منتقد (نه مخالف)، مستقل (نه جناحی)

اطلاع رسانی و نقد مسائل سیاسی و هر آن چه مستقیماً و غیر مستقیم،سیاسی است؛از امروز،از دیروز و از فردا

نقدی بر اظهار نظر اخیر آقای علی شکوری راد/ما ایرانی های عشق فرافکنی...‎

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

احسان رستگار - مدیر مسئول شفاف:

بخش گفتارهای هفته نامه ی «مثلث»:

"به هر حال در دولت گذشته برای کسانی که رابطه خوبی با آن دولت داشتند سفره‌یی پهن بوده است اما این دولت با افرادی که بر سر کار آورده و انضباط مالی‌ای که برقرار کرده است باعث شده که این سفره برچیده شود و طبیعتا برخی افراد از این شرایط ناراضی هستند و نارضایتی‌شان را به این شکل بروز می‌دهند. از مجموعه اقداماتی هم که می‌کنند، می‌توان پی برد که یک هسته یا کمیته‌یی در حال سازماندهی و اجرای برنامه‌هایی برای بحران‌سازی علیه دولت و مشغول کردن دولت به امور جزیی است تا نتواند به کارهای اصلی برسد"

این ها آخرین موضع گیری و نظرات آقای علی شکوری راد است که در مصاحبه با روزنامه ی اعتماد در هفته ی گذشته مطرح کرد. به جرات می توان گفت که اگر سال ۸۴ یا ۸۸ یا حتی پارسال این جملات نقل می شد و نام گوینده اش را نقطه چین می کردند اکثر مردم می گفتند این ها جملات رییس جمهور وقت یعنی آقای محمود احمدی نژاد است.



همه به خاطر داریم که از سال ۸۴ آقای احمدی نژاد با موضع من قرار است همه چیز را تغییر دهم و من قرار است نان عده ای را آجر کنم و من آمده ام تا با مافیای قدرت و ثروت مبارزه کنم و من آمده ام تا کاخ ها را فرو بریزم و به کوخ نشین ها برسم و من آمده ام تا تبعیض را از بین ببرم و از این قسم من آمده ام های ناجی گونه، وارد عرصه ی انتخابات ریاست جمهوری شد و این رویکرد و روش را تا نه تنها تا پایان دور اول ریاست جمهوری اش بلکه تا روزهای آغازین شروع انتخابات ۹۲ هم ادامه داد.

رپیس جمهور سابق ما همواره یکی از دستانش در یکی از جیب هایش بود و همه را تهدید می کرد که اگر این دستم را از این جیبم در بیاورم درون دستم کاغذی است پر از اسامی اشخاص شناخته شده و عالی منصب که همگی کار شکنی کرده اند و علیه من اتاق فکر و تیم تشکیلات داده اند و دارند به صورت منسجم فعالیت می کنند تا دولت من را زمین گیر کنند و مافیای قدرت و ثروت علیه من بسیج شده چون من بودم که با برقراری عدالت آن ها را از رانت خواری و برخورداری از تبعیض محروم کرده ام.

دقیقا همین الفاظی که این روزها آقای شکوری راد مدام در ادبیاتش به کار می برد آقای احمدی نژاد و آقای خاتمی مجموعا ۱۶ سال لقلقه ی زبانشان بود و اگر از حق نگذریم تا مدتی هم به خوبی توانستند افکار عمومی را به سمت و سویی جز خود منحرف کنند و همه را جز خود متهم کنند.

دوم خردادی و آقای خاتمی که مواضعی شبه روشن فکری داشتند در آن هشت سال و مخصوصا بعد از فاجعه ی کوی ۷۸ مدام مطرح می کردند که عده ای نمی گذارند ما کار کنیم. گروه های فشار مدام برای ما بحران ایجاد می کنند. عده ای برای من و دولتم هر ۵ سال یک بار بحران ایجاد می کنند. 

نکته ای که در این میان مطرح است این است که آقای خاتمی و آقای احمدی نژاد و آقای شکوری راد از طرحی هم حرفشان درست است و از طرفی استدلالشان غیر منطقی.

این که آقای خاتمی می گفت علیه دولتم هر ۵ روز یک بحران ایجاد می کنند و این که آقای احمدی نژاد می گفت که علیه دولتم باندها و مافیای ثروت و قدرت و دست های پنهان دارند کارشکنی می کنند و این که آقای شکوری راد می گوید که کمیته ی بحران سازی علیه دولت تشکیل شده، از طرفی درست است چون طبیعتا در فضای سیاسی و در فضای رقابت و در فضای قدرت خوشبختانه همواره رقابت و تلاش برای انتقال قدرت هست و متاسفانه از ازل تا ابد رقبایی بوده اند که نه تنها به رقابت سالم اعتقادی نداشته اند بلکه کلا اعتقاد خاصی نداشته اند به هیچ اصل متقنی، بلکه دغدغه ی اصلی شان تصاحب قدرت است به هر نحو ممکن.

مشکل این جاست که ما وقتی می خواهیم وارد عرصه ی سخت و طاقت فرسای سیاست و آن هم در سطح اعلایش یعنی ریاست جمهوری شویم، ندانیم که عده ای به خون ما تشنه می شوند، عده ای نمی خواهند سر به تن ما باشد و عده ای قطعا روزشماری و بلکه لحظه شماری می کنند تا ما را از نفس بیندازند.

قطعا بر اساس تعالیم اسلامی این نوع برخوردها کاملا خلاف شرع و کاملا خلاف اخلاق است، اما باید قبول کنیم که همه ی ما با آن آشنا هستیم و اگر غافلگیر شویم، خیلی مضحک است.

به عبارت دیگر باید گفت که در سیاست این امور طبیعی هست ولی بر مدار حق نیست. این جاست که باید گفت که این نظرات درست است و می تواند درست باشد و واقعا هم می تواند مصداق عینی و دقیق داشته باشد، ولی نکته این جاست که باید از امثال آقای خاتمی، آقای احمدی نژاد و آقای شکوری راد پرسید که مگر قرار بوده جز این باشد؟‌ مگر منتظر جز این بوده اید؟ مگر خودتان علیه دولت قبلی اتاق فکر نداشتید؟ مگر گروهی نبودند که کمیته ی بحران سازی و سرنگونی دولت نهم را داشتند؟ 

اتفاقا نکته این نیست که آقای شکوری راد و دوستانش در حق دولت قبل جفا کرده اند، چون اساسا معتقدم که دولت قبل خودش به خودش جفا کرد، اما غرض این است که آن چه که اصلاح طلبان از آن تعبیر به بازی سیاسی و جنگ قدرت می کنند اتفاقا دقیقا همین است. 

روزی شما کمیته ای تشکیل دادید و روزی دیگران کمیته تشکیل می دهند کاری به درستی یا غلطی تشکیل کمیته ندارم، اما از یک سو این کمیته ها تشکیلش بر فرض صحت غیر قانونی نیست و ثانیا هیج دولتی چه دولت آقای خاتمی و چه دولت آقای احمدی نژاد و چه دولت فعلی به دلیل اختیارات و شرح وظایف وسیع و فراگیر دولت مقصر نابسامانی ها یا محقق نشدن شعارهایش را چند کمیته معرفی کند چون این جا این سوال مطرح می شود که اگر چند کمیته که تشکیل شده اند از نهایتا ۱۰۰ نفر در حلقه ی اصلی که هیچ قدرتی در دولت ندارند و هیچ ردیف بودجه ی مشخصی هم به آن ها تعلق نمی گیرد می توانند دولت مستقر و دولت وقت جمهوری اسلامی ایران را فلج کنند پس جسارتا و با احترامات فایقه باید گفت که بهتر است فاتحع ی چنین دولت های بی عرضه ای را بخوانیم.

وقتی حدود 90 درصد از بودجه ی جمهوری اسلامی مستقیم یا غیر مستقیم در اختیار دولت است یا دولت واسطه ی انتقالش است و وقتی مقام معظم رهبری در دوران تمامی روسای جمهور حامی دولت و رییس جمهور وقت بوده اند و وقتی مردم هم با رایشان از آن دولت حمایت کرده اند پس این بهانه های واهی را چگونه می توان هضم کرد؟ به قول خود همین طیف روشنفکر کجای دنیا مسیولان به جای عذرخواهی می آیند و با نهایت جسارت می گویند که نه تنها تقصیر ما نبود بلکه تقصیر آن آقای فلانی بود نه تنها دولت مقصر نیست بلکه مثلا دلواپسان دلاور یا دلواپسان در به در یا هر گروه یا طیف دیگری مقصر بود نه تنها ما بد عمل نکرده ایم بلکه اتفاقا خیلی هم عالی و بی نقص عمل کرده ایم و بروید و خوش باشید که چنین دولت فخیمه ای دارید! کجای دنیا ادبیات مسیولان عالی رتبه و دولت های مستقر این گونه است؟

پارسال در ایام انتخابات ریاست جمهوری یکی از نامزدهای انتخابات وقتی در شبکه ی یک حاضر شد در ابتدای صحبتش گفت همین الآن با هر وسیله ای که دارید چه با موبایل چه با ضبط با هر وسیله ای صحبت های من را ضبط کنید تا اگر فردا به من رای دادید ولی به شعارهایی که امروز می دهم عمل نکردم صدای ضبط شده ام را پخش کنید و بگویید آقای فلانی چرا وعده هایی دادی که می دانستی نمی توانی به آن ها عمل کنی. من قول می دهم که فردا اگر رای نیاوردم نگویم که نمی گذارند من کار کنم نمی گویم که عده ای کارشکنی می کنند و تقصیر دیگران نمی اندازم.

فراموش نمی کنم که دقیقا ۶ روز بعد از آن صحبت ها مقام معظم رهبری در حرم امام خمینی (ره) در ۱۴ خرداد ۹۲ در فرازی از فرمایشاتشان خیلی صریح همان نکات را متذکر شدند و فرمودند:

" ...بعد هم وعده های نشدنی ندن! من به نامزدهای گوناگون عرض می کنم؛ جوری حرف بزنید که اگر در خرداد سال آینده، نوار امروز شما رو جلوی خودتون گذاشتن یا پخش کردن شرمنده نشین.

جوری وعده بدید، که اگر چنان چه اون وعده رو بعدا به رخ شما کشیدن، مجبور نباشین تقصیر گردن اینو اون بندازید که نگذاشتن، نشد! کاری رو که می توانید انجام بدین، وعده بدین! "


کلمات فوق را عینا و از روی فایل صوتی شخصا و حتی به صورت محاوره ای پیاده کردم تا حتی الامکان همان حس را بتوانم منتقل کنم به خوانندگان محترم.

فرمایشات رهبری دو نکته دارد:

اول این که رییس جمهور آینده ی عزیز آینه چون نقش تو بنمود راست خود بشکن آینه شکستن خطاست. گر هم عده ای به دلیل محقق نشدن وعده هایتان علیه شما اقدامی کردند یا خجالت بکشید شرمنده شوید و اگر هم شرمنده نمی شوید لا اقل کم و کاستی ها را گردن جز خودتان نیندازید! 

دوم این که مردم عزیز فریب وعده های عجیب و غریب را نخورید.

نکته این است که واقعا چرا ما این قدر مسیولیت گریز و فرافکنیم؟ چرا مسیولان عادت کرده اند که در انتخابات وعده هایی بدهند که قطعا از پس بخش عمده ای از آن ها بر نمی آیند و چرا ما مردم عادت کرده ایم که به این وعده های عجیب و غریب که بعضا ممکن است در چهار سال قابل تحقق نباشند و در مواردی اصلا در حوزه ی اختیارات قانونی رییس جمهور نیست دل خوش کنیم؟

و چرا ما مردم خودمان هم عادت داریم که معمولا هیچ اشتباهی را در رفتارمان نمی پذیریم و به جای استفاده از جمله ی ببخشید یا سعی می کنم جبران کنم یا امثالهم از جملاتی مانند من نبودم دستم بود تقصیر آستینم بود آستینم نبود آستینم مال کتم بود کتم مال بابام بود.

و سیاست مداران ما هم عادت کرده اند و با این رویکرد خو گرفته اند که به جای یک عذرخواهی ساده یا مهلت گرفتن از مردم یک بازی پیچیده را راه بیندازند و تمامی مشکلات را متوجه دیگران کنند و دلواپسانی که خود دولتی ها آن ها را بی شناسنامه و بی سواد معرفی می کنند را عامل ناکامی های احتمالی معرفی کنند.

الغرض این که همه ی رییس جمهورهای محترم ایران اسلامی عزیزمان لطفا اگر عده ای بی سواد و بی شناسنامه و گروه های فشار و مافیای قدرت و ثروت نمی گذارند شما کار کنید و به وظایف و رسالتتان عمل نمایید لطفا از ابتدا بفرمایید تا یک تابلوی ورود ممنوع برایتان نصب کنیم تا به جای توضیح های منطقی و استدلال های معقول مدام نشنویم که نمی گذارند و نمی خواهند و نمی شود!

 
+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۳۹۳/۰۳/۰۵ساعت 12:18  توسط احسان رستگار   |