قیام عرب نیا؛ مختار علیه بهداد
بسم الله الرّحمن الرّحیم
"مارلون براندو الآن تبدیل شده به یه کسی که ما می تونیم پشتش خودمونو قایم بکنیم و شبیه یک بازیگر مجنون بریم سر صحنه، هیچ کدوم از رفتارامون نه بر اساس انسانیت نه بر اساس اصول حرفه ای نه بر اساس توجه به سرنوشت مردم، هیچ... هیچ... فقط بر اساس شیفتگی خودم انجام بشه و اسم خودم رو هم بذارم شبیه مارلون براندو. عیب نداره بذارین. نتیجه چی می شه؟ نتیجه این می شه که کسی که می خواد بیاد بازیگر بشه نمی خواد بازیگر شوریده ای باشد که روح جست و جوگرش به دنبال رهایی، خلوص و از طریق اون حقیقت جویی است؛ فقط می خواد اسمی باشه که همه به زبون بیارن، عکسی باشه که همه جا هست." این ها جملاتی بود که جمعه 30 اردیبهشت از زبان فریبرز عرب نیا در برنامه هفت جاری شد.
برنامه ی هفته ی گذشته ی هفت، از بهترین های هفت بود. شاید درخواست گزافی باشد که بازیگری این چنین بر برآیند هنر و اخلاق به عنوان آرمان هنر تأکید داشته باشد ولی عرب نیا بدون این که بهراسد از این که او را از دایره ی روشن فکران خارج کنند، حرف دلش را زد و بیشتر از این که از بازیگری حرف بزند، از ظرفیت و اخلاق یک بازیگر کامل سخن گفت. عرب نیا به بهترین نحو، امثال علی معلم و محمدرضا شریفی نیا که هر کدام به سبک خود و در حد خود، نقش عمده ای در گسترش سینمای مبتذل و سخیف در ایران داشته اند را به نقد کشید و محمدرضا گلزار را هم نقد کرد؛ البته نقدش به گلزار در حد هنر گلزار بود و نه بیشتر و به یکی دو جمله بسنده کرد. لب کلامش هم این بود که امثال او را باید رها کرد به حال خودشان و ارزش ندارند که رسانه ها این قدر به آن ها بپردازند. دفاع عرب نیا از گلشیفته فراهانی نیز جالب توجه بود. به عنوان کسی که با رفتنش از ایران تمام شد و سوخت و ما در رفتنش بی تقصیر نبودیم و او سرمایه ی ایران بود که سوخت. خلاصه عرب نیا ثابت کرد که واقعاً در میان بازیگران ایران، یک مختار به تمام معناست؛ چه در زندگی خصوصی و اخلاق و چه در فن و هنر بازیگری.
در میان صحبت های عرب نیا، کلیپی پخش شد که به گمانم پدیده ای نو ظهور بود. شاید اولین بار بود که در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، تصاویر فردین، بهروز وثوقی، ناصر ملک مطیعی و دیگران به عنوان بخشی از تاریخ سینمای ایران قبل از انقلاب به تصویر کشیده می شد. این که شخصیت های فردین، بهروز وثوقی و امثالهم شخصیت های الگو و آرمانی و اخلاقی سینما و جامعه ی ما نیستند، درست است ولی آیا می توانیم بگوییم که بازیگران پس از انقلاب از قبل از انقلاب اخلاق مدارترند؟ پس چه بهتر که حداقل در حد تاریخ نگاری و واکافی هنر ایران، گاهی هم به آن دوران گریزی بزنیم تا دریابیم که آیا سینمای ما سیر صعودی داشته یا در حال درجا زدن است.
پانوشت:
این یادداشت در شماره ی پنجم نشریه ی دانشجویی «نسیم اعتدال» چاپ شده است.