منتقد (نه مخالف)، مستقل (نه جناحی)

اطلاع رسانی و نقد مسائل سیاسی و هر آن چه مستقیماً و غیر مستقیم،سیاسی است؛از امروز،از دیروز و از فردا

متن حکم احمدی نژاد برای کردان


بسم الله الرّحمن الرّحیم
 


یادداشت زیر طنز بوده و محتویات آن واقعیت ندارد. پیرو حکم رئیس جمهور برای علی آبادی به عنوان سرپرست وزارت نفت، تصمیم گرفتیم حکمی را هم برای آقای کردان بفرستیم تا مبادا ایشان که به آن دنیا دسترسی دارد ما را نفرین کرده یا با اجنه روی هم بریزد و مملکت را در خرداد پر از حادثه به خطر بیاندازد.


به نام خدای کو...روش و داریو...ش و سیا...وش و مه...وش و پری...وش و مشا...یی ...
جناب آقای دکتر ... نه، مهندس .... نه، جناب آفای مرحوم کردان
به استناد اصل نانوشته ی دولت دهم که هر که بی لیاقت تر و دروغ گو تر است باید بیشتر به او توجه شود تا عدالت دولت عدالت محور برقرار گردد، و با عنایت به سابقه ی درخشان شما در تهیه ی مدارک و اسناد تقلبی در بالاترین سطح و جور کردن مدرک تقلبی در حد آکسفورد، به موجب این حکم جناب عالی را به سمت «مسئول روابط عمومی عالم غیب و کمیته ی رایزنی با اجنه جهت تشویش اذهان عمومی و بحران سازی در مناسبات مختلف به ویژه 14 خرداد» (20 و چند کلمه) منصوب می کنم.
انتظار می رود کما فی السابق ارادت و وفاداری خود را به ما، دوستانمان و اجنه حفظ نمایید. با توجه به تجربه و ظرفیت های علمی و عملی حضرت عالی در لابی کردن، ان شاء الله شاهد لابی شما با آن بالایی و نیز اجنه باشیم.
از آن جا که به دلیل افتضاحی که بنده در 14 خرداد 89 به بار آوردم، ستاد بزرگداشت امام جمله ی زیبای «و اینک گوش فرا می دهیم به سخنان مقام معظم رهبری...» را بهانه قرار داده و بنده را برای سخنرانی در روز مراسم دعوت نکرده و مجبورم من به همراه خودم در شب سخنرانی کنیم. امید می رود بتوانید با وجود عدم سخنرانی بنده آن چنان که شایسته است مراسم را به تشنج بکشید. در صورت لزوم از فتنه ی اجنه و شیاطین خودتان را محروم نفرمایید. آقای مشایی با بر و بچ جن هماهنگی های اولیه را انجام داده؛ باقی کار با شما.
سر افرااا...ز و... پیرو...ز باشی...د
محموت احمدی نژات

+ نوشته شده در  جمعه ۱۳۹۰/۰۳/۱۳ساعت 23:12  توسط احسان رستگار   | 

پروژه توّاب سازی یا روحیه حق پذیری؟


بسم الله الرّحمن الرّحیم


یکی دو ماه است که برخی از طرفداران سابق یا اسبق احمدی نژاد به واسطه ی اتفاقات اخیر و ماجرای تحصن رئیس جمهور، دریافته اند که فاصله ی رئیس جمهور با آن چه فکر می کردند، خیلی بیشتر از آن چیزی است که پیش از این ها گمان کرده بودند. به عبارت دیگر شاید بتوان گفت اصلاً این شخصیت به شخصیت مطلوب آن ها شباهتی نداشته است. از همین رو موجی به راه افتاد به نام موج توّابین و رأی دهندگان پشیمان و برگشته از احمدی نژاد که با درج یادداشت هایی در وبلاگ های شخصی شان* –که بعداً به سایت ها و مطبوعات کشیده شد- به بروز و ظهور رسید. در این میان شایعه ای مطرح شد که محمدباقر قالیباف برای مقابله با محمود احمدی نژاد، عده ای از وبلاگ نویسان مطرح را خریده تا توبه نامه بنویسند تا در رسانه های مجازی و مطبوعات درج شود. اگرچه خریدن قلم در دنیای سیاست بسیار مسبوق به سابقه بوده است (مخصوصاً طی دو سال اخیر) ولی تاکنون نشنیده بودیم قالیباف قلم بخرد.

از طرف دیگر تا دلتان بخواهد شنیده ایم که مهندس اسلام نشناس یعنی آقای م. در همان ساختمان خیابان ونک، وبلاگ نویس خریده، قلم خریده، خودنوس و روان نویس و خلاصه همه چیز خریده و همه دارند در جهت شکوفایی نام مرد جنجالی دولت قدم بر می دارند و سعی در اشائه ی افکار وی و بسترسازی برای رئیس جمهور شدنش دارند. بالأخره با آن پولی که به پای سایت های زنجیره ای وی ریخته می شود، شاید هر کسی وسوسه شود که قلمش که سهل است بلکه فراتر از قلمش را هم بفروشد؛ حتی به کسی که به افکار و عملکرد او اعتقادی ندارد.

اگر بدانیم برای راه اندازی یک سایت، حداقل بیش از یک میلیون تومان باید هزینه کرد و برای به روز کردن سایت نیز به هیأت تحریریه ای نیاز است که آنان هم حداقل ماهیانه بیش از 3 میلیون باید دستمزد دریافت کنند و تعداد این سایت ها به حدود 20 عدد می رسد (پیش از مسدودیت های دو هفته ی اخیر)، آن موقع می فهمیم که چه کسی قلم خریده، چه کسی دارد از بیت المال در جهت اهداف شخصی خرج می کند و چه کسانی قلم فروش هستند. از همین راه در عرض چند ماه بسیاری ماشین دار شده اند و برخی خانه دار. به هر حال حاتم طایی شدن با شل کردن سر کیسه ی بیت المال به گمانم خیلی راحت باشد.

کسانی که پارسال به نمایشگاه رسانه ها و مطبوعات رفته بودند، حتماً خاطرشان هست که چند ده هزار سی دی رایگان در نمایشگاه بین بازدیدکنندگان توزیع می شد که حاوی سخنرانی های همین آقا بود (نام ایشان مانند لرد وُلدمورت در داستان هری پاتر است؛ باید حواسمان باشد که خیلی مستقیماً نام نبریم، وگرنه ممکن است مانند چند ماه پیش تو قیفمان کنند). فراتر از این ها کسانی که امسال به نمایشگاه کتاب رفته اند، احتمالاً می دانند که روزنامه ی هفت صبح و هفته نامه یکشنبه رو دو روز ابتدایی نمایشگاه به طور انبوه در میان مردم به رایگان توزیع می شود و چندین و چند غرفه ی از روزنامه های زنجیره ای آقای م. در بیرون شبستان نمایشگاه کتاب غرفه زده اند. هرچند بعد از انعکاس این عمل خلاف قانون از این اتفاق جلوگیری شد، ولی به نحوی بیمارگونه متصدیان این غرفه ها سعی داشتند تا حتی با نایلون های تبلیغاتی این نشریات مردم را به سوی خود جذب کنند. روزنامه های هفت صبح و تماشا و هفته نامه ی یکشنبه فقط نام های روزنامه هایی هستند که ما از اتصالشان به ایشان آگاهیم، مابقی را الله اعلم. از منابع کاملاً غیر موثق شنیدم که بودجه ای در حدود 2 هزار میلیارد تومان یا 2 میلیارد دلار، برای راه اندازی رسانه های مجازی، مطبوعات، بنرها، پیامک ها و در کل جهت تبلیغ همان که اسمش را نمی خواهم ببرم به روش های مختلف جهت شرکت در انتخابات اختصاص داده شده است. این مخارج سرسام آور مربوط به 4 سال دولت دهم است.

بگذریم؛ عرض می کردم کسانی که از رأیشان برگشته اند، چون معتقدند به واسطه ی حمایت و رأیشان به احمدی نژاد به ملت ظلم کرده و موجب به قدرت رسیدن وی شده اند، ابراز پشیمانی نموده اند و آرزو می کنند که کاش به شخصی هم چون رضایی در سال 88 رأی می دادند. حتی بعضاً از رأیشان در سال 84 هم پشیمانند و اگر زمان به عقب بازمی گشت، به هاشمی رأی می دادند. این پشیمانی هم از روی خلوص و صداقت بوده نه فروختن قلم! اما چون در دنیای رسانه عده ای هستند که واقعاً قلم فروشند و حزب باد و حزب پولند، قیاس به نفس می کنند و هر کس حرفی بزند و به مذاقشان خوش نیاید، او را متهم به قلم فروشی می کنند و به حساب مزدور بودنش می گذارند؛ به هر حال کافر همه را به کیش خود پندارد.

اما سه نکته ناقض این ادعاست که قالیباف قلم خریده باشد یا آن وبلاگ نویسان قلمشان را فروخته باشند؛ اولی این است که کسانی که از حمایت هایشان از احمدی نژاد خرسند نیستند، تنها شامل وبلاگ نویسان یا برخی ازاصحاب رسانه نمی شود. انتقادات و اظهار نظرهای بسیاری از مراجع تقلید شاخص و سیاست مداران هم در هفته های اخیر، مستقیماً یا تلویحاً حکایت از پشیمانی نسبی آنان از حمایت از دولت یا رأی به احمدی نژاد دارد. آیا می توانیم بگوییم آنان هم قلم یا نظرشان را فروخته اند؟!

نکته ی دوم؛ بی نیاز بودن شخصی محبوب مانند قالیباف است برای خریدن قلم دیگران. وقتی کسی شهردار تهران است و مردم هم مهر تأیید بر خدمات او می زنند، وقتی این شهردار رسانه ای فراگیر مانند روزنامه و مجلات همشهری دارد، دیگر چه احتیاجی است به خریدن قلم؟! قلم را کسی باید بخرد که به رایگان و در جهت دفاع از باورهایش، هیچ قلمی حاضر نیست به افتخارش تنی بجنباند. زمانی که انگیزه ی اعتقادی یا به اصطلاح ایدئولوژیک در میان نباشد، باید به دنبال انگیزه ی قوی مالی گشت.

و نکته ی آخر؛ یعنی واقعاً این که کسی بخواهد از رأیش از رئیس جمهور محترم برگردد، آیا این قدر عجیب است؟! کسی که در سال 88 به وی رأی داده، نه سوء مدیریت و برخورد نامناسب با معترضین را پیش بینی می کرده و نه موضع گیری های نادرست بعدی را. توجیه های عجیب و قریب، برکناری های نامعقول، حمایت های بی شائبه از کسی که کارشناسان، قوه ی قضائیه و نمایندگان مجلس او را مفسد اقتصادی می نامند، همه و همه دلایلی است که انسان را چندین و چند بار از رأیش پشیمان می کند. ضمن این که کسانی که متهم می شوند به فروختن قلمشان، تقریباً همگی افرادی هستند که یا بی نیازنند از فروختن قلم و یا بر همگان واضح است که حاضر نیستند شرافت و عزتشان در دنیا و عقبی را به چند سکه بفروشند (برخی از همان رسانه های آقای م. بعضاً به ازای یکی دو یادداشت به برخی نویسندگانشان سکه می دهند!). به عنوان یک شاهد مثال، 8 اردیبهشت خبرگزاری ها اعلام کردند که محمد آل حبیب، یکی از وبلاگ نویسان حامی آقای م.، به عنوان مشاور اجتماعی استاندار گیلان منصوب شد. به همان اندازه که طرفداران آقای م. حامی شخص ایشانند و اکثر قریب به اتفاق در جست و جوی پول بیشتر و مقامند، افراد برگشته از احمدی نژاد، حامی جریان هستند نه فرد. جریانی میانه رو که شاید در آن میان قالیباف هم جایی داشته باشد در حد یک نفر و نه بیشتر.


پانوشت:

۱- بخشی از این یادداشت در شماره ی چهارم و بخشی دیگر در شماره ی پنجم «نسیم اعتدال» چاپ شد.

* آن یادداشت با عنوان «ما احمدی نژادی های سابق؛ قربانیان صداقت و زودباوری» از نمونه هایی بود که حتی خودم هم فکر نمی کردم این گونه بازتاب پیدا کند. در سایت «فردا» پربازدیدترین و پربحث ترین خبر هفته شد، در سایت «الف» جزء پرنظرترین یادداشت های الف شد (با بیش از 430 نظر). خلاصه بسیار جریان ساز و پر ماجرا شد. یادداشت امید حسینی که در همان ایام نوشته شده بود هم بازتاب زیادی داشت.

آن مطلب در سایت های «آفتاب نیوز»، «آینده»، «بالاترین»، «ارم نیوز»، «دیگربان»، «آتی نیوز» و بسیاری سایت های دیگر هم جزء پر بیننده ترین اخبار هفته شد. به هر حال حرفی بود که باید گفته می شد و از همان ابتدا هم می شد حدس زد که برخی ممکن است بهره برداری کنند و نیز بعضی از دوستان سابق شمشیر را علیه بنده از رو ببندند و منافقم بخوانند؛ ولی آن چه مهم بود، گفتن حرف حق بود اگر چه خوشایند خودم یا دوستانم نباشد.

 

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۹۰/۰۳/۱۲ساعت 21:24  توسط احسان رستگار   | 

ستیزهای بی ثمر با لاریجانی


بسم الله الرّحمن الرّحیم


رقابت یا بهتر است بگوییم دعوای چهارساله ی لاریجانی با مخالفان هرچند اندک ولی سرسختش از موضوعات داغی است که سالی یکی دو بار و در نزدیکی ایام انتخابات هیأت رئیسه ی مجلس و فراکسیون اصول گرایان تنور محافل خبری و مجلس را داغ می کند.
اما تا کنون کسی نتوانسته علی لاریجانی را به زیر کشد. با وجود جدیت شدید فراکسیون انقلاب اسلامی یا همان گروه حامیان احمدی نژاد به تغییر ریاست مجلس و فراکسیون اصول گرایان از لاریجانی به صدر یا حداد عادل، شاهد محبوبیت بیش از پیش لاریجانی در مجلس و فراکسیون اکثریت هستیم.
امسال هم مجدداً لاریجانی برای چهارمین بار پیاپی با 212 رأی از 244 آرای مأخوذه، رئیس مجلس شد و شهاب الدّین صدر نتوانست به بهتر از نایب دومی دست باید.
فعلاً در حد همین کاریکاتور بسنده کرده و ان شاء الله توضیحات و تحلیل علل محبوبیت لاریجانی در مجلس و میزان محبوبیتش در میان مردم را در یادداشتی دیگر بررسی خواهم کرد.


پانوشت:

این کاریکاتور اختصاصی بنا بود در «نسیم اعتدال» چاپ شود که شروع تعطیلی پیش از امتحانات فرصت نداد.

 

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۹۰/۰۳/۱۲ساعت 0:17  توسط احسان رستگار   | 

تورم 70 درصدی پیدا شد

 
 
بسم الله الرّحمن الرّحیم

احمد توکلی در مهر 88 پیش بینی کرد که حاصل طرح هدمند کردن یارانه ها، تورم بالای 60 درصدی خواهد بود.
پس از اجرا شدن این طرح، اظهار نظرات مختلفی از جانب وی و دیگر کارشناسان اقتصاد مطرح شد. پیش بینی های دیگری هم چون تورم 40 درصدی، 50 درصدی و 70 درصدی نیز از جانب احمد توکلی مطرح شده است.
اما در آخرین مصاحبه اش با ویژه نامه ی نوروزی امسال همشهری، وی تلویحاً پذیرفت که آن ارقام تورم تا کنون محقق نشده است.
البته آخرین اظهار نظر توکلی مربوط به آن مصاحبه نیست. وی در یادداشتی که در اردیبهشت امسال به خبرگزاری فارس ارسال کرد، وقوع تورم 40 درصدی در سال جاری را هشدار داد.
اما دو عکس زیر که می تواند مشتی نمونه ی خروار تلقی شود، نشان دهنده ی همان تورم 70 درصدی است است که توکلی پیش از این نسبت به آن هشدار می داد. عکس های زیر مربوط به بستنی های شرکت کاله است. نکته ی قابل توجه این است که گویا کاله، از شرکت های نیمه خصوصی یا به عبارتی از دولتی ترین شرکت های لبنی کشور است.
در عکس زیر مشاهده می کنید که بستنی لیوانی کاله که در اسفند 89 تولید شده است، با قیمت 1000 تومان به فروش می رسد. 



در این عکس مشاهده می کنید که همان بستنی که در سال 90 تولید شده است، با قیمت 1700 (!) تومان یعنی با افزایش 70 درصدی به فروش می رسد.

با این حساب آیا به نظر شما که هم مردم ایران هستید و هم خرید می کنید و در همین جامعه زندگی می کنید، آیا تورم 40، 50، 60 یا 70 درصدی واقعیت دارد یا نه؟ شما چگونه احساس می کنید؛ چون آقای رئیس جمهور ظهر امروز (سه شنبه) گفته آمار و ارقام مهم نیست، مهم آن چیزی است که مردم لمس می کنند! الآن لمس شما در چه حالی است؟


بعد التّحریر:

همین یادداشت در سایت خبری-تحلیلی «الف»

این خبر در سایت خبری-تحلیلی «الف»

* ؛به دلایل نامعلوم در حدود ساعت 2 بامداد چهارشنبه خبر و یادداشت بالا از سایت الف حذف شد!

گویا دلیل حذف این خبر از «الف» مشخص شد؛ خبر رجانیوز در مورد این یادداشت را در این جا بخوانید.

امروز صبح مجدداً همان یادداشت و خبر در سایت «الف» منتشر شد!

دوباره حدود ساعت 3 و نیم بامداد پنج شنبه خبر و یادداشت این نوشته از «الف» حذف شد!

باز امروز حدود ساعت یک و نیم یادداشت با نشانی جدید در «الف» درج شد. عجب داستانی شده ها!

مجدداً امروز این مطلب حذف و دوباره اضافه شد: نشانی جدید مطلب در «الف».

 

+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۹۰/۰۳/۱۰ساعت 12:50  توسط احسان رستگار   |