بسم الله الرحمن الرحیم
پیرامون اختلافات آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی و آیت الله احمد جنتی
یکی از مناقشات فردی و دعواهای شخصی و مقابله های ایدئولوژیک که سال هاست همه ی مردم و خواص به وجود و حضور آن عادت کرده اند، اختلافات عمیق و همیشگی بین آیت الله احمد جنتی و آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی است. این که عقبه ی این اختلافات دقیقا به کی باز می گردد، بر نگارنده مشخص نیست و به نظر می رسد جز خود این دو رجل سیاسی، کسی نتواند ابعاد مختلف آن را کامل بازگو کند، اما تا حدی و مبتنی بر اظهارات علنی این دو شخض، برخی از اختلافات، به شرح زیر، قابل تحلیل و ارزیابی و بعضی از این اختلافات نیز قابل قضاوت است:
۱- پایگاه اطلاع رسانی ایت الله هاشمی رفسنجانی، در ۴ خرداد ۹۲ و پیش از اانتخابات یازدهم ریاست جمهوری، خاطره ای خواندنی از امام خمینی (ره) را - که در کتاب به سوی سرنوشت، خاطرات سال ۶۳ آیت الله هاشمی رفسنجانی منتشر شده بود - را بازنشر داد. در بخشی از خاطرات روزهای ۱۸ و ۱۹ فروردین ۶۳ آمده است:
«18 فروردین 63
تا ساعت نه صبح، مطالعه میکردم. جلسه شورای سرپرستی سازمان صداوسیما داشتیم. مطابقمعمول، مواردی به تصویب رسید. آقای [احمد]جنتی از شورای نگهبان، تلفن زدند و از اینکه امام، حذف آقایان خلخالی و موسوی تبریزی را به مصلحت ندانستهاند و به اعضای شورای نگهبان هم اجازه ملاقات ندادهاند، ناراحت بودند. از من کمک خواستند که ملاقات بگیرم؛ ساعتیبعد اطلاع دادند که تعقیب نکنم. دوباره عصر، آقای امامی کاشانی [عضو فقهای شورای نگهبان]خواستند که یا خودم مطالب آنها را به امام عرض کنم و یا اجازه ملاقات بگیرم؛ دومی را ترجیحدادم. تلفنی از احمدآقا خواستم، مشکل را رفع نمایند. برایشان وقت گرفتند.
...
19 فروردین 63
عصر، شورای مرکزی حزب [جمهوری اسلامی] جلسه داشت. بررسی وضع انتخابات وتبلیغات، وقت را گرفت. معلوم شد، شورای نگهبان از ملاقات با امام در مورد [رد صلاحیت]آقایان خلخالی و موسوی تبریزی نتیجهای نگرفته است؛ بعضیها از اینکه امام، مانع حذف آقایان خلخالی و موسوی تبریزی توسط شورای نگهبان شدهاند، ناراحت بودند.»
مشخصا آیت الله هاشمی خواسته با انتشار این صفحات از خاطراتش، خاطرنشان کند که عقبه ی اختلافات آیت الله جنتی با وی می تواند از جنس اختلافات آیت الله جنتی با امام خمینی (ره) باشد. به تعبیری مخاطب با خواندن این خاطره، به این نتیجه می رسد که نه تنها نگاه امام به بحث آزادی بیان و تعریف چارچوب انقلاب و خودی بودن افراد، از آیت الله جنتی بسیار بازتر بوده بلکه آیت الله جنتی حتی پس از جلسه ی با امام و توضیح، بیان استدلال و دفاع از موضع خود (با حضور برخی از دیگر اعضای شورای نگهبان که موافق با نظر آیت الله جنتی مبنی بر حذف آقایان خلخالی و موسوی تبریزی بوده اند)، باز هم نتوانسته اند نظر امام را با خود همراه کنند و این بیانگر تفاوت بینش و بلکه جهان بینی متفاوت امام با امثال آیت الله جنتی است و نشان می دهد که آیت الله جنتی فقط با آیت الله هاشمی مشکل نداشته و ندارد بلکه با امام هم اختلاف نظر داشته و از ابتدا نسبت به تعریف خودی های نظام، تنگ نظرانه عمل می کرده است و نگاهش به دفع حداکثری نزدیک تر بوده تا جذب حداکثری.
۲- هیچ گاه ریشه ی اختلافات آیت الله جنتی با آیت الله هاشمی، فراتر از اعتراضات آیت الله جنتی مبنی بر عدم مطلوبیت و انقلابی بودن مواضع آیت الله هاشمی پس از فتنه ی ۸۸ نبوده است و هیچ گاه این عمق و جنس این اعتراضات، فراتر از اعتراضات برخی مبنی بر خواص بی بصیرت یا ساکت فتنه بودن آیت الله هاشمی نداشته است. به تعبیر دقیق تر، آیت الله جنتی هیچ گاه با استدلال و دلایل دقیق و منطقی، خاستگاه تاریخی، ایدئولوژیک و عقلانی خود را در موضوع مخالفت های همیشگی اش با آیت الله هاشمی توضیح و تبیین نکرده است.
مخاطب چه به عنوان مردم و چه به عنوان تحلیلگر و خواص، هیچ گاه توضیحاتی دقیق و در چارچوب علت و معلولی، از آیت الله جنتی برای مخالفتش با آیت الله هاشمی نشنیده است؛ البته در مواردی هم که شنیده، اوج منطق این استدلال، در همین حد بوده که «کسی که شعار ساده زیستی می دهد اما ماشین بنز سوار شود درد مردم را نمی فهمد و نمی فهمد که می گویند گرسنه ام یعنی چه؟ دلش به حال طبقه محروم نمی سوزد. (خطبه های نماز جمعه ی ۲۲ دی ماه ۱۳۹۱» و یا «شکست خورده های سیاسی این روزها صحبت از انتخابات آزاد می کنند و یکی از آنها که از همه گردن کلفت تر است مدتها قبل این موضوع را مطرح کرده و بقیه هم پشت سر او این خط را دنبال کردند. (همان سخنرانی)»
گویی مشکل در این است که مثلا آیت الله هاشمی سبک زندگی اش مثل احمدی نژاد نبوده و این جا این سوال پیش می آید که ولو اگر انتقادات به آیت الله هاشمی مبنی بر گرایش وی تا حدی به اشرافی گری وارد باشد، آیا آیت الله جنتی حمایت های بی حد و حصر خود از احمدی نژاد را فراموش کرده است؟ یعنی مخاطب با شنیدن این سخنان، از خود می پرسد که با همین چارچوب روایی و چارچوب منطقی و با همین پارادایم و شاخص گزاری ها، آیت الله جنتی به این نتیجه رسیده بود که بهترین رئیس جمهور و عدالت طلب ترین و انقلابی ترین رئیس جمهور ما، محمود احمدی نژادی بوده است که امروز حلقه ی اولش اکثرا یا در بندند به جرم اختلاس و نقض عدالت و دزدی یا در معرض بندند به جرم اختلاس و نقض عدالت و دزدی.
پس می توان حق داد که وقتی مردم سخنرانی آیت الله جنتی را می شنوند و غایت مشکل ایشان با آیت الله هاشمی را سوار بر بنز شدن رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام می بینند و بعد مشاهده می کنند که به قول آقای علی مطهری، بنزی که وی سوار می شود از پژوی آیت الله جنتی، گران تر نیست، اکثرا بیشتر ترغیب می شوند که نگاه و نظرات آیت الله هاشمی را به حق و عقلانیت نزدیک بدانند تا آیت الله جنتی.
۳- حتی افراد صاحب منطق قشری که اصطلاحا انقلابی قلمداد می شوند، به دلیل عصبیت و بنیان احساسی بعضی از نظرات و مواضع آیت الله جنتی، سعی می کنند اولا در اعلام مواضع و نظراتشان، ارجاعی به نظرات آیت الله جنتی ندهند چون اگر چنین کنند، مخاطب آنان حتی اگر اصطلاحا انقلابی و مخالف اشرافیت هم باشد، اگر بگویی «چون هاشمی سوار بنز است، پس خوب نیست» ممکن است به شما بگوید که برای حفظ جان و امنیت مسئولان نظام، ایرادی ندارد که سوار ماشین بنز یا بی ام و بشود، کما این که معدودی از عقلای طیف اصطلاحا انقلابی بعد از این بیانات، در محافل خصوصی می گفتند که این استدلال برای نقد به آقای الله هاشمی منطقی نیست چون بسیاری از مسئولان یا مثلا رهبر انقلاب هم بعضا سوار ماشین هایی می شوند که به توصیه ی تیم امنیتی و حفاظتی ایشان انتخاب شده و ممکن است از آن بنز قدیمی و ارزان قیمت آقای هاشمی هم مرغوب تر باشد و این عیب نیست، بلکه عقلا و شرعا واجب است که رعایت شود تا جان مسئول و حاکمان نظام اسلامی در امان باشد تا منافع و مصالح کشور و مردم در امان باشند.
طیفی که اصطلاحا اصول گرا و زاویه دار با آیت الله هاشمی نامیده می شود، مرجع موضع گیری هایش را ممکن است از طیف محمدحسین صفار هرندی تا سعید جلیلی (به ترتیب از معتدل اصول گرا تا تند اصول گرا) انتخاب کند، اما معمولا به سخنان و مواضع آیت الله جنتی به عنوان مواضعی که بر اساس یک ایدئولوژی یا گفتمان منطقی طراحی و بیان شده، اشاره نمی کنند.
نگاه اصطلاحا اصول گرایان به آیت الله جنتی و نگاه اصطلاحا اصلاح طلبان به وی، از یک نظر شبیه و از جهتی متفاوت است؛ شباهت این است که هر دو گروه ایشان را با اخلاص و استوار بر موضعش می دانند و تفاوت این هست که اصول گرایان روش و رویکرد ایشان مثلا در احراز صلاحیت های شورای نگهبان برای انتخابات مختلف را به حق نزدیک و اصلاح طلبان روش ایشان را باعث یک طرفه شدن انتخابات می دانند و این نوع ممانعت از ورود برخی از افرادی که به نظر اصلاح طلبان در چارچوب نظام محسوب می شوند را خلاف سیاست جذب حداکثری رهبری ارزیابی می کنند. در این مورد خاص به نظر نگارنده، موضع نزدیک تر به حق، این است که حتی مبتنی بر شاخص گذاری های رهبر انقلاب ولو اگر نگاه سخت گیرانه ی آیت الله جنتی به عنوان دبیر شورای نگهبان را شاخص لایتغیر قلمداد نکنیم، به هر حال نمی توان عملکردهایی که در فتنه ی ۸۸ بر اساس احکام قضایی (نه صرفا تحلیل های شخصی) مجرمانه ارزیابی شده را، نادیده گرفت ولی از آن سو، بدون صدور حکم از جانب قوه ی قضائیه، نمی توان صرفا چون مثلا به نظر آیت الله جنتی فلان شخص بصیرت کافی را ندارد یا در ایام فتنه منتقد عملکرد و حمایت دبیر شورای نگهبان از آقای احمدی نژاد شده را فاقد صلاحیت قلمداد کرد و یکی از مهم ترین مشکلات و شکاف های پایان ناپذیر بین دو آیت الله هاشمی و جنتی، بر سر همین موضوع است، اما همان آیت الله هاشمی که شاید از جدی ترین منتقدان آیت الله جنتی محسوب شود هم معتقد است که اولا آیت الله جنتی صادقانه و خالصانه تصمیم می گیرد و ثانیا باور دارد که نیت او این است که افراد ناصالح وارد مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری و دیگر مراکز حساس حاکمیتی نشوند، ولی علی رغم این که عملکرد آیت الله جنتی در احراز یا عدم احراز صلاحیت ها حزبی نیست، ولی معمولا از جانب بسیاری افراد جتی از جناح غیر اصلاح طلب، سخت گیرانه و تحت تاثیر یک وسواس فکری به نام فتنه ی ۸۸ صورت می گیرد، حال آن که این گروه معتقدند فتنه ی ۸۸ وقتی باید در احراز صلاحیت ها لحاظ شود که منجر به محکومیت قضایی شده باشد، نه صرفا چون فلان شخص فلان اظهار نظر را کرده و به نظر ما درست نبوده، یک شخص مقصر در فتنه و مسلوب الصلاحیت معرفی شوند.
برچسبها:
جنتی,
هاشمی,
آیت الله احمد جنتی,
آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی