حواشی جشنواره فجر1/دهلیز
وقتی گیشه حتی یك بلیط برای فروش فیلم جشنواره ندارد
بسم الله الرّحمن الرّحیم
اخبار و محتوای اصلی مطلب زیر توسط یکی از همکارانم تهیه شده و عملاً بنده فقط در پخته کردن مطلب و پیاده کردن متن به ایشان کمک کرده ام. موحدنژاد عزیز فیلم ها را می بیند و برای بنده روایت کرده و بنده می نگارم. ایشان با سینما رفتن و روایت فیلم و بنده با آماده کردن مطلب هر کدام سهمی در این دست مطالب جشنواره ای خواهیم داشت ان شاء الله. البته قطعاً کار بنده که انتخاب عنوان و نوشتن متن است از دوستم که تماشای فیلم است سهل تر است.
محمدرضا موحدنژاد، احسان رستگار، سرویس هنر سایت خبری-تحلیلی نیمروز:
در
اولین روز جشنواره فجر، فیلم «دهلیز» به كارگردانی بهروز شعیبی، بازیگر
فیلم طلا و مس، در سینما آزادی در اولین نمایشش در ساعت 22:30 اكران شد. به
گزارش خبرنگار نیمروز، این فیلم با استقبال بسیار زیاد مخاطبین و حضور
تمامی دست اندكاران فیلم و خانواده هایشان همراه بود و بدین ترتیب بلیط
برای فروش به مردم به اتمام رسید. صف طولانی حدود 70 نفره ی مردم در بیرون
سینما آزادی و در سرما از ساعت 22:40 آغاز شد. در كمال تعجب، مسئولان سینما
آزادی و فروشندگان بلیط به مردم یادآور می شدند كه جای برای نشستن نیست و
باید روی زمین بنشینند در حالی كه بلیط تمام بها یعنی 5 هزار تومانی به
فروش می رسید.

وارد
سالن كه شدیم متوجه حضور قریب 40 نفر از مردم شدیم كه روی صندلی امتحانی
كنار سالن و روی زمین نشسته بودند. این كه از مردم پول صندلی های مبله ی
سینما را بگیرند و روی صندلی امتحانی بنشانند قابل هضم است ولی نه این كه
مجبور شوی با خفت روی زمین بنشینی و هر كس رد می شود خودت را جا به جا كنی.
مسئولان
سینما آزادی در پاسخ به پرسش خبرنگار نیمروز نه تنها پاسخی نداشتند بلكه
می گفتند اگر نمی خواهید نخرید و یا پاسخ می دادند سالن پر شده است.
نكته
ی عجیب این جاست كه همواره درصدی از بلیط های جشنواره پیش فروش نمی شود و
باید سینمادار آن ها را از گیشه و پیش از اكران فیلم به مردم بفروشد. حال
این كه چگونه سالن بدون فروش بلیط از گیشه پر می شود جای سؤال دارد
اگرچه
بسیار مسبوق به سابقه بوده كه سینمادارها یا عوامل فیلم با رابطه بلیط های
فیلم را به آشنایانشان بدهند و یا اصلاً بدون بلیط و حسب رابطه وارد سالن
شوند، ولی نه در این حد كه حتی یك نفر از مردم نتواند روی صندلی مخصوص
سینما بنشیند و از لحظه ی اول سالن پر باشد آن هم زمانی كه همه ی بلیط ها
پیش فروش اینترنتی نشده و عوامل فیلم هم تعداد محدود و مشخصی صندلی را می توانند اشغال كنند
در
این اكران كه اولین نمایش مردمی دهلیز بود، بهروز شعیبی كارگردان فیلم،
رضا عطاران، هانیه توسلی، محمدرضا شیرخانلو (بازیگر خردسال فیلم) و دیگر
عوامل و دست اندركاران به همراه خانواده شان در سالن سینما آزادی حضور
داشتند،
جدای از برخورد نادرست مسئولان سینما آزادی با
مردم، فیلم دهلیز از جهات فنی و محتوایی، فیلمی قابل قبول بود كه نقد آن طی
دوران جشنواره در نیمروز منتشر خواهد شد






برچسبها:
سینما آزادی,
سی و یکمین جشنواره فیلم فجر,
فیلم دهلیز,
رضا عطاران
+ نوشته شده در جمعه ۱۳۹۱/۱۱/۱۳ساعت 23:59  توسط احسان رستگار
|
بسم الله الرّحمن الرّحیم
سرویس فرهنگی بازتاب (امروز)، احسان رستگار: سینماهای سراسر کشور مخصوصاً تهران یکی از شلوغ ترین ایام خود را در عید امسال تجربه کردند. با وجود این که فیلم های جدایی نادر از سیمین و اخراجی های 3، نوروز 90 را جنجالی کرده بودند، عید امسال نیز کم از پارسال نداشت و با فیلم هایی مثل گشت ارشاد، قلاده های طلا، زندگی خصوصی و انتهای خیابان هشتم یکی از پرماجراترین و خبرسازترین نوروزهای خود را تجربه کرد.
این چهار فیلم به جز زندگی خصوصی از جمله فیلم هایی بودند که بیشتر ایام نوروز را با سانس ویژه حوالی ساعت 1 و دیرتر به اتمام می رساندند.
به گزارش خبرنگار بازتاب، سینما آزادی در سانس فوق العاده 1:15 بامداد پنج شنبه 10 فروردین قطعاً یکی از وحشتناک ترین شب هایش را گذراند. در آن وقت شب آن هم در سالن اصلی سینما، سالن پر بود از تماشاچیانی که یا به عشق حامد بهداد آمده بودند، یا به واسطه اطلاع رسانی و تبلیغات گسترده یا به دلیل موضوع خاص و نحوه پردازش خاص تر آن و یا به هر دلیل دیگری. فیلم پر از تعلیق و دلهره و اشک و آه و پر زد و خورد انتهای خیابان هشتم، فیلم خاصی بود.
تماشاچیان یا سعی می کردند کم تر جدی بگیرندش و یا به نحو غریبی درگیر موضوع فیلم می شدند. موضوع بکر و تؤاماً تنش زایی بود؛ بی پولی، فحشا، خیانت، اعدام و غیرت. درگیری تماشاچیان مخصوصاً مردها با فیلم در فضای سالن حس می شد. گویی رگ غیرت بعضی ها بالا زده بود؛ خواهری که مدتی بود نامزد کرده بود، برای نجات جان برادرش و به دست آوردن پول دیه، حاضر شده بود تن فروشی کند و انتهای فیلم هم با صحنه ای که دوربین منتظر زنای این زن برای نجات برادر محکوم به اعدامش است به پایان می رسد.
فیلم تمام شد. چراغ ها روشن شد. فقط کافی بود چند ثانیه در چشمان تماشاچیان مرد نگاه کنی تا ببینی ناخواسته و ناخود آگاه دچار عصبانیت و درگیری درونی با فیلم و موضوعش شده اند. تا آمدیم به خود بیاییم برای ترک سالن، چند نفر از ردیف 8 سالن شروع به فحاشی به چند نفر از ردیف عقب کردند. از ناسزاها معلوم شد مسأله ناموسی است... گویا چند نفر از پسرهایی که در ردیف پشتی این ها نشسته بودند، برای خانم هایی که همراه آنان بودند مزاحمتی ایجاد کرده بودند. یکی از این جوانان وقتی با بی تفاوتی و اظهار بی اطلاعی چند پسر ردیف عقب مواجه شد، به سمتشان رفت و با جملاتی دیگر درگیری از مرحله لفظی خارج شد و یکی از دوستان جوان معترض از پشت دو سه نفر را غافلگیر و سه ضربه محکم و آبدار روانه پس سر آنها کرد. این ضربه همان و حمله هم زمان جوان شاکی همان و جیغ و فریاد کشیدن ملت و فرار تماشاگران از سالن هم همان.
جمعیت به نظر بالای 300 نفر بودند. هم زمان سیل جمعیت روانه درب خروجی شد.مسئولین سالن درب ورودی را باز نکردند و همه از همان درب خروجی روانه شدند. از طبقه هفتم سینما تا پایین مسیر زیادی بود. همه با نهایت سرعت چه از پله برقی و چه از پله های عادی شروع کردند به متواری شدن. دو طبقه که پایین آمدیم یکی از مسئولین سینما در یکی از سالن ها را باز کرد و پنجاه شصت نفری در آن پناه گرفتند. ناگهان جیغ مردم دوباره بلند شد. دیدیم سه جوان که تی شرتشان پاره شده بود یا به هر ترتیب بالا تنه شان بی لباس بود، با صورت خونی توسط یکی دو جوان دیگر در حال تعقیب و گریزند. جوان غیرتی اول داستان به دنبال یکی از جوانان مزاحم نزدیک سالن طبقه پنجم شدند و این جا بود که همه با نهایت قدرت شروع به دویدن به سمت پله ها کردند. اکثرا پله های اضطراری را به برقی ترجیح دادند و دو پا هم قرض کرده و فرار کردند. حین پایین آمدن دیدیم بالأخره دو نفر از قهرمانان نیروی انتظامی با سرعت در حد پله برقی و نه بیشتر از پله های اضطراری شروع به بالا رفتن کردند. مردم وحشت زده هم می گفتند "آقا بدو، کشتن، چاقو زدن، برین دیگه". به بیرون سینما که رسیدیم انگار خبری نبود. مردم سریع در حال متواری شدن بودند.
صحنه دیگر ماجرا لحظه ای بود که دو پلیس موتورسوار که از آن دو سرباز هم مجهزتر به نظر می رسیدند، روی موتور کنار تاکسی های جلوی سینما لم داده بودند و بعد از داد و بیداد چند نفر از مردم تکانی به خود دادند و تازه رفتند ببینند چه شده. خدا از ما به خیر گذراند و بیچاره آن چند نفری که احیاناً برایشان به شر گذشته، ولی ...
وقتی سوال می کنیم، می گویند اینجا جزو حوزه استحفاظی ما نیست!
بعد التّحریر:
همین یادداشت در سایت خبری-تحلیلی «جام نیوز»
برچسبها:
انتهای خیابان هشتم,
سینما آزادی,
چاقو کشی در سینما,
حامد بهداد
+ نوشته شده در جمعه ۱۳۹۱/۰۱/۱۸ساعت 4:17  توسط احسان رستگار
|