منتقد (نه مخالف)، مستقل (نه جناحی)

اطلاع رسانی و نقد مسائل سیاسی و هر آن چه مستقیماً و غیر مستقیم،سیاسی است؛از امروز،از دیروز و از فردا

آقای مصلحی! تلفن کارتون داره!

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم


محتوای مطلب زیر از منابع کاملاً غیر موثق دریافت و توسط افراد غیر موثق تر پرورده شده است و اصلاً صحت ندارد، اصلاً! فقط در حد یک شایعه است، شایعه! به هر حال اگر هم درست از آب در آمد، به من چه که به تو چه! کلاً ما چیه کی هستیم؟ من از همین الآن همه چیو تکذیب می کنم!


داستان از این جا شروع شد که در تاریخ یکشنبه 11 اردیبهشت، پس از اتمام تحصن رئیس جمهور محترم و خسته شدن ایشان از دورکاری، ترجیح دادند تا در جلسات هیأت دولت حضور پیدا کرده و اعلان موضعی صریح و کوبنده در مقابل استکبار و بدخواهان کنند. این موضع گیری قاطعانه و کوبنده آن قدر تأثیرگذار بود که بر اساس گفته های شاهدان خیالی برخی تمامی قضایای گذشته و تحصن و استعفا و وزیر و حکم رهبری و باقی مسائل را فراموش کرده و به افتخار حضور مجدد آقای رئیس جمهور، همه ی دوستان را به شامی مفصل جهت خوردن نان و پنیر دور هم مهمان کردند.

رئیس جمهور تشریف فرما شدند و مقدمشان گلباران شد. همگی از زحماتش در مدت دورکاری تشکر کردند و خواستار نزدیک کاری او شدند. خلاصه جلسه اول تشکیل شد ولی آقای وزیر نیامد. اصلاً هم کاری نداریم که آقای وزیر نیامده یا به او گفته اند که نیا (به قول عادل نیاوردندش). شاید هم تحصن نوبتی بوده؛ یک بار آقای رئیس جمهور، یک بار هم آقای وزیر، حالا عوض ... یک دو سه، حالا یک دو سه. شاید هم نفر سوم تحصن کننده  قرار بوده آقای مشایی باشد.

جلسه ی بعدی تشکیل شد و این بار کلی خبر ضد و نقیض مخابره شد. برخی گفتند آقای مصلحی نیامده، بعضی گفتند آمده و رفته، بعضی گفتند اول رئیس جمهور آمده بعد او آمده یا اول آن یکی آمده بعد این یکی رفته و چندین احتمال دیگر. اما اصل داستان بر اساس اخبار غیر موثق ما این بوده که چهارشنبه 14 اردیبهشت در دومین جلسه ی هیأت آقای مصلحی در جلسه نشسته بوده، و هنوز آقای احمدی نژاد نیامده بودند. جلسه به ریاست آقای رحیمی اداره می شده تا این که شخص آقای احمدی نژاد تشریف می آورد. بعد می بیند که آقای مصلحی در جلسه نشسته، عصبانی می شود و تصمیم می گیرد یک چشمه ی دیگر از ویژگی های منحصر به فرد شخصیتی اش را به رخ بکشد. می گوید باید آقای مصلحی برود وگرنه من وارد جلسه نمی شوم. خلاصه هر چه دیگران اصرار می کنند می گوید من نمی توانم با او کار کنم و قس علی هذا.

بعد شخصی می رود می گوید آقای مصلحی تلفن کارتون داره! مصلحی هم می گوید: الآن جلسم. بگید بعداً تماس بگیرن. از آن جایی که دوزاری آقای مصلحی کج بوده، آن شخص یکی دو بار دیگر هم او را صدا می کند تا دیگر آقای مصلحی متوجه می شود که داستان از چه قرار است و جلسه را ترک کرده و به خانه می رود.

بعد آقای احمدی نژاد وارد جلسه می شوند و ریاست آن را بر عهده می گیرند. البته خدا را شکر که 18 اردیبهشت در جلسه ی سوم پس از تحصن ظاهراً و در مقابل دوربین ها هیچ مشکلی نیست جز شایعات (!) جن گیری و امثالهم. ولی این آتش قهر و کدورت زیر خاکستر ممکن است هر آن مجدداٌ موجب تحصن و استعفا و بلکه کارهای جدید دیگری شود.

مجدداً تأکید می کنم که تمامی مطالب بالا غیر موثق بوده به جز همان هایی که در خبرگزاری ها و به طور رسمی منتشر شده اند. بنده از همین الآن فرصت را غنیمت شمرده و همه چیز را تکذیب می کنم! ولم کنی...ن! نَ.َ.َ.َه!


پانوشت:

این یادداشت در شماره ی چهارم نشریه ی دانشجویی «نسیم اعتدال» چاپ شده است.

 

+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۹۰/۰۲/۲۱ساعت 23:19  توسط احسان رستگار   |