منتقد (نه مخالف)، مستقل (نه جناحی)

اطلاع رسانی و نقد مسائل سیاسی و هر آن چه مستقیماً و غیر مستقیم،سیاسی است؛از امروز،از دیروز و از فردا

آقای شریفی! رسانه یک حق است نه یک لطف!

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

شنبه 4 دی در شبکه ی 4 بین آقایان دکتر صدر، منتقد فوتبال و سینما و دکتر شریفی، مسئول کمیته ی انضباطی فدراسیون فوتبال، مناظره ای انجام گرفت.

در اوایل برنامه، آقای شریفی، رئیس کمیته ی انضباطی فدراسیون فوتبال، جمله ای گفت که اوج تفاوت دیدگاه های مردم، آقای صدر و وی را نشان می داد. ایشان گفت: «این حق نیست بلکه مزیت است که تلویزیون ما را نشان دهد». در این جا مقصود آقای شریفی از «ما» مربیان فوتبال بود. آیا تلویزیون نیازمند مربیان و ورزشکاران است و یا بالعکس؟ آیا اگر تلویزیون مربیان و ورزشکاران را نشان ندهد، آنان از شغلشان برکنار می شوند؟ اما بالعکس اگر از ورزشکاران و مربیان گزارشی تهیه نشود، تکلیف اخبار ورزشی چه خواهد شد؟!

رسانه و یا صدا و سیما برای ورزشکاران و یا مربیان، مزیت نیست، حق است. اصلاً مزیت یا حق بودن در این جا موضوعیت ندارد؛ چون این مزیت از جانب فدراسیون فوتبال یا کمیته ی انضباطی زیر مجموعه ی آن در اختیار بازیکنان و مربیان قرار نمی گیرد. افرادی وجود دارند به عنوان خبرنگار که کارشان تهیه ی گزارش و جمع آوری خبر است. شغلی هم چون خبرنگاری، همانند دیگر مشاغل، به دلیل نیاز مبرم و ضروری بشریت و مردم به دانستن ایجاد شده است. چرا؟ چون "دانستن حق مردم است". پس آماده کردن ابزار و بستر اعطای این حق به مردم نیز وظیفه ی حاکمیت است. حاکمیت به عده ای مشخص اجازه می دهد که به این پیشه مشغول شوند. پس خبرنگاری یک شغل و محل کسب آن هر مکانی و لامکانی است که اتفاقی در آن رخ دهد و بتواند اطلاعات و دانسته های جدیدی تولید کند.

در عرصه ی فوتبال در دو مکان اخبار و گزارش ها تهیه می شوند؛ یکی در مستطیل سبز و سکوها و دیگری در سالن های کنفرانس های مطبوعاتی که خبرنگاران در آن جمع می شوند تا در زمانی غیر از هنگام وقوع بازی، با مربیان و بازیکنان تیم ها مصاحبه و تبادل نظر کنند. پس عملاً تنها کاری که فدراسیون فوتبال در حق اصحاب رسانه کرده – که در چارچوب وظایفش نیز بوده - این بوده که اتاقی را در اختیار بازیکنان، مربیان و خبرنگاران قرار دهد تا آنان بتوانند رسالت خبررسانی را به انجام رسانند. هرچند همین اتاق ها نیز شاید بالاجبار و برای دریافت استانداردهای بین المللی به منظور برگزاری مسابقات بین المللی احداث شده باشد. به هر حال همان طور که ساختن سرویس های بهداشتی در استادیوم ها وظیفه ی مسئولین است، برای تأمین غذای فکر و روح مردم هم باید چنین اتاق هایی برای مصاحبه ساخته می شد.

یکی از انتقادات آقای شریفی به آقای دایی این بود که مثلاً چرا وی در مصاحبه های پس از بازی به دفعات گفته "به دلیل مشکلات شخصی فدراسیون با من این گونه برای تیم من داوری می کنند" در حالی که این یک مسأله ی شخصی است و مسائل شخصی نباید از رسانه ی ملی مطرح شود؛ در حالی که اتفاقاً حرف آقای دایی همین بوده که به نظر من، مشکلاتی که فدراسیون با شخص بنده دارد، باعث شده تا سر تیم من بریده و باشگاه پیروزی با ناداوری ها رو به رو شود. فارغ از این مسأله که آقای دایی چقدر درست می گوید، اما مسأله این جاست که این جمله ی او، اعتراضی است نسبت به ظلمی فرضی که وی معلول علت مشکلات شخصی خودش با فدراسیون می داند.

رویکرد آقای شریفی و کمیته ی انضباطی از این جهت قابل نقد است که آن ها تصمیمی می گیرند که از طرفی در آن ذیصلاح اند و از طرفی دیگر نه؛ یعنی مثلاً ایشان آقای دایی را محکوم می کند که مصاحبه نکند، در حالی که آقای دایی زیر مجموعه ی فدراسیون فوتبال تعریف می شود، ولی سایت ها، نشریات و خبرگزاری ها که دیگر ارتباطی با کمیته ی انضباطی فدراسیون فوتبال ندارد! اگر همه ی فدراسیون ها بخواهند به همین گونه عمل کنند که دیگر باید در بخش ورزشی خبرگزاری های مختلف را تخته کرد!

نگرش آقای شریفی به عمل خلاف اخلاق و نادرست در آن جا معلوم شد که ایشان در مقام اعتراض به آقای دایی برآمد که چرا وی به آقای کفاشیان توهین کرده و در یکی از برنامه های پارسال 90 گفته "شما دروغ می گویید و من از دروغ های شما خسته شده ام". در حالی که در آن برنامه کل ملت فهمیدند که آقایان کفاشیان و تاج داشتند حرف هایی ضد و نقیض را عنوان می کنند و اگر کسی صادقانه و صراحتاً بگوید فلان شخص بر اساس فلان دلیل و مدرک دروغ می گوید اتفاقاً شفاف سازی است و دانستن آن حق مردم (در صورتی که آن فرد مذکور از مسئولین باشد). جالب بود که در همان برنامه و چند برنامه ی دیگر نیز با پخش سخنان آن دو مسئول محترم در مقاطع مختلف، ثابت شد که واقعاً در همان مواردی که آقای دایی اشاره کرده بود، اظهاراتشان بعضاً کذب بوده است.

ایشان باید آقای دایی را جریمه ی نقدی می کرد و به جز در مواقعی خاص اقدام به ممنوع المصاحبه کردن نمی کرد. اتفاقاً محروم کردن وی از نشستن روی نیمکت، مجموعاً تصمیم بهتری بود؛ چون در این صورت فقط آن شخص و تیمش لطمه می بینند و نه رسانه ها.

این که قانون تا این حد دست مسئولین و در این مورد خاص کمیته ی انضباطی را باز بگذارد، مفسده ای به دنبال می آورد به نام هرج و مرج؛ یعنی برخلاف این قاعده که اجرای قانون موجب صیانت از امنیت و ثبات می شود، اتفاقاً اگر قانونی ناقص باشد، مجریان مختلف با سلایق گوناگون، می توانند با اجرای قانونی ثابت، ثبات را خدچه دار کنند.    

این درست نیست که ما اجازه دهیم قانون بشود نظرات شخصی مسئول وقت؛ به نحوی که قبل از وی قانون به نحوی اجرا شود، هنگام حضور وی به گونه ای دیگر و پس از او نیز به روشی متفاوت. این بدان معناست که قانون مربوطه ناقص است و نتوانسته حتی المقدور تمامی موارد را با جزئیات تعریف کند. اتفاقاً قانون هرچه بیشتر تصمیمات مجری را محدودتر و مشخص تر کند، دال بر جامع و شامل تر بودن آن دارد. مثلاً ما فراموش نخواهیم کرد که کمیته ی انضباطی شخصی را محروم می کرد و سپس می گفت که "در جلسه ای که هفته ی گذشته تشکیل شد، دیدیم که نامبرده متنبه شده است" و وقتی فردوسی پور در برنامه ی 90 می پرسید که شما از کجا به این نتیجه رسیده اید که فلان بازیکن متنبه شده است، پاسخ این بود که "ما دیدیم اشک بر گوشه ی چشمان وی حلقه زده است و از فرط گریه نمی تواند صحبت کند"! آیا این ناشی از وجود روزنه ها و نقص در قانون نیست که به مجریان آن اجازه می دهد هر کدام برداشت شخصی شان را از آن به اجرا بگذارند؟!

متأسفانه به همین منوال بعضاً شاهد این قبیل مشکلات در تفسیر از قوانین سیاسی کشور نیز هستیم که علت العلل آن، مشکلات فرهنگی در جامعه ی ماست و موجب ملعبه شدن قانون می شود.


پانوشت:

۱- این یادداشت از یک شنبه ی هفته ی پیش آماده بود؛ ولی به دلیل اولویت اهمیت یادداشت های قبلی، درج آن به تأخیر افتاد.

 ۲- به دلیل فرا رسیدن فصل امتحانات، از این به بعد ممکن است وبلاگ با یادداشت های کوتاه به روز شود. این اتفاق برای دوستانی که به طولانی بودن یادداشت ها انتقاد داشتند می تواند نوید بخش فصلی پرطراوت باشد!

 

+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۳۸۹/۱۰/۱۲ساعت 7:4  توسط احسان رستگار   | 

انتقاد صریح رهبری به قدیانی این بار در درس خارج فقه

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم


برای اولین بار در خطبه‌ هاى نماز جمعه ‌ى تهران در حرم امام خمينى (ره) در ۱۴ خرداد ۱۳۸۹ بود که مقام معظم رهبری به طور غیر مستقیم به حسین قدیانی و امثال وی تذکری داد که گویا همه فهمیدند و قبول کردند که رهبری با وی بوده اند جز خودش. در آن سخنرانی ایشان فرمودند: "من می خواهم عرض بكنم به جوانان عزيزمان، جوان هاى انقلابى و مؤمن و عاشق امام، كه حرف می زنند، می نويسند، اقدام می كنند؛ كاملاً رعايت كنيد. اين جور نباشد كه مخالفت با يک كسى، ما را وادار كند كه نسبت به آن كس از جاده‌ ى حق تعدى كنيم، تجاوز كنيم، ظلم كنيم؛ نه، ظلم نبايد كرد. به هيچ كس نبايد ظلم كرد."

اما این بار ایشان آن قدر واضح اشاره کردند که به گمانم خود آقای قدیانی هم قبول کند که مخاطب این بیانات، وی و امثال او بوده اند. بخوانید؛ آن قدر جذاب بود که نتوانستم قسمتی از آن را حذف کنم. کامل بخوانید. ضمناً در انتهای متن می توانید فایل صوتی جلسه را نیز بارگیری کنید.


حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای در جلسه ی درس خارج فقه سه شنبه 7/10/1389 در ذیل بحثِ موارد استثناء از حكم حرمت غیبت، در پاسخ به سؤالی پیرامون صدق غیبت در مواردی چون ذكر در نوشته، وبلاگ یا ضبط صوت و تصویر و انتقال آن، فرمودند:
 
"اينى كه اصلاً اين كار [غیبت] جايز است يا جايز نيست ولو به قصد اصلاح باشد، اين را نميشود به طور مطلق يك چنين چيزى را پابند شد؛ كه ما بگوئيم ما چون ميخواهيم در امر جامعه اصلاح كنيم، پس زيدى را، عمروى را يا يك جريانى را به طور مطلق مورد تهاجم قرار بدهيم، غيبت كنيم؛ حالا آن كسانى كه اين كارها را ميكنند، خيلى اوقات به غيبت هم اكتفاء نميكنند؛ خب، ملاحظه ميكنيد ديگر. گاهى چيزهائى را مى‌آورند كه معلوم نيست حدِّ غيبت(1) بر او صادق باشد؛ شايد مصداق تهمت است، مصداق افتراء است، مصداق قول به غير علم است، مصداق سبّ و شتم است؛ نميشود اين را گفت كه اگر طرف قصد اصلاح دارد، پس بنابراين اين جايز است براى او، نه؛ موارد استثناء همان مواردى است كه [در كتب فقهی] ذكر شده است.

منتها بايد اين موارد صدق كند، احراز بشود. اين خیلی مهم است. واقعاً يكى از چيزهائى كه ما همه‌مان [باید توجه كنیم]، به مردم هم بايد بگوئيم، ياد بدهيم كه توجه بكنند اين است كه: به صرف توهم اين كه حالا اين كار مصلحت دارد، دستشان را، يا قلمشان را، يا وبلاگشان را آزاد نكنند كه هر چه به دهنشان آمد، آن را بگويند؛ اينجور نيست، چون وسائل مدرن امروز همه مشمول همين حكم است. يعنى خواندن وبلاگ هم مثل خواندن كاغذ است، كتاب است، نامه است، مثل شنیدن حرف است. استماع غيبت شامل همه‌ى اينها ميشود؛ يعنى ملاك استماع در اينها وجود دارد مسلّماً. شنيدن به گوش خصوصيتى ندارد، خواندن تو نامه هم عين همان است كه ما در بحث استماع اين را تأكيد كرديم و عرض كرديم.

خب، دوربين هم همين جور است. فرض كنيد كه اگر چنانچه انسان يك خطائى را از كسى ديد، اين را رفت با دوربين ثبت كرد، بعد آمد يك جائى نشان داد؛ اين هم همان است ديگر، چه فرقى ميكند؟ يعنى بايستى واقعاً به اینها توجه كرد. محيط را بايد محيط اخلاقى كرد. ما اگر بخواهيم جامعه را اصلاح بكنيم، اين اصلاح فقط به اين نيست كه انسان از افراد غيبت بكند. راه‌هاى ديگرى هم وجود دارد. حالا من غيبت را عرض ميكنم. فضلاً(2) از تهمت و افتراء و اينها.

بنده يك وقتى به يك مناسبتى در يك صحبت عمومى عرض كردم به مردم كه قرآن كريم ميفرمايد: «لولا اذ سمعتموه ظن المؤمنون و المؤمنات بأنفسهم خيراً»؛(3) یعنی وقتى افك(4) را شنيديد چرا به همديگر حسن‌ظن نداشتيد؟ يعنى از اول رد كنيد افك را. [اگر] آمدند به يك نفرى تهمت زدند، يك چيزى را گفتند - حالا يا با عنوان تهمت يا به عنوان غيبت - چرا قبول ميكنيد؟ ببينيد اين كلمه‌ى لولاى تحذيريه در قرآن و در كلام عرب خيلى معناى وسيعى دارد، فقط معنايش «چرا» نيست، كه ما بگوئيم چرا اين كار را نكردى. چراى با تأكيد است. يعنى آه، واى، چرا؛ معناى «لولا» اين است؛ تحذيريه است. {چرا} «لولا اذ سمعتموه ظن المؤمنون و المؤمنات بأنفسهم [خيراً]»؛ یعنی چرا به هم ظن نيك نداريد، چرا به هم حسن‌ظن نداريد. تا فوراً كسى آمد، شما بگوئيد بله، احتمال درستى‌اش هم اگر بود، آدم به صورت يقين آن را بداند و نقل بكند. اين درست نيست، اين ممنوع است. اين چيزى كه امروز مورد ابتلاست در جامعه‌ى ما، از همان چيزهائى است كه بايست از همين ادله‌ى غيبت بفهميم كه درست نيست؛ اين وضعى كه وجود دارد درست نيست. البته انتقاد منطقى، گفتن حرف صحيح اينقدر حرفهاى آشكار وجود دارد كه انسان اگر ذكر آنها را بكند، اصلاً هم غيبت نيست، و ميتواند انسان نقد بكند. بله مسلّم است، امروز يك جريان صحيح و حقّى در جامعه‌ى ما وجود دارد، جريانهاى باطلى هم وجود دارد كه به انواع و اقسام طرق ميخواهند جامعه را خراب كنند، انقلاب را منحرف كنند؛ در اين شكى نيست. آدمهائى هم در رأس اين جريانات هستند. چه لزومى دارد كه انسان به اين آدمها تهمت بزند. چه لزومى دارد كه غيبت اينها را بكند. حرف آشكار اينقدر دارند؛ همان حرفهاى آشكار را بيان بكنند، تبيين بكنند، توضيح بدهند، مطلب روشن خواهد شد؛ هيچ نيازى به غيبت كردن نيست كه آدم بگويد حالا ما براى اصلاح مثلاً غيبت ميكنيم.

بنابراين به نظر من همين ادله‌اى كه در باب غيبت خوانديم، اين تمام المراد را به ما نشان ميدهد؛ يعنى واقعاً همانى كه بايد بفهميم از شرع مقدس همين را انسان ميفهمد و تشخيص ميدهد. بايد بر طبق همين هم عمل كرد."

1) معنی غیبت، تعریف غیبت
2) تا چه رسد به
3) سوره‌ی نور، آیه 12
4) تهمت، افترا، نسبت ناروا
 
 
 
 
تنها بخشی از پیام های بیانات معظم له:
 
۱- در مسائل مختلف مخصوصاً سیاسی، خودمان اجتهاد رأی نکنیم. ما حق نداریم خودمان بشویم مجتهد و برای هر عمل نادرستی که می خواهیم مرتکب شویم، خود فتوا صادر کنیم و به بهانه ی حفظ نظام، اخلاق و احکام شرع را به مذبح مصلحت ببریم.

۲- رهبری در این جا دقیقاً به وبلاگ اشاره می کنند؛ نه سایت، نه خبرگزاری، دقیقاً لفظ وبلاگ را به کار می برند! آیا با تمام این تفاسیر می توان مصداق عینی این سخنان را جز قضیه ی اخیری که حسین قدیانی، وبلاگ نویس معروف پیش آورد، دانست؟!

۳- نظر رهبری آن قدر در این باره شدید و جدی است که خواندن و شنیدن را برابر هم می دانند و به عبارتی گویا نظرشان این است که اگر شخصی، با علم به موهن بودن، مطالب هتاکانه و حاوی تهمت را مطالعه کند، نقش کسی را دارد که به غیبت گوش داده و در نتیجه او نیز مرتکب گناه شده است.

 

پانوشت:
 
۱- یادم نمی رود وقتی اولین بار حسین قدیانی برای سخنرانی به دانشگاه تهران آمده بود چه گفت. خرداد ماه بود. یکی از خواهران حاضر در جلسه از وی پرسید: "آیا قبول دارین که آقا در ۱۴ خرداد خطاب به شما اون جمله هارو گفتن و شما گاهی خیلی تند و توهین آمیز می نویسین؟" وی هم با اعتماد به نفس گفت: "دوربین ها رو خاموش کنین. خاموش کنین می خوام یه چیزی بگم." بعد خاطره ای را تعریف کرد که گویا با یک واسطه از کسی شنیده بود. لب کلام خاطره این بود که رهبری هنگامی که یکی از تندترین و هتاکانه ترین یادداشت های قدیانی را می خوانده اند، جلوی صورتشان را گرفته بودند و می خندیدند و از شدت خنده شانه هایشان می لرزیده!!! من که همان موقع هم باورم نشد. با این سخنان اخیر رهبری که مطمئن شدم این خاطره صحت نداشته است. البته شاید هم داشتند به حال وی گریه و از خدا طلب مغفرت برایش می کردند!
۲- دیروز خبرگزاری رسمی دولت (ایرنا) اعلام کرد که علیرضا دبیر به اضافه ی آقایان احمد مسجد جامعی و محمد علی نجفی و خانم معصومه ابتکار با انتخاب نام ۹ دی برای یکی از معابر تهران مخالفت کرده اند. علیرضا دبیر دیروز اعلام کرد که این خبر کذب محض بوده و وی جرء ۱۰ نفر عضو شورای شهر تهران بوده که به این طرح رأی موافق داده اند.
۳- یک هفته ای است که مجموعه ی «مرگ تدریجی یک رؤیا» مجدداً در حال پخش است. معمولاً مجموعه ها را دنبال نمی کنم، جز در مواقع خاص. ۴ سال پیش که برای اولین بار از شبکه ی دوم پخش می شد اصلاً دنبال نمی کردم. نمی دانم چرا؛ شاید از تدوین مجموعه بدم می آید، شاید هم از پولاد کیمیایی. به هر حال حالا که برای اولین بار و با دقت نگاه کردم، فهمیدم که بسیار آموزنده است. اگر وقت کردید حتماً ببنید. البته دیروقت پخش می شود؛ حدوداً ساعت ۱۲:۳۰ از شبکه ی ۱ سیما. 
 
+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۸۹/۱۰/۰۸ساعت 11:47  توسط احسان رستگار   |