برادر میرحسین قدیانی! بیانیه های تو هم بوی فتنه می دهد! - بخش سوم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
در این بخش افکار و عملکرد حسین قدیانی در کلام شهید مطهری و رهبری بررسی خواهد شد.
راستی! چطور تا به حال که نامبرده هرچه هوس می کرد می نوشت، مشکلی نبود جز سران فتنه و خواص بی بصیرت؛ آن وقت حالا دغدغه ی آزادی بیان پیدا کرده است؟!
نوع دفاعی که توسط همفکران حسین قدیانی از وی می شود و نیز نوع دفاع خود، بیانگر چند واقعیت است؛
1- روحیه ی خود حق پنداری و حزب اللهی دانستن خود و منحرف پنداشتن دیگران. وی همیشه در یادداشت هایش جز خود، دوستانش و دکتر محبوبش، همه را نه تنها نقد می کند، بلکه متعلق به جریانات ضد انقلاب و منحرف می داند.
2- سعی بر تبرئه کردن شخصی که جرمی مرتکب شده با دفاعیات احساسی و غیرموجه؛ مثلاً این که می گویند "داداش حسین دلی (!) حرف می زند." خیلی خیلی ببخشید! به قولی اگه من نوعی بخوام دلی حرف بزنم، کسی چیزی بهم نمی گه؟ آزادم؟ مشکلی نیست؟ تازه نه برای یک سال، فقط برای چند هفته! اجازه هست؟
بعضی که می خواهند نه دلی، بلکه فقط عقلی حرف بزنند جوابی منطقی دریافت خواهند کرد آن هم در حد چوب و توسری و پس گردنی و امثالهم و با عباراتی هم چون "زر نزن، خفه می شی یا خفت کنم، می بندی یا ببندمش، به تو چه، تو رو چه به این غلطا، ضد نظام عوضی ببند دهنتو کثافت، خوارج!".
3- حجت ندانستن قانون اساسی حکومت اسلامی در حالی که طبق نظر مراجع عظام تقلید، امام راحل (ره) و مقام معظم رهبری، تبعیت از قانون حجت و واجب شرعی است.
"دستگاه قضایی بفرماید کی و کجا موسوی را اعدام می کند، که من کارمند جمهوری اسلامی نیستم که نظم این نظام مقدس ببندد دست و پایم را. من فرزند انقلاب اسلامی ام و کاری به اصول قانون اساسی ندارم. اصول قانون اساسی برای من، خطوط وصیت نامه پدرم است. قوه قضاییه برای خودش بهتر است که سران فتنه را اعدام کند. صبر ما دیگر سر رسیده است."
یعنی اتفاقاً اگر با دقت و بصیرت به نوشته ها و نظرات امثال حسین قدیانی نگاه شود، متوجه خواهیم شد که جهان بینی آن ها کاملاً اسلامی نیست؛ بلکه بعضاً احساسی است، خویشاوندی است، رفاقتی است. وقتی که وی وصیت نامه ی شهید گرامی اکبر قدیانی یا به قول خودش بابا اکبر را حجت می داند ولی قانون اساسی حکومت اسلامی را که موجب ناموس نظام است و شهدای انقلاب در آن راه از جان خود گذشته اند، پشیزی به حساب نمی آورد، مشخص می شود که بخشی از مبانی فکری اش نه اسلام است و نه خواست خدا، بلکه خواهش دل است و خواست خود.
قوه ی قضائیه باید از همان ابتدا که حسین قدیانی هر گاه و به هر مسئولی که خوش داشت ناسزا می گفت، مورد بازخواست قرار می گرفت و به وی تذکر داده می شد. این که دفعاً سایت قطعه ی 26 مسدود شد، بهانه ای به دست برخی داد تا قوه ی قضائیه را در بند هوا و هوس و بعضی اقدامات این قوه را تحت تأثیر عصبیتش جلوه دهند. نوشته های افراطی هایی هم چون قدیانی، بسیاری از تفریطی ها را جری کرد تا نسبت به بی عدالتی معترض شوند که چرا افرادی آزادند هرچه می خواهند بگویند، ولی برخی باید مهر بر دهان بمانند.
تعاملات قدیانی به چهار نوع تقسیم می شود؛ 1- حملات احساسی و دفاعیات عقلانی. 2- حملات عقلانی و دفاعیات احساسی. 3- حملات احساسی و دفاعیات احساسی. 4- حملات عقلانی و دفاعیات عقلانی. البته اکثر قریب به اتفاق نظرات و مواضع وی مشمول گروه سوم می شود؛ ولی گاهی مثلاً هنگامی که می خواهد از خود دفاع کند و کار به شکایت می کشد، تقریباً در چارچوب شکل اوّل عمل می کند؛ به گونه ای که سعی می کند از لحن تندش بکاهد و آن را منطقی تر کند.
حسین قدیانی بد عادت شده بود. خو گرفته بود به این که به هر که خواست هر چه هوسش کرد بگوید و به ریش همه بخندد، اما کسی جرأت نکند چپ نگاهش کند. معنای عدالت را نفهمیده بود و خیال می کرد حکومت اسلامی خاله بازی است و همه پسرخاله هایش اند. خیر برادر حسین!
مشکل این جاست که به نظر می رسد، نظریه پرداز عده ای از دانشجویان عضو برخی تشکل های دانشجویی حسین قدیانی است؛ نه امثال امام، شهید مطهری، شهید بهشتی و مقام معظم رهبری. قدیانی ها کسانی هستند که باید با آن ها باشی و یا باید ضدنظام شوی. در غیر این صورت بی بصیرتی. یعنی در جهان بینی این افراد، یک شاخص وجود دارد و آن خودشان هستند. رهبری، امام، انقلاب و اسلام هم فقط لق لقه ی زبان است. افراط در فرهنگ لغتشان به معنی این است که لازم است تا آقا صدمه نبیند. استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری در کتاب سیری در سیره ی نبوی می فرمایند:
"عده ای آمدهاند از این حدیث [فباهتوهم] این جور استفاده كرده اند كه اگر اهل بدعت را دیدید، دیگر دروغ گفتن جایز است، هر نسبتی میخواهید به این ها بدهید، هر دروغی می خواهید ببندید، یعنی برای كوباندن اهل بدعت كه یک هدف مقدس است، از این وسیله ی نامقدس یعنی دروغ بستن استفاده بكنید، كه این امر دایره اش وسیع تر هم می شود. آدم های حسابی هرگز چنین حرفی را نمی زنند. آدم های ناحسابی گاهی دنبال بهانه اند. مكائد نفس عجیب است! مكرهای نفس اماره عجیب است! انسان گاهی نفسش آن چنان مكر میكند كه خودش هم نمی فهمد. ... گفتهاند: اجازه دادهاند هر دروغی كه دلمان بخواهد، برای اهل بدعت جعل بكنیم. به نفع دین تهمت زدن، به نفع دین بی دینی كردن است. به نفع دین غیبت كردن، به نفع دین بی دینی كردن است. دین اجازه نمیدهد ولو به نفع خودش ما بی دینی بكنیم. «ادع الی سبیل ربك بالحكمة و الموعظة الحسنة.» ببینید سیره ی تبلیغی پیغمبر اكرم كه از مهم ترین سیره های ایشان است، چگونه بوده. پیغمبر، اسلام را چگونه تبلیغ كرد. چگونه ارشاد و هدایت كرد." حال آقای قدیانی خود ببیند که بر اساس توضیحات شهید مطهری، جزء آدم حسابی هاست یا ناحسابی ها.
مقام معظم رهبری در خطبه هاى نماز جمعه ى تهران در حرم امام خمينى (ره) در 14 خرداد 89 فرمودند:
"يكى از چيزهائى كه در همين زمينه وجود داشت، رعايت تقواى عجيب امام در همه ى امور بود. تقوا در مسائل شخصى يک حرف است؛ تقوا در مسائل اجتماعى و مسائل سياسى و عمومى خيلى مشكل تر است، خيلى مهم تر است، خيلى اثرگذارتر است. ما نسبت به دوستانمان، نسبت به دشمنانمان چه می گویيم؟ اين جا تقوا اثر می گذارد. ممكن است ما با يكى مخالف باشيم، دشمن باشيم؛ درباره ى او چگونه قضاوت می كنيد؟ اگر قضاوت شما درباره ى آن كسى كه با او مخالفيد و با او دشمنيد، غير از آن چيزى باشد كه در واقع وجود دارد، اين تعدى از جاده ى تقواست. آيه ى شريفه اى كه اول عرض كردم، تكرار می كنم: «يا ايّها الّذين امنوا اتّقوا اللَّه و قولوا قولا سديدا». قول سديد، يعنى استوار و درست؛ اين جورى حرف بزنيم. من می خواهم عرض بكنم به جوانان عزيزمان، جوان هاى انقلابى و مؤمن و عاشق امام، كه حرف می زنند، می نويسند، اقدام می كنند؛ كاملاً رعايت كنيد. اين جور نباشد كه مخالفت با يک كسى، ما را وادار كند كه نسبت به آن كس از جاده ى حق تعدى كنيم، تجاوز كنيم، ظلم كنيم؛ نه، ظلم نبايد كرد. به هيچ كس نبايد ظلم كرد."