بسم الله الرّحمن الرّحیم
خبری را در سایت خبری-تحلیلی مشرق خواندم با عنوان «قانونی که تجاوز جنسی به دختران عراقی را آسان کرد». بر اساس این خبر به این نتیجه می توان رسید که در عراق اگر کسی بخواهد با دختری ازدواج کند، ولی اگر دختر نخواهد، پسر می تواند به او تجاوز کرده و بعد هم افتخار بدهد و با آن دختر ازدواج کند. به این ترتیب هم به مراد دلش می رسد و هم مجازات نمی شود؛ هیچ مجازاتی!
این نکته را نیز در نظر داشته باشیم که تجاوز در این کشور از زمان ورود آمریکا رشد به سزایی داشته و اکنون حتی به دختران 4،5 ساله یا 9 ساله هم به کرات تجاوز می شود! واقعاً اسف بار است!
باورش مشکل است! نظر شما چیست؟
برچسبها:
تجاوز در عراق,
ازدواج پس از تجاوز,
قانون کشور عراق,
تجاوز به دختران خردسال در عراق
+ نوشته شده در دوشنبه ۱۳۹۲/۰۱/۱۲ساعت 23:59  توسط احسان رستگار
|
بسم الله الرّحمن الرّحیم
امروز متوجه شدم که وبلاگی با نشونی دامنه ی همین وبلاگ با تفاوت یک حرف، ۲۶ تیر ماه ساخته شده، یعنی دو روز پیش. مطالب وبلاگ هم رونوشت از سایتای دیگه بود. ان شاء الله که اون شخص نیومده که به اسم بنده ی حقیر یه وبلاگ دیگه راه بندازه که مخاطبو سردرگم کنه و باز خدای نکرده بعضیا رو به شک بندازه که احسان رستگار وبلاگ دیگه ای جز وبلاگ منتقد مستقل هم داره. خلاصه گفتم که مخاطبین در جریان باشن بنده فقط و فقط همین وبلاگو دارم با یه وبلاگ دیگه دقیقاً با همین محتویات تو میهن بلاگ که برا روز مباداس.
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۰/۰۴/۲۸ساعت 18:7  توسط احسان رستگار
|
بسم الله الرّحمن الرّحیم

تابستون... هُرم گرما... عطش تشنگی... خماری چشم برای خوابیدن... ولع شکم برای خوردن... روغن کاری فک برای ورّاجی... کرایه ی گوش برای شنیدن... وسوسه ی مغز برای مرخصی چند ماهه...
تابستون... حلاوت رهایی... رهایی از درس... رهایی از کار... رهایی از رکود... بازیابی جسم و روح... نرمش ذهن برای ماراتن بعد از تابستون...
سفر... باید سفر کرد... اگه کسی بخواد نمازشو با حضور قلب بخونه، باید هر از چند گاهی نمازش شکسته شه. تو فکرشم نمازمو بشکنم. خیلی وقته نمازم نشکسته! دلم براش تنگ شده. به نظر من فلسفه ی نماز شکسته، یعنی سفر این قدر مهمه که نمازم جلوش کوتاه می یاد و خدا می گه برو به سیروریت در سفرت برس، فعلاً اون مهم تره. اگه این جا نفهمی سفر یعنی چی، سفر آخرتو چجوری می خوای تصور کنی؟
غربت سفر، باعث قربت می شه؛ شایدم برا اینه که اون جا همون دو رکعت هم افاقه می کنه. الله اعلم!
+ نوشته شده در جمعه ۱۳۹۰/۰۴/۱۰ساعت 1:31  توسط احسان رستگار
|
بسم الله الرّحمن الرّحیم
با این یادداشت، بخش جدیدی به وبلاگ اضافه خواهد شد با عنوان «مختصرنامه» یا همان «مینیمال» که هرچه فکر کردم برای یافتن معادلی فارسی، علاوه بر این عنوان، «کم نوشته» به ذهنم رسید. شاید عنوانش را از «مختصرنامه» به «کم نوشته» تغییر دادم؛ البته اصل موضوع محتوای این یادداشت هاست. شما هم نظرتان را در مورد اسم این بخش جدید بگویید: «مختصرنامه»، «مینیمال» یا «کم نوشته»؟
ویژگی های این یادداشت ها از نظر شکلی مختصر بودن و از نظر محتوایی هم «سخن از هر دری» است.
راستی! اصلاً فکر نکنید با افزوده شدن این بخش، یادداشت های تحلیلی طولانی یا یادداشت های طنز تقلیل پیدا می کنند؛ خیر این سخن نویی است که آن را حلاوتی دگر است. بخش ها و سبک های قبلی کماکان به قوت خود باقی است.
اولین «کم نوشته» ام را با گفت و گویی از فیلم (V for Vendetta (2006 به روز می کنم.

در این صحنه که در ۷ دقیقه مانده به انتهای فیلم رخ می دهد، یکی از شخصیت های منفی داستان در حال تیراندازی به شخصیت قهرمان داستان است و وقتی می خواهد به سر آقای «وی» شلیک کند، هفت تیرش خالی می شود! این جاست که مکالمه ی زیر جاری می گردد:
:(V for Vendetta (2006
?!Peter Creedy: Why won't you die
V: Beneath this mask, there is more than flash. Beneath this mask there is an idea Mr. Creedy, and ideas are bulletproof
فیلم «وی مثل وندتا»:
پتر کریدی: تو چرا نمی میری؟!
وی: زیر این نقاب، بیش تر از یک جلوه است. زیر این نقاب، یک ایده قرار دارد آقای کریدی و ایده ها ضد گلوله هستند!
+ نوشته شده در جمعه ۱۳۹۰/۰۴/۰۳ساعت 17:22  توسط احسان رستگار
|