منتقد (نه مخالف)، مستقل (نه جناحی)

اطلاع رسانی و نقد مسائل سیاسی و هر آن چه مستقیماً و غیر مستقیم،سیاسی است؛از امروز،از دیروز و از فردا

عبدالرضا داوری: مشایی 30 میلیون رای دارد و بالاتر از خاتمی و قالیباف است

عبور از احمدی نژاد رسمیت یافت
بنده آن صبحی که آقای احمدی نژاد می رفت مجلس خودم در جلسه بودم که آقای مشایی مخالف بود که فیلم پخش شود. اینم از ظلم های کیهان است.
احسان رستگار، گروه سیاسی صراط: عبدالرضا داوری مشاور وزیر و رئیس مرکز مطالعات راهبردی و آموزش وزارت کشور و مدیر مسئول روزنامه وابسته به ابوالحسن فقیه چندی پیش در گفتگویی در بین تعدادی از دانشجویان دانشگاه تهران طبق روال گذشته ضمن دفاع سینه چاکانه از اسفندیار رحیم مشایی، اظهارات قابل تاملی را بر زبان جاری ساخت .

وی در ابتدا با بیان اینکه حتی یک برگ سند علیه مشایی وجود ندارد گفت: مشایی یکی از پاک‌ترین دولتمردان است .

به گزارش پایگاه خبری صراط، داوری که با بیان این اظهار نظر با واکنش تند حاضران مواجه شد که از وی پرسیدند پس ماجرای دیدار او با متهمین رده بالای اختلاس سه هزار میلیاردی چیست خاطرنشان کرد: بابا آقای مشایی رئیس دفتر رئیس جمهور بود، صاحبان صنعت وکارخانه ها مشکلاتشان را در جلسات عمومی مطرح می کردند .
داوری البته به خصوصی بودن جلسه مشایی با متهمین اختلاس در هتل لاله تهران اشاره ای نکرد.

وی در ادامه با تاکید بر اینکه علیه رئیس دفتر سابق رئیس جمهور حتی یک برگ سند وجود ندارد اذعان کرد: من این را به شما بگویم شورای نگهبان برای ردصلاحیت مشایی هیچ سندی ندارد.
داوری پیرامون حاشیه های جشن نوروز امسال و واکنش علما خاطرنشان کرد: من خودم در آن مراسم نبودم ولی آن چیزی که ما دیدیم مراسم غیرمتعارفی نبود.
وی در ادامه با حمله به قالی باف گفت: مثل مراسماتی بود که دهها بار شهرداری تهران هم برگزار کرد. اما چون دیواری کوتاهتر از احمدی‌نژاد وجود ندارد مال آقای احمدی‌نژاد مشکل دارد . اما رقص هم که رقص محلی بود که مردها بودند که بارها در مراسمات مختلف هم شاهد بودیم. 
وی مجددا با حالتی کنایه آمیز تاکید کرد: بنده به شما بگویم  14 روزشهرداری تهران در تهران مراسم برگزار کرد. اما بعضی از آقایان علما گفتند که دینی ترین جریان شهرداری تهران است!

در ادامه داوری با فرافکنی ترجیح داد تا اظهاراتش را به سمت انتخابات و کاندیداتوری مشایی ببرد .
مدیرمسئول روزنامه وابسته به جمعیت هلال احمر با بیان اینکه اگر مشایی کاندیدا شود رأی بالای  30 میلیون خواهد آورد با انتقاد از احمدی نژاد به بیان توصیف حالات روحی اسفندیار رحیم مشایی پرداخت .
وی افزود: روحیه مشایی یک روحیه ای است که  کینه ندارد . اما احمدی نژاد نه  خود احمدی نژاد خیلی تنده. 

داوری در ادامه به نقل قول یکی از مدیران سابق دفتر رئیس جمهور پرداخت و گفت: مشکل احمدی نژاد میدانید چیست؟ مشکل احمدی نژاد این است که امام(ره) رابیش از حد قبول کرده است! اما من اصلا در مورد احمدی نژاد صحبتی ندارم.

مشاور وزیر کشور افزود: خط مشی آقای مشایی همان چیزیست که احمدی نژاد میگوید.

داوری در پاسخ به این سوال که آیا دولت گزینه های متعددی برای کاندیداتوری دارد یا نه گفت: نه اصلا اینطوری نیست دولت یا در انتخابات حضور پیدا نمی کند یا با آقای مشایی می آید. گزینه های دیگر همه غیر واقعی است .

وی پیرامون اینکه چرا در سفرهای استانی مشایی بهمراه احمدی نژاد پرچم به دست می گیرد افزود: می دونید جریان چیست؟! آن عکس ها را دیدید؟! آقای مشایی در حال رفتن بوده که گفتند این پرچم ها را هم ببرید!!

17اردیبهشت ثبت نام آغاز می شود و یک هفته بعد همه چیز معلوم خواهد شد . 

وی اضافه کرد: من به شما بگویم الان اینقدر که گفته می شود آقای هاشمی نمی آید، یاسر الان پوسترهای پدرش را چاپ کرده. در شهر ری و تمام نقاط مختلف تهران ستاد زدند. 

مشاور وزیر و رئیس مرکز مطالعات راهبردی و آموزش وزارت کشور با بیان اینکه بنده برنامه ی انتخاباتی در آقای احمدی نژاد ندیدم.  با کنار هم قرار دادن احمدی نژاد و مشایی اظهار داشت: دید آقای احمدی نژاد و مشایی به مسائل سیاسی خیلی متفاوت است. .اصلا  آقای احمدی نژاد درباره رسانه می گوید که این همه رسانه داشته باشند. چه کار کردند؟

این عنصر نزدیک به پدر عروس رئیس جمهور پیرامون کاندیداتوری حسن روحانی اینگونه اظهار نظر می کند: آقای روحانی فقط برای فضاسازی آقای هاشمی اعلام کاندیداتوری کرده است. شما یقین بدانید روز آخر آقای هاشمی ثبت نام می کند. تردید نکنید. 

وی در پاسخ به این سوال که آیا هاشمی رای خواهد آورد یا خیر می گوید: آقای هاشمی الان در تهران وضعش بد نیست. ما نظرسنجی ها را در تهران دیدیم بین هاشمی و مشایی و قالی باف، مشایی اول بعد هاشمی و آخر قالی باف!


وی مجددا به بحث رد صلاحیت مشایی پرداخته و عنوان می کند: من اعتقاد دارم اصلا دلیلی برای ردصلاحیت مشایی وجود ندارد. حالا شاید شورای نگهبان یه چیزایی داشته باشد.

مدیر مسئول روزنامه متعلق به جمعیت هلال تحمر پیرامون میتینگ ورزشگاه آزادی و حیف و میل بیت المال خاطر نشان کرد: 40 - 50 هزار نفر می خواستند جشن بگیرند و همه افرادی که در ستاد تسهیلات بودند جمع شدند آمدند تا رئیس جمهور را ببینند!

وی در پاسخ به این سوال که با وجود سفر رئیس جمهور به همه استانها دیگر نیازی به این نبود گفت: به هر حال هیچ نفع انتخاباتی در این میتینگ وجود نداشت .
داوری که نقدهای صورت گرفته به میتینگ دولتی را ناجوانمردانه می دانست پیرامون انتقاد آیت الله مکارم شیرازی به این اقدام در اظهار نظری عجیب گفت: برای آقای مکارم بولتن می برند و می گویند اینها کار انتخاباتی می کنند. آقای مکارم با فرض اینکه در آن بولتن نوشته شده موضع می گیرد. علما اینطوری ان .

مدیرمسئول روزنامه شهروند در ادامه افزود: دولت در حال حاضر هیچ برنامه ای برای انتخابات ندارد . آقای احمدی نژاد با اینکه یک مهندس است نگاهش به جامعه شناسی خیلی نگاه درستی است. جامعه را خوب می شناسد. الان به تجربه همه می دانند که هرچه حمایت شخصیت ها و گروهها از کسی بیشتر باشد این با آرا نسبت عکس دارد.

در بخش پایانی این گفتگو عبدالرضا داوری پیرامون ماجرای یکشنبه سیاه مجلس و اقدام غیرقانونی، خلاف شرع و اخلاق رئیس جمهور ، اظهارات تامل آمیزی را بر زبان جاری ساخت .
وی در کمتر از 50 روز مانده به انتخابات ریاست جمهوری با کنار گذاشتن احمدی نژاد سعی کرد تا تقصیرها را بر گردن وی انداخته و مشایی را تطهیر کند .
داوری با فراموشی تعریف و تمجیدهایی که در بالا از احمدی نژاد کرده بود در رابطه با اینکه آیا مشایی بر پخش فیلم افشاگرانه علیه لاریجانی ها تاکید داشته گفت: بنده آن صبحی که آقای احمدی نژاد می رفت مجلس خودم در جلسه بودم که آقای مشایی مخالف بود که فیلم پخش شود. اینم از ظلم های کیهان است. 
وی پا را از این فراتر گذاشته و در اوج دفاع سینه چاکانه اش از اسفندیار رحیم مشایی با عبور از محمود احمدی نژاد اینگونه عنوان کرد: آقای مشایی از کسانی بود که مخالف بود احمدی نژاد در ماجرای وزیر اطلاعات خانه نشینی کند اما همه گفتند خط مشایی بود.

وی در پاسخ به این سوال که چه کسی احمدی نژاد را برای پخش فیلم در صحن مجلس ترغیب کرد افزود: خود آقای احمدی نژاد. خودش. اصلا ما نمی دانستیم قرار است این فیلم پخش شود. شخص خودش. مشایی مخالف بود. 

داوری البته مشخص نکرد که در صورتی که نمی دانستند قرار است این فیلم پخش بشود یا خیر مشایی با چه چیزی مخالف بوده است؟

گفتنی است در حالی این عنصر مدافع مشایی تقصیر ها را بر گردن احمدی نژاد انداخته و مشایی را از تمام جنجال ها و حاشیه ها مبرا می داند که پس از دستور رهبر معظم انقلاب برای عزل اسفندیار رحیم مشایی از معاونت اولی این اقدام با تاخیر یک هفته ای صورت گرفت .

خانه نشینی احمدی نژاد به دلیل حکم حکومتی رهبر انقلاب و بازگرداندن حجت الاسلام حیدر مصلحی به وزارت اطلاعات نیز عمده ترین دلیلش اختلاف نظر مصلحی با حلقه اطراف رئیس جمهور بود .

هنوز مشخص نیست که انداختن تقصیر ها و مقصر قلمداد کردن احمدی نژاد جهت تطهیر اسفندیار رحیم مشایی توسط چه افرادی طرح ریزی شده است؟


برچسب‌ها: عبدالرضا داوری, اسفندیار رحیم مشایی, محمدباقر قالیباف, سید محمد خاتمی
+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۹۲/۰۲/۱۰ساعت 19:47  توسط احسان رستگار   | 

مصاحبه اختصاصی با صادق زیباکلام:حجاریان در طرح بومی سازی علوم انسانی نقش داشت/تفکیک جنسیتی شدنی نیست


بسم الله الرّحمن الرّحیم

اشاره: متنی که می خوانید بخشی سخنان صادق زیباکلام و برگرفته از مصاحبه مفصل و اختصاصی نشریه ی دانشجویی «نسیم اعتدال» با وی، درباره مسائل روز، ازجمله بحث تفکیک جنسیتی دانشگاه ها است. مشروح این مصاحبه در شماره بعد منتشر می شود:

-          فکر می کنم اولین بار بعد از انتخابات 22 خرداد 88، دکتر کامران دانشجو بود که گفت: ما باید طرح تفکیک جنسیتی را اجرا کرده و دانشجویان دختر و پسر را جدا کنیم. بعداً هم به این صورت در آمد که مردم این را از ما می خواهند، مسلمانان این را از ما می خواهند، امت شهید پرور این را از ما می خواهند و قس علی هذا. 

-          از یک جاهایی، شماری از عقلای اصول گرا، شماری از کسانی که درون دولت بودند، به علاوه شورای عالی انقلاب فرهنگی، به علاوه وزارت علوم، به این نتیجه رسیدند که به نحوی دانشگاه ها باید از این وضعیت به در آیند. یعنی چه دانشگاه این قدر مخالف ما باشد؟! غلط کرده دانشگاه مخالف ما باشد! چه کنیم که دانشگاه از این وضعیت که سنگری شده بود که کانونی شده بود برای مخالفت با جناح پیروز در انتخابات 22 خرداد، خارج بشود. یک سری بازداشت و اخراج دانشجوها و یک سری انجمن اسلامی را معلق بکنیم، آن استاد را تعلیق بکنیم، آن دانشجو را معلق بکنیم، آن دانشجو برود خودش را معرفی کند به کمیته ی انضباطی، یک سری تصمیمات این جوری بود. اما شاید عده ای از اصول گرایان به این فکر افتادند که با گرفتن و حبس و اخراج نمی شود که ادامه داد. بنابراین یواش یواش به این فکر افتادند که کاری بکنیم که در دراز مدت دانشگاه از این وضعیت مخالفت و اعتراض و انتقاد به ما خارج شود طرح تغییر علوم انسانی و اسلامی کردن علوم انسانی یکی از آن عناصری بود که در جهت تغییرات بلند مدت بود.

-          آقای سعید حجاریان هم در ایجاد تغییرات در دانشگاه ها بی نقش نبود. ایشان در دادگاهی که تشکیل شد هم مطلبی را گفت که به نظرم خودش به آن مطلب اعتقاد نداشت. از روی استیصال و این که رهایی پیدا کند از زندان، کلاهی را سر اصول گرایان گذاشت و فی الواقع سر کارشان گذاشت و گفت من محصول علوم انسانی ای هستم که در دانشگاه فرا گرفته ام. بروید آن را درست کنید در دانشگاه ها. به هر حال این نظر سعید حجاریان نبود. با شرایط جسمانی ای که داشت، وقتی این آدم را می خواهید ببرید در زندان اوین، خب معلوم است این آدم در رنج است، در عذاب است و ممکن است هر روز فوت شود. برای این که یقه ی خودش را از دست اوین در بیاورد، گفت آقا من گناهی ندارم. اگر فکر من باطل است، اگر فکر من غلط است، اگر فکر من سکولار است، اگر فکر من ایرادی دارد و با موازین جمهوری اسلامی نمی خواند، این فکر در دانشکده ی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران و مطالبی که در علوم انسانی به من آموزش داده شده از راه راست منحرف شده است. بنابراین چرا یقه ی من را گرفته اید؟ بروید آن جا را درست کنید. ایشان هم نقش داشت در به وجود آوردن این تفکر که ما در علوم انسانی داریم به بیراهه می رویم، داریم دشمن خودمان را می پرورانیم در دانشگاه ها.

-          تفاوت بین انقلاب فرهنگی 59 با اسلامی کردن علوم انسانی بعد از سال 88 این بود که این ماهیتاً سیاسی بود ولی آن واقعاً ماهیتاً دنبال انقلاب فرهنگی بود. آن جریانی که در سال 59 به وجود آمد، انگیزه اش سیاسی نبود، انگیزه اش فکری بود، فلسفی بود، معرفتی بود، فرهنگی بود اما این جریانی که اصول گرایان در سال 88 به راه انداختند انگیزه اش کاملاً سیاسی، خطی و جناحی بود.

 

-          برای شما مثالی می زنم. سال های نخستین انقلاب بدون اینکه کسی را اجبار بکنند، واقعا کسر قابل توجهی از دانشجویان طرفدار حکومت بودند و داوطلبانه به جنگ رفتند. در دوران اصلاحات کسر قابل توجهی از دانشجویان طرفدار دولت و آقای خاتمی و اصلاح طلبان و اصلاحات بودند. به نظر من این که دانشجویان و دانشگاهیان جزء نخبگان فکری هر جامعه باشند خیلی مهم است که نظر مساعدی نسبت به حاکمیت داشته باشند، البته شاید شما اگر آمار بگیرید در آمریکا در مقایسه با مردم عادی تعداد دانشجویانی که طرفدار اوباما هستند خیلی کمتر از مردم عادی باشد، ولی اتفاقی که در ایران افتاده بود این است که تعداد کسانی که مخالف جناح پیروز در انتخابات 88 بودند در دانشگاه ها خیلی زیاد بود.

-          تدبیر دیگر که غیر ممکن است اجرائی شود تصمیمی بود که اوایل مهرماه دکتر دانشجو اعلام کردند و ایده این بود که ما می خواهیم لیسانس از دانشگاه های تهران به شهرستان ها منتقل کنیم و در دانشگاه شهید بهشتی و دانشگاه تهران و تریبت مدرس و دانشگاه امام صادق(علیه السلام) متمرکز بر روی فوق لیسانس و دکتری شویم. من امیدوارم اشتباه بکنم اما فکر می کنم این تصمیم هم انگیزه اش سیاسی است برای اینکه نوعا دانشجویان لیسانس تظاهرات می کنند، کوی را به هم می زنند و وقتی آن ها را به حصر می فرستیم راحت تر قابل کنترل هستند و هم چنین در کنار خانواده هستند تا اینکه در تهران باشند. در تهران شرند و هنگامی که در تهران تظاهرات بکنند همه ی دنیا می فهمند اما مثلا در بیرجند تظاهرات بکنند به راحتی قابل کنترل هستد. بنایراین من فکر می کنم که این هم یک انگیزه ی دیگری است.

-          تاجایی که من می دانم برای هیچ رشته ی علوم انسانی نتوانستند در این دو سال حتی 2 خط را برای دانشگاه بفرستند چه در زمینه ی اسلامی کردن و چه زمینه ی بومی سازی. 

-          بحث تفکیک جنسیتی انجام شدنی نیست برای اینکه من در کلاس عراق و اسرائیل و مسائله ی فلسطین یک کلاس شلوغ دارم که حدود 60 الی 70 نفر دانشجو دارم و حدود نصف یا 60 درصد آنها دختر هستند، اگر بخواهید این ها را از هم جدا کنیم که دو تا زیباکلام نداریم. چه کسی گفته اگر تفکیک بکنید اینها طرفدار اصولگرایان، دولت و حاکمیت می شوند؟ این طرح کاملا سیاسی است و از سوی دیگر برای خنک کردن دل اقشار و لایه های مذهبی تر جامعه است که به اصولگرایان نزدیک شوند که مثلا مخالفان ما بی دین هستند و آن ها به فکر اسلام نیستند و ما فقط به فکر اسلام هستیم و بخشی هم جننبه ی تبلیغاتی دارد برای محیط خارج از دانشگاه.

-          فکر می کنم از یک جاهایی (بعد از انتخابات) و بعد از اینکه معلوم شد کسر قابل توجهی از اقشار و لایه های تحصیل کرده ی جامعه، نخبگان، دانشجویان، اساتید، روزنامه نگاران، نویسندگان، اینها مخالف جناح پیروز در انتخابات در 22 خرداد و اصولگرایان هستند، شماری از اصولگرایان اصلا این را قبول نمی کنند و می گویند خیلی از آن 13 میلیون به خاطر کارهایی که آقای موسوی کرده پشیمان شده اند و اگر دو مرتبه انتخابات 22خرداد 88 برگزار شود و به فرض بخواهد نامزد شود دیگر خیلی از آنها دوباره به آقای موسوی رای نخواهند داد. کسانی مانند آیت الله جنتی و آیت الله مصباح این گونه فکر می کنند. برخی فکر می کنند که به جهنم که تحصیل کرده ها مخالف ما هستند، ما وظیفه ای در قبال اسلام و مذهب و خون شهدا داریم. دانشجو کیست؟! 4 تا بچه سوسول، به جهنم این ها مخالف ما باشند، یک سری نویسنده و روزنامه نگارکه دماغشان را بگیری جانشان در می آید و به قول برخی که اخیرا گفته اند بعضی شان هرزه نگارند، حالا مثلا مخالف ما باشند، اصلا بیشتر از این تعداد مخالف ما باشند، به جای 13 میلیون، 23میلیون مخالف ما باشند، اینها کف روی آب هسند که یک فوت بکنی همه جا می زنند و در می روند و برخی هم می گویند که ما وظیفه و تکلیقی داریم. حالا این که چه کسی ما را دوست دارد و چه کسی ما رو دوست ندارد خیلی برایمان مهم نیست و بالاخره به نظر من از یک جاهایی یک واکنش هم در میان دولت دهم به وجود آمد، حال نه لزوما در شخص آقای احمدی نژاد بلکه بیشتر در شخص آقای رحیم مشایی که چه مرضی است که ما افراد و لایه های تحصیل کرده ی جامعه را این قدر مخالف خود کنیم؟!

-          مخالفت با گشت ارشاد بیشتر محصول تفکر رحیم مشایی بود، مبنی بر این که چرا ما تحصیل کرده ها را مخالف خودمان بکنیم؟ در انتخابات این اتفاق افتاد ولی ضرورت داشت و باید سرکوب می کردیم و باید می گرفتیم ولی می توانیم یواش یواش گام هایی را برداریم که اقشار و لایه های تحصیل کرده این قدر مخالف ما نباشند و یک مقداری به طرف ما بیایند. قطعا ما نمی توانیم همه ی 13 میلیون را طرفدار خود کنیم ولی درصدی از آن را که می توانیم. 30 درصد کم نیست. پس خیلی خوب برای جلب این 30 درصد آقای احمدی نژاد شما با طرح تفکیک جنسیتی و گشت ارشاد مخالفت کن. گشت ارشاد به جز این که می گیرد و نتوانسته هیچ تغییری در وضع حجاب به وجود بیارد و هر یک نفری را که سر چهارراه می گیرد، 2 هزار نفر می بینند و هو می کنند، شما بگو گشت ارشاد جمع شود، جمع هم نخواهد شد. بنابراین یک سری حرف های آقای احمدی نژاد، القائات آقای رحیم مشایی هست که چرا ما 13 میلیون را از دست بدهیم و ما می توانیم با تمهیداتی حداقل بخشی از این 13 میلیون را به سمت خودمان بکشیم.


-          من بعید به نظرم می رسد آقای احمدی نژاد که حدود 50 سال از عمرشان می گذرد دچار تحول فکری شده باشند. معتقدم ایشان از روی سیاسی کاری بدش نمی آید که یک عده ای را با اصولگرایان دربیندازد، این تصور را ایجاد کند که من می خواهم این کارها را بکنم اما دیگران نمی گذارند، دو سال پیش که در تلویزیون صحبت می کردند این را بیان کردند که ما می خواستیم بانک ها را درست کنیم ولی این ها نگذاشتند. ولی معلوم نیست این ها که هستند، این ها مجلس است؟! چه کسی قدرت داشته که نگذاشته شما کارتان را انجام دهید و شما چه کاری می خواستید انجام دهید؟! تا قبل از داستان اردیبهشت و وزیر اطلاعات برادر من شما هر کاری دلت خواست کردی و هر حرف خواستی زدی و از هر حسابی خواستی برداشت کردی؛ شما چه کار خواستی بکنی که آدم ها نگذاشتند؟ کسی یا نهادی نگذاشت؟ آقای هاشمی و مجمع تشخیص مصلحت نظام و مجلس را هم که اصلاً قبول ندارد. ذات ایشان این گونه است که به جای پذیرش قصور می گوید من می خواستم ولی خب نگذاشتند، این دانشگاهیان و مجلس نگذاشتند، این هاشمی و خانواده اش نگذاشتند.

-          من حدود 29 سال که استاد دانشگا ههای ایران هستم و با سه نسل در ارتباط بودم، از جهت اعتقادی و تعلق مذهبی، سیر دانشجویان به قهقرا بوده است. نگاه به زندگی هم خیلی تغییر کرده است و دانشجویان 20 سال پیش مثبت تر به زندگی نگاه می کردند و امیدوارتر بودند هم به خودشان و هم به جامعه و به کاری که انجام می دادند ولی الان خیلی چیزها بی هدف و پوچ است.

-          می خواهم به عزیزان در شورای عالی انقلاب فرهنگی و وزارت علوم بگویم: از کجا معلوم که اگر تفکیک جنسیتی کنید و بگویید روزهای زوج دختران و روزهای فرد پسران بیایند دانشگاه مثل حمام حاج اسماعیل نوری در خیابان شتر دارو که محله ی ما بود در بازداشتگاه سلطنه، صبح ها دختر ها بیایند و بعد از ظهرها پسر ها بیایند، از کجا معلوم 4 سال بعد وضع حجاب از این خراب تر نشده باشد؟

-          نمی خواهم بگویم در مورد همه ولی لباس یک جور اعتراض است. آن تی شرتی که پسر دانشجو می پوشد اتفاقا می بینی که زودتر از همه به نماز ایستاده ولی تی شرت را به تن می کند که به همه نه بگوید. به دانشگاه به حکومت به دولت و به همه نه بگوید. بگوید آقا چیزهایی که شما می گویید را من قبول ندارم. او آن اعتقاد شخصی دینی خودش را دارد که هست.

-          واقع مطلب این است که من صادق زیبا کلام  به عنوان یک استاد نتوانستم یک الگوی خوبی برای دانشجویان بشوم که آنها را به سمت اسلام نزدیک بکنم.

-          معتقدم که آیت الله خامنه ای فکر می کنند که علوم انسانی اسلامی وجود دارد و علوم انسانی بومی شده وجود داره و می شود در این زمینه ها کاری کرد و من معتقدم که این نقص شورای عالی انقلاب فرهنگی و صدا و سیما است که این مسائل را باز نمی کنند که چیزی به عنوان علوم انسانی اسلامی وجود ندارد هم چنان که چیزی به اسم علوم انسانی غربی وجود ندارد و علوم انسانی کمونیستی وجود ندارد.

-          معتقدم که ما چیزی به نام علوم انسانی اسلامی نداریم، هم چنان که علوم انسانی غربی و مسیحی نداریم.

-          در پاسخ به کسانی که می گویند شما دارید دانشجویان را بی دین می کنید می گویم امروزه که سال 1390 است حدودا یک سوم علوم سیاسی، دروس اسلامی است. دولت در اسلام، فقه در اسلام، وصیت نامه امام خمینی، انقلاب اسلامی، اندیشه ی سیاسی شیعه در اسلام و قس علی هذا.

-          یک سوال ساده می پرسم از تمام کسانی که طرفدار تفکیک جنسیتی هستند که 33 سال پیش، یعنی سال 59 که عراق حمله کرد و جنگ اغاز شد کمتر از 2 سال از انقلاب می گذشت. شما ببینید چند درصد از بچه های خط مقدم جبهه دانشجو بودند و دانشجویان صنعتی شریف، دانشکده حقوق و علوم سیاسی و فنی بودند؟ این ها در کدام دانشگاهی درس خواندند که دختر و پسر کنار هم بودند و تمام علوم انسانی اش مال غرب فاسد و منحرف بود اما چرا همه عضو گردان اعلم الهدی شدند و همه صف شکن و خط شکن شدند؟ ببینید گیر کارتان کجاست و این قدر یقه ی علوم انسانی و بومی سازی و راه  توسعه ی ایرانی-اسلامی و تفکیک جنسیتی را نگیرید!



برچسب‌ها: صادق زیباکلام, طرح تفکیک جنسیتی, محمود احمدی نژاد, اسفندیار رحیم مشایی
+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۳۹۲/۰۱/۰۴ساعت 23:59  توسط احسان رستگار   | 

92/توهم یا تهدید؟/علاوه بر آمریکا،همه ی گزینه های احمدی نژاد هم روی میز است؟!


بسم الله الرّحمن الرّحیم

بهمن شریف زاده رئیس سابق حوزه علمیه مروی تهران و همچنین سردبیر مجله معروف کتاب نقد در دهه هفتاد که نزدیک ترین شخص معمم نزدیک به جریان مشایی محسوب می شود، در مصاحبه ای با ویژه نامه ی نوروزی پنجره، مسائل قابل تأملی را بیان کرد که می تواند جرقه ای باشد برای آینده نگری و رویکرد جریان دولت یا همان انحرافی. در زیر دو سؤال وی را ملاحظه می فرمایید:


*پنجره: اگر مسائل انتخابات مجلس نهم تکرار شود و مشایی رد صلاحیت شود چه؟

شریف زاده:  خیلی فرق می کند. آن زمان راحت می توانستند ما را درو کنند اما در خصوص مهندس مشایی رد صلاحیت وی خیلی برای نظام هزینه دارد.

*پنجره: مثلا چه هزینه ای؟
شریف زاده: وقتی که همه آمارها می گویند که اقبال به مشائی زیاد است؛ اگر او را رد صلاحیت کنند، طبیعی است شور انتخابات کم خواهد شد، و این خلاف نظر رهبری است.


با در نظر گرفتن مطالب فوق، آیا این همان تهدیدها و حرف و حدیث هایی نیست که بسیاری معتقدند اگر مشایی رد صلاحیت و از حضورش در انتخابات ریاست جمهوری 92 از جانب نظام ممانعت به عمل آید، فتنه ای شدیدتر از 88 در انتظار همه است؟ بر اساس نظر سنجی ها و آمارهای مختلف، همه ی مستندات حاکی از آن است که آقایان هاشمی، خاتمی و قالیباف به ترتیب سه نفر اول در نظرسنجی ها هستند و مشایی در جایگاه چهارم است. این که به چه دلیل جریان دولت این گونه خود را محبوب نشان می دهد، ذهن را می برد به توهمی خیلی شدیدتر از توهم موسوی از جهت محبوبیت و ظرفیت کسب رأی. لا اقل همه می دانستند که موسوی یا اول است یا دوم، ولی مشایی هنوز نیامده خود را اول می داند.

توهم بزرگ تر از این که شخصی شور انتخابات و نظر رهبری و هزینه ساز بودن عدم تأیید صلاحیتش برای نظام را دستاویزی در جهت منافع گروهش قرار دهد؟ این مدعیات از دو حال خارج نیست؛ یا توهم است یا تهدید که یکی از دیگری خطرناک تر می تواند باشد.




آقای قاسم روانبخش هم در همایش اقتدار ملی در پرتو ولایت در حسینیه اعظم زنجان، اظهارات تأمل برانگیزی کرد که نشان از خلق فتنه ای جدید از جانب جریان دولتی یا همان انحرافی را دارد. بخشی از صحبت های وی در زیر می آید:

"رنگ انتخاباتی جریان انحرافی «سبز بهاری» است. تکرار شعر «زنده باد بهار» به‌وسیله اسفندیار رحیم‌مشایی در مناسبت‌های مختلف از نشانه های این مدعاست. این جریان همه برنامه‌ریزی‌ها را برای انتخابات آینده ریاست‌جمهوری انجام داده است و بنا نیست از «مشایی» کوتاه بیاید.

عدم اقدام برای برگزاری انتخابات از سوی دولت و برکناری وزیرکشور و استعفای شخص محمود احمدی‌نژاد از اقداماتی است که احتمال دارد احمدی‌نژاد در صورت ردصلاحیت مشایی صورت بدهد که در این‌باره تمام پیش‌بینی‌ها انجام شده است."

با توجه به جملات فوق که همگی آن ها قابل تصور است از جانب جریان دولت یا همان انحرافی، ذکر چند نکته مفید به نظر می رسد:

1- در صورت استعفا دادن رئیس جمهور، قطعاً مملکت در ظاهر دچار بحران می شود، ولی در عوض بحران سازی مضاعفی از جانب دولت صورت نمی پذیرد. با در نظر گرفتن وضعیت اقتصادی چند سال اخیر مخصوصاً سال 91، به این نتیجه می رسیم که نه تنها مدیریتی در جهت رفع این نابسامانی ها صورت نگرفته، بلکه تحمیل سوء مدیریت به بدنه ی مردم و نیز نهادها و سازمان های تأثیر گذار در اقتصاد کشور نیز حادث شده است. بدتر از همه ی این ها، فرافکنی رئیس جمهور و عدم بی مسئولیتی وی در پاسخ گویی عملکرد ضعیف و سوء مدیریتش در وضعیت بحرانی اقتصاد کشور و وضعیت معیشتی مردم است. به طور مثالی به عنوان مشتی نمونه ی خروار، نحوه ی پاسخ گویی وی درباره ی گرانی خودرو در کشور، شاهد این مدعاست. وی در پاسخ به 

رئیس جمهور در پاسخ به سؤالی در مورد افزایش قیمت خودرو طی ماه‌های اخیر، اظهار داشت: در رابطه با موضوع قیمت خودرو حق با شورای رقابت است؛‌ بنده در این رابطه با هیچکسی توافقی نکردم؛ خودروسازان به دولت آمدند و گفتند که ما نیازمند منابع هستیم و در دولت هم بحث مفصلی شد که ما چطوری به تأمین منابع خودروسازان کمک کنیم؛ این یک تصمیم کلی بود که ماه‌ها پیش گرفته شد تا غیر از کالاهای اساسی سایر کالاها با ارز مبادله‌ای باشد و این حرف جدیدی نیست.

وی ادامه داد: خودروسازان با وزیر و سازمان گفت‌وگو کردند و تعهد داده‌اند تا آقایان اجازه دهند که خودشان بازار را مدیریت کنند تا قیمت را بیاورند که معادل ارز مبادله‌ای شود.

احمدی‌نژاد اظهار داشت: خودروسازان نباید از فضا درست استفاده نکنند؛ خودروسازان باید تولیدشان را بالا ببرند چرا که در حال حاضر همه چیز وجود دارد و خودروسازان ما هم خیلی پولدارند؛ من شنیدم که خودروها را پیش‌فروش کردند و بعد زیر این موضوع زدند و خودروها را با قیمت بالاتری می‌فروشند که این خیلی بد است.

رئیس جمهور ادامه داد: خیلی بد است که ما به این موضوع وارد شویم و بخواهیم با کسی برخورد کنیم؛ خود، خودروسازان باید خوش‌قول باشند؛ در حال حاضر نوعی انحصار در موضوع خودرو بوجود آمده است و من دارم به این نتیجه می‌رسم که کنترل واردات خودرو را از وزارت صنایع بگیریم، چرا که این وزارتخانه مانع‌تراشی می‌کند. کارخانه‌های داخلی هم مقداری اجحاف می‌کنند.

"وی اضافه کرد: ممکن است خودروسازان یک خودروی پراید را ۲۰ یا ۱۸ میلیون بفروشند و باز هم بگویند ضرر می‌کنم؛ چطور ضرر می‌کنید، مگر پراید چقدر ارزبری دارد؛ پراید حدود ۸ میلیون تومان بود؛‌مگر چقدر گران شده است، این خیلی بد است و من امیدوارم خودشان قیمت‌ها را اصلاح کنند. چرا که خوب نیست ما به این موضوع ورود پیدا کنیم.

وی اظهار داشت: در حال حاضر ما حدود ۲ میلیون ظرفیت تولید خودرو در کشور داریم؛ خودروسازان که هزینه را می‌دهند و منابع هم دارند و بانک مرکزی هم با آنها همراهی می‌کند، بنابراین باید تولید را افزایش دهند تا قیمت‌ها افزایش یابد؛ نباید این حس بوجود آید که از حمایت دولت از خودروسازان نوعی سوء‌استفاده شود؛ مگر خودروسازان چقدر هزینه دارند و خودروها چقدر می‌ارزند؛ بالاخره خودرو یک قیمتی دارد؛ اگر هم بخواهیم کیلویی بخریم، بگویم کیلویی چند است."

با توجه به جملات فوق، باید در نظر داشت که احمدی نژاد علی رغم این که رئیس قوه ی مجریه است و بر همگان مبرهن است که اولاً شرکت های خودروسازی داخلی ما یا دولتی هستند یا نهایتاً بر فرض محال خصولتی (اسماً خصوصی و عملاً دولتی)، پس چگونه ممکن است که رئیس جمهور این گونه همه ی تقصیرها را فقط متوجه شرکت ها کند؟ ثانیاً با گران شدن ارز طبیعی است که همه ی اقلام از جمله خودرو گران می شود؛ وقتی پسته تبدیل به کالایی لوکس می شود، آن وقت خودرو می خواهد گران نشود؟!

پس اگر رئیس جمهور استعفا بدهد، هر کس بشود سرپرست موقت کشور، شرایط از وضع کنونی بهتر خواهد شد.

2- اگر رئیس جمهور این تهدیدها را عملی کند، عملاً جایگاه ولایت فقیه و قانون اساسی لگد مال شده و این خطر همه ی جامعه را مورد تهدید قرار خواهد داد؛ از اقشار مذهبی و سنتی گرفته تا قشر رفاه طلب و مرفه. هم اعتقادات مورد هجمه واقع می شود و هم آسایش دنیوی مردم.

3- اگر باب شود که گروهی با تهدید و یا تحدید اختیارات مندرج در قانون اساسی برای دیگران و بسط اختیارات خود و یا بده بستان بخواهند قدرت را تصاحب کنند یا حفظ نمایند، بدعتی خواهد بود که در آینده ای نه چندان دور، ریشه ی نظام اسلامی ما را خشک خواهد کرد و همگان با هر اعتقاد و گرایشی باید از وقوع این فاجعه جلوگیری نمایند. اگر بنا بود نظام باجی بدهد، سال 88 انتخابات را به قول آقای خاتمی ابطال می کرد تا کشور آرام شود. پس این تهدیدها جنون آمیز است و باید از طراحان آن ترسید که چه نقشه ای علیه مردم، نظام و کشور در سر می پرورانند. 

4- نظر رهبری در مورد مشایی مشخص است و کسانی که شکی دارند، می توانند به حکم حکومتی عزل وی از سمت معاون اولی در ابتدای فعالیت دولت دهم مراجعه کنند. پس تبعیت از رهبری و حمایت از مشایی جمع نقیضین و ادعای تبعیت از هر دو حول یک محور توسط برخی نیز مضحک است.

این اظهار نظرها در راستای خطرناک دانستن جریان انحرافی و طراحی های پیچیده برای خلق فتنه ای جدید و پیروزی در انتخابات و تثبیت قدرت گروه خودشان به قیمت بر هم زدن آرامش و ثبات کشور و در خطر قرار دادن مصالح ملی و منافع مردم، قاعدتاً ما را چشم انتظار سخنرانی رهبری در حرم مطهر امام رضا (ع) و اتمام حجت با این قسم حرف ها می کند. اگر هم اتمام حجت در این سخنرانی صورت نپذیرد، اما فتح باب عواقب تهدید نظام و مردم توسط جریان دولتی و انحرافی، در این سخنرانی ایشان اجتناب ناپذیر خواهد بود.

 

در ذهن احمدی نژاد و گروهش، نشان فرهنگ به نوعی نماد ردای خلافت بود. خلافت فرهنگ کشور که خلیفه اش در حال حاضر مشایی است. اما این ردا، وقتی قرار است از فرهنگ به عالی ترین سطح کشور یعنی ریاست قوه ی مجریه ارتقا یابد، احمدی نژاد و دولت از تمامی نمادها و نشان ها و قدرتشان جهت پوشاندن این ردا ار اسفندیار -که در خیالشان حکم رویین تن کردن نه تنها اسفندیار رحیم مشایی بلکه کل دولت و یاران احمدی نژاد را دارد- از هیچ تلاش و طرح و نقشه ای مضایقه نخواهند کرد.

به عقیده ی برخی، احمدی نژاد در این روزها شده مثل آمریکا و رژیم صهیونیستی که مدام نظام را به انحاء مختلف تهدید می کنند که همه ی گزینه ها روی میز است حتی گزینه ی نظام. وی نیز نظام را تهدید می کند که همه ی گزینه ها روی میز است، حتی استعفا، حتی بر هم زدن آرامش و نظم و ثبات کشور و حتی شدیدترین عکس العمل هایی که تاکنون از کسی سر نزده و به ذهنتان هم خطور نخواهد کرد!

 بر اساس آخرین مصاحبه ی بهمن شریف زاده و شواهد و قراین موجود، اگر مشایی رد صلاحیت شود، تهدیدات و هزینه هایی از جهت ثبات کشور به نظام و مردم تحمیل می شود، بر همین اساس است که به عقیده ی برخی شاید مشایی تأیید صلاحیت شود تا کشور دچار بحرانی شبیه 88 نشود. آن چه مسلم است، دولت از هیچ فشار و تلاشی و حتی  تهدیدی جهت تأیید صلاحیت مشایی مضایقه نمی کند، ولی اگر رد صلاحیت شود، چون می داند که شخصی دیگر جز مشایی برای گروه دولت قادر به کسب رأی از مردم نیست، مانند شخصی وارد میدان می شوند که هیچ چیزی برای از دست دادن ندارد و ممکن است به قول معروف بگویند: "دیگی که برای من نمی جوشد، می خواهم کله ی سگ در آن بجوشد". ممکن است حالتی رخ دهد که علاوه بر آمریکا و رژیم صهیونیستی، همه ی گزینه های احمدی نژاد هم روی میز قرار بگیرد. پناه بر خدا!



برچسب‌ها: محمود احمدی نژاد, بهمن شریف زاده, اسفندیار رحیم مشایی, قاسم روانبخش
+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۹۱/۱۲/۲۶ساعت 15:49  توسط احسان رستگار   | 

بهار کیست، بهار چیست؟/طنز


بسم الله الرّحمن الرّحیم



زنده باد بهار! زنده باد بهار! زنده باد بهار! گویان احمدی نژاد در ظهر 22 بهمن امسال در میدان آزادی.


استقبال از مشایی و احمدی نژاد در فرودگاه مهرآباد در 21 بهمن امسال.

پیرو رایج شدن شعار زنده باد بهار زنده باد بهار زنده باد بهار، به سؤال زیر پاسخ دهید، بگویید مراد از کلمه ی بهار در این شعار چیست؟

1- نام نوه ی مشترک اسفندیار رحیم مشایی و محمود احمدی نژاد است.

2- نام فصل اول سال است.

3- به وضعیت خاصی در سال می گویند که اگرچه در بهمن واقع شده ولی حال و هوای بهاری دارد، مثل 22 بهمن امسال.

4- نه ظاهرش و نه باطنش ربطی به بهار ندارد؛ وضعیتی است که باطنش پر است از طوفان و بوران و سرما و ظاهرش سرشار است از جزغالگی و بوی سوختگی و فیلم های سوخته و دماغ سوخته و آفتابه ای که آبی ندارد که آب را بریزی جایی که می سوزد.

5- هیچ کدام؛ بهار یک شعار است که قرار است در مناسبت های خاص و در مکان های خاص و از بلندگوهای ملت شریف ایران و در جهت اعتلای انسانیت و سرافرازی مردم جهان و یکانگی و رحمت و معرفت و لطافت و نعمت و مهربانی، در راستای پیروزی در انتخابات 92 در اذهان مردم ثبت شود تا آرا از اقصا نقاط مملکت به نفع آن مهندس که خیلی خیلی مهنّس و فهمیده و با کمالات و با جمالات و خوش لباس و عالی و متعالی و باهوش تر و بهتر از بافنده ی قالی و به این باحالی و با پشتیبان مالی، بتواند من کنت مولی فهذا مهنّس مولاه را در سال 1392 خورشیدی به نحوی اهورا رهروانه و کوروش مدارانه و ایران مکتبانه زنده کند نه چون یک دیوانه سر بر آورده از یک سربسته هندوانه.

6- بهار نام دختری است که ا. ر. م. در جوانی دلبسته ی او بوده و حالا دارد برایش پیغام می فرستد که من هنوز تو را آهوش گریز پای دشت دلم می دانم و تو رو خدا بگرد و ان شاء الله ما شاء الله هزار ما شاء الله چشم نخوری ان شاء الله و زنده باشی تا به هم برسیم وقتی که زور هیچ کس به ما نمی رسد و من رئیس جمهور شده ام.

7- رمز جدید فتنه است؛ خیلی فتنه انگیزتر از انتخابات آزاد. بناست تا سخنرانی احتمالی رهبری مبنی بر این که "مگر می شود در زمستان بهار باشد ... مگر تا حالا 22 بهمن های ما در این 34 سال خزان بوده که حالا آمده اید بهار بهار می کنید ... مگر تا الآن مرده بده که این گونه چندین و چند بار در نیم ساعت هی می گویید زنده باد زنده باد ... مگر ما بهار ندیده ایم که این گونه می گویید زنده باد بهار زنده باد بهار ... مگر ما نمی فهمیم که برخی چرا در فرودگاه به بعضی دیگر می گویند که زنده باد بهار و بعد با همان شعار فردای آن روز و با همان پلاکارد می روند و سخنرانی رئیس مجلس را در قم بر هم می زنند و به وی که شخصی مؤمن است مهر پرتاب می کنند!


8- نام یک روزنامه است که هیچ ربطی به گروهک های انحرافی و قدرت های منحرف ندارد و اصلاً از حلقه های وصل اصلاح طلبان و انحرافیون نیست و نه فتنه است و نه جریان منحرف.

9- رمز مشترک کسانی است که از قضا در 21 بهمن به استقبال رئیس جمهور و مشایی می آیند و از قضا یک روز بعد در حرم حضرت معصومه با همان پوسترها سخنرانی رئیس مجلس را با پرتاب مهر و شعارهای مکرر قطع می کنند.


برچسب‌ها: اسفندیار رحیم مشایی, محمود احمدی نژاد, زنده باد بهار, سخنرانی 22 بهمن 91 احمدی نژاد
+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۳۹۱/۱۱/۲۲ساعت 23:59  توسط احسان رستگار   | 

آقای منتجب نیا!خاتمی و مشایی به یک اندازه خطرناکند!


                                                 بسم الله الرّحمن الرّحیم

                                 

احسان رستگار، سایت خبری-تحلیلی نیمروز:

طی چند هفته ی اخیر، اظهار نظرهای گروه های مختلف مخصوصاً اصلاح طلبان پیرامون انتخابات 92 بیش از پیش قوت گرفته است. در این میان مصاحبه ها و یادداشت های متعدد آقای منتجب نیا به شدت جلب توجه می كند و با جنس خاص ریش سفیدی صحبت هایش، نوعی داعیه ی سیاست گزاری و جهت دهی این جریان را دارد. از این رو بر آن شدیم تا مبتنی بر دو مورد از مصاحبه ها و یادداشت هایش، نظرمان را به این نظرات ضمیمه كنیم؛ پاسخی به موارد محل بحثی كه با گفتمان اصلاح طلبان داریم كه در این یادداشت، آقای منتجب نیا آن را نمایندگی می كند؛ بخش های مشكی رنگ سخنان ایشان و كلمات آبی رنگ نظرات ماست:

جملات زیر گزیده ای است از سرمقاله ی مفصل آقای منتجب نیا در شماره ی 38 هفته نامه ی آسمان با عنوان «قهر نیستیم اما ...» كه در زیر هر بند منتخب، نظر ما هم به آن افزوده شده است:

بنیانگذار انقلاب بارها تاكید كردند كه انتخابات در انحصار هیچ فرد و گروهی نیست و كسی حق ندارد بگوید فلانی‌ها بیایند و فلانی‌ها نیایند. امام به شدت با این رویكرد مخالف بود و با آن برخورد می‌كرد و تا زمانی كه در قید حیات بودند اجازه باب شدن این رویه را نمی‌دادند.

؛امام تا زمانی كه در قید حیات بودند، اتفاقاً دقیقا همین گونه عمل می كردند؛ برای همه ی جناح ها. مثلاً با وجود این كه جلال الدین فارسی نماینده ی حزب جمهوری بود، با دلیل این كه شایعه ی ایرانی الاصل نبودنش در جامعه پیچیده بود، اجازه ی حضور وی در انتخابات را ندادند. پدر جلال الدین فارسی افغانی بود و نتوانست نامزد ریاست جمهوری شود، اما كسانی كه متهم به فتنه گری هستند، نم پس نمی دهند. آیا افغانی بودن پدر خطرناك تر است یا فتنه گری؟ اصلاً مسأله این نیست كه واقعاً ما شخصی هم چون سید محمد خاتمی را فتنه گر می دانیم. وی در دادگاهی محاكمه و محكوم نشده ولی قطعاً رفتارهای ایشان مشوق مردم برای حضور در خیابان ها پیرو ادعای تقلب بوده است.

گاهی شرایطی پدید می‌آید كه آنها امكان حضور در صحنه را ندارند و اگر بخواهند در این فضا وارد شوند نه تنها تنور رقابت دیگران را گرم كرده‌اند بلكه به واسطه اینكه آنها نماینده اكثریت جامعه هستند حضور غیر موثرشان به زیان جامعه نیز می‌شود. این شرایطی كه عرض شد البته جدا از آنچه امروز بر كشور می‌گذرد، نیست.

؛ اولاً بر چه اساسی اصلاح طلبان نماینده ی اكثریت جامعه هستند؟ اگر این گونه بی پایه و اساس هر كس بخواهد داعیه ی نمایندگی اكثریت را داشته باشد پس قاعدتاً باید هر دوره منتظر فتنه ای جدید باشیم كه در آن همیشه طرف بازنده خود را قربانی تقلب می بیند و نه بازنده ی رقابت. ثانیاً خدا را شكر كه اكثریت مردم اصلاح طلبان را شناختند وگرنه واقعاً آن ها می شدند نماینده ی اكثریت مردم؛ چگونه وقتی اصلاح طلبان نه در سال 88 و نه در انتخابات مجلس نهم شكست خوردند، می توانند نماینده ی مردم باشند؟

 اگر این فضا مهیا شود جریان اصلاحات می‌تواند اتمسفر یخ بسته  جامعه و بی‌تفاوتی مردم را تغییر دهد.

؛اگر اصلاح طلبان این قدر توانایی و ظرفیت داشتند كه بی تفاوتی مردم را تغییر دهد، در انتخابات مجلس می توانست همان چند نفر نماینده اش را وارد مجلس كند كه نتوانست. حكایت همان است كه می گویند كل اگر طبیب بودی، سر خود دوا نمودی.

ما نمی‌خواهیم با حاكمیت وارد نبرد شویم و به زور چیزی از آن بستانیم.

؛ الحمدلله كه از فتنه ی 88 این تجربه را كسب كردید كه نمی توان با زور از حاكمیت چیزی ستاند یا با آن معامله كرد. حتی وقتی امنیت و آرامش كشور را بر هم زدید، حاكمیت حاضر نشد از حق مردم بستاند و به شما بدهد. اگرچه در مدیریت فضای فتنه ی 88 اشتباهات بزرگی مانند كوی دانشگاه تهران و فاجعه ی كهریزك و چندین و چند خطای دیگر رخ داد، ولی علت العلل آن اشتباهات هم شروع یاغی گری همین گروه موسوم به اصلاح طلبان بود. پس نگویید نمی خواهیم، بفرمایید كردیم نشد، پس دیگر نمی كنیم چون زورمان نمی رسد.

مجری برگزار‌كننده انتخابات آینده دولتی است كه ما به هیچ عنوان آن را قبول نداشته و نداریم و این روزها حتی حامیان گذشته‌اش در امانتداری‌اش شبهه دارند و صحبت از كمیسیون ناظر بر انتخابات می‌كنند.

؛كمیسیون ناظر بر انتخابات به دلیل امانتداری دولت نیست، بلكه به دلیل اصلاح اساسی و مبنایی در برگزاری انتخابات است برای همیشه. برای این كه اگر دوباره طیف شما یا امثال شما گفتند كه تقلب شده، نمایندگان مردم و دیگر معتمدینی كه از همه ی طیف ها در آن هستند برخیزند و بگویند مردم! ما معتمدین شماییم و شما به ما اعتماد دارید، بدانید كه هیچ تقلبی صورت نگرفته و نتیجه ی واقعی انتخابات همین است. یعنی این كه دیگر فتح باب تقلب از جانب امثال شما ممكن نباشد. ضمناً شما دقیقاً به چه معنا دولت را قبول ندارید؟ به این معنا كه تقلب كرده است؟ پس عملاً به این ترتیب شما رهبری را هم كه بارها تأكید كردند تقلبی اتفاق نیفتاده هم قبول ندارید. با این حساب اصلاً گزینه ی مطلوب شما چگونه می تواند كشوری را اداره كند كه شخص اولش را قبول ندارد؟ باز دوباره حاكمیت دو گانه و نزاع و كشمكش؟ نه آقای منتجب نیا! مردم از این كشمكش ها خسته شده اند و بریده اند!

سوال اساسی اینجاست كه آیا اگر مردم رأی دادند و بار دیگر حضور خود را نشان دادند آنچه خواست‌شان است اجرایی می‌شود یا خیر؟

؛خواست مردم اجرا شد! اخباری كه به شما می رسد موثق نیست. كما فی السابق مجدداً خواست مردم اجرا می شود. اصلاً یك پیشنهاد؛ انتخابات را تحریم كنید و ببینید چند درصد مردم از شما تبعیت كرده و انتخابات را تحریم می كنند؟ یك پیشنهاد دیگر؛ در انتخابات شركت كنید و ببینید چقدر رأی می آورید و پایگاه مردمی حقیقی تان در چه حد است؟ پیشنهاد سوم؛ شما كه می گویید حرف مرد دوتاست، حرف دومتان را هم بزنید و حق الله و حق الناسی كه بر ذمه تان هست را بردارید. حرف اولتان تقلب بود، نمی گوییم در حرف دوم بگویید غلط كردیم، ولی می توانید بگویید گز نكرده پرده دری كردیم و دیگر نخواهیم كرد. چطور است؟ حال ببینیم آیا بر اساس تعریف خودتان مردم هستید یا نه؟

اما اگر فرض كنیم حاكمیت این حق اساسی را به ما داد و بنابر حضور جریان اصلاحات قرار گرفت به عقیده من، تنها و تنها شخص سیدمحمد خاتمی توانایی عبور كشور از بحران‌های فعلی را دارد. اول آنكه ایشان در مقاطع حساسی وفاداری خود را به نظام جمهوری اسلامی نشان داده است.

؛آن قدر كه ایشان وفاداری اش را به نظام نشان داده، به همان اندازه بوده كه بعد از سخنرانی رهبری باز هم دست از حمایت جریان فتنه و ناآرامی های كشور بر نداشت و تا توانست به آن دامن زد و در ورطه ی سهم خواهی، قدرت خود را محك زد. پس اتفاقاً وفاداری ایشان به اصلاح طلبان ثابت شده است نه به نظام! فاصله ی اصلاح طلبانی كه رئیسشان آقای خاتمی است با نظام كه رئیسش ولی فقیه است، به اندازه ی فاصله ی طرح ادعای تقلب و عدم اعلان برائت از كفار و منافقین و معاندین با رد ادعای تقلب و دفاع از حیثیت نظام و استكبارستیزی و اعلان برائت از دشمنان اسلام.

نكته آخر هم این است كه مردم از دوران ریاست جمهوری خاطرات خوبی دارند و علاقه‌مند هستند آن روزها دوباره تكرار شود.

؛ خاطرات مردم را خودشان بگویند، ولی بنده كه یك نفر از مردم هستم، اسم خاتمی كه می آید یاد افزایش بی بند و باری در عرصه های فرهنگی و اجتماعی، افزایش بی بند و باری در دانشگاه ها و نهادینه كردن جنبش دریدگی مدنی (به زبان آن ها آزادی مدنی) مخصوصاً در میان بانوان جامعه بود. همان جنبشی كه رهبرش –كه آقای خاتمی باشد- هر جا می رفت عقایدش را به رخ می كشید؛ در ایتالیا با صف خانم ها دست می داد و بعد هم آیت الله منتظری به نفع ایشان فتوای حلیت مصافحه با اهل كتاب را داد و یا در كشور خودمان در مراسمی بازوی زنی چادری را روی سن مراسم، در حضور شوهرش با لبخند فشرد و باز هم با لبخندی دیگر خیره در چشمان پزشكی خانم، آستین بالا زد تا فشارش را بگیرد و عكاسان عكس بگیرند تا به همه بفهماند كه شیخی است كه امل نیست و باكلاس و امروزی است.

از طرفی نگرانی‌هایی كه نسبت به جریان نوظهور انحرافی این روزها در نظام بروز كرده نسبت به سیدمحمد خاتمی وجود ندارد ...

؛اصلاً این طور نیست. تفاوت خطر جریان انحرافی و جریان طیف خاتمی، خطر جریان ماركسیزم است نسبت به لیبرالیزم. هر دو بدند و فاصله شان تا اسلام به یك حد است. البته نفاق جریان انحرافی از اصلاح طلبان بیشتر به نظر می رسد، ولی وقتی به فاصله ی مكتب ایرانی و انجمن حجتیه با اسلام ناب محمدی و فاصله ی لیبرالیزم و نسبی گرایی اخلاقی و سكیولاریزم با اسلام ناب محمدی نگاه می كنیم، به نظر باز هم اصلاح طلبان كم از جریان انحرافی نمی آورند. فقط شاید بتوان گفت جران انحرافی ها زبل تر و سیاس ترند. 

مسوولان كشور اگر كمی تامل كنند قطعا به این نتیجه خواهند رسید كه خاتمی ارزشمندترین ذخیره نظام برای این روزهای سخت است.

؛ پس بر این اساس یا مسئولان كشور فكر نكرده اند یا فكرشان كار نمی كند، چون هنوز اصلاً و ابداً چنین نظری ندارند. خود آقای خاتمی هم گمان نكنم چنین تملقاتی را بپذیرد. همان قدر كه مشایی انسانی موحد، مؤمن، پاك، صبور و دارای قلب و اندیشه ای زلال، عاشق و دلبسته به ارزشهای الهی و آحاد مردم جهان و عمیقاً عارف و متعهد به آرمان مهدوی، حاكمیت جهانی توحید، عدالت، عشق و آزادی و مدیریت مشترك ملت ها و فردی شایسته، مدیر، مدبر و امین و از جهات گوناگون توانمند هست، خاتمی هم ارزشمندترین ذخیره ی نظام، آجیل مشكل گشا و وفادار به نظام و انقلاب است. 

البته این در شرایطی است كه خاتمی هیچ انگیزه‌ای برای ورود به عرصه ندارد چرا كه او هم شرایط را مساعد برای حضور نمی‌داند. مطمئنا اگر احساس كند نظام پذیرای حضور مجدد است بخش عمده‌ای از كار راضی كردن ایشان برای كاندیداتوری حل می‌شود.

؛یاد آن حكایت افتادم كه بچه ای سر ناهار بهانه گیری می كند و با پدر و مادرش بحثش می شود  قهر می كند و لحاف را روی سرش می كشد. مادر پسر بچه، بعد از اینكه ناهار را می خورند و سفره را جمع می كنند، مقداری غذا برای او كنار می گذارد. بچه كه حواسش به قای قضایا بوده می گوید: من كه نمی خورم، ولی آن غذا را برای هر كس كه كنار گذاشته اید، كم است.

 

برای انتخابات ۹۲ هم اگر شرایط مهیا باشد می‌توان این احساس وظیفه را در ایشان به وجود آورد.

؛باز هم اعتماد به نفس كاذب و خود چوب كاری و ایجاد پویش ها و موج های حمایت خودساخته ی خودجوش!

مطمئنا در جریان اصلاحات افراد مومن و توانمندی هستند كه هر كدام می‌توانند رئیس‌جمهور بالقوه كشور باشند اما آنچه باعث تاكید ما بر شخص آقای خاتمی است تجربه و توانمندی ایشان و از آن مهم‌تر شرایط حساس و استثنایی كشور است.

؛این اصلاحات عجب جریان قوی ای است. بر این اساس اصلاح طلبان با حضورشان در مناصب حساس و عرصه ی مدیریت كلان كشور، تا آخر عمر نظام را می توانند تضمین كنند.

 

مجموعه اصلاح‌طلبان در راس دلسوزان نظام قرار دارند و این موضوع باید برای مسئولینی كه نمی‌توانند به تنهایی كشور را اداره كنند مشخص باشد كه اگر این وضعیت در كشور پیش رود آینده بدی در انتظارمان خواهد بود.

؛این هم تهدیدی است موذیانه در قالب نقدی مشفقانه كه پیرو آن اصلاح طلبان اگر نیایند و پیروز نشوند، یا همه خود به خود بدبخت می شوند و یا به زور توسط همین دلسوزان نظام در شورش های خیابانی و یا به طرق دیگر از بین خواهند رفت.

 

 عقلای قم باید در كشورمان نسبت به مرزی كه از سال 88 تا 92 ایجاد شده است، عقده‌گشایی كنند و در مقابل رسانه‌هایی كه تاكید بر مسائل گذشته دارند وارد عمل شوند.

؛عقلای قم اگر عقده گشایی كنند كه گمان نكنم چیزی از اصلاح طلبان باقی بماند! شاید هم از آن جا كه اصلاح طلبان روشنفكرند، لحظه ای با لهجه ی فرانسوی سخن گفته و رم را قم تلفظ كرده اند. یحتمل منظورشان واتیكان بوده كه در رم واقع در ایتالیاست وگرنه موضع قم نسبت به اصلاح طلبان خیلی مبهم نیست؛ البته به جز یكی دو نفر از آن بزرگواران كه بیشتر كاربرد صدور مجوز جهت سیگار كشیدن در ماه رمضان یا قمه زنی (با وجود اعلام حرمت آن توسط حاكم شرع یا ولی فقیه زمان) دارند.

باید آسیب‌شناسی دقیقی در مجموعه اصلاح‌طلبان صورت گیرد زیرا امروز و در شرایط حاضر دو سوم ملت ایران اصلاح طلب هستند از این رو فضا باید برای حضور اصلاح طلبان كه حق همه مردم است ایجاد شود.

؛ای داد بیداد! این دو سوم مردم ایران و اكثریت ملت شریف ایران بنا بر كدام آمار و دال بر چه تحلیلی این قدر شیفته ی اصلاح طلبانند یا اصلاح طلبند؟! البته اگر ملت را كلان شهرها در نظر بگیریم و از كلا شهرها فقط دانشگاهیان را نظرسنجی كنیم، واقعیت این است كه تقریباً همین است. ولی انگار نه انگار كه فقط یك سوم جمعیت ایران روستائیان هستند كه اصولاً بنا بر شعارهای بی مبنا و افزایش آزادی های اجتماعی (بی بند و باری های ضد اجتماعی) و یا همان به اصطلاح شهری اش جینگولك بازی، رأی نمی دهند. بخش عمده ی مردم هم كه دانشجو نیستند یا اصلاً تفكرشان تحت تأثیر جو احساسی دانشگاه ها و یا گروه همسالان و جوانان نیست. اصلاً این ها به كنار؛ وقتی بر اساس ادعای شما نظام در 88 تقلب كرده است (وگرنه چون شما اكثریتید و دو سومید پیروز می شدید)، چرا مجدداً در انتخابات همین نظام با مجری گری همین دولت و همان طیف حاكمیت می خواهید شركت كنید؟

مشاهده كردیم كه دولت اصلاحات توانست در 8 سال مدیریت كشور تجربه شیرینی از خود به جای بگذارد از این رو مردم خاطره خوبی از دولت اصلاحات دارند.

؛مخصوصاً از اشائه ی بی بند و باری ها در عرصه ی اجتماعی و فتح باب اردوهای مختلط ورزشی و تبیین جدایی دین از سیاست یا دیدگاه به زانو در آمدن اسلام وقتی كه مقابل آزادی انسان قرار می گیرد (نقل از خاتمی به مضمون) یا حجاب اگر مانع حضور زن در جامعه شود مفید نیست (نقل از خاتمی به مضمون) و بسط فراوان افكار غرب زده و ضد اسلام دیگر.  

تمام اصولگرایانی كه در روی كار آوردن دولت فعلی، پیروزی و ناكارآمدی آنها سهیم هستند باید پاسخگوی عملكرد این دولت باشند زیرا در شرایط فعلی انتقاد از دولت از سوی این طیف راه به جایی نخواهد برد.

؛این یعنی اشتباه كرده اید، پس دندتان نرم، بخورید! اصلاً بمیرید تا شما باشید كه دیگر به فلانی رأی ندهدید! این كه چون عده ای زمانی به شخصی رأی داده اند پس تا ابد یا باید از وی حمایت كنند و یا این كه باید پاسخگوی اشتباهات وی باشند، مانند رأیی است كه مردم به خاتمی دادند و بعد آن چه می خواستند از آب در نیامد یا بنی صدر. یعنی شما باید بیایید نقایص و بدقولی ها و نفاق دولت ها را به مردم تعمیم دهید و سپس از آنان بخواهید تا پاسخگو باشند؟! اگر رئیس جمهور به وعده اش عمل نمی كند، آیا مردم مقصرند؟!

اصلاح‌طلبان باید با برگزاری همایش‌ها و كنگره‌های مختلف در راستای شناسایی آسیب‌های خود وارد عمل شوند و آقایانی كه در اداره كشور مسئولیتی بر عهده دارند باید قبول كنند كه مجموعه اصلاح‌طلب مساوی اكثریت مردم است.

؛مجدداً بحث همان رو است و سنگ پای قزوین.

 

مطالب زیر هم گزیده ای از صحبت های مفصل آقای منتجب نیاست در كافه خبری آنلاین:

ما همیشه حرمت مقام معظم رهبری را حفظ كرده ایم و تبعیت ایشان را لازم دانسته ایم هرچند برخی اوقات سئوال و نظر دیگری داشته ایم.

؛مخصوصاً وقتی در سال 88 بارها رسماً اعلام كردند كه دست از اعراض خیابانی بردارید و از طرق قانونی اعتراض و شكایت خود را پیگیری كنید؟ وقتی علناً خطاب به اصلاح طلبان گفتند كه خونی اگر ریخته شود پای كسانی است كه مردم را به خیابان ها می كشانند و تصریح كردند كه اردوكشی خیابانی نكنید؟

خود من بارها بعد و قبل از انتخابات 88 مصاحبه ها كرده ام و بیان كرده ام كه حرمت ها باید حفظ شود و هتك حرمت نباید صورت بگیرد. حتی آقای احمدی نژاد هم، اكنون رییس جمهور این كشور هستند و تا زمانی كه در این پست قرار دارند، حرمت مسئولیت ایشان باید رعایت شود و زمانی هم كه دیگر ریس جمهور نبودند، باز حرمت و حقوق انسانی و شهروندی ایشان باید رعایت شود و نمی شود هرگونه كه خواستیم انتقاد و ناسزا بگوییم.

؛توهین بالاتر از تمرد از فرمان ولی فقیه و پرده دری بیش از این كه به قول رهبری به نظام تهمت تقلب زده شود و در تظاهرات مختلف مرگ بفرستند بر اصل ولایت فقیه و دهان به فحاشی به رهبری بگشایند؟ در ورد آقای احمدی نژاد هم حرفی نیست، ولی شما اگر حرمت نگه دار بودید، همین الآن هم نمی گفتید كه وی را به عنوان رئیس جمهور كشور قبول ندارید، چون این گونه یعنی تقلب نظام را قبول دارید. 

"علاوه بر این كه اصلاح طلب ها ایشان [عارف] را انتخاب نكرده اند و ایشان از روی میل خودشان و حق شخصیشان وارد صحنه شده اند و همین خودش می تواند مشكل باشد. [باید ببینیم] تنها قرار است انتخابات در درون یك جبهه خلاصه شود و نامی هم از اصلاح طلبان برده شود، فقط برای گرم كردن تنور انتخابات و مشاركت بالاتر مردم." این قدر آقای عارف را جدای از اصلاحات و خودسر نمایانده اند كه او برای رد تك روی، در این هفته گفت: "اگر آقای خاتمی تصمیم به كاندیداتوری بگیرد، طبیعتا بنده از كاندیداتوری در انتخابات آینده انصراف خواهم داد. ."

؛به نظرتان چرا به روی مبارك نمی آورید كه اگر شما بیایید و نیایید درصد مشاركت مردم نهایتاً ده درصد تفاوت می كند و نه بیشتر؟ در غیر این صورت نیایید تا نظام ادب شود و دفعه ی بعدی مانند آمریكا كه پیش شرط برای ایران تعیین می كند، شما هم شاید در قبول پیش شرط هایتان فرجی شود! بالاخره شما هرچه باشید آمریكا كه نیستید. 

حال این ها به كنار، آقای جنتی را می خواهید چه كنید كه اعلام كردند: "امكانی برای حضور مجدد فتنه گران در صحنه انتخابات وجود ندارد و آنها حتی نباید توهم این حضور مجدد را داشته باشند." نكند باز مثل سال 84 -با وجود شیطنت های 88- چشم انتظار حكم حكومتی رهبری پس از رد صلاحیتید؟ البته از مناعت طبع رهبری بعید نیست كه لطفشان شامل حالتان شود.

 


بعد التّحریر:

همین یادداشت در سایت خبری-تحلیلی «خبرنامه دانشجویان ایران»

همین یادداشت در سایت خبری-تحلیلی «شلمچه نیوز»



برچسب‌ها: رسول منتجب نیا, سید محمد خاتمی, اسفندیار رحیم مشایی, محمود احمدی نژاد
+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۳۹۱/۰۹/۲۷ساعت 15:18  توسط احسان رستگار   | 

طنز/هرچه هستم، همسرم را معاون کردم نه معلم زبانم را


بسم الله الرّحمن الرّحیم



نظر به مراتب تعهد، تخصص، تجارب جنابعالی و با عنایت به پیشنهاد معاونت اداری و مالی به موجب این حکم به سمت مدیرکل آموزش و پژوهش منصوب می‌شوید.
باعنایت به اهمیت جایگاه آموزش و پژوهش و ضرورت توجه به آموزش کارکنان به منظور رفع نیازهای تخصصی و حرفه‌ای نیروی انسانی در راستای اعتلای امور سازمان، انتظار می‌رود با توکل به خداوند منان و در سایه توجهات حضرت ولی‌عصر (عج) با بهره‌گیری از سرمایه‌های انسانی متخصص و ارزشمند، اقدامات مبتنی بر برنامه‌ریزی متناسب با منشور کاری سازمان و استفاده بهینه از منابع درجهت نیل به اهداف تبیین شده و تحقق دوره‌ای ممتاز و درخشان تلاش نمایید.
دکتر هما فلاح پیش از این دارای سوابق پزشکی و مدیریتی مختلفی در سازمان تأمین اجتماعی بوده است. رئیس درمانگاه‌های 21 و 22 تأمین اجتماعی تهران در سال 1376، مسئول و کارشناس ارشد اداره کلینیک تأمین اجتماعی استان تهران در سال 1384، ریاست امور پزشکان استان تهران در سال 1386 و همچنین ریاست بیمارستان شریعت رضوی تأمین اجتماعی تهران در پرونده کاری ایشان وجود دارد.



متن طنز و خیالی حکم رئیس سازمان تأمین اجتماعی برای همسرش:


با اهداء سلام و احترام به والده ی بچه ها

نظر بنده در مورد شما مساعد است. تا آن جا که دیده ام و می دانم، نظر شما هم در مورد این بنده مساعد است. اصولاً نظر مساعد بنده به شما، به مراتب مهم تر است از تعهد، تخصص و تجارب جناب عالی و با عنایت به پیشنهاد معاونت اداری و مالی که خودم شما را به آن ها معرفی کرده بودم، به موجب این حکم به سمت مدیر کل آموزش و پژوهش منصوب می شوید.

با عنایت به اهمیت شما در نظر بنده، جایگاه آموزش و پژوهش که سهل است، حتی حاضر بودم جایگاه خودم را نیز تقدیم شما کنم، اما دریغا که فی الحال جایگاهی بالاتر از این به بنده نمی دهند که بنده هم جایگاهی بیش از این تقدیم شما نمایم.توجه به آموزش کارکنان به منظور رفع نیازهای تحصصی و حرفه ای نیروی انسانی در راستای اعتلای اموز سازمان هم آن چنان ضرورتی ندارد. انتظار می رود حال که ما از چشم خدا افتاده ایم، حداقل نظر رئیس جمهور را به نحو احسن جلب کرده و وی را با تمام قدرت، سفت، بچسبیم.

بهره گیری از سرمایه های انسانی متخصص و ارزشمند، اقدامات مبتنی بر برنامه ریزی متناسب با منشور کاری (همان آفتابه ی محل کار است) سازمان و استفاده بهینه از منابع در جهت نیل به اهداف تبیین شده -که همان افزایش درآمد خانوادگی مان و مستحکم تر شدن بنیان های خانواده مان است- نیز تحقق دوره ای ممتاز و درخشان -که با حضور ما مسبوق به سابقه بوده است- تلاش ننمایید؛ اصلاً نگران نباشید، خودش درست می شود، همان طور که پیش از این هم بنده هر کجا که قدم نهاده ام، خود به خود همه ی بدبختی هایش به نحوی باور نکردنی جمع شد. (جمع شدن=یه بارکی: این جا جمع شدن به معنای یه بارکی کردن یا به فعلیت رسیدن است؛ حال چگونه به فعلیت رسیدنش می شود همان حکایت جیگر زلیخا)

همان طور که پیش از شما نیز این معاونت خیلی آباد نبوده، شما نیز خیلی خودتان را خسته نکنید. گفتیم کم تر از شما دور باشیم و بیشتر زیارتتان کنیم؛ کعبه و بت خانه بهانه است.

لازم به ذکر است که حسی خوبی است که هم در خانه و نیز در محل کار، بنده ی حقیر خودم رئیستان باشد.

از همین رو پیرو توضیحات فوق، چه کسی بهتر از شما برای این سمت؛ این گونه حسودان و تنگ نظران خواهند فهمید که موش تو سوراخ می رود و جارو هم به دمبش می بندد؛ به شرطی که سمبه اش پر زور باشد و مافوقش هوایش را داشته باشد حتی در خلأ.

شعار ما دور زدن همه (از جمله دیوان عدالت اداری) و اجرای بند (پ)(=پارتی بازی) و افزودن تبصره ی (ف)(=فامیل بازی) و بهره مندی از اصل (ه)(=هر کار عشقت می کشه بکن) در سایه ی قانون

شوهر شما مرد است مرد! یک مرد از تبار محمود! مردی پیل افکن! یک قانون می گویدن و صد قانون از چپ و راستش بیرون می زند ولی محمود مرد است و انجامشان نمی دهد؛ چون مرد است. ما فداکاریم؛ این قدر فداکار که آمده ایم با اسفندیار، حماسه وار نقشی نو براندازیم و این نظام براندازیم.


کسانی هم که به بنده خرده می گیرند، بروند خدا را شکر کنند که بنده همسرم را به معاونتم منصوب کردم، نه این که معلم خصوصی زبانم را به معاونت ریاست سازمان موزه ی ملی ایران بگمارم.

در سایه ی منت ما و توجیهات رئیس جماهیر باشیم جمیعاً.

استاندار زنجان (در خانه) و رئیس شما در بیرون خانه، مسعود مرتضایی


خانم دکتر هما فلاح، بسیار همسر خوب و عالی ای است و دکتر هم هست همان طور که به عنوان پیشوند نامشان ذکر کردم و به شدت هم برای این سمت مناسب و بی رقیب هستند و شک نکنید که همین طور است و پیش از این هم کلی مدیر و مدبر و دکتر بوده اند. 


برچسب‌ها: سعید مرتضوی, اسفندیار رحیم مشایی, آزاده اردکانی, محمود احمدی نژاد
+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۳۹۱/۰۸/۲۹ساعت 16:22  توسط احسان رستگار