گفت و گوی حیدری با احمدی نژاد+همکاری با «نسیم اعتدال»
بسم الله الرّحمن الرّحیم
یادداشت زیر طنز بوده ولی محتوای آن برگرفته از اولین گفت و گوی تلویزیونی رئیس جمهور در سال 90 است که با مرتضی حیدری در شبکه ی دوم سیما در تاریخ یکشنبه 25 اردیبهشت انجام گرفت.
حیدری: برخی شبهاتی مطرح کردن که دولت برنامه ریزی کرده برای انتخابات مجلس... واقعاً چنین چیزی هست؟
دکتر: وزارت کشور مجری انتخاباته، هیچ احدی از دولت هم حق دخالت نداره... اصلاً کِیه انتخابات؟
حیدری: اسفند.
دکتر: اسفند؟! اوووَََه. شب درازه...[خنده ی مخصوص] به نظرم اصلاً جای طرح نداره این حرف. کو تا اسفند! فعلاً بهار و عشق است. تازه بعدشم تابستونه. تابستونه فصلی شادی و خنده... بچه ها توی کوچه گرم بازی مثل چندتا پرنده... فصل شنا... میون حوض خونه...
حیدری: برنامه زندس آقای دکتر!
دکتر: به قول معروف یه کلومم از ننه ی عروس! آقای حیدری! نذارین بگم! شما هنوز ازدواج نکردین؟! چرا نکردین؟! مدارکشو نشون بدم؟!
حیدری: آقای دکتر برا ازدواج کردن مدرک هست ولی برا نکردنشم هست؟! البته شما جنستون جوره یهو می بینین برا اینم مدرک دارین. بنده به زودی قول می دم ازدواج کنم. حتی چند بار ازدواج می کنم. فقط لطفاً الآن سؤالای مردمو بذارین بپرسم.
دکتر: سؤالای مردمو یا سؤالایی که خودمون بهت دادیم؟ ای شیطون. بله عرض می کردم که سیستم ما سیستم ولایت فقیهه! این یه حرف نو در دنیاست! نه این که خود حرف نوه! نه! من یه کارایی می کنم که نوه! نظام ولایت مترقی ترین نظام عالمه و مردمی ترین نظام. امام و امت، ولی و ملت! این دو مجموعه می شن نظام ولایت. ولی بی ملت، دست بستست! ملت بی ولی سرگشتست! متفرق است! رابطه ی این دو تا [ولی و ملت] چیه؟ عشقه! محبته! امیر المؤمنینو نگاه کنین به جنازه ی دشمن خودش گریه می کنه. می گه چرا این جوری شدی چرا سقوط کردی؟
حیدری: اجازه بدین سؤال بعدی رو بپرسم.
دکتر: اگه شما اجازه بدین، که البته اگه اجازه ندین خودم اجازه می گیرم، می خوام چندتا از این حرفای قشنگه دیگه ام عرض کنم خدمت مردم عزیزمون. ببینیت... مرد بدون زن دل خستس، زن بدون مردم سرگشتس. دانشجو بدون استاد خوشحاله... نه یعنی این که دست بستس، استاد بدون دانشجو هم لب تشنس.
حیدری: لب تشنه؟ یعنی چی؟ چه ربطی داشت؟
دکتر: ببینیت... استاد وقتی حرف می زنه لباش خشک می شه. چرا؟ چون حرف زده! ولی اگه حرف نزنه چی؟ بازم لباش خشک می شه! چرا؟ چون لباش عادت کرده که هی خشک بشه. اگه لباش خشک نشه چشاش تعجب می کنه!
حیدری: ببخشید! خودتون می فهمید چی دارید می گید؟
دکتر: نه! ولی مردم می فهمن.
حیدری: چجوری؟ مگه می شه؟
دکتر: بله که می شه! [خنده] چرا نمی شه؟ [خنده مخصوص] شما چون ازدواج نکردین هی فک می کنین که نمی شه، اعتماد به نفس ندارین آقای حیدری. یه بار ازدواج کنین، بعد می فهمین که می شه و ما... [مکث مخصوص] می توانیم. عرض می کردم که... رابطه ی من با مردم چیه؟ عشقه! نشنیدین می گن محمودو عشق است؟! اونا عاشق منن. من هنوز حرف نزدم اونا می فهمن. ما با هم رابطمون تلپاتیه. اونا از من بهتر می فهمن چی تو دلم می گذره. بعضیا بهم می گن از چشات معلومه رو برا تو خوندن؛ چون واقعاً از چشات معلومه. یه روز رفته بودم یه استانی مسافرت، بعد دیدم یهو یکی خودشو پرت کرد زیر ماشینم. پرت کردا...! جدی جدی پرت کرد. این جوری ... [در حال نمایش چگونگی پرتاب به صورت پانتومیم و هم زمان لبخندی عمیق]. بعد گفتم عزیز من! پاشو! می خوایم رد شیم. اونم گفت رد شین اشکالی نداره. گفتیم اگه رد شیم که تو می میری! اونم گفت نه من نمی میرم، عشق می کنم. تنم ورز می یاد. ماساژورمی دکتر! ما هم دیدیم این دست بردار نیس. مجبور شدیم از روش رد بشیم. البته با ملاحظه ها... یعنی یه جوری رد شدیم که خدای نکرده نمیره، فقط له شه. اونم نمه نمه... . خلاصه از روش رد شدیم بعد یه دفعه دیدیم این آقا مثل فنر پرید هوا و گردنشم به این حالت تیریک کرد (در حال نمایش حرکت تیریک کردن گردن). ما هم انگشت به دهن مونده بودیم. گفتیم سالمی؟ طوریت نشد؟ گفت نه! فدات بشم! تنم حال اومد. اون جا بود که فهمیدم اینا همش معجزه ی عشقه، عش...ق! و تصمیم گرفتم که چون من معجزه ی هزاره ی سومم، و جدیداً فهمیدم که معجزه ی عشق هم هستم، پس هزاره ی سومو، هزاره ی عشق نامیدم. البته هنوز ویدئوی نام گذاری هزاره ی سومم بیرون نیومده، فعلاً بذارین تب و تاب ظهور بسیار نزدیک است بخوابه، بعدش اونم می فرستیم بیرون.
پانوشت:
این یادداشت در شماره ی پنجم «نسیم اعتدال» چاپ شد. برای دریافت نسخه ی PDF شماره ی چهارم، این جا و جهت دریافت نسخه ی PDF شماره ی پنجم «نسیم اعتدال» این جا را کلیک کنید.
اگر مایلید در نشریه ی «نسیم اعتدال» بنویسید یا به هر طریقی با آن همکاری کنید، لطفاً یا در قسمت نظرات اعلام فرمایید و یا به شماره ی نشریه (09359528930) پیامک بزنید.