برادر میرحسین قدیانی! بیانیه های تو هم بوی فتنه می دهد! - بخش اوّل
بسم الله الرّحمن الرّحیم
اگر بیانیه های امثال آقایان موسوی و کروبی، فتنه گرانه بود، ولی به حساب نظام و انقلاب نوشته نشد. اگر نگوییم یادداشت های آقای حسین قدیانی فتنه گرانه نبوده، ولی به جرأت می توان گفت که او با نوشته هایش، بر طبل تفرقه کوفته و می کوبد. اما نه به عنوان کسی که رهبری را قبول ندارد، بلکه به عنوان کسی که خود را یک بسیجی می داند و می گوید "خانه ام بیت رهبری است." اگر در دایره ی وحدت ما امثال موسوی و کروبی مطرودند، با امثال لاریجانی، توکلی، مطهری و آیت الله هاشمی رفسنجانی مشکلمان چیست؟ محور وحدت اسلام است و امام و رهبری؛ نه قدیانی و پناهیان. با این حساب باید تفرقه افکنان را از نو شناخت و دریافت که تفرقه از بدترین فتنه هاست.
اگر قدیانی به دلیل باتومش، یادداشت های تند و بعضاً هتاکانه اش خود را بسیجی می داند و نماد بسیج، ولی ما منصوب رهبری و جوان دانشمند قاضی القضات را بسیجی تر می دانیم. ما می دانیم که سران فتنه هر آن که حضرت ماه اراده کند، قاضی القضات آه و فغانشان را در می آورد. و نیز می دانیم که هر کس می خواهد آه حضرت ماه را در آورد، به فرزندان ماه نهیب می زند. یعنی چه؟ عرض می کنم؛
یعنی اظهر من الشمش است که حضرت ماه، هرگاه بخواهد که برخیزد از نهاد سران فتنه آه، به فرزند خلفش که مقرب است در این درگاه، اشارتی کرده و آن گاه، والله قاضی القضات ماه، آن ها را می کشاند به قتل گاه. عیان است که چه کس همراه ماه است و چه کس گمراه. سحرگاه که حضرت ماه، می کند آسمان را نگاه، دعا می کند به جان قاضی القضات همراه و از درگاه الله، می طلبد شفاء هر گمراه؛ چه آن کس که آتش فتنه انداخته به راه یا آن که وحدت و اتحاد را همی گرفته به مزاح. پس اگر خواهی پیدا کنی نجات، دست بردار از جدال با قاضی القضات، و درآر این پنبه را از گوشت، و خیلی خوشم به هوشت، در غیر این صورت چون که هستی نابلد راه، محتمل است که ناگاه، ببینی بر تنت آن پیراهن راه راه.
حسین قدیانی اگر تنها به عنوان یک فرد مورد بررسی قرار بگیرد، نتیجه جز تحلیلی خام نخواهد بود. از آن رو باید به قدیانی به عنوان یک پدیده (نه فقط یک شخص) پرداخت، چون تأثیرگذاری گسترده ی وی بر دنیای مجازی و بر هم فکرانش انکار ناپذیر است. حسین قدیانی از دو جهت قابل تحلیل است؛ اول از جنبه ی شخصیت حقیقی اش و دوم به عنوان نماینده ای از یک خط فکری. این دو جهت کاملاً در هم عجین هستند؛ زیرا جنبه های شخصیتی و اخلاقی حسین قدیانی بر همفکرانش و نیز نظر و مواضع همفکران حسین قدیانی بر قلم و مواضع او تأثیر گذار بوده است. ولی به منظور پدیدارشناسی، می توان تا حدی میان این دو تفکیک قائل شد. به این ترتیب که چرا و چه مقدار، کدام یک از این دو مورد بر دیگری مقدم بوده است و حال آیا این نسبت و روال ادامه خواهد داشت؟
در هوش و ذکاوت حسین قدیانی همین بس که وی بسیار شبیه آقای رئیس جمهور است؛ خود را نماد انقلابی بودن و بسیجی بودن می داند و دیگران را ضدنظام و یا بی بصیرت. البته گاهی جبراً از برخی اطرافیان رئیس جمهور انتقاداتی می کند، ولی مهم همان «خیر الموجودین» دانستن آقای احمدی نژاد توسط وی است. به هر حال برای طنزنویسی چون آقای قدیانی، از دست دادن سوژه ای چون آقای رئیس دفتر اشتباهی نابخشودنی است، وگرنه حتی شاید تا ابدالدهر شخص رئیس جمهور در نظر وی اصلح و نماد انقلاب و اسلام محسوب شود.
پانوشت:
۱- در بخش های بعدی، این موضوع از منظری مستندتر و در مقایسه ی با سخنان شهید مطهری و بیانات مقام معظم رهبری مورد تحلیل قرار می گیرد.
۲- بند سوم یادداشت را تقدیم می کنم به حسین قدیانی. باشد که مقبول افتد؛ البته خدمت ذات اقدس باری تعالی.
ادامه دارد ...