92/توهم یا تهدید؟/علاوه بر آمریکا،همه ی گزینه های احمدی نژاد هم روی میز است؟!
بسم الله الرّحمن الرّحیم
بهمن شریف زاده رئیس سابق حوزه علمیه مروی تهران و همچنین سردبیر مجله معروف کتاب نقد در دهه هفتاد که نزدیک ترین شخص معمم نزدیک به جریان مشایی محسوب می شود، در مصاحبه ای با ویژه نامه ی نوروزی پنجره، مسائل قابل تأملی را بیان کرد که می تواند جرقه ای باشد برای آینده نگری و رویکرد جریان دولت یا همان انحرافی. در زیر دو سؤال وی را ملاحظه می فرمایید:
*پنجره: اگر مسائل انتخابات مجلس نهم تکرار شود و مشایی رد صلاحیت شود چه؟
*پنجره: مثلا چه هزینه ای؟
با در نظر گرفتن مطالب فوق، آیا این همان تهدیدها و حرف و حدیث هایی نیست که بسیاری معتقدند اگر مشایی رد صلاحیت و از حضورش در انتخابات ریاست جمهوری 92 از جانب نظام ممانعت به عمل آید، فتنه ای شدیدتر از 88 در انتظار همه است؟ بر اساس نظر سنجی ها و آمارهای مختلف، همه ی مستندات حاکی از آن است که آقایان هاشمی، خاتمی و قالیباف به ترتیب سه نفر اول در نظرسنجی ها هستند و مشایی در جایگاه چهارم است. این که به چه دلیل جریان دولت این گونه خود را محبوب نشان می دهد، ذهن را می برد به توهمی خیلی شدیدتر از توهم موسوی از جهت محبوبیت و ظرفیت کسب رأی. لا اقل همه می دانستند که موسوی یا اول است یا دوم، ولی مشایی هنوز نیامده خود را اول می داند.
توهم بزرگ تر از این که شخصی شور انتخابات و نظر رهبری و هزینه ساز بودن عدم تأیید صلاحیتش برای نظام را دستاویزی در جهت منافع گروهش قرار دهد؟ این مدعیات از دو حال خارج نیست؛ یا توهم است یا تهدید که یکی از دیگری خطرناک تر می تواند باشد.
آقای قاسم روانبخش هم در همایش اقتدار ملی در پرتو ولایت در حسینیه اعظم زنجان، اظهارات تأمل برانگیزی کرد که نشان از خلق فتنه ای جدید از جانب جریان دولتی یا همان انحرافی را دارد. بخشی از صحبت های وی در زیر می آید:
"رنگ انتخاباتی جریان انحرافی «سبز بهاری» است. تکرار شعر «زنده باد بهار» بهوسیله اسفندیار رحیممشایی در مناسبتهای مختلف از نشانه های این مدعاست. این جریان همه برنامهریزیها را برای انتخابات آینده ریاستجمهوری انجام داده است و بنا نیست از «مشایی» کوتاه بیاید.
عدم اقدام برای برگزاری انتخابات از سوی دولت و برکناری وزیرکشور و استعفای شخص محمود احمدینژاد از اقداماتی است که احتمال دارد احمدینژاد در صورت ردصلاحیت مشایی صورت بدهد که در اینباره تمام پیشبینیها انجام شده است."
با توجه به جملات فوق که همگی آن ها قابل تصور است از جانب جریان دولت یا همان انحرافی، ذکر چند نکته مفید به نظر می رسد:
1- در صورت استعفا دادن رئیس جمهور، قطعاً مملکت در ظاهر دچار بحران می شود، ولی در عوض بحران سازی مضاعفی از جانب دولت صورت نمی پذیرد. با در نظر گرفتن وضعیت اقتصادی چند سال اخیر مخصوصاً سال 91، به این نتیجه می رسیم که نه تنها مدیریتی در جهت رفع این نابسامانی ها صورت نگرفته، بلکه تحمیل سوء مدیریت به بدنه ی مردم و نیز نهادها و سازمان های تأثیر گذار در اقتصاد کشور نیز حادث شده است. بدتر از همه ی این ها، فرافکنی رئیس جمهور و عدم بی مسئولیتی وی در پاسخ گویی عملکرد ضعیف و سوء مدیریتش در وضعیت بحرانی اقتصاد کشور و وضعیت معیشتی مردم است. به طور مثالی به عنوان مشتی نمونه ی خروار، نحوه ی پاسخ گویی وی درباره ی گرانی خودرو در کشور، شاهد این مدعاست. وی در پاسخ به
رئیس جمهور در پاسخ به سؤالی در مورد افزایش قیمت خودرو طی ماههای اخیر، اظهار داشت: در رابطه با موضوع قیمت خودرو حق با شورای رقابت است؛ بنده در این رابطه با هیچکسی توافقی نکردم؛ خودروسازان به دولت آمدند و گفتند که ما نیازمند منابع هستیم و در دولت هم بحث مفصلی شد که ما چطوری به تأمین منابع خودروسازان کمک کنیم؛ این یک تصمیم کلی بود که ماهها پیش گرفته شد تا غیر از کالاهای اساسی سایر کالاها با ارز مبادلهای باشد و این حرف جدیدی نیست.
وی ادامه داد: خودروسازان با وزیر و سازمان گفتوگو کردند و تعهد دادهاند تا آقایان اجازه دهند که خودشان بازار را مدیریت کنند تا قیمت را بیاورند که معادل ارز مبادلهای شود.
احمدینژاد اظهار داشت: خودروسازان نباید از فضا درست استفاده نکنند؛ خودروسازان باید تولیدشان را بالا ببرند چرا که در حال حاضر همه چیز وجود دارد و خودروسازان ما هم خیلی پولدارند؛ من شنیدم که خودروها را پیشفروش کردند و بعد زیر این موضوع زدند و خودروها را با قیمت بالاتری میفروشند که این خیلی بد است.
رئیس جمهور ادامه داد: خیلی بد است که ما به این موضوع وارد شویم و بخواهیم با کسی برخورد کنیم؛ خود، خودروسازان باید خوشقول باشند؛ در حال حاضر نوعی انحصار در موضوع خودرو بوجود آمده است و من دارم به این نتیجه میرسم که کنترل واردات خودرو را از وزارت صنایع بگیریم، چرا که این وزارتخانه مانعتراشی میکند. کارخانههای داخلی هم مقداری اجحاف میکنند.
"وی اضافه کرد: ممکن است خودروسازان یک خودروی پراید را ۲۰ یا ۱۸ میلیون بفروشند و باز هم بگویند ضرر میکنم؛ چطور ضرر میکنید، مگر پراید چقدر ارزبری دارد؛ پراید حدود ۸ میلیون تومان بود؛مگر چقدر گران شده است، این خیلی بد است و من امیدوارم خودشان قیمتها را اصلاح کنند. چرا که خوب نیست ما به این موضوع ورود پیدا کنیم.
وی اظهار داشت: در حال حاضر ما حدود ۲ میلیون ظرفیت تولید خودرو در کشور داریم؛ خودروسازان که هزینه را میدهند و منابع هم دارند و بانک مرکزی هم با آنها همراهی میکند، بنابراین باید تولید را افزایش دهند تا قیمتها افزایش یابد؛ نباید این حس بوجود آید که از حمایت دولت از خودروسازان نوعی سوءاستفاده شود؛ مگر خودروسازان چقدر هزینه دارند و خودروها چقدر میارزند؛ بالاخره خودرو یک قیمتی دارد؛ اگر هم بخواهیم کیلویی بخریم، بگویم کیلویی چند است."
با توجه به جملات فوق، باید در نظر داشت که احمدی نژاد علی رغم این که رئیس قوه ی مجریه است و بر همگان مبرهن است که اولاً شرکت های خودروسازی داخلی ما یا دولتی هستند یا نهایتاً بر فرض محال خصولتی (اسماً خصوصی و عملاً دولتی)، پس چگونه ممکن است که رئیس جمهور این گونه همه ی تقصیرها را فقط متوجه شرکت ها کند؟ ثانیاً با گران شدن ارز طبیعی است که همه ی اقلام از جمله خودرو گران می شود؛ وقتی پسته تبدیل به کالایی لوکس می شود، آن وقت خودرو می خواهد گران نشود؟!
پس اگر رئیس جمهور استعفا بدهد، هر کس بشود سرپرست موقت کشور، شرایط از وضع کنونی بهتر خواهد شد.
2- اگر رئیس جمهور این تهدیدها را عملی کند، عملاً جایگاه ولایت فقیه و قانون اساسی لگد مال شده و این خطر همه ی جامعه را مورد تهدید قرار خواهد داد؛ از اقشار مذهبی و سنتی گرفته تا قشر رفاه طلب و مرفه. هم اعتقادات مورد هجمه واقع می شود و هم آسایش دنیوی مردم.
3- اگر باب شود که گروهی با تهدید و یا تحدید اختیارات مندرج در قانون اساسی برای دیگران و بسط اختیارات خود و یا بده بستان بخواهند قدرت را تصاحب کنند یا حفظ نمایند، بدعتی خواهد بود که در آینده ای نه چندان دور، ریشه ی نظام اسلامی ما را خشک خواهد کرد و همگان با هر اعتقاد و گرایشی باید از وقوع این فاجعه جلوگیری نمایند. اگر بنا بود نظام باجی بدهد، سال 88 انتخابات را به قول آقای خاتمی ابطال می کرد تا کشور آرام شود. پس این تهدیدها جنون آمیز است و باید از طراحان آن ترسید که چه نقشه ای علیه مردم، نظام و کشور در سر می پرورانند.
4- نظر رهبری در مورد مشایی مشخص است و کسانی که شکی دارند، می توانند به حکم حکومتی عزل وی از سمت معاون اولی در ابتدای فعالیت دولت دهم مراجعه کنند. پس تبعیت از رهبری و حمایت از مشایی جمع نقیضین و ادعای تبعیت از هر دو حول یک محور توسط برخی نیز مضحک است.
این اظهار نظرها در راستای خطرناک دانستن جریان انحرافی و طراحی های پیچیده برای خلق فتنه ای جدید و پیروزی در انتخابات و تثبیت قدرت گروه خودشان به قیمت بر هم زدن آرامش و ثبات کشور و در خطر قرار دادن مصالح ملی و منافع مردم، قاعدتاً ما را چشم انتظار سخنرانی رهبری در حرم مطهر امام رضا (ع) و اتمام حجت با این قسم حرف ها می کند. اگر هم اتمام حجت در این سخنرانی صورت نپذیرد، اما فتح باب عواقب تهدید نظام و مردم توسط جریان دولتی و انحرافی، در این سخنرانی ایشان اجتناب ناپذیر خواهد بود.
در ذهن احمدی نژاد و گروهش، نشان فرهنگ به نوعی نماد ردای خلافت بود. خلافت فرهنگ کشور که خلیفه اش در حال حاضر مشایی است. اما این ردا، وقتی قرار است از فرهنگ به عالی ترین سطح کشور یعنی ریاست قوه ی مجریه ارتقا یابد، احمدی نژاد و دولت از تمامی نمادها و نشان ها و قدرتشان جهت پوشاندن این ردا ار اسفندیار -که در خیالشان حکم رویین تن کردن نه تنها اسفندیار رحیم مشایی بلکه کل دولت و یاران احمدی نژاد را دارد- از هیچ تلاش و طرح و نقشه ای مضایقه نخواهند کرد.
به عقیده ی برخی، احمدی نژاد در این روزها شده مثل آمریکا و رژیم صهیونیستی که مدام نظام را به انحاء مختلف تهدید می کنند که همه ی گزینه ها روی میز است حتی گزینه ی نظام. وی نیز نظام را تهدید می کند که همه ی گزینه ها روی میز است، حتی استعفا، حتی بر هم زدن آرامش و نظم و ثبات کشور و حتی شدیدترین عکس العمل هایی که تاکنون از کسی سر نزده و به ذهنتان هم خطور نخواهد کرد!
بر اساس آخرین مصاحبه ی بهمن شریف زاده و شواهد و قراین موجود، اگر مشایی رد صلاحیت شود، تهدیدات و هزینه هایی از جهت ثبات کشور به نظام و مردم تحمیل می شود، بر همین اساس است که به عقیده ی برخی شاید مشایی تأیید صلاحیت شود تا کشور دچار بحرانی شبیه 88 نشود. آن چه مسلم است، دولت از هیچ فشار و تلاشی و حتی تهدیدی جهت تأیید صلاحیت مشایی مضایقه نمی کند، ولی اگر رد صلاحیت شود، چون می داند که شخصی دیگر جز مشایی برای گروه دولت قادر به کسب رأی از مردم نیست، مانند شخصی وارد میدان می شوند که هیچ چیزی برای از دست دادن ندارد و ممکن است به قول معروف بگویند: "دیگی که برای من نمی جوشد، می خواهم کله ی سگ در آن بجوشد". ممکن است حالتی رخ دهد که علاوه بر آمریکا و رژیم صهیونیستی، همه ی گزینه های احمدی نژاد هم روی میز قرار بگیرد. پناه بر خدا!
برچسبها: محمود احمدی نژاد, بهمن شریف زاده, اسفندیار رحیم مشایی, قاسم روانبخش