مصاحبه اختصاصی با صادق زیباکلام:حجاریان در طرح بومی سازی علوم انسانی نقش داشت/تفکیک جنسیتی شدنی نیست
بسم الله الرّحمن الرّحیم

اشاره: متنی که می خوانید بخشی سخنان صادق زیباکلام و برگرفته از مصاحبه مفصل و اختصاصی نشریه ی دانشجویی «نسیم اعتدال» با وی، درباره مسائل روز، ازجمله بحث تفکیک جنسیتی دانشگاه ها است. مشروح این مصاحبه در شماره بعد منتشر می شود:
- فکر می کنم اولین بار بعد از انتخابات 22 خرداد 88، دکتر کامران دانشجو بود که گفت: ما باید طرح تفکیک جنسیتی را اجرا کرده و دانشجویان دختر و پسر را جدا کنیم. بعداً هم به این صورت در آمد که مردم این را از ما می خواهند، مسلمانان این را از ما می خواهند، امت شهید پرور این را از ما می خواهند و قس علی هذا.
- از یک جاهایی، شماری از عقلای اصول گرا، شماری از کسانی که درون دولت بودند، به علاوه شورای عالی انقلاب فرهنگی، به علاوه وزارت علوم، به این نتیجه رسیدند که به نحوی دانشگاه ها باید از این وضعیت به در آیند. یعنی چه دانشگاه این قدر مخالف ما باشد؟! غلط کرده دانشگاه مخالف ما باشد! چه کنیم که دانشگاه از این وضعیت که سنگری شده بود که کانونی شده بود برای مخالفت با جناح پیروز در انتخابات 22 خرداد، خارج بشود. یک سری بازداشت و اخراج دانشجوها و یک سری انجمن اسلامی را معلق بکنیم، آن استاد را تعلیق بکنیم، آن دانشجو را معلق بکنیم، آن دانشجو برود خودش را معرفی کند به کمیته ی انضباطی، یک سری تصمیمات این جوری بود. اما شاید عده ای از اصول گرایان به این فکر افتادند که با گرفتن و حبس و اخراج نمی شود که ادامه داد. بنابراین یواش یواش به این فکر افتادند که کاری بکنیم که در دراز مدت دانشگاه از این وضعیت مخالفت و اعتراض و انتقاد به ما خارج شود طرح تغییر علوم انسانی و اسلامی کردن علوم انسانی یکی از آن عناصری بود که در جهت تغییرات بلند مدت بود.
- آقای سعید حجاریان هم در ایجاد تغییرات در دانشگاه ها بی نقش نبود. ایشان در دادگاهی که تشکیل شد هم مطلبی را گفت که به نظرم خودش به آن مطلب اعتقاد نداشت. از روی استیصال و این که رهایی پیدا کند از زندان، کلاهی را سر اصول گرایان گذاشت و فی الواقع سر کارشان گذاشت و گفت من محصول علوم انسانی ای هستم که در دانشگاه فرا گرفته ام. بروید آن را درست کنید در دانشگاه ها. به هر حال این نظر سعید حجاریان نبود. با شرایط جسمانی ای که داشت، وقتی این آدم را می خواهید ببرید در زندان اوین، خب معلوم است این آدم در رنج است، در عذاب است و ممکن است هر روز فوت شود. برای این که یقه ی خودش را از دست اوین در بیاورد، گفت آقا من گناهی ندارم. اگر فکر من باطل است، اگر فکر من غلط است، اگر فکر من سکولار است، اگر فکر من ایرادی دارد و با موازین جمهوری اسلامی نمی خواند، این فکر در دانشکده ی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران و مطالبی که در علوم انسانی به من آموزش داده شده از راه راست منحرف شده است. بنابراین چرا یقه ی من را گرفته اید؟ بروید آن جا را درست کنید. ایشان هم نقش داشت در به وجود آوردن این تفکر که ما در علوم انسانی داریم به بیراهه می رویم، داریم دشمن خودمان را می پرورانیم در دانشگاه ها.
- تفاوت بین انقلاب فرهنگی 59 با اسلامی کردن علوم انسانی بعد از سال 88 این بود که این ماهیتاً سیاسی بود ولی آن واقعاً ماهیتاً دنبال انقلاب فرهنگی بود. آن جریانی که در سال 59 به وجود آمد، انگیزه اش سیاسی نبود، انگیزه اش فکری بود، فلسفی بود، معرفتی بود، فرهنگی بود اما این جریانی که اصول گرایان در سال 88 به راه انداختند انگیزه اش کاملاً سیاسی، خطی و جناحی بود.
- برای شما مثالی می زنم. سال های نخستین انقلاب بدون اینکه کسی را اجبار بکنند، واقعا کسر قابل توجهی از دانشجویان طرفدار حکومت بودند و داوطلبانه به جنگ رفتند. در دوران اصلاحات کسر قابل توجهی از دانشجویان طرفدار دولت و آقای خاتمی و اصلاح طلبان و اصلاحات بودند. به نظر من این که دانشجویان و دانشگاهیان جزء نخبگان فکری هر جامعه باشند خیلی مهم است که نظر مساعدی نسبت به حاکمیت داشته باشند، البته شاید شما اگر آمار بگیرید در آمریکا در مقایسه با مردم عادی تعداد دانشجویانی که طرفدار اوباما هستند خیلی کمتر از مردم عادی باشد، ولی اتفاقی که در ایران افتاده بود این است که تعداد کسانی که مخالف جناح پیروز در انتخابات 88 بودند در دانشگاه ها خیلی زیاد بود.
- تدبیر دیگر که غیر ممکن است اجرائی شود تصمیمی بود که اوایل مهرماه دکتر دانشجو اعلام کردند و ایده این بود که ما می خواهیم لیسانس از دانشگاه های تهران به شهرستان ها منتقل کنیم و در دانشگاه شهید بهشتی و دانشگاه تهران و تریبت مدرس و دانشگاه امام صادق(علیه السلام) متمرکز بر روی فوق لیسانس و دکتری شویم. من امیدوارم اشتباه بکنم اما فکر می کنم این تصمیم هم انگیزه اش سیاسی است برای اینکه نوعا دانشجویان لیسانس تظاهرات می کنند، کوی را به هم می زنند و وقتی آن ها را به حصر می فرستیم راحت تر قابل کنترل هستند و هم چنین در کنار خانواده هستند تا اینکه در تهران باشند. در تهران شرند و هنگامی که در تهران تظاهرات بکنند همه ی دنیا می فهمند اما مثلا در بیرجند تظاهرات بکنند به راحتی قابل کنترل هستد. بنایراین من فکر می کنم که این هم یک انگیزه ی دیگری است.
- تاجایی که من می دانم برای هیچ رشته ی علوم انسانی نتوانستند در این دو سال حتی 2 خط را برای دانشگاه بفرستند چه در زمینه ی اسلامی کردن و چه زمینه ی بومی سازی.
- بحث تفکیک جنسیتی انجام شدنی نیست برای اینکه من در کلاس عراق و اسرائیل و مسائله ی فلسطین یک کلاس شلوغ دارم که حدود 60 الی 70 نفر دانشجو دارم و حدود نصف یا 60 درصد آنها دختر هستند، اگر بخواهید این ها را از هم جدا کنیم که دو تا زیباکلام نداریم. چه کسی گفته اگر تفکیک بکنید اینها طرفدار اصولگرایان، دولت و حاکمیت می شوند؟ این طرح کاملا سیاسی است و از سوی دیگر برای خنک کردن دل اقشار و لایه های مذهبی تر جامعه است که به اصولگرایان نزدیک شوند که مثلا مخالفان ما بی دین هستند و آن ها به فکر اسلام نیستند و ما فقط به فکر اسلام هستیم و بخشی هم جننبه ی تبلیغاتی دارد برای محیط خارج از دانشگاه.
- فکر می کنم از یک جاهایی (بعد از انتخابات) و بعد از اینکه معلوم شد کسر قابل توجهی از اقشار و لایه های تحصیل کرده ی جامعه، نخبگان، دانشجویان، اساتید، روزنامه نگاران، نویسندگان، اینها مخالف جناح پیروز در انتخابات در 22 خرداد و اصولگرایان هستند، شماری از اصولگرایان اصلا این را قبول نمی کنند و می گویند خیلی از آن 13 میلیون به خاطر کارهایی که آقای موسوی کرده پشیمان شده اند و اگر دو مرتبه انتخابات 22خرداد 88 برگزار شود و به فرض بخواهد نامزد شود دیگر خیلی از آنها دوباره به آقای موسوی رای نخواهند داد. کسانی مانند آیت الله جنتی و آیت الله مصباح این گونه فکر می کنند. برخی فکر می کنند که به جهنم که تحصیل کرده ها مخالف ما هستند، ما وظیفه ای در قبال اسلام و مذهب و خون شهدا داریم. دانشجو کیست؟! 4 تا بچه سوسول، به جهنم این ها مخالف ما باشند، یک سری نویسنده و روزنامه نگارکه دماغشان را بگیری جانشان در می آید و به قول برخی که اخیرا گفته اند بعضی شان هرزه نگارند، حالا مثلا مخالف ما باشند، اصلا بیشتر از این تعداد مخالف ما باشند، به جای 13 میلیون، 23میلیون مخالف ما باشند، اینها کف روی آب هسند که یک فوت بکنی همه جا می زنند و در می روند و برخی هم می گویند که ما وظیفه و تکلیقی داریم. حالا این که چه کسی ما را دوست دارد و چه کسی ما رو دوست ندارد خیلی برایمان مهم نیست و بالاخره به نظر من از یک جاهایی یک واکنش هم در میان دولت دهم به وجود آمد، حال نه لزوما در شخص آقای احمدی نژاد بلکه بیشتر در شخص آقای رحیم مشایی که چه مرضی است که ما افراد و لایه های تحصیل کرده ی جامعه را این قدر مخالف خود کنیم؟!
- مخالفت با گشت ارشاد بیشتر محصول تفکر رحیم مشایی بود، مبنی بر این که چرا ما تحصیل کرده ها را مخالف خودمان بکنیم؟ در انتخابات این اتفاق افتاد ولی ضرورت داشت و باید سرکوب می کردیم و باید می گرفتیم ولی می توانیم یواش یواش گام هایی را برداریم که اقشار و لایه های تحصیل کرده این قدر مخالف ما نباشند و یک مقداری به طرف ما بیایند. قطعا ما نمی توانیم همه ی 13 میلیون را طرفدار خود کنیم ولی درصدی از آن را که می توانیم. 30 درصد کم نیست. پس خیلی خوب برای جلب این 30 درصد آقای احمدی نژاد شما با طرح تفکیک جنسیتی و گشت ارشاد مخالفت کن. گشت ارشاد به جز این که می گیرد و نتوانسته هیچ تغییری در وضع حجاب به وجود بیارد و هر یک نفری را که سر چهارراه می گیرد، 2 هزار نفر می بینند و هو می کنند، شما بگو گشت ارشاد جمع شود، جمع هم نخواهد شد. بنابراین یک سری حرف های آقای احمدی نژاد، القائات آقای رحیم مشایی هست که چرا ما 13 میلیون را از دست بدهیم و ما می توانیم با تمهیداتی حداقل بخشی از این 13 میلیون را به سمت خودمان بکشیم.

- من بعید به نظرم می رسد آقای احمدی نژاد که حدود 50 سال از عمرشان می گذرد دچار تحول فکری شده باشند. معتقدم ایشان از روی سیاسی کاری بدش نمی آید که یک عده ای را با اصولگرایان دربیندازد، این تصور را ایجاد کند که من می خواهم این کارها را بکنم اما دیگران نمی گذارند، دو سال پیش که در تلویزیون صحبت می کردند این را بیان کردند که ما می خواستیم بانک ها را درست کنیم ولی این ها نگذاشتند. ولی معلوم نیست این ها که هستند، این ها مجلس است؟! چه کسی قدرت داشته که نگذاشته شما کارتان را انجام دهید و شما چه کاری می خواستید انجام دهید؟! تا قبل از داستان اردیبهشت و وزیر اطلاعات برادر من شما هر کاری دلت خواست کردی و هر حرف خواستی زدی و از هر حسابی خواستی برداشت کردی؛ شما چه کار خواستی بکنی که آدم ها نگذاشتند؟ کسی یا نهادی نگذاشت؟ آقای هاشمی و مجمع تشخیص مصلحت نظام و مجلس را هم که اصلاً قبول ندارد. ذات ایشان این گونه است که به جای پذیرش قصور می گوید من می خواستم ولی خب نگذاشتند، این دانشگاهیان و مجلس نگذاشتند، این هاشمی و خانواده اش نگذاشتند.
- من حدود 29 سال که استاد دانشگا ههای ایران هستم و با سه نسل در ارتباط بودم، از جهت اعتقادی و تعلق مذهبی، سیر دانشجویان به قهقرا بوده است. نگاه به زندگی هم خیلی تغییر کرده است و دانشجویان 20 سال پیش مثبت تر به زندگی نگاه می کردند و امیدوارتر بودند هم به خودشان و هم به جامعه و به کاری که انجام می دادند ولی الان خیلی چیزها بی هدف و پوچ است.
- می خواهم به عزیزان در شورای عالی انقلاب فرهنگی و وزارت علوم بگویم: از کجا معلوم که اگر تفکیک جنسیتی کنید و بگویید روزهای زوج دختران و روزهای فرد پسران بیایند دانشگاه مثل حمام حاج اسماعیل نوری در خیابان شتر دارو که محله ی ما بود در بازداشتگاه سلطنه، صبح ها دختر ها بیایند و بعد از ظهرها پسر ها بیایند، از کجا معلوم 4 سال بعد وضع حجاب از این خراب تر نشده باشد؟
- نمی خواهم بگویم در مورد همه ولی لباس یک جور اعتراض است. آن تی شرتی که پسر دانشجو می پوشد اتفاقا می بینی که زودتر از همه به نماز ایستاده ولی تی شرت را به تن می کند که به همه نه بگوید. به دانشگاه به حکومت به دولت و به همه نه بگوید. بگوید آقا چیزهایی که شما می گویید را من قبول ندارم. او آن اعتقاد شخصی دینی خودش را دارد که هست.
- واقع مطلب این است که من صادق زیبا کلام به عنوان یک استاد نتوانستم یک الگوی خوبی برای دانشجویان بشوم که آنها را به سمت اسلام نزدیک بکنم.
- معتقدم که آیت الله خامنه ای فکر می کنند که علوم انسانی اسلامی وجود دارد و علوم انسانی بومی شده وجود داره و می شود در این زمینه ها کاری کرد و من معتقدم که این نقص شورای عالی انقلاب فرهنگی و صدا و سیما است که این مسائل را باز نمی کنند که چیزی به عنوان علوم انسانی اسلامی وجود ندارد هم چنان که چیزی به اسم علوم انسانی غربی وجود ندارد و علوم انسانی کمونیستی وجود ندارد.
- معتقدم که ما چیزی به نام علوم انسانی اسلامی نداریم، هم چنان که علوم انسانی غربی و مسیحی نداریم.
- در پاسخ به کسانی که می گویند شما دارید دانشجویان را بی دین می کنید می گویم امروزه که سال 1390 است حدودا یک سوم علوم سیاسی، دروس اسلامی است. دولت در اسلام، فقه در اسلام، وصیت نامه امام خمینی، انقلاب اسلامی، اندیشه ی سیاسی شیعه در اسلام و قس علی هذا.
- یک سوال ساده می پرسم از تمام کسانی که طرفدار تفکیک جنسیتی هستند که 33 سال پیش، یعنی سال 59 که عراق حمله کرد و جنگ اغاز شد کمتر از 2 سال از انقلاب می گذشت. شما ببینید چند درصد از بچه های خط مقدم جبهه دانشجو بودند و دانشجویان صنعتی شریف، دانشکده حقوق و علوم سیاسی و فنی بودند؟ این ها در کدام دانشگاهی درس خواندند که دختر و پسر کنار هم بودند و تمام علوم انسانی اش مال غرب فاسد و منحرف بود اما چرا همه عضو گردان اعلم الهدی شدند و همه صف شکن و خط شکن شدند؟ ببینید گیر کارتان کجاست و این قدر یقه ی علوم انسانی و بومی سازی و راه توسعه ی ایرانی-اسلامی و تفکیک جنسیتی را نگیرید!
برچسبها: صادق زیباکلام, طرح تفکیک جنسیتی, محمود احمدی نژاد, اسفندیار رحیم مشایی