منتقد (نه مخالف)، مستقل (نه جناحی)

اطلاع رسانی و نقد مسائل سیاسی و هر آن چه مستقیماً و غیر مستقیم،سیاسی است؛از امروز،از دیروز و از فردا

گفت و گوی حیدری با احمدی نژاد+همکاری با «نسیم اعتدال»


بسم الله الرّحمن الرّحیم


یادداشت زیر طنز بوده ولی محتوای آن برگرفته از اولین گفت و گوی تلویزیونی رئیس جمهور در سال 90 است که با مرتضی حیدری در شبکه ی دوم سیما در تاریخ یکشنبه 25 اردیبهشت انجام گرفت.

حیدری: برخی شبهاتی مطرح کردن که دولت برنامه ریزی کرده برای انتخابات مجلس... واقعاً چنین چیزی هست؟

دکتر: وزارت کشور مجری انتخاباته، هیچ احدی از دولت هم حق دخالت نداره... اصلاً کِیه انتخابات؟

حیدری: اسفند.

دکتر: اسفند؟! اوووَََه. شب درازه...[خنده ی مخصوص] به نظرم اصلاً جای طرح نداره این حرف. کو تا اسفند! فعلاً بهار و عشق است. تازه بعدشم تابستونه. تابستونه فصلی شادی و خنده... بچه ها توی کوچه گرم بازی مثل چندتا پرنده... فصل شنا... میون حوض خونه...

حیدری: برنامه زندس آقای دکتر!

دکتر: به قول معروف یه کلومم از ننه ی عروس! آقای حیدری! نذارین بگم! شما هنوز ازدواج نکردین؟! چرا نکردین؟! مدارکشو نشون بدم؟!

حیدری: آقای دکتر برا ازدواج کردن مدرک هست ولی برا نکردنشم هست؟! البته شما جنستون جوره یهو می بینین برا اینم مدرک دارین. بنده به زودی قول می دم ازدواج کنم. حتی چند بار ازدواج می کنم. فقط لطفاً الآن سؤالای مردمو بذارین بپرسم.

دکتر: سؤالای مردمو یا سؤالایی که خودمون بهت دادیم؟ ای شیطون. بله عرض می کردم که سیستم ما سیستم ولایت فقیهه! این یه حرف نو در دنیاست! نه این که خود حرف نوه! نه! من یه کارایی می کنم که نوه! نظام ولایت مترقی ترین نظام عالمه و مردمی ترین نظام. امام و امت، ولی و ملت! این دو مجموعه می شن نظام ولایت. ولی بی ملت، دست بستست! ملت بی ولی سرگشتست! متفرق است! رابطه ی این دو تا [ولی و ملت] چیه؟ عشقه! محبته! امیر المؤمنینو نگاه کنین به جنازه ی دشمن خودش گریه می کنه. می گه چرا این جوری شدی چرا سقوط کردی؟

حیدری: اجازه بدین سؤال بعدی رو بپرسم.

دکتر: اگه شما اجازه بدین، که البته اگه اجازه ندین خودم اجازه می گیرم، می خوام چندتا از این حرفای قشنگه دیگه ام عرض کنم خدمت مردم عزیزمون. ببینیت... مرد بدون زن دل خستس، زن بدون مردم سرگشتس. دانشجو بدون استاد خوشحاله... نه یعنی این که دست بستس، استاد بدون دانشجو هم لب تشنس.

حیدری: لب تشنه؟ یعنی چی؟ چه ربطی داشت؟

دکتر: ببینیت... استاد وقتی حرف می زنه لباش خشک می شه. چرا؟ چون حرف زده! ولی اگه حرف نزنه چی؟ بازم لباش خشک می شه! چرا؟ چون لباش عادت کرده که هی خشک بشه. اگه لباش خشک نشه چشاش تعجب می کنه!

حیدری: ببخشید! خودتون می فهمید چی دارید می گید؟

دکتر: نه! ولی مردم می فهمن.

حیدری: چجوری؟ مگه می شه؟

دکتر: بله که می شه! [خنده] چرا نمی شه؟ [خنده مخصوص] شما چون ازدواج نکردین هی فک می کنین که نمی شه، اعتماد به نفس ندارین آقای حیدری. یه بار ازدواج کنین، بعد می فهمین که می شه و ما... [مکث مخصوص] می توانیم. عرض می کردم که... رابطه ی من با مردم چیه؟ عشقه! نشنیدین می گن محمودو عشق است؟! اونا عاشق منن. من هنوز حرف نزدم اونا می فهمن. ما با هم رابطمون تلپاتیه. اونا از من بهتر می فهمن چی تو دلم می گذره. بعضیا بهم می گن از چشات معلومه رو برا تو خوندن؛ چون واقعاً از چشات معلومه. یه روز رفته بودم یه استانی مسافرت، بعد دیدم یهو یکی خودشو پرت کرد زیر ماشینم. پرت کردا...! جدی جدی پرت کرد. این جوری ... [در حال نمایش چگونگی پرتاب به صورت پانتومیم و هم زمان لبخندی عمیق]. بعد گفتم عزیز من! پاشو! می خوایم رد شیم. اونم گفت رد شین اشکالی نداره. گفتیم اگه رد شیم که تو می میری! اونم گفت نه من نمی میرم، عشق می کنم. تنم ورز می یاد. ماساژورمی دکتر! ما هم دیدیم این دست بردار نیس. مجبور شدیم از روش رد بشیم. البته با ملاحظه ها... یعنی یه جوری رد شدیم که خدای نکرده نمیره، فقط له شه. اونم نمه نمه... . خلاصه از روش رد شدیم بعد یه دفعه دیدیم این آقا مثل فنر پرید هوا و گردنشم به این حالت تیریک کرد (در حال نمایش حرکت تیریک کردن گردن). ما هم انگشت به دهن مونده بودیم. گفتیم سالمی؟ طوریت نشد؟ گفت نه! فدات بشم! تنم حال اومد. اون جا بود که فهمیدم اینا همش معجزه ی عشقه، عش...ق! و تصمیم گرفتم که چون من معجزه ی هزاره ی سومم، و جدیداً فهمیدم که معجزه ی عشق هم هستم، پس هزاره ی سومو، هزاره ی عشق نامیدم. البته هنوز ویدئوی نام گذاری هزاره ی سومم بیرون نیومده، فعلاً بذارین تب و تاب ظهور بسیار نزدیک است بخوابه، بعدش اونم می فرستیم بیرون.


پانوشت:

این یادداشت در شماره ی پنجم «نسیم اعتدال» چاپ شد. برای دریافت نسخه ی PDF شماره ی چهارم، این جا و جهت دریافت نسخه ی PDF شماره ی پنجم «نسیم اعتدال» این جا را کلیک کنید.

اگر مایلید در نشریه ی «نسیم اعتدال» بنویسید یا به هر طریقی با آن همکاری کنید، لطفاً یا در قسمت نظرات اعلام فرمایید و یا به شماره ی نشریه (09359528930) پیامک بزنید.


+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۹۰/۰۳/۱۷ساعت 19:34  توسط احسان رستگار   | 

پروژه توّاب سازی یا روحیه حق پذیری؟


بسم الله الرّحمن الرّحیم


یکی دو ماه است که برخی از طرفداران سابق یا اسبق احمدی نژاد به واسطه ی اتفاقات اخیر و ماجرای تحصن رئیس جمهور، دریافته اند که فاصله ی رئیس جمهور با آن چه فکر می کردند، خیلی بیشتر از آن چیزی است که پیش از این ها گمان کرده بودند. به عبارت دیگر شاید بتوان گفت اصلاً این شخصیت به شخصیت مطلوب آن ها شباهتی نداشته است. از همین رو موجی به راه افتاد به نام موج توّابین و رأی دهندگان پشیمان و برگشته از احمدی نژاد که با درج یادداشت هایی در وبلاگ های شخصی شان* –که بعداً به سایت ها و مطبوعات کشیده شد- به بروز و ظهور رسید. در این میان شایعه ای مطرح شد که محمدباقر قالیباف برای مقابله با محمود احمدی نژاد، عده ای از وبلاگ نویسان مطرح را خریده تا توبه نامه بنویسند تا در رسانه های مجازی و مطبوعات درج شود. اگرچه خریدن قلم در دنیای سیاست بسیار مسبوق به سابقه بوده است (مخصوصاً طی دو سال اخیر) ولی تاکنون نشنیده بودیم قالیباف قلم بخرد.

از طرف دیگر تا دلتان بخواهد شنیده ایم که مهندس اسلام نشناس یعنی آقای م. در همان ساختمان خیابان ونک، وبلاگ نویس خریده، قلم خریده، خودنوس و روان نویس و خلاصه همه چیز خریده و همه دارند در جهت شکوفایی نام مرد جنجالی دولت قدم بر می دارند و سعی در اشائه ی افکار وی و بسترسازی برای رئیس جمهور شدنش دارند. بالأخره با آن پولی که به پای سایت های زنجیره ای وی ریخته می شود، شاید هر کسی وسوسه شود که قلمش که سهل است بلکه فراتر از قلمش را هم بفروشد؛ حتی به کسی که به افکار و عملکرد او اعتقادی ندارد.

اگر بدانیم برای راه اندازی یک سایت، حداقل بیش از یک میلیون تومان باید هزینه کرد و برای به روز کردن سایت نیز به هیأت تحریریه ای نیاز است که آنان هم حداقل ماهیانه بیش از 3 میلیون باید دستمزد دریافت کنند و تعداد این سایت ها به حدود 20 عدد می رسد (پیش از مسدودیت های دو هفته ی اخیر)، آن موقع می فهمیم که چه کسی قلم خریده، چه کسی دارد از بیت المال در جهت اهداف شخصی خرج می کند و چه کسانی قلم فروش هستند. از همین راه در عرض چند ماه بسیاری ماشین دار شده اند و برخی خانه دار. به هر حال حاتم طایی شدن با شل کردن سر کیسه ی بیت المال به گمانم خیلی راحت باشد.

کسانی که پارسال به نمایشگاه رسانه ها و مطبوعات رفته بودند، حتماً خاطرشان هست که چند ده هزار سی دی رایگان در نمایشگاه بین بازدیدکنندگان توزیع می شد که حاوی سخنرانی های همین آقا بود (نام ایشان مانند لرد وُلدمورت در داستان هری پاتر است؛ باید حواسمان باشد که خیلی مستقیماً نام نبریم، وگرنه ممکن است مانند چند ماه پیش تو قیفمان کنند). فراتر از این ها کسانی که امسال به نمایشگاه کتاب رفته اند، احتمالاً می دانند که روزنامه ی هفت صبح و هفته نامه یکشنبه رو دو روز ابتدایی نمایشگاه به طور انبوه در میان مردم به رایگان توزیع می شود و چندین و چند غرفه ی از روزنامه های زنجیره ای آقای م. در بیرون شبستان نمایشگاه کتاب غرفه زده اند. هرچند بعد از انعکاس این عمل خلاف قانون از این اتفاق جلوگیری شد، ولی به نحوی بیمارگونه متصدیان این غرفه ها سعی داشتند تا حتی با نایلون های تبلیغاتی این نشریات مردم را به سوی خود جذب کنند. روزنامه های هفت صبح و تماشا و هفته نامه ی یکشنبه فقط نام های روزنامه هایی هستند که ما از اتصالشان به ایشان آگاهیم، مابقی را الله اعلم. از منابع کاملاً غیر موثق شنیدم که بودجه ای در حدود 2 هزار میلیارد تومان یا 2 میلیارد دلار، برای راه اندازی رسانه های مجازی، مطبوعات، بنرها، پیامک ها و در کل جهت تبلیغ همان که اسمش را نمی خواهم ببرم به روش های مختلف جهت شرکت در انتخابات اختصاص داده شده است. این مخارج سرسام آور مربوط به 4 سال دولت دهم است.

بگذریم؛ عرض می کردم کسانی که از رأیشان برگشته اند، چون معتقدند به واسطه ی حمایت و رأیشان به احمدی نژاد به ملت ظلم کرده و موجب به قدرت رسیدن وی شده اند، ابراز پشیمانی نموده اند و آرزو می کنند که کاش به شخصی هم چون رضایی در سال 88 رأی می دادند. حتی بعضاً از رأیشان در سال 84 هم پشیمانند و اگر زمان به عقب بازمی گشت، به هاشمی رأی می دادند. این پشیمانی هم از روی خلوص و صداقت بوده نه فروختن قلم! اما چون در دنیای رسانه عده ای هستند که واقعاً قلم فروشند و حزب باد و حزب پولند، قیاس به نفس می کنند و هر کس حرفی بزند و به مذاقشان خوش نیاید، او را متهم به قلم فروشی می کنند و به حساب مزدور بودنش می گذارند؛ به هر حال کافر همه را به کیش خود پندارد.

اما سه نکته ناقض این ادعاست که قالیباف قلم خریده باشد یا آن وبلاگ نویسان قلمشان را فروخته باشند؛ اولی این است که کسانی که از حمایت هایشان از احمدی نژاد خرسند نیستند، تنها شامل وبلاگ نویسان یا برخی ازاصحاب رسانه نمی شود. انتقادات و اظهار نظرهای بسیاری از مراجع تقلید شاخص و سیاست مداران هم در هفته های اخیر، مستقیماً یا تلویحاً حکایت از پشیمانی نسبی آنان از حمایت از دولت یا رأی به احمدی نژاد دارد. آیا می توانیم بگوییم آنان هم قلم یا نظرشان را فروخته اند؟!

نکته ی دوم؛ بی نیاز بودن شخصی محبوب مانند قالیباف است برای خریدن قلم دیگران. وقتی کسی شهردار تهران است و مردم هم مهر تأیید بر خدمات او می زنند، وقتی این شهردار رسانه ای فراگیر مانند روزنامه و مجلات همشهری دارد، دیگر چه احتیاجی است به خریدن قلم؟! قلم را کسی باید بخرد که به رایگان و در جهت دفاع از باورهایش، هیچ قلمی حاضر نیست به افتخارش تنی بجنباند. زمانی که انگیزه ی اعتقادی یا به اصطلاح ایدئولوژیک در میان نباشد، باید به دنبال انگیزه ی قوی مالی گشت.

و نکته ی آخر؛ یعنی واقعاً این که کسی بخواهد از رأیش از رئیس جمهور محترم برگردد، آیا این قدر عجیب است؟! کسی که در سال 88 به وی رأی داده، نه سوء مدیریت و برخورد نامناسب با معترضین را پیش بینی می کرده و نه موضع گیری های نادرست بعدی را. توجیه های عجیب و قریب، برکناری های نامعقول، حمایت های بی شائبه از کسی که کارشناسان، قوه ی قضائیه و نمایندگان مجلس او را مفسد اقتصادی می نامند، همه و همه دلایلی است که انسان را چندین و چند بار از رأیش پشیمان می کند. ضمن این که کسانی که متهم می شوند به فروختن قلمشان، تقریباً همگی افرادی هستند که یا بی نیازنند از فروختن قلم و یا بر همگان واضح است که حاضر نیستند شرافت و عزتشان در دنیا و عقبی را به چند سکه بفروشند (برخی از همان رسانه های آقای م. بعضاً به ازای یکی دو یادداشت به برخی نویسندگانشان سکه می دهند!). به عنوان یک شاهد مثال، 8 اردیبهشت خبرگزاری ها اعلام کردند که محمد آل حبیب، یکی از وبلاگ نویسان حامی آقای م.، به عنوان مشاور اجتماعی استاندار گیلان منصوب شد. به همان اندازه که طرفداران آقای م. حامی شخص ایشانند و اکثر قریب به اتفاق در جست و جوی پول بیشتر و مقامند، افراد برگشته از احمدی نژاد، حامی جریان هستند نه فرد. جریانی میانه رو که شاید در آن میان قالیباف هم جایی داشته باشد در حد یک نفر و نه بیشتر.


پانوشت:

۱- بخشی از این یادداشت در شماره ی چهارم و بخشی دیگر در شماره ی پنجم «نسیم اعتدال» چاپ شد.

* آن یادداشت با عنوان «ما احمدی نژادی های سابق؛ قربانیان صداقت و زودباوری» از نمونه هایی بود که حتی خودم هم فکر نمی کردم این گونه بازتاب پیدا کند. در سایت «فردا» پربازدیدترین و پربحث ترین خبر هفته شد، در سایت «الف» جزء پرنظرترین یادداشت های الف شد (با بیش از 430 نظر). خلاصه بسیار جریان ساز و پر ماجرا شد. یادداشت امید حسینی که در همان ایام نوشته شده بود هم بازتاب زیادی داشت.

آن مطلب در سایت های «آفتاب نیوز»، «آینده»، «بالاترین»، «ارم نیوز»، «دیگربان»، «آتی نیوز» و بسیاری سایت های دیگر هم جزء پر بیننده ترین اخبار هفته شد. به هر حال حرفی بود که باید گفته می شد و از همان ابتدا هم می شد حدس زد که برخی ممکن است بهره برداری کنند و نیز بعضی از دوستان سابق شمشیر را علیه بنده از رو ببندند و منافقم بخوانند؛ ولی آن چه مهم بود، گفتن حرف حق بود اگر چه خوشایند خودم یا دوستانم نباشد.

 

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۹۰/۰۳/۱۲ساعت 21:24  توسط احسان رستگار   | 

ستیزهای بی ثمر با لاریجانی


بسم الله الرّحمن الرّحیم


رقابت یا بهتر است بگوییم دعوای چهارساله ی لاریجانی با مخالفان هرچند اندک ولی سرسختش از موضوعات داغی است که سالی یکی دو بار و در نزدیکی ایام انتخابات هیأت رئیسه ی مجلس و فراکسیون اصول گرایان تنور محافل خبری و مجلس را داغ می کند.
اما تا کنون کسی نتوانسته علی لاریجانی را به زیر کشد. با وجود جدیت شدید فراکسیون انقلاب اسلامی یا همان گروه حامیان احمدی نژاد به تغییر ریاست مجلس و فراکسیون اصول گرایان از لاریجانی به صدر یا حداد عادل، شاهد محبوبیت بیش از پیش لاریجانی در مجلس و فراکسیون اکثریت هستیم.
امسال هم مجدداً لاریجانی برای چهارمین بار پیاپی با 212 رأی از 244 آرای مأخوذه، رئیس مجلس شد و شهاب الدّین صدر نتوانست به بهتر از نایب دومی دست باید.
فعلاً در حد همین کاریکاتور بسنده کرده و ان شاء الله توضیحات و تحلیل علل محبوبیت لاریجانی در مجلس و میزان محبوبیتش در میان مردم را در یادداشتی دیگر بررسی خواهم کرد.


پانوشت:

این کاریکاتور اختصاصی بنا بود در «نسیم اعتدال» چاپ شود که شروع تعطیلی پیش از امتحانات فرصت نداد.

 

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۹۰/۰۳/۱۲ساعت 0:17  توسط احسان رستگار   | 

طنز/نظر من و یکی دیگه در مورد بن لادن

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم


یادداشت زیر طنز بوده و اصلاً واقعیت نداشته است؛ هرگونه شباهت بین این یادداشت و اظهار نظر دو نفر از مسئولین، تقصیر خود آن مسئول بوده و اصلاً می خواست نگه!

یکی گفت: اخبار و اطلاعات دقیق و اسناد موثق و دقیق و قابل توجهی داریم که نشان می دهد بن لادن از مدتی قبل به دلیل بیماری اصلاً در قید حیات نبوده که آمریکایی ها با فرا فکنی ادعا می کنند که او را کشته اند.

من گفتم: روزی که آمریکایی‌ها اعلام کردن بن لادنو کشتن، در اختیار اونا بوده. در واقع بن لادن با وجود بیماری به دلیل مقاصد سیاسی توسط اونا کشته شده. مدت ها قبل نیست که بن لادنو کشتن. من اطلاعات دقیق دارم که بن لادن در اختیار نیروهای نظامی آمریکا بوده. حتی اونا هم مریضش کردن.

یکی: چرا مریضش کردن؟

من: مثل این که نظامی های آمریکایی خواسته هایی از بن لادن داشتن که اون حاضر به همکاری نشده. به هر حال دوری از خانواده و زن و زندگی رو سربازای آمریکایی این تأثیرات رو هم داره.

یکی: چجوری مریضش کردن؟

من: یه چیزی میزی دادن خورده. چیز خورش کردن.

یکی: چی دادن خورده؟

من: داروی نظافتی چیزی دیگه دادن اونم سر کشیده.

یکی: اِ؟! اونا هم از این چیزا دارن؟

من: قبول دارم! عجیبه! این حرفی مهمیه. ولی خب اطلاعات ما هم دقیقه. حتی می فهمیم چی خورده.

و در نهایت از آن جا که در این جا فصل الخطاب کلام نسیم اعتدال است، ما می گوییم: دعوا نکنین! گوش کنین ببینین چه می گم. ما اطلاعات دقیق داریم که بن لادنو انداختن تو آب، در واقع به این معنی که شخصی بوده به نام لادن بعد این لادن تو نمایشگاه کتاب می خواسته بره کتاب بخره. لادن دانشجو بوده. چون به دانشجوها بن می دادن، اینم رفته بن گرفته. بعد بُن ِ لادن رو انداختن تو آب. کوسه خورده. پس لادن زندست ولی دیگه بن نداره. خب اینو مردم نمی دونستن ولی ما اطلاعاتمون دقیقه!


پانوشت:

این یادداشت در شماره ی پنجم «نسیم اعتدال» چاپ شد.

 

+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۹۰/۰۳/۰۷ساعت 19:21  توسط احسان رستگار   | 

طنز/ابرهای چلونده شده

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم


یادداشت زیر طنز بوده و محتویات آن خیلی واقعیت ندارد. جدی نگیرید... 

یکی از مسئولین که نخواست نامش فاش نشود ولی ما نمی خواهیم که نامش فاش بشود گفت:

جنگ آب قبل از این که در زمین باشه در آسمان شکل می گیره؛ همون طوری که اروپایی ها با استفاده از برخی تجهیزات آب موجود در ابرها رو به طور کامل تخلیه می کنن.

این مسئول در ادامه افزود: تازه اومدن آب دریاهای ما رو هم دارن خالی می کنن. تازه از این چراغ قوه لیزری ها دستشون گرفتن هی می ندازن رو خورشید که بیشتر به ایران بتابه هوا گرم تر بشه. الآن زاینده رود چرا این قدر آبش کم شده؟

به هواپیماهاشون دستور دادن به محض این که وارد آسمون ایران شدین هرچی ذخیره ی WC هواپیماتونه، تاپاله تاپاله بندازین رو سر ملت ایران که اونا هم دچار یأس و نا امیدی بشن و تا می تونین تو شهرشون سیاه نمایی یا قهوه ای نمایی کنین. پس مردم بدونن اگه یه وقت بویی چیزی تو خیابون یا کوچشون پیچید از فاضلاب شهری و لوله کشی و آلودگی هوا نیست. از آسمونه، تقصیر ما هم نیس، تقصیر اروپایی هاست. تازه به هواپیماهاشون گفتن وقتی از آسمون ایران رد می شین یک کانتینر شن و ماسه بریزین رو سر مردم که دوباره هوا غبار آلود بشه و ما بتونیم بازم فتنه به پا کنیم. البته اونو هنوز رو سر مردم نریختن؛ همشو ریختن تو صحراها و بیابونا. برا همینه که این قدر صحراها بیشتر شده جنگلا کم تر دیگه. تازه به توریستاشونم می گن وقتی می رین ایران رو درختا یادگاری بنویسین، دستشویی هم نرین، همون جا کارتونو انجام بدین که درختا خشک بشن. از کنار بوته های زبون بسته تو جنگلای شمالم که رد می شن لگد می زنن و همه چیو می شکونن. بعد مردم می گن چرا وقتی سیل می یاد هیچ بوته و درختی نیس جلو سیلو بگیره؟

جدیداً شنیدیم که دارن یواشکی یه قسمتایی از خاک ایرانو جدول کشی می کنن که بدزدنو کم کم ایرانو کوچیک کنن. تازه از اون جایی که اطلاعات دقیقی دارم فهمیدم که می خوان چند تا دستگاه وکیوم غول آسا که هر کدومش اندازه ی ۱۰۰ تا هواپیمای ایرباسه بذارن لب مرزای ایران که هوای ایرانو بکشه بعد خدای نکرده بی هوا مردمو خفه کنن. نمی دونن که به کاه دون زدنو و اون هوا اگه وارد کشور خودشون بشه مردم خودشونو خفه می کنه.


پانوشت:

این یادداشت در شماره ی پنجم «نسیم اعتدال» چاپ شد.


+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۹۰/۰۳/۰۵ساعت 3:3  توسط احسان رستگار   | 

به روز رسانی در این هفته با هفت یادداشت

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

 

ان شاء الله در همین هفته با حداقل هفت یادداشت وبلاگ را به روز خواهم کرد.

به دلیل تأخیر در به روز رسانی عذر بنده را بپذیرید؛ البته عذرم را ان شاء الله طی یکی دو روز آینده خدمتتان عرض می کنم.

ممنونم از همراهی و درک متقابل شما.

 

+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۹۰/۰۲/۳۱ساعت 0:39  توسط احسان رستگار   | 

«نسیم اعتدال» بر روزنامه ها وزید

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم 

به دلایلی که فعلاً به صلاح نیست بازگو شود، تا اطلاع ثانوی «نسیم اعتدال» توزیع نخواهد شد. البته طی همین سه شماره، با لطف خداوند اکثر اهداف نشریه محقق شد. مقاصدی که مد نظر بود با راه اندازی این نشریه محقق شود عبارت بودند از:

۱- اثبات این امر که اگر یک نشریه ی دانشجویی مستقل و از هفت دولت آزاد از نظر محتوا غنی باشد، قطعاً و حتماً از جانب دانشجویان با استقبال مواجه خواهد شد.

۲- حتی اگر نشریه ای پولی باشد، ممکن است با استقبالی گسترده رو به رو شود؛ به شرطی که برای مخاطب جذاب باشد.

۳- برای این که نشریه ای در میان این دانشجویان و در همین شرایط افراط و تفریطی فعلی دانشگاه ها بخواهد گوی سبقت را از دیگر نشریات برباید، حتماً نباید افراطی و یا تفریطی باشد؛ می تواند مانند نسیم اعتدال، خط سوم یعنی اعتدال را دنبال کند.

۴- حس مسئولیت پذیری در دانشجویان تقویت شود به نحوی که خودشان ناظر بر اعمالشان باشند. به این ترتیب که در کنار نشریه صندوقی باشد ولی اجباری برای پرداخت پول نباشد. نهایتاً به کسانی که به دلیل کم توجهی متوجه رایگان نبودن نشریه نشده اند، پولی بودن نشریه یاد آوری شود، در همین حد، آن هم در صورتی که شخصی از دست اندر کاران نشریه در آن حوالی حضور داشته باشد. الحمدلله در این مورد هم روز به روز دانشجویان عنایت بیشتری را از خود نشان می دادند. آن قدر نمود این فرهنگ سازی سیر صعودی داشت و از جانب دانشجویان ادراک گردیده بود، که در شماره ی سه فقط در یک روز ۱۵ هزار تومان در دو صندوق ریخته شده بود.

۵- یک نشریه ی دانشجویی مستقل می تواند حتی در همان شماره های آغازینش آن چنان گل کند که مطالبش در روزنامه های کثیر الانتشار مشهور و سایت های نامی درج گردد.

از شماره ی قبلی که حاوی مصاحبه ی اختصاصی با آقای علی مطهری بود، بسیار استقبال شد و انعکاس گسترده ای در روزنامه ها و نیز دنیای مجازی داشت.

بسیاری از روزنامه های کثیر الانتشار، خبرگزاری و سایت های خبری - تحلیلی این مصاحبه را منعکس کردند؛ از پرطرفدارترین و گران قیمت ترین روزنامه ی کشور یعنی شرق و تهران امروز گرفته تا پرمخاطب ترین سایت خبری یعنی تابناک. مخاطبین هم تا جایی که به بنده منتقل شد، از محتوای مصاحبه راضی بودند و اذعان داشتند که بیشتر مطالب مطروحه در مصاحبه، بکر و جدید بوده است.

در زیر، می توانید قسمتی از روزنامه ها و سایت هایی را که این مصاحبه را درج کرده بودند، ملاحظه فرمایید (لازم به ذکر است به دلیل متعدد بودن روزنامه ها و نیز مشکل بودن یافتن مطالب آن از طریق بایگانی موجود در سایت روزنامه، فقط به همین سه روزنامه بسنده شد):

بخشی از روزنامه ها:

روزنامه ی «شرق»

روزنامه ی «تهران امروز»

روزنامه ی «فرهنگ آشتی»

 

بخشی از سایت ها:

سایت خبری - تحلیلی «تابناک»

قسمت تلخند «تابناک»

سایت خبری - تحلیلی «آینده»

سایت خبری - تحلیلی «فردا»

سایت خبری - تحلیلی «فرارو»

سایت خبری - تحلیلی «مشرق»

سایت خبری - تحلیلی «آخرین»

سایت خبری - تحلیلی «شفاف»

خبرنامه دانشجویان ایران

سایت «آفتاب» 

 پایگاه اطلاع رسانی «جامعه مدرسین حوزه علمیه قم»

 

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۸۹/۰۹/۱۸ساعت 9:19  توسط احسان رستگار   | 

بی خودی؛ انعکاس مصاحبه نسیم اعتدال در تلخند تابناک

+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۳۸۹/۰۸/۳۰ساعت 20:57  توسط احسان رستگار   | 

شماره ی سوم «نسیم اعتدال» آمد

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

 

سلام!

ان شاء الله شماره ی سوم «نسیم اعتدال» فردا یکشنبه ۲۲ آبان ۱۳۸۹ توزیع خواهد شد.

این شماره حاوی مصاحبه ی اختصاصی با آقای علی مطهری می باشد.

 

+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۸۹/۰۸/۲۲ساعت 23:1  توسط احسان رستگار   | 

نقد راست، نقد درست

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

 


این یادداشت، به عنوان سر مقاله در شماره ی دوم « نسیم اعتدال » به چاپ رسید.


خدا را شاکریم که این فرصت نصیبمان شد تا بتوانیم در خدمت هم دانشگاهیان عزیزمان باشیم.

با در نظر گرفتن انبوه سایت های خبرگزاری و نشریات کاغذی، فلسفه ی وجودی نشریات دانشجویی زیر سؤال می رود. ولی آن چه برای ما هم شرط لازم است و هم شرط کافی، حرف بکر است. حرف بکری از زبان دانشجو، سخنی بکر برای دانشجو و بیان مطالبات دانشجویی. اگر در این راه، قضا و قدر با محبت دستان ما را بفشارند، اشتباهات مقامات عالی رتبه را در گوششان پچ پچ خواهیم کرد و اگر دستمان به آن ها نرسید، آن قدر فریاد خواهیم زد تا به گوششان برسد. هر کس اشتباه کند، گوشش را خواهیم پیچاند. هر که پا کج گذارد قلقلکش خواهیم داد و باز اگر دستمان به او نرسد، دیگران را قلقلک می دهیم تا به عمل نادرست وی با تمسخر بخندند، تا شاید فرجی شود و خود را اصلاح کند. به قول رئیس جمور محترم، "بالأخره نقد می نویسند تا فلانی دردش بیاید، به وی بر بخورد و خودش را اصلاح کند". برای جهانیان نیز تعیین تکلیف خواهیم کرد، استکبار جهانی و هر مستکبری را به زیر خواهم کشید و در کنار هم خواهیم آموخت که همه ی این ها که گفتیم یعنی چه.

نسیم اعتدال نشریه ای است مستقل که از طرف هیچ یک از تشکل های دانشجویی، نهادهای حکومتی، غیر حکومتی، NGOها، این طرف آب، آن طرف آب، روی آب، زیر آب، داخل صحراها و مسیرهای هوایی و زمینی پشتیبانی نمی شود و این بدان معناست که پس از ذات اقدس باری تعالی، شیشه ی عمر آن در دستان شماست. توقع ما هم کاملاً دانشجویی است؛ نشریه را بخرید. فقط همین! جای هیچ نگرانی نیست، ارزان است، هیچ سود مادی هم عاید ما نمی شود. قیمت یک نسخه از این نشریه، کم تر از قیمت یک عدد آدامس اوربیت است. اگرچه در نظر دانشجویان فرهیخته ی دانشگاه تهران، قطع به یقین جایگاه کالاهای فرهنگی با شکم جات قابل مقایسه نیست، ولی ما به شما گفتیم تا به خود یادآوری کرده باشیم تا شش دانگ حواسمان را جمع کنیم و بدانیم که با قشری فرهنگ دوست طرفیم.

نسیم اعتدال عموماً قصد ندارد تا مجیزگوی کسی باشد و بیشتر سعی در نقد مسائل مختلف روز را دارد. خدا را شکر، این قدر دیگر رسانه ها تعریف و تمجید را به حرفه ای ترین نحو ممکن انجام می دهند که به گمانم تکرار آن اعمال در این نشریه ی دانشجویی، کاری بس عبث باشد. البته اگر اتفاق یا خبری از دید عموم رسانه ها مخفی بماند یا مغفول واقع شود و درج آن مفید به نظر برسد، از تعریف و قدردانی هم هیچ ابایی نداریم. این ها نه به معنای سیاه نمایی است، نه نشان دهنده ی بدبینی ماست، نه دالّ بر آن است که ما 45 میلیارد دلار از آمریکا پول گرفته ایم، نه حاکی از خودفروختگی ماست، نه بیانگر خط گرفتن ما از آقای ه. ر. است. ما می خواهیم تا در جهت تنویر افکار عمومی و امر به معروف و نهی از منکر که از اوجب واجبات است، قدمی مثبت برداریم. اگر کسی می خواهد سوء برداشتی کند، همه ی این ها را بگذارد به حساب بی بصیرت بودن ما. البته «نسیم اعتدال» آماده ی دریافت هرگونه انتقاد و پیشنهاد در جهت ارتقای بصیرت خود می باشد. ضمناً «نسیم اعتدال» آماده است تا به طور تمام قد، خود را در معرض نقد تمامی عزیزانی که در لحظه لحظه ی زندگی شان، از مواهب توهم توطئه بی بهره نمانده اند، قرار دهد. ان شاء الله از شماره ی بعد، ستونی تحت عنوان «مهمانپذیر» یا همان «یادداشت مهمان» درج خواهد شد که می تواند پذیرای این دوستان نیز باشد که در صورت صلاح دید هیأت سردبیری، این قسم یادداشت ها، با درج نظر «نسیم اعتدال» در کنار آن به چاپ برسد.

ما نق نمی زنیم؛ نقد می کنیم. چه می خواهند اسم این نقدها را بگذارند دلسوزانه و چه مخرب، آن چنان تأثیری ندارد؛ چون هنوز دستگاه نیت سنج به بازار عرضه نشده است. اگرچه برخی روزنامه ها و سایت ها کارشان تحقیق، تفحص و تجسس در نیات است، ولی آن کسانی که ما می شناسیم و دیدیم که میکروسکوپ های نیت سنج در دستانشان گرفته اند، احتمالاً جزو آخرین گروهی خواهند بود که از موهبت چشم برزخی بهره مند می شوند. چون آیت الله العظمی بهجت، که چشم برزخی داشتند، بسیاری از مدعیان کنونی بصیرت را به شکل افعی، روباه، کفتار و دیگر انواع و اقسام جانوران رؤیت کرده بودند.

اگر امام خمینی و مقام معظم رهبری و دیگر عقلا می فرمایند که نقد باید دلسوزانه باشد، به این معنا نیست که به محض این که از کسی نقدی می شنویم، از وی علت جویی کنیم که "چرا فلان نقد را کردی؟ نیتت چه بود؟" خیر؛ منظور امام هم این نبود. مقصود ایشان این بود که بهتر است نقد دلسوزانه باشد، یعنی کسی که نقاد است، ملاحظه کند که مبادا به دلیلی جز رضای خدا و اصلاح خلق خدا نقد کند. مبادا به دلیل منویات شخصی اش حرفی بگوید. پس این جمله حقی را برای شخص نقد شونده ایجاد نمی کند؛ بلکه سفارش و نصیحتی اخلاقی است به شخص نقاد. کسی که نقد می شود، از آن جایی که اشرافی بر نیت بشر و عالم غیب ندارد، نمی تواند در صدد نیت شناسی و ذهن خوانی بر بیاید. این کار نوعی تجسس محسوب می شود و از آن جایی که منجر به سوء ظن و بدبینی به مسلمانان می گردد، شرعاً حرام است. تنها عمل معقول و مشروعی که از جانب شخص نقد شونده پذیرفته است، بررسی درست یا غلط و راست و دروغ بودن محتویات نقد است. اگر عیبی که در نقد بیان شده، واقعیت دارد، باید شخص نقد شونده در صدد رفع آن بر بیاید و اگر دروغ بوده، باید شخص نقاد را از اشتباهی که مرتکب شده یا تهمتی که زده آگاه سازد تا دامان شخص نقاد هم به گناه نسبت ناروا دادن آلوده نماند.

خلط مبحثی که از جانب برخی در این جا پیش می آید، داستان امام علی (ع) و خوارج است. آنان گفتند " لا حکم الّا لله " و امام علی (ع) نیز در جواب فرمودند: " هذا کلام الحق یرادوها الباطل ". بعضی این را نیت سنجی امام در نظر می گیرند، در صورتی که این قضاوت امیر المؤمنین، بر اساس حرف خوارج، پس و پیش حرفشان و نتیجه گیری و اعمال متعاقب آن حرف بوده است. وقتی عده ای از آیه ای از قرآن به نتیجه ای بر خلاف دیگر آیات قرآن می رسند، این به وضوح نشان دهنده ی باطل بودن آن مبنای فکری است. اگر ما در قرآن " لا حکم الّا لله " را می بینیم، " اطیعوا الله و اطیعوا الرّسول و اولی الأمر منکم " را نیز مشاهده می کنیم. پس حتی امام علی (ع) هم نیت سنجی نمی کردند و قضاوت ایشان بر اساس شواهد و قراین موجود و دلایل کافی بود.

و اما چرا «نسیم اعتدال»؟ نسیم؛ چون نماد زندگی و طراوت است و هر که را در مسیرش قرار بگیرد، از لطایف خود محروم نمی کند. نه باد است و نه طوفان؛ مطبوع است و دلنشین. همان طور که باران بر همه می بارد، نسیم نیز هیچ صورتی را از نوازش مهربانانه ی خود محروم نمی کند.

اعتدال؛ چون نه افراط را می پسندیم و نه تفریط را. اعتدال، چون «انتقاد، بر هر که جز معصوم رواست» و علاوه بر انرژی هسته ای «انتقاد! انتقاد! حق مسلّم ماست». اعتدال؛ زیرا قصد داریم ادراک و فهم خود از طعم لذیذ ریح میانه روی که اسلام ناب محمدی هم جز این نیست را در حد وسع و توان، به هم دانشگاهیان عزیز و دوستانمان بچشانیم.

لب کلام این که تمامی تجسس کنندگان و نیت سنج ها، دستگاه های نیت سنجی شان را غلاف کرده و فقط و فقط به راست یا دروغ بودن مطالب «نسیم اعتدال» بپردازند؛ نیت ما را خود می دانیم و خدای خود.

به عنوان حسن ختام، آیات و حدیث الهام بخش نسیم اعتدال را خدمتتان معرفی می کنیم، والسلام!  

وَ الَّذینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَوامًا. = آنان کسانی هستند که هر گاه انفاق کنند نه اسراف کنند و نه سخت گیری، بلکه در میان این دو، اعتدال می ورزند. (فرقان، آیه ی 67)

«و کذلِکَ جَعلناکُمْ اُمَّةً وَسَطاً = و این گونه شما را امت میانه قرار دادیم». (بقره، آیه ی 14)

امام علی (ع) می فرمایند: خير الامور ﺃوسطها = بهترين كارها میانه روی است./بهترین کارها، اعتدال در آن هاست.

 

+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۸۹/۰۸/۱۲ساعت 19:25  توسط احسان رستگار   | 

نظر دکتر کوشکی درباره ی «نسیم اعتدال»

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

امروز آقای دکتر محمد صادق کوشکی، از اساتید کارشناسی ارشد دانشکده مان را دیدم؛ همان کارشناس ثابت برنامه های مناسبتی دیروز، امروز، فردا. وقتی شماره ی دوم نشریه را در دست ایشان دیدم، گفتم بروم ببینم نظر ایشان راجع به محتویات نشریه چه بوده است و اگر شماره ی اول را نخوانده اند، آن را هم تقدیمشان کنم. انصافاً منتظر انتقادی تند از جانب ایشان بودم و خود را برای هر حرفی آماده کرده بودم. قسمتی از گفت و گوی من با آقای کوشکی را در زیر بخوانید:

 

سلام آقای کوشکی! حال شما خوبه؟ دیدم نسیم اعتدالو برداشتین، شماره ی اولشم هست، می خواین بدم خدمتتون؟

- سلام. نه خیلی ممنون. هفته ی پیش برداشتم. خوندمش. شما صاحب امتیاز نشریه ای؟ آقای [نگاهی به سربرگ نشریه می کند]... رستگار هستین؟

بله متأسفانه!

- چرا متأسفانه؟

به خاطر این که فکر کنم شما اصلاً از یادداشتاش خوشتون نیومده باشه.

- نه اتفاقاً خوب بود. شماره ی قبلی رو که خوندم خیلی خوب بود. این نشریه کدوم وریه؟ مربوط به کدوم تشکله؟

مربوط به هیچ تشکلی نیست، ولی خط فکری ما به همون به قول بعضی ها خواص بی بصیرتو اینا نزدیکه.

- چرا بی بصیرت؟

ما که طبیعتاً خودمون به خودمون نمی گیم بی بصیرت! [خنده] منظورم لطفی هست که بعضی ها به این خط فکری سیاسی دارن.

- نه به نظر من بی بصیرتی نبود. همون یادداشت لبنان خیلی خوب بود. 

[از آن جایی که اکثر اصطلاحاً حزب اللهی ها مخصوصاً از آن یادداشت انتقاد کرده بودند کلی تعجب کردم] جدی؟! یعنی واقعاً خوشتون اومد؟ به نظرتون تحلیل معقولی بود؟

- آره! به نظر من که اتفاقاً خیلی هم درست بود. واقع بینانه ترین نقدی بود که تا به حال درباره ی سفر آقای احمدی نژاد به لبنان خونده بودم. با این دیدگاه هیچ نقدی تو هیچ سایت و روزنامه ی دیگه ای نخونده بودم.

چه جالب. فکر نمی کردم خوشتون اومده باشه. آخه از اون یادداشت سوء برداشتای زیادی شد. ولی منظور اصلی من فقط همین بود که اهالی لبنان مثل مردم ایران آقای احمدی نژاد رو نمی شناسن؛ وگرنه اون جوری نمی رفتن استقبالش.

- نه! مردم ایران هم نمی شناسنش.

[در این لحظه خنده ام گرفت.] بالأخره در مقایسه با مردم ایران خیلی کم تر ایشون رو می شناسن.

- آره. مهم اینه که ما مسائل سیاسی رو جدای از این که از فلان حزب خوشمون می یاد، یا از آقای احمدی نژاد خوشمون می یاد یا بدمون می یاد چجوری بررسی کنیم. دانشجوی ارشدی یا کارشناسی؟

کارشناسی.

- این خیلی خوبه که دانشجوی ما به این قدرت تحلیل برسه که بتونه مسائل رو از این دید نگاه کنه. یعنی اون اتفاقی رو که افتاده بگه، همین. به خاطره حزب و گروه مورد علاقمون واقعیت رو تغییر ندیم. این یادداشت نشون می داد که نویسنده با مردم لبنان آشناست. این که مردم لبنان دیدشون نسبت به آقای احمدی نژاد چیه و دید مردم ایران چیه. به نظر من که خیلی یادداشت خوبی بود. مثلاً بعضی ها که اومده بودن از دید دیگه ای به قضیه نگاه کنن گفته بودن که از ایران اتوبوس بردن و ایرانی ها رو بردن لبنان.

نه ما که حرفمون اصلاً این نبود.

- می دونم. منم دارم می گم این تحلیل جامع و منطقی بود.

یعنی شما در کل نظرتون نسبت به محتویات نشریه مثبت بود؟

- آره. به نظر من که خوب بود.


به دلیل جلوگیری از اطناب، گفت و گو خلاصه شده است.

 

+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۳۸۹/۰۸/۱۰ساعت 23:50  توسط احسان رستگار   | 

مصاحبه ی اختصاصی «نسیم اعتدال» با علی مطهّری

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

ان شاء الله در شماره ی بعدی، مصاحبه ی اختصاصی این نشریه را با علی مطهّری خواهید خواند؛ مصاحبه ای نسبتاً مفصل، از آقای مشایی گرفته تا لایحه ی حمایت از حقوق خانواده و هیأت نظارت بر مطبوعات.

 

+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۳۸۹/۰۸/۰۹ساعت 0:24  توسط احسان رستگار   | 

«نسیم اعتدال» وزیدن گرفت


بسم الله الرّحمن الرّحیم

 

بالأخره سلام!

پس از 32 روز غیبت که به دلایل متعدد اتفاق افتاد و یکی از آن ها قطعی اینترنت منزل و دیگری راه اندازی نشریه ی « نسیم اعتدال » بود، مجدداً مهمان دیدگان شما شدم.

حاشیه نمی روم و به اصل مطلب می پردازم.

نشریه ی نسیم اعتدال، نشریه ای دانشجویی با مجوز توزیع در دانشگاه تهران است. این نشریه مستقل بوده و به هیچ تشکل دانشجویی یا نهاد و سازمان دولتی و غیر دولتی وابسته نمی باشد. به همین دلیل متأسفانه رایگان نیست و دانشجویان باید با پرداخت مبلغ هر عدد ۲۰۰ تومان (برای دو صفحه ی تمام رنگی A3)، امکان ادامه ی حیات نشریه را فراهم نمایند.

ان شاء الله بنا بر این است که این نشریه، هفته نامه باشد؛ ولی ممکن است در مواقعی به دو هفته نامه یا حتی سه هفته نامه بدل گردد.

هر انتقاد، پیشنهاد، نظر، اعلام تمایل به همکاری و حرف و سخنی که هست را می توانید در وبلاگ « نسیم اعتدال » مطرح فرمایید و ما هم بهره مند شویم.

قرار نیست که کار این وبلاگ و آن نشریه، هم پوشانی کامل داشته باشد و سعی می  شود تا مطالبی مجزا در دو وبلاگ درج گردد. البته قرار گرفتن برخی مطالب مشابه در این دو وبلاگ، اجتناب ناپذیر است. خلاصه این که هیچ کدام از این دو وبلاگ، جای دیگری را پر نخواهد کرد.

طبیعتاً برای مطالعه ی مطالب شماره ی اول نشریه، باید به وبلاگ اختصاصی « نسیم اعتدال » مراجعه فرمایید.

امروز که اولین روز توزیع « نسیم اعتدال » بود، ماجراهای محیّر العقول و جالب اما تلخی اتفاق افتاد که یکی از آن ها، توبیخ کارت دانشجویی بنده و ارسال آن به حراست دانشگاه تهران بود که ماجرایش مفصل است. می توانید تمام داستان را از طریق وبلاگ اختصاصی نشریه دنبال کنید.

ارادتمند!

یا حق! 

+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۳۸۹/۰۸/۰۳ساعت 14:39  توسط احسان رستگار   |