منتقد (نه مخالف)، مستقل (نه جناحی)

اطلاع رسانی و نقد مسائل سیاسی و هر آن چه مستقیماً و غیر مستقیم،سیاسی است؛از امروز،از دیروز و از فردا

پروژه توّاب سازی یا روحیه حق پذیری؟


بسم الله الرّحمن الرّحیم


یکی دو ماه است که برخی از طرفداران سابق یا اسبق احمدی نژاد به واسطه ی اتفاقات اخیر و ماجرای تحصن رئیس جمهور، دریافته اند که فاصله ی رئیس جمهور با آن چه فکر می کردند، خیلی بیشتر از آن چیزی است که پیش از این ها گمان کرده بودند. به عبارت دیگر شاید بتوان گفت اصلاً این شخصیت به شخصیت مطلوب آن ها شباهتی نداشته است. از همین رو موجی به راه افتاد به نام موج توّابین و رأی دهندگان پشیمان و برگشته از احمدی نژاد که با درج یادداشت هایی در وبلاگ های شخصی شان* –که بعداً به سایت ها و مطبوعات کشیده شد- به بروز و ظهور رسید. در این میان شایعه ای مطرح شد که محمدباقر قالیباف برای مقابله با محمود احمدی نژاد، عده ای از وبلاگ نویسان مطرح را خریده تا توبه نامه بنویسند تا در رسانه های مجازی و مطبوعات درج شود. اگرچه خریدن قلم در دنیای سیاست بسیار مسبوق به سابقه بوده است (مخصوصاً طی دو سال اخیر) ولی تاکنون نشنیده بودیم قالیباف قلم بخرد.

از طرف دیگر تا دلتان بخواهد شنیده ایم که مهندس اسلام نشناس یعنی آقای م. در همان ساختمان خیابان ونک، وبلاگ نویس خریده، قلم خریده، خودنوس و روان نویس و خلاصه همه چیز خریده و همه دارند در جهت شکوفایی نام مرد جنجالی دولت قدم بر می دارند و سعی در اشائه ی افکار وی و بسترسازی برای رئیس جمهور شدنش دارند. بالأخره با آن پولی که به پای سایت های زنجیره ای وی ریخته می شود، شاید هر کسی وسوسه شود که قلمش که سهل است بلکه فراتر از قلمش را هم بفروشد؛ حتی به کسی که به افکار و عملکرد او اعتقادی ندارد.

اگر بدانیم برای راه اندازی یک سایت، حداقل بیش از یک میلیون تومان باید هزینه کرد و برای به روز کردن سایت نیز به هیأت تحریریه ای نیاز است که آنان هم حداقل ماهیانه بیش از 3 میلیون باید دستمزد دریافت کنند و تعداد این سایت ها به حدود 20 عدد می رسد (پیش از مسدودیت های دو هفته ی اخیر)، آن موقع می فهمیم که چه کسی قلم خریده، چه کسی دارد از بیت المال در جهت اهداف شخصی خرج می کند و چه کسانی قلم فروش هستند. از همین راه در عرض چند ماه بسیاری ماشین دار شده اند و برخی خانه دار. به هر حال حاتم طایی شدن با شل کردن سر کیسه ی بیت المال به گمانم خیلی راحت باشد.

کسانی که پارسال به نمایشگاه رسانه ها و مطبوعات رفته بودند، حتماً خاطرشان هست که چند ده هزار سی دی رایگان در نمایشگاه بین بازدیدکنندگان توزیع می شد که حاوی سخنرانی های همین آقا بود (نام ایشان مانند لرد وُلدمورت در داستان هری پاتر است؛ باید حواسمان باشد که خیلی مستقیماً نام نبریم، وگرنه ممکن است مانند چند ماه پیش تو قیفمان کنند). فراتر از این ها کسانی که امسال به نمایشگاه کتاب رفته اند، احتمالاً می دانند که روزنامه ی هفت صبح و هفته نامه یکشنبه رو دو روز ابتدایی نمایشگاه به طور انبوه در میان مردم به رایگان توزیع می شود و چندین و چند غرفه ی از روزنامه های زنجیره ای آقای م. در بیرون شبستان نمایشگاه کتاب غرفه زده اند. هرچند بعد از انعکاس این عمل خلاف قانون از این اتفاق جلوگیری شد، ولی به نحوی بیمارگونه متصدیان این غرفه ها سعی داشتند تا حتی با نایلون های تبلیغاتی این نشریات مردم را به سوی خود جذب کنند. روزنامه های هفت صبح و تماشا و هفته نامه ی یکشنبه فقط نام های روزنامه هایی هستند که ما از اتصالشان به ایشان آگاهیم، مابقی را الله اعلم. از منابع کاملاً غیر موثق شنیدم که بودجه ای در حدود 2 هزار میلیارد تومان یا 2 میلیارد دلار، برای راه اندازی رسانه های مجازی، مطبوعات، بنرها، پیامک ها و در کل جهت تبلیغ همان که اسمش را نمی خواهم ببرم به روش های مختلف جهت شرکت در انتخابات اختصاص داده شده است. این مخارج سرسام آور مربوط به 4 سال دولت دهم است.

بگذریم؛ عرض می کردم کسانی که از رأیشان برگشته اند، چون معتقدند به واسطه ی حمایت و رأیشان به احمدی نژاد به ملت ظلم کرده و موجب به قدرت رسیدن وی شده اند، ابراز پشیمانی نموده اند و آرزو می کنند که کاش به شخصی هم چون رضایی در سال 88 رأی می دادند. حتی بعضاً از رأیشان در سال 84 هم پشیمانند و اگر زمان به عقب بازمی گشت، به هاشمی رأی می دادند. این پشیمانی هم از روی خلوص و صداقت بوده نه فروختن قلم! اما چون در دنیای رسانه عده ای هستند که واقعاً قلم فروشند و حزب باد و حزب پولند، قیاس به نفس می کنند و هر کس حرفی بزند و به مذاقشان خوش نیاید، او را متهم به قلم فروشی می کنند و به حساب مزدور بودنش می گذارند؛ به هر حال کافر همه را به کیش خود پندارد.

اما سه نکته ناقض این ادعاست که قالیباف قلم خریده باشد یا آن وبلاگ نویسان قلمشان را فروخته باشند؛ اولی این است که کسانی که از حمایت هایشان از احمدی نژاد خرسند نیستند، تنها شامل وبلاگ نویسان یا برخی ازاصحاب رسانه نمی شود. انتقادات و اظهار نظرهای بسیاری از مراجع تقلید شاخص و سیاست مداران هم در هفته های اخیر، مستقیماً یا تلویحاً حکایت از پشیمانی نسبی آنان از حمایت از دولت یا رأی به احمدی نژاد دارد. آیا می توانیم بگوییم آنان هم قلم یا نظرشان را فروخته اند؟!

نکته ی دوم؛ بی نیاز بودن شخصی محبوب مانند قالیباف است برای خریدن قلم دیگران. وقتی کسی شهردار تهران است و مردم هم مهر تأیید بر خدمات او می زنند، وقتی این شهردار رسانه ای فراگیر مانند روزنامه و مجلات همشهری دارد، دیگر چه احتیاجی است به خریدن قلم؟! قلم را کسی باید بخرد که به رایگان و در جهت دفاع از باورهایش، هیچ قلمی حاضر نیست به افتخارش تنی بجنباند. زمانی که انگیزه ی اعتقادی یا به اصطلاح ایدئولوژیک در میان نباشد، باید به دنبال انگیزه ی قوی مالی گشت.

و نکته ی آخر؛ یعنی واقعاً این که کسی بخواهد از رأیش از رئیس جمهور محترم برگردد، آیا این قدر عجیب است؟! کسی که در سال 88 به وی رأی داده، نه سوء مدیریت و برخورد نامناسب با معترضین را پیش بینی می کرده و نه موضع گیری های نادرست بعدی را. توجیه های عجیب و قریب، برکناری های نامعقول، حمایت های بی شائبه از کسی که کارشناسان، قوه ی قضائیه و نمایندگان مجلس او را مفسد اقتصادی می نامند، همه و همه دلایلی است که انسان را چندین و چند بار از رأیش پشیمان می کند. ضمن این که کسانی که متهم می شوند به فروختن قلمشان، تقریباً همگی افرادی هستند که یا بی نیازنند از فروختن قلم و یا بر همگان واضح است که حاضر نیستند شرافت و عزتشان در دنیا و عقبی را به چند سکه بفروشند (برخی از همان رسانه های آقای م. بعضاً به ازای یکی دو یادداشت به برخی نویسندگانشان سکه می دهند!). به عنوان یک شاهد مثال، 8 اردیبهشت خبرگزاری ها اعلام کردند که محمد آل حبیب، یکی از وبلاگ نویسان حامی آقای م.، به عنوان مشاور اجتماعی استاندار گیلان منصوب شد. به همان اندازه که طرفداران آقای م. حامی شخص ایشانند و اکثر قریب به اتفاق در جست و جوی پول بیشتر و مقامند، افراد برگشته از احمدی نژاد، حامی جریان هستند نه فرد. جریانی میانه رو که شاید در آن میان قالیباف هم جایی داشته باشد در حد یک نفر و نه بیشتر.


پانوشت:

۱- بخشی از این یادداشت در شماره ی چهارم و بخشی دیگر در شماره ی پنجم «نسیم اعتدال» چاپ شد.

* آن یادداشت با عنوان «ما احمدی نژادی های سابق؛ قربانیان صداقت و زودباوری» از نمونه هایی بود که حتی خودم هم فکر نمی کردم این گونه بازتاب پیدا کند. در سایت «فردا» پربازدیدترین و پربحث ترین خبر هفته شد، در سایت «الف» جزء پرنظرترین یادداشت های الف شد (با بیش از 430 نظر). خلاصه بسیار جریان ساز و پر ماجرا شد. یادداشت امید حسینی که در همان ایام نوشته شده بود هم بازتاب زیادی داشت.

آن مطلب در سایت های «آفتاب نیوز»، «آینده»، «بالاترین»، «ارم نیوز»، «دیگربان»، «آتی نیوز» و بسیاری سایت های دیگر هم جزء پر بیننده ترین اخبار هفته شد. به هر حال حرفی بود که باید گفته می شد و از همان ابتدا هم می شد حدس زد که برخی ممکن است بهره برداری کنند و نیز بعضی از دوستان سابق شمشیر را علیه بنده از رو ببندند و منافقم بخوانند؛ ولی آن چه مهم بود، گفتن حرف حق بود اگر چه خوشایند خودم یا دوستانم نباشد.

 

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۹۰/۰۳/۱۲ساعت 21:24  توسط احسان رستگار   |