منتقد (نه مخالف)، مستقل (نه جناحی)

اطلاع رسانی و نقد مسائل سیاسی و هر آن چه مستقیماً و غیر مستقیم،سیاسی است؛از امروز،از دیروز و از فردا

جای خالی ابتکار در وزارت فرهنگ

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم 

پنج شنبه شب هفته ی گذشته، در حال عبور از یکی از چهار راه های پرتردد مشهد بودیم (چهار راه بعثت)، که دیدم در پشت یکی از چراغ قرمز ها، یک دوچرخه سوار در جلوی همه ی ماشین ها منتظر است تا چراغ سبز شود. داشتم نگاه می کردم تا ببینم دوچرخه سوار حرفه ای است یا نه، چه دوچرخه ای سوار است، که ناگهان چیزی را که تا کنون ندیده بودم دیدم. دوچرخه سوار یک دختر خانم بود. بعد با چند نفر دیگر از اطرافیان که این مسأله را در میان گذاشتم، گفتند که این مسأله در مشهدالرضا در حال رواج است و ما در مناطق دیگر (مناطق محل سکوتشان) هم شاهد دوچرخه سورای بانوان با حجاب، بدحجاب و خلاصه با انواع و اقسام حجاب هستیم. به نظر من این اتفاق در شهری مذهبی هم چون مشهدالرضا یک فاجعه است. اگر در تهران این کار عملی است ناپسند، در مشهدالرضا این کاری است فاجعه آمیز.

صد رحمت به عکس هایی که در ابتدا و انتهای یادداشت مشاهده می فرمایید؛ لباس های آن دوچرخه سوار خانم، چسبان تر و زننده تر بود. آن طور که به نظر می رسید، ایشان لباس رنگارنگ مخصوص دوچرخه سواری پوشیده بودند و گویا بدون مانتو. می خواستم عکس وی را بگیرم و روی وبلاگ قرار دهم (البته با صورت شطرنجی) ولی مجالی دست نداد.

پس از آن که به خانه آمدم، متوجه شدم که اتفاقاً سه شنبه ۲ شهریور، در مورد دوچرخه سواری بانوان اظهار نظر کرده اند. خانم ابتکار، با این اعتقادات لیبرال گونه ی فرهنگی اش، می توانست دست راست آقای مشایی باشد. چون می دانید که دست راست آقای احمدی نژاد، هیچ کس نمی تواند باشد جز آقای اِس.مَش (smash=در هم شکستن، در هم کوبیدن، هم چنین اِسمَش ضربه ای است که در ورزش تنیس، وقتی توپ ارتفاع پیدا می کند، بر سر توپ می کوبند تا حریف نتواند آن را مهار کند و بسیار شبیه سرویس است. - عجب نام بامسمّایی شد! چون عموماً کار ایشان در هم شکستن ارزش های اسلامی و هنجارهای فرهنگی است. حواستان باشد! از این به بعد اگر کسی خواست از این نام استفاده کند، باید منبعش را نیز به کرّات ذکر کند! )

 


قسمت های قرمز رنگ نظرات بنده و مابقی جملات خانم معصومه ابتکار، رئيس كميته ی محيط زيست شوراي شهر تهران است.
خوشبختانه در حال حاضر زنان و دختران ضمن حفظ حجاب سوار دوچرخه مي‌شوند و از اين وسيله نه تنها به عنوان ابزاري براي تفريح و سرگرمي بلكه به عنوان وسيله‌اي براي كار استفاده مي‌كنند. [این جا سه سؤال پیش می آید؛ ۱- تعریف شما از حجاب چیست؟ ۲- بر اساس تعاریف که مراجع به واسطه ی قرآن کریم و سنت ارائه داده اند، آن مواردی را که شما دارای حجاب یاد کرده اید، از مصادیق بدحجابی محسوب می شوند. ۳- وسیله ای برای کار؟! جسارتاً چه کاری؟] 

او با اشاره به برخورد اخير نيروي انتظامي از دوچرخه‌سواران زن در تهران ادامه داد: به طور گسترده در تهران زنان در كنار همسرانشان و يا خانواده خود در ترك دوم موتور،سوار مي‌شوند، آيا مي‌شود با آنها هم برخورد كرد؟ مگر چه تفاوتي ميان آنها وجود دارد؟ [تفاوت این است که اولاً از موتور به عنوان وسیله ی نقلیه استفاده می شود. مثلاً تا جایی که ما دیده ایم، برای تفریح زنی سوار موتور نمی شود و مثلاً به شوهرش نمی گوید چنگیز خان! تک چرخ بزن صفا کنیم! یا این که زن پشت موتور بنشیند (البته دیدیم که امثال بیتا خانوم مجموعه ی فاصله ها موتور سواری کنند (آن هم در تلویزیون). ثانیاً خودتان دارید که می گویید در ترک دوم؛ یعنی این که نه تنها خودشان پشت فرمان نمی نشینند، بلکه بر روی موتور نیازی نیست تا انسان حالت خاصی به بدنش بدهد تا بتواند رکاب بزند! ضمناً جدیداً با دوچرخه های کورسی هم بعضی از دختران دوچرخه سوار در خیابان های شهر رؤیت شده اند که این احتمالاً از صدقه سری امثال شماست. راستی این نیروی انتظامی فلج شده و دست و پا بسته ای که ساخته ی تفکرات لیبرالی آقای احمدی نژاد و مشایی است، برخوردی هم می کند یا بهتر است بگویم اجازه دارد بکند؟!]

ابتكار اعلام كرد: شئونات اسلامي دوچرخه‌سواري بايد توسط مردان هم رعايت شود اما متاسفانه در كشور ما حساسيت‌هاي موجود در مورد پوشش زنان باعث شده كه زنان منشاء بسياري از مشكلات اعلام شوند، اين در حالي است كه با نگاه ديني و قرآني به اين مسئله مشخص مي‌شود كه از آقايان خواسته‌اند تا چشمان خود را پايين اندازند. [از آقایان خواسته اند تا چشمان خود را پایین بیندازند؟! همیشه پایین بیندازند؟! در کجای قرآن یا سنت چنین تعلیمی آمده است؟! حقیقتش باید عرض شود که با این وضع حجاب دوچرخه سواران، خود به خود سر انسان از شرم پایین می افتد. البته عده ای هم به دلایل دیگری ممکن است سرشان پایین بیفتد!]

او در ادامه تصريح كرد: اگر مراجع عظام در مورد دوچرخه‌سواري زنان در جامعه نظري دارند بايد نظر آنها را جويا شد چرا كه ما در احكام تغييري نداريم اما خيلي از مواقع موضوع احكام تغيير مي‌كنند؛ اگر قرار است فتوا يا موضع‌گيري خاصي در اين مورد صورت گيرد، بايد توسط مراجع ديني صورت گرفته و انتقال صحيح موضوع اهميت زيادي دارد. [اگر نظر مراجع تقلید معیار است، پس چرا شما اظهار نظر می کنید؟ اما شاید منظورتان از مراجع عظام، آقای صانعی باشد! اگر این چنین است، پس این همه صغری کبری چیدن نداشت! همان اول می فرمودید که منظور بنده از مراجع عظام (!)، آیت الله صانعی و فتوای مد نظرم هم فتوای ایشان است. در این صورت قطعاً ما هیچ بحث مذهبی و شرعی با شما نداشتیم.]

برخی در مورد مسائل زنان اظهار نظرهای نامناسبی را ابراز می‌کنند، مانند بحث دوچرخه‌سواری یا ورزش بانوان، یا در مورد حجاب اظهار می‌دارند که به نظر ما کُت و دامن جهت حجاب کفایت می‌کند. نظر حضرتعالی در این زمینه‌ها چیست؟ [اظهار نظرهای نامناسبی؟! منظورتان از جانب مراجع عظام تقلید است؟! به نظر شما کت و دامن کفایت می کند؟ اگر در آینده ای نه چندان دور، به نظر شما دامن کفایت کند چه؟ خدا به خیر کند!]

 


استفتائات مراجع عظام تفلید، درباره ی دوچرخه سواری بانوان:

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای:
اظهارنظر در مسائل دینی و احکام شرعی بر کسانی که صاحب نظر نیستند جایز نیست [قابل توجه خانم ابتکار]؛ و بر مؤمنین واجب است در تمام احکام دینی به مراجع بزرگوار تقلید و اسلام‌شناسان مورد وثوق و اعتماد مراجعه نمایند.

حضرت آیت‌الله تبریزی:
ترویج اموری که مبدأ نشر فساد در جامعه یا بی‌عفّتی زنان و دختران شود جایز نیست؛ و پوشیدن لباسی که تمام حجم بدن آنان را نشان دهد که لباس زینت حساب بشود، کفایت نمی‌کند.

حضرت آیت‌الله بهجت:
هر چه باعث فتنه و فساد باشد اشکال دارد.

حضرت آیت‌الله مکارم شیرازی:
هر چه موجب اشاعه‎ی مفاسد اخلاقی گردد حرام است.

حضرت آیت‌الله صافی گلپایگانی:
امور مذکوره معرضیّت برای مفسده دارد. بانوان باید جدّاً از آن بپرهیزند.

 


بعدالتحریر: اگرچه عامل بسیاری از مشکلات این چنینی، برمی گردد به یکی از وسطان فتنه ی ۸۸ به نام خانم فائزه ی هاشمی رفسنجانی - که قطعاً در این موارد، به تنهایی یک فتنه ی هفت سر به حساب می آید - ولی اکنون قدرت در اختیار اشخاص دیگری است که می توانند جلوی این مفسده ها را بگیرند.

 

+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۸۹/۰۶/۰۶ساعت 18:16  توسط احسان رستگار   | 

جلسات نمایشی، دانشجویان فرمایشی

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

دیدار نمایشی سه شنبه ی همین هفته رئیس جمهور با دانشجویان، بیان گر نوع نگاه ابزاری و تمسخر آمیز رئیس جمهور به دانشجویان بود. همین دانشجویانی که بسیار زحمت کشیدند، عرق ریختند، فحش شنیدند و خون دل خوردند تا همین آقای احمدی نژاد دوباره رئیس جمهور شوند، این گونه مورد بی توجهی ایشان در دیدار ها قرار می گیرند. از بسیج دانشجویی، جامعه ی اسلامی، جنبش عدالتخواه و تحکیم وحدت بگیرید تا انجمن اسلامی دانشجویان مستقل، همگی دسته جمعی این جلسه را تحریم کردند تا رسماً اعتراضشان را به گزینش دانشجویان به نحو تحقیر آمیز و مهندسی شده اعلام نمایند. در این جلسات، دفتر رئیس جمهور موظف است تا سهمیه ی هر تشکل را به آن ها اعلام نماید، تا آن تشکل بسته به صلاح دید خود، اعضای مورد نظرش را برای حضور در جلسه و نیز سخنرانی انتخاب و فهرست نهایی را در اختیار دفتر ریاست جمهوی قرار دهد.

اما رئیس جمهور این رویه ی حسنه را نادیده گرفته و دوباره بدعتی از خود به جای گذاشت و این بار در برابر دانشجویان ایستاد.

پس از جلسات دانشجویی ماه رمضان در سال ۸۵ و ۸۶، این سومین دیدار دانشجویان در ماه رمضان با رئیس جمهور بود. البته قطعاً نمی توان نام این جلسه را گذاشت دیدار رئیس جمهور با تشکل های دانشجویی؛ نهایتاً می توان این جلسه را، دیدار رئیس جمهور با دانشجویان رام و بزهای اخفش نامید.

با وجود واضح بودن مسأله و علت مهندسی شدن جلسات این چنینی، متأسفانه برخی تشکل ها سرشان را در برف فرو برده اند و می گویند که مقصر، رئیس دفتر رئیس جمهور است نه خود وی. این بسیار مضحک است که تمامی سایت ها، از یک هفته ی قبل بدانند چه اتفاقی دارد می افتد و رئیس جمهوری که مأموران و رصدگرانی دارد که اخبار ریز و درشت سایت ها را به سمع و نظرش می رسانند، از این جریانات و نحوه ی برگزاری جلسه ی خودش در نهاد ریاست جمهوری خودش بی خبر باشد.

یک انسان متوسط العقل هم می فهمد که شخص رئیس جمهور هم طبیعتاً با برگزاری جلسه به این نحو، موافق بوده باشد؛ وگرنه می توانست جلسه را همان گونه که صلاح می داند برگزار کند. فکر کنید که شما صاحب خانه باشید و ندانید که مهمانانتان چه کسی است! چنین اتفاقی ممکن است؟! آن هم دیدار با دانشجویان که از نظر جامعه ی علمی کشور و نیز رسانه ها، جزو مهم ترین جلسات به حساب می آید.

 

 


متن زیر، قسمتی از سخنان آقای احمدی نژاد در این جلسه است به همراه نظرات بنده. جملات من با رنگ قرمز مشخص شده اند و مابقی جملات آقای احمدی نژاد است.

دكتر محمود احمدي نژاد عصر امروز (سه‌شنبه) در ديدار صميمي جمعي از دانشجويان [بهتر بود می گفتند دیدار با جمعی از دانشجویان صمیمی و مریدان دولت]، انجمن‌ها و كانون‌هاي دانشجويي كشور ضرورت اخلاص در كار و كار براي خدا را مورد تاكيد قرار داد و گفت: كار براي خدا موضوعي است كه بايد آن را جدي گرفت اگر انسان همين مسأله را دستور كار خود قرار دهد همه مسايل و مشكلات به راحتي حل خواهد شد، ريشه همه بدبختي‌هاي بشر از جايي شروع مي‌شود كه كار براي خدا به فراموشي سپرده مي‌شود. [و هم چنین ریشه ی همه بدبختی های مملکت از جایی شروع می شود که قوه ی مجریه تقنین هم می کند و قضاوت هم می کند و خلاصه همه کار می کند.]

رييس‌جمهور افزود: اگر كار براي خدا شد راه براي انسان باز مي‌شود و بن بست و سرخوردگي و ياس وجود نخواهد داشت و در چنين صورتي حتي هر روز و هر لحظه افق و دريافت متعالي و جديدي پيش روي انسان قرار خواهد داشت و انسان هميشه با طراوت و نو خواهد بود. همچنان كه حضرت امام(ره) در سن 89 سالگي طراوت يك جوان را داشتند و هر روز نيز بر طراوت ايشان افزوده مي‌شد. [گویا واقعاً دریچه های نویی پیش روی شما باز شده است؛ چون حضرت امام (ره) در ۸۷ سالگی به ملکوت اعلی پیوستند! دریغ از دو خط مطالعه قبل از سخنرانی! یعنی دانشجویان این قدر آدم نبودند؟! البته آن کسانی که به نهاد ریاست جمهوری رفتند، واقعاً لیاقتشان هم چنین سخنرانی ای بود. آن از جغرافیا و این هم از تاریخ! یادش به خیر! راستی آقای احمدی نژاد! هنوز هم انگلیس جزیره ی کوچولویی است در غرب آفریقا؟!!! یا شاید هم جدیداً رفته در شرق آفریقا؟!]

دكتر احمدي نژاد اضافه كرد: عده‌اي اثبات خود را در نفي ديگران جستجو مي‌كنند در حالي كه اگر كار براي خدا باشد بايد هويت خود را در خدايي بودن جستجو كند در كار براي خدا نياز به دشمن وجود ندارد البته اگر دشمني بود همه در مقابل آن صف‌آرايي مي‌كنند اما اگر نبود هيچ‌گاه دشمن‌تراشي نمي‌كنند. [چییی مییی گی؟!!! شوخی نکن! نفی دیگران برای اثبات خود مگر بیوگرافی دولت نهم و دهم نبود؟! فکر کردیم این از افتخارات شماست! ای داد بی داد.]
رييس‌جمهور خاطر نشان كرد: در حالي كه هنوز فتنه‌گران به فعاليت‌هاي خود ادامه مي‌دهند، عده‌اي چنين تصور مي‌كنند كه كار آنان تمام شده است و بايد دولت را مورد هجمه قرار دهند. [ما غلط بکنیم اگر گما نببریم که کار فتنه گران تمام شده است! خدا نکند! مشکل این جاست که اکثر عقلا به این نتیجه رسیده اند که اصل فتنه در دولت لانه کرده! این را چه کنیم؟! وای به روزی که بگندد نمک!]

در شرایطی که دشمن با جنگ روانی قصد دارد شکست خود در 30 سال گذشته را جبران کند برخی ها هنوز نمی دانند باید در چه زمینی بازی کنند. [۳۰ سال نه و ۳۱ و سال خرده ای! حتماً همه باید در زمین شما و آقای مشایی و آقای رحیمی بازی کنند تا دانا و فهمیده شوند؟!]

عده‌اي بدون توجه به مهم‌ترين مسايل كشور در زمين دشمن بازي مي‌كنند امروز بزرگ ترين اتفاق در عرصه اقتصاد و فرهنگ كشورمان در حال وقوع است و قرار است مباني تغيير پيدا كند و انقلاب واقعي در عرصه فرهنگ اتفاق بيفتد، از اين‌رو نبايد با موضوعات انحرافي اين مسايل در حاشيه قرار بگيرد. [حتماً مهم ترین مسائل کشور نه فرهنگ است، نه اعتقادات مردم، نه دیدگاه ملت نسبت به دین، درست است؟! فقط و فقط هدفمند کردن یارانه ها مهم است؟ راستی بزرگ ترین اتفاقی که در عرصه ی فرهنگ می افتد همین بی بند و باری ها و بدحجابی هاست؟! چشم ما روشن که رئیس جمهور انقلابی (!) مان این قدر از پس رفت های فرهنگی خوشنود است و از آن با نام انقلاب فرهنگی یاد می کند! موضوعات انحرافی؟ منظورتان همان موضوعاتی بی اهمیت (!) و انحرافی (!) است که تمامی مراجع عظام تقلید، علما و دلسوزان اسلام و نظام راجع به آن دغدغه دارند و اعتراض کردند؟ مقصودتان حجاب است؟ حجاب مهم نیست نه؟ لحظه شماری می کنیم برای مطالعه ی رساله ی مشترک آقای احمدی نژاد و مشایی تا ببینیم چه مهم است و چه حاشیه ای و انحرافی. ولی خوشم آمد! کم کم دارید صداقت پیدا می کنید. پس قراراست مبانی تغییر پیدا کند؟ یعنی دقیقاً چطوری؟ کدام مبانی؟ اسلامیت؟ جمهوریت؟ روحانیت؟ عقلانیت؟ همه ی موارد؟!] 

 

+ نوشته شده در  جمعه ۱۳۸۹/۰۶/۰۵ساعت 18:39  توسط احسان رستگار   | 

نظرم همینی است که صریحاً اعلام می کنم!

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم


یادداشت زیر، قسمتی از سخنان مقام معظم رهبری است در دیدار با دانشجویان. نظرات بنده با رنگ قرمز مشخص شده است و مابقی فرمایشات مقام معظم رهبری است.
 

پیش از این که سخنان مقام معظم رهبری را مرور کنیم، چند نکته که نظرم را جلب کرده بود، خدمتتان عرض می کنم؛

۱- از ۱۰ سخنران مراسم، حدوداً نیمی از دانشگاه ما (دانشگاه تهران) بودند که از این بابت تأسف خوردم. چرا باید ۲، ۳ دانشگاه، گل صد و چند دانشگاه کشور را نمایندگی کنند؟!

۲- برای اولین بار، انجمن های اسلامی، نماینده ای را فرستادند به عنوان سخنران؛ سید محی الدین فاضلیان که او هم از دانشگاه تهران بود. خیلی تعجب کردم! از آن جایی که تفکرات و عملکردشان با تفکرات ما بسیجی ها، کاملاً مغایر است، اول نپسندیدم. ولی بعد از کمی تفکر، به این نتیجه رسیدم که تا زمانی که این تشکل دانشجویی، رسماً تعطیل نشده است، می تواند بر اساس حقوق قانونی خود، نظرش را بگوید. اگر هم که از فتنه گران حمایت کردند (که کردند) و اعمال غیر قانونی مرتکب شدند، باید مطابق قانون به اعمالشان رسیدگی شود و مجازات شوند. این رویه برای همه ی تشکل های دانشجویی صادق است. اگر این تشکل فعالیت های فتنه گرانه انجام می دهد، اول باید غیر قانونی اعلام شود و سپس منزوی گردد. تا زمانی که رسماً از طرف وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و شورای عالی انقلاب فرهنگی غیر قانونی اعلام نشده است، فعالیت هایش باید ادامه یابد. به هر حال فعلاً این تشکل، قانونی است. به هر صورت رهبری به خوبی پاسخ او را دادند و فرمودند: « حالا اگر يک وقت در يک جایى در باب انضباط و اِعمال انضباط يک خرده تندروى بشود، من نمی دانم - ممكن هم هست - ليكن بالاخره انضباط هم لازم است، امنيت هم لازم است. »

 

يك سؤالى هم در خلال صحبت بود، من اين را گاهى بيرون هم شنفته‌ام. می گويند آيا ما هم بايد مثل رهبرى موضع بگيريم يا نه؟ خوب، رهبرى يک تكليفى دارد، ما يک تكليف ديگر داريم. ببينيد، مبادا كسى تصور كند كه رهبرى يک نظرى دارد كه برخلاف آنچه كه به عنوان نظر رسمى مطرح می شود، در خفا به بعضى از خواص و خلّصين، آن نظر را منتقل می كند كه اجرا كنند؛ مطلقاً چنين چيزى نيست. اگر كسى چنين تصور كند، تصور خطائى است؛ اگر نسبت بدهد، گناه كبيره‌اى انجام داده. نظرات و مواضع رهبرى همينى است كه صريحاً اعلام می شود؛ همينى است كه من صريحاً اعلام می كنم. [جالب توجه بعضی از نمایندگان مجلس هم چون آقای رسایی و امثالهم و دیگر سیاست مدارانی که خود را از دیگران بهتران می دانند و به قول رهبری از خواص خلّص می شمارند. یاد آن قسمت وصیت نامه ی امام خمینی (ره) افتادم که فرمودند: " اكنون كه من حاضرم، بعض نسبت های بی واقعیت به من داده می شود و ممكن است پس از من در حجم آن افزوده شود؛ لهذا عرض می كنم آنچه به من نسبت داده شده یا می شود مورد تصدیق نیست، مگر آن كه صدای من یا خط و امضای من باشد، با تصدیق كارشناسان، یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم. " پس از این به بعد، کسی نگوید نظر رهبری این است و آن است و ایشان به ما گفتند و ما نظر ایشان را می دانیم و قس علی هذا. رهبری دهان افرادی این چنینی را با این سخنشان به زیبایی هرچه تمام تر بستند و قسم امور را نه تنها خطا، نه تنها اشتباه، بلکه گناهی کبیره خواندند.]

 

چند سال قبل كه يک قتلى اتفاق افتاده بود و دشمنان جنجال كردند، تبليغات كردند و گفتند اينها فتوا داشتند، دستور داشتند، و می خواستند يک جورى پاى رهبرى را ميان بكشند، توى نماز جمعه گفتم: اگر من يک وقتى اعتقاد پيدا كنم كه يک نفرى واجب‌ القتل است، اين را توى نماز جمعه علنى خواهم گفت. نه جايز است، نه شايسته است كه مواضع ديگرى غير از آن چه كه رهبرى به صورت علنى و صريح به عنوان مواضع خودش اعلام می كند، وجود داشته باشد؛ نه، همينى است كه دارم می گويم. [این هم در جواب آن افراطی هایی که پیش پیش رهبری می دوند و می گویند: " آقا اقتضای مقامش است که این گونه ملایم سخن می گوید، وگرنه او از ما هم افراطی تر است و اعتقادش همین است که ما اعمال می کنیم. فقط دستانش بسته است. "]

 

وحدت هم كه ما گفتيم - كه بعد سؤالات ديگرى هم در اين زمينه شده - منظور من اتحاد بر مبناى اصول است. بنابراين وحدت با كيست؟ با آن كسى كه اين اصول را قبول دارد. به همان اندازه‌اى كه اصول را قبول دارند، به همان اندازه ما با هم مرتبط و متصليم؛ اين می شود ولايت بين مؤمنين. آن كسى كه اصول را قبول ندارد، نشان می دهد كه اصول را قبول ندارد يا تصريح می كند كه اصول را قبول ندارد، او قهراً از اين دایره خارج است. بنابراين با اين تفصيل و توضيحى كه عرض شد، هم طرفدار وحدتيم، هم طرفدار خلوصيم. [این قسمت نیز در راستای حذب حداکثری و دفع حداقلی است؛ ولی به این ترتیب که همان طور که می بینیم، بالأخره دفع جبراً و قهراً همیشه هست و باید باشد وگرنه جذب معنایی پیدا نمی کند؛ همان طور که تولی هست، تبری نیز باید باشد.]

 

به هر حال مطالب خوبى گفته شد. دوستان انصافاً خوب حرف هایى را مطرح كردند. يكى از دوستان گفتند ما از دست چپ و راست رئيس جمهور دلمان خون است. خوب، حالا دل شما خون - كه خدا نكند خون باشد - اما به شما عرض بكنم؛ اين ها جزو مسائل تعيين كننده و اصلى نيست. ممكن است ايراد و اشكال وارد باشد - من در اين مورد هيچ قضاوتى نمی خواهم بكنم - ممكن است كسى به يک شخصى يا به يک كارى ايراد داشته باشد؛ منتها بايد توجه كنيم كه مسائل را اصلى - فرعى كنيم. مسائل درجه‌ى دوم جاى مسائل اصلى را در انگيزه‌هاى ما، در همت ما، در صرف انرژى‌ اى كه می شود، نگيرد. من عرضم فقط اين است؛ و الّا من نه اعتراض می كنم به اين كه شما چرا از زيد يا عمرو خوشتان مى‌آيد يا بدتان مى‌آيد؛ نه، ممكن است خوشتان بيايد، ممكن است بدتان بيايد - ايرادى ندارد - و نه اعتراض می كنم كه چرا آن ايراد را يک وقت به شكلى كه يک مفسده‌اى نداشته باشد، بر زبان آورديد؛ آن هم به نظرم اشكالى ندارد. فقط توجه كنيد كه اين جاى مسائل اصلى را نگيرد. مسائل اصلى ما چيزهاى ديگرى است. [این قسمت از سخن رهبری برای من به این ترتیب قابل فهم بود که اولویت بندی شود، اصل و فرع شناخته شود و متناسب با میزان اصلی و فرعی بودن موضوعات، به آنان پرداخته شود؛ نه این که اصلاً به فرعیات پرداخته نشود. مثلاً یکی از وظایف وبلاگ نویسان، می تواند همین فرعیّات باشد. به این ترتیب در دنیای مجازی، بین افراد ارزشی و انقلابی تقسیم کار شود، که مثلاً خبرگزاری ها و مکان های پربازدیدتر، موضوع های اصلی تر را دنبال کنند و وبلاگ های شخصی و کم بازدیدتر، موضوعات فرعی تر را. به این ترتیب هیچ موضوع، معضل و مشکلی مغفول نمی ماند و همه ی انتقادات گفته می شود و می توان درصدد رفع آن ها بر آمد.] 

 

بحث تجمع در برابر مجلس را مطرح كرديد، كه من البته در آن مورد هيچ اظهار نظرى نمی كنم؛ فقط همين قدر به شما بگويم كه شما همه‌اش گله داريد كه چرا مسئولين نقدپذير نيستند؛ خوب، شما هم نقدپذير باشيد! نقدپذيرى كه فقط مخصوص مسئولين نيست؛ خوب، بالاخره اگر بر دانشجو هم نقدى وارد است، بايد نقدپذيرى كند. جمعيت زيادى آمدند در مقابل مجلس جمع شدند، شعارهایى هم دادند، شعارهايشان هم بد نبود، يک گروهى هم آن وسط شعارهاى تند دادند. البته من نمی گويم آن ها آدم هاى بدى‌ اند، نابابى ‌اند؛ نه، بالأخره تندى كردند، جوانى كردند؛ اما اگر شما هم معتقديد كه اين شعارها افراطى بود، زيادى بود، حقش نبود، قبول كنيد. اين جور نباشد كه بگویيد بالاخره هرچه كه گوشه‌ى قباى دانشجو را بگيرد - كه دانشجوها قبا هم ندارند! - مورد اعتراض قرار بدهيم. ممكن است به شما هم نقدى وارد باشد؛ نقد را قبول كنيد. [کسانی که بسیاری از اصول گرایان و سیاسیون انقلابی را دو پهلو می خواندند، این نظر رهبری را هم باید تفسیر به دو پهلوگویی گنند؛ در حالی که نه آن ها دوپهلو می گفتند و نه رهبری. بعضی به اشتباه از همه توقع دارند که در مورد همه ی مسائل موضع گیری کنند، که این توقعی است بسیار بی جا. چه معنی دارد همه در مورد همه ی مسائل اظهار نظر کنند؟! اصلاً شاید کسی نظری داشته باشد و نخواهد بگوید. به نظر بنده این جا مقام معظم رهبری قصد داشتند تا بفهمانند که ای دانشجویان! ای مردم! ای ملت! ای کسانی که عقل و شعور دارید! همیشه چشمانتان به دهان من نباشد! تفکر کنید، تعقل کنید، سپس آن تصمیمی را بگیرید که فکر می کنید به حق نزدیک تر است. وگرنه این مسلم است که ایشان هم برای خودشان در مورد تجمع دانشجویان، در مورد آن مصوبه ی مجلس و در مورد همه ی اتفاقاتی که می افتد، نظری دارند. اما این بدان معنا نیست که ایشان باید نظراتشان را درباره ی همه ی مسائل بفرمایند و همان طور که دیدیم، ایشان هم این کار را نمی پسندند؛ چون اگر ایشان درباه ی موضوعی مناقشه برانگیز اظهار نظری کنند، آن می شود حجت، و اگر در مورد همه ی مسائل اظهار نظر کنند، عده ای همه ی آن اظهار نظرها را هم می کنند حجت! مثلاً یادم نمی رود، رهبری در نمایشگاه  کتاب به گمانم ۳ سال پیش، هنگام بازدید از غرفه ها، رسیدند به غرفه ای و پس از تورق یکی از کتاب ها (که معلوم شد سپید دندان است) گفتند: " من کتاب سپید دندان را ۳، ۴ بار خوانده ام (شاید هم بیشتر) ... " آیا این بدان که معناست که همه حتماً باید این کتاب را بخوانند؟! یا حتماً این کتاب را ۳، ۴ بار بخوانند؟! خیر؛ بعضی مسائل علایق نظرات شخصی است که متأُسفانه عده ای این را با نظر ولی فقیه اشتباه می گیرند.

در مورد دانشجویان نیز رهبری گل گفتند! این بسیار نیکوست که دانشجویان مطالبه گر باشند از مسئولان، ولی نه این که هر کاری که می کنند، هر تصمیمی که می گیرند، هر حرفی که می زنند، هر بیانیه ای که می دهند، گمان کنند چون حزب اللهی هستند، چون عدالت خواهند و چون جمعاً تصمیم می گیرند و تعدادشان زیاد است، حتماً حرفشان هم بر حق است!]  

 

+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۸۹/۰۶/۰۲ساعت 23:29  توسط احسان رستگار   | 

زبانم بند آمد!/لعنت خدا بر وهّابیون!

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

 

توجه! توجه!

تصویر ذیل و نمونه های مشابه، توسط وهابیون و معاندین اسلام و نظام جمهوری اسلامی ایران تهیه شده است.

این قدر این نمونه ها ناشیانه تهیه شده اند که شخصی غیر متخصص هم چون بنده هم می تواند فراوان شاهد مثال بر رد اسلامی بودن و اثبات بی پایه و اساس بودن آن ارائه کند. 

صحت و سقم محتویات تصویر فوق پیگیری شد. یکی از مسئولین حرم مطهر امام رضا (ع) گفت: گویا عده ای از وهابیون یا معاندین نظام، این قسم تصاویر را پخش کرده اند جهت به سخره گرفتن باورهای مذهبی شیعیان هم چون ازدواج موقت (صیغه). این مسئول آستان قدس رضوی افزود: این تصویر تقریباً از اوایل تابستان در اینترنت پخش شده اند که پیروی آن، بسیاری از مردم، شبانه روز چه از مشهد الرضا و چه از دیگر شهرها تماس می گیرند تا از صحت و سقم این موضوع آگاهی پیدا کنند.  

 

ایراداتی که از نظر فقهی بر این تصویر کذب وارد است:

۱- امروز دیگر دوران شتر سواری نیست که کسی با شتر، خر و قاطر از این سر کشور، به آن شهر برود. در عرض کم تر از دو روز می توان با وسایل حمل و نقل عمومی به مشهد الرّضا آمد و برگشت.

۲- آرامش خیال زائرین با زیارت امام رضا (ع) مهیا می شود یا با صیغه کردن؟! اگر با صیغه کردن مهیا می شود، پس بهتر است در همان شهر خود بمانند و برای کسب آرامش خیال مضاعف، از صبح الطّلوع تا بوق سگ صیغه کنند و هی آرام شوند و مدام شرایط روحی شان مناسب گردد.

۳- خواهران باکره ی بین ۱۲ (!!!) تا ۳۵؟ بچه ی دبستانی بیاید صیغه ی زائرین شود؟! کسی که فرق بین پسر شجاع و پدر پسر شجاع را به زحمت متوجه می شود، بیاید صیغه شود؟! آن وقت با اجازه ی چه کسی؟! بدون اذن پدر که صیغه باطل است! 

۴- چنین عملی در کثیف ترین قسمت شهر مشهد هم انجام نمی شود چه برسد به جوار حرم امام رضا (ع)!

۵- تا جایی که ما می دانستیم، عده ی زن برای ازدواج دائم ۳ ماه و ۱۰ روز و برای اردواج موقت، ۴۵ روز است. حال نمی دانم چگونه می خواهند یک زن باید در هر ماه، حداقل ۲۵ روز به صیغه ی برداران زوار در آید!

۶- حرم مطهر کمیسیون هم می گیرد؟! ۵ درصد؟! آستان قدس رضوی اصلاً احتیاجی به این قسم پول های خرد ندارد.

۷- کسی هم که سلامت روحی داشته باشد، پس از یک ماه نه تنها سلامت روحی، بلکه تمام دیگر انواع سلامت از جمله جسمی را نیز از دست خواهد داد.

۸- فقط برای خواهران کم تر از ۱۴ سال اذن پدر لازم است؟! بر اساس فتاوای تمامی مراجع شاخص، اذن پدر برای اردواج دائم و موقت دختر باکره لازم است.

۹- شخصی به نام حاج آقای ممتاز در چنین سمتی وجود خارجی ندارد.

۱۰- چنین دفتری در صحن کوثر وجود ندارد.

۱۱- اگر با چنین شماره ای تماس حاصل فرمایید، اصلاً پاسخ گوی شما نیست.

 

+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۳۸۹/۰۶/۰۱ساعت 18:14  توسط احسان رستگار   |