دوران مبارزه، جلد 1» و «صورت مذاكرات شورای انقلاب، مقدمه به قلم اكبر هاشمی رفسنجانی، جلد 1» از شهید مطهری به عنوان مؤسس و اولین رئیس شورای انقلاب اسلامی یاد می كند.

6آیت الله هاشمی رفسنجانی به عنوان عضو هسته ی 5 نفره ی اولیه ی شورا كه تا انتها حضور فعال در جلسات داشت و حسن حبیبی كه سخنگوی شورا بود نظرشان بر ریاست شهید مطهری است. عباس شیبانی به عنوان منشی جلسه و عزت الله سحابی نیز به عنوان یك عضو عادی شورا، نظرشان بر ریاست آیت الله طالقانی -در زمان حیات شهید مطهری- بوده است. چه از جهت تقدم زمانی آگاهی این افراد از وقایع و چه از جهت سمت، عقلانی تر و مستندتر و مستدل تر، قول گروه اول است. ضمن این كه نباید فراموش كرد كه منبع ارجاع و استناد رسمی تاریخ، رسانه های كثیر الانتشار نیز هست كه همگی ریاست شهید مطهری را اعلام كردند. اصلاً معقول نیست كه این موضوع كذب بوده و در آن زمان نه امام و نه هیچ شخص دیگری در صدد اصلاح آن بر نیامده باشند كه چرا وقتی فلانی رئیس نبوده، نوشته اید كه رئیس شورای انقلاب به شهادت رسید!

7- بار اولی نیست كه طیف اصلاح طلب درصدد است تا شهید مطهری را نه یك رهبر در سایه و همه جانبه، بلكه فقط شخصیتی تك بعدی و اندیشمند و فقط به عنوان نظرپرداز انقلاب طرح كند؛ در حالی كه اگر مناعت طبع و شخصیت متواضع و عظیم شهید مطهری نبود، همه می دانستند كه در زمان غیاب امام، وی اولین شخصی بود كه انقلاب را پیش می برد و نه تنها یك شخصیت فكری و عقیدتی، بلكه رهبری مدبر و مسلط بر امور انقلابی و عملیاتی نهضت انقلاب اسلامی نیز بود. قطعاً شخصی هم چون آیت الله طالقانی به نظرات آنان نزدیك تر است، از منع حجاب اجباری گرفته تا دیگر نقطه نظرات سیاسی اش، اما نمی توان با دروغ، تاریخ سازی كرد و شهید مطهری را هم تراز امثال آیت الله طالقانی و حتی پایین تر از ایشان جلوه داد.



بعد التّحریر:


همین یادداشت در سایت خبری-تحلیلی «الف»



برچسب‌ها: نیمروز, هفته نامه آسمان, عباس شیبانی, عزت الله سحابی
+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۹۱/۱۰/۲۳ساعت 8:37  توسط احسان رستگار   |