منتقد (نه مخالف)، مستقل (نه جناحی)

اطلاع رسانی و نقد مسائل سیاسی و هر آن چه مستقیماً و غیر مستقیم،سیاسی است؛از امروز،از دیروز و از فردا

اخلاق سیاسی یعنی خلق علوی مسلم ابن عقیل

اخلاق سیاسی یعنی خلق علوی مسلم ابن عقیل:

اخلاق سیاسی یعنی وقتی ابن مرجانه برای دیدن هانی ابن عروه به منزل وی رفت، مسلم ابن عقیل می توانست ابن مرجانه را به درک واصل کند، ولی چنین نکرد.

اخلاق سیاسی یعنی این که بتوانی از طرق نامشروع، خلاف و ناجوانمردانه بکشی، بزنی و بتارانی، ولی به رسم امیر المومنین علی (ع) حتی دشمنت را هم ناجوانمردانه به هلاکت نرسانی.

فوقع ما وقع و مسلم هدف قدسی اش روش ناجوانمردانه اش را توجیه نکرد.

مسلم می توانست همه ی مشکلات خود و شیعیان را حل کند اما شیعه ی واقعی علی معتقد است که با ظرف نجس نمی توان غسل کرد.

+ نوشته شده در  جمعه ۱۳۹۲/۰۳/۳۱ساعت 9:37  توسط احسان رستگار   | 

دولتی که اصلاح طلبانه هست ولی اصلاح طلب نیست

خدا رو شکر که این دولت اصلاح طلبانه هست ولی اصلاح طلب نیست.

یادش به خیر دوشنبه ی قبل انتخابات که عارف سخنرانی داشت خیلی اعصابش به هم ریخته بود چون جمعیت مدام شعار می دادن اءتلاف اءتلاف، انصراف انصراف، اءتلاف انصراف! اون جا بود که یقین پیدا کردم عارف که نماد اصلاحاته و آدم تندی هم هست محبوبیتش از روحانی خیلی کم تره؛ اونم از روحانی ای که سوابق اصول گراییش از نایب رییس مجلس پنجم گرفته تا عضویت تو جامعه ی روحانیت مبارز مشخص می کرد اگرچه الآن اصول گرا نیست ولی قطعا اصلاح طلب هم نیست. 

دو روز پیش هم یکی از خبرنگارهای تند اصلاح طلب رو دیدم که اتفاقا تو اولین کنفرانس مطبوعاتی روحانی ازش سراغ عارف رو می گرفت که روحانی ام جواب داد اگه آقای عارف بخوان ازشون استفاده می کنیم. اون خبرنگار خیلی عصبانی شده بود چون این جواب روحانی به معنای فراجناحی بودن روحانی داشت که آدمای تند و افراطی و تفریطی رو خیلی ناراحت می کنه.

+ نوشته شده در  جمعه ۱۳۹۲/۰۳/۳۱ساعت 7:30  توسط احسان رستگار   | 

پیشنهاد جایزه کلید طلایی برای منتقدین دولت تدبیر و امید/حاج شیخ حسن آقا لطفا این در را قفل بفرمایید


بسم الله الرحمن الرحیم



فؤاد صادقی در این سطور، نماد برخورد امنیتی با فعالین رسانه ای است و اگر تکرار می کنم فؤاد صادقی، اصلاً قصد ندارم نام یکی از دوستانم را مدام بر زبان آورم. از زمانی که با فواد صادقی آشنا شدم، قریب به سه سال می گذرد. تا کنون دو سه بار محبوس شده؛ دو سه بار را از این جهت عرض می کنم که در کل آمار دقیقی از تعداد دفعات احضار، بازداشت، حبس و برخورد امنیتی با فواد در دسترس نیست. عددی و رقمی است شبیه نرخ دقیق تورم و آمار دقیق اشتغال؛ بستگی دارد به این که تعریفتان از اشتغال چه باشد. در دولتی که آخرین نفس هایش را می کشد، برخی مسئولین معتقدند بودند که حتی دو ساعت کار در هفته به معنای اشتغال است و نیز حتی دانشجویان شاغل محسوب می شوند. حکایت آمار زندانی شدن و بازداشت شدن آقا فواد نیز همین است؛ بستگی به تعریفتان دارد؛ اگر منظورتان از دستگیری این باشد که بریزند و ببرند یک عدد به دست می آید، اگر مقصود این باشد که زنگ بزنند بگویند تشریف بیاورید باید از شما چند سؤال کنیم رقمی دیگر و اگر تعریف این باشد که پس از صدور حکم حبس کنند هم آماری متفاوت حاصل خواهد شد. خلاصه در دولت نهم و دهم یکی از تفریحات نهادهای امنیتی احضار و دستگیری و حبس و برخورد امنیتی با فواد و دوستانش بود. البته ذکر این خاطره نیز خالی از لطف نیست که حتی در دولت آقای خاتمی هم یک بار شکایتی از جانب دبیر شورای عالی امنیت ملی وقت از فواد صادقی شد که به خیر گذشت و به تخلیه ی تجهیزات دفتر سایت محدود شد. خلاصه اولین کسی که به عنوان تحلیلگر و فعال رسانه های مجازی در ایران با وی برخوردی صورت گرفته، همین فواد صادقی بوده و از این لحاظ نه تنها از حیث آمار بلکه از حیث پیشکسوت بودن نیز بی رقیب است. بر همین اساس شاید بد نبود که لا اقل حسب صاحب زنگ بودن در میان رسانه ای های اوین، سلولی را یا بخشی از یک سلول را با نام سلول فواد نام گذاری می کردند تا بلکه لا اقل در آن جا این تسکینی باشد بر درد فراغ های متعدد و حبس های مکرر وی.

بخش فوق فقط در سایت آینده آنلاین به همراه کل مطلب منتشر شده است.


و اما سخنی با آقای دکتر حجت الاسلام حاج شیخ حسن آقای روحانی، رئیس جمهور آتی کشور عزیزتر از جانم:


اگرچه شخصاً به شما رأی نداده ام ولی از این پس بنا بر تأکید مؤکد خودتان و بنا بر قانون اساسی، شما را رئیس جمهور همه ی مردم ایران می دانم و همان طور که گفته بودید که در حکومت علوی رسم آن است که مردم خواسته هایشان را بی لکنت بیان کنند، بنده هم بی لکنت و صراحتاً نکاتی را عرض می کنم.

اول: همان طور که واقفید، ریاست جمهوری پهناورترین عرصه ی اجرایی کشور است و از زمینه های اقتصادی و امنیتی گرفته تا مسائل فرهنگی و سیاسی را در بر می گیرد. طبیعتاً در این مدت حدااقل چهار ساله، حسب دغدغه ی اهالی قلم و دلسوزان نظام، با نقدهای مختلف و مخالفت های گوناگونی مواجه خواهید شد. همان طور که به دفعات از شما شنیده ایم، امید است که ان شاء الله این نقدها را به فرموده امام راحل (ره)، به عنوان مواهب الهی در نظر گرفته و از آن ها در راستای پیشبرد هرچه بهتر اهداف نظام و دولت و رفع هرچه سریع تر مشکلات بهره مند شوید. مبادا در این دولت هم خدای ناکرده همه داعیه ی آزادی بیان در حد مطلق داشته باشند ولی آزادی بعد از بیان در حداقل های ممکن هم نباشد.

دوم: عرصه ی رسانه و نقد، عرصه ای است بس خطیر و پر لغزش. حتماً و قطعاً در دوره تصدی خود، با نقدها و ایرادگیری هایی که شاید نه به نظر جنابتان مشفقانه بیاید و نه حتی به حق، مواجه خواهید شد، اما باید در نظر بگیرید که در احادیث هم آمده که حتی اگر دشمن تو هم عیبی از تو را به تو نمایاند، از آن پند گیر. شاید ما اهالی رسانه و تحلیلگران، نقدی کنیم که وارد نباشد، سخنی بگوییم که بر شما گران آید، حرفی بزنیم که باطل به نظر بیاید، موضعی بگیریم که در آن مصالح را آن چنان که باید و شاید نسنجیده باشیم. عیبی را علنی کنیم که شاید به عقیده ی شما خطا و خلاف مسائل امنیتی باشد. مخالفتی کنیم که شما آن را ناجوانمردانه و مغرضانه قلمداد کنید، صفات یا ویژگی هایی را به شما یا دولتتان نسبت دهیم که به نظرتان مصداق توهین به مسئولان باشد. این ها که عرض شد اگرچه حق قانونی شماست که تک تک شان را پیگیری و حسب قانون با این موارد برخوردهای مقتضی را به عمل آورید، اما در نظر داشته باشید که رویه ی دولت های نهم و دهم نیز همین بود که باعث ایجاد فضای امنیتی و دلهره در اهالی رسانه شد. مستحضرید که مشهودترین و ملموس ترین فضای امنیتی در هر کشور و بارزترین شاخصه ی آزادی بیان در هر جامعه ای، میزان صراحت کلام و روان بودن قلم های تحلیل گران و اهالی رسانه ی آن جامعه در نقد دولت و جریان حاکم است.

سوم: همواره افرادی هستند که با قول لین به صراط مستقم هدایت نمی شوند و قلمشان اساساً کج و گزنده و در عین حال کذب نگار است. جز این قشر خاص که درصد خیلی خیلی اندک و انگشت شمار را از اهالی رسانه و تحلیل گران را شامل می شوند و همچنین جز جاسوس ها و ایادی بیگانگان در داخل، لطفاً در دولت تدبیر و امید، تدبیری بیندیشید که چراغ امید در دل تک تک اهالی رسانه –و نه تنها در قشری که هم نظر شما هستند و از شما حمایت کردند تا بر کرسی ریاست جمهوری تکیه زدید- روشن شود و هیچ کس هراسی از نقد عملکرد و مواضع شما و افراد نزدیک به شما و دولت و هیأت وزیران شما به دلش راه ندهد.

چهارم: همواره به یاد داشته باشید که اولین قدم انحراف برای هر کشور و هر نظام و هر دولت و هر مسئول و هر شخصی، مصونیت از نقد و تعریف و تمجید شنیدن بدون مطلع شدن از کاستی هاست. پس به عنوان کسی که اکنون شما را رئیس جمهور خود می داند، خواهشمندم تا از همین روز اول به خاطر داشته باشید که اگر بنا دارید مرام دولتتان، حکومت علوی باشد و رویکرد مدیریتی تان مدبرانه، هم چون امیر المؤمنین علی(ع) و مانند مالک اشتر، متملقان و مجیزگویان را از اطرافتان پراکنده کنید و گوش هایتان را تیز کنید تا ببینید بر زبان منتقدانتان چه جاری می شود و مخالفان شما چه ایرادی به شما می گیرند.

مبادا روزی فرا رسد که هنگام مواجهه با خبرنگاران و پرسشگران منتقد خود، بگویید ما بهترین دولت تاریخ انقلاب و آزادی بیان در این دولت بی مثال و مناعت طبع ما بیش از همه است.
دولت تدبیر و امید درد دیدگاه بنده، یعنی این که حاج شیخ حسن آقای روحانی، با تدبیر در مدیریت و عملکرد و همت جهادی در پیشبرد برنامه ی توسعه ی پنجم، روح امید را در کالبد جامعه بدمد و خودش را هر لحظه و در هر مکان، همواره در معرض نقد و پرسشگری و پاسخگویی قرار دهد تا هر عیبی که قابل حل است، بدون تعصبات حزبی و تعلقات گروهی، شناسایی و با گزینش بهترین راه کار، حل شود.

در همین راستا برای شما پیشنهادی دارم؛ در قدم اول و به عنوان اثبات حسن نیت خود و نگرش متفاوت و راه گشای خود به جایگاه منتقد و تحلیل گران و اهالی رسانه، جایزه ای به عنوان کلید طلایی را نام گذاری کنید و این کلید طلایی را هر سال یا هر فصل یا هر ماه، متناسب با بسترهای موجود و صلاحدید جنابتان، در عرصه های مختلف اعم از اقتصاد، فرهنگ، سیاست، بین الملل، جامعه و مذهب، هنر و دیگر عرصه ها، به برترین منتقد که توانسته بهترین نقد را مطرح کند یا بهترین راهکار و راه حل را برای حل هر مشکل ارائه دهد، تقدیم کنید.

این اقدام، نماد تحقق اساسی ترین شعارهای شما خواهد بود و تبدیل به جایزه ای خواهد شد تا همگان باور کنند که در جمهوری اسلامی ایران، جایگاه منتقد چقدر منزلت یافته است و اهالی رسانه و تحلیل گران که پیش از این به زحمت می توانستند به برخی عرصه ها ورود کنند، حال با طرح مسأله و مشکل یا ارائه ی راه حل یا هر دو، جایزه ای دریافت می کنند. دریافت این جایزه از دستان عالی ترین مقام اجرایی کشور، تبلور آزادی بیان در ایران اسلامی عزیزمان و شاخصی برجسته در جهت اثبات عمل گرایی شما، محسوب خواهد شد.

پنجم: ان شاء الله که در دولتتان بتوانید هر آن چه قفل هست را با یافتن یا ساختن کلیدهای مناسب، بگشایید. ولی یک قفل هست که به عنوان یک تحلیل گر و فعال رسانه ای، از شما درخواست دارم تا همواره بسته بماند و آن قفل زندان ها و برخوردهای امنیتی با قشر و صنف ماست. تاکنون ما چوب دو سر طلا بوده ایم. جنابتان را مکدر نسازیم، ولی در هر دولتی که تاکنون بر سر کار بوده و مخصوصاً دو دولت اخیر، دلسوزترین قشر و درعین حال، مظلوم ترین قشر همین تحلیل گران و فعالان رسانه های مکتوب و مجازی بوده اند. از طرفی حسب دغدغه و رسالت رسانه ایشان، نمی توانسته اند سکوت اختیار کنند و امر به معروف و نهی از منکر را مسکوت بگذارد، و از طرف دیگر وضعیت امنیتی و نظارت های بعضاً تنگ نظرانه و سخت گیرانه در انتشار و بررسی تولیدات خبری-تحلیلی، موجب شده بود تا با دستانی لرزان قلم به دست گیریم و با دلی نگران بنگاریم. تازه نه دقیقاً آن چه را که باید و شاید، بلکه تنها سایه ای از بایدها و شایدها را. پس لطفاً این قفل باز شده که کلیدش در دستان بسیاری از کسانی است که شایستگی آن را ندارند، ابتدا قفلش را عوض کنید و سپس کلیدش را در گاو صندوقی امن قرار دهید تا فقط و فقط در زمان ضروری و در معدود دفعات واجب از آن استفاده فرمایید.


همین مطلب در سایت خبری-تحلیلی «عصر ایران»


همین مطلب در سایت خبری-تحلیلی «الف»


همین مطلب در سایت خبری-تحلیلی «آینده آنلاین»
+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۹۲/۰۳/۲۹ساعت 17:23  توسط احسان رستگار   | 

هفت دهم درصد رای بیش از حد نصاب تقدیم به آیت الله حزب پایداری/مصباح مطهری زمان است یا منتظری زمان؟


آقای مصباح شهید مطهری زمان است یا آیت الله منتظری زمان؟

هفت دهم درصد رای بیش از حد نصاب تقدیم به آیت الله حزب پایداری

در ابتدا عرض کنم که اولا مسزان حال فعلی افراد است و رهبری در دو دهه پیش چنین جمله ای درباره ی رهبری فرموده اند که آقای مصباح مطهری زمان است و اگر الآن از ایشان بپرسند چنین نظری نخواهند داشت. همان طور که رهبری با تسخیر سفارت انگلیس قویا مخالف بودند اما بعد از یک سال اعلام کردند، این مورد را هم فعلا به مصلحت نمی دانند اعلام کنند و هم چنین باید توجه داشت که ایشان اصولا درباره ی اشخاصی که در نظام سابقه دارند اظهار نظر منفی نمی کنند.

همان طور که فرمودند هیچ کس برای من مثل هاشمی نمی شود و همین هاشمی بعد از چندین سال توسط شورای نگهبان احراز صلاحیت نشد و رهبری هم حکم حکومتی ندادند پس ممکن است نظر ایشان درباره ی آقای مصباح نیز تغییر کرده باشد.

رهبری در بخشی از پیام تبریکشان به مناسبت پیروزی حجت الاسلام حاج شیخ حسن روحانی می فرمایند:

"لازم میدانم به شکل ویژه از رسانه ی ملی و دست اندرکاران محترم آن که شور انتخابات را رهین تلاش هنرمندانه و مبتکرانه ی خود ساختند و راوی صادق و صریح گرایش ها و اندیشه ها و هدفهای نامزدان ریاست جمهوری شدند و چگونگی دست بدست شدن قدرت در نظام جمهوری اسلامی را، به شکل آشکار در برابر چشم جهانیان گذاشتند، تشکری بسزا و بلیغ کرده، اجر و توفیق آنان را از خداوند مسألت نمایم."

با توجه به عبارت دست به دست شدن قدرت و ایضا تشکر از علما دو حالت متصور است؛ یکی این که آقای مصباح کار درستی کرده که کمک کرده تا دولت در این حد دست به دست شود.

حالت دوم این است که با توجه به انحصاری بودن قدرت در اختیار احمدی نژاد هر گروهی که به قدرت می رسید جز جلیلی می توانست تداعی گر عبارت دست به دست شدن قدرت باشد. پس در این جا می توان دریافت که این دست به دست شدن اتفاقا عینا تضاد دارد با عملکرد آقای مصباح و عینا یک نقیصه حتی مبتتی بر پیام تبریک رهبری خواهد بود.

پس چه بر اساس عقل ناقص و منطق سست و پای استدلال چوبین ما، و چه بر اساس نظر کارشناسانه و موضع جامع الاطراف رهبری، آقای مصباح و امثال ایشان در دست به دست کردن قدرت تقشی نداشته اند.

اما آن چه حاءز توجه است، صدمه ای است که آقای مصباح به رای اصول گرایان و به تبع قدرت گرفتن و انسجام اصلاح طلبان در انتخابات وارد نمود. تجربه و نظر جامعه شناسان سیاسی و روانشناسان ثابت کرده اند که درصدی قریب به بیست درصد مردم تا چند ساعت پیش از برگزاری انتخابات هنوز تصمیم قاطع نگرفته اند و بین دو گزینه که حتی ممکن از است در دو جریان متفاوت تعریف شوند، مرددند. این آراء عموما به سمت نامزدی که احتمال پیروزی وی در منظر رای دهنده بالاتر باشد متمایل می شود و گروه هایی که فقط با یک نامزد و با اجماع همه ی بززگانشان بر روی آن شخص وارد میدان می شوند، معمولا به عنوان جدی ترین رقبا به شمار آمده و در ذهن مخاطب به عنوان بخت اصلی پیروزی ثبت می گردند. 

توضیح و تفاسیر فوق را از این باب عرض کردم تا برسم به این نتیجه گیری که اگر همه ی اصول گرایان روی قالیباف اجماع می کردند - حتی در صورت عدم کناره گیری ولایتی حسب لابی با آیت الله هاشمی - باز هم در ذهن مردم قالیباف به عنوان نامزدی قدرتر و با بختی بلندتر محسوب می شد.

و اما یک تشکر از آقای مصباح و حزب پایداری؛ این تلنگری بود به خود اصلح شناس پنداران و اصلح نمایان و متوهمان اصول گرا که می توانند فقط با هم رقابت کنند و پیروز شوند و اصلاح طلبان را با دیدی تحقیر آمیز طفیلی محسوب نمایند و از این پس همواره به خاطر خواهند داشت که یا فقط با یک نفر وارد میدان شوند و یا به سرنوشت اصلاح طلبان از مجلس ششم تا انتخابات ریاست جمهوری یازدهم دچار خواهند شد.

آیت الله منتظری را اگرچه همان طور که امام و شهید مطهری وی را ساده لوح می دانستند ساده لوح می دانم اما او را بی قل و قش یافته ام. اما هیچ حس مثبتی به آقای مصباح ندارم و او را نیز بی بصیرت می دانم. 

بدین ترتیب به نظرم بهتر است بپذیریم که مصباح مطهری زمان نیست؛ منتظری زمان است. با این تفاوت که آیت الله منتظری خانه نشین بود و منزوی ولی آقای مصباح مدام در تکاپو و تعیین مصداق به طور شخصی و گروهی برای اصلح مقبول محبوب مکشوف ممدوح مسرور و کمک به رقیب اصلاح طلب در اقناع مردم برای نجات کشور از دستان احمدی نژادی دیگر که همان جلیلی باشد و رای به اصلاح طلبان و نه رای به قالیباف.

در بی بصیرتی ایشان در انتخابات اخیر به ذکر سه دلیل بسنده می کنم؛ 

یکی این که حتی در جریان پایداری و سوم تیر هم شخصی را اصلح دانست که توسط شورای نگهبان به طور خصوصی عدم احراز صلاحیتش اعلام شد و لنکرانی محترمانه کناره گیری کرد و دیگر مثال این که ایشان همواره ذکر می کرد که اگر در انتخابات بین اصول گرا و اصلاح طلب امر دایر شود باید به اصول گرا رای داد حتی اگر اصلح نباشد. 

دوم این که هویداست ایشان فکرش را هم نمی کرده که اصلاح طلبان با محورست روحانی حتی با وجود اجماع و اعلام حمایت بزرگان از آنان، بتوانند انتخابات را در دور اول به پایان برسانند و گمان می کرده است قطعا و حتما اقبال عمومی اصلا و ابدا نمی تواند به این جریان بیش از پنجاه درصد باشد و اصلاح طلبان پایگاهی در جامعه ندارند.

اگرچه مبرهن است که وقتی شخصی مانند علی مطهری از روحانی حمایت می کند دیگر آن نامزد را نمی توان هم چون خاتمی یا عارف قلمداد کرد و بدین ترتیب رای اصلاح طلبان سیاسی در بین مردم حاءز اکثریت آراء نخواهد بود ولی آقای مصباح حتی درصدی هم احتمال نمی داد که بخشی از مردم نه به دلیل گرایش سیاسی بلکه بنابر اعتماد به قدرت آن نامزد برای خروج کشور از بحران به وی رای بدهند و اصول گرایان برای هشت سال از قدرت دور شوند.

دلیل سوم هم ترس شدید مردم از دیاست جمهوری جلیلی که وی را ادامه ی راه احمدی نژاد می دانستند بود. در طی دو هفته ی اخیر بارها افراد مختلفی را دیدم که می گفتند می خواهیم به روحانی رای دهیم تا جلیلی رءیس جمهور نشود.

این هفت دهم درصد معادل 261251 رای بالاتر از حد نصاب آقای روحانی تقدیم به آقای مصباح تا دریابد که حقا پیامبر چقدر درست از اشتباهات و خطای علمای اسلام اعلام خطر کرده بوده اند و تاوان آن خطاها را برای مردم سنگین برشمرده اند.

+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۳۹۲/۰۳/۲۶ساعت 8:33  توسط احسان رستگار   | 

روحانی با 53 درصد رئیس جمهور یازدهمین انتخابات شد


بسم الله الرّحمن الرّحیم

پیروزی آقای روحانی رو اول به نظام تبدیل می گویم که چنین مشارکتی را رقم زد و دوم به طرفداران ایشان.

گفتنی بسیار است که به وقتش خواهم نوشت تا از ذمه ام برداشته شود و مدیون نباشم.

تا کنون رئیس جمهوری با 53 درصد نداشته ایم و این رأی شکننده خیلی می توانست قابل اعتراض تر باشد نسبت به رأی قاطعانه ی احمدی نژاد در سال 88 ولی ما هیچ اعتراضی نداریم.

به وقتش ان شاء الله.

فعلاً والسلام!

+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۹۲/۰۳/۲۵ساعت 4:28  توسط احسان رستگار   |