منتقد (نه مخالف)، مستقل (نه جناحی)

اطلاع رسانی و نقد مسائل سیاسی و هر آن چه مستقیماً و غیر مستقیم،سیاسی است؛از امروز،از دیروز و از فردا

اعتراض 176 فعال رسانه ای به مسامحه مجلس در برخورد با اعتبارنامه نماینده های مساله دار


بسم الله الرّحمن الرّحیم

در پی تایید اعتبارنامه برخی نمایندگان مجلس نهم که سابقه محکومیت قطعی قضایی داشته و با جعل عناوین دروغین علمی دست به فریب افکار عمومی زده‌اند، ۱76 نفر از فعالان رسانه ای کشور در نامه ای به هئیت رئیسه مجلس اعتراض خود را اعلام کردند.

به گزارش الف، جمعی از فعالان رسانه ای کشور در نامه ای خطاب به هیأت رئیسه ی مجلس شورای اسلامی، اعتراض خود را نسبت به سستی و مسامحه مجلس در تایید اعتبار نامه برخی نمایندگان و پیگیری پرونده هایی که حتی برخی صاحبان آنها سابقه ی محکومیت قطعی قضایی داشته و با جعل عناوین دروغین علمی، دست به فریب افکار عمومی زده اند، اعلام کردند.

در این نامه که به امضای بیش از ۱۵۰ نفر از فعالان رسانه ای رسیده آمده است؛ خوب است نمایندگان منتخب مردم که با عناوینی چون انقلابی گری و ولایت مداری و خط امام از جناح ها و طیف های مختلف وارد مجلس شده اند، وصیت امام راحل خطاب به ایشان را بیاد بیاورند که فرمود : «از نمایندگان مجلس شورای اسلامی در این عصر و عصرهای آینده می خواهم که اگر خدای نخواسته عناصر منحرفی با دسیسه و بازی سیاسی وکالت خود را به مردم تحمیل نمودند، مجلس اعتبار نامه ی آنان را رد کند و نگذارد حتی یک عنصر خرابکار وابسته، به مجلس راه یابد

متن کامل این نامه به این شرح است:


ملت اسلام پیرو مکتبی است که برنامه ی آن مکتب، خلاصه می‌شود در دو کلمه: «لاتظلمون و لاتظلمون.»                                                                                                                                                                                                                              امام خمینی (ره)

 

هیأت رئیسه ی محترم مجلس شورای اسلامی

سلام علیکم

این روزها که مشکلات اقتصادی و تورم، فشار مضاعفی را به ملت مستضعف و انقلابی ایران وارد کرده و انتظار مردم از مجلس تازه تشکیل، رسیدگی به امور ملت و پیشبرد اهداف اساسی انقلاب اسلامی در قوه مقننه است، مع الأسف اخبار دردناکی از درون مجلس به گوش می رسد که تصویر ذهنی مردم از مجلس را تحت تأثیر قرار داده است.

مسئله ی بررسی اعتبار نامه ها و اتفاقات روی داده در مجلس صرف نظر از خلأ های قانونی اش که در هر دوره منجر به گروکشی های سیاسی می شود، اخباری را به بیرون منعکس کرده که برای ملتی که با این سطح از مشکلات و تهدیدات در انتخابات، آن حماسه ی عظیم را آفریدند، باور پذیر نیست. سستی و مسامحه ی مجلس در پیگیری پرونده هایی که حتی برخی صاحبان آنها سابقه ی محکومیت قطعی قضایی داشته و با جعل عناوین دروغین علمی دست به فریب افکار عمومی زده اند، در حالی رخ می دهد که شکی نیست این گونه افراد با ورود به مجلس رویه ی سابق خود را در سطحی فراتر دنبال و فجایعی برای آبروی نظام اسلامی در حوزه های انتخابیه شان با زد و بندها خلق خواهند کرد.

از طرفی بسی جای تأسف است که در مجلس شورای اسلامی، تعداد نمایندگانی که پیگیر بررسی امثال این اعتبارنامه ها و فریادهای عدالتخواهانه می شوند از انگشتان یک دست نیز کمتر است.

خوب است نمایندگان منتخب مردم که با عناوینی چون انقلابی گری و ولایت مداری و خط امام از جناح ها و طیف های مختلف وارد مجلس شده اند، وصیت امام راحل خطاب به ایشان را به یاد بیاورند که فرمود : «از نمایندگان مجلس شورای اسلامی در این عصر و عصرهای آینده می خواهم که اگر خدای نخواسته عناصر منحرفی با دسیسه و بازی سیاسی وکالت خود را به مردم تحمیل نمودند، مجلس اعتبار نامه ی آنان را رد کند و نگذارد حتی یک عنصر خرابکار وابسته، به مجلس راه یابد

بر این اساس ما، جمعی از فعالان رسانه ای، نسبت به پیگیری های عدالتخواهانه ی احمد توکلی و الیاس نادران و چند تن از هم فکران ایشان در مجلس و اصرار انقلابی شان مبنی بر رد اعتبارنامه ی منتخبین مسأله دار در برهوت سکوت مجلس، کمال تقدیر و تشکر را داشته و از خدای متعال خواستاریم تا امید ملت مستضعف و قهرمان ایران را به این مجلس سرد نکند.

ضمناً تا به نتیجه رسیدن اعتراضات به حق این دو نماینده ی مجلس، از هیچ گونه همکاری فکری مشاوره ای و رسانه ای با دو فرزند انقلابی ملت دریغ نخواهیم کرد.

 

۱- وحید اشتری۲- عباس درویش توانگر. ۳- محمد حسین جعفریان. ۴- سهیل کریمی. ۵- احسان طاهری. ۶- امید مهدی نژاد. ۷- محمد جماعت. ۸- سید مجتبی حسینی. ۹- ناصر اسدی. ۱۰- یاسرهدایتی. ۱۱- محمد مهدی حاجی پروانه. ۱۲- امیر دبیری مهر. ۱۳- آرش پژمان. ۱۴- مهدی قزلی. ۱۵- احمد نجمی. ۱۶- احسان جهاندیده. ۱۷- مجید محرابی. ۱۸- مهدی خداجویان. ۱۹- محسن خانعلی. ۲۰- حسین لطفی. ۲۱- محسن مهدیان. ۲۲- فائزه ظهیری. ۲۳- زهرا سادات حسینی.  ۲۴- مهدی مذهبی. ۲۵- عبدالله الماسی. ۲۶- امیر سیاح.  ۲۷- مریم آبنیکی. ۲۸- فرشاد مهدی پور. ۲۹- رضا سیدی. ۳۰- مجید رفیعی. ۳۱- محمد سرشار. ۳۲- مهدی یمینی. ۳۳- محمدصالح مفتاح. ۳۴- حسن جلالی. ۳۵- سید عبدالرضا کریمی. ۳۶- هادی تقوی. ۳۷- احمد کارآمد. ۳۸- سیدمرتضی فاطمی. ۳۹- ندانظری. ۴۰- محمد تورنگ. ۴۱- محمد رضا باقری. ۴۲- دکتر محمودرضا رضایی. ۴۳- دکتر اکبرولی زاده. ۴۴- میثم تولایی. ۴۵- مجتبی توانگر. ۴۶- صالح کاهانی. ۴۷- رسول احمدی. ۴۸- محمدرضا موذن زاده. ۴۹- سید مجید کریمی. ۵۰- مهرداد حسیبی. ۵۱- هادی شریفی. ۵۲- محمد ذوقی. ۵۳- مهدی حسینی. ۵۴- مهدی مهدیان. ۵۵- حسین همازاده. ۵۶- مجتبی احمدی. ۵۷- محمد جواد کربلائی. ۵۸- محمد ثقفی. ۵۹- احسان رستگار. ۶۰- ایرج نظافتی. ۶۱- هادی کسائی زاده. ۶۲- پیام مؤمنی.۶۳- محمد پاریاب. ۶۴- مهدی صاحبی. ۶۵- محمد پاشنا. ۶۶- زکی خانی. ۶۷- محمد صمدی. ۶۸- علی رجبی. ۶۹- سجاد نوروزی ۷۰- مقداد معصوم بیگی. ۷۱- محمد مهدی رحیمی. ۷۲- محمدقادری. ۷۳- رضا صیادی. ۷۴- اسماعیل سلطنت پور. ۷۵- فاطمه عودباشی. ۷۶- ابراهیم رضائی. ۷۷- عبدالله عبداللهی. ۷۸- مطهر محمدخانی. ۷۹- رضا سیفی. ۸۰- مهدی رضائی. ۸۱- مهدی صادقی. ۸۲- رضا مروتی. ۸۳- رضا همدانچی. ۸۴- حسین الیاسی. ۸۵- یاسر افشار. ۸۶- طاهر سیاح. ۸۷- هادی شریفی. ۸۸- سارا مرادخانی. ۸۹- مجیدتولائی. ۹۰- حمید مصباح. ۹۱- مرتضی بیات. ۹۲- یاسر انصاری. ۹۳- سید یوسف آل داوود. ۹۴- محمد کمالی. ۹۵- محمد کریمی. ۹۶- فاطمه موسوی. ۹۷- محمد مسیح یاراحمدی. ۹۸- هادی قبادی. ۹۹- نغمه دانش. ۱۰۰- تکتم نجفی منش. ۱۰۱- حسن حسن خانی. ۱۰۲- مصطفی سیاسر. ۱۰۳- مهدی قاسمی. ۱۰۴- محسن اسماعیلی. ۱۰۵- امینی. ۱۰۶- بابائی. ۱۰۷- امیرحامد آزاد. ۱۰۸- حمید برقبانی. ۱۰۹- حمزه نژاد. ۱۱۰- علی فروغی. ۱۱۱- مصطفی قمری وفا. ۱۱۲- الهام دهشیری. ۱۱۳- نرگس دولتی نیا. ۱۱۴- علی رضائی. ۱۱۵- مسعود یارضوی. ۱۱۶- مسعود بصیر. ۱۱۷- امیر اسماعیلی. ۱۱۸- سید مجید کمالی. ۱۱۹- حمزه پاریاب. ۱۲۰- اردستانی. ۱۲۱- امیر صالحی. ۱۲۲- علیرضا کوهکن. ۱۲۳- کلانتری. ۱۲۴- محمدعلی صمدی. ۱۲۵- علیرضا فرقانی. ۱۲۶- محمد سیدی. ۱۲۷- حمید محمدی. ۱۲۸- فاطمه کرمانی. ۱۲۹- امیرتوانا. ۱۳۰- فرشته مرادی. ۱۳۱- کبری آسوپار. ۱۳۲- سید ناصر نعمتی. ۱۳۳- صغری خیل فرهنگ. ۱۳۴- مهدی بی باک. ۱۳۵- محمد حسین سیف اللهی. ۱۳۶- رامین طهماسبی. ۱۳۷- سید مهدی حسینی. ۱۳۸- محبوبه نیاورانی. ۱۳۹- مجتبی قمری وفا. ۱۴۰- فاطمه زارع. ۱۴۱- امیرعلی صفا. ۱۴۲- زینب صناعی. ۱۴۳- حسین مقدم. ۱۴۴- حمید رضا عموزاده. ۱۴۵- ابراهیم مظلوم. ۱۴۶- علی کریمی. ۱۴۷- جواد توسلی. ۱۴۸- عباس قبادی. ۱۴۹- ابراهیم طوسی. ۱۵۰- رضا داوری. ۱۵۱- جواد تاری بخش. ۱۵۲- الهه گل پرور. ۱۵۳- سعيد فرزانه. ۱۵۴- سید مرتضی توکلی. ۱۵۵- هادی سجادی‌ پور. ۱۵۶- علیرضا نادعلی. ۱۵۷- مصطفی غفاری. ۱۵۸- رضا مصطفوی. ۱۶۰- رسول بابازاده. ۱۶۱- محمد نسیمی. ۱۶۲- علیرضا ابراهیمی. ۱۶۳- محمد جمال رنجبر. ۱۶۴- حمید نور شمسی. ۱۶۵- حميد بيانی. ۱۶۶- مجتبی محمودی. ۱۶۷- رضا کیمیایی. ۱۶۸- علی فروزنده شهرکی. ۱۶۹- صمد حسن‌ نیا سماکوش۱۷۰سید وحید موسوی. ۱۷۱- سيد محمود رضوی. ۱۷۲- قنبر رسولی. ۱۷۳- بهبود سعیدی کیا. ۱۷۴-عباس حيدری. ۱۷۵- محمد حسین آزاد بخت. ۱۷۶- علی جواهرچی

 


برچسب‌ها: مجلس شورای اسلامی, مجلس نهم, اعتبار نامه های نمایندگان مجلس نهم, اعتراض 176 فعال رسانه ای
+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۹۱/۰۴/۰۷ساعت 23:52  توسط احسان رستگار   | 

گفتمان سوم تیر، پوست اندازی نظام نبود،پوست کنی نظام بود


دو خرداد و سه تیر؛ نقاط عطفی به مثابه مرحله گذار

دولت های خاتمی و احمدی نژاد دو لبه ی یک قیچی بوده اند


بسم الله الرّحمن الرّحیم

سوم تیر 84 یک روز بود مانند دو خرداد 76. دقیقاً مثل همان روز البته با صدمات خیلی بیشتر. در دو خرداد 76 سیّد محمد خاتمی به عنوان نامزد مورد حمایت طیف موسوم به اصلاح طلبان پیروز انتخابات شد که نه به دلیل جاذبه ی شدید خود خاتمی بلکه به دلیل دافعه ی شدید ناطق نوری.

سوم تیر 84 هم روزی بود که محمود احمدی نژاد انتخاب شد که البته به خاطر ویژگی های شخصیتی خودش (نه به دلیلی ویژگی های سابقه ای و درخشان اجرایی اش) و دافعه ی شدید آیت الله هاشمی رفسنجانی در آن دوران در جامعه بود. با این تفاوت که احمدی نژاد نامزد مورد حمایت اصول گرایان نبود. اصول گرایان روی قالیباف به اجماع رسیده بودند که احمدی نژاد هم قرار بود به نفع قالیباف کنار بکشد، ولی بعد از پی بردن به محبوبیت بیشتر قالیباف و اجماع شورای اصول گرایان روی قالیباف، زیر بار نظر جمع نرفت و کاسه کوزه ی همه را به هم ریخت و با حقه ی خلف وعده، با وجود مخالفت اجماع اصول گرایان، نامزد شد.

شعارهای عدالت محور و ساده زیستی و داعیه داری ارزش های اصیل انقلاب توسط احمدی نژاد همه را به وجد آورده بود و آن چنان روحیه ی حمله وری و نقادی مردم را شعله ور کرد که مردم به عنوان یک ناجی و قهرمان به او ایمان آورده و او را برگزیدند. احساس کردند روح رجایی در وی دمیده و عطر دل انگیز خلوص مدیران اول انقلاب و زمان امام را به مشامشان می رساند.

اما این دو مرحله دو مرحله ی گذار بودند. دیگر نه دو خرداد تکرار خواهد شد و نه سوم تیر اگر هم تکرار شوند در سال 92 تکرار نخواهند شد. نه 76 تکرار خواهد شد و نه 84. در واقع سوم تیر هم به نوعی تکرار دو خرداد بود. سوم تیر هم گفتمان تقابل و تضاد بود. سوم تیر هم گفتمان قد علم کردن مقابل افراد و اشخاص و گفتمان هایی بود با عناوینی هم چون اشرافی گری، رفاه دوستی و عافیت طلبی. ماهیت گفتمان دو خرداد هم ریشه در تقابل با گفتمان های دیگر داشت؛ آزادی وقتی رأی می آورد که فضا، در جهت آزادی نبوده باشد، جامعه ی مدنی وقتی جایگاه پیدا می کند که مظاهر دموکراسی و مردم سالاری در جامعه مشهود نباشد و توسعه ی سیاسی در دورانی نمود دارد که خفقان برای مردم تا حدی ملموس باشد. مردم در دو حالت به این تقابل گفتمانی روی خوش نشان می دهند؛ یکی زمانی است که بخواهند آن معایب را برطرف کنند و دیگری زمانی است که آن چنان آن به آن مشکلات مبتلا نیستند، بلکه از هراس ابتلا به آن حاضرند با تمام قوا آن را دفع کنند و در نتیجه به گفتمان و جریان مقابل پناه ببرند. در دو خرداد مردم به گفتمان جامعه ی مدنی و آزادی خواهی خاتمی پناه بردند و در سوم تیر هم به گفتمان عدالت محور و ساده زیستی احمدی نژاد.

به دلایل زیر، نگارنده اعتقاد دارد که این دو اتفاق اولاً دقیقاً در یک مسیر بوده اند ولی با دو ظاهر متفاوت. یک خودرو در حال حرکت بوده است ولی 8 سال با رنگ آبی متالیک و شیک در یک جهت حرکت می کرده و 8 سال با رنگی کهنه و معمولی در جهت عکس و ثانیاً تا 8 سال دیگر تکرار نخواهد شد و سال 92 شاهد این چنین انتخابی نخواهیم بود. ادله به شرح زیر هستند:

1-خاتمی با گفتمان سازی آزادی خواهی، توسعه ی سیاسی، جامعه ی مدنی و گفت و گوی تمدن ها–مهم ترین کار ویژه ی دولت های هفتم و هشتم بود-  و نهادینه کردن حاکمیت دو گانه، چالشی را آغاز کرد که احمدی نژاد در دولت های نهم و دهم با گفتمان سازی عدالت محوری، ساده زیستی  و ولایت مداری همان مسیر را ادامه داد. عملاً این دو گفتمان کاملاً مربوط به شعارهای این دو رئیس جمهور نبود بلکه چند مورد از نمودهای گفتمان خاتمی مقارن می شود با حمله به کوی در سال 78، قتل های زنجیره ای و کفن پوشی های متعدد و افزایش بی بند و باری در جامعه و چند مورد از نمودهای گفتمان احمدی نژاد نیز هم زمان می شود با اغتشاشات 88 و بزرگ ترین چالش و بحران داخلی در تمام عمر نظام، تحصن خانگی و ایستادگی در مقابل حکم حکومتی رهبری در دو وعده و اتفاقات ریز و درشت دیگری که منجر به سؤال از رئیس جمهور شد. از دولت هفتم تا دهم در جمهوری اسلامی شکاف بین رهبری و شخص دوم مملکت مشهود بوده است و نمی توان صدمات آن که یک موردش کندی روند پیشرفت کشور بوده را کتمان کرد. دولت خاتمی و احمدی نژاد ناخواسته دو لبه ی یک قیچی بوده اند و آن قیچی خاصیتش جریحه دار کردن پیکره ی نظام و منافع مردم بوده است.

2-تفاوت این دو رئیس جمهور را می توان در شدت و کیفیت تقابل و چالش آفرینی دانست؛ در دولت خاتمی چالش از جنس اختلافات سیاست گذاری ها و تفاوت نگرش و ایدئولوژیک نامید ولی در دولت احمدی نژاد علناً رئیس جمهور مقابل رهبری ایستاد و حاکمیت دو گانه را تا آن جا که توان داشت پیش برد که این در کشور تازگی داشت. به عبارت دیگر خاتمی بخشی از حاکمیت را به چالش کشید ولی احمدی نژاد کل نظام را زیر سؤال برد.

3-خاتمی آن چنان جای پای خودش را قرص نکرد ولی احمدی نژاد تا اطلاع ثانوی دست از قدرت نخواهد کشید. هرچند که این به معنای عدم میل خاتمی به قدرت نبود، بلکه شاید راه های بهتری برای تثبیت قدرتش سراغ داشت؛ راهی مثل گفتمان سازی. به عبارت دیگر این دو دولت گویی رسالت اصلی شان برطرف کردن نیازهای اولیه مردم نبوده، بلکه پیش از نیازهای اولیه ملت باید به نیازهای ثانویه ی مردم و تثبیت قدرت دولت فکر می کرده اند. هرچند در دولت خاتمی نرخ تورم پایین بود و در دولت احمدی نژاد سهام عدالت و هدفمندی یارانه ها محقق شد، ولی نهایتاً گویی رسالت گروه اول نهادینه سازی آزادی خواهی و جامعه ی مدنی بوده و کارویژه ی گروه دوم رد تمامی دولت های قبلی و تبلیغ و تأیید خود.

4-مردم کل کشور به این دو روز یعنی دو خرداد و سه تیر به عنوان یک خاطره نگاه می کنند که تلخی ها و شیرینی های خودش را دارد. دیدگاه مردم به دو خرداد 76 و سوم تیر 84 به عنوان نقاط عطف زندگی شان یا شیرین ترین روز عمر نیست. حتی شاید بتوان گفت اکثریت مردم حسرت هیچ یک را نمی خورند و آرزوی فرا رسیدن مجددش را ندارند، بلکه آرزو می کنند که کاش بالأخره روزی فرا رسد که هم شخصی متخصص و متعهد رئیس جمهور شود و هم دیگر شاهد تقابل شخص اول نظام با نفر دوم نباشند و دیگر سر و صدای چرخ دنده های پیشرفت مملکت، این قدر گوش خراش نشود و مردم را آزاد ندهد. البته این دو روز از جهتی نقاط عطف هم تلقی می شوند ولی نقاط عطفی که به مثابه مرحله ی گذار بوده اند نه نقاط تثبیت کننده ی پیشرفت.

5-طی 16 سال اخیر دولت ها به جای این که فضای اقتصادی کشور را بیشتر رونق ببخشند، در حال تکاپوی گفتمان سازی هایی جز گفتمان سازی اصیل انقلاب و نظام بوده اند. خوب یا بد به نظر می رسد مردم کلاً از گفتمان خسته شده اند، از سخنرانی های ایدئولوژیک دلسرد شده اند و خیلی دیگر دنبال شعارهای دهان پرکنی چون آزادی و توسعه ی سیاسی و گفت و گوی تمدن ها یا عدالت و ساده زیستی و ولایت مداری نیستند، بلکه بر اساس عمل گرایی و تجربه محوری انتخاب خواهند کرد.

6-شاید حتی تا 4 سال پیش مردم دقیقاً نمی دانستند و لمس نکرده بودند که اصول گرایی و اصلاح طلبی به معنای عام و رایجش در ایران خیلی نمی تواند به عنوان نسخه ای شفا بخش عمل کند، ولی الآن فهمیده اند که این گروه بندی ها و عناوین، ضامن خوشبختی مردم و توامندی اشخاص آن حزب و گروه نیستند. لا اقل در مسند ریاست جمهوری شاید بتوان از همین الآن حدس زد که بر خلاف دوره های گذشته، مردم در روزهای تبلیغات و پای صندوق های رأی، بیش از این که بگویند فلانی اصلاح طلب است یا اصول گرا، فلانی طرفدار آزادی و روشن فکر بازی است یا این که عدالت محور است و ولایی، بگویند این کاندیدا باعرضه است یا بی عرضه، فلان نامزد توانمند است یا به درد ریاست جمهوری نمی خورد.

7-نهایت ایستادگی در مقابل رهبری را 3 سال اخیر چه از جانب رئیس جمهور و چه از جانب دیگر سیاسیون شاهد بودیم. همه به این نتیجه رسیدند که در جمهوری اسلامی هیچ گاه نمی توان جلوی ولی فقیه ایستاد و نتیجه گرفت. مردم هم دریافته اند که نباید روی چنین افرادی حساب باز کنند. از همین جهت چون هر دو جریان، تا کنون کارنامه شان با دو گزینه خاتمی و احمدی نژاد دارای امتیازاتی نامطلوب شده است، احتمال این که مردم دیگر به هیچ یک از این دو جریان اعتماد نکنند زیاد است.

8-حکایت سه، چهار کلان شهر مخصوصاً تهران طبق معمول جداست و در تهران طبق معمول آراء تا حد زیادی باز هم بر اساس همان نظرات اصول گرایی و اصلاح طلبی ممکن است رقم بخورد که این جای تأسف دارد ولی باز هم نتیجه به نفع اصول گرایان یا اصلاح طلبان نخواهد بود و گروه سومی می تواند پیروز میدان باشد که هم کارآمد باشد و هم در چارچوب فکری مردمان کلان شهرها از جهت فکری و اعتقادی قابل اعتماد.

9-با دوری از موارد بالا و فاصله گرفتن از فضاهای گفتمان سازی، جریان سازی و تغییر جهت نظام و گفتمان حاکمیت و انقلاب، نزدیک تر می شویم به فضاهای اجرایی، مدیریتی و اقتصادی. اگر چنین شود باز هم هیچ یک از دو جریان سابق که محبوب بوده اند، گزینه ی منتخب مردم نمی توانند واقع شوند و در واقع مردم نسبت به دو واژه ی اصول گرا و اصلاح طلب –فارغ از این که هر ایرانی حب و بغض بیشتری نسبت به اصول گرایان یا اصلاح طلبان دارد- نسبتاً کرخت و بی تفاوت شده اند. این نیز به ضرر دو جریان خواهد بود و به نفع جریان سومی که به اصطلاح عامیانه بیشتر دنبال پر کردن چاله چوله هاست و رفع مشکلات معیشتی و رفاهی مردم نه نطق های غرّا و بیشتر در حال فعالیت است تا برگزاری جلسات مشاوران جوان رئیس جمهور و شورای عالی ایرانیان خارج از کشور یا از آن طرف بنیاد باران و امثالهم.

10-با تفاسیر فوق، قاعدتاً باید منتظر انتقاد و حملات پی در پی دو جریان غالب علیه جریان سوم باشیم و توقع می رود با تمام قد و با تمام قوا مقابل جریان سوم بایستند. حتی بعید نیست که بخشی از سیاسیون موسوم به اصول گرا و سیاست مداران معروف به اصلاح طلب، با یکدیگر علیه جریان سوم متحد شوند. فقط در دو حالت چنین اتفاقی نخواهد افتاد که یا احساس کنند که پایگاه مردمی شان آن قدر هست که برای غلبه بر حریف نیازی به اتحاد به حریف قدیمی نداشته باشند و یا این که خودشان مجبور شوند با جریان سوم متحد شوند به جای این که سراغ رقیب سابق بروند.

11-مردم در جست و جوی وحدت و آرامش بیشتری در داخل و از جانب سیاست مداران و نخبگان هستند. از این جهت بعید به نظر می رسد که این آرامش و وحدت را از دو گروهی طلب کنند که خود همواره یک طرف مناقشات وحدت شکن بوده اند. در این جا جریان سوم که هیچ گاه طرف مناقشه نبوده می تواند ریسمان وحدت را در دست بگیرد و مردم نیز به آن ریسمان اعتماد کنند.

12-مردم دیگر مانند سابق نسبت به ژست های اپوزیسیونی، روشن فکر مآبانه و تقابل با حاکمیت تمایل نشان نمی دهند و فضایی آرام و امن را به فضایی پرتنش و جنجالی ترجیح می دهند. جامعه می داند که صدمات دعواهای فکری و اعتقادی و ضدیت با آرمان های نظام چه در ابعاد دولت های هفتم و هشتم و چه دولت های نهم و دهم مستقیماً بر وضعیت معیشتی و اقتصادی مردم تأثیر می گذارد. بسیاری از مردم بر این باورند که عملاً گفتمان سوم تیر پوست اندازی نظام نبود، بلکه آغاز پوست کنی نظام بود. پوست کنی با چاقویی که ریشه در دو خرداد دارد.



برچسب‌ها: محمود احمدی نژاد, سید محمد خاتمی, محمد باقر قالیباف, دولت هفتم
+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۹۱/۰۴/۰۶ساعت 12:8  توسط احسان رستگار   | 

طعمی نو با دومینو،بدعتی نو با دومینو/*تکمیلی


بسم الله الرّحمن الرّحیم

داستان از اردیبهشت ماه و به صورت مشهود از نمایشگاه کتاب آغاز شد. هوا به شدت گرم بود و از سراپای ملت عرق می ریخت و یا مردم با کوله بار سنگین کتاب داشتند از سالن ها و شبستان خارج می شدند و یا قصد داشتند که سفر کتاب خری را آغاز کنند. کسی نبود که به نمایشگاه بیاید و بستنی، آب میوه یا آب معدنی نخرد. رفتیم بستنی بخریم. بستنی میهن بود. همان بستنی شکلاتی میهنی که برایمان لذیذ بود. بستنی داشت تمام می شد که در کمال تعجب متوجه شدیم که میهن خریدیم، ولی الآن میهن نمی خوریم! طبق معمول شعور و اعتماد ما به سخره گرفته شده بود و به جای میهن یه محصول دیگر با بسته بندی و آرم دقیقاً مشابه خریده بودیم. این که در دلمان لعنت فرستادیم بر ناظرین بی مسئولیت و صاحبان شرکت دومینو یک طرف، شبهه دار بودن حلیت چنین طریقی برای کسب مال و تجارت هم در نوع خود بسیار آزاد دهنده بود.

نکاتی که از این اتفاق به ظاهر کوچک، برداشت مشتی نمونه ی خروار را در ذهنم زنده کرد به شرح زیر است. مشتی نمونه ی خروار از وضعیت نا بسامان و بی نظارت بر حفظ هویت شرکت ها که با آرم (لوگو) و بسته بندی آن ها گره خورده است. این اتفاق چهار عامل دارد که در زیر در موردشان توضیح داده شده است؛ اول مردم، دوم نهادهای نظارتی، سوم شرکت میهن و آخر شرکت دومینو:

1- به ما هیچ ربطی ندارد که آقایان ابوالفضل پایداری و فرامرز پایداری با هم به مشکل برخورده اند و برادر بزرگ تر که آقا ابوالفضل باشد تصمیم گرفته شرکتی با نام دومینو تأسیس کند. دعواهای خانوادگی کارخانه داران به مردم هیچ ارتباطی ندارد؛ آن چه به ما مربوط می شود، این است که شرکتی حق ندارد با جعل آرم، بسته بندی یا حتی تبلیغ شرکتی، از نشان و اعتبار آن سوء استفاده کند تا بلکه سریع تر پول به جیب بزند و ره 30 ساله ی شرکت میهن را بتواند یک ساله برود. این بدعتی است که صدمه اش در تمامی عرصه ها و در تمامی زمینه ها و کالاها متوجه کشور، نظام اقتصادی و نیز فرهنگ جامعه می شود.


تصویر سایت نیمه تعطیل لبنیات دومینو:

2- مایه ی تأسف است که شرکتی روزانه بیش از 2 میلیون بستنی و بیش از یک میلیون واحد پاکت شیر تولید کند، با آرم جعلی یا دزدی یک شرکت دیگر، با بسته بندی جعلی یا دزدی یک شرکت دیگر و خلاصه با همه چیز یک شرکت دیگر، اما نهادهای نظارتی، سازمان تعزیرات، قوه ی قضائیه یا هر نهاد مربوط دیگری، هیچ مزاحمتی برای آنان ایجاد نکنند.

3- مردم ما هم باید به حالشان گریست که این گونه بی اهمیت انگار نه انگار که دارند با یاد میهن و با اعتبار 30 ساله ی میهن، پول به جیب دیگران می ریزند و اصلاً انگار نه انگار که ممکن است فردا همین بلا سر خودشان بیاید یا اصلاً فارغ از همذات پنداری، این را هم در نظر نمی گیرند که چه دلیلی دارد وقتی دومینو کیفیت منحصر به فردی ندارد و عملاً با ترفندی که در تمام دنیا جرم تلقی می شود و باعث لغو مجوز آن شرکت می شود، بازار را تسخیر می خواهد بازار را تسخیر کند.

4- دغل کاری یک شرکت تا این حد که حتی ماشین های حمل و نقل و باربری محصولاتش عین شرکت دیگری باشد، مایه ی تأسف است و اصلاً معلوم نیست که چرا این اقدام این قدر آرام و راحت صورت می گیرد و بدبختانه مردم اصلاً برایشان مهم نیست که «میهن، میهن، دوست تو و من»، شده «طعمی نو با دومینو». اصلاً بحث میهن و دومینو نیست. مسأله خیلی کلانتر از این ابعاد است. اگر درست بنگریم، می فهمیم که میهن یک نماد است، میهن یک نمونه است، میهن یک مثال است، داستان میهن و دومینو مشتی است از خروارها تخلف و چشم پوشی بر تخلفی که در کشور صورت می گیرد و سکوت و بی تفاوتی ای که مردم ما نسبت به این مسائل از خود نشان می دهند.


این هم تصویر ماشین بار دومینو در نمایشگاه کتاب! گویا همه با این شرکت مساعدت صمیمانه ای دارند؛ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان تعزیرات گرفته تا صدا و سیما.


در تصویر زیر هم تصویر ماشین پخش بار میهن است. حتی ماشین های حمل بار هم به سختی قابل تشخیص اند! 


5- فقط کم مانده تبلیغ درست کنند و گاو قدیمی و دوست داشتنی میهن در تصویر ظاهر شود و این بار بگوید: "مامان جون دومینوش (همان «بستنیش» سابق) خوشمزه تره!" یا بعد از آن همه فریاد بزنند "دومینو دومینو! دوست تو من، دومینو دومینو، دوست تو و من! دومینو!". البته اگر این اتفاق می افتاد هم شک نکنید آب از آب تکان نمی خورد. این مسائل که مهم نیست! فقط مهم نتیجه ی اجلاس مختلف است، مهم فقط نتیجه ی دادگاه های اختلاس است که چه کسی گفت م. ر. مقصر است و چه کسی اسم سرکرده ی گروهگ انحرافی یا همان جریان انحرافی را به میان آورد.

6- مردم ما چقدر وفادارند! در همه ی زمینه ها! چقدر وفادارند به دینمان و دستورات اسلام، چقدر وفادارند به رعایت اخلاق اسلامی، چقدر وفادارند به همسرشان، چقدر وفادارند به دوستانشان، چقدر وفادارند به یکدیگر، چقدر وفادارند به عهدمان، چقدر وفادارند به خودمان، چقدر وفادارند به گاو میهن که آن قدر قشنگ ما ما می کرد و چقدر وفادارند به پیشرفت مملکتمان. این قدر که گفتم چقدر وفادارند و باز هم اعصاب همه خرد شد از تکرار این عبارت، باز هم این گوش اگر گوش و ناله اگر ناله ی ماست، آن چه البته به جای نرسد فریاد است.

7- صدا و سیما هم انگار نه انگار که اولین تبلیغ بستنی ای که از آن کسب درآمد کرده، تبلیغات بستنی میهن بوده است. حال آمده و برای شرکتی تبلیغ می کند که شباهت آرم آن برای هر بچه ای هم مشخص است. عملاً صدا و سیما با این عملش هم بی تفاوتی اش به چگونگی کسب درآمد را نشان می دهد، هم بی تفاوتی به فرهنگ سازی غلطش را، هم رسماً می گوید که فقط برایش پول مهم است و نه فرهنگ سازی. این تبلیغ که کم تر از یک ماه است از تلویزیون پخش می شود، یک تو دهنی است برای تمامی مدافعان تولیدات داخلی و عملی است دقیقاً ضد فرمایش رهبری بنا بر حمایت از تولیدات داخلی و سرمایه های ملی. قطعاً دومینو در این قالب یک دزد ملی و میهن یک تولید کننده ی قربانی شده ی ملی است.

8- این که صاحب این شرکت که برادر بزرگ تر صاحب شرکت میهن است، به خودش زحمت نداده که حتیاندکی در آرم (لوگو) دومینو تغییری ایجاد کند و خلاقیتی به خرج دهد، قطعاً ربطی به تنبلی صاحب شرکت یا این که حوصله نداشته سفارش  طراحی آرمی جدید را بدهد یا پولش را نداشته، ندارد. دو عامل می تواند در این عمل زننده دخیل باشد: اولی استفاده از خطای تصویری و تشابه آرم میهن و دومینو برای افزایش فروش دومینوست و دیگر عامل، نشان دادن قدرت خود و قلدری کردن برای طرد میهن از بازار است و این که بنده می توانم محصول خودم را با ذهن محصولی خوش نام و قدیمی به خود مردم دهم و پس از مدتی که مردم فهمیدند هم بی خیال این محصول را می خرند و می خورند و ما هم زورمان را به همه نشان می دهیم.

9- پیش از دومینو هم برخی محصولات و شرکت ها این عمل زشت را انجام داده بودند، ولی هیچ گاه صدا و سیما از آن محصولات حمایت نکرده بود و اتفاقاً شاهد گزارش هایی علیه آن محصولات تقلبی بودیم. اما این که چرا و چگونه این بار صدا و سیما برای دومینو تبلیغ می کند، جای سؤال و تعجب فراوان دارد!

10- در آخر هم باید از خود شرکت میهن پرسید که شما که بیانیه صادر می کنید و در سایت ها به عنوان تبلیغ هزینه می کنید تا اعلام کنید که یک شرکت (دومینو) دارد از نام و آرم و بسته بندی شما سوء استفاده می کند، چرا یک قربانی خود خواسته اید؟ زورتان نمی رسید شکایت کنید و در آن شرکت را تخته یا این که این صدور بیانیه ها سیاه بازی است و عوام فریبی جهت خالی نبودن عریضه؟! به هر حیث باید در نظر داشت که شرکت میهن هم در این بدعت گذاری عظیم سهیم است. برادران دعوا کنند، ابلهان باور کنند!

11- این یادداشت اصلاً دفاع از شرکت میهن نیست، بلکه دفاع از حفظ منافع مردم و تولید کنندگان داخلی و سرمایه ی ملی است. وگرنه شرکت میهن هم به نوبه ی خود اعمال خلافی انجام داده که کم سابقه و بلکه بی سابقه بوده است. مانند چند نمونه تبلیغ در شهر دوبی با تصاویری ناهنجار و دون شأن یک شرکت اسلامی.

12- در کشورهای دیگر که قانون حق کپی (Copy Right) رعایت می شود، اصلاً قابل تصور و ممکن نیست که شرکتی آرم (لوگو) یا بسته بندی شرکتی دیگر را خواه معروف یا غیر معروف، استفاده کند یا مشابه آن را روی جلد محصولاتش درج کند و بتواند به فعالیتش ادامه دهد. نه تنها آن شرکت تعطیل خواهد شد، بلکه غرامتی سنگین که در شرایطی با دستگیری و حکم زندان نیز همراه است رو به رو خواهند شد. قانون حق کپی که مشمول آرم نیز می شود، یکی از اسلامی ترین و انسانی ترین قوانین موجود در جهان است که البته در کشور اسلامی ما اجرا نمی شود. به قول مرحوم سیبد جمال الدّین اسد آبادی: «در غرب رفتم، اسلام دیدم و مسلمان ندیدم، به شرق برگشتم، مسلمان دیدم و اسلام نیافتم!».


متن بیانیه شرکت میهن در مورد دومینو:



در انتها برای کاهش تلخی این ماجرا، تصاویر تبلیغ بستنی میهن که با خاطرات شیرین دوران کودکی گره خورده است را درج می کنم؛ همان تبلیغ معروف «مامان جون بستنیش خوشمزه تره». برای مشاهده ی تبلیغ قدیمی میهن می توانید این را کلیک فرمایید.

تصاویر از تبلیغی قدیمی بستنی میهن:


تصاویری از تبلیغ دومینو که چند هفته ای است در تلویزیون هم پخش می شود:


این هم تصاویر از تبلیغ دیگری است که در تلویزیون پخش نشده:


این هم حس و حال احتمالی برخی از مردم هنگام نوش جان کردن دومینو، با خیالی راحت و فراغ بال از کمک به تولید محصولات غیر اصیل و بی توجه به رونق دغل کاری در کشور با خرید یک عدد بستنی؛ به همین سادگی، به همین خوشمزگی!



برچسب‌ها: بستنی میهن, بستنی دومینو, برادران پایداری, ابوالفضل پایداری
+ نوشته شده در  جمعه ۱۳۹۱/۰۴/۰۲ساعت 16:48  توسط احسان رستگار   |