سردار رادان و عملیات راپل
بسم الله الرّحمن الرّحیم
مجری: آقای رادان، چطوری می خواین دیشارو جمع کنین وقتی طرف خونه نیست؟
رادان: بیبیند، دیشارو من جمع می کنم. تا الآنم 2000 تا دیشو جمع کردیم از غرب تهران. البته دیشای آشکارو جمع می کنیم.
مجری: دیشای آشکار؟ مگه دیش پنهانم داریم؟!
مجری: مگه دیش پنهانم داریم؟
رادان: اگه مردم از اون خلاقیت منحصر به فرد ایرانیشون استفاده بهینه کنن، می تونن دیشارو پنهان کنن. بالأخره خلاقیت ایرانیا تو دنیا زبان زده.
مجری: یعنی مثلاً روش یه پارچه ای چیزی بندازن؟
رادان: من نمی دونم. دیگه آشکار نباشه. آشکار نباشه یعنی پنهان باشه دیگه. خلاصه یه جوری نباشه جلو چشم باشه ما ببینیم اعصابمون خط خطی بشه.
مجری: خب پس معیارش این شد که جوری نباشه که خیلی ضایع تو دید باشه و اعصابتونو خط خطی کنه.
رادان: یه چیزی تو این مایه ها. اما ما چجوری جمعشون می کنیم؟ قانون به ما اجازه داده اگه دوس داشتیم به خونه ها هم وارد بشیم ولی ما برای حفظ اخلاق، به مردم لطف می کنیم و وارد نمی شیم.
مجری: لطف می کنین؟ آقای اژه ای اعلام کردن که برای ورود به خونه باید مجوز داشته باشین که!
رادان: به هر حال ادبیات ما مهربانانس. ما می گیم لطف می کنیم وارد نمی شیم، ایشون می گن قانون می گه باید مجوز داشته باشین ولی این ما هستیم که تصمیم می گیریم چی کار کنیم چی کار نکنیم. و اما چجوری دیشارو جمع می کنیم؟ این جوری که ما حتی اگه شده، از عملیات راپل هم استفاده می کنیم. نیروی انتظامی ما خیلی قویه، این کارا براش راحته. اگرم نشد با هلیکوپتر می ریم رو پشت بوم، اگرم نشد از طریق دیوار و درخت و هر چیزی که بود اقدام می کنیم.
مجری: عملیات چی؟
رادان: عملیات ررراپل.
مجری: عملیات راپل دیگه چیه؟
رادان: عملیات راپل یعنی در بزن اگه جواب ندادن بر اساس اخلاق لگد نزن برو تو، بلکه بر اساس ملاحظات اخلاقی، بنداز از را پللله برو؛ به این می گن ررراپللل!
مجری: عجب! بعد از راپل چی؟
رادان: اسم کامل این عملیات، عملیات راپل بومه! یعنی از راه پله می ریم رو پشت بوم.
مجری: بعدش چی؟ همین می رین سک سک می کنین برمی گردین؟
رادان: سک سک؟ این حرفا در شأن رسانه ی ملی نیست. نیروی انتظامی سک سک تو کارش نیست. خیر؛ بعد از اون مرحله وارد بخش عملیات تق می شیم؛ یعنی می شه راپل بوم تق!
مجری: جججان؟ راپل بوم تق؟ این اسم عملیاته؟ شعره؟ چیه؟
رادان: راپل بوم و که گفتم. تق یعنی تقققی می زنیم در پشت بومو می شکونیم می ریم دیشو بر می داریم.
مجری: عجَ َ َب! خیله خب. خسته نباشین.
رادان: نه خستگی بعدش از تنمون در می یاد. این دیشا بعدش می ره تو خونه ی سریازای گم نام امام زمان. اونا هم در جهت حفظ منافع ملی و تحکیم بنیان های سست جامعه از ماهواره ها استفاده به نحو احسن می کنن. خلاصه هدرش نمی دیم. بعضیاشم می فرستیم پیش برادر ضرغامی برای صدا و سیما.
مجری: آقای رادان، اخیراً اتفاقی افتاد که شنیدنش دل هر انسانی را به درد می آره. حتماً شما بهتر از من در جریانید. منظورم فاجعه ای هست که شب دوشنبه 16 خرداد تو خیابون شریعتی اتفاق افتاد و منجر شد که حجت الاسلام فروزش، امام جماعت دانشگاه شهید بهشتی، برای نجات جون دو دختر از دست دزدان نوامیس الآن تو بیمارستان بستری باشه و احتمالاً بینایی یک چشمشو برای همیشه از دست بده.
رادان: فاجعه؟ به نظرم الآن قالبی از احساسات بر شما چیره شده و این حرفای پر آب و تابو می زنین. فاجعه نبوده، طبیعیه. تازه ما فهمیدیم که اون دو تا دختر با اون دو تا موتور سوار قبلاً با هم دوست بودن و اون دو تا دختر بدحجاب بودن.
مجری: یعنی چون دوست بودن و دخترا بدحجاب بودن باید این قدر مملکت بی در و پیکر می بود که اونا بتونن مثل آب خوردن اونم تو خیابون شریعتی که پر رفت و آمده دو تا دخترو بندازن ترکه موتور و ده در رو؟ بعدشم اون بلا سر اون روحانی بیاد؟ پس پلیس این جا چیکارس؟!
رادان: ببینین دوباره شما دارین احساساتی می شین! ما دلیلی نمی بینیم پلیس همه جا حضور داشته باشه. تو یه کوچه چرا باید پلیس باشه. به ما چه؟ شاید مأمورین زحمت کش ما اون موقع داشتن یک سریال خیلی پرطرفدارو نگاه می کردن! ساختمان پزشکانی چیزی. ساعت 10 و نیم شب بوده. مگه اونا دل ندارن؟ مگه آدم نیستن؟ مضاف بر این که دوباره می گم می خواستن از اول با هم دوست نشن که بعدشم این مسائلو در پی نداشته باشه. بالأخره بازی اشکنک داره، سرشکستنک داره.
مجری: سردار عزیز! سرشکستنک داره واسه کی؟ الآن چش کور شدنک داشته! اونم برا یه کسی که خواسته وظیفه ی مأمورین بی عرضه ی شما رو به جا بیاره.
رادان: ببینین. باز قالبی از احساسات بر شما چیره شده. تربیت داشته باشین به نفعتون وگرنه به سرنوشت اون جوونک چی بود اسمش، آها حسنی دچار می شین. مأمورین ما وارد روابط مثلثی و مربعی نمی شن. اتفاقی که برا اون روحانی افتاد هم درسی می شه برا دختر و پسرا که دیگه با هم دوس نشن و اگرم دوس می شن اون جوری بیرون نرن.
مجری: آقای رادان قبول دارین خیلی دارین تو قضیه ی جمع کردن ماهواره ها سخت گیری می کنین؟
رادان: اتفاقاً نکته ای که این جا هست، ما خیلی هم سخت نمی گیریم. اولویت جمع کردن دیشا با بالاشهره. چون بالأخره عدالت اقتضا می کنه کسانی که خیلی بهشون خوش می گذره، یه ذره هم ما حالشونو بگیریم تا عدالت برقرار بشه. برا همین از بالاشهر شروع می کنیم.
مجری: از روستاها هم جمع می شه؟ پایین شهرا چی؟
رادان: اولاً که اونا جنبشو دارن. ثانیاً اصلاً ممکنه برای برقراری عدالت، یه مقداری از دیشای پول دارای سوسولو، بدیم به عزیزان پایین. به هر حال اونا به اندازه ی کافی سختی کشیدن، این جوری شاید بتونیم عدالتو برقرار کنیم.
مجری: خیلی خلاقانست! تا حالا فکر کنم به عقل هیچ جن و انسی نرسیده باشه.
رادان: به هر حال ماییم دیگه.
مجری: آقای رادان دیدن اون روحانی مضروب هم رفتین؟
رادان: ان شاء الله می ریم، دیر نمی شه. چیزی که الآن در اولویته اون دو تا دختر و دوست پسراشون هستن. اینا بده!
مجری: بازم می گم کاش پلیساتون اون جا بودن و این اتفاق نمی افتاد. مثل میدون کاج. تازه گویا چند دقیقه این دخترا داشتن داد و بیداد می کردن و اون دو تا که مثل این که مست بودن هی اون دو تا دخترو می کشیدن که بندازن رو ترک موتور ببرنشون که این روحانی با دو تا همراهش سر می رسه.
رادان: مشخصه شما می خواین نیروی انتظامی رو تضعیف کنین. در مورد میدون کاج که سردار احمدی مقدم تو ایام عید تو شبکه خبر فرمودن که پلیس کوتاهی خاصی نداشه. به قول ایشون حدود 5 دقیقه 10 دقیقه دیر رسیدن.
مجری: 5 دقیقه 10 دقیقه؟! اون ماجرا حدود 45 دقیقه طول کشیده! حالا اونو بگذریم، تو همین ماجرای خیابون شریعتی مأمورای شما کجا بودن؟!
مجری: ولی باز خدا رو شکر که اون روحانی فداکار اون جا بود. موافقین؟
رادان: بله خب. دست گلشون درد نکنه. ولی ما فعلاً درگیر اون دو تا دوست پسر دوست دختریم. اون دو تا ضاربو دستگیر کردیم. هم اونا هم اون دو تا دختر خانم اعتراف کردن که دوست بودن.
مجری: دخترارو هم دستگیر کردین؟!
رادان: بله! خب غلط کردن دوست شدن!
مجری: یعنی آدم قانوناً می تونه دوست دخترشو بدزده؟
رادان: آدم قانوناً غلط کرده دوست دختر داشته باشه.
مجری: حالا اگه یه خبطی کرد دوست شد، دوست پسرش اگه بخواد بدزدتش کی مجرمه؟ دوست پسره یا دوست دختره؟
رادان: اصلاً دختره حالا که دوست شده اگه پسره بدزدتش دلمون خنک می شه. تا اون باشه دیگه از این غلطا نکنه.
مجری: سردار عزیز، قربونت برم. بحث من قانونیه، اخلاقی نیست. می گم طرف زنشم حق نداره بدزده، چه برسه به دوست دخترشو.
رادان: مگه می شه آدم زنشو بدزه؟
مجری: آقا من اصلاً غلط کردم، شکر خوردم... راستی بعضی از نماینده های مجلسم واقعاً معترض شدن به شما و گفتن به وظایفتون خوب عمل نکردین. مثل آقای غضنفرآبادی.
رادان: خب ایشون که از اسمشون معلومه؛ غضنفرن دیگه. حرفای دشمن شاد کن می زنن. نظامو تضعیف می کنن. بی بصرتن دیگه، خواص بی بصیرت که آقا می گن همینان دیگه.
مجری: آقای رادان! ایشون نایب رئیس اول كمیسیون قضایی و حقوقی مجلس هستند ها!
رادان: هر کی می خواد باشه! بی بصیرت، بی بصیرته!
مجری: بی بصیرت اونیه که عرضه نداره امنیتو تو ممکلت برقرار کنه.
رادان: با من بودین؟
مجری: نه نه ... نه ... نه ... با مردم بودم. مردم اگه عرضه دارن با لباسای تنگ نیان بیرون. اگرم اومدن خودشون هوای خودشونو داشته باشن که بلایی سرشون نیاد. اگرم اومد حتماً حقشونه دیگه...
رادان: آفرین. مثل این که نظر شما هم به بنده نزدیک تر است!
مجری: راستی! سه تا از مراجع شاخص هم نسبت به این ماجرا ابراز تأسف کردن؛ آیات عظام مکارم شیرازی، صافی گلپایگانی، نوری همدانی.
رادان: رابطه ی ما با مراجع رابطه ی پدر و پسریه.
مجری: ماشاء الله! چه همه با هم رابطشون پدر و پسریه. پدر و پسریه یعنی کلاً کشک دیگه! یعنی حرفشون باد هواس!
رادان: این حرفتون نشنیده می گیرم. حسنی تو ذهنتون باشه بهتر حرف می زنینا.
مجری: اوه... بله بله. مزاح کردم به دل نگیرین. خب ممنون از وقتی که در اختیار ما قرار دادین. ان شاء الله در کل کما فی السابق موفق باشید و همه از شما راضی باشین همین طور که الآن هستن.
رادان: خواهش می کنم. ان شاء الله خدا هیچ وقت بندرو از مردم نگیره.
مجری: ممنون از نفرین شما. مردم عزیز، خدا نگهدارتون.
رادان در پشت صحنه: تورَم می فرستم ور دل فرزاد حسنی، بچه ژیگوووول! به من تیکه می ندازی! موهاتو درست کن! پخشش کن تو پیشونیت. اگه فردا تو خیابون بلندت کردن باز شاکی نشیا!
مجری: سردار من مردما! مردم مگه بلند می کنن!
رادان: اگه زیادی حرف بزنی، اصلاً خودم می سپرم بچه ها حسابی بلندت کننا! بچه پررروووو!
پانوشت:
می توانید فیلم بخشی از صحبت های آقای احمدرضا رادان در برنامه ی صبح به خیر ایران را در این صفحه مشاهده فرمایید.