مایه یأس فعلی جوانان؛رانت خواران و آقازاده های فعّال یا فراری ها؟
بسم الله الرّحمن الرّحیم
مردم كجای دیروز، امروز، فردا هستند؟ بدون هیچ نیش و كنایه ای وقتی دیروز دیدم كه یكی از مهمانان این برنامه فرید الدّین حداد عادل است اصلاً متوجه نشدم كه وی به عنوان نماینده ی جوانان ایران در برنامه حاضر شده است. اگر بتوان فرید حداد را با تساهل به عنوان نماینده ی طیف جوان جامعه پذیرفت (یك جوان متولد ۱۳۵۲)، میثم نیلی را درك نكردم كه چقدر می توان در این مناسبت سهیم دانست. میثم نیلی كه هویتش را وام دار رجانیوز است، نه تنها نمی تواند نماینده ی طیف جوان غالب جامعه را داشته باشد، بلكه در میان رسانه ها نیز كم تر كسی است كه او را نماینده طیف و صنف خودش بداند. این زوج در كنار مجری برنامه كه رسماً مدیر روابط وزارت رفاه بوده، می شوند مثلث طلایی جوانی در دیروز، امروز، فردای دیروز! اگر این سه نفر جوان هستند امثال من كه زیر بیست و سه عمر دارند، طبیعتاً می شوند جوانك! طفلك ما جوانك ها! کار به جایی رسیده که فرید حدادی که خودش عضو شورای سیاست گذاری دیروز، امروز، فرداست، به عنوان نماینده ی جوانان در برنامه ی خودش شرکت می کند!
مگر صدا و سیما تریبون ریاست جمهوری و یا شعبه دوم دفتر نهاد ریاست جمهوری است كه باید مسئول كمیته ی سیاسی ستاد تبلیغات آقای احمدی نژاد در سال ۸۴ (میثم نیلی) را به عنوان تحلیل گر سیاسی و اجتماعی و نماینده ی طیف جوان ایران و بازگو كننده ی مشكلات آنان به صدا و سیما دعوت كند؟!
این كه تأكید دارم میثم نیلی نمی تواند به عنوان نماینده ی جوانان در صدا و سیما حاضر شود، اصلاً به دلیل شایعاتی نیست مبنی بر این كه ایشان از قبل رجانیوز خانه خریده و ماشین دار شده است. این ها را می گذاریم به حساب بدخواهان و شایعات علیه ایشان. اما اگر قرار است دو نفر در صدا و سیما حاضر شوند به عنوان نماینده ی جوانان ایران، آن دو نفر نمی توانند میثم نیلی و فرید الدّین حداد عادل باشند. اگر بناست ۱۰ نفر دعوت شوند، دو نفر هم این دو باشند به عنوان نمایندگانی از طیف خودشان كه می شود نهایتاً حدود ۲ از ۱۰ یعنی ۲۰ ٪ طیف جوان ما. خب چرا این دو می شوند نماینده ی ۱۰۰٪ طیف جوان ایران؟ چون آقا زاده اند! كجای آقازادگی فرید حداد كم تر از مهدی هاشمی است؟! اگر مهدی هاشمی از یك طرف آقا زاده است، آقا فرید از چند طرف آقا زاده است كه اشاره ی به آن در این مجال ممكن است به مصلحت نگارنده نباشد و چندان نیازی هم به ذكر آن نیست.
چرا فرید حداد مدیر كل مدارس فرهنگ در سراسر كشور است آن هم از حدود سی و دو سالگی (از شش سال پیش)؟ چرا فرید خان هم زمان عضور شورای سردبیری و سیاست گذاری خبرگزاری مهر، عضو شورای سیاست گذاری شبكه ی ۳، جانشین مدیر مسئول (عملاً همه كاره) هفته نامه ی پنجره و استاد تاریخ دانشگاه آزاد است؟ آیا جز به این خاطر است كه وی پسر غلامعلی حداد عادل است؟ آیا صرف آقا زادگی ناپسند است؟ خیر! اما چرا آقازادگی در دید مردم ایران جایگاه مذمومی دارد؟ چون همه آقا زاده ها را همه كاره، چند شغله و رانت خوار می دانند. رانت می خواهد اطلاعاتی باشد، می خواهد اقتصادی باشد، می خواهد علمی باشد، می خواهد هنری باشد و یا هر نوع رانت دیگری. رانت، رانت است و رانت خوار سوء استفاده گر؛ حال می خواهد این سوء استفاده گر آقا زاده باشد یا یك شهروند عادی. بنا بر توضیحات فوق، به نظر شخص فرید حداد اگر به مهدی هاشمی از حیث بهره مندی نعمات و مواهب آقازادگی سر نباشد، كم تر نیست. مثلاً چرا وی به عنوان سفیر و نماینده ی فرهنگی ایران (تحت عنوان عضو شورای سیاست گذاری خبرگزاری مهر یا هر عنوان تشریفاتی دیگری) به مغولستان و روسیه سفر می كند و فلان استاد سیاست گذاری فرهنگی ما یا جامعه شناس و متخصص فرهنگی ما سفر نمی كند؟ آیا این مشاغلی كه فرید خان دارد در حالی كه یكی از آن ها را بسیاری كسانی كه بعضاً هم سن پدرش هستند ندارند، دلیلی جز آقازادگی او می تواند داشته باشد؟
جالب این جاست كه فرید خان (رئیس بزرگ) این قدر پر بركت است كه فقط كافی است كسی به او نزدیك شود، آن موقع تمامی خبرهای رده بندی شده از پستوهای این طرف و اندرونی های آن طرف در اختیارش قرار می گیرد، چندین و چند شغل از هفته نامه ی پنجره گرفته تا خبرگزاری مهر، از این سایت تا آن سایت، خلاصه هم از جهت اطلاعاتی و هم مالی پر بركت است. از آن جا که اکثر رؤسای بسیج دانشگاه تهران و دانشکده های آن از دست پرورده ها و دانش آموزان فرید خان هستند، پس دانشگاه تهران هم به نوعی در دستان اوست. آیا این ها جز به دلیل آقازادگی است؟
در قستی از برنامه میثم نیلی با عباراتی هم چون "یه آقازاده ای، یه بچه ای، بچه ی لوس و آقا زاده ای كه نه سواد داره نه عرضه ی كار داره، فقط سیاسی بازی و فقط پدر سوخته بازی بلد بوده. الآنم حالا تو هر جای دنیا كه هست. او می توانه با پدر سوخته بازیش همه كاری بكنه، همه جور كالتر (*منظور ایشان کارتل بود) اقتصادی رو اداره بكنه و این هم نمی تونن كاری بكنن و دستگاه های دیگه هم نمی تونن باهاش برخورد بكنن. در این شرایط امید كم می شه..." این جملات میثم نیلی باعث شد نه تنها یاد عوامل پایان نامه و روح الله شمقدری بیفتم، بلكه مطمئن شوم كه این طیف قصد دارند با منحرف كردن اذهان و چرخاندن پیكان های آقازادگی، سوء استفاده و رانت خواری به سمت دیگران، همه را غافل كنند از این كه خودشان آقازاده هستند و كسانی كه از آن ها در سایت هایشان حمایت می كنند، به قول احمد توكلی یا مفسد اقتصادی اند، یا منحرف اعتقادی اند و یا هر دو. راستی این آدم لوس بی عرضه ای که کار بلد نیست بکند، چطور این گونه همه ی شما را کلافه کرده؟ اگر مشکل شما عدالت طلبی است، چرا چسبیده اید به کسی که آن سر دنیاست؟ همین حلقه ی مفسد و منحرف دولت که دم دستتان است را چرا به دادگاه نمی کشید؟! ضمن این که برادر نیلی! رطب خورده منع رطب چون کند؟! شما که پدرتان وزیر آقای موسوی بوده چرا این گونه به آقازادگی حمله ور می شوید؟ خودتان کم از قبل آقازادگی منتفع شده اید؟
باید به گرداننده و برادر مدیر مسئول رجانیوز گفت، می دانی كی جوانان مأیوس می شود؟ اگر فلان آقا زاده -كه به گمانم شما كلاً شبانه روز مدام در فكرش هستید و شاید شب هم كابوس او را ببینید- خورده و برداشته و برده و رفته به فلان شهر خارج (اصلاً معلوم نیست كه منطور لندن است) بی جا كرده و ما هم به آن معترضیم. البته بعد از اثبات در دادگاه، ولی اتفاقاً مردم فقط رانت خواری را در آن آقازاده های فراری نمی بینند. البته جنس این رانت ها متفاوت است. یكی به قول شما می رود انگلستان و اصولاً به قول ما آدم بی سواد و چاقالو و سیبیلو و لوووس و ننر و بی تربیت و بی ادب و موفرفری است، ولی یكی هم مثل آقا فرید خیلی با ادب و ریشو و باسواد و همه چی تمام است. اما رانت می تواند مجموعه مدارس فرهنگ باشد كه شخصی عملاً آن را بكند پایگاه سیاسی خود، رانت می تواند مجله ی پنجره باشد، می تواند سایتی مانند جهان نیوز باشد و می تواند همین صدا و سیمایی باشد كه ایشان به عنوان نماینده ی نمی دانم كه و كجا باید بیاید دفاعیات بی ربطی از رئیس جمهور و هم فکرانش كند.
در پاسخ به فرید حداد كه می گوید "جاهای دیگر دنیا معدود افراد زیر سن ۴۰ سالگی به رده های مدیریتی می رسند." این نه به این خاطر است كه آن ها به جوانانشان اعتماد نمی كنند، بلكه به دلیل تخصص محوری و شایسته سالاری آنان است. یقین بدانید اگرچه آنان احتمالاً به خیال شما لوس و ننر و چشم آبی و مست و ملنگ هستند، ولی به ذهن آن ها نیز رسیده كه فردی را از بیست و چند سالگی و بلافاصله بعد از خشك شدن (یا نشدن) مدرك كارشناسی، او را روانه ی سمت های حساس مدیریتی كلان و حساس كنند و خلاصه او را در ورطه ی آزمون و خطا پرورده و تازه در ۴۰ سالگی او شروع به بازدهی كند. در همان بلاد كفر، حركتی اسلامی صورت می گیرد و هر كس را در همان جایی قرار می دهند كه باید قرار داشته باشد. خارجی ها اگر رجانیوز هم بخواهند داشته باشند (اگر نام واقعی و باسماتر رجانیوز را احمدی نیوز در نظر بگیریم، مثلاً آمریكا نام رجانیوزش یحتمل می شود باراك نیوز)، آن را می سپارند به استاد دانشگاهی، مسئول مخوف و وحشتناك (!) باسابقه و فسیل شده و مغر متفكر سی آی ای.
مثلاً شحصی هم چون آقای مهرداد پذرپاش كه به نظر بنده سرآمد مدیران سرآمد و ناكارامد و بی ربط كشور ماست، از كجا معلوم كه در آینده هم فراتر از امثال آقایان علی آبادی و كفاشیان و تاج نباشد؟ پس عملاً با این نحوه ی مدیریت، دارید بخشی از سرمایه های ملی را روی منابع انسانی با بهانه ی بها دادن به جوانان ولی با ماهیت نوچه پرروی (نه مدیر پروری) به باد می دهید.
زمانی كه امثال فرید حداد سیاست گذار صدا و سیما و شبكه ی ۳ باشند و برنامه ی نود را "برنامه ای تفننی برای كسانی كه اهل مطالعه نیستند" بدانند، نتیجه می شود این كه تنها برنامه ی سیاسی ما دیروز، امروز، فرداست كه آن هم شده است پاتوق امثال اعضای قرارگاه عمار و فرید حداد و دوستانش. كسانی كه هنوز نمی دانند مردم چرا نود نگاه می كنند و یا چه طیف هایی از مردم بیننده ی پر و پا قرص این برنامه هستند، دارند تصمیم می گیرند كه ما چه ببینیم. تفكر قیم مآبانه ی و رجانیوزی میثم نیلی هم آن چنان فاجعه آمیز نمود داشت كه وقتی فرید حداد در حال اظهار نظر در مورد 90 بود و گفت"یك تهیه كننده و مجری موفق می تونه وقت مردم رو پر كنه..." میان صحبت حداد پرید و گفت "با هیچی". چرا نیلی 90 را هیچی می داند؟ چون روز مرگ امثال او زمانی است كه مجبور شوند بیایند و پاسخ گو باشند. حداقل فایده ی 90 این بوده كه امثال نیلی كه به پاسخ گو نبودن و عملكرد خودسرانه خو گرفته اند، نمی توانند تحمل كنند شخصی هم چون فردوسی پور، مسئولین نالایق ورزشی را به چهارمیخ بكشد و مردم نیز ناكارامدی برخی مدیران ورزشی ما را ببیند. چرا؟ چون اگر بر فرض محال، این روند در صدا و سیما نهادینه شود، امثال او نمی توانند در رجانیوز هر چه از دهانشان در می آید به هر كس و ناكسی نسبت دهند.
برنامه ی نود از امتیاز مخاطبین چند میلیونی برخوردار است، در حال كه بینندگان دیروز امروز فردا در بهترین حالت به یك دهم نود هم نمی رسند. این ها نه به دلیل زمان پخش برنامه هاست -كما این كه ساعت پخش هر دو برنامه بعد از اخبار ۲۲ هست- و نه به دلیل جذاب تر بودن ورزش نسبت به سیاست است. آن چه نود و دیروز امروز فردا را در دو قطب محبوبیت حداكثری و نفرت حداكثری در نزد مردم قرار می دهد، عاملی است به نام انصاف و حضور مردم در برنامه. آقا فرید هنوز نمی داند كه چرا همه به ۹۰ پناه می برند و این برنامه این قدر بیننده و مدافع دارد. نه به دلیل بسامان بودن دیگر عرصه های مدیریتی كشورمان، ما می رویم سراغ نقد فوتبال. نه چون زبانمان در نقد دیگر زمینه های مدیریتی مملكت كوتاه شده، این چنین به فوتبال حمله می كنیم، بلكه چون فوتبالمان مشتی نمونه ی خروار از مدیریت كلان مملكتی است، این قدر به آن رجوع می كنیم و آن را شاهد مثالی از سوء مدیریتی خرد و كلان مسئولان قلمداد می كنیم. ضمن این كه به هر حال اصولاً وقتی سراغ مسائل ورزشی برویم، معمولاً خطراتی هم چون مسدودیت و یا حذف از عرصه ی رسانه ای اتفاق نمی افتد.
این كه آقای كفاشیان خندان، خندان (معادل همان پر رو، پر رو) در دوربین نگاه می كند و می گوید "استعفا نمی دهم" نه فقط به دلیل راحتی صندلی ریاست فدراسیون است، بلكه به دلیل فقر فرهنگی مسئولین ماست كه ما هم در ایجاد آن بی تقصیر نبوده ایم. این كه همه ی عقلا و دلسوزان ایران اسلامی، از مردم گرفته تا مسئولان، همه و همه عاشق برنامه ی نود هستند، نه به دلیل این است كه همه فوتبال را دوست دارند، بلكه به این دلیل است كه قدرت خود را در آن متجلی می بینند. ۹۰ خانه ی امید مردم است كه در آن می توانند هر آن كس را كه مرتكب اشتباه می شود، سین جیم كنند و او هم می داند كه باید به مردم جواب پس بدهد وگرنه با سیل پیامك و لحن صریح عادلِ عادل، رسوا خواهد شد.
در بلوغ جامعه شناختی و آشنایی امثال فرید حداد با بافت مردم ایران و خصوصاً تهران همین بس كه می گوید ۵۰ درصد مردم تهران ماهواره دارند! آن چنان هم می گوید ۵۰ درصد كه چشمان خودش هم از درشتی عدد ۵۰ تعجب می كند! البته ما هم تعجب كردیم ولی نه از زیادی ۵۰ درصد، بلكه از سقل رقمی آمارش. گمان نكنم كسی در تهران زندگی كند و باور كند كه كم تر از ۸۰ درصد تهرانی ها ماهوراه دارند. كسانی هم كه ندارند احتمالا می روند خانه ی همسایه شان نگاه می كنند (مثل آقای مایلی كهن). آقازاده ی نماینده ای كه از سوی دولت با اعطای عنوان «بابصیرت» از وی تقدیر می شود، كاملاً نشان از پدر دارد و یك دو جین نشان بصیرت هم باید به او اعطا كرد.
كسانی مانند میثم نیلی -كه سیاست گذاران و شورای سردبیری برنامه جرأت ندارند بگویند او گرداننده ی سایت «رجانیوز» است و زیر تصویر وی را با عنوان «فعال سیاسی-فرهنگی» معرفی می كنند، به عنوان نماینده ی جوانان در روز جوان در تلویزیون ظاهر می شوند! جوان این مملكت وقتی این دو نفر را به عنوان نمایندگانش در كنار هم در یك تصویر ببیند، آیا از فرط طرب احتمال نمی رود كه به پاس قدردانی از این حركت تكان دهنده، تلویزیون را بیش از پیش یا برای همیشه تحریم كند؟
كار به كجا رسیده كه این یكی آقا زاده ی رانت خوار می آید از آن یكی آقا زاده ی رانت خوار انتقاد می كند. خیلی بی انصافی یك رانت خوار فعالی بیاید از یك رانت خوار منفعل انتقاد كند. حداقل مهدی هاشمی هر چه بوده رفته و الآن كاری از دستش بر نمی آید. رانت خوارهای بیش فعال را باید چسبید كه برای خودشان مرید و هفته نامه و روزنامه و خبرگزاری و سایت و خلاصه گروه های رسانه ای و مدارس زنجیره ای دست و پا كرده اند. آن یكی می شود مفسد اقتصادی-سیاسی، این یكی می شود فعال سیاسی-فرهنگی! خدا بدهد بركت!
و سخن آخر باز هم با گرداننده ی رجانیوز: مهدی هاشمی یا هر كس دیگری بی جا كرده اگر خورده و برده، ولی الآن كه ایران نیست اما شما كه هستی گوش كن! مایه ی یأس و ناامیدی كسانی هستند كه سراسر سایتشان را تبلیغات سازمان های تحت سیطره ی جریان انحرافی مانند خودروسازی ها و امثالهم پوشش داده است، مایه ی یأس كسانی هستند كه بدون اذن آقای مهندس اسلام ناشناس و قدرت طلب آب نمی خورند و قلم، سایت و آبرویشان را به حراج گذاشته اند. آقای گرداننده ی رجانیوز! اگر مشایی به معنی دولت ودولت به معنای مشایی نیست، پس به چه معناست؟ جدای از این ها اصلاً شما را چه به این حرف ها! سایتی كه بخشی از تبلیغات و بودجه اش را مستقیماً یا غیر مستقیم جریان انحرافی تأمین می كند، اصلاً مشكلش با مهندس اسلام ناشناس چیست؟!
بعد التّحریر:
همین یادداشت در سایت خبری-تحلیلی «عصر فردا»