منتقد (نه مخالف)، مستقل (نه جناحی)

اطلاع رسانی و نقد مسائل سیاسی و هر آن چه مستقیماً و غیر مستقیم،سیاسی است؛از امروز،از دیروز و از فردا

از کی بپرسم؟/چه کسی در رأس امور است؟

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم


این داستان کاملاً خیالی و هرگونه مشابهت اسمی، فقط به دلیل اتفاقات سیاسی اخیر است وگرنه هیچ هدف سیاسی دیگری در میان نیست! قسمت های آبی رنگ از زبان مجری مسابقه ی از کی بپرسم (آقای ایرج نوذری) و قسمت های مشکی رنگ از قول رئیس جمهور محترم (آقای محمود احمدی نژاد) است. 


آقای احمدی نژاد در مسابقه ی « از کی بپرسم »

 

مجری: از کی بپرسم؟

آقای احمدی نژاد: از من بپرسیت!

مجری: خب! خیلی جالبه! برای شما یک ۲۰ سؤالی اومده! مثل این که شما خیلی خوش شانسین! سؤال اینه! آن چیست که در رأس امور است؟ ۲۰ بار فرصت دارین که ۲۰ تا سؤال بله یا خیر از من بپرسین. سؤال اولتون؟!

آقای رئیس جمهور: یعنی شما هم فقط با بله یا خیر جواب می دیت؟!

مجری: جواب سؤال اولتون اینه؛ بله!

آقای رئیس جمهور: چی؟! اینو حساب کردیت...؟! بِِِگَََم؟!

مجری: چی رو؟! نه خب کلاً نگین بهتره. عذر می خوام. سؤال اولتون؟!

رئیس جمهور: منم؟!

مجری: خیر!

آقای رئیس جمهور: اِ؟! من نیستم؟!

مجری: خیر! شد دو تا! سؤال سومتون!

آقای رئیس جمهور: اینم حساب کردیت...؟! باز ...

مجری: نه نه اشتباه کردم. یکی. سؤال دومتون؟!

ر. ج.: مطمئنیت من نیستم؟! خوب فک کنیت!

م.: شما تاج سرین! ولی در رأس امور نیستین!

ر. ج.: پس تاج سر هستم؟!

م.: بله البته! شما نباشین پس کی باشه؟!

ر. ج.: خب حالا سؤال بعدی: اگه من تاج سرم، پس کی شاهه؟! یعنی من تاج سر کی ام؟ مگه این جا نظام شاهنشاهیه که می گیت من تاج سرم؟! اصلاً خودتون فهمیدیت چی گفتی...ت!

م.: نه نه! من منظورم اون نبود!

ر. ج.: پس من تاج سر نمی تونم باشم! سؤال بعدی؟!

م.: اِ؟! ببخشید! من فکر کردم من مجری ام ها!

ر. ج.: شما که مجری هستیت! ولی منم مجری ام! یعنی رئیس قوه ی مجریم!

م.: به هر حال جواب سؤال این نیست. سؤال دوم؟

ر. ج.: تو جیب جا می شه؟!

م.: خیر! اصلا و ابدا!

ر. ج.: منم نمی تونم تو جیب جاش کنم؟!

م.: شما که هر کاری اراده کنین می تونین انجام بدین. ولی بازم جواب سؤال این نیست.

ر. ج.: ببینی...ت! مشخصه که شما از مَََن می ترسیت. نترسیت. من که لولو نیستم! هستم؟! نیستم! از این به بعد هر سؤالی رو که می پرسم بشمرین! تعارف نکنین!

م.: این طوری خیلی بهتر شد. خیلی ممنون! سؤال چهارم؟

ر. ج.: یک راهنمایی می کنیت؟!

م.: خیر! راهنمایی تو این مسابقه ممنوعه! حتی مرحوم پدرم هم که اجرا می کرد، از این کارا نمی کرد. سؤال پنجم؟

ر. ج.:راه...نمایی نمی کنیتتت...؟! بگ...م؟!

م.: چرا چرا! اتفاقاً می خوام سنت شکنی کنم! سؤال ششم؟

ر. ج.: اولش چیه؟

م.: اولش با حرف « میم » شروع می شه. سؤال هفتم؟

ر. ج.: اِ! خب معلومه دیگه! منم؟! من که گفتم منم!

م.: خیر! بنده هم عرض کردم جوابش نه منه، نه منم! [مجری با خودش پچ پچ می کند: حالا فهمیدم اون لری کینگو چیکارش کرده بود] سؤال هشتم؟

ر. ج.: محمود احمدی نژاد! دیدیت! هر کاری بکنیت بازم من در رأس امورم!

م.: خیر! نه شماست، نه اسم شما. سؤال نهم؟

ر. ج.: آها! جوابش مادره؟! هم میم داره! هم من دوسش دارم! هم تو خونه ی ما در رأس اموره، هم تو خونه آقای الهام، در رأس اموره. فاطی خانومو که می دونین چقدر مقتدره؟! سر کوچمونم اون میوه فروشه بود... می گفت تو خونه حرف، حرفه مامانمه. مامان اونم در رأس امور بوت. درسته؟

م.: خیر! جوابش مادر هم نیست! نه شمایید، نه اسم شماس، نه خانوده ی شماس، نه پدر مرحمتون هستن، نه مادرتونن. سؤال دهم؟

ر. ج.: مسجده؟! آقای رامین گفتنت مسجد به جای حزب! منظورتون همینه؟! یعنی مسجد در رأس اموره دیگه!

م.: خیر! سؤال یازدهم؟

ر. ج.: مرحوم کردانه؟!

م.: خیر! اوشون با اون مدرک جعلیش فقط چند روز در رأس اخبار بود!

ر. ج.: پشت سر مرده حرف می زنیت؟!

م.: نه نه! ببخشید! از دهنم در رفت. غلط کردم. من همین جا اعلام می کنم یک سؤال در میون غلط کردم. خوب شد؟! سؤال دوازدهم؟

ر. ج.: فهمدیم! منشور کوروشه؟! اونم که دیدی، خودم آوردمش، خودمم تفسیرش کردم! درست بود؟

م.: خیر! اون که هیچ رقمه از هیچ نظر در رأس هیچ چیزی نیست!

ر. ج.: به منشور کوروش توهین می کنیتتت؟! حیف که اون گفته همه باید در صلح و صفا باشنت، وگرنه منو که می شناسیت...

م.: بله بله! کیه که شما رو نشناسه؟! دیگه تکرار نمی شه. سؤال سیزدهم؟

ر. ج.: مشایی! فکر نمی کردم شما هم این قدر بصیرت پیدا کنیت که بفهمیت، حرف حرف آقای مشاییه!

م.: جججااان؟!!! مشایی؟! از کی تا حالا؟ خیر! این هم اشتباس. سؤال چهاردهم؟

ر. ج.: اونم نبود! اون که برا ما در رأس اموره! چطور برا دیگران نیست؟! پس یک راهنمایی دیگه کنیت لطفاً.

م.: آن چیست که بر اساس قانون اساسی در رأس امور است؟ سؤال پانزدهم؟

ر. ج.: آهان! از اول می گفتیت! مقام معظم رهبری.

م.: آفرین! درسته! عالی بود! نزدیک شدین به جواب سؤالمون.

ر. ج.: تازه نزدیک شدم؟! بابا شما هم چین مثکه ممتونو لولو برده ها! ایرج خان بدم یک مشت و مال مجانی بدنت بچه ها؟!!! پشت صحنه هستنا! علی...؟!

م.: نه نه! من می خوام ممه هام سرجاش باشه. تو رو خدا! خاک بر سر صدام! علی رو صدا نکنین! یه بار آقای قلعه نویی صدا کردن، منم کلی خندیدم! دیدی خدا چجوری سرم آورد! غلط کردم! شیر خشک خوردم! تو رو خخخدا! تو رو جون اسفندیار!

ر. ج.: جون ایشونو قسم نخوریتتت یه چیزی بهتون می گما! اسم بد کسی رو آوردیت! خیله خب! به خاطر گل روی اسفندیار! البته اصل اسم ایشونو اسفندیار کوروش منشه ها! خلاصش کردیم بهشون می گیم اسفندیار.

م.: ممنون از اطلاعاتی که به بنده اضافه کردین. سؤال شانزدهم؟

ر. ج.: یه راهنمایی دیگه؟

م.: این جمله، جمله ی امام خمینی (ره) هست.

ر. ج.: یادم اومد! نماز جمعه در رأس همه ی امور است؛ به شرط این که امام جمعش آقای ه. ر. نباشه. درست گفتم؟!

م.: بله! ولی نه! امام فرمودند که نماز جمعه در رأس همه ی امور هست، ولی جواب این سؤال ما اون نیست. سؤال هفدهم؟

ر. ج.: ما که هر چی می گیم شما می گیت نه! نکنه شما هم با آقای ه. ر. هستیت؟ چرا تخریب می کنیت؟! شما...

م.: نه نه! نارحت نشین! خب بیشتر راهنماییتون می کنم! سؤال راهنمایی بپرسین. سؤال هجدهم.

ر. ج.: از آخر به اول بخونیتش تا من حدس بزنم(!).

م.: اون وقت این جوری سخت نمی شه براتون؟! چشم! سَلِجمَ. سؤال نوزدهم؟

ر. ج.: چی؟! این چیه دیگه؟! اسم یک دهه؟! نمی شناسم.

م.: نه تو شهره! ده کجا بود! گفتین از آخر به اول بخونم دیگه! اسم یک مکانه. خیلی هم مهمه. مرحوم کردان هم تقریباً آخرین بار اون جا رؤیت شدن!

ر. ج.: قبرستون؟

م.: نه منظور زنده رؤیت شدن! البته جدیداً خبر ندارم، ولی قبلاً قبرستون نبود. دیگه راهنمایی آخره! ببینید. امام خمینی (ره) در یک سخنرانی در جمع دانشجویان عضو دفتر تحکیم وحدت، که در ۶ آذرماه ۱۳۶۱ انجام گرفت، فرمودند « ---- در رأس همه ی امور واقع است. » چهار حرفیه! اولشم که گفتم با «میم» شروع می شه. سؤال آخر؟

ر. ج.: جدی؟! خب من که صحیفه رو حفظم! جز یه خطش که دادمش لولو برد. یعنی خط خطیش کردم.

م.: اِ؟ خب اون جلدشو دوباره می خریدین! یا می رفتین از بقیه می پرسیدین تو اون خط چی نوشته شده بوده. بگذریم!

ر. ج.: حالا نمی خواد برای من صحیفه رو بخونیت. من مریدام تو مجلس بعد هر مرتبه نماز یومیه شون صحیفه می خونن، خودم که دیگه سهله. (منظور آقای ک. زاده است)

م.: آفرین! آفرین! درسته! شما برنده شدین!

ر. ج.: چی؟! چی می گیت شما؟! من که چیزی نگفتم؟!

م.: چرا جواب همینه! شما جوابو گفتین!

ر. ج.: نه بابا!!!!!! شما هم اینو می دونستیت؟! جواب مریدانه؟! اون که البته! مریدان در رأس امورنت! ولی متأسفانه هنوز تو قانون نیومده ها! اصلاً می خواستم جای اون خط تو صحیفه اینو بنویسم حالا ان شاء الله بعداً. امامم به این نتیجه نرسیده بودنا! ولی به هر حال. ماییم دیگه! از امامم جلو زدیم! [خنده ای عمیق و ملیح]

م.: نه نه! مرید چیه؟! مجلس! جواب مجلسه!

ر. ج.: جواب مجلسه؟! شما رو ه. ر. فرستاده؟! شما هم با اوناییت؟! علیییی...!!!  

م.: نهَََ!!!!!! کُمََََََک!!! علی نزَََن!!!


اگر کسی خواست از این روش طنز پردازی استفاده کند، لطفاً ذکر منبع الهام بخشش یعنی این وبلاگ (چقدر خودم، خودم را تحویل گرفتم) فراموش نشود تا شرعاً و قانوناً مدیون نشود.

 

+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۳۸۹/۰۶/۲۹ساعت 16:47  توسط احسان رستگار   | 

مسائل فرعی هم باید طرح شود

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم


یادداشت زیر، قسمتی دیگر از فرمایشات مقام معظم رهبری در دیدار با رئیس و نمایندگان مجلس خبرگان رهبری است که در صبح روز پنج شنبه، ۲۵ شهریور امسال صورت پذیرفت و به نظرم باید بیشتر مورد توجه و تأمل قرار گیرد. یادداشتی دیگر نیز درباره ی این دیدار، در همان روز روی وبلاگ قرار گرفت. قسمت های قرمز رنگ، نظر بنده و مابقی، سخنان ایشان است. ضمناً اگر رنگ دیگری را برای قسمت های قرمز رنگ ترجیح می دهید، بفرمایید تا در یادداشت های آینده اعمال شود.


مسائل اصلى را بايد شناخت و مسائل فرعى را اصلى نكرد [در همین مرحله ی ابتدایی، یعنی شناخت، ممکن است بسیاری اشتباهات رخ دهد که مشکل بعضی رسانه ها و خبرگزاری نیز همین است. گذشته از این، طبیعتاً شناخت انسان های مختلف که بر گرفته از ادراک و فهم متفاوت آنان از مسائل مشابه است، منجر به بسیاری از اشتباهات می شود که گاهی گریز ناپذیر است.]؛ نه اينكه مطرح نكرد؛ نه، مسائل فرعى هم بايد طرح شود؛ همه‌ى جزئيات بايد طرح شود؛ اما اصلى نشود و ملاک مخالفت و موافقت قرار نگيرد. ملاک موافقت و مخالفت، صراط مستقيم حق است، اسلام است، تشرع است، تدين است، پايبندى به مبانى انقلاب است، پايبندى به آرزوهاى امام و اهدافى است كه امام ترسيم كردند؛ مقابله‌ى با مستكبرين است، بدبين بودن به مستكبرين است. [اما در یک صورت است که فرعیات اصل می شوند و آن هم زمانی است که شخصی خودش، در یک مسأله ی فرعی، دچار اشتباه شود؛ چه عمداً و چه سهواً. بعد خودش آن مسأله فرعی را که در آن اشتباه کرده و در نتیجه بدل به یک اشتباه فرعی شده است را اصل قرار دهد. به این ترتیب که به اندازه ی مسائل اصلی به آن بپردازد، به اندازه ی مسائل اصلی آن را محور قرار دهد، به اندازه ی مسائل اصلی به آن توجه کند و به اندازه ی مسائل اصلی از آن دفاع و حمایت کند. این گونه، مسأله ای که ماهیتاً فرعی است، به مسأله ای اصلی تبدیل می شود و در نتیجه از پس ماهیت آن مسأله نیز دچار دگرگونی شده و باید با آن مانند یک مسأله ی اصلی رفتار کرد. یک مثال می زنم؛ در دورانی که ما زندگی می کنیم، وسیله ی نقلیه، یک ضرورت است، ولی برای برخی مسأله ای فرعی است و برای بعضی، مسأله ای اصلی است. برای برخی از خودرو، به عنوان خودرو استفاده می کنند، سوارش می شوند، به مکان هایی که باید بروند می روند، آن را پارک می کنند و به رسیدگی دیگر امور زندگی شان می پردازند؛ یعنی از خودرو، فقط در حد یک وسیله ی نقلیه استفاده می کنند. اما برخی دیگر، قسمت عمده ای از وقت خود را با خودرو می گذرانند، با خودرو به ولگردی می پردازند، وقتی سوار خودرو نیستند، در کنار خودرو هستند و مدام در حال تمیز کردن، شستن، آراستن بیرون و درون و افزوندن امکانات بیش از حد نیاز به خودروشان هستند و خلاصه به عبارتی خودروی آن ها، می شود قسمت مهمی از زندگی آن ها. حال آیا ما باید خودرو را که مسأله ای حاشیه ای و فرعی برای افراد است، برای این فرد هم فرعی در نظر بگیریم؟! قطعاً خیر؛ زیرا خود او چنین اصراری دارد و به آن خودرو بلانسبت در حد همسرش توجه دارد. پس ما هم وقتی می خواهیم آن فرد را تحلیل کنیم، آن خودرو را نیز در همان حد که خود او مهم می پنداردش، مهم در نظر می گیریم تا تحلیلی و تفسیرمان از آن فرد، با واقعیات تطابق داشته باشد.] يعنى بدانيم كه دشمن ما كيست. اين جور نباشد كه ما با رفيق و برادر خودمان كه مثلاً اينجا نشسته، بنا كنيم مخالفت، اما دلمان با آن مستكبر، با آن بى‌حياى مخالف همراه باشد، از او كمک بخواهيم، به او اعتماد كنيم؛ اين جورى نباشد. [تا این جای بحث کاملاً واضح بود؛ یعنی مسائل چه اصلی و چه فرعی باید مطرح شوند. یعنی دقیقاً همان طوری که پیش از این سخنرانی مقام معظم رهبری در مقدمه ی یکی از یادداشت های قبلی عرض کرده بودم، منظور ایشان این نیست که به آن مسائل نپردازیم، بلکه باید به مسائل اصلی باید به میزانی که لازم و شایسته است پرداخته شود و نیز به مسائل جزئی تر و فرعی تر هم در حدی که درخور است؛ آن هم به این ترتیب که تقسیم کاری و قانونی نانوشته بین خبرگزاری هایی با ۱۰۰۰ هزار بیننده در روز و وبلاگ هایی با کم تر از ۱۰۰ نفر بازدیدکننده در روز تفاوت محتوایی داشته باشند. در غیر این صورت، این جز نامتناسب بودن محتویات با جایگاه عرضه ی آن محصول فکری (همان یادداشت، نقد یا هر نوشته ی دیگری) نیست. برای ملموس تر شدن بحث، یک مثال می زنم؛ فرض کنید سخنرانی، برای جمعی ۳۰ - ۴۰ نفره در یک کلاس دبیرستان، یک سخنرانی کند، همان سخنرانی را در جمعی در حدود ۳۰۰ - ۴۰۰ نفره در سالن همایش یک دانشگاه مطرح کند، همان محتویات را در جمعی ۳۰۰ - ۴۰۰ نفره از معلمان عنوان کند، باز همان حرف ها را در مصاحبه با یک روزنامه ی تخصصی مطرح کند و دوباره آن مباحث را در رسانه ای عمومی مثل صدا و سیما و در برنامه ای با مخاطب میلیونی عنوان کند. فکر می کنم الآن کاملاً درک کردید که منظورم دقیقاً چیست و چقدر کسی که این گونه عمل می کند، نتوانسته به نحوی بهینه از فرصت خود بهره ببرد. لب کلام این که: هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد! مسائل فرعی، برای مکان های فرعی یا مکان های فرعی بلندگوهای اصلی است. یعنی مثلاً فلان خبرگزاری مطرح، ستونی را اختصاص می دهد به اخبار ورزشی خود، ستونی را حتی اختصاص می دهد به اخباری از حواشی دنیای ورزش و سینما، این کار صحیح است، صواب است، به جا است، مفید است، مهیج است و ضروری است. حال اگر همین نوع عملکرد، در تمامی قسمت های آن خبرگزاری به وجود بیاید، آن خبرگزاری می شود خبرگزاری اصطلاحاً زرد یا کم خاصیت. در صورتی که می شد از همان مطالب به عنوان ادویه جات و چاشنی های رسانه ای استفاده کرد. به هر حال آن اتفاقات که برخی حاشیه می نامندش که معمولاً هم درست می گویند، قسمتی از واقعیت است که باید در حد اهمیت خود عنوان شد. بعضاً همین حواشی است که متن را می سازد و حتی گاهی می شوند حواشی مهم تر از متن!

مثلاً وقتی کسی وارد این وبلاگ شخصی می شود، توقع دارد تا مطالبی را که کم تر در دیگر رسانه ها منعکس می شود را مطالعه کند. یا حداقل مطالبی را که دیرتر در دیگر رسانه ها درج شده است، بتوان سریع تر در این وبلاگ آن را مطالعه کند. یا اگر مطلبی را از سایت دیگری می خواند، در این جا نقد آن را بخواند و یا اگر خبری در دسترسش نیست و در نشریه ای به چاپ رسیده است، بتواند آن را در این جا به طور مکتوب مطالعه کند؛ مانند مصاحبه ی آقای علی مطهری با هفته نامه ی یالثارات که در این وبلاگ پیش از آن که در هر خبرگزاری دیگری منعکس شود، به طور کامل درج گردید.]

 

+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۳۸۹/۰۶/۲۸ساعت 22:48  توسط احسان رستگار   | 

اگر مجلس در رأس امور نباشد، دیکتاتوری حاکم می شود

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

گزارش روزانه:

مطهری در گفتگو با مهر:

نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در واکنش به سخنان اخیر رئیس جمهور مبنی بر اینکه مجلس در راس امور نیست، ولایت فقیه و مجلس را دو مانع اصلی استبداد دانست و گفت: امام خمینی (ره) به این موضوع توجه داشته اند که میل به تک روی، استبداد و دیکتاتوری بوجود می آورد و باید قوه ای به نام مجلس باشد تا تمایل به استبداد در دولت رشد نکند.

علی مطهری نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی درگفتگو با خبرنگار مهر، در تشریح اظهارات اخیر رئیس جمهور  مبنی بر اینکه دوران فرمایشات بنیانگذار انقلاب مبنی بر در راس امور بودن مجلس گذشته است، گفت: استدلال احمدی نژاد از اینکه مجلس در راس امور نیست، اصلا درست نیست چرا که فرموده امام راحل مبنی بر اینکه مجلس در راس امور است به این دلیل نبوده که نخست وزیر از طریق مجلس انتخاب می شد و حال که رئیس جمهور با رای مستقیم مردم انتخاب می شود مجلس دیگر قدرتی ندارد.

مجلس هنوز در راس امور است و قدرت عزل رئیس جمهور را دارد

مطهری ادامه داد: اکنون نیز مجلس در راس امور است و قدرت دارد. چرا که اختیار عزل رئیس جمهور در دست مجلس است و می تواند از طریق مطرح کردن سئوال از رئیس جمهور، استیضاح وی وتصویب عدم کفایت سیاسی، رئیس جمهور را ازقدرت عزل کند. بنابراین مجلس دست بالا را دارد و باز هم در راس امور است.

با رئیس جمهورموافقم، مجلس هشتم راس امور نیست

نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی گفت: مگر اینکه نظر رئیس جمهور از بیان این سخنان این بوده باشد که مجلس فعلی در راس امور نیست چرا که عملکردش را به گونه ای انجام داده که به وظایف نظارتی اش درست عمل نکرده است و در بسیاری از زمان ها که باید از رئیس جمهور سئوال می کرده و از ابزارهای قانونی برای نظارت در امور اجرایی و جلوگیری از تخلفات و اختلافات استفاده می کرده و وزرا و رئیس جمهور را تحت نظر خود قرار می داده ، این کار را نکرده است.

وی تاکید کرد: اگرنظر رئیس جمهور این بوده است که مجلس فعلی بدین گونه عمل کرده که در راس امور نیست ، شاید این حرف درست باشد و من نیز آن را قبول داشته باشم.

مطهری ادامه داد: اما اینکه بگوییم به طور کلی مجلس در راس امور نیست این حرف درست نیست.

اگر مجلس در راس امور نباشد دیکتاتوری حاکم می شود

وی در بیان اینکه چه ضرورت هایی وجود داشته که حضرت امام خمینی (ره) فرمودند مجلس در راس امور است، افزود: امام خمینی (ره) به این موضوع توجه داشته اند که همیشه قدرت فساد آور است و میل به تک روی، استبداد و دیکتاتوری را بوجود می آورد و باید نهادی به نام مجلس در مقابل دولت قرار بگیرد تا قدرت را مهار کند و تمایل به استبداد در دولت رشد نکند.

نماینده مردم تهران گفت: در انقلاب مشروطه زمانی این انقلاب از مسیرش منحرف شد که مجلس و روحانیت جایگاه خود را از دست دادند و دیگر مانعی در مقابل دولت ها وجود نداشت و کم کم آن دولت اولیه مشروطه که تا حدودی مقید به دموکراسی بود به استبدادی خشن منتهی شد.

ولایت فقیه و مجلس دو مانع اصلی استبداد هستند

وی تاکید کرد: امام راحل همواره نظرشان این بود که مجلس همیشه باید قدرتمند باشد تا بتواند جلوی استبداد و سرکشی و قدرت را بگیرد. درجمهوری اسلامی نیز 2 نهاد داریم که مانع استبداد می شوند اول ولایت فقیه ودوم مجلس . اگر این دو نهاد تضعیف شوند راه برای استبداد و خودکامگی دولت ها باز می شود.

مطهری در پاسخ به اینکه آیا این احتمال وجود دارد که با در راس نبودن مجلس مجددا این وقایع تکرار شود، افزود: قطعا. چون طبیعت قدرت این است که میل به سرکشی و تک روی دارد و اگر مانع و نظارتی جلوی خودش نبیند به استبداد منتهی می شود.

وی اضافه کرد: مگر اینکه در افراد خودساخته و انسان های کامل و معصوم و الا انسانهای عادی وسوسه می شوند و تمایل به استبداد و تک روی دارند که باید مجلس قوی در مقابل آنها باشد.

مجلس هشتم در مقابل احمدی نژاد خیلی نجیب است

نماینده مردم تهران در بیان اینکه مجلس چه عکس العملی در مقابل این اظهار نظرهای رئیس جمهور خواهد داشت نیز گفت: مجلس هشتم، مجلس نجیبی است و البته نجابت آن هم بیش از حد است.

وی معتقد است: شاید گاهی برداشت های غلطی در مجلس از وحدت وجود دارد و تصور می کنند که نباید اقدامی انجام دهند که مانع وحدت قوا در کشور باشد. در حالی که مطرح کردن سئوال از رئیس جمهور زمانی که می گوید قانونی را اجرا نمی کند - مثلا قانون تسهیلات ارزی برای مترو تهران و کلانشهرها را اجرا نمی کند - ضروری است و دیگر جای سکوت نیست.

سکوت مجلس خیانت به حقوق ملت است

مطهری ادامه داد: اینجا جای سئوال کردن از رئیس جمهور است و باید ایشان بیاید و برای این اجرا نکردن قانون توضیح بدهد شاید نمایندگان نیز قانع شدند ، اما نمی شود مجلس در مقابل قانونگریزی دولت سکوت کند، چرا که این اقدام خیانت به حقوق مردم است و هیچ ربطی به وحدت و اختلاف ندارد و موضوعی است به نفع کشور که باعث اصلاح امور کشور می شود.

وی افزود: حتی اگر فرض کنیم که کشور درشرایط خاص تحریم ها واحتمال ضعیف حمله نظامی نیز قرار دارد این موضوعات به هم ربطی ندارند و هرکسی باید وظیفه خودش را انجام دهد. مجلس نیز باید به وظایفش عمل کند و نباید مسائل را با هم مخلوط کرد.

نماینده تهران در مجلس تصریح کرد: وقتی مجلس این قدر نجیب است حتما رئیس جمهور هم آن حرف ها را درباره مجلس می زند.

سخنان احمدی نژاد جز تخریب و تحریک مجلس اثری ندارد

وی عنوان کرد: اتفاقا این سخنان مغایر با وحدت میان قوا در کشور است و واقعا برای خود من جای سئوال است که چه ضرورتی وجود داشته است که احمدی نژاد این سخنان را در شرایط کنونی مطرح کند و اصلا روشن نیست که چرا این حرف ها را زده است.

مطهری افزود: سخنان اخیر رئیس جمهور اثری جز تخریب مجلس و تحریک نمایندگان مجلس ندارد.

نماینده تهران در پاسخ به اینکه تحریک نمایندگان به چه موضوعی مربوط می شود، به مهر گفت: من نمی دانم. شاید به قول خودشان یک "پروژه" است و شاید هم اتفاقی بوده است و همین جوری رئیس جمهور یک اظهار نظری کرده اند.

وی در بیان پیشنهاد خود برای واکنش مجلس به این اظهارات رئیس جمهور گفت: بدون توجه به اظهارات اخیر رئیس جمهور مجلس باید درهمه مراحل به وظایف خود عمل کند و هرکجا که احساس می کند انحرافی در اجرای قوانین وجود دارد و یا قانونی زیر پا گذاشته شده است باید اقدام کرده و از ابزارهایی که در اختیار دارد در جهت احقاق حقوق ملت استفاده کند.

گروهی از نمایندگان به دنبال عمل کردن به وظیفه نظارتی خود هستند

مطهری افزود: اکنون برخی نمایندگان در حال مشورت برای انجام اقدامات قانونی هستند و تا زمانی که این اقدامات به مرحله عمل نرسیده است نیازی به رسانه ای کردن آن نیست اما همین قدر بگویم که گروهی از نمایندگان مجلس هستند که می خواهند به وظایف قانونی خودشان در بعد نظارت عمل کنند.

 

+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۳۸۹/۰۶/۲۸ساعت 16:46  توسط احسان رستگار   | 

به زودی پایگاه مردمی خود را از دست خواهید داد

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

گزارش روزانه:


تبیین دوباره تز مکتب ایران به جای مکتب اسلام ، حاکی از اجرای یک برنامه طراحی شده از سوی مشائی و جناب عالی برای جمهوری اسلامی است/ اگر بر این گونه مواضع خود پافشاری کنید به زودی پایگاه مردمی خود را از دست خواهيد داد.


ایلنا: علي مطهري با ارسال نامه اي سرگشاده از اظهارات رييس جمهور در مورد مكتب ايراني انتقاد كرد.
به گزارش ايلنا ، متن اين نامه بدين شرح است:
جناب آقای دکتر احمدی‌نژاد
رئیس‌جمهور محترم
با اهداء سلام ، سخنان جناب عالی در مصاحبه زنده با شبکه خبر سیما در روز جمعه 26/6/89 در واقع تبیین دوباره تز مکتب ایران به جای مکتب اسلام بود و حاکی از آن است که اجرای این تز یک برنامه طراحی شده از سوی آقای مشائی و جناب‌عالی برای جمهوری اسلامی است . برخی برنامه‌های روزهای اخیر مانند چفیه انداختن به گردن کوروش نمادین ، نیز این ظن قوی را تقویت می‌کند . بدیهی است که سخن گفتن از ایران باستان و شخصیت‌های آن دوره مانند کوروش در ذات خود اشکالی ندارد ، اما در جایی و فرصتی مانند مجمع عمومی سازمان ملل ، سخن راندن از تمدن ایران باستان به جای تمدن اسلامی و تبیین منشور حقوق بشر کوروش به جای حقوق بشر مورد نظر اسلام ، آنهم توسط مقام اول اجرایی نظام جمهوری اسلامی که منادی احیای تمدن بزرگ اسلامی است ، گذشته از کج سلیقگی ، حاکی از یک تز و پروژه در زمینه سیاست خارجی و داخلی است که البته آثار منفی زیادی از نظرصدور انقلاب اسلامی و نیز سرخوردگی اقشار متدین و حامی اصلی انقلاب که فرزندان خود را جز برای اسلام و تحقق آرمان‌های اسلامی فدا نکردند خواهد داشت .
بدیهی است که در منشور کوروش نقاط مثبت نیز وجود دارد ، اما اولاً موحد بودن کوروش مورد تردید است و به هر حال وی متدین به دین رسمی زمان خود نبوده است . ثانیاً رفتار وی با مردم بابِل با سیره انبیاء سازگار نبوده است . کوروش پس از فتح بابِل ، مردم بت پرست را به نام آزادی عقیده در بت‌پرستی خود آزاد گذاشت و این یعنی آزادی عقیده به سبک غربی ، در حالی که ابراهیم خلیل علیه السلام در زمانی که مردم از شهر خارج شده بودند وارد بتخانه شد و همه بتها را شکست مگر بت بزرگ ، و تبر را به گردن او انداخت و وقتی مردم از او سئوال کردند گفت کار بت بزرگ است و باعث شد که مردم به فطرت الهی خود باز گردند ، دست از بت پرستی برداشته به توحید باز گردند و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نیز پس از فتح مکه اولین کاری که انجام داد این بود که وارد کعبه شد و همه بتها را به دست علی علیه السلام شکست . در واقع ابراهیم خلیل و پیامبر اسلام زنجیر عقاید خرافی را از دست و پای مردم زمان خود باز کردند و آنها را آزاد كردند چون قصد استعمار آنها را نداشتند ، اما کوروش مردم بابِل را همچنان در زنجیر خرافات باقی گذاشت همچنان که ملکه انگلستان نیز در دوره استعمار هند وقتی وارد بتخانه‌های آن سرزمین می‌شد به نام آزادی عقیده بیش از خود هندی‌ها به بت‌ها احترام می‌گذارد ، زیرا او بهتر از هر‌کس دیگر می‌دانست که اگر این زنجیرها از دست و پای مردم هند باز شود دیگر او نمی‌تواند این ملت را استعمار و منابع ثروت او را غارت کند.
در اینجا توجه جناب عالی را به سخن شهید آیت‌الله مطهری در کتاب آینده انقلاب اسلامی ایران جلب می‌کنم . گویی ایشان این گونه انحرافات را پیش بینی می‌کردند. ایشان در بحث آزادی عقیده و آزادی تفکر و فرق میان این دو می‌فرمایند:
« عده‌ی می‌گویند ببینید ما چه ملتی هستیم ! ما در دو هزارو پانصد سال پیش اعلامیه حقوق بشر را امضاء کردیم . کوروش وقتی وارد بابِل شد ، با این که خودش بت پرست نبود و تابع مثلاً دین زردشت بود ، مع ذالک گفت تمام معابد بت پرستی که در اینجا هست محترم است . پس ما ملتی هستیم طرفدار آزادی عقیده . این بزرگترین اشتباه است . از نظر سیاسی هر‌چه می‌خواهید تمجید کنید ، زیرا اگر کسی بخواهد ملتی را به زنجیر بکشد باید تکیه‌گاه اعتقادی او را هم محترم بشمارد ، اما از نظر انسانی این کار صد درصد خلاف است.»

اما سؤال من از جناب رئیس‌جمهور این است که آیا اصرار شما بر مطرح کردن مکتب ایران به جای مکتب اسلام به همان دلیلی نیست که آقای مشائی افاضه فرمودند که امروز در دنیا از مکتب اسلام نباید سخن گفت، زیرا از اسلام برداشت‌های مختلف وجود دارد ، بلکه باید از مکتب ایران سخن گفت.
اینجانب برادرانه و مشفقانه به جناب عالی نصیحت می‌کنم که برخی مواضع شما که با اساس اسلام سروکار دارد مانند آنچه در مسئله عفاف و حجاب اتفاق افتاد و آنچه در موضوع مکتب ایران رخ می‌دهد و به رغم مخالفت علمای بزرگ بر آنها اصرار می ورزید ، جایگاه شما را در میان توده مردم و اقشار متدین تنزل خواهد داد و تا حدودی تنزل داده است . رأی مردم به شما رأی به اسلام و حمایت از رهبری است ، اگر بر این گونه مواضع خود پافشاری کنید به زودی پایگاه مردمی خود را از دست خواهید داد و به اقشار سهل انگار نسبت به دین نیز نمی‌توان تکیه کرد .
با تقدیم احترام
علی مطهری
پايان‌پيام

1389/6/27 - 13:49:05
کد خبر : 148947

 

برای دریافت فوری اخبار و یادداشت های این وبلاگ، در خبرنامه عضو شوید.

 

+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۸۹/۰۶/۲۷ساعت 14:31  توسط احسان رستگار   | 

حماسه ای از جنس غیرت در یوم الله 26 شهریور

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم


امروز جمعه، مورخه ی ۲۶ شهریور سال ۱۳۸۹، یوم الله است! به حول و قوه ی الهی، راهپیمایی امروز، حماسه ای به یاد ماندنی تر از ۲۲ بهمن و ۹ دی خواهد بود. مستکبرین گوش های کر و چشمان کورشان را باز کنند و ببینند که چگونه ملت مستضعف ایران، در کمال اقتدار و اتحاد، موجی از اراده را با انگیزه ی اعتقاد خود در سراسر ایران به راه خواهند انداخت؛ از شمالی ترین نقطه ی ایران بگیرید، تا مناطق آزاد تجاری جنوب. فردا روزی است که موجب خواهد شد آمریکا از هراس خشم مسلمین و آزادگان، شلوارش را خیس کند و این خیسی، تمامی مستکبرین و ایادی اش را به نجاست بکشاند.

امروز شعار « سکوت هر مسلمان، خیانت است به قرآن » در کشور طنین انداز خواهد شد. امروز هر مسلمانی که ساکت بنشیند، خائن است. امروز روزی است که ایرانیان خجل خواهند بود اگر در خانه بنشینند و اگر چنین کنند، بهتر است که در بستر باشند؛ وگرنه حتی با دیدن در و دیوار هم شرم سار خواهند شد و گرنه صد رحمت به سیب زمینی!

امروز یوم الله است؛ نه تنها چون جمعه ای غریب است، نه تنها چون حق و ناحق مثل روز روشن است، نه تنها چون دفاع از حق واجب شرعی است، نه فقط چون ما مسلمانیم، نه فقط چون ناموسمان قرآن است، نه فقط چون به ناموسمان علناً تجاوز شده است، نه فقط چون رگ غیرتمان بیرون زده است؛ بلکه چون به بشریت توهین شده است، بلکه چون به خداوند توهین شده است، بلکه چون هر که امر به معروف و نهی از منکر نکند، مسلمان نیست و زیرا که می خواهند آمادگی ما را محک بزنند. باشد! بسم الله! ما هستیم! در میدانیم! آماده ایم! رسماً، علناً و با افتخار اعلام می کنیم که هر میکروبی را که بخواهد بشریت را بیمار کند، می کشیم! ما میکروب کشیم! ما آدم کش نیستیم؛ ولی هر ویروسی را که پیدا کنیم، از بین خواهیم برد. هر موجود درمان ناشدنی بیماری زایی را که بیابیم، از هستی ساقط خواهیم کرد.

جای ترّی کله پوک در فاضلاب است؛ نه به خاطر نامش، نه به دلیل سبیلش؛ بلکه به خاطر بیماری اش. ترّی مبتلا به سندرم نَشْ است. سندرم نش یا همان « نبود شعور »، کم ترین بیماری این میکروب است. فردا به خیابان ها می آییم تا همه بدانند که ما این قدر خادمیم که حاضریم این میکروب را بکشیم و هر کس که به چنین میکروبی مبتلاست، یا با واکسن هایی که تو (داخل، درون) روحش می زنیم، او را درمان کنیم. اگر هم درمان نشد، به قرنطینه ای با خوک ها می فرستیمش تا شاید بتواند به یک زندگی در خور دست یابد. ترّی چه تعادل روانی نداشته باشد و چه داشته باشد، باید کلّه پا شود. باید دنیا را آن طور باز بسازیم که ترّی ها را فقط بتوان به صورت فضولات غیر قابل بازیافت، یافت.

امروز یک موهبت الهی است؛ چون ما را بیدار کرد تا بفهمیم که چقدر به غرب خوش بین بوده ایم. ما را بیدار کرد تا بفهمیم که چرا آمریکا، ولد زنای تاریخ است. البته بحث است سر این که ولد زناترین آمریکاست یا اسرائیل؛ ولی در حرام زادگی هیچ کدام شکی نیست. باید منتظر آخرین رده بندی های مجامع بین المللی بود. اصلاً شاید ما اشتباه می کنیم؛ شاید انگلیس ولد زناترین تاریخ است. به هر حال مهم این است که از این پس ما به زنا زادگی کشورهای بیشتری یقین پیدا کردیم. از این پس ارادات خاصه ی ما، نسبت به آلمان، فرانسه، بلژیک، هلند و بسیاری دیگر هم فزونی یافته است.

آقا بیا که هم امروز جمعه است و هم عاشورا از پس عاشورا می آید و می رود. امروز همگی به خیابان ها می آییم، تا زمانی که توان داشته باشیم، در محضر شما خودنمایی می کنیم تا شاید یارانت را بیابی. بیا که گویی حقاً آخر الزمان شده است. آن قدر امر به معروف و نهی از منکر منسوخ گشته، که زنازادگان و ظالمان، شده اند حاکمان جهان. ژولیدگان به ما درس نظم جهانی می دهند.


 

 

امام خمینی (ره) فرمودند: «بر ملت شریف ماست که این ایام الله را - که هدیه هایی از عالم غیب ربوبی است، با جان و دل حفظ و با چنگ و دندان نگهداری کنند».(۱)

علامه طباطبایی در تفسیر گران قدر المیزان می نویسند: «با این که تمام روزها و تمام چیزها از آن خدای متعال است، ولی اختصاص دادن روزهایی به نام «ایام الله» یا یوم الله به خاطر آن است که فرمان و امر خدا در آن روزها چنان آشکار است که برای فرمان جز خدا، هیچ گونه ظهوری باقی نمی ماند، ایام الله زمان ها و شرایطی است که فرمان خدا و آیات و نشانه های وحدانیت و سلطه الهی آشکار شده، یا می شود; مثل روز مرگ که قدرت و سلطه «آخرت » در آن روز آشکار می شود و اسباب دنیوی از تاثیر می افتد، یا روز «قیامت » که هیچ کس برای دیگری مالک هیچ چیز نیست، و در آن روز فرمان از آن خداست. یا مثل ایامی که خداوند در آن ها قوم «نوح » ، «عاد» و «ثمود» را به هلاکت رسانده، که در امثال این گونه روزها، قهر و غلبه الهی آشکار شده و معلوم می گردد که تمامی عزت متعلق به خدا است.

ممکن است که منظور از ایام الله ایامی باشد که نعمت های خدای متعال آشکار است; مثل روز خروج نوح و اصحابش از کشتی با سلام و سلامتی و برکت های الهی یا روز نجات دادن ابراهیم از آتش یا غیر این ها ... از حوادث و ایامی که جز به خدا نمی توان به دیگری نسبت داد، این ها روزهای خاص خدائی (ایام الله) است ...».(۲)

پس ایام الله روزهای بزرگ و تاریخی و سرنوشت سازی است که در تاریخ یک ملت یا در سرنوشت یک نسل یا کلاً در سرگذشت «انسان » پیش می آید.

گاهی به صورت نعمتی بزرگ و گاهی به صورت عذابی عظیم و دردناک که حتی منجر به زوال یک ملت گشته و نام «عذاب استیصال» به خود می گیرد.

علامه طباطبایی رحمة الله در جایی دیگر می فرماید: «ایام الله ایامی است که هیچ حکومت و سلطه ای نیست، مگر برای خدا، مثل روز مرگ، برزخ، روز قیامت و روز عذاب استیصال ...».(۳)
ایام الله در روایات

در روایات متعددی، به روز مرگ، قیامت و روز قیام حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ایام الله اطلاق شده است.

از امام باقر علیه السلام چنین نقل شده است که فرمود:

«ایام الله یوم یقوم القائم علیه السلام و یوم الکرة و یوم القیامة;(۴)

ایام الله روز قیام حضرت مهدی موعود علیه السلام، روز رجعت و روز قیامت است.»

در تفسیر علی بن ابراهیم نیز روایتی بدین مضمون نقل شده، ولی به جای کلمه «الکرة » «یوم الموت » آمده است.(۵)

ابن ابی الحدید می نویسد: «ایام الله، هم ایام «انعام » است و هم ایام «انتقام » تا بدین وسیله «رغبت » و «ترس » ایجاد شود».(۶)

22 بهمن نیز یکی از روزهایی است که خداوند متعال نعمت بزرگ پیروزی را به ملت به پاخاسته ایران اسلامی عطا فرمود و به فرموده امام امت از ایام الله گردید.

ملتی که سال های سال زیر چکمه های حکام جور و دژخیمان خودفروخته، آخرین نفس های حیات خود را می کشید، خداوند متعال با برانگیختن رهبری فرزانه و بی نظیر روح تازه ای در آن ها دمید و با حرکتی یک پارچه و پرخروش، با سلاح ایمان و رهبریت روح خدا در مقابل طاغوتیان تا دندان مسلح ایستادند و لطف بزرگ الهی و نعمت پیروزی را نصیب خود گردانیدند.
یادآوری ایام الله

«و لقد ارسلنا موسی بایاتنا ان اخرج قومک من الظلمات الی النور و ذکرهم بایام الله ..».(۷)

ما موسی را همراه با نشانه ها و آیه هایمان فرستادیم (و دستور دادیم) قوم خودت را از ظلمت ها به سوی «نور» بیرون آر، و آنان را به یاد ایام الله بینداز.» یادآوری روزهای بزرگ (اعم از روزهای پیروزی یا روزهای سخت) نقش مؤثری در بیداری و هوشیاری ملت ها دارد. بدین جهت امیرالمؤمنین علیه السلام در نامه ای به «قثم بن العباس » که کارگزار وی در مکه است چنین می نویسد: «برای مردم حج را بر پای دار، و آنان را به یاد «ایام الله » بینداز».(۸)

امام خمینی قدس سره می فرماید: «تذکر به «ایام الله» که خداوند متعال به آن امر فرموده است، انسان ساز است. قضایائی که در ایام الله رخ داده است، برای تاریخ و انسان ها در طول تاریخ آموزنده و بیدار کننده است. حوادث بزرگ تاریخ که قرآن مجید هم از بعضی از آن ها یاد کرده است، سرمشقی پربرکت برای ساختن جامعه ها و اشخاص و جامعه عصر ما که عصر انقلاب است و در کشور ایران که کشور انقلاب و شاهد بسیاری از حوادث بزرگ که باید آن ها را ایام الله محسوب کنیم و به ذکر آن ها و تذکر آن ایام بپردازیم که برای ملت قهرمان و مجاهدان سلحشور، درس انقلاب است ».(۹)

در این آیه شریفه خداوند متعال، بعد از این که حضرت موسی علیه السلام را مامور می سازد تا ایام الله را یادآوری کند، یک نمونه از ایام الله; یعنی، روز نجات بنی اسرائیل از چنگال فرعونیان را یادآوری می فرماید:

«اذ انجاکم من آل فرعون »

با این که در تاریخ بنی اسرائیل، روزهای بزرگی که خداوند در پرتو هدایت حضرت موسی علیه السلام به آن ها نعمت های بزرگ عطا فرمود، فراوان بود، ولی ذکر «روز نجات » در این آیه، حاکی از اهمیت فوق العاده استقلال و آزادی از چنگال فرعونیان می باشد.(۱۰)


۱) پیام امام خمینی رحمه الله به مناسبت سالگرد 15 خرداد سال 1360.

۲) تفسیر المیزان، ج 12، ص 18.

۳) همان، ج 18، ص 164، ذیل آیه 14 از سوره جاثیه.

۴) تفسیر نور الثقلین، ج 2، ص 526.

۵) همان، : «قال: ایام الله ثلاثة: یوم القائم - صلوات الله علیه - و یوم الموت، و یوم القیامة; «ایام الله » سه روز است، روز ظهور حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه و روز مرگ و روز قیامت.»

۶) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 18، ص 31.

۷) ابراهیم/ 5.

۸) شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 18، ص 30.

۹) صحیفه نور، ج 17، ص 11، از پیام امام رحمه الله در تاریخ (17/6/61).

۱۰) ر.ک، تفسیر نمونه، ج 10، صص 276 و 277.

+ نوشته شده در  جمعه ۱۳۸۹/۰۶/۲۶ساعت 6:36  توسط احسان رستگار   | 

مسائل فرهنگی از مسائل اقتصادی و سیاسی مهم تر است

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم


این یادداشت، اختصاص یافته است به قسمتی از فرمایشات مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری که به نظر بنده نقطه ی عطف سخنان ایشان بود. جان افکار رهبری و نیز بخشی محوری از جهان بینی ایشان، در ۳ دقیقه ی پایانی سخنان ایشان نهفته بود. این قسمت، مربوط می شد به دیدگاه ایشان نسبت به اولویت مسائل فرهنگی، اقتصادی و سیاسی نسبت به یکدیگر که شاید بسیاری از جمله کسانی که اسلامشان التقاطی است و کلاً خیلی قاطی پاتی است و رگه هایی پر رنگ از مارکسیزم در تفکراتشان موج می زند را کمی به فکر فرو برد. البته آن هایی که ما دیدیم، شاید کارشان از رگه های التقاطی و مارکسیستی گذشته باشد و در نهایت به سرنوشت امثال پسر آیت الله طالقانی دچار شوند؛ یعنی کسانی که اسلام را نه به خاطر تمامی احکامش، بلکه فقط به خاطر عدالت خواهی اش و نه عدالت خواهی جامع، بلکه فقط از جنبه ی اقتصادی می خواهند و بس. کسانی که اسلام را هم مادی تفسیر می کنند و روح لطیف معنوی اسلام را از آن می گیرند و به پوسته ی دین قانعند. گاهی نیز اگر جرئت نمی کنند علناً فریاد بزنند که « ما اسلام را نه آن طور که هست، بلکه آن طور می خواهیم قبول داریم » به این دلیل است که می خواهند حداقل اسماً انقلابی مسلمان باقی بمانند و نه انقلابی مارکسیست. گاهاً نیز خودشان را در دایره ی انقلابیونی تعریف می کنند که در اوایل انقلاب به ناحق مارکسیست خوانده می شدند؛ حال آن که در همان زمان، افرادی نیز بودند که به حق مارکسیست خوانده می شدند که اتفاقاً اکثریت را شامل می شدند. 


 

مسئله ی مهمی که در ذهن بنده همیشه هست، آن طور که فرمودند، در جلسه هم مطرح شده، مورد دغدغه ی افراد است، مسئله ی فرهنگ است. مهم است؛ از مسائل اقتصادی مهم تر است، از مسائل سیاسی مهم تر است، مسئله ی فرهنگ است.

فرهنگ چیست؟ فرهنگ عبارت است از آن درک، برداشت، فهم، معتقد و باور انسان ها و روحیات و خلقیات انسان ها در زندگی؛ آن هایی است که انسان را به کار در زندگی وادار می کند. فرهنگ حاکم در یک کشور مثلاً اگر چنان چه فرهنگ مسئولیت پذیری بود، این عمل مردم را هدایت می کند. نقطه ی مقابل حالت بی مسئولیتی است، که انسان نسبت حوادث، نسبت به قضایا، نسبت به آینده ، نسبت به دشمن، نسبت به دوست احساس مسئولیت نکند. مسئولیت پذیری، تزریق مسئولیت پذیری و هدیه کردن آن به ارواح مردم، به افکار مردم و روحیات مردم این تقویت فرهنگ است. ایثارگری، وجدان کاری، انضباط، تعاون اجتماعی، سازگاری اجتماعی، پرهیز از اصراف، اصلاح الگوی مصرف، روحیه ی قناعت، استحکام در آن چه که تولید می کنیم، این ها فرهنگ است، فرهنگ این هاست. این ها را باید در مردم تقویت کرد. درستکاری، زنده نگه داشتن اندیشه های امام  و انقلاب، روحیه ی انسجام و اتحاد اسلامی، آن چیزی که قرآن هم ما را به او امر می کند، تفکرات امام هم به او امر می کند، انقلاب هم ما را به او حمل می کند و امر می کند. با برادران مسلمان، با هم میهنان، حالت اتحاد، انسجام، تعصب متقابل نسبت به یکدیگر، تعصب مثبت داشته باشیم. در عرض گستره ی امت اسلامی هم همین جور، اتحاد. این ها آن فرهنگ است. یکی از آن ها البته فرهنگ عفاف است، فرهنگ ساده زیستی است، این هاست.

این کارها به عهده ی کیست؟ رسانه ها خیلی نقش دارند، ولی رسانه ها قالبند. محتوا و مضمون دست ماست که حالا بحث مفصلی دارد که جایش این جا نیست. ان شاء الله در جای خودش من راجع به این صحبت خواهم کرد. کارهای مهمی بر عهده ی ماهاست، بر عهده ی حوزه های علمیه است که این کارها را باید ان شاء الله انجام بدهیم.

دیگر طولانی شد صحبت ما. خداوند ان شاء الله که همه ی ما را در راه انقلاب، در راه اسلام نگه دارد. زندگی ما را وقف اسلام بکند. مرگ ما را در راه اسلام و برای اسلام و برای خودش قرار بدهد. آن چه که می گوییم، می شنویم و می کنیم، آن را برای خودش و در راه خودش قرار بدهد. و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

 

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۸۹/۰۶/۲۵ساعت 22:48  توسط احسان رستگار   |