منتقد (نه مخالف)، مستقل (نه جناحی)

اطلاع رسانی و نقد مسائل سیاسی و هر آن چه مستقیماً و غیر مستقیم،سیاسی است؛از امروز،از دیروز و از فردا

طنز/چرا رفتی؟! حمید... من دلواپسم!

برگزاری همایش دلواپسی هامو بگیر از من، قبل سفر به برزیل

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

احسان رستگار، مدیر مسئول سایت خبری-تحلیلی «شفاف»:

تذکر: این مطلب طنز بوده و تمامی محتوای آن، تزئینی، غیر واقعی، شوخی، انتزاعی و ساخته و پرداخته ی ذهن متوهم و دلواپس نمای نویسنده ی آن است. نه همایشی با عنوان مذکور در روتیتر برگزار شده و ونه بناست برگزار شود و نه اینچنین شعری در وصف آقای رسایی سروده شده است.

به این ترتیب از صدر تا ذیل و کلمه به کلمه ی این مطلب، ساختگی و صرفا جهت ادخال سرور در قلب مؤمنین نگاشته شده است. پس لطفاً حتما پس از خواندن آن، دلواپس نشوید و امید داریم که این مطلب موجب کدروت خاطر شخصی نشود.


لازم به ذکر است که از شوخی گذشته، سایت خبری-تحلیلی شفاف، اولاً خود را مقابل دلواپسان نمی داند، ثانیاً دلواپسی را از حقوق حقه ی تمامی دلواپسان دانسته و این ویژگی یعنی دلواپس بودن را نه قصد دارد تمسخر کند و نه بی جا می داند، بلکه علاوه بر احترام به دلواپسان محترم، آن را سوژه ای مناسب برای نوشتن مطالب تحلیلی جدی و عمیق و ایضاً طنز می داند؛ مناسب برای طنز است، مخصوصاً وقتی به جام جهانی برزیل هم گره بخورد که انصافاً در این حالت، دیگر هرگز نمی توان از کنارش گذشت! پس به ما حق بدهید! حتی شما دلواپس عزیز!

همایش «دلواپسی هامو بگیر از من! برزیل! منتظر باش که من اومدم» دیروز از ساعت 14 الی 24 (!) در سالن «دلواپس های بابصیرت» در لانه ی جاسوسی برگزار شد. در این مراسم 10 ساعته که از حیث مدت زمان هم منحصر به فرد محسوب می شد، همه ی دلواپسان حاضر بودند. لازم به ذکر است که در این مراسم حامد زمانی حاضر نشد، ولی دلواپسان آهنگ «یه باری از امروز رو دوشته... که واسش یه عمره زمین می خوری...» را مصادره به مطلوب کرده و آن را به «یه دلواپسی ای از امروز توی کولمه... که واسش باید بری برزیل بار سبک کنی برگردی...» تغییر دادند.

مهدی کوچک زاده که از سخنرانان این مراسم بود گفت: 

"من می دونم بعضیا که کلا در قلب هاشون مرضه، بعد این مراسم شروع می کنن علیه ما خبر می زنن که این دلواپسا الن و بلن، ولی، کما این که قبل از اینم در مورد دوست عزیز دلواپس ما، حاج حمید رسایی گفتن که چرا ایشون داره می ره برزیل! اولاً که خب به شما چه! تونسته داره می ره! شما ام می تونین برین! گربه دستش به گوشت نمی رسید بعد همه می دونین چی می گفت. ثانیاً که منابع جمهوری اسلامی، متعلق به همین دلواپساست، ما که بی بصیرت نیستیم، دوپهلو و فتنه گر هم که نیستیم، ساکتین فتنه، مارقین فتنه، قاسطین فتنه یا ناکثین فتنه که نیستیم! پس اصلاً حق ماست که نماینده بفرستیم برزیل! مگه اونا نمی فرستن؟! پس ما هم ام می فرستیم! نوش جونمون! ما از اوناش نیستیم که بذاریم کسی حقمونو بخوره!"

وی در ادامه افزود: 

"یک دلواپس، هرگز اهل وادادگی نیست، ما برای گفتمان دلواپسی، مرز قائل نیستیم! می خوایم دلواپسی رو صادر کنیم. اسمش رو هم گذاشتیم مکتب دلواپسی یا "انکشسیزم"! این دلواپسی جهانی، قراره از جام جهانی شروع بشه."

کوچک زاده در انتهای صحبت هایش تصریح کرد: 

"اونایی که همیشه ی نیمه خالی لیوانو می بینن، بهشون پیشنهاد می کنم نیمه ی پر برزیل رفتن آقای رسایی رو هم ببینن و بدونن که فقط مذاکرات هسته ای دلواپسی نداره، بلکه رقص سامبا در برزیل هم برای ما دلواپسی داره، قرتی بازی هایی از این دست هم دلواپسی داره، بی موالاتی و دیر به هتل برگشتن بازیکنا هم دلواپسی داره و آقای دلواپسی به نمایندگی از مجلس به عنوان یک عقاب تیز چشم می ره اون جا، تا به نمایندگی از دلواپسان کشور ما، نذاره اون جا هیچ اتفاقی بیفته. باز بگین چرا رسایی می ره برزیل!"


"دلواپسی هام  رو بگیر از من، غم هام رو ای آیینه حاشا کن"
حمید رسایی خطاب به آینه! ای آینه! تو شفاف ترینی! تو خود نیک می دانی که من چقدر دلواپسم! دردها و دغدغه های مرا فریاد کن ای آینه، تا بدخواهان به نیت شر خود مرسند و نتوانند مرا آماج نقدهای کینه توزانه شان قرار دهند!

در این جا به نظر می رسد که آقای حمید رسایی در حال مکالمه با آینه است هنوز، اما زهی خیال باطل! این جا آینه لب به سخن می گشاید و می گوید:

"قدری بخند و روشنی‌ ها رو، تو چشم خیس من تماشا کن"

ای حمید عزیزم! ای رساترین رسایی! بخند! خوش باش! این قدر دلواپس نباش! چرا این قدر به خود سخت می گیری تا روزگار هم به تو سخت بگیرد! این قدر سخت گرفتی که من دیگه خسته شدم، بس که چشات بارونیه! بخند! آع... آها... آ قربون اون خنده هات بشم من! ای جان چه قشنگم می خنده! شیییطون!


"تو سال‌ها همزاد من بودی، تصویری از دیروز و امروزم

همت کن و یاری م کن، بگذار، تا مهربونی رو بیاموزم

تو سال ها بود که این جوری نخندیده بودی! می دونم! بس که دغدغه مندی! بس که همیشه حرص می خوری! بس که دلواپسی! حالا من آینه ام! رفیقتم! ولی فکر نکن حواسم نبود که هشت سال دلواپس نبودی بلکه خیلی هم دلناپس بودی! حالا اینا رو ول کن! الان مهم اینه که مهربونی را بیاموزیم! ما همه باید کاری کنیم که برزیل بهت خوش بگذره! برزیل می تونه ظرفیت های تو رو آزاد کنه تا خستگی این مدت دلواپسی تو این یه ساله از تنت در بیاد.


در این لحظه، صحبت های آینه تمام می شود و آقای حمید رسایی شروع می کند و به آینه صحبت می کند.

آیینه!  ای همسایه ! کاری کن

تا ساعتی پیش تو بنشینم

جز سایه سار مهربون تو

چیزی نه می‌خوام و نه می‌بینم

آفرین! آینه! تو عجب موجود با شعوری هستی! چقدر تو فهیمی! چقدر تو بچه پای کاری هستی. یادم باشه جذبت کنم بعد برزیل. حالا که این قدر درکم می کنی، پس یه کاری کن که بقیه هم مثل تو مهربون بشن، بقیه هم کاری کنن که من بتونم در برزیل با فساد مبارزه کنم، چون این دلواپسی های من، محدود به مرزهای ایران نمی شه؛ بلکه جهانیه! برزیلی ها هم آدمن! اون ها هم حق دارن که از این دلواپسی ها بهره مند بشن! من می خوام سایه سار دلواپسی رو ببرم در آفتاب داغ و سوزان برزیل، بلکه این اقدامم، هم چون خنک نسیمی باشد کز کوی دلبر آید.

در این جا آقای حمید رسایی خطابش را از آینه به خودش می گوید:

یک عمر دنبال چه می‌گشتی

درجاده های بی سرانجامی

حمید! واقعاً یک عمر دنبال چی بودی؟ چقققدددر دغدغه؟ چقققدددر دلواپسی؟ چقققدددر سختی؟ کمی بیاسای حاج حمید! کمی استراحت کن! نه نه نه نه! می دونم! تو که اهل استراحت نیستی! خب پس لا اقل برو یه جای خوش آب و هواتر، لا اقل یه 39 روزی برو به دلواپسی در جایی برس که بیشتر اثرگزار باشی! تو متعلق به خودت و فقط ایران نیستی! برزیل هم باید از برکات دلواپسی های تو فیض ببره!

یک عمر گشتم تا که فهمیدم

تو سایه بون خستگی هامی

این جا آقای حمید رسایی، خطاب به برزیل می گوید:

بعد یک عمر خستگی، دغدغه مندی، دلواپس بودن مخصوصاً در این یک سال اخیر، تازه الآن می فهمم چی رو کم دارم! برزیل! من تو رو کم دارم! تو سایه بون خستگی هامی! لژ مخصوص کشورهای اسلامی سواحل ریودوژانیرو، می تونه مصداق بارز تفریحات سالم و لذت حلال باشه! آره! بد نیست. تازه اگر اون جا مورد دلواپسانه ای دیدم، خب اون جا دلواپسیم رو می تونم بروز بدم! چرا که نه؟ اصلاً ما می ریم برزیل تا اسلام را به اون جا هم صادر کنیم! آره! این درسته!



منو با خودت ببر اي دلواپس، حمید من 

خوبه مثل تن تو با تو همسفر شدن 
منو با خودت ببر من به رفتن قانع ام
خواستني هر چي كه هست
تو بخواي من قانع ام

" آقای رسایی به عنوان رئیس کمیته مبارزه با مفاسد و همچنین مسئول پرونده فساد در فوتبال توسط کمیسیون اصل 90 و مجلس به برزیل سفر می‌کند؛ در بررسی‌های کمیسیون، مجموعه گزارش هایی  مربوط به جام جهانی نیز داشتیم که به همین سان تصمیم گرفته شد آقای رسایی برای بررسی مسائل به برزیل اعزام شوند."

+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۳۹۳/۰۳/۱۸ساعت 8:20  توسط احسان رستگار   |