منتقد (نه مخالف)، مستقل (نه جناحی)

اطلاع رسانی و نقد مسائل سیاسی و هر آن چه مستقیماً و غیر مستقیم،سیاسی است؛از امروز،از دیروز و از فردا

از قدرت تا قدرت؛ از دکتر تا مهندس

بسم الله الرّحمن الرّحیم

باورش سخت است که کسی از احمدی نژاد متنفر باشد ولی از مشایی خوشش بیاید یا باورش سخت تر است که بتوان حساب این دو را از هم جدا کرد. اما آن چه در این میان بسیار تأمل برانگیز است، این است که بر فرض این که مشایی در سال ۹۲ تأیید صلاحیت شود، آیا ممکن است آرزوی او یعنی جذب ۱۳ میلیون رأی موسوی، به واقعیت بپیوندد؟ در ابتدا ممکن است بگوییم که چطور می شود کسانی که بدترین شعارها را در مورد ظاهر و باطن رئیس جمهور می دادند، پس از چهار سال همه چیز را به فراموشی بسپارند و شیفته ی رئیس دفترش شوند. در این میان همگی از یک مورد غافلیم و آن انعطاف پذیری مردم و هیجان پای صندوق های رأی است. همان طور که بسیاری پای صندوق ها مانده بودند چه بنویسند و در لحظه ای رأیشان عوض شد، ممکن است که این اتفاق مخصوصاً در مورد کسی که بسیار هم هیجان ساز است مجدداً اتفاق افتد.

بسیاری از سیاست مداران و تحلیل گران نمی توانند تمایز مشخصی بین رئیس جمهور و رئیس دفترش قائل شوند و وقتی می خواهند تحلیل کنند که مثلاً چه شد که داستان برکناری وزیر اطلاعات و سرکشی از فرمان رهبری پیش آمد، دقیقاً نمی توانند تشخیص دهند که آیا احمدی نژاد نقش اصلی را داشته، یا مشایی یا هر دو به یک میزان.

با این وجود بسیار این احتمال وجود دارد که در سال ۹۲ همان طور که به طور غیر منتظره در سال ۷۶ آرا به سمت خاتمی چرخید و در سال ۸۴ به نفع احمدی نژاد رقم خورد، در سال ۹۲ هم به سود شخصی هم چون مشایی تمام شود. اما تمامی این اتفاقات روندی معقول، منطقی و بعضاً قابل پیش بینی داشته است. علی الخصوص اگر بخواهیم فرض کنیم که در سال ۹۲ نیز آن شود که در بالا اشاره شد، باید ماجراها و سلسله اتفاقاتی دست به دست هم دهد تا نهایتاً بتواند چنین نتیجه ای را محقق کند. سلسله اتفاقاتی که فقط یکی از آن ها قضیه وزیر اطلاعات است.

اما با در نظر گرفتن تمامی مسائل و اختلافات اخیر میان قشر مذهبی و احمدی نژاد، باز هم تحلیلی وجود دارد که پیروزی مشایی در انتخابات ۹۲ را ممکن می سازد که شنیدن آن شاید برای برخی، کمی تکان دهنده باشد.

داستان از این قرار است که پس از اظهار نظرهای عجیب و قریب مشایی -که تقریباً از سال ۸۷ و با دفاع از مردم اسرائیل و اعلام آزادی حجاب در ایران در پاسخ به خبرنگار ترکیه آغاز شد- بسیاری تازه دریافتند که شخصی با چنین تفکراتی در حلقه ی اول دولت وجود دارد. پس از اظهار نظرهای بعدی و دفاعیات تمام و کمال رئیس جمهور از وی، همگی فهمیدند که این رابطه عادی نیست و قضیه جدی تر از آنی است که گمان می کرده اند، تا این که ارادت رئیس جمهور به رئیس دفترش موجب شد تا وی دو بار مقابل حکم حکومتی رهبری بایستد و بر همگان روشن شود که برای آقای رئیس جمهور، حفظ رضایت مشایی از اوجب واجبات است.

طبیعتاً بسیاری از کسانی که روزی از احمدی نژاد دفاع بی حد و حصر کرده بودند، کسانی که به وی رأی داده یا برایش تبلیغ کرده بودند و خیل عظیمی از کسانی که به نظرشان در به قدرت رسیدن او نقش داشتند، احساس پشیمانی یا حداقل دلسردی کرده و سعی کردند تا در جهت جبران مافات بر آیند. سایت های خبری و روزنامه علیه عقاید مشایی تیتر می زدند و او را سردمدار جریان انحرافی دولت می نامیدند. سیاست مداران و علما نیز با قلم می نوشتند، از هر بلندگویی برای رسوا کردن عقاید این جریان انحرافی و تبری جویی از آن استفاده می کردند و به رئیس جمهور نیز تذکر داده و با وی اتمام حجت می کردند که ما با کسی عقد اخوت نبسته ایم. البته بودند عده ای که خود را دلداری می دادند که ما هنوز هم پای رأیمان هستیم و در آن شرایط بهترین کار رأی به دکتر بود!

اما در این بین همه غافل بودند که مبادا این ها همه نقشه ای است که از پیش طراحی شده و اهالی پشیمان نیز دارند نقش سیاهی لشگر یا سرداران این جریان را ناخواسته ایفا می کنند. در این مورد یکی از تحلیل ها به شرح زیر است:

مشایی قصد دارد رأی دو طیف را جذب کند؛ یکی بخش عمده ای از ۱۳ میلیون طرفدار موسوی و دیگری بخشی از کسانی را که اصولاً هنگام رأی دادن خیلی به مسائل ایدئولوژیک نمی اندیشند و بیشتر برنامه ریزی های اقتصادی دولت و نامزدها برایشان تعیین کننده است؛ مانند همان هایی که در سال ۸۸ با سیب زمینی رأی دادند یا کسانی که تا شنیدند که احمدی نژاد به هاشمی گفته دزد، رأیشان به نفع احمدی نژاد برگشت.

سایت ها نمی دانستند که وقتی به رئیس جمهور می گویند بنی صدر دوم و بی بی سی و صدای آمریکا این تحلیل ها و بازخوردها را در ابعاد گسترده منعکس می کنند، در واقع تبلیغی است برای مشایی. رسانه های اصول گرا از طرفی می خواستند که مشایی را رسوا کنند و بگویند که او سردمدار جریان انحرافی دولت است و از طرفی داشتند و ناخواسته به کسانی که دنبال چنین شخصی هستند ندا می دادند که این همانی است که عمری در جست و جویش بودید. خلاصه رسانه ها هر کار می کردند، در دام مشایی افتاده بودند؛ مذهبی ها از او بد می گفتند و مخالفین نظام نیز او را یک روشن فکر طرفدار هنر و ایران و آریایی معرفی می کردند. آن چه در این میان مغفول واقع شد این بود که در هیاهوی پس از انتخابات و زد و خوردها، مشایی کجا بود و چه نظری داشت؟ آیا ناراضی بود؟ آیا اگر در زمان مشایی چنین اعتراضی از میان مردم برخیزد، مشایی نیز مانند احمدی نژاد عمل نخواهد کرد؟ یا اوضاع فساد اقتصادی دیگر اطرافیان رئیس جمهور که گروه دولت را تشکیل می دهند بدتر از دولت های قبلی نیست؟ با این وجود آیا عملکرد مشایی در جهت دعوت از معین و حبیب و دیگر خواننده های لس آنجلسی و ساز مخالف زدن با رهبری حتی برای کسانی که با ایدئولوژی ولایت فقیه و جمهوری اسلامی مخالفند، می تواند نقطه ای مثبت تلقی شود؟

تحلیلی که در این میان معقول به نظر می رسد، جلب نظر مردم از طریق باج های فرهنگی است. به این ترتیب که دولت تا حدی به مردم باج فرهنگی دهد، تا جایی که می تواند فیلم توقیفی آزاد کند، تا اندازه ای حجاب را آزاد کند که به ترکیه برسیم و زمانی که به کشوری هم چون ترکیه رسیدیم، مردم آن قدر از بسیاری مسائل فارغ می شوند و برای مدت ها از مسائل سیاسی و آزادی های سیاسی غافل خواهند بود. یعنی هم زمان که اختناق سیاسی را افزایش می دهند، آزادی های بی حد و حصر فرهنگی و اجتماعی را نیز گسترش دهند و همان طور که شخص رئیس جمهور و رئیس دفتر تلویحاً و مستقیماً در مصاحبه های داخلی و خارجی مختلف اظهار داشته اند، به مدلی مانند ترکیه نزدیک شویم.

پس آن چه نهایتاً باید مورد توجه قرار گیرد، دروغ، فساد اقتصادی، اختناق سیاسی، آزادی بیان و گرفتاری بعد از بیان و امثالهم است؛ نه این که بگوییم: "به به! اگه مشایی بیاد حجاب آزاد می شه! پس به مشایی رأی بدیم! مشایی همه ی فیلمارو آزاد می کنه، از فردا تو بقالیا می تونیم امریکن پای بخریم؛ پس به مشایی رأی بدیم. اگه مشایی بیاد، همه جوونای ایران می ریم تو تخت جمشید پارتی می گیریم و به یاد کوروش اکس می ترکونیم؛ پس به مشایی رأی بدیم."

دزدی بد است، همه می گویند بد است. دروغ ناخوشایند است، برای همه ناخوشایند است. اختناق سیاسی خفه کننده است، برای همه عذاب آور است. پس وقتی می توانیم در این موارد به اشتراک نظر برسیم، چرا باید به دلیل یکی دو موردی که به نظرمان حسن است، به اشخاص و گروهی رأی دهیم که آزمایششان را پیش و پس از ۸۸ پس داده اند؟ اگر کسی می خواهد به مشایی رأی بدهد تصور کند که احمدی نژاد گفته: «من کنت مولاه فهذا مشایی مولاه». حال اگر باز هم می تواند به وی رأی دهد، بسم الله!


پانوشت:

این یادداشت در شماره ی پنجم «نسیم اعتدال» چاپ شد.


بعد التّحریر:

1- نمی دونم چقدر سید علی ضیاء رو می شناسین؛ مجری برنامه ی نیمروز و گزینه ی جوان. بهترین و دوست داشتنی ترین مجری ایه که می شناسم. من که بدون اغراق خیلی خیلی خیلی دوسش دارم. جیگره جیگر. جاش این جاست، این جا (رو قلبمو می گما). این قسمت از برنامه ی روز مادرشو اگه ندیدین ببینین. عشقه عشق... به نظرم هم بخندین، هم گریه کنین. بهترین کاره...

2- همین یادداشت پربازدید ترین خبر سایت «آزادنگار» در روز جمعه شد.

3- همین یادداشت در سایت خبری-تحلیلی «الف».


+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۹۰/۰۳/۰۵ساعت 23:24  توسط احسان رستگار   |