منتقد (نه مخالف)، مستقل (نه جناحی)

اطلاع رسانی و نقد مسائل سیاسی و هر آن چه مستقیماً و غیر مستقیم،سیاسی است؛از امروز،از دیروز و از فردا

بخشی از یادداشت های وبلاگ در دیگر سایت ها/اگر مایلید رأی دهید

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم 

به گزارش تابناک، مسابقه ای در حال برگزاری است که بناست در آن انتخاب چهره برتر وبلاگستان فارسی درسال 89 صورت پذیرد. در صورت تمایل می توانید به این سایت مراجعه کرده و نام وبلاگ خود یا این وبلاگ را ثبت کنید. هر کس می تواند ۵ وبلاگ را در آن سایت معرفی کند. امروز، آخرین مهلت شرکت در مسابقه «چهره 89» است. برای شرکت در مسابقه این جا را کلیک کنید.

برخی از دوستان مایل بودند تا یادداشت های این وبلاگ که در دیگر سایت ها نیز درج شده اند را مشاهده فرمایند. برخی از این سایت ها عبارتند از «صراط»، «الف»، «آینده» و «آفتاب». نشانی قسمتی از یادداشت های این وبلاگ در دیگر سایت ها از مرداد ۸۹ تا امروز در زیر آمده است. پیوندهای زیر بر اساس تقدم زمانی مرتب شده اند:

 


بعد التّحریر:

بر اساس اعلام سایت مسابقه «چهره 89»، مهلت شرکت در مسابقه تا ۱۸ اسفند تمدید شده است.

 

+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۸۹/۱۲/۱۴ساعت 6:1  توسط احسان رستگار   | 

روزی که با یادداشت هایی سینمایی، با بصیرت شدم!

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

دی ماه بود که خبر و بنری را در یکی از سایت ها که به گمانم رجانیوز یا فارس بود دیدم. متن خبر این بود که مسابقه ای وبلاگ نویسی با عنوان «از حماسه تا حماسه»، توسط دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) برگزار می شود.

یادداشت های وبلاگ ها از تاریخ ۹ دی تا ۲۲ بهمن پیرامون موضوعات زیر مشاهده و داوری می شد:

۱- مردم و ولايت

۲- مردم و بصيرت

۳- مردم و استکبار ستيزی

۴- مردم و انقلاب اسلامی

۵- مردم و مسأله ی فلسطين

۶- مردم و آرمان خواهی

از آن جا که از ۹ دی تا ۲۲ بهمن یا در سفر بودم و یا درگیر جشنواره ی فیلم فجر، بدترین بازه ی زمانی ممکن برای من همین مدت بود که بخواهم در قالب آن موضوعات بنویسم.

دو روز پیش تماس گرفتند و خبر دادند که این وبلاگ به عنوان یکی از ده وبلاگ برگزیده انتخاب شده است و برای شرکت در مراسم اختتامیه دعوتم کردند. البته به دلیل مشغله و بعد مسافت قسمت نشد تا در مراسم شرکت کنم. سخنران مراسم اختتامیه، آقای دکتر پرویز امینی، نویسنده ی کتاب «جامعه شناسی ۲۲ خرداد» بود. وی جمله ی جالبی را در سخنرانی گفته بود که از عناوین امروز خبرگزاری فارس بود: "برخی مسئولان هنوز جنگ نرم را باور ندارند.

آن طور که بر اساس آیین نامه ی داوری مسابقه متوجه شدم، این وبلاگ را بیشتر به دلایل فنی [مانند تعداد پیوندها، آمار بازدیدکنندگان، قالب اختصاصی وبلاگ و امثالهم] برگزیده اند؛ چون از ۹ دی تا ۲۲ بهمن بنده حتی یک یادداشت که به طور غیر مستقیم به موضوعات مسابقه مربوط باشد، در وبلاگ درج نکردم. همان طور که ملاحظه کرده اید، هر آن چه نوشتم، یادداشت هایی سینمایی بودند.

خلاصه این که اگر در عرصه ی یادداشت های سیاسی، این وبلاگ بسی بی بصیرت است، در زمینه ی یادداشت های سینمایی و فرهنگی می تواند گولّه ی بصیرت (همان گلوله ی بصیرت) باشد تا حدی که توسط چنین جشنواره هایی از آن تقدیر شود.

به هر حال از هیأت داوران که بر اساس اعلام سایت، آقای وحید جلیلی نیز یکی از آنان بوده تشکر می کنیم که با این تندیس، نشانه ای دال بر بصیرت ما، اهدایمان کردند. خوشم به هوشتون!

الحمد لله!

 

+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۸۹/۱۲/۱۱ساعت 16:30  توسط احسان رستگار   | 

طنز/فیلم هایی که به جشنواره بیست و نهم نرسیدند

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم


این یادداشت طنز بوده و اسامی تمامی فیلم های آن خیالی می باشد. اسامی فیلم ها الهام گرفته از آثار قبلی آن فیلم ساز بوده و یا بنا بر افکار آن فیلم ساز نام گذاری شده است؛ مثلاً اسامی خیالی فیلم های عبد الرضا کاهانی، الهام گرفته از فیلم های واقعی «اسب حیوان نجیبی است» و «هیچ» می باشد. خلاصه اگر از دلیل نام این فیلم های خیالی سر در نیاوردید، سری به اسامی فیلم های واقعی کارگردان بزنید یا در قسمت نظرات بپرسید تا دلیل انتخاب آن اسم را خدمتتان عرض کنم.  

 

فیلم های زیر یا در ۹ سال اخیر ساخته و توقیف شده و یا پس از مشاهده ی وضعیت باز یا بهتر عرض کنم پاره پاره شده ی فرهنگی و سینما در دولت دهم، به صورت كاملاً ویژه برای جشنواره ی بیست و نهم فجر ساخته شده اند:

 

عبدالرضا كاهانی: «این گاو شاخ نمی زند»، «توله سگ حیوان پدرسگی است»، «خر حیوان عر عرویی است»، «خر من حیوان الاقی است»، «هیچ پیچ آب هویج».

تهمنیه میلانی: «آره عوضیا،من فمنیستم» ، «سیروسْ لاشی»، «جِفری بوگندو»، «واكنش آخر/اپیزود آقا بالاسر نخواستم»، «مردا سر و ته یه كرباسن جز شوهر من»

داریوش مهرجویی: «نمانی»، «تنبوری»، «زنبوری»، «درخت آقای هلو».

  

رضا میركریمی: «به همین خوشمزگی».

ابراهیم حاتمی كیا: نام فیلم امسال او که «بانوی شهر» بود، به «گزارش یك جشن» تغییر یافت. فیلم دیگر وی از «چشمان شهلا» به «كوچه ی بن بست» تغییر نام پیدا كرد.

مسعود ده نمكی: «اعدامی ها»، «خواص بی خاصیت» كه به «خواص بی بصیرت» تغییر نام یافت، «فحشا در فتنه ی ۸۸»، «منم روشن فکر می شم بچه ها منم بازی».

اصغر فرهادی: «درباره ی قلی»، «پیرامون اسی»، «سیزده به در»، «انسون باشید!دین کیلو چنده!» [انسون همان انسان است به زبان محاوره ای(!)]

مسعود كیمیایی: «اعدام»، «قصاص»، «آهن»، «ریش بز كوهی»، «سیاحت»، «سوناتا»، «بی. ام. و.» . 

بهمن قبادی: «كسی از فاحشه های ایرانی خبر نداره»، «همه از هم جنس بازهای ایرانی خبر دارن»، «روزی كه با شرون استون عكس گرفتم»، «زمانی برای بدمستی خودم و شرون (استون)»، «من و ركسانا از زاویه ای دیگر»، «نعره های دختران زشت»، «ز مثل زر زر»، «و مثل ور ور».

جعفر پناهی: «ژولیت بینوش هم با منه...»، «من،جفری،پنجاه سال دارم»، «مشایی به دادم برس»، «نمی خواهم زندان بمانم».

حمید بهمنی: «خرخره ی ابلیس» که به «عملیات پر سر و صدا» تغییر نام داد.

بهروز افخمی: «روز اجنّه»، «ریودوژانیرو»، «سزارین من در فرزند نارس صبح».

كمال تبریزی: «لیلا پیش من نیست»، «مینو خونه ی ماست»، «مارمولك خودمم،والّا...»  

 

فرج الله سلحشور: «توبه ی نصوح پس از فیلم نامه دزدی».

رامبد جوان: «املت در ۵ دقیقه»، «خانم ها مقدم اند».

فریدون جیرانی: «بنفش»، «ستاره ها ۴:ستاره خواهد شد»، «اتوبان اشرفی اصفهانی».

رخشان بنی اعتماد: «فیلم های من و باران و باباش».

محسن مخملباف هم كه پس از رصد كردن سیاست گذاری های فرهنگی دولت، احتمال داد كه ممكن است فیلمش مجوز شركت در جشنواره را دریافت كند، فیلمی را با این عنوان راهی جشنواره كرد: «بلبلان خاموش و من در عرعرم» كه پس از تغییر نام به «خر در عرعر است» اعلام شد كه ما فقط خواستیم رسالت خود را به انجام برسانیم وگرنه فیلم های ایشان قابلیت شركت در مسابقه را ندارد و اگر بخواهیم فیلم های آقای مخملباف شركت داده شود، باید علاوه بر نوعی نگاه، بخشی را با نام «نگاه مخملین» افتتاح كنیم كه دون شأن جشنواره است و موجب وهن خواهد شد.

 

فیلم های دو كارگردانه:

محصول مشترك اصغر فرهادی و بهمن قبادی: «وصال كبوتر نادر و قمری سیمین»

محصول مشترک تهمینه میلانی و نگار آذربایجانی که خدمات فراوانی به تفکر زن سالاری یا فمنیزم در ایران کرده اند: «ما از خارجیا هم خارجی تریم» و «به ما می گن زن!»، «ما زنانی بین المللی هستیم»


پانوشت:

بعد از اتمام یادداشت های پیرامون جشنواره ی فجر، یادداشت های سیاسی وبلاگ نیز با یادداشت دیروز از سر گرفته شد. از این پس اگر گه گاه یادداشتی سینمایی نیز روی وبلاگ درج می شود، به حساب تغییر رویه ی وبلاگ یا انصراف از نوشتن یادداشت های سیاسی نگذارید. نوشتن یادداشت های سینمایی را بگذارید به حساب پویاتر شدن وبلاگ و جامع تر نگریستن آن به ارتباط سیاست و سینما.

 

+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۳۸۹/۱۲/۰۹ساعت 3:45  توسط احسان رستگار   | 

نمایندگانی که قسم خورشان ملس است

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

دیروز در خبرگزاری ها خبری را خواندم که برایم تأسف برانگیز بود. قسمتی از متن خبر این بود:

"موسی‌الرضا ثروتی در گفتگو با خبرنگار ایلنا با اعلام این خبر اظهار كرد: «طرح استیضاح مجید نامجو وزیر نیرو با 60 امضا در جلسه امروز اعلام وصول می‌شود.» وی افزود: «از این 60 نفر 44 نفر قسم خوردند كه پای استیضاح بایستند.»"

واقعاً باید به حال مجلسی گریست که نمایندگانش برای ایستادگی پای امضای خودشان هم باید قسم بخورند! نمایندگان مثلاً مسلمان اسماً اکثراً اصول گرای مجلس شورای اسلامی، برای این که مجاب شوند که نباید خلف وعده کنند و دل بز (!) از خود نشان دهند [دل بز از خود نشان دادن متضاد دل شیر از خود نشان دادن است که آن یکی را افشین قطبی وارد ادبیات فارسی کرد و این یکی را این بنده] باید قسم جلاله بخورند که قول می دهیم اگر خواستیم امضایمان را بفروشیم یا شب استیضاح با یک گفتمان از طریق خشکه یا تره قانع شویم، یاد این قسم بیفتیم و به وظیفه ی شرعی و قانونی خود عمل کنیم.

کار به جایی رسیده که رئیس مجلس برای اعلام وصول استیضاح می گوید: "در صورتی این استیضاح اعلام وصول می شود که کسی امضایش را پس نگیرد و اراده ی نمایندگان بر این کار باشد."

علاوه بر وزرا، بسیاری از نمایندگان هم باید از حیث شعور، منطق، ایمان و سواد استیضاح شوند؛ چون در مجلس با قانون کار پیش نمی رود، ولی با قسم خیال همه راحت می شود. به نظر من که دروغ گو و بزدل چه با قسم، چه بی قسم. 

مدتی است فهمیده ام برای عده ای، قسم جلاله هم دیگر کارساز نیست، اما فکر نمی کردم روزی برسد که ببینم برادر به اصطلاح بسیجی ام، قسم جلاله اش را لگد مال می کند و تازه باز فکر می کند که خداوند دوستش دارد و عنایات خاصه ی پروردگار، شمال حالش شده است!

از من به خودم و شما نصیحت! اگر می خواهید کم تر خیانت ببینید، کم تر اعتماد کنید. بگذارید رازهایتان بین خود و خدایتان باقی بماند؛ این روزها صندوقچه های اسرار، کلیدشان در دستان نامحرمان است. ای برادری که خطابم به توست! اگر حرف هایم را شنیدی و به خودت شک کردی، درست گرفتی! حیا کن! نخواستی توبه نکن، چون مقبول نخواهد افتاد، ولی حتماً شرم کن، ان شاء الله مقبول بیفتد.

 

+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۳۸۹/۱۲/۰۸ساعت 1:29  توسط احسان رستگار   |