منتقد (نه مخالف)، مستقل (نه جناحی)

اطلاع رسانی و نقد مسائل سیاسی و هر آن چه مستقیماً و غیر مستقیم،سیاسی است؛از امروز،از دیروز و از فردا

فیلترینگ حداکثری، دفع حداکثری؟!

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

 

با خود عهد کرده بودم که تا پایان امتحانات، هیچ یادداشتی را روی وبلاگ قرار ندهم. در این هفته ی اخیر هم الا ما شاء الله اتفاق، حادثه، رویداد، زیرداد و داد و بیداد بود که هر نویسنده ای را وسوسه می کرد تا بنویسد. اما اتفاق عجیبی رخ داد که مجبور شدم بنگارم؛ حتی در حد چند خط هم که شده.

وبلاگ هواداران علی مطهری مسدود شد!

این خبری بود که امروز از طریق Yahoo! Messenger، پیامک های موبایلم و نظرات وبلاگم از آن مطلع شدم.

گویا این وبلاگ حدوداً در ساعت ۱۲ ظهر مسدود شده است. بسیار برایم تعجب برانگیز بود که به این نحو دیمی، بدون ارائه ی هرگونه توضیحی و تذکری باید یک وبلاگ مسدود شود! این فقط و فقط نشان از آن دارد که برخی از کسانی که به مسدود کردن بعضی وبلاگ ها و سایت ها می پردازند، بعضاً شاخصه ای جز عقلانیت و منطق بر آن ها حکم فرماست؛ و آن چیزی نیست جز هوی و هوس، نفسانیت و عقده گشایی های شخصی و حزبی. همان خوش آمدن و بد آمدن، دوست داشتن و دوست نداشتن و مضامین مشابه که برخی ابتدا از این مفاهیم پیروی می کنند و سپس سعی می کنند این ها را که چیزی نیست جز نفس اماره، با انقلابی گری توجیه کنند. که حتی در مقام توجیه هم نمی توانند برآیند و نه تنها تصاویری نامعقول و زورمدارانه از اسلام و انقلاب ارائه می کنند، بلکه کارشان را نیز از آن چه هست بی معناتر می نمایانند.

البته پشت این اعمال، می تواند نیات دیگر و عمیق تری خفته باشد که بسی شوم است؛ هم چون دور کردن و دل چرکین کردن افراد نسبت به انقلاب و نظام عزیزمان. لیکن این ساده لوحی است اگر ما حماقت و بچگی چند جوانک تازه سر از تخم در آورده را، به حساب نظام و انقلاب که جگربندهایمان هستند، بگذاریم. کاش این جوانکان، زودتر به بچگی شان پرداخته بودند که دیگر در این سنین که هر کدام باید تشکیل خانواده ای بدهند و فرزندانی را با تعالیم اسلام بپرورانند، به بچه بازی و شیطنت نمی پرداختند. کسانی که فی القوه می توانستند هم چون صدفی باشند و مرواریدهایی را برق بیندازند و تحویل جامعه دهند، حال خود زنگار ناامیدی و یأس به تن جامعه می نشانند و مردم را به نفرت می کشانند. این مسدودیت های سلیقه ای و بی دلیل، اثراتی عمیق و پایداری را در اذهان مردم به جای می گذارد؛ بسیار عمیق تر و پایاتر از آن چه که ممکن است به نظر برسد.    

آیا چون عده ای می خواهند سر به تن علی مطهری نباشد، یا چون او را بی بصیرت، خواص دو پهلو، گل به خودی و غضنفر می نامند، یا چون به ۲۲ خرداد نزدیک می شویم، یا چون علی مطهری زیاد اظهار نظر می کند، یا چون آن چنان وبلاگی که به هیچ خبرگزاری، سایت، نهاد و سازمانی دولتی و غیردولتی متصل نیست، تعداد بازدیدکنندگانش از ۲۰۰۰ نفر می گذرد، دلایلی کافی است برای مسدودیت یک وبلاگ؟! اوج گنگ بودن مسأله این جاست که ما از خود حتی یک یادداشت هم روی آن وبلاگ قرار نمی دادیم و تمام و کمال، وبلاگ به نظرات آقای مطهری و هم چنین انعکاس و بازخورد یادداشت ها و نظرات ایشان اختصاص داشت. حال اگر به هر دلیلی وبلاگی با آن محتوا را مسدود می کنند، پس بیایند بسیاری خبرگزاری ها هم چون رجانیوز و ایرنا را نیز که این هفته، شبانه روز به تحلیل و نقد نظرات آقای مطهری و حمله و توهین و افترا به ایشان پرداخته بودند، درشان را تخته کنند دیگر! 

لب کلام این که؛

                   آبادی میخانه ز ویرانی ماست               جمعیت کفر از پریشانی ماست

                  اسلام به ذات خود ندارد عیبی               هر عیب که هست از مسلمانی ماست

اگر این و آن، با هر شدت و حدتی، دلگیر و ناراضی می شوند از نظام و انقلاب، قسمتی از آن مربوط می شود به دافعه و جاذبه ای که خود اسلام و انقلاب فی الذاته دارد که اجتناب ناپذیر است و واجب و ایرادی هم ندارد؛ ولی علت قسمت عمده ای از این نارضایتی ها، نحوه ی برخورد و کنش و واکنش اشخاصی است که نه نماد اسلامند و اگر هم متأسفانه نماد شده اند، عملاً حرکات، سکنات و افکارشان، آن چنان وام گرفته از اسلام نیست.

درست است که نه روزنامه داریم و نه شب نامه، نه هفته نامه داریم و نه ماه نامه، نه سال نامه داریم و نه گاه نامه، نه سایت خبرگزاری داریم و نه بنگاه خبرسازی، نه حزب داریم و نه شاخه، نه گروه داریم و نه گروهک، فقط همین وبلاگ است و بس؛ ولی اگر همین را هم مسدود که سهل است، بلکه بترکانندش، باز هم ما نه از انقلاب دلگیر می شویم و نه از نظام و نه از اسلام. می دانیم که همه ی این ها از کجا آب می خورد و چه بد هم آب می خورد؛ یک جرعه که می خواهد بنوشد، تا شعاع ۲۰ متری، همه ی اطرافیان را می خیساند. مانند بمب هسته ای، شعاعش تا کیلومترها همه را ناکار می کند! گاهی اوقات، یک اتفاق که رخ می دهد، ناگهان موجی از مسدودیت های خبرگزاری ها، سایت ها و وبلاگ ها به راه می افتد که تر و خشک را با هم می سوزاند؛ بی هیچ قاعده و مبنای معقولی.

حتی اگر تمامی وبلاگ ها و سایت هامان را هم فیلتر کنند، نه از نظام دلخور می شویم و نه از اسلام؛ به خاطر ویز ویز پشه ها، انسان باغی پر از عطر گل و نوای بلبل را رها نمی کند. هر چند قانونی یا غیرقانونی بودن این دست مسدودیت ها از طریق دادگاه های جرایم رایانه ای قابل پیگیری است، ولی با مسدودیت سایت و وبلاگ، نمی توان حق را مسدود کرد. حق مسدود شدنی نیست؛ چه در این دنیا و چه در دیار باقی. البته بعید می دانیم برخی مسدود کننده ها، قانونی را به رسمیت بشناسند جز قانون جنگل را؛ هر که به قدرت نزدیک تر است، باقی تر و بر حق تر است؟!

می دانیم که واقعاً برخی از این دوستان که کارشان مسدود کردن است، ته دلشان چیزی نیست و دلشان پاک است؛ بلکه ما اخیراً دریافته ایم که ته مغزشان هم شپشک جا خوش کرده.

گه گاه به ذهن انسان خطور می کند که گویی کسانی که تا دیروز پشت تراکتور می نشسته اند، امروز پشت کامپیوتر می نشینند. حمل بر جسارت به کشاورزان زحمت کش و عزیزمان نشود که ما اکثر اطعمه و اشربه مان، از رنج و زحمت دستان پینه بسته و صورت های آفتاب سوخته شان است؛ بلکه بحث این جاست که « هر کسی را بهر کاری ساختند، مهر آن را در دلش انداختند ». نه پشت تراکتور نشستن عار است و نه پشت کامپیوتر نشستن افتخار؛ بلکه مهم این است که انسان در هر کجا که هست، مفید باشد و خادم. نه این که سوزن دست بگیرد و بیفتد به جان ملت و بعد ببیند « داراخ داراخ دوراخه، دل مردمو می ببینی که یه گوشه ی همش سوراخه ».

 

انعکاس این خبر در خبرگزاری فردا 

 


از همین جا به اطلاع بازدیدکنندگان عزیز می رسانم که اگر احیاناً هر آن این وبلاگ هم به سرنوشت وبلاگ دیگرمان (وبلاگ هواداران علی مطهری) دچار شد، اصلاً نگران نباشند. اگر چنین شود ان شاء الله چشم شیطان کور، در تابستان سایتی با نشانی ehsanrastgar.com یا ehsanrastgar.ir تأسیس خواهد شد و در آن جا ادامه ی یادداشت هایم را پی خواهم گرفت. البته شاید هم اصلاً احتیاجی به این کارها نباشد.

ضمناً پاسخ به نظرات نیز موکول به پس از امتحانات خواهد شد و فعلاً نظرات بدون پاسخ روی وبلاگ قرار می گیرند.


 


بعدالتحریر:

۱- جمعه ۲۱ خرداد، متوجه شدیم که علاوه بر این که وبلاگ مسدود شده بود، این بار وبلاگ از جانب بلاگفا نیز مسدود شد و دیگر حتی ما هم دسترسی به قسمت مدیریت وبلاگ نمی توانیم داشته باشیم.

۲- از طریق یادداشت آقا روح الله عزیز (مدیر وبلاگ پرطرفدار « موج روح الله ») مطلع شدم که وبلاگ های« آهستان » و « وبلاگ نویس شهر ما » هم مسدود شده اند!!! لازم به ذکر است که وبلاگ آهستان، به مدیریت امید حسینی، ششمین وبلاگ Wordpress در دنیا شد و وبلاگ برتر در همایش « هشت ماه نبرد سایبری » (همایشی که در آن از رقیبان وبلاگ آهستان، وبلاگ هایی هم چون قطعه ی ۲۶ از نامزدان جایزه ی اول بودند). 

۳- گویا سایت بالاترین، با رذالت تمام، خبر مسدود شدن وبلاگ هواداران علی مطهری و در ذیل آن یادداشت بنده را با حذف و تغییر، به صورت یادداشتی با محتوای کاملاً عکس محتوای اصلی منعکس کرده است. البته بنده شخصاً نتوانستم به این سایت دسترسی پیدا کنم و از دوستان این گونه شنیدم.

۴- وبلاگی در جهت اعتراض به مسدودیت وبلاگ های ارزشی (مخصوصاً وبلاگ آهستان) تأسیس شده است. پیشنهاد می کنم اگر می خواهید خود به این سرنوشت منحوس دچار نشوید، در مقابل ظلم سکوت ننموده و به وظیفه ی امر به معروف و نهی از منکرتان عمل کنید. 


 

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۸۹/۰۳/۲۰ساعت 18:19  توسط احسان رستگار   | 

سرقت سلحشورانه!

 

فرج‌الله سلحشور در دادگاه «یوسف پیامبر» محکوم شد


دعوای میان شهاب‌الدین طاهری و فرج‌الله سلحشور درمورد فیلمنامه سریال «یوسف پیامبر» به صدور حکم دادگاه منجر شد.

به گزارش ایلنا، سال 1387 شهاب‌الدین طاهری (نویسنده کتاب ــ فیلمنامه دوجلدی یوسف صدیق) شکایتی را علیه فرج‌الله سلحشور (نویسنده و کارگردان مجموعه تلویزیونی یوسف پیامبر) به دادگاه رسیدگی به جرائم کارکنان دولت تهران ارائه کرد و مدعی شد که سلحشور ایده ساخت سریال یوسف پیامبر از روی کتاب دو جلدی وی بدست آورده است.

ریاست دادگاه پس از بررسی موضوع در تاریخ 24/5/88 هیئت سه‌ نفره‌ای را به ریاست عباس بابویهی به همراه دو نفر مشاور تعیین کرد.

شهاب‌الدین طاهری مدعی این شکایت، ضمن دراختیار گذاشتن حکم نهایی دادگاه درباره فرج‌الله سلحشور با اعلام این جمله که براساس آیه 135 سوره نساء برای حفظ حریم عدالت و حفظ آبروی حکومت اسلامی نباید حق را تحریف یا از آن اعراض کرد و خدا به آنچه می‌کنیم از همه آگاه‌تر است و حق همیشه پیروز است، گفت: «رئیس دادگاه پس از بررسی موضوع؛ هیئت کارشناسی را به سرپرستی عباس بابویهی تعیین کرد و این هیات نیز از تاریخ 14/7/88 الی 25/12/88 به مدت 170 روز مسئله بررسی و نظر کارشناسی خود را به دادگاه اعلام کردند.»

طاهری ادامه داد: «دادگاه پس از بررسی نظر هیات کارشناسی؛ رای خود را به شرح ذیل اعلام کرده است:

اول: باتوجه به قدمت سه سال و نیم ایده، چارچوب داستانی و قصه فیلمنامه اعلامی از طرف شاکی در مهرماه 1377 بر ایده چارچوب داستانی و قصه فیلمنامه مشتکی‌عنه نامبرده فرج‌الله سحلشور به میزان 15 درصد از آثار تهیه و ارائه شده شاکی استفاده غیرمجاز کرده که ارزش مادی این بخش از استفاده غیرمجاز معادل یک سوم از قیمت قرارداد تحقیق و نگارش فیلمنامه متهم با صدا و سیما است.

دوم: مشتکی‌عنه (فرج‌الله سلحشور) از تاریخ 5/9/79 لغایت پایان سال 82 به میزان 20 درصد از نسخه فیلمنامه دستی و چاپ و ارائه شده به صدا و سیما را که از طریق رئیس وقت صدا و سیما و اشخاص دیگر سازمان دراختیار وی قرار گرفته است را پس از انعقاد و انجام قرارداد تحقیق و نگارش فیلمنامه سریال مورد استفاده غیرمجاز قرار داده و ارزش مادی آن معادل بیست درصد از قیمت قرارداد تحقیق و نگارش فیلمنامه منعقده بین متشکی عنه و صدا و سیما در موضوع ساخت سریال است.

سوم: متهم به میزان بیست درصد در ساخت تصویری، صوتی و بیانی سریال یوسف پیامبر از سال 83 به بعداز متن دو جلد کتاب فیلمنامه شاکی استفاده غیرمجاز نموده است به طوری که ساختار با شکل و محتوای فیلمنامه مکتوب شاکی با فیلم ساخته شده هر دو در یک جهت از اهداف زیبایی شناسانه سازمان یافته‌اند و سیستمی مشترک از نشانه‌ها و تعبیرات را تشکیل داده و دربردارند تا حدی که باوجود برخی منابع تحقیقی متمایز، مجموعه نمایشی حضرت یوسف از صور گوناگون به مفهوم اقتباس از کتاب فیلمنامه منتشر شده توسط شاکی بسیار نزدیک شده است، چنان‌که سریال در استفاده از برخی ایده‌های مشترک با متن فیلم‌نامه شاکی از پیکره کلی آن استفاده برده است و مراحل چهارگانه کنش شامل( پیدایش، بیان ظهور و ایجاد) در تولید اثر نمایشی مذکور از داستان حضرت یوسف (ع) به صورت محسوس و ناغافل براساس فیلمنامه کتاب شاکی هدایت و به ثمر رسیده است و میزان تقصیر متهم در استفاده از کتاب مذکور به میزان حداقل بیست درصد بوده که سهم مشارکت شاکی در تولید سریال ساخته شده مشتکی‌عنه به این میزان قابل تعیین و ارزیابی است و با عنایت به سایر قرائن و امارات موجود در پرونده به نظر دادگاه اعتراض شاکی وارد تشخیص و سرقت هنری و استفاده غیرمجاز و غیرقانونی از اثر شاکی به شرح مذکور توسط متهم صورت گرفته است. لذا ضمن نقص قراره منع تعقیب صادره و جلب به دادرسی، پرونده جهت انجام اقدامات قانونی به دادسرا اعاده می‌شود و رای صادره قطعی است.»

فرج الله سلحشور نیز که خود درجریان حکم این دادگاه است، در گفتگو با خبرنگار ایلنا با اعلام اینکه حکم صادر شده را قبول ندارد، اظهار داشت درباره این حکم فرجام خواهی می‌کند و منتظر رای داداگاه تجدیدنظر است.

سلحشور در پاسخ به این سوال که آیا با گفتگو امکان حل این مشکل و بسته شدن این پرونده وجود دارد یا خیر، گفت: «دیگر نمی‌توان با گفتگو؛ مصالحه کرد زیرا در این پرونده؛ صحبت از آبروی من به میان آمده است و باید آن را به سرانجام رساند.»


یادداشت هایی که تا ۲ تیر ماه (زمان اتمام امتحاناتم) روی وبلاگ قرار می گیرند،
فقط به منظور به روز رسانی وبلاگ در این وانفسای امتحانات هستند و این یادداشت ها از مجموعه ی « گزارش روزانه » خواهند بود و بعضاً فقط نقل خبر (چون طبیعتاً در این ایام، وقتی برای یادداشت نویسی ندارم).

 

+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۳۸۹/۰۳/۱۷ساعت 5:16  توسط احسان رستگار   |