منتقد (نه مخالف)، مستقل (نه جناحی)

اطلاع رسانی و نقد مسائل سیاسی و هر آن چه مستقیماً و غیر مستقیم،سیاسی است؛از امروز،از دیروز و از فردا

از ما بهتران انقلابی!!!

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

 

اگر به همین ترتیب ادامه پیدا کند، دور نیست آن زمانی که ایران هم بشود ترکیه ی شماره ی ۲! این هم نحوه ی پاسداری از خون شهدا و امیدهای بر باد رفته ی ما که برای فرار از سیاست های سکیولاریستی و لیبرالی فرهنگی امثال آقای خاتمی، از چاله در چاه افتادیم! حداقل آقای خاتمی، تحت نام حزب الله و عدالت خواهی، سیاست های غیر اسلامی اش را پیاده نمی کرد.

راستی ما که نفهمیدیم چرا ایرانیان خارج از کشور را که به ایران می آورند، این قدر تحویلشان می گیرند و در هتل استقلال اسکانشان می دهند [بهترین و قدیمی ترین هتل ۵ ستاره ی ایران که برای هر شب اقامت یک زوج در یک اتاق دو تخته ی آن، باید ۲۱۳۰۰۰ تومان برای برج غربی و ۲۸۰۰۰۰ تومان برای برج شرقی پرداخت شود و طبیعتاً این هزینه از جیب بیت المال هزینه می گردد. در اکثر قریب به اتفاق مواقع، مهمانان خارجی در برج شرقی اسکان می یابند.] ولی بازیکنان تیم ملی فوتبال مملکت را در کنار هتلی - شاید هم هتل آپارتمان بوده - خوش آب و هوا و در کنار احشام اسکانشان می دهند تا روزها با شنیدن صدای ما... ما... ی گاوها، بیشتر و بهتر بتوانند « ما » را صرف کنند و کار تیمی را فرا بگیرند و به اهمیت ما پی ببرند. بعد اگر هم این بازیکنان قهر کنند و تشریف ببرند خارج، با برگزاری یکی دو فقره از این همایش های پر شور و حرارت و اهدای مبالغی ناچیز (حداقل در حد فقط چند هزار دلار) به کشورشان برای خدمت (!) دوباره مشرف می شوند.

 

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۸۹/۰۵/۱۴ساعت 20:39  توسط احسان رستگار   | 

گوشه ای جالب از سخنان رئیس جمهور در همایش ایرانیان خارج از کشور

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

 

آقای احمدی نژاد در انتهای سخنانشان در دومین همایش بزرگ ایرانیان خارج از کشور، فرمودند (البته فکر می کنم که این بخش، فقط در پخش زنده به نمایش در آمد و در اخبار این قسمت پخش نشد): « بذارید این جملرم بگم دیگه... اون ته چیزی که اون ها رو می سوزونه چیه؟ بالأخره یه کم خودمونی، ایرانی با هم صحبت کنیم. عیب نداره ها! اجازه هستش؟ باز یک ضرب المثل ایرانی یا یک تعبیر ایرانی داریم، می گن بابا جون ... آبو بریز همون جایی که می سوزه!!! چرا جای دیگه می ریزی؟! »

 

گذشته از فوایدی و لزومی که افزایش تعاملات ایرانیان خارج از کشور با دولت و ملت ایران دارد، اما انتقاداتی هم به نحوه ی برخورد و تصمیم گیری های دولت در این رابطه وجود دارد که بخشی از نظرات شخصی ام را در این باره مختصراً عرض می کنم. پس بحث ما در نحوه ی عملیاتی کردن این قدم مبارک است نه در نفس عمل؛ چون یک شبه قرار نیست تمامی کم محلی ها و کم لطفی هایی که در حق ایرانیان خارج از کشور شده است، جبران شود.

یک پرسش و پاسخ خیلی مهم:

اصلاً چرا باید ایرانیان خارج از کشور را این قدر بیش از حد تحویل گرفت و از جیب ملت، به آنان بذل و بخشش کرد؟! برای تبلیغ؟! خدای خیرتان دهد، اگر به باج دادن است (که الآن اسمش را می گذراند تبلیغ)، می رفتید به همین فتنه گران خودمان باج می دادید که بلکه آن ها هم برایتان نه تنها سوت و کف، بلکه پشتک و بارو هم می زدند! این همه آبرو ریزی و آشوب هم به پا نمی شد.

آیا کسانی که حاضر نیستند در وطن خود زندگی کنند و اکثراً اصلاً نظام جمهوری اسلامی و ولایت فقیه را قبول ندارند، لیاقت این را دارند که از بیت المال ایرانیان مقیم داخل کشور خرجشان شود؟ مردم عزیزی که مالیات می پردازند، با بد و خوب کشور کنار می آیند، هر روز سختی های بیشتر تحریم ها را تحمل می کنند، باید از پول بی زبانشان، از طریق حساب هایی که کف آن دو میلیون تومان است (۲۰۰۰ دلار) برای بی نیازان خارج نشین مصرف شود. به حول و قوه ی رئیس جمهور، اولین سهام دار آن هم ملیکا خانوم (!) شد. ایرانیان خارج نشینی که فقط موقع سور و سات (همان بخور بخور) سر و کله شان پیدا می شود، عموماً یا به اندازه ی کافی مرفهند و یا اصلاً هیچ علقه ای به نظام ندارند. قابل توجه است که برخی از مهمانان این همایش، با هواپیماهای شخصی شان تشریف آورده بودند!

آقای احمدی نژاد، مهر امام رضا را بده به ملت دائمی ایران؛ نه کسانی که هر از چند گاهی، سالی یک بار یا دو سال یک بار تشریف می آورند برای دید و بازدید! کسی که کارت هویت ملی اش، علاوه بر کارت ملی جمهوری اسلامی، کارت ملی ایالات متحده است و بر اساس تعهداتی که داده، اگر جنگ رخ دهد باید بر اساس قانون اساسی ایالات متحده، در جبهه ی آمریکا علیه ایران بجنگد، ارزش این را دارد که این چنین مورد بذل و بخشش قرار گیرد یا شاید بهتر است بگوییم به او باج داده شود؟! مگر کمبود محبت داریم که به این و آن پول بدهیم که به واسطه ی آن سرمایه، به ما مهر بورزند؟! اگر این پول ها، برای ادای وظیفه بود، ایرادی نداشت، ولی نه برای لطف! لطف از جیب ملت ایران و آن هم بدون اجازه؟! مگر اینان جنگ زدگان غزه و لبنانند که به پول احتیاج داشته باشند؟

احتمالاً از فردا طرفداران موج سبز، شعار می دهند: پول ما، چی می شه؟! خرج خارجی می شه!

واقعاً متأسفم برای کسانی که یا خودشان را زده اند به ساده لوحی و یا این قدر بی بصیرتند که نمی فهمند که چرا آن ایرانیان، این قدر برای رئیس جمهور کف می زدند. الحمدلله بنده برخی از همین افراد را دیده و می شناسم. حدود یک سال و نیم پیش، با یکی از کسانی که به عنوان استاد برجسته به همایشی که حدود ۲ سال پیش برگزار شد، (همان اولین همایش ایرانیان خارج از کشور) دعوت شده بود صحبت می کردم و وی خاطراتی تعریف کرد که متعجب شدم. ایشان به مدت ۴ سال، رئیس دانشکده ی مکانیک یکی از مهم ترین دانشگاه های ترکیه بودند و در حال حاضر نیز، معاون امور دانشجویان بین المللی آن دانشگاه هستند. ایشان می گفتند: « ما را به ایران دعوت کردند و ما هم رفتیم ببینیم چه خبر است. اول که می خواستیم بریم تو، هرچی موبایل و دم و دستگاه داشتیم ازمون گرفتن. دیدیم این (آقای) احمدی نژاد - ایشان حتی از گفتن آقا هم اکراه داشتند - باز شروع کرد به چرت و پرت گفتن. » من که آن زمان نسبت به آقای احمدی نژاد تعصب داشتم گفتم: مگه چی می گفتن؟ ایشان گفتند: « هیچی! از همین حرفایی که همیشه می زنه! می گفت ما داریم دنیا رو درست می کنیم. نقشه داریم که اقتصاد دنیارو آباد کنیم. از همین حرفا دیگه. بعد ما هم هی هر و هر می خندیدیم و دست می زدیم برا چرت و پرتاش. اینم خوشش می یومد. خلاصه کلی خندیدیم. ----- ایرانو نمی تونه درس کنه، داره برا دنیا نقشه می کشه! ... [قسمتی از حرف های ایشان را بنا به دلایل امنیتی حذف کردم.] »

مخلص کلام این که، آن کسانی که آن جا می روند و دست می زنند و هورا می کشند، این نه نشانه ی تأیید نظام است، نه نشانه ی اعتقاد به رئیس جمهور و نه هیچ چیز دیگری؛ اکثراً اینان (البته نه همه)، به دلایل منافع شخصی آمده اند و نه به دلایل عقیدتی، خیر خواهانه و خدمت به ملت.

یادم نمی رود زمان انتخابات ریاست جمهوری، در آن حوزه ی انتخاباتی ما [ضمناً یکی از ناظران صندوف، از دوستانمان بود و آمار را او به ما گفت]، جز بنده و ۷، ۸ نفر دیگر، بیش از ۹۵٪ همین خارجی ها که در بین آنان از فرزند نماینده مجلس بگیرید تا فرزند سفیر و نخبه های لوح گرفته از دست رئیس جمهور حضور داشتند، به آقای موسوی رأی دادند. خیلی جالب بود که وقتی با بسیاری از اینان صحبت سیاسی می کردم، می گفتند: « ما اولاً به جمهوری اسلامی و ولایت فقیه اعتقاد نداریم و نظام ایران، نظام طالبانی است و ثانیاً تا به الآن رأی ندادیم و الآن هم به امید تغییراتی اساسی در نظام رأی می دهیم. »


بعد التحریر:

متأسفانه قسمتی جذاب از سخنرانی آقای احمدی نژاد را ندیده بودم. در این قسمت پرطرفدار، آقای احمدی نژاد فرمودند: « اون ممه رو لو لو ب...رد. »

 

+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۸۹/۰۵/۱۲ساعت 17:33  توسط احسان رستگار   | 

جهل در قانون یا خیالات باطل؟!

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

شاید داغ ترین خبر امروز در سایت های خبرگزاری، شکایت آقای احمدی نژاد از آقای علی مطهری بود.


دوشنبه، چهارم تیر ۱۳۸۹، آقای مطهری به همراه به وکیلش در شعبه ی دوم بازپرسی دادسرای کارکنان دولت حاضر شده و به سوالات بازپرس پرونده پاسخ دادند.

در وجود انگیزه ی کافی برای این عمل، توضیحی لازم نیست؛ ولی در چرایی و چگونگی این اقدام، جای بسی تأمل است. از اظهارات یک سال پیش آقای مطهری درباره ی مقصر بودن آقای احمدی نژاد در فتنه ی ۸۸ که مکرراً بر آن تأکید داشتند بگیرید، تا همین اواخر که دولت را از عوامل شکل گیری تجمع مقابل مجلس به دلیل مصوبه ی وقف اموال دانشگاه آزاد نامیده بودند.

اما نکته ی نغز داستان ما، شکایت رئیس جمهور از یک نماینده مجلس است. تمامی اهالی سیاست می دانند که یک نماینده ی مجلس، در ابراز نظرات خود، پیرامون مسائل داخلی یا خارجی و در هر زمینه ای، چه در چارچوب تخصصش و چه خارج از آن، آزاد و مختار است. همان طور که نمی توان نماینده ای را مجبور به اظهار نظر در زمینه ای کرد، نمی توان او را از بیان نظراتش باز داشت.

با این اوصاف، در چرایی شکایت آقای احمدی نژاد از آقای مطهری، کدام یک از موارد زیر محتمل تر است؟

۱- آقای رئیس جمهور، از متن صریح قانون اساسی اطلاعی نداشته و بدون این اطلاع، اقدام به شکایت از یک نماینده ی مجلس که در اظهار نظر، مصونیت سیاسی دارد، نموده است؛ اگر این طور است واقعاً باید درود فرستاد بر آن رئیس جمهوری که بر قانون اساسی اشراف ندارد.

۲- آقای رئیس جمهور با اطلاع از این اصل قانون، تصمیم به این کار گرفته تا گوشه ی چشمی نشان آقای مطهری دهد؛ این کار نیز بیهوده است چون عملاً جز اتلاف وقت آن نماینده و بازداشتن وی از رسیدگی به امورات مردم در مجلس و ایفای وظیفه ی قانون گذاری و نظارتش بر دولت، هیچ نتیجه ی دیگری به دنبال نخواهد داشت.

۳- آقای احمدی نژاد هم از متن قانون مطلع است و نیز از شکایت فاقد توجیه قانونی اش؛ ولی گمان می کند که واقعاً می تواند همان طور که اجازه نمی دهد که آقای سعید مرتضوی برای پاسخ گویی به فاجعه ی کهریزک، در دادگاه حاضر شود، آقای مطهری را از دفاع از حقوق حقه ی خود محروم و او را وادار به سکوت کند. 

 

نظر شما را به دو اصل قانون اساسی در این رابطه جلب می کنم:

اصل ۸۴ قانون اساسی: هر نماینده در برابر تمام ملت مسئول است و حق دارد در همه ی مسائل داخلی و خارجی کشور اظهار نظر نماید.

 

اصل ۸۶ قانون اساسی: نمایندگان مجلس در مقام ایفای وظایف نمایندگی در اظهار نظر و رأی خود کاملاً آزادند و نمی‌توان آن ها را به سبب نظراتی که در مجلس اظهار کرده‏اند یا آرایی که در مقام ایفای وظایف نمایندگی خود داده‏اند، تعقیب یا توقیف کرد.‏


بعد التحریر:

امروز، ساعت ۱۰:۵۰ دقیقه (پس از درج این یادداشت) آقای مطهری گفت و گوی کوتاهی با خبرگزاری « ایلنا » کرده اند در همین رابطه. قسمت انتهایی گفت و گوی ایشان، با قسمت پایانی این یادداشت کاملاً مطابقت دارد که در نوع خود بسیار قابل توجه است. خدا را شکر که پیش از آن مصاحبه، بنده این یادداشت را روی وبلاگ قرار دادم. 

 

+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۳۸۹/۰۵/۱۱ساعت 6:2  توسط احسان رستگار   | 

جمهوری اسلامی و تک حزبی گری(2)-مقایسه ی نظرات امام خمینی و احمدی نژاد

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

 

امام خمینی: از همه ی احزاب تقاضا می کنم که مسیرتان، مسیر ملت و مسیر اسلام باشد.

 

*** به عزیزانی که حوصله یا مجال مطالعه ی کامل یادداشت را ندارند (اگرچه مطمئناً در پایان مطالعه ی کامل اصلاً پشیمان نخواهند شد)، توصیه می شود که قسمت های رنگی و برجسته (قرمز و آبی رنگ) را بخوانند.

در این یادداشت، به تناقضات سخنان امام خمینی (ره) و آقای احمدی نژاد، پیرامون تک حزبی گری پرداخته شده است. شالوده ی این مقاله، از سخنان امام خمینی تشکیل یافته است. بدیهی است برای اشراف یافتن به موضوع و درک اشتباه بودن تفاسیری که پیش از این از سخنان امام در این باره ارائه شده است، متأسفانه لازم است تا تمامی این یادداشت عریض و طویل را با دقت مطالعه فرمایید. مطالعه ی این یادداشت، می تواند دید شما را نسبت به هر کدام از دو شخصیت این قسمت این یادداشت، تغییر دهد. البته بنده پیش بینی می کنم که نظرتان نسبت به امام بسیار بهبود خواهد یافت (در صورت مخدوش شدن طی هفته های اخیر توسط سایت های امثال رجانیوز). سخنان امام به اندازه ی عادی و تفسیر بنده با اندازه ی برجسته در ذیل همان بنده آمده است. در ابتدای همین یادداشت عرض کنم که فراموش نکنیم که امام، سخنان شهید مطهری را « بی استثناء آموزنده » و مقام معظم رهبری نیز نظر ایشان را، مبنای فکری « جمهوری اسلامی » می دانند و نیز این جمله ی ایشان بیانگر مقام بی بدیل شهید مطهری است که می فرمایند: « اگر شهید مطهری بودند، حتماً ایشان رهبر می شدند. »
پس نظر شهید مطهری، تأیید شده ی امام و رهبری است؛ پس حتماً قسمت قبلی که راجع به نظرات ایشان است را مطالعه فرمایید. به قول امام عزیز: « من به دانشجویان و طبقه ی روشنفکران متعهد توصیه می کنم که کتاب های این استاد عزیز را نگذارید با دسیسه های غیر اسلامی فراموش شود. » 

6/1/1361 : " این از برکات انقلاب است که ماهایی که در آن وقت از هم جدا بودیم، ما شما رامی دیدیم فرار می کردیم، شما هم میل نداشتید، ماها را ببینید، شماها را نمی گویم، آنهایی که بودند، انقلاب بحمدالله این جدایی را از هم برداشت و ما همه خودمان را از هم می دانیم. یعنی همه ایران یک گروه است، یک حزب الهی است، یک گروه است و این یکی از نعمت هایی است که ما باید قدرش را بدانیم. "

این جا کاملاً مشخص است که منظور امام، اتحاد مردم حول محور انقلاب و اسلام است. یعنی با وجود اختلافاتی که وجود دارد، ولی همگی زیر چتری فراگیر هستیم به حزب الله این اشتراک اساسی، موجب نزدیک تر شدن قلب ها و اهداف می شود و نباید بگذاریم تفرقه در میانمان لانه کند و این حرب الله را شقه شقه کند. 

 

 

6/1/1361 : "این هم از برکات انقلاب و نهضت اسلام است که با آقایانی که در اطراف هستند ملاقات می کنم و امیدوارم این اجتماعات و ملاقات ها مفید باشد. از اول عالم تا حال ، دوحزب بوده است : یکی حزب الهی و یکی حزب غیر الهی و شیطانی . و آثار هر یک هم جدا بوده است و آنی که مال الله بوده، چون مقصد، خدای تبارک و تعالی است ، به سوی او و در راه مستقیم است و آن که بر خلاف این راه بوده، که اکثریت هم با این هاست،حزب های شیطانی هستند، از صدر عالم تا حالا، زمان رسول الله هم بوده است و در زمان خودمان هم حزب رستاخیز را دیدید که مقصدشان معلوم بود. حزب های الهی ، آثارش این است که روح خداست ؛ یعنی ، کوشش آن این است که دعوت به خود نکند و دعوت به خدا بکند؛ دعوت به طبیعت نکند و دعوت به الوهیت و ملکوت بکند. و این علامتی است که انسان خودش می تواند بفهمد که کجا می رود؛ آیا طرف حزب خدایی و خدامی رود و جز حزب الله است یا طرف حزبهای دیگر؟ این طور نیست که حزب بد باشد یا هر حزبی خوب باشد؛ میزان ، ایده حزب است و اگر ایده چیز دیگری باشد این حزب شیطان است ، هر اسمی هم داشته باشد. "

نکات جالبی که در این بند از سخنان امام مشهود است، این است که امام خودشان عبارت « حزب های الهی » را استفاده می کنند و این بیانگر این است که امام اعتقاد داشته اند که ممکن است دو یا چند حزب با اسامی مختلف و اعضای گوناگون و با وجود برخی اختلاف نظرها (البته نه اصولی و مبنایی)، حزب اللهی و حزب خدا باشند.

به همین دلیل در ادامه ی سخنانشان، « میزان » را در شناسایی احزاب الله تبیین می کنند و می فرمایند که ملاک شناسایی احزاب الله با احزاب شیطان، ایدئولوژی و جهان بینی آنان است. البته صریحاً اعلام می کنند که اکثر احزاب شیطانی هستند چون همواره اقلیتی هستند که راه غیر هوای نفس و منویات سیاسی گروهی و شخصی خود را پی می گیرند. 

همان طور که در قسمت آبی رنگ کلام امام مشخص است، که هر حزبی که در راه اسلام و حق بردارد، حزب الهی است و اعضای آن حزب اللهی اند. اگر در منظر امام، فعالیت های حزبی، از بیخ و بن باطل می بود، که اصلاً به شهید مطهری تأکید و سفارش نمی کردند تا جامعه ی روحانیت مبارز شکل گیرد. فعلاً بحث تفاوت های حزب و تشکل نیست؛ اما با برداشت هایی که سایت هایی هم چون رجانیوز در این باره کرده اند، به این نتیجه رسیده اند که فعالیت حزبی و تشکلی، در کل پلید است و غیر اسلامی و جملات امام را نیز مصادره به مطلوب کرده اند.

یا مثلاً پس چرا امام در سال ۶۶، با شکل گیری مجمع روحانیون مبارز موافقت کردند؟

بعضی به سکوت امام در قبال تعطیلی حزب جمهوری استناد می کنند. اولاً امام به دلیل اختلافات درون آن حزب، با تعطیلی همان حزب موافقت کرد؛ نه این که بگوید چون حزب جمهوری به اختلاف نظر برخورد و ادامه ی کار برای اعضای این حزب به صلاح نیست، دیگر هیچ حزبی حق ندارد فعالیت سیاسی کند. ثانیاً چطور از اسفند ۵۷ تا خرداد ۶۶، این حزب تحت نظارت و تأیید امام فعالیت می کرد؟! یعنی تا ۹ سال نظر امام این بوده که حزب مفید است و پس از ۹ سال به این نتیجه رسیده که فعالیت حزبی برای پیشرفت کشور مضر است؟! تؤاماً لحاظ کردن این دو نکته با یکدیگر، ناقض این ادعا خواهد بود که امام با فعالیت حزبی مخالف بوده اند.  

 

 

7/11/1361 : " حزبمان را حزب الله کنیم ، خودمان را جزء حزب الله قرار دهیم. و من امیدوارم که آقایان موفق شوند در هر جا که هستند، برای اسلام و برای خدا و برای رسیدن به مقصد الهی فعالیت کنند و اگر در بین خودشان دیدند که کسی انحراف دارد، به آقایان اطلاع دهند. من امیدوارم که خداوند تأیید کند که برای اسلام ان شاء الله، مفید واقع شوید. "

« حزبمان را حزب الله کنیم »؛ یعنی حزبمان را، خدایی کنیم، حزبمان را اسلامی کنیم، حزبمان را متعهد به اصول اسلام و انقلاب کنیم، حزبمان رنگ و بوی خدایی بدهد. « خودمان را جزء حزب الله قرار دهیم »؛ یعنی خودمان در هر حزبی که هستیم، ابتدائاً متعهد به ارزش های اسلام و انقلاب باشیم و سپس متهد به مرامنامه و آیین نامه ی آن حزب. یعنی هیچ گاه فراموش نکنیم که ما گرچه ظاهراً در احزاب مختلف مشغول به فعالیت سیاسی هستیم، ولی هدفمان مشترک است و آن تعالی نظام جمهوری اسلامی ایران و اسلام عزیز است.

 در قسمتی که امام می فرمایند که « امیدوارم آقایان موفق شوند ... »، کاملاً مشخص است که منظور این است که امیدوارم که آقایان موفق شوند که در هر حزب، گروه و تشکلی که هستند، در جهت پیشبرد اهداف انقلاب و تحقق اسلام در کشور گام بردارند. در قسمتی که می فرمایند « و اگر در بین خودشان دیدند که کسی انحراف دارد ... »، یعنی اگر احزاب گوناگون در بین خودشان (یعنی در احزاب دیگر) دیدند که انحرافی هست، به مسئولین ذیربط تذکر دهند. هم چنین می توان « در بین خودشان » را به این ترتیب تفسیر کرد که حتی اگر در بین هم حزبی هاشان، متوجه شدند که شخصی در حال تخطی از اصول اسلام و انقلاب است، از انحرافات جلوگیری کنند.

 

 

و اما بخش ویژه ای از سخنان امام خمینی که برخی از سایت های حامی بی چون و چرای دولت و یا نویسندگان آن ها در وبلاگ های شخصی شان، با حذف برخی از قسمت های کلیدی سخنان امام که در واقع، شأن نزول، مناسبت، شرایط و دلایل بیان این چنین جملاتی را از زبان مبارک ایشان توجیه می کند، جملات امام را دقیقاً به مطلوب خود مصادره کرده اند. برای مثال قسمت هایی را که در وبلاگ یکی از دوستانم، با نام وبلاگ « .:: دست نوشته های یک دانشجو ::. » حذف نشده است را برای شما با رنگ قرمز مشخص کرده ام. لازم به ذکر است که این یادداشت با این نقل قول ناقص و تفسیر تحریف آمیز، در بسیاری از خبرگزاری ها درج شده است. ضمناً قسمت هایی که مقصود واقعی امام از این جملات را بیان می کند نیز با رنگ آبی برجسته متمایز شده است. هنگام مطالعه تعجب نکنید؛ چون فقط قسمت هایی را که پسندیده اند، نوشته و اکثر سخنان امام را حذف کرده اند. البته بعید به نظر نمی رسد که برای تبرئه کردن خود، بگویند که خواستیم خلاصه کنیم، ولی باید گفت که این نحو خلاصه کردن، فقط یک معنی می دهد.

خودتان با دقت مطالعه فرمایید تا به عمق فاجعه پی ببرید:

 

« اشتباهی كه ما كردیم این بود كه به طور انقلابی عمل نكردیم و مهلت دادیم به این قشرهای فاسد و دولت انقلابی و ارتش انقلابی و پاسداران انقلابی، هیچ یک ازاین ها عمل انقلابی نكردند و انقلابی نبودند. اگر ما از اول كه رژیم فاسد را شكستیم و این سد بسیار فاسد را خراب كردیم، به طور انقلابی عمل كرده بودیم، قلم تمام مطبوعات راشكسته بودیم و تمام مجلات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطیل كرده بودیم و رؤسای آن ها را به محاكمه كشیده بودیم و حزب های فاسد را ممنوع اعلام كرده بودیم و رؤسای آن ها را به سزای خودشان رسانده بودیم و چوبه های دار را در میدان های بزرگ برپا كرده بودیم و مفسدین و فاسدین را درو كرده بودیم، این زحمت ها پیش نمی آمد.

من از پیشگاه خدای متعال و از پیشگاه ملت عزیز، عذر می خواهم ، خطای خودمان را عذر می خواهم. ما مردم انقلابی نبودیم، دولت ما انقلابی نیست، ارتش ما انقلابی نیست، ژاندارمری ما انقلابی نیست، شهربانی ما انقلابی نیست، پاسداران ما هم انقلابی نیستند؛ من هم انقلابی نیستم. اگر ما انقلابی بودیم، اجازه نمی دادیم این ها اظهار وجود كنند. تمام احزاب راممنوع اعلام می كردیم. تمام جبهه ها را ممنوع اعلام می كردیم. یک حزب و آن "حزب الله "، حزب مستضعفین.

و من توبه می كنم از این اشتباهی كه كردم و من اعلام می كنم به این قشرهای فاسد در سرتاسر ایران كه اگر سر جای خودشان ننشینند، ما به طور انقلابی با آن ها عمل می كنیم. مولای ما، امیرالمومنین - سلام الله علیه - آن مرد نمونه عالم، آن انسان به تمام معنا انسان، آن كه در عبادت آن طور بود و در زهد و تقوا آن طور و در رحم و مروت آن طور و با مستضعفین آن طور بود، با مستكبرین و با كسانی كه توطئه می كنند شمشیر را [می كشید و] می كشت. هفتصد نفر را در یک روز - چنان چه نقل می كنند - از یهود بنی قریضه - كه نظیر اسرائیل بود و این ها از نسل آن ها شاید باشند - از دم شمشیر گذراند! خدای تبارک و تعالی در موضع عفو و رحمت رحیم است و در موضع انتقام، انتقامجو. امام مسلمین هم این طور بود؛ در موقع رحمت، رحمت و در موقع انتقام، انتقام. ما نمی ترسیم از این كه درروزنامه های سابق، در روزنامه های خارج از ایران، برای ما چیزی بنویسند. ما نمی خواهیم وجاهت در ایران، در خارج كشور پیدا بكنیم. ما می خواهیم به امر خدا عمل كنیم و خواهیم كرد. اشداء علی الكفار رحما بینهم.

این توطئه گرها در صف كفار واقع هستند. این توطئه گرها در كردستان و غیر آن در صف كفار هستند، با آن ها باید با شدت رفتار كرد. دولت با شدت رفتار كند، ژاندارمری با شدت رفتار كند؛ ارتش با شدت رفتار كند. اگر با شدت رفتار نكنند، ما با آن ها با شدت رفتار می كنیم. ما با خود همین ها، با خود همین ها كه مسامحه بكنند، اگر مسامحه بكنند، با شدت رفتار می كنیم. مسامحه حدودی دارد، جلب وجاهت حدودی دارد. مصالح مسلمین را نمی گذارند به این امور از بین برود. دادستان انقلاب موظف است مجلاتی كه بر ضد مسیر ملت است و توطئه گر است تمام را توقیف كند، و نویسندگان آن ها را دعوت كند به دادگاه و محاكمه كند. موظف است كسانی كه توطئه می كنند و اسم « حزب » روی خودشان می گذارند، رؤسای آن ها را بخواهد و آنها رامحاكمه كند. ما باز تا چندی مهلت می دهیم به این قشرهای فاسد؛ و این اعلام آخر است و اگر چنانچه در كار خودشان تعدیل نكنند و به ملت برنگردند و دست از توطئه ها برندارند، خدا می داند انقلابی عمل می كنم . می آیم تهران و رؤسایی كه مسامحه می كنند با آن ها انقلابی عمل می كنم. قشرهایی از ارتش كه اطاعت از بالاترها نمی كنند و امر آن ها را اطاعت نمی كنند باید بدانند كه من با آنها اگر آمدم، انقلابی عمل می كنم. عذرها راكنار بگذارید! بروید فاسدها را سركوب كنید، بروید توطئه گرها را سركوبی كنید؛ مسامحه نكنید! دولت مسامحه نكند، ارتش مسامحه نكند، ژاندارمری مسامحه نكند؛ پاسداران مسامحه نكنند.

من باز از همه قشرهای ملت، از همه روشن فكران، از همه ی احزاب، از همه ی دستجات وگروه ها - گروه ها كه مع الأسف تاكنون شاید دویست گروه پیدا شده باشد - تقاضا می كنم كه مسیرتان، مسیر ملت و مسیر اسلام باشد، به ملت بپیوندید؛ صلاح شما در این است كه به ملت بپیوندید. اگر خدای نخواسته این نهضت عقب بزند، شماها هم فدای غلط كاری های خودتان خواهید شد. لكن نهضت ما عقب نخواهد زد و نهضت ما به پیش می رود، و باید سایر ملت ها از نهضت ما عبرت بگیرند؛ و حكومت ها از حكومت سابق ما و از وضعی كه برای او پیش آمد، عبرت بگیرند.

من از خدای تبارک و تعالی سلامت و توفیق مسلمین را خواستارم. و از خدای تبارک و تعالی خواهانم كه مستضعفین را بر مستكبرین غلبه بدهد و زمین را به آن ها به ارث عنایت فرماید. » (صحیفه، جلد ۸، صفحه ی ۲۵۱)

به تعداد دفعات تکرار کلماتی هم چون « فساد، فاسد و مفسد » توجه کنید؛ یعنی این که امام با فساد در هر شرایط و مکانی از جمله احزاب فاسد مخالف بوده اند نه با نفس حزب و فعالیت حزبی.

این نحوه ی تفسیر با غرض و مرض، مانند این است که فردی برای نیل به اهدافش، بهره برداری و مصادره به مطلوب از سخنان امام، جمله ای را که آن را با اندازه ی بسیار درشت برجسته کرده ام را آلت دست قرار دهد و بگوید چون امام گفته « من هم انقلابی نیستم. »، پس امام خمینی (ره) انقلابی نبوده است!!! آیا این نحوه ی تحلیل درست است؟ در حالی که واقعاً امام این جمله را فرموده اند، اما آیا این بدان معنی است که ایشان انقلابی نبوده اند؟

پس برای تجزیه و تحلیل و نتیجه گیری از سخنان امام خمینی یا هر شخصیت دیگری، باید تمامی سخنان آن بزرگوار، با در نظر گرفتن شرایط زمانی و مکانی، ادبیات گفتاری آن شخص و نیز نوع سخنرانی او را در نظر بگیریم. باید تمامی سخنرانی های امام به عنوان یک تن واحد بپذیریم؛ نه این که جملاتی را که ما را از مقصودمان دور می کند، حذف و دیگر جملات که در جهت هواهای نفسانی مان است را اضافه کنیم. هم چنین اگر سخنرانی های امام را فارغ از شرایط و شأن نزول آن ها بررسی کنیم، مانند این است که زمان و مکان را از یک فعل بگیریم. در چنین حالتی، دیگرچه می ماند از آن فعل؟! 

منظور امام این است که خالص ترین حزب این حزب است که بر اساس معیار اسلام و انقلابی بودن ایدئولوژی آنان، بسیاری از احزاب نیز در قاموس حزب الله می گنجند.

انقلاب و اسلام جدای از هم نیست. به دلیل هیجانات انقلابی که نمی توان عمل کرد. امام می گویند که ما نمی خواستیم مثل آن انقلاب های دیگر عمل کنیم که به محض به قدرت رسیدن تمامی احزاب را قلع و قمع کنیم و همگی را از فعالیت سیاسی محروم کنیم.

برای دفاع از رئیس جمهور یا هر شخص دیگری، از امام (ره)، مقام معظم رهبری و بنیانگذاران انقلاب خرج نکنیم و با مونتاژ سخنان آنان، فحوای کلامشان را وارونه جلوه ندهیم و تفسیرهای ناصحیح ارائه نکنیم. سعی نکنیم تا برای دفاع نابحق از محبوب خود، محبوب های شاخص را منفور کنیم! پس برای دفاع از رئیس جمهور، امام را منفور ملت نکنیم!

 

                                                                                                           منبع: صحیفه ی امام، جلد 9، صفحات 281 تا 284 

ادامه دارد ...

 

+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۸۹/۰۵/۰۹ساعت 14:39  توسط احسان رستگار   |