منتقد (نه مخالف)، مستقل (نه جناحی)

اطلاع رسانی و نقد مسائل سیاسی و هر آن چه مستقیماً و غیر مستقیم،سیاسی است؛از امروز،از دیروز و از فردا

وقتی جوجه اردک زشت، بهتر از دلواپسان پیام رهبری را فهم می کند...

خانم مسیح علی نژاد! متشکریم!

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

احسان رستگار، مدیر مسئول سایت خبری-تحلیلی «شفاف»:

تذکر: به دلیل حواشی ایجاد شده پیرامون موضع گیری خاص آقای وحید یامین پور علیه خانم مسیح علی نژاد، لازم به ذکر دانستیم که به اطلاع مخاطبین عزیز برسانیم که این یادداشت، یک هفته پیش و پیش از آن موضع گیری آقای یامین پور، نگاشته شده است. در این تحلیل فقط تعداد پسندهای این صفحه، به روز شده است. 



سرویس فرهنگی شفاف: اولین مطلب در صفحه ی «آزادی های یواشکی» در فیس بوک، در 3 می یعنی 13 اردیبهشت ماه منتشر شد. قطع به یقین این که این صفحه امروز، بعد از حدود ۳۴ روز که از تأسیسش می گذرد، توانسته قریب به 454,87 پسند (لایک) دریافت کند، بدون پشتیبانی مالی نبوده است. کما این که اولین بار در برنامه ی روی خط صدای آمریکا، خانم مسیح علی نژاد، این صفحه را اعلام و از مردم خواست تا در آن عکس های یواشکی شان را ارسال نمایند، اما هدفم از نوشتن این مطلب، اصلاً افشای پشت پرده ی این صفحه نیست، بلکه نکته ای عمیق تر و مهم تر مد نظر نگارنده است.

1- شکی نیست که در عرصه ی فرهنگ، دشمن فرسنگ ها از ما جلوتر است و متأسفانه خیلی هم مدبرانه و تیزبینانه دیده بانی می دهد، اما مشکل آن جا فاجعه آمیز می نماید، که ما حتی وقتی دشمن، نقشه و زمین بازی اش را هم بر ملا می کند، نمی توانیم از پسش بر بیاییم یا حتی درست و هوشمندانه عکس العمل نشان دهیم.

مثلا خیلی تأسف برانگیز است که در سالی که نامش فرهنگ است، دغدغه های سیاسی هنوز هم در اولویت همه ی طیف های سیاسی ما قرار گرفته است؛ از طیف قدرتمند یعنی دولت گرفته تا طیف دلواپس. دولتی ها می گویند علیه ما ستاد بحران سازی، اتاق فکر مغرض و کمیته ی تخریب تشکیل شده و دلواپسان هم مدام می گویند که این دولت، دارد هرچه در هشت سال گذشته رشته ایم و اقتداری که به دست آورده ایم را با بی تدبیری پنبه می کند.

و محل تأسف عمیق این جاست که در میان این دعواهای جدی سیاسی طیف مستقر و مسلط با طیف منزوی، این است که فرهنگ به مسلخ می رود. 



2- اگر این سؤال را از دولتی ها و مسئولان فرهنگی بپرسید که چرا رهبری نام امسال را، فرهنگ نهادند، اکثر قریب به اتفاقشان پس از نگاهی عاقل اندر سفیه، به شما خواهند گفت که "ببین فرزندم! مثلاً مگر وقتی کسی به شما می گوید فرزندم نماز بخوان! به این معناست که خیلی نماز نمی خوانی؟ یا به این معناست که تارک الصلوة هستی؟ نه! دور چون به عاشقان افتد، تکرر بایدش! برخی مسایل ذکر است و باید مدام تکرار شود! فرهنگ هم از این قسم مفاهیم است فرزندم!" و خلاصه اول خودشان را و دوم ما را به جای دعوت به ورع و تقوا، دعوت می کنند به رفتن به سمت کوچه ی علی چپ.

حال آن که رهبری حسب تغافل و وقاحت برخی از مسئولان ما که نسبت به فرهنگ نه تنها غافل نبودند، بلکه سیاست گزاری های منفی داشتند، نام امسال را فرهنگ نهادند تا حتی ولو به صورت تشریفاتی، ولو به صورت ابلاغی، ولو به صورت اجباری، از برخی انحرافات عمیق و اتفاقا متعمدانه که توسط بعضی از مسئولان و مدیران فرهنگی شبه روشنفکر رقم می خورد، ممانعت به عمل آید. 
فعالیت فرهنگی منفی، شوخی نیست! عبارتی است که رهبری در زمان مدیریت برخی از مدیران فرهنگی شبه روشنفکر -که قبله شان، لیبرالیزم فرهنگی بود- به کار بردند و صریحاً از آن تصمیمات و تصمیم گیری ها و تصمیم سازی های آن مسئولان که کم هم نیستند، در یکی از سخنرانی هاشان انتقاد کردند.

از این سخنرانی بیش از یک دهه می گذرد، اما نام گذاری امسال، پیامی غیر قابل تخطئه و تأویل ناپذیر دارد؛ مخصوصاً در ان فراز از سخنرانی رهبری در اول فروردین در حرم مطهر رضوی، که ایشان قریب به نیم ساعت پایانی سخنرانی شان را خطاب به جوانان دغدغه مند و انقلابی صحبت می کنند و از آنان می خواهند که به فعالیت های داوطلبانه و خودجوش خود ادامه دهند که این فعالیت ها قطعاً پر برکت خواهند بود.

پس با لحاظ کردن صغری و کبرایی که در سطور فوق آمده، به گمانم هیچ عقل سلیمی حکم نمی دهد که نام گذاری سال فرهنگ، از طرفی جهت متنبه شدن مسئولان و مدیران فرهنگی ای است که دچار وادادگی و نگرش شبه روشنفکری هستند و از جهتی افزایش انگیزه برای جوانان و مردم دغدغه مندی است که در حوزه ی فرهنگ، فعالیت می کنند.

3- تجربه ثابت کرده است که در مقوله ی فرهنگ، ما کنش گری، جامعه پذیری و نهادینه سازی را به درستی فهم و حلاجی نکرده ایم؛ البته استثنائاً جز در موضوعاتی هم چون فرهنگ رانندگی، که آن هم به همت خوش ذوقی و پشتکار بهرام عظیمی و با نقش آفرینی سیا ساکتی محقق شد. دارا و سارا با پشتیبانی صدا و سیما هم نمی تواند در دل فرزندان کشور ما جا باز کند و هنوز ملکه ی قلب ها، باربی است. این ها نه بدبینی است و نه سیاه نمایی؛ بلکه عین واقعیت است. دارا و سارا نمی تواند موفق شود، چون آمده تا باربی را از راه به در کند؛ اما اگر ما از بتدا تشخیص داده بودیم که نمادسازی و قهرمان سازی برای فرزندانمان نیاز است، قبل از این که باربی در دل بچه ها جا باز کند، مثلا دارا و سارا یا هر پدیده ی بومی دیگری جا باز کرده بود.

موج آزادی های یواشکی نیز از قاعده ی فوق پیروی می کند؛ یعنی ما منتظریم تا موجی ایجاد شود تا ما علیه آن صف آرایی کنیم.



4- آیا واقعاً تأسف آور نیست که فقط به مخیله ی خانم علی نژاد خطور کند که این گونه زمین بازی را تغییر دهد و فعالان فرهنگی ما و مدیران ما غافل از همه جا، فقط لبخندهای دیپلماتیک تحویل همه بدهند و بس؟! خانم مسیح علی نژاد با هوشمندی تمام، در دورانی که پدیده ی ساپورت پوشی در سطح شهرها، از نمایندگان مجلس و ائمه ی جماعت تا دیگر فعالان فرهنگی و نیز مردم مذهبی را معترض کرده، می آید موجی راه می اندازد تا به همه بفهماند که "آهای! مدیران فرهنگی غافل! مسئولان فرهنگی نامربوط! از ساپورت پوشی ناراضی این؟ تازه کجاشو دیدین؟! از این بدترشم نشونتون می دم تا بفهمونی شوت تر از این حرفایین که فکر می کنین!"

وقتی ما دغدغه مان این است که آن اقلیت پر سر و صدا و وقیح، نباید تا این حد میدان ببینند تا با عملی خلاف قانون و نیز حرام، اکثریت جامعه را شاکی کنند، این خانم یا به قول خودش جوجه اردک زشت می آید و سطح دعوا را یک درجه بالاتر می برد و دغدغه مندان را بیشتر به ورطه ی محک و آزمون می کشد و فراخوان می دهد که در جامعه و در اماکن عمومی، کشف حجاب کنید تا امروز یواشکی و بلکه یک روز علنا بتوانید تابو شکنی کنید خلاصه شوخی شوخی، ماجرای آزادی کشف حجاب، جامعه پذیر و نهادینه شود.

5- بدین وسیله، از خانم مسیح علی نژاد که خودش، لقب جوجه اردک زشت را برای خود انتخاب کرده، نهایت تشکر را اعلام می کنیم؛ چرا که اگر امثال وی با این موج های هنجار شکن و زننده، همه چیز حتی عفاف و حجاب را زیر سؤال نبرند، چه بسا مسئولان خود تغافل کننده (!) زیر بار نروند که بی حجابی دارد به یک امر عادی در سطح شهر تهران بدل می شود! البته مسئولی که بخواهد خودش را به خواب بزند، تغافل از تفریحاتش است، ولی شاید این گونه دیگر بهانه از دست بهانه تراشان خارج شود و نتوانند بگویند که وضعیت فرهنگی ما، بحرانی نیست!



6- در این وانفسای فرهنگی، واقعاً برایم عجیب بود که آقای رئیس جمهور این گونه وارد مقوله ی فرهنگ شدند و گفتند "به اسم دلسوزی در زندگی مردم دخالت نکنید" و "نمی توان با زور و شلاق مردم را به بهشت برد"! در این مورد اصلاً نیازی به اطاله ی کلام نیست چون آیت الله العظمی مکارم شیرازی، مرجع تقلید عزیز ما، به درستی موضع گیری کردند و فرمودند که "این که برخی مسئولان گفته بودند با زور شلاق نمی توان افراد را به بهشت فرستاد ما هم این گونه می گوییم، اما می گوییم با دست خودمان درهای جهنم را به روی مردم باز نکنیم."

قطعاً به زور شلاق نباید هیچ کس را وادار به انجام هیچ عملی کرد، حتی برای رفتن به بهشت؛ اما شأن نزول این جمله، آن هم در وضعیت اسف بار فرهنگی امروز جامعه، چیست؟ این عبارت چه موضوعیتی دارد با اوضاع امروز فرهنگی ما؟! آن هم وقتی که اتفاقا عده ای با تیزی و قمه، آمران به معروف و ناهیان از منکر را شهید می کنند و برخی با اعلام فحشا در کنار خیابان ها، اتفاقا به زور همه را به سوی جهنم راهنمایی می کنند!

وقتی مسئولان ما، هدفشان از سخنرانی، صرفاً سوت و کف و به به و چه چه شنیدن است، وقتی فرهنگ را هم صندوقی برای جلب آراء انتخابات مجلس و ریاست جمهوری بعدی می ببینند، حقا که همان موضع آقای علی مطهری سزاوار است که همه ی دولت ها، فرهنگ را ابزار و وسیله ای می بینند و فرهنگ توسط سیاست مداران، قربانی می شود برای این که محبوبیتشان مخدوش نشود.
7- وقتی انسان به امید شنیدن سخنان حق و فراجناحی، مواضع شجاعانه و فراسیاسی، سخنان بزرگانی هم چون رئیس جمهور محترم را می شنود و می بیند که هنوز سخنرانی ها، رنگ و بوی انتخاباتی و محبوبیت فزایی می دهد، وقتی حتی یادگار امام (ره) که الحق و الانصاف، دوست داشتنی و فراجناحی است، بعد از همین سخنان مذکور رئیس جمهور، می گوید که "به آزادی مردم باید احترام گذاشت و آزادی های مردم را نباید محدود کرد"، از طرفی کلام ناحق منعقد نشده، جملات ایشان متین و صحیح است، اما آیا وضعیت فعلی جامعه، حاکی از بی بند و باری و آزای های نامشروع است یا فضای سلب آزادی؟!

حقیقتاً جای استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری خالی است که می فرمودند: "آينده انقلاب عزيز ما در صورتي تضمين خواهد شد كه عدالت و آزادي را حفظ كنيم. استقلال سياسي و استقلال اقتصادي و از همه مهمتر استقلال – فرهنگي، استقلال فكري و استقلال مكتبي خودمان را محفوظ نگه داريم … ما اگر مكتب مستقل خودمان را ارائه ندهيم، حتي با اينكه رژيم را ساقط كرديم و حتي با اين فرض كه استقلال سياسي و استقلال اقتصادي بدست آوريم اگر به استقلال فرهنگي دست نيابيم شكست خواهيم خود و نخواهيم توانست انقلاب اسلامي را به ثمر برسانيم."

الغرض این که احسنت بر روحیه ی جهادی خانم مسیح علی نژاد که فکر و ذکر و مهم ترین دغدغه اش این است که از بهترین راه که همانا عرصه ی فرهنگ است، با جمهوری اسلامی ایران مبارزه کند و تیشه ای را برداشته که جنسش از الماس است و امثال این تیشه ها اگر حین وادادگی ما و رفتار بی تناسب ما پایین بیایند، اصلاً دور از ذهن نیست که فرهنگ جامعه را قطع نخاع کرده و به کالبدی بدل نماید که با دستگاه نفس می کشد.

این آزادی های یواشکی، مدت هاست که در شعاع صد متری تالارهای عروسی، در خودروهای شخصی برخی شهروندان و به طور کلی در برخی از مناظق تهران رؤیت می شوند، اما آن وجه نگران کننده ی ماجرا، این است که موج «آزادی های یواشکی»، یک فتح باب رسمی تر و جامع تر است برای تابو شکنی و برای مبارزه ی فرهنگی با جامعه ی ایران و نظام جمهوری اسلامی ایران در سالی که فرهنگ نام گرفته است.

و باز احسنت بر امثال خانم مسیح علی نژاد که بر موضع باطل خود، با استقامت و صبر، از هیچ رذالت و تلاشی مضایقه نمی کنند و شرم بر ما، که به جای اعلام موضع حق خود و تشخیص مسائل و مشکلات زمانمان و جامعه مان، مدام کاسه ی گدایی دست می گیریم و حق را به مسلخ محبوبیت می بریم؛ غافل از این که سنت الهی است، که همواره حق مظلوم را هویدا می کند و محبوبیتی که با فریب بیاید، رفتنی است!
+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۹۳/۰۳/۱۴ساعت 21:45  توسط احسان رستگار   | 

تذکرات 14 خرداد 92 رهبر انقلاب که هنوز شنیده نشده اند

دور دست ها را دیدن/رهنمود هشت ماده ای؛ انذارهایی که پارسال بیان شد و امروز مصداق یافت

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

مدیر مسئول سایت خبری-تحلیلی «شفاف»

بخش گفتارهای هفته نامه ی «مثلث»

مقدمه:

قطعا هر سخنرانی مقام معظم رهبری حاوی نکات و مفاهیمی است که هر یک به جای خویش نیکوست و باید مورد تحلیل و مداقه قرار بگیرد اما اگر بنا باشد قهرا و جبرا دو سخنرانی را از بین تمامی سخنرانی های رهبری به عنوان جامع ترین و هدایت گرترین سخنرانی ها مشخص کنیم سخنرانی هر سال یکم فروردین در حرم امام رضا (ع) و سخنرانی چهاردهم خرداد ماه در حرم امام خمینی (ره) خواهد بود. 

سخنرانی های چهارده خرداد ماه را از چند جهت می توان استثناء کرد

۱- مورد اول که همان مورد فوق الذکر است.

۲- مقام معظم رهبری در این روز به ترتیب پس از رییس جمهور و حجت الاسلام سید حسن خمینی سخنرانی می کنند و از بابت حسن ختام مراسم بزرگداشت امام در حرم امام بیانات ایشان است.

۳- در این سخنرانی ها رهبری در دو بخش کلان سخنرانی می کنند اولی در بحث اندیشه ای و گفتمان امام و دوم در مباحث روز و جاری مبتلا به جامعه و نظام.

و اما مقصود این یادداشت:

آخرین سخنرانی رهبری از این حیث منحصر به فرد است که بسیاری از جملات ایشان اکنون مصداق یافته است به نحوی که گویی رهبر انقلاب در سال ۹۲ و ده روز پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری یازدهم امروز را داشته اند دیده بانی می کرده اند. البته بخشی از فرازهای سخنان ایشان صرفا برای ده روز آینده بیان شد اما بخش قابل توجهی از سخنرانی ایشان هر چه از زمان مبدا سخنرانی دورتر می شویم گویی به مقصود آن بیانات نزدیک تر می شویم.

در ذیل سخنان ایشان به علاوه ی تحلیل و نگاه نگارنده به شان نزول این جملات می آید که البته هر دو نوع نگاه مناسبت ایام انتخابات و نیز نگاه آینده نگرانه در این موارد وجود دارد: 

اول- ‌

«می توانند از هر چیزی که مورد انتخاب اون هاست انتقاد کنند منتها انتقاد به معنی عزم و نیت برای پیمودن آینده ی پر تلاش و افتخارآمیز باید باشد نه به معنای سیاه نمایی و منفی بافی وبی انصافی. انتقاد به معنای انکار جهات مثبت نیست»

در فراز فوق می توان شیوه ی نقد تراز در حکومت اسلام و الگوی مطلوب نقد منصفانه را مشاهده کرد. از آن جا که برخی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری یازدهم چه در فیلم های تبلیغاتی خود و چه در اظهاراتشان در مناظرات و نیز برنامه های دیگر تبلیغاتی در صدا و سیما لحن نقدشان بعضا فراتر از نقد و نزدیک تر به انکار گذشته بود رهبری این انذار را طرح فرمودند.

این تاکید رهبری در باب نقد صحیح و اخلاقی به نظر می رسد بی ارتباط نیست به نوع نگاه نامزدهای انتخابات در دوره های نهم و دهم و لطماتی که آن نوع نگاه انکار طلب که در هر دو طرف منازعات انتخابات به وضوح قابل رویت بود.

دوم-

«من به هیچ کس نظر ندارم. از همین ساعت رسانه های بیگانه با غیظ و غرض ورزی .خواهند گفت فلانی به زید  یا به امر یا به بکر یا به خالد داشت. من به هیچ کس نظر ندارم»

در بحبوحه ی انتخابات ریاست جمهوری از زمستان نود و یک رسانه های معاندی هم چون صدای آمریکا و بی بی سی شروع به جوسازی و فعالیت در مورد انتخابات جمهوری اسلامی ایران کردند و قصد داشتند تا به مخاطبین القاء کنند که رای رهبر انقلاب روی شخص خاصی از بین نامزدهاست تا با این القاء بتوانند با غرض و مرض به اهداف کینه توزانه ی خود نایل آیند.

سوم-

هیچ کس امروز در کشور ما اگر سر کار بیاد احتیاج ندارد از صفر شروع کند. هزاران کار برجسته صورت گرفته است. هزاران زیر ساخت اساسی صورت گرفته است

فراز فوق در ظاهر شبیه مورد اول است اما تفاوت این دو بند در این است که رهبر انقلاب در این فراز دارند با زیرکی کسانی را که از هر طیفی قصد دارند خود را ناجی نشان دهند و یا مانند برخی از نامزدهای دوره های قبل تمام گذشته را زیر سوال ببرند انذار می دهند که رییس جمهور جدید اولا باید محاسن دوره های گذشته را داشته باشد و معایبش را نداشته باشد و ثانیا قرار نیست ریل ها نقشه ی راه و استراتژی نظام با آمدن رییس جمهور جدید تغییر کند.

چهارم-

" ...بعد هم وعده های نشدنی ندن! من به نامزدهای گوناگون عرض می کنم؛ جوری حرف بزنید که اگر در خرداد سال آینده، نوار امروز شما رو جلوی خودتون گذاشتن یا پخش کردن شرمنده نشین.

جوری وعده بدید، که اگر چنان چه اون وعده رو بعدا به رخ شما کشیدن، مجبور نباشین تقصیر گردن اینو اون بندازید که نگذاشتن، نشد! کاری رو که می توانید انجام بدین، [وعده بدین]!… "

اوج فراز سخنرانی رهبری دو بند فوق است چون هم محتوای سیاسی روز دارد و هم محتوای فرهنگی عمیق. رهبری در این متن دارند بسیاری از فرافکنان را خلع سلاح می کنند و هم نامزدها را و نیز مردم را دعوت می کنند به واقع گرایی و واقع بینی. یعنی اولا نامزدها اولین خطا را مرتکب نشوند که همانا نشان دادن در باغ سبز و وعده های محال است و ثانیا مردم به این شعارهای واهی پاسخ مثبت نشان ندهند و ثالثا اگر نامزدها چنین خبطی کردند و از همین روش رای آوردند هوشیار باشند که یک سال بعد دیگر نمی توانند مثل دو رییس جمهور قبل یعنی آقایان خاتمی و احمدی نژاد مدام ذکر کنند که برای ما هر ۵ روز یک بحران می ساختند و یا این که باندهای فساد و قدرت علیه ما کارشکنی می کنند.

رهبری در این فراز حتی به نامزدها گوشزد می کنند که اگر چنین خطایی را مرتکب شدید اصلا مردم یا گروه های سیاسی رقیب یا حتی مخالفتان را سرکوب نکنید که چرا علیه ما جوسازی می کنید بلکه فحوای کلامشان این است که اگر چنین عمل خلاف اخلاقی در انتخابات مرتکب شدید آماده ی چنین برخوردهایی هم باشید و بلکه شرمنده شوید. که البته انذار ایشان از این جهت بوده که از این شرمندگی ها و اشتباهات از جانب نامزدها جلوگیری به عمل آید.

پنجم-

«رییس جمهور در کشور ما و طبق قانون اساسی ما امکانات فوق العاده زیادی در اختیار دارد. رییس جمهور امکاناتش در قانون اساسی امکانات وسیعی است. رییس جمهور بودجه ی کشور را در اختیار دارد همه ی ارکان اجرایی کشور را در اختیار دارد ترتیب اجرای قوانین را در اختیار دارد توانایی استفاده از تمام افراد صاحب نظر را در کشور در اختیار دارد ….»

در تکمیل فرمایشات مذکور در بند چهارم رهبر انقلاب در این بخش می فرمایند که از آن جا که قانون تا این حد رییس جمهور را مبسوط الید گذاشته پس حقیقتا هیچ حرف و حدیث و بهانه ای از جانب شخصی که پیروز انتخابات شود پذیرفته نیست و مضاف بر این که اگر شخصی گفت قانون دست مرا بسته یا این که اختیارات من رییس جمهور محدود است مردم زیر بار نروند و از او مطالبه گری کنند چرا که رییس جمهور هر عملی که اراده کند می تواند به آن جامه ی عمل بپوشاند و اگر جز این باشد خطا و کاهلی از جانب خود اوست و نه از قبل محدود بودن اختیارات یا امکاناتش.

در انتهای این فراز رهبری طرح می کنند که حتی رییس جمهور اگر اراده کند می تواند تمامی کارشناسان و صاحب نظران را به صف کند و از هم فکری و مشاوره های آنان بهره مند شود. عملا اگر خلاف عقاید اسلامی ما نبود و معاذ الله بوی شرک نمی داد حقیقت امر این است که رییس جمهور اگر اراده کند می تواند بگوید کن و بعد هم محقق می شد فیکون. البته این کن فیکون قطعا و حتما در محدوده ی قانون است.

ششم-

«تنها محدودیتی که برای رییس جمهور وجود دارد محدودیت قانون است… قانون محدودیت نیست هدایت کننده است. »

در این بند مقام معظم رهبری بیانات مندرج در بند پنجم را مشروط می کنند که البته که رییس جمهور در کشور همه کاره و مهم ترین شخص اجرایی و صاحب نفوذترین شخص است اما طبیعتا نه بناست و نه می تواند که مثلا چارچوب ها یا سیاست های کلان نظام یا ریل گزاری ها را تغییر دهد به عبارتی انتخاب نوع وسیله ی نقلیه با دولت است انتخاب رنگ آن وسیله با دولت است انتخاب ظاهرش با دولت انتخاب مدلش با دولت است تعیین سرعتش با دولت است و خلاصه در همه ی موارد تصمیم گیرنده دولت است اما این یک پیش فرض ثابت است که دولت راه و مسیر را نمی تواند مثلا به جای از جنوب به شمال مثلا به شرق به غرب تغییر دهد! این دیگر از اختیار دولت خارج است و دولت هم باید این موضوع را در تصمیماتش لحاظ کند.

هفتم-

« به حاشیه سازی نخواهند پرداخت. قول بدن حاشیه سازی نمی کنن. قول بدن دست کسان و اطرافیان خود را باز نخواهند گذاشت. »

پیرو اتفاقات نامبارکی که در دولت های نهم و دهم رخ داد و رهبری هم مکررا در آن موارد تذکر دادند و بعضا مستقیما ورود کردند و نیز فاجعه ی اختلاس سه هزار میلیاردی ایشان با بیانات فوق دولت جدید را متعهد می کنند که این تجربیات تلخ به عنوان یک درس عبرت محسوب شود و دیگر از جانب دولت یازدهم سر نزند.

بلافاصله بعد از حاشیه سازی رهبر انقلاب اسم کسان و اطرافیان را می آورند و اگرچه می توان این دو مورد را در دو نکته ی مجزا مورد مداقه قرار داد ولی به نظر می رسد که مقصود ایشان این بود که عمده ی حاشیه سازی ها از قبل اطرافیان و وابستگان منحرف و فاسد است که رخ می دهد. 

البته قطعا نوعی از حاشیه سازی ها به دلیل فرافکنی و نیز به دلیل به انحراف بردن افکار عمومی حین پرداختن به اهدافی است که دولت بنا ندارد فعلا مردم از آن باخبر یا از ابعاد گوناگونش مطلع باشند.

هشتم-

«قول بدن به منافع بیگانگان به بهانه های گوناگون بیش از منافع ملت ایران اهمیت نخواهند داد. بعضی با این تحلیل غلط که به دشمنان امتیاز بدیم تا عصبانیت اون ها رو کم کنیم عملا منافع اون ها رو به به منافع ملت ترجیح می دن این اشتباهه. عصبانیت اون ها ناشی از این است که شما هستید ناشی از این هست که جمهوری اسلامی هست ناشی از این است که امام در اذهان و برنامه های مردم زنده است. ناشی از این است که روز چهارده خرداد روز رحلت امام مردم در سرتاسر کشور مردم به جوش و خروش می آن. عصبانیت دشمن را باید با اقتدار ملی علاج و جبران کرد.»

رهبری در این فراز و نیز فراز قبلی از دولت جدید خیلی سفت و سخت قول می گیرند مبنی بر دو موضوع اولی بر حذر بودن از تکرار فساد داخلی دولت و دومی عدم باج دادن در عرصه ی دیپلماسی.

 رهبر انقلاب این این تحلیل ها را ده روز پیش از برگزاری انتخابات ارایه دادند و خیلی جالب و تواما تامل برانگیز است که این تحلیل هایی که رهبری آن ها را به عنوان نبایدها و نظرات غلط معرفی می کنند مدتی است از جانب برخی از تحلیلگران حوزه ی سیاست خارجی و کارشناسان عرصه ی دیپلماسی مطرح می شود.

این که دشمن عصبانی است را رهبری به فال نیک گرفته و می فرمایند که منشا ایدیولوژیک و فکری دارد و مشخصا تاکید دارند که اصلا بحث حقوقی و هسته ای یا دیپلماتیک نیست بلکه یک عقده ی فکری و یک بغض ایدیولوژیک است نسبت به مواضع و تفکرات ملت جمهوری اسلامی ایران.

رهبر انقلاب می فرمایند که با افزایش قدرت در داخل می توان اثرگزاری در خارج از کشور را دنبال کرد و بیهوده نباید اصرار داشت تا غرب از ما عصبانی نباشد.

    الغرض-
    این هشت رهنمود کمابیش اکنون ما را به سمت قضاوت هل می دهد. در مواردی که به این هشت رهنمود عمل نشده باشد فارغ از این که یک سال از عمر دولت می گذرد یا یک روز یا چهار سال باید حتما این موارد رعایت می شده. اگر خطایی رخ داده باید اصلاح شود ولی این بدان معنا نیست که ما معتقدیم که مثلا دولت یازدهم در عرصه ی مذاکرات ناکام بوده یا این که منافع بیگانگان را به منافع ملت ترجیح داده؛ خیر اصلا و ابدا! اما باور داریم که قطع به یقین می توان بهتر از وضع فعلی به این موارد توجه کرد که هم به نفع خود دولت است و نیز به نفع مردم و صلاح نظام؛ که همانا دولت و اصل نظام و مردم همگی اجزاء یک تن واحد یعنی جمهوری اسلامی ایران هستند و همانا بدون فرماندهی واحد فتح و ظفر میسر نمی گردد.

+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۹۳/۰۳/۱۴ساعت 10:29  توسط احسان رستگار   | 

خط امام، خط است؛ پاره خط نیست

۱۴ خرداد؛ به مثابه یک سنت الهی

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

در این یادداشت سعی کردم تا براهینی محکم را … نه! سعی نکرده ام. در این نوشته بر آن بود تا استدلال هایی عقلی و نقلی در راستای … نه!‌بر این هم نبودم! در این نگاره بنا بر این بوده تا حرف های بی پایه و اساس و غیر علمی نزنیم و …. نه!‌غیر علمی یا علمی اش را خدا عالم است ولی نه!‌ بنا بر این هم نبوده.

برخی مفاهیم این قدر عظیمند این قدر عالی و متعالی اند این قدر عمیقند که مغز جا می زند… تمام پیچ و خم های مخچه وا می روند این جاست که مغر نیمکت نشین می شود و مغز دیگر فرمان نمی دهد بلکه مغز فرمان می  پذیرد. این جا دل فرمان می دهد. این جاست که باید گفت…

خمینی سلطان قلب هاست. امام بر دل ها حکمرانی می کرد.

چرا هر سال نزدیک ایام ارتحال امام همه ی پرونده های ولایت فقیه منتشر می کنند؟ خب حتما لازم است. اما حرف بنده این ها نیست. معتقدم ولایت فقیه خمس اولش را عقل می پیماید؛ مابقی راه راننده دل است. فرمان دست دل است.

بگذریم.

و اما الغرض

شاید بگویید عنوان متن خط امام است؛ خط امام یک بحث جدی سیاسی است! باید استدلال و ارجاعاتی منحصر به فرد مطرح شود در سطور این مطلب؛ اما حرف این قدر ساده است که نیازی به این ترتیب و آداب رایج برای مشروعیت بخشی به قوام و محتوای نوشتار نیازی ندارد.

آفتاب آمد دلیل آفتاب و من می خواهم از آفتاب بگویم.

پس می خواهم توضیح واضحات بدهم

پس توضیح واضحات صرفا یادآوری اش کفایت می کند.

عزا عزاست امروز روز عزاست امروز خمینی بت شکن پیش خداست امروز

پس می خواهم روضه بخوانم

باید دل داد به روضه

روضه همین که معقول باشد باید خدا را شاکر بود؛ منقول بودن پیش کش


امام که رفت… آری! امت یتیم شد! اما چند نکته:

۱- خودمانیم. قبلا بعضی پدر دوست تر بودند. پدر که می رود پسر ارشد می شود پدر. برادران می توانند برادری کنند و می توانند بی معرفتی کنند. این روزها کلا پدرها مظلوم تر از گذشته شده اند. پدرها بدتر نشده اند؛ روزگار بی رحم شده.



۲- قاعده ای هست به نام امامت که از اصول دین است… قاعده ای هم هست که همین الآن خلقش می کنیم. آری شما فکر کنید خلق الساعه است!‌ نه  بگذارید اسمش را نگذاریم اصل که فکر نکنند به بیش از چهار ده معصوم و دوازده امام باورمندیم؛ 

اسمش را بگذاریم قانون بقای امام! 

این قانون بقای امام دو وجه دارد؛ وجه اولش این است که امام خمینی خطش ادامه دارد. خطش پاره خط نیست که از امام خمینی شروع شده باشد و به امام خمینی هم ختم شود. نیم خط هم نیست که به امام خمینی ختم شود یا از امام خمینی آغاز شده باشد؛ این یک خط است! خط امام!

خط امام یعنی از حضرت آدم تا حضرت مهدی (عج)! برخی هم معتقدند که یعنی از خاتم الانبیاء محمد مصطفی (ص) تا امام زمان (عج).

خط امام یعنی امام خمینی (ره) ولی وفقیه بود!‌ بعد از امام وقتی شایسته ای شد ولی فقیه او هم اعتبار و مشروعیتش به قدر امام است؛ چرا؟ چون ولایت فقیه ولایت فقه است! فقه که عوض نشده!‌ 

۳- امام یک مفهوم نیست که در هر ظرفی بخواهی بریزی و به همان شکل در بیاید. امام ظرفش هم مشخص است رنگش هم مشخص است بوی خاص خودش را هم دارد و ابعادش هم معین است. امام خمینی مرزبندی اش با مارکسیزم همان قدر است که با لیبرالیزم است و با خشکه مقدس ها و مارهای خوش خط و خال همان قدر است که با غرب زده هاست. پس همه ی طیف ها و جناح ها به جای آن که امام را شبیه خودشان تفسیر کنند سعی کنند تا خود را به سبک امام ارتقاء دهند.


۴- همان ها که به واسطه ی علنی شدن نامه ی امام خطاب به آیت الله خامنه ای در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۶۶ خوشحال شده بودند و کیفور بودند از این که فردای روزی که آیت الله خامنه ای در نماز جمعه اعلام کردند که اختیارات ولی فقیه محدود به احکام فرعی است امام اعلام فرمودند که ولی فقیه اگر به مصلحت بداند می تواند احکام اصلی را هم تعطیل کند.

در پوست خود نمی گنجیدند که چگونه آسید علی آقا حرفش توسط امام رد شد‌ آن هم در رادیو و آن هم به دستور خود امام متن نامه در رادیو قرایت شد.

خیلی جالب بود که بعدها همین ها که از موضع امام خوشحال شده بودند می گفتند که اختیارات ولی فقیه باید محدود شود. و جالب تر این است که همین ها بیشترین منافع نصیبشان شد از اختیارات والای ولی فقیه و مثلا اختیار حکم حکومتی.


۵- قطعا غربی ها بهتر از ما فهم کرده اند که بدون فرماندهی واحد فتح و ظفر میسر نمی شود. همان آمریکا که شیطان بزرگ است چنان بر باطلش منسجم و یکدل اند همه ی گروه ها و احزابش که ما اصلا در مخیله مان هم نمی گنجد که چگونه این ها این قدر یکپارچگی رفتاری و مواضع کلان نگر هماهنگ و تواما جزء نگر متنوع دارند! در حالی که این برای همه نهادینه شده است ولی ما دعوای میان حزبی مان بعضا در حد اختلاف گفتمانی ایران با آمریکا پیشرفت می کند.

خلاصه این که از طرفی ولایت فقیه موهبتی هم ایدیولوژیک و فقهی و نیز ملی است! ملی گرایان ما هم با باقی ملی گرایان متفاوتند و این را درست فهم نمی کنند.

خلاصه ما اساسا همه ی طیف هامان تافته هایی جدا بافته ایم؛ از سیاست مدار گرفته تا هنرمندانمان.


حرف آخر؛

این داستان آخر ندارد…

این داستان وقفه هم ندارد…

وقفه اش به قدر وقفه ی تعویض یک بازیکن فوتبال است.

و دوباره می نویسم؛ الغرض این که

خط امام نه پاره خط است و نه نیم خط! خط است! خط
+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۹۳/۰۳/۱۴ساعت 9:28  توسط احسان رستگار   |