منتقد (نه مخالف)، مستقل (نه جناحی)

اطلاع رسانی و نقد مسائل سیاسی و هر آن چه مستقیماً و غیر مستقیم،سیاسی است؛از امروز،از دیروز و از فردا

آقای رئیس جمهور! در سلایق روحانی و در رویکرد هاشمی باشید!


بسم الله الرّحمن الرّحیم

پارسینه: احسان رستگار، روزنامه نگار در یادداشتی به تحلیل پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم پرداخت.


متن این یادداشت بدین شرح است:

  پیش از این در ذهن حقیر شما رقیب بودید ولی پس از پیروزی تان رئیس جمهور کشورم هستید و همان طور که خود گفتید رئیس جمهور همه ی مردم کشور هستید و بنده به عنوان یک شهروند جمهوری اسلامی که از قضا دست به قلم است و دستی بر تحلیل دارد، با توجه به درس های گذشته و با نگاه به آینده - البته نه با ایدئولوژی خود بلکه با اولویت هایی که خود شما در ایام تبلیغات و نیز پس از آن فرمودید و دولتتان را دولت تدبیر و امید خواندید، پیشنهادهایی خدمتتان عرض و از زاویه ی دید خود، مسائلی را بازگو نمایم.

1- ابتدا به نظرم لازم است تا خواستگاه این نوشته و فلسفه ی وجودی اش را خدمتتان صریحاً بیان کنم؛ از زمان پیروزی شما، جریان های مختف اعم از اصلاح طلبان و حتی اصول گرایان سعی در مصادره ی شما دارند. بنده از طرفی اصلاً این فضای دو قطبی را نمی پسندم و تفکراتم ذیل هیچ یک تعریف نمی شود – اما شاید گرایشاتم عموماً متمایل به اصول گرایان است – اما از طرف دیگر قصد ندارم ذره ای گرایشاتم را در تحلیلم دخالت دهم و فقط و فقط به عنوان یک جوان می خواهم آن چه به ذهنم می رسد خدمتتان عرض کنم.

 2- در انتخابات امسال، شما با رأی 71/50 در کمال ناباوری همگان حتی هم جناحی هایتان پیروز شدید. نکته ی اصلی این است که شما حتی یک رأی از اصول گرایان نداشتید که خود نیز بدان واقفید. بحث بنده در این باب است که آیا شما رأیتان تمام و کمال رأی اصلاح طلبانه بوده است یا خیر. قطعاً اگر آقای عارف به نفع شما انصراف نمی داد، در دور اول نمی توانستید پیروز میدان باشید و بنا بر نتیجه ی نهایی آراء و تحلیل جامعه ی هدف هر نامزد، هیچ یک از آراء آقای قالیباف به سبد رأی آقای عارف ریخته نمی شد؛ پس رأی قالیباف باز هم تقریباً همین می بود که هست.

بدین ترتیب انتخابات به دور دوم می کشید و با توجه به اجماع همه ی اصول گرایان بر روی آقای قالیباف و از بین رفتن فضای هراس از گفتمان وضع موجود و آقای جلیلی، معلوم نبود که برخی کسانی که به رأی داده بودند، در فضای دور دوم هم مجدداً شما رأی دهند یا خیر. چون در آن فضا جنگ گفتمانی به طور محسوسی فرو می کاست و مردم –جز قشر اصلاح طلب سیاسی- با شاخص هایی هم چون کارآمدی و توانمندی به انتخاب دست می زدند. آن طیفی که اصلاح طلب اجتماعی بودند، نه سیاسی، و بعضاً به شما رأی داده بودند، با توجه به فعالیت های اجتماعی و فرهنگی فراوان آقای قالیباف در شهرداری تهران، ممکن بود به ایشان اقبال نشان دهند.

پس تا این جا مشخص شد که آقای عارف برای به دور دوم نرفتن انتخابات کمک محسوسی به شما کرده است.

 3- آن چه در این میان مغفول واقع می شود، این است که آقای عارف نماینده ی اصلاح طلبان و شما نماینده ی فراجناحی مایل به اصلاح طلبان و به عبارت دقیق تر کلمه نزدیک به آیت الله هاشمی رفسنجانی بودید.

 در تحلیل ها و مصاحبه های بسیاری تحلیل گران و حتی خود آقای خاتمی، دقت کردم و دریافتم که یا فراموش کرده اند و یا ترجیح می دهند بازگو نشود که اصلاً چرا آقای عارف به نفع شما انصراف داد و آقای خاتمی و آیت الله هاشمی به ایشان گفتند که کناره گیری کند و نه به شما. پاسخ مشخص است؛ همان طور که آقای هاشمی اشاره کرده بودند، ایشان هم شما را می پسندید و هم آقای ولایتی را ولی چون شما در نظرسنجی ها محبوبیت بیشتری داشتید، از شما حمایت کردند. در این جا باید این سؤال طرح شود که اگر شما در نظرسنجی ها بالاتر بودید، پس چطور اصلاح طلبان ادعا می کنند که آن ها شما را بر این کرسی نشانده اند حال آن که در آخرین نظرسنجی ها پیش از انصراف آقای عارف، در بهترین حالت ایشان 7 درصد رأی داشت!

 بدین ترتیب رأی شما برای دور اول کفاف نمی داد اما باز هم با اعلام حمایت آیت الله هاشمی رأی اول بودید. اصلاً هدف نادیده گرفتن کمک آقای عارف به شما برای پیروزی در دور اول نیست؛ قطعاً بدون کمک وی شما در دور اول نمی توانستید پیروز شوید. مقصود این است که مردم با چه نگرشی به شما رأی داده اند! آیا مردم خواسته اند نگرش و گفتمان اصلاح طلبی حاکم شود و به عبارت دیگر گفتمان دوم خرداد و آقای خاتمی مسلط گردد؟

 پاسخ این سؤال هم اصلاً پیجیده نیست؛ اگر توقع این بود، آقای عارف با سابقه ی معاون اولی آقای خاتمی و تأکید مؤکد وی به علاقه و ارادات وافر به گفتمان آقای خاتمی و شعارها و فضای دوم خردادی شدید، کاملاً مورد حمایت آن طیف اصلاح طلب سیاسی بود که نکته ی تعیین کننده برای انتخابشان، نزدیک تر بودن به آقای خاتمی بود.

 ایشان حتی در ظاهر هم سعی کردند شبیه سازی شان را با آقای موسوی حفظ کرده و با همسر محترمشان در انظار و سخنرانی های سیاسی ظاهر شوند تا با حرکتی نمادین رأی بخشی از طرفداران دوم خرداد با گفتمانی خاص را به دست آورند. اما با تمام تفاسیر فوق آقای عارف رأیی بالاتر از 7 درصد به دست نیاورد.

 واقعیت امر این است که طیفی از جامعه که به شما رأی دادند هم به دلایل شخصیتی شما بود و نیز به دلایل حمایت هایی که از شما شد. واقعیت امر این تحلیل خیالی و وهم گونه است که بگوییم حمایت آیت الله هاشمی رفسنجانی از شما و حتی آقای خاتمی بی تأثیر بوده است؛ اما نکته ای ظریف در این میان حائز توجه است.

 افرادی بودند که در این میان بسیار نقش آفرین ظاهر شدند و اتفاقاً توسط مردم هم به چشم آمدند و توانستند رأیی را برای شما رقم بزنند. شاخص ترین نمونه ی این افراد آقای علی مطهری بود که برای بسترسازی حضور آیت الله هاشمی به قم سفر کرد و بسیار در اقناع ایشان برای حضور مؤثر واقع شد. قطعاً آقای مطهری اصلاح طلب نبود با دید فراجناحی از اعتبار و آبرویش برای آیت الله هاشمی صرف کرد که پس از اعلام آیت الله هاشمی از شما، رسماً از شما نیز اعلام حمایت نمود.

بسیاری را سراغ دارم که پیرو حمایت آیت الله هاشمی و آقای مطهری و این طیف به شما رأی دادند. البته قشری هم بودند که از هفت درصد تجاوز نمی کرد که به تبعیت از آقای خاتمی به شما روی آوردند که همان طرفداران آقای عارف بودند. حمایت صرف آقای هاشمی باعث جهش شما در نظرسنجی ها شد حال آن که این اتفاق با حمایت آقای خاتمی از شما امکان پذیر نبود. نشان به آن نشان که کسانی که انتخابات مجلس نهم را به دلیل دلخوری های سال 88 تحریم کرده بودند، انتخابات مجلس را نیز تحریم کردند ولو این که آقای خاتمی هم در حوزه ی دماوند در انتخابات شرکت کرد.

 کسانی که به تبعیت از آقای خاتمی تحریم خود را شکستند و حرف شنوی نشان دادند، بر اساس نظرسنجی ها  در کل کشور باز هم از هفت درصد تجاوز نمی کردند (که البته آمار اقبال به انتخابات به دلیل رأی آقای خاتمی پایین تر از هفت درصد هم بود).


4- آن چه باعث شد بخشی از مردم با انتخابات آشتی کنند رفتاری دو سویه بود از مقام معظم رهبری و آیت الله هاشمی؛ به این ترتیب که رهبری فرمودند "حتی اگر با نظام مشکل دارید، بیایید و برای کشورتان در انتخابات شرکت کنید" و نیز آقای هاشمی تمام قد از شما اعلام حمایت کردند. واقعیت این است که علی رغم محبوبیت آقای خاتمی در جامعه، اما در اذهان عمومی دولت وی به عنوان دولتی کارآمد شناخته نمی شود؛ اگرچه عوم مردم کارآیی اقتصادی دولت وی را از دولت های نهم و دهم بسیار بیشتر می دانند. دولت آقای خاتمی، دولتی بود که بنای گفتمان سازی، حاکمیت دوگانه و مدیریت اتوبوسی را حاکم کرد.

شاهدی بهتر از خود شما نیست که در آن دوران به خاطر دارید که اتفاقی که می افتاد، جا به جایی و کن فیکون کردن مدیران باتجربه و کارآمد با این توجیه بود که "شما اتفاق دوم خرداد را درک نکرده اید! خوش آمدید". این اتفاق در حالی رقم می خورد که در دولت قبلی که به سکان داری آیت الله هاشمی هشت سال که بحرانی ترین مقطع انقلاب بود را مدیریت کرد و با تجمیع و مشارکت همه ی جناح ها و گرایش های سیاسی، بدون تنش و هزینه آفرینی، قدمی رو به جلو برداشت بدون دلخوری طیف های مختلف و ایجاد فضای دو قطبی. پس از اتمام دولت ایشان هم دولت آقای خاتمی پیروز شد.

 اما توجه داشته باشید که دولت سازندگی منجر به دولت اصلاحات شد ولی دولت اصلاحات به دولت آقای احمدی نژاد ختم شد! نام دولت سازندگی مهر تأییدی بر کارآمدی ان محسوب می شود اما نام دولت اصلاحات، نامی است که فقط نشانه ی یک طیف سیاسی است و بس. طیفی که خود را اصلاح طلب می نامیدند حاکم شدند و اتفاقاً نه فضای آزادی بیان تبیین شد و نه فضای جامعه ی مدنی به طور منطقی پیش رفت و نه توسعه ی سیاسی صورت پذیرفت.

توسعه ی سیاسی وقتی نطفه اش بخواهد با مدیریت اتوبوسی بسته شود، قطعاً جز حرکتی فرمایشی با دستور ریاست جمهوری نخواهد بود. آزادی بیان و توسعه ی سیاسی و جامعه ی مدنی یک ابلاغیه نبود که دولت اصلاحات گمان می کرد با سخنرانی های آقای خاتمی در اماکن آکادمیک و فضاهای دانشگاهی یا در میان نخبگان بتواند آن را به سرانجام برساند یا تبیین کند.

اگر ایشان توانسته بود به مقصودش برسد، قاعدتاً بلافاصله پس از تحویل دولت، همه چی زیر و زبر نمی شد! آقای خاتمی روبنایی کار کرد و تزئینی و فرمایشی! گمان کرده بود چون رئیس جمهور است می تواند علی رغم بازی ندادن گروه های سیاسی دیگر – که از اساسی ترین نیازهای نهادینه کردن توسعه ی سیاسی، آزادی بیان و جامعه ی مدنی است-  فقط با شعار دادن می توان این مهم را محقق کند. در ابتدای دولت آقای خاتمی یک ذوق زدگی و هیجان کاذب در دل بسیاری از اقشار روشن فکر و جوان شعله ور شد که واقعیت امر ناشی از توقعاتی بود که از اختیار رئیس جمهور خارج است! حتی بعضاً این توقعات با اساس نظام و انقلاب مغایرت ماهوی داشت. برخی تصورات این قدر خام بود که بعضی مردم و جوانان گمان می کردند که با آمدن آقای خاتمی قانون اساسی استحاله می شود و یا حجاب سهل و ممتنع خواهد شد!

 این توهمات حتی تا انتهای دولت ایشان ادامه یافت تا آن جا که دو ثمره به بار داد؛ طرفداران و حامیان ایشان با حس سرکوب شدگی و جوانی ناکام را پیدا کردند و حزب اللهی ها احساس بغض و کینه! صرفاً یادآوری می کنم چون شما قطعاً بیشتر از بنده در جریان هستید! برای مثال در آن دوران در خاطره ها ثبت شده که عده ای سخنرانی می کردند در باب تقابل اسلام و دموکراسی و این که اگر چنین اتفاقی بیفتد باید اسلام در مقابل دموکراسی سر تعظیم فرو بیاورد و افرادی دیگر از مضحک بودن تقلید و غیر قابل باور بودن عمر طولانی امام زمان. عده ای با این سخنان ذوق زده می شدند و عده ای دیگر بغض و کینه پیدا کرده و در مقابل آن بخش از مردم صف آرایی می کردند. فضای کشور پرتنش شده بود چون همه ی دولت در تسخیر یک جریان خاص قرار گرفته بد و هیچ حرکت و موضع تندی با عکس العمل از داخل دولت مواجه نمی شد و هر کس هم از خارج دولت نقد یا مخالفتی می کردند، مسئولین دولت اصلاحات می گفتند که هر چند روز یک بار برای ما بحران آفرینی می کنند.

همان طور که هشت سال دولت سازندگی منجر به توسعه و حرکت رو به جلو شد، هشت سال اصلاحات باعث شد که کشور در تب و تاب فضای دو قطبی انحصار گرایانه بسوزد. 5-سوابق اعتدال گرایانه ی شما به عنوان عضوی از جامعه ی روحانیت مبارز و نائب رئیس مجلس پنجم و نیز مواضع مقتدرانه و بی تساهل و تسامحتان در اتفاقات هفتاد و هشت و هشتاد و دو، نشان می دهد که رویکرد و گفتمانتان فراجناحی و مستقل از فضای دو قطبی است. بسیاری از افرادی که به شما رأی داده اند نیز حسب این مواضعتان بوده و نه حمایت اصلاحات از شما. حتی بودند کسانی که به شما رأی دادند ولی اگر خاتمی می آمد قطعاً هیچ میلی به وی نداشتند مثل علی مطهری که پس از آیت الله هاشمی و آقای خاتمی، اثرگذارترین حامی شما بود.

 5- رأی 71/50 نشان می دهد که در صورت عدم استفاده از نیروهای جریانات اصول گرا و میل به سمت دولتی اصلاحاتی و دوم خردادی، رأی شما نیز میل می کند به سمت رأیی اصلاحاتی که خود به فراگیر نبودن آن واقفید. پس قاعدتاً در صورت تمایل به پیروزی در انتخابات 96، باید بخشی از رأیی که در انتخابات 92 به رقبایتان اختصاص پیدا کرد را به خود اختصاص دهید زیرا با تجربه ی تلخ و عبرت آموزی که رقبای اصول گرا گرفتند، در دور بعد به متحدانه ترین نحو ممکن شرکت خواهند کرد.

6- پیرو تحقق حماسه ی سیاسی و نیز صعود تیم ملی فوتبال ایران –که ان شاء الله از یمن قدوم شما بوده است- در 25 خرداد و 27 خرداد امسال شاهد شادی زاید الوصف مردم کشورمان بودیم که خودش نوید بخش شروعی توام با رضایت ملی و نیز ثبات سیاسی است. اما از آن جا که جناب عالی حقوق دان هستید، از شما خواهشمندم تا در نظر داشته باشید که اگرچه اکثریت مردم در چارچوبی پسندیده و خوشایند به شادمانی پرداختند و اندکی بودند که با انجام حرکات ناشایست و زننده به رفتاری حرام و نیز خلاف قانون پرداخته که اگرچه تا حدی اجتناب ناپذیر است ولی تکرار آن و نیز رویه شدنش، موجب همان بغضی خواهد شد که در مقاطع مختلف و در دوران دوم خرداد ایجاد شد. متأُسفانه درصدی اندک هستند که مترصد فرصتند تا در هر موقعیتی و به هر بهانه ای، شهر را فضایی برای هرج و مرج و فساد و بی قانونی تبدیل کنند؛ گویی ملک شخصی آن هاست و می توانند در آن به اعمال حرام بپردازند و در وسط میدان شهر پارتی و مجلس طرب برپا کنند.

از شما خواهشمندیم به عنوانی شخصیتی فراجناحی که با سوابق اصول گرایانه ی خود ثابت کرده اید که مقید به تقیدات شرعی و قانونی مخصوصاً در باب مسائل فرهنگی و اجتماعی هستید، از مسأله ی فرهنگ در دولتتان غافل نشوید و آن جمله ی ما قل و دل امام خمینی را که می فرمایند "فرهنگ مبدأ همه ی بدبختی ها و خوشبختی ها یک ملت است" را سرلوحه ی سیاست گذاری ها، مدیریت و رویکرد خرد و کلان و از صدر تا ذیل دولت فخیمه ی تدبیر و امید قرار دهید و پیرو این مهم، وزیری کارآمد و اندیشمند -که بتواند سکان داری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را به نحو احسن نماید- را انتخاب فرمایید؛ وزیری که هم از جانب جنابتان و نیز از جانب مردم کشور ما که دل در گرو تقیدات مذهبی دارند معتمد و محبوب باشد . از شما خواستاریم تا در دولتتان که همانا راهش را اعتدال در نظر گرفته اید، اثبات کنید که شادی و خوشحالی همان طور که در تعالیم اسلامی و قرآن و احادیث مکررا اشاره شده، اگر تؤام با گناه و فساد شود، شادی نیست که همانا نگون بختی و موقتی است.

بستر و امکاناتی را فراهم آورید و تدبیری بیاندیشید تا نه تنها در مقاطعی خاص، بلکه همواره کل کشور را در همه ی اقشار شادمانی فراگیرد اما به مقدسات و شعائر اسلامی و انقلاب خدچه ای وارد نشود که همانا موجب وهن نظام است. امید است که ان شاء الله عیان باشد کلمه به کلمه ی این متن برگرفته از دغدغه های یک جوان کشور شما و منتقدی دلسوز است و هدف ما جز نیل هرچه بهتر و سریع تر شما و دولتتان به اهداف مدبرانه و پرامید –که همانا خوشبختی ملت ایران را ان شاء الله رقم خواهد زد- نباشد.     



برچسب‌ها: رئییس جمهور دولت یازدهم, حسن روحانی, آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی, محمدرضا عارف
+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۹۲/۰۴/۰۸ساعت 5:46  توسط احسان رستگار   | 

اعتقاد عبدالله نوری به همپوشانی جنبش سبز و اصلاحات


هفته نامه آسمان،پرچمدار انتخابات آزاد بعد از تأكید رهبری

تكرار ده باره عبارت جنبش سبز در دیدار نوری با انجمن اسلامی دانشگاه تهران

آقای عبدالله نوری!جنبش سبز جز فتنه چه فایده ای داشت؟


بسم الله الرّحمن الرّحیم

احسان رستگار، سرویس سیاسی سایت خبری-تحلیلی نیمروز:

هفته نامه ی آسمان در آخرین شماره ی خود، علی رغم تأکید رهبری پیرامون عدم یأس آفرینی در جامعه با تکرار کلید واژگانی مانند انتخابات آزاد، در سه صفحه ی آغازین خود، متن کامل صحبت های عبدالله نوری در دیدار با اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران را با عنوان «بزرگان اصلاحات بر یک چهره مقبول اجماع کنند» منتشر کرد. در این دیدار -که در تاریخ 17 دی ماه 1391 برگزار شد، عبد الله نوری ضمن تأکیدات مکرر بر کلید واژه های «آزادی»، «انتخابات آزاد» و «جنبش سبز»، طبق معمول از موضع طلبکارانه، نظرات اصلاح طلبان را پیرامون این مباحث و موضوعات مختلف فضای سیاسی-اجتماعی کشور عنوان کرد.

از آن جا که رهبری در سخنرانی 10 روز پیش خود صراحتاً موضع طرح انتخابات آزاد و مباحث مشابه را در راستای اهداف دشمن طبقه بندی کردند، نیمروز در این یادداشت از این منظر، صحبت های عبدالله نوری در دیدار با انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران را بررسی می کند.

در ابتدا نگاهی مجدد بیندازیم به بخشی از سخنرانی اخیر رهبری به مناسبت سالروز 19 دی (1391)"

"يكى از هدفها اين است كه كارى كنند كه انتخابات بدون حضور پرشور و همگانى مردم برگزار شود. اين را از حالا همه بدانند: آن كسانى كه ممكن است از سر دلسوزى، راجع به انتخابات يك توصيه‌هاى عمومى بكنند كه آقا انتخابات اينجورى باشد، آنجورى نباشد، حواسشان باشد به اين مقصود دشمن كمك نكنند؛ مردم را از انتخابات مأيوس نكنند، هى نگويند انتخابات بايد آزاد باشد. خب، معلوم است كه انتخابات بايد آزاد باشد. ما از اول انقلاب تا حالا سى و چند تا انتخابات داشته‌ايم؛ كدامش آزاد نبوده است؟ در كدام كشور ديگر، انتخابات از آنچه كه در ايران مي گذرد، آزادتر است؟ كجا صلاحيتها ملاحظه نميشود، كه اينجا روى اين مسائل هى تكيه بكنند، هى تكيه بكنند، هى بگويند، هى تكرار كنند و يواش يواش اين ذهنيت را به خيال خودشان در مردم به وجود بياورند كه خب، اين انتخابات فايده‌اى ندارد؟ اين يكى از خواسته‌هاى دشمن است. آن كسانى كه در داخل، اين حرفها را مي زنند، ممكن است غفلت كنند. من ميگويم غفلت نكنيد، حواستان باشد، كار شما جدول مورد نظر دشمن را پر نكند؛ مقصود او را تكميل و تتميم نكند. اين يكى از راه‌هاى از شور و هيجان انداختنِ انتخابات است.

يك مسئله‌ى ديگر اين است كه به مردم گفته شود، تلقين شود كه انتخابات سلامت لازم را ندارد. البته بنده هم تأكيد ميكنم كه انتخابات بايد سالم برگزار شود؛ منتها اين، راه دارد. در جمهورى اسلامى، در قوانين ما، راه‌هاى قانونىِ بسيار خوبى براى حفظ سلامت انتخابات پيش‌بينى شده است. البته كسانى بخواهند از طرق غير قانونى عمل كنند، خب به ضرر كشور مي كنند؛ كما اين كه در سال 88 از راه‌هاى غير قانونى وارد شدند، كشور را دچار هزينه كردند، براى مردم اسباب زحمت درست كردند، براى خودشان هم اسباب بدبختى و سرشكستگى در زمين و در ملأ اعلى شدند. راه‌هاى قانونىِ خوبى وجود دارد. بله، بنده هم اصرار دارم كه انتخابات بايد با سلامت كامل، با رعايت امانتِ كامل انجام بگيرد. مسئولين دولتى و مسئولين غير دولتى كه در كار انتخابات دست‌اندركارند و مسئول هستند، همه بايد طبق قانون، با دقت كامل، با رعايت كمال تقوا و پاكدستى عمل كنند تا انتخابات سالمى پيش بيايد؛ و مطمئناً هم چنين خواهد شد."

در زیر هم قسمت هایی از صحبت های عبد الله نوری در دیدار با انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران درج شده است:

"... در بين اصلاح طلبان ديدگاه ها  و برداشت هاي گوناگوني در ارتباط با اصل شركت در انتخابات و چگونگي آن وجود دارد. به اعتقاد برخي بدون فراهم شدن شرايط انتخابات آزاد، سالم، عادلانه و رقابتي شركت در آن بی معناست، در حالي كه برخي ديگر معتقدند با توجه به  فرصت ها و زمينه هايي كه انتخابات براي تغيير و اصلاح فراهم مي آورد نمي توان از آن چشم پوشي كرد. به هر حال اگر قرار باشد در انتخابات  هر شخص یا گروهي ديدگاه و نظر خودش را معيار قرار دهد، نتيجه آن  به جاي سازماندهي، ناهماهنگي و پراكندگي بيشتر خواهد بود. از اين رو در بحث انتخابات مهم‌ترین وظیفه جریان اصلاحات  این است که تا حد ممكن براساس يك تصميم جمعي عمل کنند و انتخابات موجب انشعاب در جریان اصلاحات و جنبش سبز نشود. ..."

عبدالله نوری در ادامه سخنانش ضمن انتقاد از جو یأس و انفعال، خواهان ارتباط مستمر اصلاح طلبان با جامعه شد و افزود: "برخلاف برداشت كساني كه تصور مي كنند قدرت در دست حكومت ها است، دارندگان اصلي قدرت مردم اند، بنابراين موفقيت هر جريان سياسي وابسته به نوع ارتباط و تعاملي است كه با جامعه و مردم دارد. در خصوص انتخابات ابتدا تاکید می کنم برخورداری از انتخابات سالم، آزاد و رقابتی از حقوق مسلم و خدشه ناپذیر تمام مردم است و با تهدید و حتی وضع قانون این حق را نمی توان محدود و تضییع کرد. نکته بعدی اینکه بخش هایی از جریان و تفکر حاکم با هرگونه فعالیت، عمل سیاسی و حضور موثر اصلاح طلبان وجنبش سبز در هر سطحی مخالف می باشند و فعالیت و حضور جدی اصلاح طلبان در عرصه هایی چون انتخابات را مخل برنامه و استراتژی خود می دانند و به همین دلیل از انفعال اصلاح طلبان استقبال می کنند و ممکن است برای آرامش سیاسی خود این تفکر را تشویق کنند و شرایط را برای هر تلاش و فعالیتی سخت و پر هزینه نمایند. من بر این باور هستم اصلاح طلبان و جنبش سبز باید با عمل سیاسی و فعالیت مستمر و مداوم خود در عرصه های گوناگون، معادلات کسانی که حضور خود در عرصه های مختلف را، در بی عملی، ناامیدی و یاس از اصلاحات می دانند، برهم بزنند. فرایند انتخابات یکی از مهم ترین عرصه های فعالیت و تلاش می باشد و به نظر می آید بخش هايي از جریان مقابل از عدم حضور و بی عملی اصلاح طلبان در فرایند انتخابات استقبال می کنند و برای آنها آرامش فكري به همراه می آورد. در مجموع معتقد هستم فواید حضور پرشور اصلاح طلبان درانتخابات سال 1388، که منجر به روشنگری های بسیار و آگاهی های فراوان مردم و جامعه نسبت به وضعیت کشور شد، از عدم حضور آنها در انتخابات مجلس نهم بیشتر بوده است. درشرایط کنونی این جریان اصلاحات است که باید ارزیابی فایده هزینه کند و برای حضور و عدم حضور خود تصمیم بگیرد.

به نقل از آسمان، عبدالله نوری، که خود سه سال را در دوران اصلاحات در زندان گذراند، در ادامه با طرح این سوال که «چنانچه اولویت و محور فعالیت جریان اصلاحات و جنبش سبز رفع مشکلات مردم و کشور باشد، آیا آقایان موسوی و کروبی و زندانیان سیاسی در شرایط حصر و حبس اولویتی غیر از این دارند؟» افزود: "در زمان دولت اصلاحات مرحوم آیت الله العظمی منتظری سال ها  در حصر بودند، آیا اصلاح طلبان فعالیت اصلاحی و تلاش سیاسی و انتخاباتی خود را تعطیل و مشروط به رفع حصر و یا آزادی زندانیان سیاسی کردند؟  آیا اصلاح طلبان ازحضور در اداره کشور و جامعه و فعالیت های سیاسی، اجتماعی کنار رفتند؟ در حال حاضر بسیار مهم است که هر چه در توان داریم تلاش کنیم  تا عزیزان بزرگوار آقایان کروبی، میرحسین موسوی و خانم رهنورد و زندانیان سیاسی آزاد شوند. با وجود این تاکید بر این موضوع به گونه ای نباشد که فرصت های موجود برای فعالیت سیاسی را از بین ببرد و به تعطیل اصلاحات بیانجامد و آن را در بن بست قرار دهد که بن بست در گفتمان اصلاحات راه را برای جریانات تند و افراطی حاکمیت و یا در طیف برانداز هموار می کند."

با توجه به سخنان فوق، نیمروز چند سؤال از آقای عبدالله نوری دارد:

1- هدف شما از ایجاد تفکیک بین مردم و نظام چیست؟ چرا به مخاطب حقنه می کنید که الزاماً یا باید با مردم بود یا با نظام؟! چرا امثال شما و هم فکرانتان مانند آقای موسوی لاری، پایگاه اجتماعی اصلاح طلبان را 65 درصد معرفی کرده و تأکید می کند که هر جایی نزاعی بود، ما طرف مردم بودیم. آیا مردم طرف شما هستند؟ آیا فقط مردمی که معترضند، مردم هستند یا مردمی که در نه دی به خیابان ها می آیند هم جزء مردم هستند؟ آیا مردم از نظام متنفرند و از شما خشنود؟ فرض محال که این دلخوشی شما را بپذیریم، پس این یعنی که طرفداران شما، به نظام علقه ای ندارند و این بدان معناست که اصلاح طلبان، نماد ساختار شکنی و ضدیت با نظام شده اند نه دلسوزان نظام. آیا این طور است؟

2- آیا به نظر شما اصلاح طلبان با جنبش سبز یکی هستند؟ ادعای صریح جنبش سبز، تقلب در انتخابات 88 بوده، پس چرا آقای خاتمی گفتند که من در سال 88 به آقای موسوی گفتم که تقلب نشده؟! پس رأس اصلاح طلبان با جنبش سبز در باطن یکی است؛ نه تنها چون شما به این واقعیت معترفید، بلکه چون در سال 88 نیز نظر این گروه ابطال انتخابات بود. 

3- آقای نوری! فایده ی فعالیت های جنبش سبز پس از برگزاری انتخابات 88، جز فتنه بود؟ در همین دیدار گفته اید: "در مجموع معتقد هستم فواید حضور پرشور اصلاح طلبان درانتخابات سال 1388، که منجر به روشنگری های بسیار و آگاهی های فراوان مردم و جامعه نسبت به وضعیت کشور شد، از عدم حضور آنها در انتخابات مجلس نهم بیشتر بوده است." اگر حضور پرشور به معنای فتنه گری و تضعیف نظام است، همان بهتر که از فواید حضور به سبک سال 90 اصلاح طلبان برخوردار شویم. این که فتنه را به عباراتی مانند روشنگری، آگاهی های فراوان برای مردم و جامعه نسبت به وضعیت کشور گره می زنید، نشان دهنده ی اوج لجاجت و گستاخی در مقابل مطالبات حقیقی مردم و رهبری است.







4- در بخشی از صحبت های خود، جریان های سیاسی ایران را متشکل از چند طیف دانسته اید؛ طیف وابسته به حاکمیت، اصلاح طلبان و جنبش سبزی های واقعی، اصلاح طلبان و جنبش سبزی های متظاهر و چهارم، طیف برانداز. اول این که منظورتان از طیف وابسته به حاکمیت چیست؟ آیا فقط دو طیف موسوم به اصول گرا و دولت هستند که به حاکمیت منتسب و متصلند؟ آیا اصلاح طلبان در حاکمیت نیستند؟ برای مثال آیا خانم ابتکار و آقای محمد علی نجفی که هر دو از اعضای اصلاح طلب شورای اسلامی شهر تهران هستند اصلاح طلب نیستند؟ آیا محمد رضا تابش (خواهر زاده سید محمد خاتمی)، نماینده ی مردم اردکان (استان یزد) در مجلس شورای اسلامی، اصلاح طلب نیست؟ آیا مجید انصاری و سید حسن روحانی، از اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام، اصلاح طلب نیستند؟ آیا همگی این نهادها، جزئی از حاکمیت نیستند؟

5- در تقسیم بندی ها، به دفعات نام جنبش سبز را در کنار نام اصلاح طلبان ذکر کرده اید. به نظر می رسد به نظر اصلاح طلبان، یک اصلاح طلب واقعی باید سبز باشد. نشان به آن نشان که یکی از افراد شاخص اصلاح طلب، محمدضا عارف را که شائبه ی نامزد شدنش می رود را یک بنجل می نامد و وی را جزء اصلاح طلبان نمی داند. اصلاح طلبانی که تا کنون به عنوان نامزدهای احتمالی اجماعی این گروه معرفی شده اند، همگی ذیل همان طیف سبز به شمار می آیند و در انتخابات 88 یا به تقلب اعتقاد داشته اند و یا به ابطال انتخابات که یکی از دیگری بدتر است. حال اگر بر اساس تقسیم بندی هایی عبد الله نوری، اصلاح طلبی را برابر با جنبش سبز در نظر بگیریم و جنبش سبز را نیز معتقد به تقلب در انتخابات 88، چگونه این جریان می خواهد در انتخابات 92 که با مسئولیت همین دولت و همان شورای نگهبان و همان نظام برگزار می شود، نامزدی را معرفی کند؟!

6- علت تکرار ده باره ی عبارت «موج سبز» و 25 مرتبه تکرار کلمات آزاد، آزادی و انتخابات آزادی در یک سخنرانی چیست؟ جز این که نشان دهید هنوز هم موج سبز که نماد فتنه و داعیه دار تقلب بود را پاره ی تن اصلاحات می دانید و انتخابات آزاد را نیز رمز جدید فتنه؟

7- چگونه می توانید اصلاح طلبان را که مطابق میل همیشگی تان، نامشان را در کنار موج سبز می آورید، فقط منتقد و مسیرشان را حول قانون اساسی تعریف می کنید؟ رهبری صریحاً در چندین سخنرانی از سال 88 تا هفته ی گذشته، به قانون شکنی فتنه گران و آوردن اعتراضات به کف خیابان ها تصریح کرده که آخرین آن همین سخنرانی 19 دی ایشان بود که فرمودند: "
البته كسانى بخواهند از طرق غير قانونى عمل كنند، خب به ضرر كشور مي كنند؛ كما اين كه در سال 88 از راه‌هاى غير قانونى وارد شدند، كشور را دچار هزينه كردند، براى مردم اسباب زحمت درست كردند، براى خودشان هم اسباب بدبختى و سرشكستگى در زمين و در ملأ اعلى شدند."



بعد التّحریر:

همین یادداشت در سایت خبری-تحلیلی «حفا نیوز»



برچسب‌ها: سید محمد خاتمی, عبدالله نوری, هفته نامه آسمان, جنبش سبز
+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۹۱/۱۰/۲۸ساعت 23:59  توسط احسان رستگار   | 

آقای منتجب نیا!خاتمی و مشایی به یک اندازه خطرناکند!


                                                 بسم الله الرّحمن الرّحیم

                                 

احسان رستگار، سایت خبری-تحلیلی نیمروز:

طی چند هفته ی اخیر، اظهار نظرهای گروه های مختلف مخصوصاً اصلاح طلبان پیرامون انتخابات 92 بیش از پیش قوت گرفته است. در این میان مصاحبه ها و یادداشت های متعدد آقای منتجب نیا به شدت جلب توجه می كند و با جنس خاص ریش سفیدی صحبت هایش، نوعی داعیه ی سیاست گزاری و جهت دهی این جریان را دارد. از این رو بر آن شدیم تا مبتنی بر دو مورد از مصاحبه ها و یادداشت هایش، نظرمان را به این نظرات ضمیمه كنیم؛ پاسخی به موارد محل بحثی كه با گفتمان اصلاح طلبان داریم كه در این یادداشت، آقای منتجب نیا آن را نمایندگی می كند؛ بخش های مشكی رنگ سخنان ایشان و كلمات آبی رنگ نظرات ماست:

جملات زیر گزیده ای است از سرمقاله ی مفصل آقای منتجب نیا در شماره ی 38 هفته نامه ی آسمان با عنوان «قهر نیستیم اما ...» كه در زیر هر بند منتخب، نظر ما هم به آن افزوده شده است:

بنیانگذار انقلاب بارها تاكید كردند كه انتخابات در انحصار هیچ فرد و گروهی نیست و كسی حق ندارد بگوید فلانی‌ها بیایند و فلانی‌ها نیایند. امام به شدت با این رویكرد مخالف بود و با آن برخورد می‌كرد و تا زمانی كه در قید حیات بودند اجازه باب شدن این رویه را نمی‌دادند.

؛امام تا زمانی كه در قید حیات بودند، اتفاقاً دقیقا همین گونه عمل می كردند؛ برای همه ی جناح ها. مثلاً با وجود این كه جلال الدین فارسی نماینده ی حزب جمهوری بود، با دلیل این كه شایعه ی ایرانی الاصل نبودنش در جامعه پیچیده بود، اجازه ی حضور وی در انتخابات را ندادند. پدر جلال الدین فارسی افغانی بود و نتوانست نامزد ریاست جمهوری شود، اما كسانی كه متهم به فتنه گری هستند، نم پس نمی دهند. آیا افغانی بودن پدر خطرناك تر است یا فتنه گری؟ اصلاً مسأله این نیست كه واقعاً ما شخصی هم چون سید محمد خاتمی را فتنه گر می دانیم. وی در دادگاهی محاكمه و محكوم نشده ولی قطعاً رفتارهای ایشان مشوق مردم برای حضور در خیابان ها پیرو ادعای تقلب بوده است.

گاهی شرایطی پدید می‌آید كه آنها امكان حضور در صحنه را ندارند و اگر بخواهند در این فضا وارد شوند نه تنها تنور رقابت دیگران را گرم كرده‌اند بلكه به واسطه اینكه آنها نماینده اكثریت جامعه هستند حضور غیر موثرشان به زیان جامعه نیز می‌شود. این شرایطی كه عرض شد البته جدا از آنچه امروز بر كشور می‌گذرد، نیست.

؛ اولاً بر چه اساسی اصلاح طلبان نماینده ی اكثریت جامعه هستند؟ اگر این گونه بی پایه و اساس هر كس بخواهد داعیه ی نمایندگی اكثریت را داشته باشد پس قاعدتاً باید هر دوره منتظر فتنه ای جدید باشیم كه در آن همیشه طرف بازنده خود را قربانی تقلب می بیند و نه بازنده ی رقابت. ثانیاً خدا را شكر كه اكثریت مردم اصلاح طلبان را شناختند وگرنه واقعاً آن ها می شدند نماینده ی اكثریت مردم؛ چگونه وقتی اصلاح طلبان نه در سال 88 و نه در انتخابات مجلس نهم شكست خوردند، می توانند نماینده ی مردم باشند؟

 اگر این فضا مهیا شود جریان اصلاحات می‌تواند اتمسفر یخ بسته  جامعه و بی‌تفاوتی مردم را تغییر دهد.

؛اگر اصلاح طلبان این قدر توانایی و ظرفیت داشتند كه بی تفاوتی مردم را تغییر دهد، در انتخابات مجلس می توانست همان چند نفر نماینده اش را وارد مجلس كند كه نتوانست. حكایت همان است كه می گویند كل اگر طبیب بودی، سر خود دوا نمودی.

ما نمی‌خواهیم با حاكمیت وارد نبرد شویم و به زور چیزی از آن بستانیم.

؛ الحمدلله كه از فتنه ی 88 این تجربه را كسب كردید كه نمی توان با زور از حاكمیت چیزی ستاند یا با آن معامله كرد. حتی وقتی امنیت و آرامش كشور را بر هم زدید، حاكمیت حاضر نشد از حق مردم بستاند و به شما بدهد. اگرچه در مدیریت فضای فتنه ی 88 اشتباهات بزرگی مانند كوی دانشگاه تهران و فاجعه ی كهریزك و چندین و چند خطای دیگر رخ داد، ولی علت العلل آن اشتباهات هم شروع یاغی گری همین گروه موسوم به اصلاح طلبان بود. پس نگویید نمی خواهیم، بفرمایید كردیم نشد، پس دیگر نمی كنیم چون زورمان نمی رسد.

مجری برگزار‌كننده انتخابات آینده دولتی است كه ما به هیچ عنوان آن را قبول نداشته و نداریم و این روزها حتی حامیان گذشته‌اش در امانتداری‌اش شبهه دارند و صحبت از كمیسیون ناظر بر انتخابات می‌كنند.

؛كمیسیون ناظر بر انتخابات به دلیل امانتداری دولت نیست، بلكه به دلیل اصلاح اساسی و مبنایی در برگزاری انتخابات است برای همیشه. برای این كه اگر دوباره طیف شما یا امثال شما گفتند كه تقلب شده، نمایندگان مردم و دیگر معتمدینی كه از همه ی طیف ها در آن هستند برخیزند و بگویند مردم! ما معتمدین شماییم و شما به ما اعتماد دارید، بدانید كه هیچ تقلبی صورت نگرفته و نتیجه ی واقعی انتخابات همین است. یعنی این كه دیگر فتح باب تقلب از جانب امثال شما ممكن نباشد. ضمناً شما دقیقاً به چه معنا دولت را قبول ندارید؟ به این معنا كه تقلب كرده است؟ پس عملاً به این ترتیب شما رهبری را هم كه بارها تأكید كردند تقلبی اتفاق نیفتاده هم قبول ندارید. با این حساب اصلاً گزینه ی مطلوب شما چگونه می تواند كشوری را اداره كند كه شخص اولش را قبول ندارد؟ باز دوباره حاكمیت دو گانه و نزاع و كشمكش؟ نه آقای منتجب نیا! مردم از این كشمكش ها خسته شده اند و بریده اند!

سوال اساسی اینجاست كه آیا اگر مردم رأی دادند و بار دیگر حضور خود را نشان دادند آنچه خواست‌شان است اجرایی می‌شود یا خیر؟

؛خواست مردم اجرا شد! اخباری كه به شما می رسد موثق نیست. كما فی السابق مجدداً خواست مردم اجرا می شود. اصلاً یك پیشنهاد؛ انتخابات را تحریم كنید و ببینید چند درصد مردم از شما تبعیت كرده و انتخابات را تحریم می كنند؟ یك پیشنهاد دیگر؛ در انتخابات شركت كنید و ببینید چقدر رأی می آورید و پایگاه مردمی حقیقی تان در چه حد است؟ پیشنهاد سوم؛ شما كه می گویید حرف مرد دوتاست، حرف دومتان را هم بزنید و حق الله و حق الناسی كه بر ذمه تان هست را بردارید. حرف اولتان تقلب بود، نمی گوییم در حرف دوم بگویید غلط كردیم، ولی می توانید بگویید گز نكرده پرده دری كردیم و دیگر نخواهیم كرد. چطور است؟ حال ببینیم آیا بر اساس تعریف خودتان مردم هستید یا نه؟

اما اگر فرض كنیم حاكمیت این حق اساسی را به ما داد و بنابر حضور جریان اصلاحات قرار گرفت به عقیده من، تنها و تنها شخص سیدمحمد خاتمی توانایی عبور كشور از بحران‌های فعلی را دارد. اول آنكه ایشان در مقاطع حساسی وفاداری خود را به نظام جمهوری اسلامی نشان داده است.

؛آن قدر كه ایشان وفاداری اش را به نظام نشان داده، به همان اندازه بوده كه بعد از سخنرانی رهبری باز هم دست از حمایت جریان فتنه و ناآرامی های كشور بر نداشت و تا توانست به آن دامن زد و در ورطه ی سهم خواهی، قدرت خود را محك زد. پس اتفاقاً وفاداری ایشان به اصلاح طلبان ثابت شده است نه به نظام! فاصله ی اصلاح طلبانی كه رئیسشان آقای خاتمی است با نظام كه رئیسش ولی فقیه است، به اندازه ی فاصله ی طرح ادعای تقلب و عدم اعلان برائت از كفار و منافقین و معاندین با رد ادعای تقلب و دفاع از حیثیت نظام و استكبارستیزی و اعلان برائت از دشمنان اسلام.

نكته آخر هم این است كه مردم از دوران ریاست جمهوری خاطرات خوبی دارند و علاقه‌مند هستند آن روزها دوباره تكرار شود.

؛ خاطرات مردم را خودشان بگویند، ولی بنده كه یك نفر از مردم هستم، اسم خاتمی كه می آید یاد افزایش بی بند و باری در عرصه های فرهنگی و اجتماعی، افزایش بی بند و باری در دانشگاه ها و نهادینه كردن جنبش دریدگی مدنی (به زبان آن ها آزادی مدنی) مخصوصاً در میان بانوان جامعه بود. همان جنبشی كه رهبرش –كه آقای خاتمی باشد- هر جا می رفت عقایدش را به رخ می كشید؛ در ایتالیا با صف خانم ها دست می داد و بعد هم آیت الله منتظری به نفع ایشان فتوای حلیت مصافحه با اهل كتاب را داد و یا در كشور خودمان در مراسمی بازوی زنی چادری را روی سن مراسم، در حضور شوهرش با لبخند فشرد و باز هم با لبخندی دیگر خیره در چشمان پزشكی خانم، آستین بالا زد تا فشارش را بگیرد و عكاسان عكس بگیرند تا به همه بفهماند كه شیخی است كه امل نیست و باكلاس و امروزی است.

از طرفی نگرانی‌هایی كه نسبت به جریان نوظهور انحرافی این روزها در نظام بروز كرده نسبت به سیدمحمد خاتمی وجود ندارد ...

؛اصلاً این طور نیست. تفاوت خطر جریان انحرافی و جریان طیف خاتمی، خطر جریان ماركسیزم است نسبت به لیبرالیزم. هر دو بدند و فاصله شان تا اسلام به یك حد است. البته نفاق جریان انحرافی از اصلاح طلبان بیشتر به نظر می رسد، ولی وقتی به فاصله ی مكتب ایرانی و انجمن حجتیه با اسلام ناب محمدی و فاصله ی لیبرالیزم و نسبی گرایی اخلاقی و سكیولاریزم با اسلام ناب محمدی نگاه می كنیم، به نظر باز هم اصلاح طلبان كم از جریان انحرافی نمی آورند. فقط شاید بتوان گفت جران انحرافی ها زبل تر و سیاس ترند. 

مسوولان كشور اگر كمی تامل كنند قطعا به این نتیجه خواهند رسید كه خاتمی ارزشمندترین ذخیره نظام برای این روزهای سخت است.

؛ پس بر این اساس یا مسئولان كشور فكر نكرده اند یا فكرشان كار نمی كند، چون هنوز اصلاً و ابداً چنین نظری ندارند. خود آقای خاتمی هم گمان نكنم چنین تملقاتی را بپذیرد. همان قدر كه مشایی انسانی موحد، مؤمن، پاك، صبور و دارای قلب و اندیشه ای زلال، عاشق و دلبسته به ارزشهای الهی و آحاد مردم جهان و عمیقاً عارف و متعهد به آرمان مهدوی، حاكمیت جهانی توحید، عدالت، عشق و آزادی و مدیریت مشترك ملت ها و فردی شایسته، مدیر، مدبر و امین و از جهات گوناگون توانمند هست، خاتمی هم ارزشمندترین ذخیره ی نظام، آجیل مشكل گشا و وفادار به نظام و انقلاب است. 

البته این در شرایطی است كه خاتمی هیچ انگیزه‌ای برای ورود به عرصه ندارد چرا كه او هم شرایط را مساعد برای حضور نمی‌داند. مطمئنا اگر احساس كند نظام پذیرای حضور مجدد است بخش عمده‌ای از كار راضی كردن ایشان برای كاندیداتوری حل می‌شود.

؛یاد آن حكایت افتادم كه بچه ای سر ناهار بهانه گیری می كند و با پدر و مادرش بحثش می شود  قهر می كند و لحاف را روی سرش می كشد. مادر پسر بچه، بعد از اینكه ناهار را می خورند و سفره را جمع می كنند، مقداری غذا برای او كنار می گذارد. بچه كه حواسش به قای قضایا بوده می گوید: من كه نمی خورم، ولی آن غذا را برای هر كس كه كنار گذاشته اید، كم است.

 

برای انتخابات ۹۲ هم اگر شرایط مهیا باشد می‌توان این احساس وظیفه را در ایشان به وجود آورد.

؛باز هم اعتماد به نفس كاذب و خود چوب كاری و ایجاد پویش ها و موج های حمایت خودساخته ی خودجوش!

مطمئنا در جریان اصلاحات افراد مومن و توانمندی هستند كه هر كدام می‌توانند رئیس‌جمهور بالقوه كشور باشند اما آنچه باعث تاكید ما بر شخص آقای خاتمی است تجربه و توانمندی ایشان و از آن مهم‌تر شرایط حساس و استثنایی كشور است.

؛این اصلاحات عجب جریان قوی ای است. بر این اساس اصلاح طلبان با حضورشان در مناصب حساس و عرصه ی مدیریت كلان كشور، تا آخر عمر نظام را می توانند تضمین كنند.

 

مجموعه اصلاح‌طلبان در راس دلسوزان نظام قرار دارند و این موضوع باید برای مسئولینی كه نمی‌توانند به تنهایی كشور را اداره كنند مشخص باشد كه اگر این وضعیت در كشور پیش رود آینده بدی در انتظارمان خواهد بود.

؛این هم تهدیدی است موذیانه در قالب نقدی مشفقانه كه پیرو آن اصلاح طلبان اگر نیایند و پیروز نشوند، یا همه خود به خود بدبخت می شوند و یا به زور توسط همین دلسوزان نظام در شورش های خیابانی و یا به طرق دیگر از بین خواهند رفت.

 

 عقلای قم باید در كشورمان نسبت به مرزی كه از سال 88 تا 92 ایجاد شده است، عقده‌گشایی كنند و در مقابل رسانه‌هایی كه تاكید بر مسائل گذشته دارند وارد عمل شوند.

؛عقلای قم اگر عقده گشایی كنند كه گمان نكنم چیزی از اصلاح طلبان باقی بماند! شاید هم از آن جا كه اصلاح طلبان روشنفكرند، لحظه ای با لهجه ی فرانسوی سخن گفته و رم را قم تلفظ كرده اند. یحتمل منظورشان واتیكان بوده كه در رم واقع در ایتالیاست وگرنه موضع قم نسبت به اصلاح طلبان خیلی مبهم نیست؛ البته به جز یكی دو نفر از آن بزرگواران كه بیشتر كاربرد صدور مجوز جهت سیگار كشیدن در ماه رمضان یا قمه زنی (با وجود اعلام حرمت آن توسط حاكم شرع یا ولی فقیه زمان) دارند.

باید آسیب‌شناسی دقیقی در مجموعه اصلاح‌طلبان صورت گیرد زیرا امروز و در شرایط حاضر دو سوم ملت ایران اصلاح طلب هستند از این رو فضا باید برای حضور اصلاح طلبان كه حق همه مردم است ایجاد شود.

؛ای داد بیداد! این دو سوم مردم ایران و اكثریت ملت شریف ایران بنا بر كدام آمار و دال بر چه تحلیلی این قدر شیفته ی اصلاح طلبانند یا اصلاح طلبند؟! البته اگر ملت را كلان شهرها در نظر بگیریم و از كلا شهرها فقط دانشگاهیان را نظرسنجی كنیم، واقعیت این است كه تقریباً همین است. ولی انگار نه انگار كه فقط یك سوم جمعیت ایران روستائیان هستند كه اصولاً بنا بر شعارهای بی مبنا و افزایش آزادی های اجتماعی (بی بند و باری های ضد اجتماعی) و یا همان به اصطلاح شهری اش جینگولك بازی، رأی نمی دهند. بخش عمده ی مردم هم كه دانشجو نیستند یا اصلاً تفكرشان تحت تأثیر جو احساسی دانشگاه ها و یا گروه همسالان و جوانان نیست. اصلاً این ها به كنار؛ وقتی بر اساس ادعای شما نظام در 88 تقلب كرده است (وگرنه چون شما اكثریتید و دو سومید پیروز می شدید)، چرا مجدداً در انتخابات همین نظام با مجری گری همین دولت و همان طیف حاكمیت می خواهید شركت كنید؟

مشاهده كردیم كه دولت اصلاحات توانست در 8 سال مدیریت كشور تجربه شیرینی از خود به جای بگذارد از این رو مردم خاطره خوبی از دولت اصلاحات دارند.

؛مخصوصاً از اشائه ی بی بند و باری ها در عرصه ی اجتماعی و فتح باب اردوهای مختلط ورزشی و تبیین جدایی دین از سیاست یا دیدگاه به زانو در آمدن اسلام وقتی كه مقابل آزادی انسان قرار می گیرد (نقل از خاتمی به مضمون) یا حجاب اگر مانع حضور زن در جامعه شود مفید نیست (نقل از خاتمی به مضمون) و بسط فراوان افكار غرب زده و ضد اسلام دیگر.  

تمام اصولگرایانی كه در روی كار آوردن دولت فعلی، پیروزی و ناكارآمدی آنها سهیم هستند باید پاسخگوی عملكرد این دولت باشند زیرا در شرایط فعلی انتقاد از دولت از سوی این طیف راه به جایی نخواهد برد.

؛این یعنی اشتباه كرده اید، پس دندتان نرم، بخورید! اصلاً بمیرید تا شما باشید كه دیگر به فلانی رأی ندهدید! این كه چون عده ای زمانی به شخصی رأی داده اند پس تا ابد یا باید از وی حمایت كنند و یا این كه باید پاسخگوی اشتباهات وی باشند، مانند رأیی است كه مردم به خاتمی دادند و بعد آن چه می خواستند از آب در نیامد یا بنی صدر. یعنی شما باید بیایید نقایص و بدقولی ها و نفاق دولت ها را به مردم تعمیم دهید و سپس از آنان بخواهید تا پاسخگو باشند؟! اگر رئیس جمهور به وعده اش عمل نمی كند، آیا مردم مقصرند؟!

اصلاح‌طلبان باید با برگزاری همایش‌ها و كنگره‌های مختلف در راستای شناسایی آسیب‌های خود وارد عمل شوند و آقایانی كه در اداره كشور مسئولیتی بر عهده دارند باید قبول كنند كه مجموعه اصلاح‌طلب مساوی اكثریت مردم است.

؛مجدداً بحث همان رو است و سنگ پای قزوین.

 

مطالب زیر هم گزیده ای از صحبت های مفصل آقای منتجب نیاست در كافه خبری آنلاین:

ما همیشه حرمت مقام معظم رهبری را حفظ كرده ایم و تبعیت ایشان را لازم دانسته ایم هرچند برخی اوقات سئوال و نظر دیگری داشته ایم.

؛مخصوصاً وقتی در سال 88 بارها رسماً اعلام كردند كه دست از اعراض خیابانی بردارید و از طرق قانونی اعتراض و شكایت خود را پیگیری كنید؟ وقتی علناً خطاب به اصلاح طلبان گفتند كه خونی اگر ریخته شود پای كسانی است كه مردم را به خیابان ها می كشانند و تصریح كردند كه اردوكشی خیابانی نكنید؟

خود من بارها بعد و قبل از انتخابات 88 مصاحبه ها كرده ام و بیان كرده ام كه حرمت ها باید حفظ شود و هتك حرمت نباید صورت بگیرد. حتی آقای احمدی نژاد هم، اكنون رییس جمهور این كشور هستند و تا زمانی كه در این پست قرار دارند، حرمت مسئولیت ایشان باید رعایت شود و زمانی هم كه دیگر ریس جمهور نبودند، باز حرمت و حقوق انسانی و شهروندی ایشان باید رعایت شود و نمی شود هرگونه كه خواستیم انتقاد و ناسزا بگوییم.

؛توهین بالاتر از تمرد از فرمان ولی فقیه و پرده دری بیش از این كه به قول رهبری به نظام تهمت تقلب زده شود و در تظاهرات مختلف مرگ بفرستند بر اصل ولایت فقیه و دهان به فحاشی به رهبری بگشایند؟ در ورد آقای احمدی نژاد هم حرفی نیست، ولی شما اگر حرمت نگه دار بودید، همین الآن هم نمی گفتید كه وی را به عنوان رئیس جمهور كشور قبول ندارید، چون این گونه یعنی تقلب نظام را قبول دارید. 

"علاوه بر این كه اصلاح طلب ها ایشان [عارف] را انتخاب نكرده اند و ایشان از روی میل خودشان و حق شخصیشان وارد صحنه شده اند و همین خودش می تواند مشكل باشد. [باید ببینیم] تنها قرار است انتخابات در درون یك جبهه خلاصه شود و نامی هم از اصلاح طلبان برده شود، فقط برای گرم كردن تنور انتخابات و مشاركت بالاتر مردم." این قدر آقای عارف را جدای از اصلاحات و خودسر نمایانده اند كه او برای رد تك روی، در این هفته گفت: "اگر آقای خاتمی تصمیم به كاندیداتوری بگیرد، طبیعتا بنده از كاندیداتوری در انتخابات آینده انصراف خواهم داد. ."

؛به نظرتان چرا به روی مبارك نمی آورید كه اگر شما بیایید و نیایید درصد مشاركت مردم نهایتاً ده درصد تفاوت می كند و نه بیشتر؟ در غیر این صورت نیایید تا نظام ادب شود و دفعه ی بعدی مانند آمریكا كه پیش شرط برای ایران تعیین می كند، شما هم شاید در قبول پیش شرط هایتان فرجی شود! بالاخره شما هرچه باشید آمریكا كه نیستید. 

حال این ها به كنار، آقای جنتی را می خواهید چه كنید كه اعلام كردند: "امكانی برای حضور مجدد فتنه گران در صحنه انتخابات وجود ندارد و آنها حتی نباید توهم این حضور مجدد را داشته باشند." نكند باز مثل سال 84 -با وجود شیطنت های 88- چشم انتظار حكم حكومتی رهبری پس از رد صلاحیتید؟ البته از مناعت طبع رهبری بعید نیست كه لطفشان شامل حالتان شود.

 


بعد التّحریر:

همین یادداشت در سایت خبری-تحلیلی «خبرنامه دانشجویان ایران»

همین یادداشت در سایت خبری-تحلیلی «شلمچه نیوز»



برچسب‌ها: رسول منتجب نیا, سید محمد خاتمی, اسفندیار رحیم مشایی, محمود احمدی نژاد
+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۳۹۱/۰۹/۲۷ساعت 15:18  توسط احسان رستگار   |