منتقد (نه مخالف)، مستقل (نه جناحی)

اطلاع رسانی و نقد مسائل سیاسی و هر آن چه مستقیماً و غیر مستقیم،سیاسی است؛از امروز،از دیروز و از فردا

روح پسا احمدی نژادی در کالبد اصلاح طلبان اخلاق محور


عدالت طلبی و احمدی نژاد،اخلاق محوری و اصلاح طلبان

وقتی سیاست بازی را با اخلاق سیاسی اشتباه می گیریم


بسم الله الرّحمن الرّحیم


در ابتدا ذکر این نکته ضروری است که به هیچ وجه من الوجوه قصد ندارم تا در مقام دفاع تمام قد یا حتی دفاع نیمه قد از اصول گرایان برآیم، چرا که اساساً با این دو دسته بندی مرسوم و رایج و دو قطبی سازی میانه ای نداشته و آن را آفتی برای نظام و مردم می دانم؛ بلکه مقصود آن است که در این مجال اندک، با نگاهی فراجناحی، به بهانه ی اتفاقات اخیر شورای شهر، به موضوع بی اخلاقی در سیاست پرداخته شود که متأسفانه مسأله ای بنیادین است و مبتلا به همه ی جریان های سیاسی می باشد.

می توان از دو منظر به وقایع یکشنبه ی گذشته پرداخت؛ یکی از جهت مصداق خود انتخاب شهردار و دیگری رویکرد و روندی که منجر به چنین اتفاقاتی در روز رأی گیری و قبل و بعد از آن می شود.

1- رویکرد پسا احمدی نژادی در کالبد اصلاح طلبان: به نظر می رسد که رویکرد محمود احمدی نژاد که زیر سؤال بردن تمامی یا بخشی از زحمات گذشته، تخطئه ی صلاحیت اشخاص برجسته ی نظام، افشاگری و برچسب زنی بود، پدیده ای است اجتماعی که به نحوی متجدد، اتوکشیده و هوشمندانه تر، در کالبد اصلاح طلبان حلول کرده است. به نحوی که خودت شعار اخلاق محوری بدهی، ولی مواضع و سیاست ورزی به وضوح مغایر با اخلاق اسلامی باشد. همان طور که دولت اخلاق محور، فریادهای عدالت خواهانه اش گوش فلک را دریده بود ولی در عمل، ماحصل آن فریادها اختلاس سه هزار میلیاردی شد و خط قرمز عدالت با خط قرمز کابینه تعبیر شد. بسیاری اصلاح طلبان هم فریاد های اخلاق محوری شان در حالی 

باید علت یابی کرد که به چه دلیلی ما نتوانسته ایم در کشورمان به روشی کارآمد دست یابیم؛ روشی اخلاقی و منصفانه که هم حرمت ها و اصول اخلاق اسلامی در آن رعایت شود و نیز از آن طریق، پیروزی در انتخابات مختلف و کسب کرسی های گوناگون حاصل گردد. این سؤالی است که شاید پر بیراه نباشد اگر ریشه ی آن را در قدم اول، ضعف تحزب و در گام های بعدی، ناتوانی بومی سازی فعالیت حزبی متناسب با فرهنگ اسلامی و آرمان های انقلاب اسلامی جست و جو کنیم.  

این رویکردی را باید پسا احمدی نژادی نامید، چون ریشه ی سیاست ورزی آن الهام گرفته از همان سبک مشهور و شناخته شده است که به محض محرز شدن پلیدی آن در اجتماع، از جانب مردم پس زده شد. اما از طرفی اولاً نمونه ای پیشرفته تر و هوشمندانه تر از آن نمونه ی اولیه است و ثانیاً قالب و شکلی بسیار شکیل تر و فریبنده تر یافته؛ به حدی که ممکن است کسانی که در افشای این هویت و این رویکرد پیش قدم می شوند، برخلاف نمونه ی اولیه که با حمایت مردم مواجه می شدند، با تخریب سنگین و حتی طرد از جانب مردم رو به رو گردند.

به تعبیری نمونه ی اولیه، نمونه ای ظاهر الصلاح و به اصطلاح غلط - که متأسفانه رایج شده- «حزب اللهی» و حق به جانب بود که فقط شعار می داد و عکسش عمل می کرد و این عملکرد معکوس بعد از لا اقل 6 سال به طور واضح هویت حقیقی اش بر مردم فاش شد. به این ترتیب مثلاً از این پس هر گاه فردی با آن ظواهر، ویژگی ها و خلقیات، دم از بر فرض، عدالت بزند، توسط مردم نادیده گرفته می شود. 

ولی نمونه ی پیچیده تر و هوشمندانه تر دیگر نه ظاهری سنتی دارد و نه ویژگی ها، ایدئولوژی و رفتارش دالی بر شباهتش با نمونه ی قبلی است؛ بلکه ظاهری جذاب، به روز، متجدد و روشن فکر دارد که خیلی دم از عدالت نمی زند. چون عدالت مفهومی است که در این هشت سال مخدوش شده و معنی اختلاس و تورم به خود گرفته و جذابیتش را از دست داده است.

پس باید سراغ مفهومی جذاب تر و البته متناسب با شرایط، مطالبات و ذائقه ی روز جامعه عرضه کرد و آن اخلاق است. پس دو تفاوت که هر دو ظاهری است در این رویکرد وجود دارد؛ اولی فاعل و راوی است که این بار نه احمدی نژاد سنتی بلکه اصلاح طلبان متجدد هستند و از دیگر سو، مفهومی نه عدالتی است که مردم به آن حساسیت عمیقاً منفی پیدا کرده اند بلکه مفهومی است خوش ظاهر و خوش باطن به نام اخلاق. 

اما همان طور که پیش تر هم ذکر شد، در مفهوم سابق عدالت استحاله شد و به اختلاس و تورم بدل گشت و در این مفهوم جدید، اخلاق استحاله می شود. 

2- واکاوی مصداقی انتخاب شهردار:

این که عده ای فضایی ایجاد کنند که یک خانم عضو شورای شهر این قدر تهدید بشود که بعد از رأیش به قالیباف، برود در اتاقش و در را از روی خود قفل کند، به نظر نمی رسد فضایی متمدنانه یا متناسب با رفتاری اصلاح طلبانه، مصلحانه و اخلاق اسلامی باشد. اگر بنا بود خانم الهه راستگو از حزب اسلامی کار اخراج شود، بر اساس مرامنامه ی حزبی، می توانسته عملی مترتب و منطقی باشد، اما تهدیدها، تهمت ها، برچسب فساد به وی و خانواده اش و تهمت تطمیع شدن ایشان، کاملاً غیر اخلاقی است و بر اساس حدیث «ان بعض الظن اسم=همانا برخی گمان ها، گناه است»، تا در قوه ی قضائیه اثبات نشود، طرحش اصلاً قابل دفاع نیست و جز در همان گفتمان پسا احمدی نژادی قابل تعریف نمی باشد.

مشخص نیست که این تهدیدها چقدر سازمان یافته و مرتبط با برخی اعضای اصلاح طلب شورای شهر است، اما این جمله ی خانم دانشور که در مصاحبه ی بعد از انتخاب شهردار از ایشان منتشر شده، تأمل برانگیز است: "در فضای غیررسمی باید هزینه های سنگینی را برای این اقدام شان بدهند." حال این که این هزینه ی سنگین همان تهدیدهای ایشان و دخترش است یا خیر، محل بررسی و سؤال است و مشخص نیست.

اگر بخواهیم با عینک بدبینانه ی اصلاح طلبان و با دایره ی تنگ و تاریک آنان وقایع را بررسی کنیم، دو مورد خیلی برجسته است. عباس جدیدی که به عنوان نامزد مستقل وارد شورای شهر شده بود، طبیعتاً وام دار هیچ یک از دو جریان نبود، اما پیش از روز رأی گیری، نظرش به نفع قالیباف بود. چطور می شود که دقیقاً در روز رأی گیری، احمد مسجد جامعی، جدیدی را به سمت معاونت نظارت شورای شهر منصوب می کند؟ آیا بر اساس رویکرد برچسب زنی اصلاح طلبان، آیا در این انتصاب، شائبه ی تطمیع وجود ندارد؟

یا موردی شدیدتر؛ حسین رضازاده نامش فقط در یک فهرست وجود داشت و آن هم لیست جبهه ی پایداری بود. جبهه ی پایداری هم از یک هفته پیش از انتخابات، رسماً از قالیباف به عنوان شهردار منتخب خود اعلام حمایت کرده بود؛ پس طبیعتاً رأی رضازاده هم قالیباف بوده است. آیا این درست که اصلاح طلبان شورای شهر، رضازاده را دوره کنند و وی را تطمیع کنند تا به محسن هاشمی رأی دهد؟ آیا این اخلاقی است که اصلاح طلبان بروند سراغ نامزد جبهه ی پایداری که عملاً نه تنها گفتمان دور نسبت به آنان است، بلکه گفتمان مقابل آنان محسوب می شود و با لابی و به اصطلاح خودشان تطمیع، وی را راضی کنند که به آنان رأی بدهد؟

با استدلال خانم دانشور، احتمالا پاسخی که می شنویم این است که ما اخلاق سیاسی را رعایت کردیم و برای پیروزی حزبمان و اصلاح طلبان، از هیچ تلاشی مضایقه نکردیم؛ پس باید از ما تقدیر شود که این قدر اخلاق سیاسی را رعایت کرده ایم. اما نکته این جاست که این اخلاق سیاسی است به معنای قواعد نتیجه گرایانه برای برد در سیاست، در حالی که آن چه ما به دنبالش هستیم، سیاستی است که مبتنی بر اخلاق و اسلام باشد و در آن فقط برد حزب خود و پیروزی جریان خود را مد نظر قرار ندهیم و منافع مردم و شهر را هم در نظر بگیریم. 

باید توجه داشت که این جا آمریکا نیست که مانند خانم فاطمه دانشور بگوییم اگرچه آقای قالیباف شایسته است و اختلاف فکری با وی ندارم، اما نباید به او رأی داد چون ما اصلاح طلبان باید به یک اصلاح طلب رأی دهیم. تعریفی که ما از حزب داریم، تعریف آمریکایی اش نیست و ما حزب را یک وسیله می دانیم نه هدف پس بنا بر این تعریف، این یک کار حزبی نیست؛ چون در فعالیت حزبی شایستگی یک بهانه نیست بلکه واقعاً یک هدف است و یک فعال حزبی معتقد است که گزینه ی حزبش کارآمدتر است. نه این که حتی خود آقای محسن هاشمی هم چنین عقیده ای نداشته باشد و معتقد باشد که قالیباف باتجربه تر و شایسته تر است برای این منصب.

هویت و شعارهای متجددانه ی اصلاح طلبان تضادی ماهوی دارد با این رویکرد بدوی که شخصی را مجبور کنند قسم بخورد! اگر آن فرد نظرش روی شخصی باشد دیگر نیازی به قسم خوردن نیست. ضمن این که اکنون خانم راستگو این ادعای خانم دانشور را رد می کند و می گوید نه دست روی قرآن گذاشته که به محسن هاشمی رأی بدهد و نه قولی داده.

در فتنه ی 88 شاهد بودیم که اردوکشی خیابانی رفته رفته داشت برای درصدی از جامعه به یک فرهنگ بدل می شد که ریشه در استبداد مدرن و عدم ظرفیت شکست داشت اگرچه مردم مقصر نبودند چون توسط سیاست مداران مورد اعتمادشان دچار توهم تقلب شده بودند.

در جلسه ی سخنرانی روز سه شنبه ی خانم الهه راستگو نیز اتفاقی رخ داد که می شود آن را اردوکشی جلسه ای نامید و آن ترک جلسه توسط چهار نفر از اعضای شورای شهر حین دفاع خانم راستگو و ارائه ی توضیحاتش درباره ی رأیش به قالیباف بود. این حرکت همان طور که رأی خانم راستگو خلاف قانون نبوده و نیست، از لحاظ قانون ایرادی ندارد. اما قطعاً با اخلاق اسلامی مغایرتی جدی دارد و نشانه ی بی ادبی و اهانت است.

به نظر می رسد که باید دلایل واقعی این عصبانیت و بغض شدید اصلاح طلبان پس از باخت در انتخابات شهردار تهران را نه در این که خانم راستگو به آنان خیانت کرده یا خیر، نه در این که بازی برده را واگذار کرده اند یا خیر، بلکه در این جست و جو کرد که عطش قدرت انحصار طلبانه و تمامیت خواهانه ای که به سراغ این جریان آمده، فراموش کرده که همواره شعارش این بوده که انحصارطلبی، فی الذاته صفتی است باطل و رذیله ای است ویرانگر چه برای خود آن شخص یا گروه و چه برای اطرافیان و دنیای بیرون آن شخص یا گروه.

از آن جا که حزب اسلامی کار، در متن حکم اخراج خانم راستگو آمده از حزب، اتفاقات انتخابات شورای شهر را دلیل اخراج ایشان ندانسته بلکه بی توجهی خانم راستگو به ارزش های اسلامی و اخلاقی را به عنوان علت اخراج ایشان معرفی کرده، علی رغم تمامی تفاسیر و اظهارات ضد و نقیض طرفیت مناقشه، به عنوان حجتی محکم و حسن ختام یادداشت، روایت زیر از امام صادق (ع) تقدیم حزب اسلامی کار و اصلاح طلبان شورای شهر و دیگر شهروندان می گردد:

"اگر 50 نفر هم بگویند فردی حرفی را زده ولی خود آن فرد بگوید نگفته‌ام، فصدقه و کذبهم (آن فرد را تصدیق کن و آنها را که می‌گویند گفته، تکذیب کن)."



برچسب‌ها: شورای شهر, اصول گرایان, اصلاح طلبان, محمود احمدی نژاد
+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۹۲/۰۶/۲۷ساعت 11:24  توسط احسان رستگار   | 

آخر الزمان؛روزگاری که امر به منکر می کنند و نهی از معروف!


به ظاهر حاشیه ای که به واقع مهم تر است از متن

پاسخ به نظری که تخطئه ای است برای بستن دهان آمرین به معروف و ناهین از منکر!


بسم الله الرّحمن الرّحیم

احسان رستگار، سرویس وبگردی سایت خبری-تحلیلی نیمروز: 

پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله بود، در باب علائم آخرالزمان، به حضرت سلمان فرمودند: «یُذَابُ قَلْبُ الْمُؤْمِنِ وَ جَوْفُهُ [فِی جَوْفِهِ‏] کَمَا یَذُوبُ الْمِلْحُ فِی الْمَاءِ مِمَّا یَرَى مِنَ الْمُنْکَرِ فَلَا یَسْتَطِیعُ أَنْ یُغَیِّرَهُ. = در آن زمان (آخر الزمان) قلب مومن در سینه اش ذوب می شود همانگونه  که نمک در آب حل می شود و علتش این است که زشتی ها و منکراتی می بیند که نمی تواند آنها را تغییر دهد.» (بحارالأنوار ج 6، ص 306)

خداوند در قرآن کریم می فرماید: «كُنْتُم خَیرَ اُمَّةٍ اُخرِجَت لِلنّاسِ تَأمُرُونَ بِالْمَعروفِ و تَنْهَوْن عن الْمُنكَرِ تُؤمِنُونَ بِاللّه = شما بهترین امتى هستید كه بر مردم ظاهر شده‏اید؛ به شرط آنكه امر به معروف و نهى از منكر كنید.» (سوره آل عمران آیه 110)


یادداشت اخیر این وبلاگ که با عنوان «خانم راغب!مردم به دفاع با کشف حجاب راغب نیستند!» منتشر شد، حرف و حدیث بسیاری به همراه داشت.

در همین ابتدا یاد آوری کنم نگاشتن آن مطلب توسط اینجانب از سه جهت واجب بود؛ یکی این که آن خانم یک مسئول رسمی حکومتی جمهوری اسلامی ایران بود و بنا بر قوانین و دلایلی که در همان مطلب ذکر شد، وظیفه داشت حتی در زندگی خصوصی اش مقید به اسلام و قوانین می بود. وی را نمی توان مانند یک فوتبالیست مقایسه کرد؛ او بازیکن ورزش است نه یک مقام حکومتی مانند عضو شورای اسلامی شهر همدان! دومین دلیل وقاحت آن خانم بود که به جای عذرخواهی یا استعفا، کسانی را که صفحه ی اجتماعی و عمومی وی را دیده اند و عکسش را رسانه ای کردند را تهدید به شکایت کرد! سومین دلیل هم این بود که این حرکات را موج و جریان می دانم نه یک اشتباه ساده ی شخصی و کوچک؛ سلسه اتفاقاتی که در سال های اخیر دارد رخ می دهد در زمینه های فرهنگی و مخصوصاً حجاب در جامعه، بی تفاوتی در مقابل آن را یا نشانه ی ترس می دانم، یا جهل و یا هم دل بودن با آن خائنان و مدافعان بی بند و باری و بدحجابی. در بهتری حالت سکوتی است در مقابل یک فعل حرام قطعی که بر اساس احادیث و نیر عقل سلیم، این سکوت باعث نگون بختی جامعه و گسترش بی بند و باری می شود. پس عده ای گمان نکنند هر شخص عادی اگر کشف حجاب می کند، ما به خود اجازه می دهیم وی را تحت فشار قرار دهیم؛ اگرچه بر اساس آن قوانین، وی نیز مجرم است، ولی مسئولیت خود را بیش از امر به معروف و نهی از منکر لسانی نمی دانیم، اما این خانم شورای اسلامی شهر را تا استعفا باید بدرقه کرد.

در سایت های مختلفی منتشر شد و انعکاس زیادی داشت. بعضاً وقتی امثال بنده می خواهیم این چنین مطالبی منتشر کنیم، دستمان گاهی می لرزد! علتش هم تهمت ها و برچسب هایی است که پیرو آن به ما حمله ور می شود؛ اما آن چه بدیهی است، این است که هر قیامی، هر امر به معروف و نهی از منکری، هر تذکری و هر حرکتی خلاف جهت آب، عده ای را شاکی کرده و آن شاکیان، معمولاً زبان به تهمت و دشنام می گشایند. ما هم عادت کرده ایم، ولی هنوز هم برایمان آزار دهنده است. گمان کنید که شما بروید باغچه ای را هر روز در بهترین زمان روز یعنی حدود دو ساعت قبل از اذان صبح، آبیاری کنید، بعد متهم شوید به از بین بردن فضای سبز و افزایش آلودگی هوا! چه حالی می شوید؟ این همان حس و حال ماست.

در زیر نظر یکی از مخاطبان وبلاگ و توضیح تفسیری بنده به آن نظر را می خوانید. این فقط یک نظر نیست؛ تخطئه ای است از سوی کسانی که طرفدار سکیولاریزم یا به تعبیر بنده، فراریان از امر به معروف و نهی از منکر است. به خاطر دارم طی چند سال اخیر، چندین بار روحانیونی اقدام به امر به معروف و نهی از منکر کردند که با با برخوردهایی از مشت و لگد و الفاظ رکیک مواجه شدند تا ضرب و جرح تا مرز تخلیه ی چشم! این وضعیت برخورد با آمرین به معروف و ناهین از منکر است در حال حاضر. واقعاً عده ای این قدر موذی و پست فطرت و بی ایمانند، که چون این امر به معروف ها و نهی از منکرها، خوشی و اهدافشان را در خطر قرار می دهد، با علم به نیک بودن ان تذکرها، به این افراد برچسب فاسد الذهن بودن، منحرف بودن، نگاه جنسی داشتن و چرندیات دیگر می زنند.

روحانیون دلسوز، مجاهد، شجاع و کرخت نسبت به سرزنش و ملامت احمق ها، سرنوشت زیر پیرو امر به معروف و نهی از منکر برایشان اتفاق افتاده است:

تخلیه ی کامل چشم حجت السلام سید محمود مصطفوی منتظری، امام جماعت مسجد انصار الحسین (ع) تهران در تاریخ 10 اردیبهشت 1390

ضرب و جرح حجت الاسلام فرزاد فروزش، امام جماعت دانشگاه علوم پزشکی تهران در تاریخ 16 خرداد 1390

مضروب شدن روحانی جوان، علی خلیلی، با چاقو از ناحیه ی شاهرگ گردن در تاریخ 25 تیر 1390

گزارش پیرامون علت یابی این فجایع برای آمرین به معروف و ناهین از منکر


سؤال بنده از این افراد این است: نگاه ما جنسی و ذهن ما فاسد است؟ پس چرا پیامبر اکرم (ص) و سیزده معصوم دیگر (علیهم السلام) تا این اندازه در امور زن و مرد حدیث و روایت به جای گذاشته اند؟ آن هم احادیث و روایاتی که هم دقیق است و هم بعضاً تند و صریح! از حدیث هر که ازدواج نکند از من نیست بگیرید تا احادیث مربوط به اختلاط زن و مرد و معاشرت مسلمان با نامحرم و این که مردان نگاه نکنند و زنان خود را بپوشانند و امثالهم. حکایت حال این جماعت، همان «نؤمن ببعض و نکفر ببعض» است که در آیه ای است حقیقتاً در این روزگار پر کاربرد.

نظر مخاطب وبلاگ و پاسخ بنده را در زیر مطالعه فرمایید:


نظر مخاطب:

سلام.

عرضم به حضورتون ؛ لااقل  اصلاح طلب ها  ظاهر و باطنشون یکیه

اصولگراها  تا میبینن فرزندانشون  گند زدن به اصولشون؛ برای خالی نبودن عریضه 

اعلام برائت میکنن

ولی همچنان فرزند برائت شده از رانت آقای پدر استفاده کرده و اون برائت برای بستن زبان امثال شماست.

____________________________


جهان برای زندگی در فضا داره آماده میشه ؛  شما هنوز گیر  تارهای موی زنان هستید.

ای بابا...  چقدر  منحرف هست ذهن شما.

تو این مقوله ی زن و حجاب  و مو و ...   اینقدر  درجا نزنید .

گذر کنید  بلکه  فکرتون ازاد بشه بتونید  یه کمکی به بشریت بکنید.

زن و مرد برابرند ...

موی سرشان رو زیر میکروسکوپ  نگاه کنید هیچ فرقی ندارد والا.

(  جمله ی آخر رو برای حرص دادن شما نوشتم ؛ شاید یه کم از این حرصی که به من میدید تلافی بشه )



مدیر وبلاگ:


بسم الله الرّحمن الرّحیم

سلام

اصلاح طلبان ظاهر و باطنشان یکی است؟!

ظاهر و باطن زهرا اشراقی یکی است که می گوید ما چادر را به احترام امام سرمان می کنیم وگرنه اصلاً اعتقادی به آن نداریم؟

ظاهر و باطن نعیمه اشراقی یکی است که همان حرف خواهرش را می گوید و با هفت قلم آرایش زننده عکس می گیرد؟!

ظاهر و باطن آن خانم هایی که در یادداشت هستند یکی است؟ در ایران با چادر، بیرون از ایران سر برهنه یا نهایتاً با مانتویی برای رفع تکلیف!

ظاهر و باطن جمیله کدیور در داخل و خارج ایران یکی بود؟

اصلاح طلبان که جای شما خالی همین دو ماه پیش بود برای چندمین بار با اصول گرایان وصلت کردند؛ آن هم وصلتی از جنس وصلت پسر باهنر با نوه ی محتشمی پور. پس آقازادگانشان را با هم مقایسه نکنید؛ بعضاً آقازدگانشان هم مشترک شده اند.

فرزندان اصلاح طلبان به اصول گرایان آموختند که چگونه می توان آقازاده بود و بی بند و بار. البته از جهت اقتصادی شاید آقازادگان اصول گرا وضع بدتری داشته باشند.

___________________________________

راستش ما از زمان حضرت محمد (ص) و به سبک حضرت محمد (ص) داریم درجا می زنیم. از همان زمان که لعنت می فرستاد بر زنانی که مو و گریبانشان را نمی پوشاندند و یا با بوی عطر به بیرون خانه می رفتند. ما از همان جماعتیم.

ذهن بنده منحرف نیست؛ بلکه گویا معاذ الله ذهن بنده و مسلمانان صدر اسلام و پیامبر و دوازده معصوم و انصار پیامبر و مؤمنان کل دوران و انقلابیون جمهوری اسلامی و همه ی حزب اللهیان دیگر، همه و همه اذهان منحرفی داشته اند! چرا؟ چون موی دماغ عیاشان و معاویه صفتان و یزید منشان و البته، عایشه دوستان شده ایم. آن ها فتنه می کرده اند، آن ها عیاشی می کرده اند، آن ها فسق و فجور می کرده اند، ولی ما که به رسم مولایمان حسین ابن علی (ع) امر به معروف و نهی از منکر می کردیم، متهم می شدیم به تهجر یا بدتر از آن، ذهن فاسد و منحرف!!!

الگوی شما، همان آمریکاست که پله به پله، هم زمان با پیمودن همان زندگی فضایی، زندگی حیوانی را بیش از پیش به پیش بردند، در فضا پایگاه فضایی تأسیس می کردند و در زمین هم هزاران عشرتکده و عیاش خانه و محمل زنا و فساد.

ما هم می فهمیم فضا چیست! ما هم فضایی هستیم! ما هم ماهواره ی میلاد پرتاب کرده ایم، ما هم ماهواره ی امید داشتیم، ماهواره ی نوید داشتیم، ماهواره ی سینا داشتیم. ماهواره های ظفر، امیر کبیر، رصد 1 و فجر را هم گوشه ی ذهنتان جا دهید.

موی سر را هیچ عاقلی زیر میکروسکوپ نگاه نمی کند، بلکه با چشم غیر مسلح می بینند و با دقتی عادی. گویا شما خیلی با دقت نظاره می کنید. ضمن این که این تفکرات از ذهنی معقول و دنیا دیده قطعاً خارج نمی شود. اگر موی زن و مرد یکی است، پس چرا از چند هزار سال پیش، خانم ها به فکر تزیین موهایشان بودند و از جاذبه های مسلم زنانه، مو محسوب می شد؟ پس چرا از چند صد سال پیش، قبل از این که دیوید بکام و محمدرضا گلزار یاد آقایان بندازند که آن ها نیز می توانند تا حدی -هرچند زنانه- خود را زیبا کنند، همه زلف یار و گیسوان پریشان را از ویژگی های منحصر به فرد خانم ها تفسیر می کردند؟

یاد آن روایت از پیامبر اکرم (ص) افتادم (نقل به مضمون):

روزی پیامبر اکرم (ص) با صحابه در حال گفت و گو بودند. پیامبر فرمودند: آیا می توانید زمانی را تصور کنید که شوهری نسبت به زنش غیرت نداشته باشد و زنش با ظاهری ناپسند بیرون آید و او هیچ نگوید؟ صحابه می گویند یا للعجب! نه پیامبر! چطور ممکن است؟! مردی غیرت نداشته باشد؟ مردی زنش را نهی از منکر نکند؟

پیامبر می فرمایند: بله! از این عجیب تر هم هست! آیا باور می کنید روزگاری فرا رسد که مسلمانان نه امر به معروف کنند و نهی از منکر؟ بی تفاوت باشند؟ مردم می گویند: نه پیامبر! چطور ممکن است؟ امر به معروف و نهی از منکر از واجبات مسلم است! اگر امر به معروف و نهی از منکر نشود، برکت از همه دور شده و دعای مسلمانان مستجاب نمی شود!

پیامبر می فرمایند: صبر کنید! از این عجیب تر هم پیش می آید.

صحابه با نهایت تعجب و حیرت می گویند: از این هم عجیب تر؟! بگو ببینیم آن دیگر چه بد روزگاری است؟!

پیامبر می فرمایند: روزگاری فرا می رسد که در آن، آمرین به معرف و ناهین از منکر، عملشان مذموم است. مردم آن ها را سرزنش می کنند و آن چه اتفاق می افتد، عکس آن است. مردم یکدیگر را امر به منکر می کنند و نهی از معروف و این همان آخر الزمان است!

ما هم در همین آخر الزمانیم و این که توسط امثال شما سرزنش شویم، هیچ هم عجیب نیست. موجب دلسردی ما هم نمی شود؛ ما عملاً سعی می کنیم حسینی رفتار کنیم، نه این که فقط و فقط سالی چند روز به حسینیه ها برویم و بگرییم و سینه بزنیم و بعد هم هم ما به ریش اصحاب کربلا بخندیم و هم نامسلمانان به ریش ما بخندند و هم امام زمان (عج) از سفاهت و بی شعوری و نفاق و بی ایمانی ما بگرید و خون به دلشان شود.

والسلام!



برچسب‌ها: اصلاح طلبان, امر به معروف و نهی از منکر, زهرا اشراقی, نعیمه اشراقی
+ نوشته شده در  جمعه ۱۳۹۱/۱۰/۲۲ساعت 23:59  توسط احسان رستگار   | 

از ادعای آزادی مطبوعات تا امانت نداری روزنامه های اصلاح طلب


بسم الله الرّحمن الرّحیم

بررسی سبقه ی مجلش ششم -که اکثریت آن را اصلاح طلبان و طیف دوم خرداد تشکیل می دادند- بیانگر مدعی بودن نمایندگان جهت پیشبرد اهداف و شعارهای دولت دوم خرداد است. شعارهایی که دو مورد از مهم ترین کلید واژه های آن را توسعه ی سیاسی و آزادی مطبوعات تشکیل می دادند.

ذیل بحث آزادی مطبوعات، مطالبی که چه در آن دوران و چه پس از آن مطرح می شد، مفاهیمی هم چون قانون کپی رایت در ابعاد بین المللی و نیز پیگیری دقیق و اجرای قانون حمایت حقوق مؤلفین و مصنفین و هنرمندان از همان دوران بود که مجدانه مطرح و رسانه ای شد.

اگرچه معمولاً فاصله ی شعار تا عمل کم نیست، اما گاهی آن قدر این فاصله زیاد می شود که هم چون دره ای عمیق، ممکن است تمامی شعارها و داعیه ها را در خود ببلعد و از شعارها چیزی نماند جز چند کلمه که حکایت را در اذهان مردم تداعی می کند.

سه هفته ی پیش یادداشتی نوشته بودم با عنوان «کپسول در آب میوه ی تکدانه». از جانب یکی از دوستانم، متوجه شدم پنج شنبه ی هفته ی پیش یکی دو روزنامه از جمله روزنامه ی اصلاح طلب «آرمان» همان مطلب را با عکس هایی که با دوربین گوشی همراهم گرفته بودم، با تحلیل خود ترکیب کرده و به نام مطلب اختصاصی آرمان چاپ کرده است. در کل مطلب آرمان -که با رو تیتر «گزارش اختصاصی آرمان از تخلفات در انواع خوراکی ها» در صفحه ی اول و با عنوان «از کرم زنده در کیک تا کپسول پلاستیکی در آب میوه» در صفحه ی 10 منتشر شده بود- نه نامی از بنده ی حقیر به عنوان نگارنده ی آن مطلب آمده و نه عکس ها به عنوان عکس های وبلاگ منتقد مستقل مشخص شده است. در کل مطلب هم هیچ نامی از وبلاگ «منتقد مستقل» -که بخش زیادی از مطلب آن یادداشت را در مطلب آرمان استفاده کرده اند- نیامده است.

مانده بودم قسم حضرت عباس اصلاح طلبان را باور کنم یا دم خروس عملکرد روزنامه های معروفشان را. معلوم نیست اصلاح طلبانی که به دلیل هم سو نبودن یک وبلاگ نویس با سیاست هایشان حاضر نیستند نامی از وی و وبلاگش ببرند، چگونه می توانند داعیه ی توسعه ی سیاسی و آزادی مطبوعات  و اخلاق مداری رسانه ای سر دهند

اصلاً بحث این نیست که مطلب بنده بدون نامم چاپ شده و ناراضی ام از این که نام بنده یا وبلاگم منتشر نشده است؛ موضوع خیلی خیلی کلان تر و حیاتی تر این حرف هاست. دغدغه، عدم رعایت امانت و احترام به حق مؤلف است که در این زمینه اصلاح طلبان چه از جانب مطبوعاتشان و چه از طریق انتشارات هم سویشان همواره ادعای دفاع از آن را داشته اند. ممکن است فردی بگوید نام یک وبلاگ حقیر و یا نویسنده ی حقیر یک وبلاگ محقر چه اهمیتی دارد که ذکر بشود یا نشود؛ اما باید توجه داشت که اولاً یک وبلاگ هر چقدر هم محقر و یک وبلاگ نویس هر چقدر هم که حقیر باشد، وقتی مطلبش آن قدر مورد توجه واقع می شود که در صفحه ی اول یک روزنامه عنوانش منتشر می گردد، پس به هر حال در آن مورد حرف مهمی زده است. ثانیاً همین وبلاگ محقر هم مطالبش به اندازه ی کافی در سایت های دیگر منتشر می شود و هم در سطح ملی در سال 89 عنوان دومین وبلاگ در سطح ملی پس از وبلاگ آهستان را کسب کرده است. پس قاعدتاً نمی توان در نظر گرفت که روزنامه ی آرمان یا نویسنده ی آن مطلب، با نام وبلاگ یا با نام نویسنده ی وبلاگ هیچ آشنایی نداشته است. ثالثاً همین مطلب به ظاهر نه چندان مهم این قدر برای همان روزنامه مهم آمده که پس از سه هفته از درج آن، تصمیم به انتشار یک مطلب اختصاصی در مورد آن می گیرد.

 

"آرمان – محمدجواد به‌آبادیخطا در فرایند تولید چیز تازه و عجیبی نیست. حتی برخی ربات‌ها و دستگاه‌های مكانیكی و برقی هم در فرایند تولید دچار خطا و اشتباه می‌شوند. از خطا در تركیب مواد اولیه برای تولید یك محصول تا خطا در حین بسته‌بندی همه و همه می‌توانند در یك فرایند تولید پیوسته رخ دهند. اما برخی خطاها با وجود كوچک بودن آنقدر وجهه بدی دارند كه در مواردی هزینه‌های سنگینی را برای یك برند و یك تولیدكننده در پی دارد. در چند سال گذشته همزمان با گسترش فناوری‌های ارتباطی در ایران مردم توانسته‌اند تجربیات مختلف خود را در زندگی روزمره با دیگران به اشتراك بگذارند. یكی از این تجربیات مربوط به كیفیت كالاهای خریداری شده توسط مصرف‌كنندگان است. كالاهایی كه بعضا دارای نواقصی هستند كه فرصت هرگونه توجیه و بهانه‌ای را از بین می‌برد. اگر در حین کشاورزی و باغبانی به کرم زنده‌ای در خاک برخورد کنید اصلا تعجب نمی‌کنید، اما اگر همان کرم زنده را در کیکی که قرار است چند لحظه بعد آن‌را بخورید، ببینید چه حالی به شما دست می‌دهد؟! اخیرا کرم زنده‌ای در داخل یکی از کیک‌های تولید داخل مشاهده شده است. این کیک که تحت برند «ت» در یکی از کارخانه‌های واقع در یکی از استان‌های شمالی کشور تولید می‌شود، حداقل در یکی از محصولاتش کرم زنده مشاهده شده است. شاید با خود بگویید که مورددار بودن تنها یکی از محصولات یک کارخانه تولیدی بزرگ اتفاق چندان عجیبی نیست، اما این‌که کرم زنده در محصول بسته‌بندی شده پیدا شود، چندان قابل قبول و توجیه‌پذیر به نظر نمی‌رسد. برای پیگیری این ماجرا با کارخانه تولیدکننده این کیک تماس گرفته و دلیل این سهل‌انگاری را از مسئولانش جویا شدیم. مدیر کنترل کیفیت کارخانه تولیدکننده این کیک با عذرخواهی فراوان از نقص موجود در محصول تولیدی این شرکت قول داد که با توجه به کد درج شده روی محصول، فرایند تولید مربوط به آن محصول را چک کرده و نقص موجود را برطرف کند. به گفته وی، با توجه به این‌که کرم موجود در کیک زنده بوده، چنین نقصی در فرایند تولید رخ نداده است، چرا که به طور قطع در حین پخت کیک، کرم از بین می‌رفت، اما وجود کرم زنده در کیک نشان می‌دهد که این نقص در مرحله بسته‌بندی کالا رخ داده است. به هر حال آنچه واضح است این که وقوع چنین اشتباهاتی در حین تولید، مانند وجود کرم زنده در کیک به هیچ‌وجه از سوی مصرف‌کنندگان قابل پذیرش و حتی بخشش نیست. البته موضوع قابل توجه این است که مسئول کارخانه یادشده طی تماس تلفنی برقرار شده بارها به خاطر این نقص از مصرف‌کنندگان عذرخواهی کرد. عذرخواهی‌ که بسیاری دیگر از تولیدکنندگان حتی زیر بار آن هم نمی‌روندگشتی در سایت‌های اینترنتی نیز مورد دیگری از وجود اشیای عجیب و غریب در مواد غذایی را به ما نشان می‌دهد. یک مصرف‌کننده آب میوه در یكی از پست‌های وبلاگ خود نوشته «وقتی داشتم آب میوه گوارا ... را می‌خوردم، احساس کردم تکه‌ای از میوه روی زبانم است. ذوق کردم و با خود گفتم عجب! پس ممکن است که در محصولاتمان سالی یه بار به جای کم‌فروشی، فزون‌فروشی هم رخ دهد! اما وقتی از دهانم بیرون آوردم، به نظر جسمی شبیه سوسک می‌رسید! وقتی کمی از حس مشمئز ناشی از تصور سوسک‌خوری فاصله گرفتم، توجه کردم و دیدم کپسولی است که گویا در آن پودر گواوا وجود دارد و در داخل محصول جامانده است.کپسول را که دست زدم، کاملا از جنس پلاستیک به نظر می‌رسید. معلوم نیست این کپسول پلاستیکی اگر وارد معده شود، چگونه می‌خواهد توسط اسید معده تجزیه شود یا در صورت عدم تجزیه چگونه از روده خارج شود گشتی در سایت‌های اینترنتی نشان می‌دهد كه مشابه موارد فوق بسیار هستند. نكته جالب اینجاست كه در اكثر این موارد مصرف‌كننده به دلایل مختلف از جمله این‌كه وقت كافی ندارد یا این‌كه دستش به جایی نمی‌رسد از پیگیری خسارت وارده به خود و جبران آن توسط تولیدكننده خودداری می‌كند. اما با انتشار این تجربه در رسانه‌ها دستكم به دیگر مصرف‌كنندگان درباره تجربه تلخی كه با آن مواجه شده هشدار داده و كمی از بار تلخی تجربه خود را كم می‌كند. در این بین بد نیست برخی تولیدكنندگان نیز به جای شانه خالی كردن از زیر بار مسئولیت هر از گاهی به صورت مستقیم با مصرف‌كنندگان محصولات خود ارتباط برقرار كرده و از شكایات و گلایه‌های آنها خبردار شوند. از سوی دیگر فرایند جمع‌آوری محصولات معیوب از بازار كه از آن به‌عنوان فراخوان یاد می‌شود در ایران چندان كاربردی ندارد. پیش از این در ماجرای خودروهای معیوب شركت تویوتا این شركت ژاپنی میلیون‌ها دستگاه از محصولاتش را از بازارهای سراسر جهان جمع‌آوری كرد. در ماجرای آلودگی شیرخشك‌های چینی نیز شركت‌های این كشور میلیون‌ها عدد از محصولات خود را از بازار عظیم چین جمع‌آوری كردند. این در حالی است كه در موارد مشابه در ایران فراخوانی صورت نمی‌گیرد. به نظر می‌رسد فرهنگ فراخوان در ایران هنوز جا نیفتاده و در این بین تولیدكنندگان تنها منتظر این می‌مانند كه سازمان استاندارد یا وزارت بهداشت محصول معیوب آنها را كشف كند و خود تولیدكنندگان معمولا به صورت خودجوش اقدام به جمع‌آوری محصولات مورددار خود نمی‌كنند."

همان طور که در بالا مشاهده می شود، نویسنده حتی به خود زحمت نداده که نام میوه ی «گواوا» را به درستی نقل کند و از آن با اسم «گوارا(!)» یاد کرده است.

حدود یک ماه پیش هم روزنامه ی «مردم سالاری» مطلبی را به علی مطهری منتسب کرده بود که آن هم مصداق نشر اکاذیب بوددر آن مطلب آمده بود که علی مطهری در نطقی که پیرو احضار وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به مجلس داشته، در مورد گشت ارشاد سخنی به میان نیاورده که بر اساس گزارش روزنامه ی «بانی فیلم» از آن نطق، مطهری در مورد گشت ارشاد هم اظهار نظر کرده است.

 


بعد التّحریر:

همین یادداشت در سایت خبری-تحلیلی «خبرنامه دانشجویان»

همین یادداشت در سایت خبری-تحلیلی «هم اندیشی»



برچسب‌ها: روزنامه آرمان, روزنامه مردم سالاری, توسعه سیاسی, آزادی مطبوعات
+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۳۹۱/۰۵/۳۰ساعت 22:54  توسط احسان رستگار   |